جنبش احياء - جنبش احیاء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنبش احیاء - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









جنبش احياء

سرمقاله معمار حرم باز به تعمير جهان خير.

اقبال لاهورى اسلام در[ غربت] بود بر زبان بى دينان در ميان دينداران ! [ بدا غريبا و سيعود غريبا ]و دلسوزانى بدرخشيدند و بوذر وار زيستند و غم تنهائى را بر جان خريدند و[ جنبش احياء] را آفريدند يحمل هذا الدين فى كل قرن عدول ينفون عنه تاويل المبطلين و تحريف الغالين و انتحال الجاهلين ... 2بزرگانى چونان شهيد مطهرى آرزومندانه از آن سخن گفتند و آن را نياز فورى جامعه اسلامى تلقى كردند و نگاشتند:

[مااكنون بيش از هر چيزى نيازمنديم به يك رستاخيز دينى و اسلامى به يك احياء تفكر دينى به يك نهضت روشنگراسلامى] 3 . .

در پرتو تلاش محييان نهضت انجام يافت و در مجموعه جهان اسلام جلوه گرى مى كند واينك كينه توزان ديرين ديانت خطر آن را دريافته اند وبه وسوسه گرى مشغولند. سفير واتيكان در آنكارا بر گستره اين خطر اشارتى دارد! و لزوم دفع آنرا گوشزد مى كند:

ترويج بنيادگرائى اسلامى در تركيه ممكن است تمام كوششها را براى پيوستن تركيه به اروپا بر هم بزند. بنيادگرائى مذهبى ساخته دست افرادى است كه سياست را با مذهب اشتباه گرفته اند!... بنيادگرائى مذهبى تنها منحصر به اسلام نيست بلكه جهان مسيحيت نيز دچار چنين مشكلى است ... مذهب شيعه هميشه مورداستفاده مقاصد سياسى قرار گرفته است .از جمله در جنگهاى صليبى صليبى و يا در جهاد مسلمانان .... مرد مذهبى . بايد در مقابل بكارگيرى مذهب براى مقاصد سياسى مقاومت كند. 4 !

اين گونه توصيه ها و حركتها از وسعت جنبش با خبرمان مى كند. و بر ما كه در كانون اين خيزش جاى داريم بررسى و تحليل آن تكليف لازم مى نمايد. واين نوشتار بااحساس چنين مسئوليتى نگاشته مى شود.

ضرورت تحقيق جنبش[ احياء] و[ اصلاح] را بايستى بسان يك پديده تاريخى تلقى كرد و به بررسى سپرد. ضرورت اين تامل انكار ناكردنى است و تجزيه اين [حادثه] از[ سابقه] آن تنگ نظريهائى را بوجود مى آورند كه گاه با رنگ قوميت مزين گشته اند و گاه عناوين آكادميك را بهمراه دارند.

متاسفانه ضعف تحقيق و تاليف دراين زمينه نمايان است و آثار منتشره غالبا به بررسى زندگى موثران جنبش بسنده كرده اند و در حقيقت بيوگرافى رجال واحزاب سياسى را - كه دراين نهضت كوشيده اند - بيان داشته اند و در حداستعداد و توان از آن سخن گفته اند.اين تلاشها مشكورند امااز آن نمى توان[ بررسى تاريخى جنبش اصلاح] را انتظار داشت .اين گونه تحقيقات اگر بدرستى انجام گرفته باشند بخشى از مواد خام اين تحقيق را فراهم مى آورند - نه حتى مجموعه آن را - آگاهان مسائل تاريخى نيك مى دانند كه[ تحقيق تاريخى] جز با بررسى [زمينه ها] و[ تحولات] و[ پيامدها] ناتمام است و شرح داستانواره اى شخصيتهاى تاريخى در درون جنبشها بخشى از مشكل را حل مى كنداما حلقات مفقوده اى را بر جاى مى نهد و دراين واسطه هاى نامرئى بسيارى از حقايق مدفون مى گردند و راه تاويل خطا مفتوح مى ماند.

