وضعيت برابري و تعادل در دسترسي به رسانه ها در ميان پيروان اديان
نويسنده : دکتر مهدي محسنيان راد (عضو هيأت علمي دانشكده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) و كميته ارتباطات كميسيون ملي يونسكو در ايران ) 15 آذر، 1382 آيا براي جوامع مختلف جهان معاصر، بايد تعريف يکسان از جامعه اطلاعاتي و جهاني شدن مطرح نمود؟ به نظر من،جوامع در حال توسعه و عقب مانده،بايد به جاي تبيين تعريف جهاني شدن،به تبيين تعريف نزديکي به جهاني شدن بپردازند.آنها بايد درتعريف خود، دو شرط را مطرح کنند 1) دسترسي هر بيشتر به فن آوري هاي نوين اطلاعاتي ـ ارتباطي 2) برخورداري از آزادي هر چه بيشتر در بکارگيري رسانه هاي مذکور. شرط اول، به شدت وابسته به امکانات اقتصادي و ساختارهاي زير بنائي لازم براي چنين دسترسي است که معمولا کشورهاي در حال گذر نفتي،درقسمت اول شرط نخست، يعني امکانات اقتصادي مشکل چنداني نداشته و بسياري از آنان نيز قسمت دوم شرط را، يعني زيرساخت هاي مرتبط با سخت افزارها را با مزايدهاي بين المللي و با کمک شرکت هاي چند مليتي حل مي کنند. در حاليکه شرط دوم، از يکسو تابع درجه اقتدار سنتي حکومت بر رسانه هاي قديمي در جوامع مذکور، و از سوي ديگر درميزان تعارض بکارگيري رسانه ها با منافع حکومت هاي مذکوراست. سواي اين قسمت از شرط دوم، نکته بسيار مهمي که به آن کمترتوجه مي شود،درجه توانائي افراد آن جامعه در استفاده از رسانه هاي جديد است.به عنوان مثال،جامعه اي که ميانگين سطح تحصيلات مردمان با سواد آن در حدود 4 سال است، در صورت در اختيار داشتن تمامي سخت افزارهاي ICT بازهم نخواهند توانست به همان ميزان از ICT بهره برداري کنندکه جامعه اي مشابه، امابا ميانگين تحصيلاتي چندبرابرآنان.(اکنون ميانگين سطح تحصيلات يک فرد ساکن درکشورهاي اروپائي، حدود 4/9 سال است، در حاليکه يک آسيائي حدود1/4 سال و يک آفريقائي فقط 8/1 سال تحصيل کرده است.)(آمارها،1381) در واقع به نظر مي رسد، ترکيب استفاده از راديو، تلويزيون و مطبوعات،نيازمند مخاطب ساده تري است تا ترکيب فن آوري هاي نوين ارتباطي ـ اطلاعاتي، از جمله اينترنت و به همين دليل است که موضوع سواد رقومي تا اين حد مورد توجه جوامع پيشرفته نيز قرار گرفته است. شاهد پديده بيسوادي وسيع رقومي در کشورهاي جنوب را مي توان در حضور ده هاهزار کامپيوترهاي قوي، دراتاق مقامات اداري جوامع مذکور بويژه از نوع نفتي آن ديد که عملا در حد ماشين تحرير مورد استفاده قرار مي گيرد و بيش از آنکه ابزاري از ICT محسوب شود،شيئي تزئيني و يا نمادي براي تجدد محسوب مي شود. شايد به همين دليل است که برخي ازانديشمندان معاصر،تداوم جريان جهاني فرهنگ را در دو مشخصه حرکت و تغييردر پنج بعد قومي، رسانه اي، فن آوري،مالي ومسلکي مطرح مي کنند و معتقدند که بناي جهاني شدن در هر جامعه، از تمامي هر پنج نوع آجر مذکور ساخته مي شودنه فقط آجر دسترسي به رسانه ها. از سوي ديگر،به نظر مي رسد که در کل جهان معاصر،فاصله رويا تا واقعيت در جهاني شدن،هنوز قابل توجه است. به عبارت ديگر جهاني شدن واقعي وقتي بوقوع خواهدپيوست که جهاني شدن، جهاني باشد، نه قاره و يا قومي خاص. در مورد فاصله کلي رويا تا واقعيت،برخي از انديشمندان ارتباطات، مانند هورستي،مروري به تحولات 20 سال گذشته نموده و به اين نتيجه رسيده اند که از دهه 1980، يک کنجکاوي و ولع شناختي همگاني،بر پديده جهاني شدن متمرکزشد. پديده اي که قرار بوددرآن بسياري از مرزبندي هاي به کنار