آزادى سياسى در اسلام - آزادی و عدالت در اندیشه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی و عدالت در اندیشه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

سید نورالدین شریعتمدار جزائری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

.

آزادى سياسى در اسلام

از ديدگاه اسلام, انسان آزاد است, آزاد آفريده شده و آزاد زندگى مى كند و از بهترين و بالاترين نوع آزادى برخوردار است, ليكن آزادى به شكل درست و معقول آن و در حد و مرز قانون. قانون براى تامين آزادى تمام افراد جامعه آمده است نه براى محدود ساختن و در تنگنا قرار دادن و گرفتن آزادى.

اگر قانون نباشد, جامعه از آزادى محروم خواهد شد; زيرا اگر خواستها و خواهشها در افراد بدون مرز به كار گرفته شود, همه ناكام خواهند ماند و آرزوها در نزاع و كشمكش از ميان مى روند و يا زورمند, ضعيف را پامال كرده و حق زندگانى را از او مى گيرد و گاهى همه افراد نابود خواهند شد. رانندگى در جاده هاى يك كشور براى رانندگان آزاد است و راننده حق رانندگى آزاد را در جاده ها دارد; ليكن اين آزادى با قوانين راهنمايى و رانندگى مرز بندى مى شود.

قانون رانندگى سرعتها را كنترل مى كند, حركت ها را منظم مى كند, حق تقدمها را روشن مى سازد و در نتيجه, رانندگى سالم و آزادى را در اختيار رانندگان قرار مى دهد. قوانين اسلام براى كنترل خواهشها و تنظيم خواستها آمده است تا هر انسانى در سايه قانون از حق آزادى بهره مند گردد. آزاد انديشه كند; آزاد, زندگى كند; آزاد, نيازهاى خود را به كار گيرد و از هر قيد و بندى رها بوده و تنها در سايه قانون قرار گيرد.

امام خمينى در موضوع آزادى در اسلام چنين مى گويد:

((شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد, اين احكام اسلام است. اسلام, انسان را آزاد قرار داده است. انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نواميسش ساخته است و مى گويد; هر انسانى در مسكن آزاد است, در مشروب و ماكول, آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد, آزاد است. در مشى آزاد است[ .اين] حكم اسلام است [كه] اگر كسى به منزل كسى حمله برد, براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است, كشتن حمله كننده جايز است[ .آيا] اسلام كه اين قدر با آزاديها موافق است, ارتجاع سياه است؟...

اگر اسلام را كه همه ما تابع او هستيم قبول داريد و اسلام سرمنشا همه آزاديها و همه آزادگيها, همه بزرگيها و همه استقلالهاست ; اگر اسلام را قبول داريد, اين احكام اسلام است. كجايش ارتجاع است؟.)) (2) و هم ايشان در موضوع محدود بودن آزادى در قانون چنين مى گويد:

((آقايانى كه اسم از آزادى مىآورند; چه آقايانى كه در داخل مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى[ كه] فريادى از آزادى مى زنند, اينها آزادى را درست بيان نمى كنند ويا نمى دانند در هر مملكتى, آزادى در حدود قانون است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند و معناى آزادى اين نيست كه هر كس بر خلاف قانون اساسى يك ملت بر خلاف قوانين ملت هر چه دلش مى خواهد بگويد.))(3)

پس آزادى در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا براى آن, حد و مرزى نيست. زمانى كه مى گوييم آزادى اسلامى ; يعنى رهايى از تمام قيدها و بندها جز قانون خدا, رهايى از بردگى در برابر زورمندان, رهايى از وابستگيهاى مادى, رهايى از شهوت و خواست نفس, رهايى از ستم پذيرى و چاپلوسى, رهايى از انديشه, رهايى از عقيده, رهايى از انتخاب در سايه قانون خدا و حكم اسلام كه تنظيم كننده تمام اين رهاييها و آزاديها است.

اما رهايى از همه چيز حتى قانون خدا, آزادى سالم نيست ; بلكه حقيقت و واقعيت آن آزادى نيست ; خدا خواسته كه انسان از اين قيد و بندها رها باشد و سرورى و سيادت و عزت را افتخار و سربلندى و كرامت داشته باشد; چنانچه مى فرمايد: ((و لقد كرمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطيبات.))(4) ((به تحقيق فرزندان آدم را گرامى داشتيم و به آنها كرامت بخشيديم و در خشكى و دريا وسيله سوارى براى آنها قرار داديم و روزى آنها را از نعمتهاى پاكيزه و گوارا قرار داديم.))

انسان آزاده و با كرامت, آزادى را به معناى بى بند و بارى و رهايى از قانون خدا نمى داند و آن را به معناى پيروى از خواست و خواهش نفس قرار نمى دهد ; بلكه آزادى را در حد قانون خدا محدود مى داند.