درسال 1986 تحقيق جديدى از[ مدرسه تاريخ] دانشگاه تل آويو فلسطين اشغالى - با عنوان[ تاريخ كنگره هاى اسلامى] منتشر گرديد. تامل دراين اثر و بررسى مقايسه اى كيفيت تحقيق در آن ضعف و فتور تحقيقات تاريخى اين سامان را تبيين مى كند.

نويسنده اثر (مارتين كرامر) با تسلط بر 3 زبان جهانى ( انگليسى فرانسوى و آلمانى ) و بهره مندى از 3 زبان حوزه كشورهاى اسلامى ( عربى فارسى و تركى ) به انبوهى از مدارك دست يافته است .اين آثار در محدوده كتب منتشره و يااسناد خطى محصور نمى ماند بلكه به منابع محرمانه و آرشيوهاى دولتى نيز مراجعه داشته واز آن سود برده است .

دراين تحقيق از زمينه هاى و مراحل تكوين و توسعه[ كنگره هاى اسلامى] در سالهاى بين دو جنگ سخن مى گويد و نويسنده در ديباچه كتاب هدف گيرى اثر را بيان مى كند:

[بررسى اولين تلاشهاى مسلمانان درابتداى قرن حاضر (قرن 20 م ) براى مبارزه با سلطه غرب واحياى عظمت اسلام از طريق اتحاد مسلمين].

نگارنده اين سطور به متن كتاب دسترسى نداشت اما براساس معرفى آن در يكى از نشريات كشور (نشر دانش سال ششم شماره پنجم ) به اين انديشه بر آمد كه در سطورى چند تفاوت سبك و شيوه تحقيق را بيان كند و محققان را براين ضرورت تذكر دهد كه در مساله اساسى چون [بررسى جنبش احياء] همت گمارند و به تحقيقاتى ژرف بينديشند.ا در زمان حاضر موسسات تحقيقى جهان ه سلطه واردوهاى وابسته به نقد و بررسى[ جنبش احياءگرى دين اسلام] برآمده اندو آن رااز زواياى گوناگون به بحث و نقد سپرده اند اما در ميان جوامع اسلامى به اين حيات پرگهر چندان اعتبارى داده نمى شود و جز آثارى محدود از آن اثرى نمى توان يافت .

دراين بررسى مقايسه اى به ويژگيهائى مى توان اشارت داشت :

1. شيوه مساله يابى :

در نوشته مورد سخن موضوع خاص مورد تحقيق قرار داده شده و سير و روند آن مورد بررسى قرار گرفته است . دراين نظرگاه وى به بررسى حركتى مى پردازد كه ازاواخر قرن نوزدهم شكل يافت .اساس اين تفكر بر آن بود كه با برگزارى كنگره هائى امكان ملاقات نمايندگان و رهبران فكرى جوامع اسلامى فراهم آيد واساسى ترين مسائل جوامع اسلامى تنقيح و تحليل گردد. نويسنده به زمينه هاى اين تفكر مى پردازد و سپس تطورات آن را بازگو مى كند و آنگاه نقاط قوت و ضعف كنگره هاى انجام يافته را مطرح مى نمايد. همانگونه كه مى نگريد نويسنده به بررسى موضوعى خاص در[ جنبش حيات اسلامى] توجه دارد و سير و روند آن را تعقيب مى كند.اما متاسفانه آنچه مسلمين در آثار تاريخى كه پيرامون احياء دينى نگاشته اند عمدتا برارائه اطلاعات عمومى اكتفا كرده اند و به جزئى كردن مسائل و تحقيق پيرامون موضوعى مشخص نپرداخته اند. و چون دراقيانوس وسيع شناور شده اند از سياحت مانده اند!