رود و سرعت تحرک انسان افزايش يابد. در حاليکه پس از بيش از20 سال، مي بينيم تقسيم بندي هاوجود دارد و هنوز هيچ يک از آن عوامل نتوانسته به گونه اي يکسان حرکت کند. به نظر من، نابرابري در جهاني شدن، سبب شده که ساير نابرابري ها نيز از طريق همان مقدار محدود دسترسي به جهاني شدن، بيشتر قابل مشاهده باشد. قبل از شکل گيري ICT، جوامع عقب مانده حوزه هاي جغرافيائي عادت کرده بودند که تفاوت خود را باحوزه هاي جغرافيائي ديگر ببينند. در واقع داستان شمال و جنوب يا اروپا و آفريقا،داستان ديرينه اي به قدمت تاريخ است. اما توسعه ICT شرايطي را فراهم کرده که آدم هاي دسته هاي مختلف ساکن زمين ـ بي توجه به حوزه جغرافيائي سکونتشان ـبا مفاهيم جديدي از نابرابري آشنا شوند. و قطعا دين، يکي از برچسب هاي گروههاي مذکور است . اين در حالي است که ميانگين سطح تحصيلات يک يهودي حدود 2/10 سال، مسيحي 6/6 سال،بودائي 1/5 سال، هندوئيست 9/2 سال، مسلمان 5/2 سال و آنيميست فقط 6/1 سال است.در مورد دين،گفته مي شود که پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي،خلاء مسلکي پيش آمد که دين توانست بخشي از آن را پرکند.(آمارها، 1381) اين همان است که به صورت بازگشت به دين،در کشورهاي تازه استقلال يافته آسياي ميانه ـ حتي در حد رويکردهاي ظاهري به بخشي از مناسک اسلامي ديد. و در حوزه مسيحيت نيزهمان گفته مورد استناد هانتينگتون از جورج ويگل است که پديده غير مادي شدن جهان را مطرح و گفته است غير مادي (مذهبي) شدن جهان يکي از واقعيت هاي برجسته در زندگي اواخر قرن بيستم است. (هانتينگتون،1374، ص 51) هانتينگتون معتقد است که نوعي خلاء هويت در جهان پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد شکل گرفت،که خود آگاهي تمدني و تجديد حيات مذهبي به عنوان وسيله اي براي پر کردن آن خلاء شروع به رشد نمود.(هانتينگتون،1374، ص 22) هانتيگتون در ميان عوامل تشکيل دهنده تمدن، براي دين، جايگاه ويژه اي قايل مي شود و مي نويسد: تمدن ها با تاريخ، زبان، فرهنگ، سنت و از همه مهمتر، دين از يکديگر متمايز مي شوند. انسان هاي وابسته به تمدن هاي مختلف، ديدگاه هاي متفاوتي درباره روابط بين خدا و انسان، فرد وگروه، شهروند و دولت، والدين و فرزندان و زن و شوهر دارند. همچنين ديدگاه آنان در مورد اهميت نسبي حقوق و مسئوليت ها، آزادي و اخيتار، تساوي و سلسله مراتب، فرق مي کند. اين تفاوت ها در طول قرن ها پديد آمده و بزودي از ميان نخواهد رفت . اين اختلاف ها به مراتب از اختلاف ايدئولوژي هاي سياسي و نظام هاي سياسي اساسي تر است (هانتينگتون، 1374، ص 49) هانتينگتون در توصيف خصلت محکم و فولادين مذهب در مقابل ساير عناصر فرهنگي،مثال جالبي را مطرح کرده و خاصيت انعطاف پذيري ايدئولوژي را با اين مثال مطرح مي کند که يک کمونيست سابق مي تواند يک دموکرات امروزين شود. ثروتمد مي تواند يک تهيدست و معکوس يک فقيرمي توانديک ثروتمند شود.اما يک آذري نمي تواند ارمني شود. او مي افزايد در مبارزات ايدئولوژيکي وطبقاتي، مسئله کليدي اين بود که، شما در کدام طرف هستيد؟ در حاليکه در برخورد تمدن ها پرسش اين است که شما کيستيد؟ در مقابل سوال اول مي توان سمت و سو را انتخاب کرد و حتي تغير داد، در حالي که پاسخ به سوال دوم چيزي نيست که عوض شدني باشد. مذهب حتي بيش از قوميت، افراد را از هم متمايز مي کند. يک نفر مي تواند نيمه فرانسوي و نيمه عرب باشد و حتي تابعيت مضاعف داشته باشد ولي نيمي مسيحي و نيمي مسلمان بودن، بسيار دشوار است.