امام خمينى قدس سره در معناى صحيح آزادى چنين مى گويد:

((حالا كه من آزادم كه هر كارى مى خواهم بكنم, آزادم كه هر كه را مى خواهم اذيت بكنم, آزادم كه هر چه مى خواهم بكنم ولو به ضد اسلام باشد, ولو به ضد منافع مملكت باشد[ ;آيا] اين آزادى است؟[آيا] اين را ما مى خواستيم؟ ما آزادى مى خواستيم در پناه اسلام, ما مى خواستيم... اسلام هم آزادى دارد; اما آزادى بى بندوبارى نه, آزادى غربى ما نمى خواهيم, بى بندوبارى است او.))(5)

و در موضوع آزادى غلط در غرب, چنين مى گويد:

((بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربى كه آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى شود, از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح كشور حرام است. و برهمه ما و مسلمانان, جلوگيرى از آنها واجب است و از آزادى مخرب بايد جلوگيرى شود.))(6)

مفهوم عدالت

راغب اصفهانى در مفردات, عدل و عدالت را به معناى مساوات قرار داده و گفته است:

((عدل, تقسيم كردن به طور مساوى است و بر اين اساس, روايت شده است كه آسمان و زمين بر پايه عدالت برقرار شده است, براى آگاهى دادن به اينكه اگر يك ركن از چهار ركن جهان بر ديگرى بيشتر و يا كمتر باشد, بر مقتضاى حكمت جهان با نظم نخواهدبود.))(7)

ابن منظور در لسان العرب نيز عدل را به معناى تساوى ميان دو چيز معنا كرده است.(8)

شيخ طوسى در معناى آن چنين مى گويد: ((العداله فى اللغه ان يكون الانسان متعادل الاحوال متساويا.))(9)

عدالت در لغت, به معناى اين است كه انسان احوال متعادل و متساوى داشته باشد و علامه طباطبايى آن را چنين معنا كرده است: ((هى اعطإ كل ذى حق من القوى حقه و وضعه فى موضعه الذى ينبغى له.))(10)

عدالت, اين است كه هر صاحب حقى از نيروها را به حقش برسانى و آن را در جايگاه مناسب خويش قرار دهى و اين معنا, با معناى لغوى عدالت كه تساوى است, منافات ندارد; زيرا مقصود از تساوى, تقسيم به طور متساوى نيست كه به هر يك مقدارى مخصوص برسد و همه به يك اندازه بهره مند شوند; بلكه مقصود, رعايت تناسب و اعتدال است ; يعنى هر چيزى را مناسب با وضع خود رعايت كردن و به طور شايسته به كار گرفتن.

از ارسطو نيز براى عدالت همين معنا نقل شده است:

((عدالت, به معناى خاص كلمه, برابر داشتن اشخاص و اشيإ است. هدف عدالت هميشه تامين تساوى رياضى نيست, مهم اين است كه ميان سود و زيان و تكاليف و حقوق اشخاص, تناسب و اعتدال رعايت شود. پس در تعريف عدالت مى توان گفت ; فضيلتى است كه به موجب آن, بايد به هر كس آنچه را كه حق اوست, داد.))(11)

از پيشوايان راستين و امامان دين نيز عدالت به همين معنا نقل شده است:

امام هفتم موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود:

((خداوند هيچ گونه مالى را رها نكرده ; بلكه آن را قسمت كرده و حق هر صاحب حقى را به او داده است. اگر عدالت در ميان مردم برقرار شود, خواص و عوام, فقرا و مساكين و همه قشرهاى مردم, بى نياز خواهند شد.))(12)

ارتباط آزادى با عدالت

آزادى فردى, اجتماعى, سياسى, اقتصادى, قضايى, جزايى و آزادى در تمام انواع و بخشها از عدالت سرچشمه مى گيرد. عدالت است كه فرد را آزاد ساخته و به افراد اجتماع در روابط و مناسباتى كه با هم دارند, آزادى داده و نيز عدالت است كه در سياست ,اقتصاد, قضا, انديشه و ديگر كارها به انسان آزادى بخشيده است. در طول تاريخ , هرگاه انسانها از آزادى محروم شده اند, از بى عدالتى بوده است. به زندان رفتن آزاديخواهان و آواره شدن آنها از وطن و كشته شدن مردان خدا از امامان معصوم عليهم السلام تا افراد عادى, همه از بى عدالتى حاكمان و زمامداران خودسر بوده است.

خداوند عادل است و از عدالت خود, انسان را آزاد آفريده و به انسان آزادى داده و اراده و اختيار را در نهاد او قرار داده است.

از عدالت خدا است كه نظام آفرينش منظم شده و هر پديده اى در آفرينش خدا در جاى مناسب خود قرار گرفته و بر اين اساس از هماهنگى و يگانگى و نظمى كه در پديده هاى جهان است, عدالت خدا به اثبات مى رسد و يگانه بودن او ثابت مى گردد.