2.اجتناب از تراجم نگارى

تاريخ نويسى نهضتها بااين مخاطره همراه است كه برجستگى اشخاص ديدگان را بربايد وانسان را به شرح حال نويسى بكشاند.اين نوع تاريخ نگارى گر چه با حاذبه هائى همراه است و چون با[ اسطوره] و [ افسانه] مقرون است افسونگرى مى كند و خواننده از حال نمى رود و با نويسنده رفيق ره مى شود امااز بررسى دقيق و تحليلى جنبشها باز مى دارد. دراين زمينه نيز بايداين تاسف را پنهان نداشت كه غالب آثارى كه پيرامون[ نهضت اصلاح دينى] نشر يافته است به شرح حال پرداخته اند و تراجم نگارى را پيشه ساخته اند. به عنوان نمونه مى توان به كتاب گرانقدر[ سيرى درانديشه سياسى عرب] از آثار مرحوم عنايت نظرافكند. در بخش سوم كه با عنوان[ تجدد فكر دينى] قلم زده اند با اين عناوين مواجهيم 1. سيدجمال الدين اسدآبادى (حقيقت مذهب نيچرى عروه الوثقى پاسخ به رنان ميراث سيدجمال الدين .) 2. شيخ محمد عبده (جنبش عرابى عبده و عرابى گرايش عبده به اصلاح اجتماعى عبده و غرب انديشه هاى اجتماعى 4. عبدالرحمن كواكبى (طبايع الاستبداد ام القرى كنگره هاى اسلامى ).

5. على عبدالرزاق و ....

6. همانگونه كه مشاهده مى كنيد اين فصل اساسى از كتاب مذكور چيزى جز بررسى تحليلى زندگى بانيان نهضت اصلاح را تبيين نمى كند - و البته اين تلاش را نبايد كم بها داد اما بررسى جنبش[ تجدد فكر دينى] را دراين قالب محدود نمى توان خلاصه ديد واين شيوه تحقيق با شرح حال نگارى نزديكتر مى نمايد تا بررسى جنبشهاى فكرى - سياسى .

3. هماهنگى واحدها در تهيه وارائه اثر:

براساس معرفى مقاله مورداستفاده اين نوشته صورت بسط يافته دكتراى نويسنده كتاب (مارتين كرامر) مى باشد. وى اين رساله را در [موسسه دايان] كه از توابع[ مدرسه تاريخ] دانشگاه تل آويو - فلسطين اشغالى - مى باشد به پايان برده است . موسسه مذكور در اسرائيل مسوول پژوهش و مطالعه در تاريخ خاورميانه وافريقاست !از سوى ديگر از كمك مالى و تحقيقاتى موسساتى چون[ سازمان اطلاع رسانى ايالات متحده] [ دانشگاه پرينستون] [ بنياد بن گوريون] [ دانشگاه كلمبيا] و ... سود جسته واثر را تحت نظارت[ برنارد لوئيس] شرق شناس آمريكائى به انجام رسانده است .

در يك نظاره اجمالى مى توان دريافت كه چگونه جهان سلطه گر به اين گونه تحقيقات بها مى دهد و به بررسيهائى كه دراين زمينه انجام مى يابند بذل توجه مى كند.

دو نظام جهانى ( امپرياليسم و صهيونيسم ) پيوستگيهاى بسيار دارند و در نتيجه مسائلى مشابه در صدراين مسائل نحوه برخورد با[ جهان اسلام] جاى دارد. واين نوع همكاريها را بايستى دراين راستا دانست .