(هانتينگتون، 1374، صص 53 ـ 52) بايد توجه کرد که نظرات هانتينگتون، خود تبديل به عاملي براي توجه به دين در آستانه ورود به قرن بيست و يکم شد. دراين مورد،سيد حسين نصر، استاد کرسي اسلام شناسي در آمريکا،معتقد است که مقاله هانتينگتون فقط يک نظريه علمي درباره آينده دينا نيست، بلکه خود، سياست ساز براي آينده است. (هانتينگتون، 1374، ص 121)اثبات اين ادعا را مي توان در جمله في البداهه آقاي بوش، رئيس جمهوري آمريکا در لحظات اوليه عمليات تروريستي 11 سپتامبر ديد که شروع جنگ صليبي جديدي را اعلام نمود. هانتينگتون وقتي به دين،جايگاه ويژه اي در تمدن داد که قبل از او،الوين تافلردر تعريف خود از تمدن، دين را ناديده گرفته و تمدن را آن شيوه از زندگي دانسته بود که با نظام خاصي از توليد ثروت سروکار دارد. در دنباله همين تعريف،جايگاه اطلاعات را پس کشاورزي و صنعت قرارداده بود.(هانتينگتون،1374، ص 188) با توضيحات فوق، در پاسخ به سوال آغاز مقاله،معتقدم که مطالعات تطبيقي در حوزه رسانه هابر اساس اديان بايد بيش از گذشته مورد توجه قرار گيرد. حال وقتي مي خواهيم جوامع ديني را از نظر ميزان دسترسي به رسانه ها(مطبوعات، راديو وتلويزيون) و همچنين دسترسي به فن آوري هاي جديد اطلاعاتي، ارتباطي (کامپيوتر، اينترنت، تلفن و تلفن همراه) از يکديگر تفکيک و متعاقبا مقايسه کنيم با دو تعريف عملياتي مختلف مواجه خواهيم بود. تعريف اول که تعريفي واقعي است،عبارت از مجموع وابستگان هريک از اديان،بدون در نظرگرفتن محل اقامتشان است. اين تعريف اين امتياز را دارد که مثلا آندسته از مسلماناني که اقليت کشورهاي پر جمعيت را شامل مي شوند(مانند جمعيت 110 ميليوني مسلمان ساکن هنديا 23 ميليوني چين) نيز در دسته بندي مربوط به جمعيت مسلمان جهان جاي گيرد.براساس اين تعريف، سهم اديان در جمعيت جهان در سال 2000 به اين ترتيب است که معتقدان به سه دين ابراهيمي،در مجموع حدود نيمي ازجمعيت کره زمين را در بر گرفته اند.(مسيحي 1/30 درصد، مسلمان 8/20 درصد و يهودي 5/0 درصد) 8/23 درصد جمعيت را معتقدان به ادياني تشکيل مي دهند که در دسته بندي دين شناسان، به اديان فلسفي مشهورند (توفيقي، 1381، ص 16) (هندوئيسم 3/15 وبودايسم، کنفسوسيويسم و شينتويسم 5/8 درصد)، 6/3 درصد آنيميست هاهستند که در 55 کشور جهان پراکنده اند و در واقع پيروان اديان ابتدايي محسوب مي شوند.(بکار گيري اصطلاح دين براي آنيميست ها، همان است که در آيه هاي 1 و6سوره کافرون آمده است.) زرتشتيان جهان فقط 1/0 درصد جمعيت جهان را تشکيل مي دهند که در سه کشور پراکنده اند. در کنار پيروان اين اديان،1/21 درصد جمعيت کره زمين را آناني تشکيل مي دهند که شايد بتوان گفت که از تبار يکي از دو دسته اديان ابراهيمي (بويژه مسيحيت ) و يا اديان فلسفي بوده و در جهان قرن بيستم، تحت تاثير تحولات اجتماعي يا سياسي، افراد سکولار و يا فاقد دين شمرده شدند. جمعيت اين عده با يک ميليارد و 257 ميليون و 140 هزار نفر، پس از مسيحيت در رتبه دوم قرار دارد.(در راس اين کشورها چين قرار دارد که 4/86 درصد جمعيت آن بدون دين معرفي شده اند)اما توزيع برخي از اديان، بويژه مسيحيان و مسلمانان که به ترتيب در 151 و 99 کشور پراکنده هستند،سبب مي شود که تعريف مذکور نتواند، مشخصه يک تعريف عملياتي را براي مقايسه مورد نظر من،بخود بگيرد.