عدالت در خدا, نظام تشريعى را در قالب يك قانون و قاعده در آورده است و آن, پيروى احكام شرع از مصالح و مفاسد واقعى در اشيإ جهان است. مجاز بودن هر كارى بايد هماهنگ با وجود مصلحتى باشد كه در آن است و ممنوع بودن هر كار, بايد هماهنگ با وجود مفسده اى باشد كه در آن كار است.

عدالت خداوند, براى هر فردى حقى را آفريده است و اين حق, گاهى مساوات و برابرى با ديگران را مى طلبد و گاهى تفاوت را ; تساوى همگان در برابر قانون و اجراى آن و تفاوت در برابر متفاوت بودن افراد در كوشش و تلاش براى نزديك شدن به كمال و رحمت خدا.

پياده كردن عدالت پيش از اجراى مسابقه و پس از پايان آن مثل هم نيست. عدالت مى گويد آغاز مسابقه تمام افراد شركت كننده در يك درجه هستند و همگان بايد از امكانات موجود به طور مساوى استفاده كنند و ليكن پس از پايان مسابقه و روشن شدن تفاوت ميان افراد در استعدادها و كوششها بايد با هر فردى مطابق با درجه استعداد و كوشش او رفتار كرد و در تشويق و جايزه بايد بين نفر اول با نفر دوم تفاوت قائل شد.

به كارگيرى آزادى در مسابقه نيز هماهنگ با پياده ساختن عدالت در آن است. زندگى براى انسانها نيز ميدان مسابقه است. انسانهايى كه به سر حد عقل و تميز مى رسند, به شركت در اين مسابقه دعوت شده اند و همگان از حقوق اولى و همگانى به طور متساوى برخوردار هستند و خداوند ابزار كار را به طور متساوى در اختيار آنها قرار داده و آنها را به تلاش و كوشش دعوت نموده است. اين دعوت از طرف خدا به تعبيرهاى گوناگونى در قرآن آمده است:

((و سارعوا الى مغفره من ربكم و جنه عرضها السموات والارض اعدت للمتقين.))(13)

((شتاب كنيد به سوى بخشش پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن آسمانها و زمين است كه براى پرهيزگاران آماده شده است.))

((واستبقوا الخيرات)) (14) ((و پيشى گيريد بر يكديگر در كارهاى نيك))

و پس از پايان مسابقه, تفاوت مردم در تلاش كردن به سوى هدف مسابقه روشن مى شود و عدالت و آزادى در مسابقه مى گويد; با افراد جامعه نبايد با يك درجه نگاه كرد, و بر همين اساس گاهى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: ((الناس سوإ كاسنان المشط)) (15) ((مردم با هم مساوى و برابرند مانند دندانه هاى يك شانه))

و يا فرمود: ((لافضل لعربى على عجمى (16))) ((عرب هيچ گونه برترى بر عجم ندارد))

و اين, تساوى و برابرى افراد انسان است در دعوت الهى و به كارگيرى نعمتهاى او و فرمانبرى از دستورات او. ليكن قرآن مى فرمايد: ((ام نجعل اللذين آمنوا و عملواالصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار)) (17)

((آيا كسانى را كه ايمان آورده اند و كار شايسته انجام داده اند مانند كسانى قرار مى دهيم كه در زمين فساد مى كنند و آيا پرهيزگاران را مانند گنه كاران قرار مى دهيم.))

پس تساوى و برابرى كه در روايات آمده است, نسبت به قانون الهى و ابزار كار و حقوق همگانى است كه خداوند آن را به طور متساوى به تمام افراد بشر عنايت فرموده است و به اصطلاح, تساوى و برابرى پيش از اجراى مسابقه در ايمان و انجام كارهاى شايسته است و تفاوتى كه در آيه بيان شده است, نسبت به پايان مسابقه ايمان و عمل صالح است كه برندگان در اين مسابقه و تلاشگران در اين ميدان با كسانى كه از كاروان عقب مانده و يا نخواسته اند تلاش كنند و يا در مسير مخالف در حركت بوده اند بايد تفاوت داشته باشند.

اين عدالت خداوند است كه همه را از حقوق مساوى بهره مند مى سازد و همه را به مسابقه در ايمان و عمل صالح دعوت مى كند و در پايان كه مردم در تلاش با هم تفاوت داشتند پاداشها نيز بايد تفاوت داشته باشد.

امام خمينى قدس سره در پيوندى كه عدالت و آزادى با يكديگر دارند, چنين مى گويد:

((بايد جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اسلام كه در راس آن توحيد و عدل و شناخت انبياى بزرگ[ و] پايه گزاران عدالت و آزادى است ; از ابراهيم خليل تا رسول خاتم صلى الله عليه و آله)) (18)

و نيز مى گويد:

((جمهورى اسلامى, عدل اسلامى را مستقر مى كند و با عدل اسلامى همه و همه در آزادى و استقلال و رفاه خواهند بود.)) (19)

/ 11