متاسفانه تحقيقات منتشره در كشورهاى اسلامى ازاين نوع تبادل امكانات بى بهره اند و تاسف آورتر آن كه ازامكانات موجود در كشور نيز امكان استفاده را نمى يابند. درهاى بسته خزائن اسناد و كتب ! و چهره هاى عبوس پاره اى از خزانه داران اين امكان موجب مى گردند كه محققان عطاى دسترسى را به لقايش ببخشند و طمع رااز دل برو نبرند و مراجعه به آثار واسناد معمولى قناعت كنند! در حالى كه نظام سلطه در راه بسطاقتدار به اين تبادل توجه مى كند. در جهان تحت سلطه و يا معارض با سلطه بندهاى مقررات براسناد سنگينى افكنده اند و راه پژوهش را بسته اند و دراين زمينه درد دل پژوهش گران تاريخ شنيدنى است ! و فرصتى خاص مى طلبد. در پرتواين مقدمات مى توان به اين نتيجه دست يافت كه[ ضرورت تحقيق] و[ لزوم بازنگرى به شيوه هاى آن] در زمينه[ جنبش احياء دينى] در جهان اسلام انكار ناكردنى است . و محققان با نقد و تحليل اين صفحات تاريخ در دستيابى اين جنبش به راههاى نوين و بهره ورى از تجربيات پيشين يارى خواهند رساند واين امدادى است كه مبارزان اين نهضت از آنان انتظار دارند.

اين نوشتار گر چه اين سمت را نمى پويد اما عبده.) 3. محمد رشيد رضا.

4. عبدالرحمن كواكبى (طبايع الاستبداد ام القرى كنگره هاى اسلامى ).

5. على عبدالرزاق و ....

6. همانگونه كه مشاهده مى كنيد اين فصل اساسى از كتاب مذكور چيزى جز بررسى تحليلى زندگى بانيان نهضت اصلاح را تبيين نمى كند - و البته اين تلاش را نبايد كم بها داد اما بررسى جنبش[ تجدد فكر دينى] را دراين قالب محدود نمى توان خلاصه ديد واين شيوه تحقيق با شرح حال نگارى نزديكتر مى نمايد تا بررسى جنبشهاى فكرى - سياسى .

3. هماهنگى واحدها در تهيه وارائه اثر:

براساس معرفى مقاله مورداستفاده اين نوشته صورت بسط يافته دكتراى نويسنده كتاب (مارتين كرامر) مى باشد. وى اين رساله را در [موسسه دايان] كه از توابع[ مدرسه تاريخ] دانشگاه تل آويو - فلسطين اشغالى - مى باشد به پايان برده است . موسسه مذكور در اسرائيل مسوول پژوهش و مطالعه در تاريخ خاورميانه وافريقاست !از سوى ديگر از كمك مالى و تحقيقاتى موسساتى چون[ سازمان اطلاع رسانى ايالات متحده] [ دانشگاه پرينستون] [ بنياد بن گوريون] [ دانشگاه كلمبيا] و ... سود جسته واثر را تحت نظارت[ برنارد لوئيس] شرق شناس آمريكائى به انجام رسانده است .

در يك نظاره اجمالى مى توان دريافت كه چگونه جهان سلطه گر به اين گونه تحقيقات بها مى دهد و به بررسيهائى كه دراين زمينه انجام مى يابند بذل توجه مى كند.

دو نظام جهانى ( امپرياليسم و صهيونيسم ) پيوستگيهاى بسيار دارند و در نتيجه مسائلى مشابه در صدراين مسائل نحوه برخورد با[ جهان اسلام] جاى دارد. واين نوع همكاريها را بايستى دراين راستا دانست .

متاسفانه تحقيقات منتشره در كشورهاى اسلامى ازاين نوع تبادل امكانات بى بهره اند و تاسف آورتر آن كه ازامكانات موجود در كشور نيز امكان استفاده را نمى يابند. درهاى بسته خزائن اسناد و كتب ! و چهره هاى عبوس پاره اى از خزانه داران اين امكان موجب مى گردند كه محققان عطاى دسترسى را به لقايش ببخشند و طمع رااز دل برو نبرند و مراجعه به آثار واسناد معمولى قناعت كنند! در حالى كه نظام سلطه در راه بسطاقتدار به اين تبادل توجه مى كند. در جهان تحت سلطه و يا معارض با سلطه بندهاى مقررات براسناد سنگينى افكنده اند و راه پژوهش را بسته اند و دراين زمينه درد دل پژوهش گران تاريخ شنيدنى است ! و فرصتى خاص مى طلبد. در پرتواين مقدمات مى توان به اين نتيجه دست يافت كه[ ضرورت تحقيق] و[ لزوم بازنگرى به شيوه هاى آن] در زمينه[ جنبش احياء دينى] در جهان اسلام انكار ناكردنى است . و محققان با نقد و تحليل اين صفحات تاريخ در دستيابى اين جنبش به راههاى نوين و بهره ورى از تجربيات پيشين يارى خواهند رساند واين امدادى است كه مبارزان اين نهضت از آنان انتظار دارند.