(اينکه پراکندگي مسيحيان جهان بيش از بقيه اديان و در 151 کشور جهان است، شايد به دليل رويدادهاي استعماري قرون گذشته و استقرار استعمارگران اروپائي در کشورهاي مختلف امروزي قاره هاي آفريقا، آسيا و آمريکاي جنوبي باشد.) دومين تعريف مي تواند کشورهايي باشد که اکثريت جمعيت آنها را يکي از اديان مذکور تشکيل مي دهد. اين شاخص از آن نظر اهميت دارد که شکل گيري نظام هاي دموکراتيک با اصالت راي اکثريت، درجهان آينده، بيش از گذشته در حال توسعه است . اين توسعه در آن حد است که فوکوياما حاصل آن را پايان تاريخ ناميده و مي نويسد: در طول چند سال گذشته، همگام با پيروزي ليبرال دموکراسي بر رقباي ايدئولوژيک خود، نظير سلطنت موروثي، فاشيسم و جديدتر از همه کمونيسم، در سراسر جهان، اتفاق نظر مهمي درباره مشروعيت ليبرال دموکراسي به عنوان تنها نظام حکومتي موفق بوحود آمده است . اما افزون بر آن، ليبرال دموکراسي ممکن است نقطه پايان تکامل ايدئولوژيک بشريت و آخرين شکل حکومت بشري باشد و در اين مقام، پايان تاريخ را تشکيل مي دهد. در واقع، شکست کمونيسم دليل پيروزي ارزش هاي ليبرال غربي است . (هانتينگتون،1374، ص 16) اگر سخن فوکوياما را با چنين حدتي در دفاع از جهاني شدن ليبرال دموکراسي نپذيريم، تجربه نظام کاملا مسلکي جمهوري اسلامي را مي توانيم به عنوان شاهدي بر توجه به راي اکثريت بدانيم که اين نظام در طي مدت 25 سال عمر خود، حدود 25 بارجمعيت کشور را به پاي صندوق هاي راي کشاند، و علي رغم نقدهائي که به مکانيزم هاي تعيين کانديداها مي شد، نقدي جدي و قابل توجه نسبت به صداقت در شمارش آراء و توجه به راي اکثريت چه در داخل و چه در خارج مطرح نشد. به عبارت ديگر جوامعي که از اتهام حکومت ديکتاتوري پرهيز مي کنند، با هرشکل از فيلترها، سرانجام به راي اکثريت توجه مي کنند. اتفاقي که حتي صدام حسين، در آخرين روزهاي حکومتش ـ حتي به ظاهر ـ به آن روي آورد. بهر حال از آنجا که تعربف دوم، تعريفي است با قابليت تعاريف عملياتي، مبناي مقايسه حاضر، حضور دين اکثريت در هر کشور است. با اين تعريف، به موجب بررسي هاي من،در 90 کشور جهان، اکثريت جمعيت مسيحي هستند. در اين کشورها، يک ميليارد و 4/909 ميليون نفر ساکنند که 84 درصد آنان را اکثريت مسيحي تشکيل مي دهند. اين اکثريت، نماينده حدود90 درصد مسيحيان جهانند. در مورد مسلمانان، آنها در 45 کشور جهان اکثريت را دارند. جمعيت 45 کشور مذکور يک ميليارد و 6/164 ميليون نفر است که حدود 87 درصد آنان مسلمانند. اين اکثريت، نماينده حدود 82 درصد مسلمانان جهان را دارند. وضعيت مذکور همراه با ساير اديان به شرح زير است:بررسي ميزان دسترسي اديان مختلف به رسانه ها نشان مي دهد که نابرابري سنگيني حاکم است. تحقيقات و محاسبات من نشان مي دهد که هر 1000 نفر ساکنان کشوربا اکثريت مسيحي،139 نسخه روزنامه،34 کيلو مطبوعات،543 گيرنده راديو،310 گيرنده تلويزيون،263 تلفن 151 تلفن همراه،132 کامپيوتر و81 کاربر اينترنت دارند. حال اگرهريک از اين ارقام را درکشورهاي با اکثريت مسيحي عدد يک فرض کنيم وضعيت در کشورهاي بااکثريت مسلمان براي روزنامه يوميه 4/0، مطبوعات 2/0 مطبوعات، گيرنده راديو5/0، گيرنده تلويزيون 6/0، تلفن 5/0، تلفن همراه 3/0، کامپيوتر2/0 و کاربر اينترنت نيز2/0 خواهد شد.براي آنکه بتوان آمارهاي فوق را به صورت شاخص هاي واضح تر با يکديگر مقايسه کرد، ازدو شاخص دسترسي به رسانه ها(MCI) و دسترسي به فن آوري هاي نوين اطلاعاتي ـارتباطي (ICTI)استفاده شد.شاخص اول، براي نخستين بار در کنفرانس سال 2000 انجمن محققان ارتباطات در سنگاپور معرفي و شاخص دوم، در سال 2003 طراحي شد. هر دو شاخص، مشابه شاخص استاندارد توسعه انساني، عددي بين صفر تايک است. (جزئيات نحوه محاسبه شاخص هاي مذکور، در ضميمه مقاله آمده است) در جدول زير، ضمن ارائه نتايج محاسبه ميزان MCI و ICTI براي اديان مختلف (با تعريف عملياتي اکثريت)، انحراف استاندارد و همچنين ميزان ضريب اختلاف، براي هر دين مشخص شده است.علاوه بر آن، در ستون آخر، ميانگين صوري دو شاخص دسترسي به رسانه ها و رسانه هاي نوين و ميانگين ميزان ضريب اختلاف آنها نشان داده شده است. در اين جدول، هرچقدرميزان ميانگين شاخص هاي مورد بحث براي يک دين بيشترباشد، نماينده ميزان دسترسي بيشتر آن دين به رسانه هاست. از آن سو، هرچقدرميزان ضريب اختلاف، کوچکتر باشد، نماينده تعادل بيشتر در ميزان دسترسي به رسانه ها در ميان کشورهاي با اکثريت آن دين است. به عنوان مثال، در ميان آنيميست ها، اگر چه ميزان دسترسي به رسانه ها پائين تر از تمام اديان ديگر است، اما شاخص مذکور در ميان آنها از يک تعادل نسبي برخوردار است . به عبارت ديگر در ميان کشورهاي با اکثريت آنيميست، عدالت و برابري نسبي در برخورداري از فقردسترسي به رسانه هاست. از آن سو، کشورهاي مسيحي، در دسترسي به رسانه ها، پس از يهوديان و با اختلاف کمي از بي دين ها،وضعيت قابل توجهي دارند. ضمن اينکه در ميان محجوع اديان،از کمترين نابرابري برخوردارند. به عبارت ديگر، مسيحيان ضمن دارا بودن ثروت نسبي دسترسي به رسانه ها، از کمترين نابرابري در ميان خود برخوردارند. سفره دسترسي به رسانه ها در ميان مسلمانان، بودائيان و هندوئيست ها تقريباً مشابه است. اما نابرابري در ميان بودائيست ها بيش از مسلمانان و بيش از هندوئيست هاست. جدول زير به وضوح نشان مي دهد که نابرابري در دسترسي به رسانه هاي نوين، در ميان کشورهاي عضو هر دين، بيش از نابرابري در دسترسي به رسانه هاي قديم است.اما سرعت شتاب براي دسترسي به رسانه هاي جديد، در ميان اديان مختلف يکسان نيست. مسيحيان بيش از تمام اديان ديگر، توانسته اند، ميزان دسترسي به فن آوري هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي را بطور متعادل در ميان کشورهاي خود،به حد ميزان دسترسي به رسانه هاي قديمي برسانند. اين امر در مورد تنها کشور با اکثريت يهود، به گونه اي ديگر اتفاق افتاده و آنها نه تنها ميزان دسترسي به رسانه هاي نوين را به حد رسانه هاي قديم رسانده اند، بلکه در برخي از موارد حتي از آن پيشي گرفته اند، بطوريکه شاخص ICTIآنان به 900/0 رسيده در حاليکه شاخص MCIآنهامعادل 841/0 است. البته اين امر در مورد هندوئيست ها نيز به گونه اي ديگر روي داده و در واقع آنها توجه خود را به دسترسي به رسانه هاي نوين، بيش از توجه به پرکردن فقر دسترسي به رسانه هاي قديم معطوف کرده اند.نکته قابل توجه آنکه محاسبه ضريب همبستگي پيرسون ميان شاخص توسعه انساني بيش از 100 کشور جهان با شاخص ابداعي مصرف رسانه ها(MCI)کشورهاي مذکور،ضريب قابل توجه 922/0 بوده است. ضريب پيرسون براي شاخص توسعه انساني وشاخص فن آوري هاي نوين اطلاعاتي ـ ارتباطي (ICTI)نيز941/0 مي باشد. در واقع ضرايب مذکور به وضوح نشان مي دهد که هر چقدر در جهان معاصر، نابرابري در توسعه انساني وجود دارد، به همان ميزان نابرابري در دسترسي به رسانه ها ورسانه هاي جديد ديده ميشود.اين در شرايطي است که شاخص توسعه انساني (HDI)کشورهاي با اکثريت مسيحي 759/0 و مسلمان 612 است. شاخص مذکور براي يهوديان 896/0 است.
ضميمه (شيوه محاسبه دو شاخص ابداعي MCI و ICTI)
براي محاسبه مقدار شاخص MCI،ابتدا بالاترين ميزان هريک از رسانه ها به 1000 نفردر کشورهاي مختلف جهان ـ در سال 2000 ـ به شرح زير استخراج و با حــــروف R,T,N وP نماينده Radio،Television، Newspaper وPress (سرانه مصرف مطبـوعات به کيلوگرم) مشخص شد(در صورتيکه تعداد راديو،تلويزيون و يا روزنامه به هزار نفر از 1000 بيشتر باشد، چون حضور تعداد بيشتر، تاثير قابل توجهي بر ميزان دسترسي به رسانه ندارد، همان 1000 در نظر گرفته خواهد شد. به عنوان مثال در سال 2000، تعداد گيرنده راديو به 1000 نفر در ايالات متحده آمريکا2116 بوده، درفرمول 1000 منظور شد: بيشترين تعداد گيرنده راديو به هزار نفر در ايالات متحده آمريکاياR = 1000 بيشترين تعداد گيرنده تلويزيون به هزار نفردرايالات متحده آمريکاياT = 896 بيشترين تعداد روزنامه يـوميه به هزار نفردرنروژيا N = 786 بيشترين وزن سرانه مطبوعات در سوئد يا P =166 کيلو حال اگر تعدادگيرنده راديو به هزار نفر در هرکشور را r، تلويزيون را t، روزنامه يوميه را n، و وزن مطبوعات مورد مطالعه سرانه را باحرف p نشان دهيم، مي توان بر اساس فرمول زير به شاخصي دست يافت که نام آنرا شاخص مصرف رسانه ها مي ناميم و با حروف.I.C.M نشان مي دهيم:به اين ترتيب تغييرات اين شاخص در هر کشور از يکسو تابع تغييرات مصرف رسانه ها در آن کشور و از سوي ديگر تابع تغييرات در بالاترين ميزان مصرف رسانه در جهان است. به عبارت ديگر اين شاخص وضعيت مصرف رسانه ها در هر کشور را براساس مقايسه با بالاترين ميزان مصرف رسانه ها در جهان نشان مي دهد. براي محاسبه شاخص دوم (ICTI) که مربوط به مصرف رسانه هاي نوين در هر کشور است, از همان شيوه شاخص اول به شرح زير استفاده شد.
فهرست منابع
آمارها
1381 آمارها و جداول اين مقاله، از انتقال اطلاعات منابع زير به يک فايل خاص، در نرم افزار ايراني MRP و پردازش مجدد آنها با هدف تبديل اطلاعات جغرافياي سياسي به جغرافياي ديني بدست آمـده است: Human Development Report. (1999). Published for the United Nations Development Programme. NewYork: Oxford University Press. The World Factbook 2002. www.odic/fields/2119l Human Development Report. (2003). hdr.undp.org هانتينگتون،ساموئل 1374 نظريه برخورد تمدن ها و منتقدانش. ترجمه و ويراسته مجتبي اميري. تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي توفيقي، حسين 1381 آشنائي با اديان بزرگ. تهران: سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها(سمت) برلو، ژاک 1378 فرهنگ و دموکراسي در جامعه اطلاعات جهاني سال 1997 ترجمه و تلخيص محمد رضائي تهران: موسسه فرهنگ، هنر و ارتباطات