اين نوشتار گر چه اين سمت را نمى پويد اما خود رااز آن بدور نمى داند.ازاين رو به پاره اى از فصول بحث اشاراتى مى افكند.

زمينه هاى احياء پژوهندگان اين بحث در تعيين عوامل و زمينه هاى جنبش به تحليل ها و آراء گوناگون روى آورده اند.از آن جمله مى توان به مقاله[ اصلاح] در[ دائره العارف اسلام] ( اثر.ن .برك ) اشاره داشت كه در ضمن عوامل تعيين كننده آن از فشار[ جنبش وهابيگرى] ياد كرده است :

[به هرحال بيدارى وجدان عربى اسلامى مسبوق به مرحله اى باردار بود كه بوسيله تركيبى از عوامل درونى و بيرونى تشويق شده بود. تعيين كننده ترين عوامل عبارت بودنداز: ( الف ) فشار وهابيگرى كه بازگردانيدن تقوا واخلاق اسلامى به خلوص نخستين آنها ( ابتداء در عربستان ) كمك كرده و نوعى آرمان گرائى سازمان اجتماعى اسلامى اوليه را آن[ السلف الصالح] (به همين علت اين تمايل سلفيه ناميده شد) به دست آورد... وهابيان بااين كوششها و تقلاهايشان براى نوسازى ارزشهاى اوليه اسلام و بخصوص با جهاد به اميد برانگيختن مسلمانان به تحرك سياسى همسطح با عظمت گذشته نقش مهمى در تكامل اسلام بازى كردند] 5 ....

نويسنده مقاله درادامه از عوامل ديگر نيز ياد مى كند.امااين پربها دادن به واهابيان خطاى فراوانى از براى غربيان آفريده و آنان را در مبدا سير و تكوين جنبش احياااسلامى به خطا كشانده است . ما در فصل آينده (شيوه هاى احياء) به گوشه هائى ازاين خلط اشاراتى خواهيم داشت . جنبش وهابيت در مناطق شيعى نشين تاثيرى نگذارده است - و يا چندان محدود كه در سلسله عوامل آن را نمى توان گنجانيد - و در مراكزاهل سنت در جنبش احياء دينى كه به معارضه با سلطه غرب بر آمده اند اثر چشمگيرى بر جاى ننهاده است واين جنبش بيشتر در دامن كندانديشان و سنت گرايان آن سامان پرورش يافت و بر مذاق آنان خوش آمد. بااين توجه بها دادن به تاثير وهابيان جزالقاتلقى ناروا در بدنام كردن اين جنبشها نيست .ازاين رو در تعيين اساس اين گرايش جنبش احياء راه ديگرى را بايد پيمود و آنچه دراين ميان پايه زيرين واصيل آن تلقى مى شود نحوه مقابله دو فرهنگ[ غربى] و[ اسلامى] است . همگان مى دانند كه تقابل فرهنگها حوادث جديدى را مى آفرينند و در شيوه برداشت اثرات ژرفى را بر جاى مى نهند. تقابل دو فرهنگ[ مسيحى] و[ اسلامى] در جنگهاى صليبى غرب را به باور جديد كشاند و نهضت پروتستان و ... را پديد آورد. غربيان دريافتند كه بايد دراسا س تلقيبه جهان نظر كنند و آن را به نقد و تحليل بسپرند.اين باور درانداختن طرحى نو در نظام ادارى اجتماعى و ... موثرافتاد و حتى در مناطقى كه به مذهب كهن (كاتوليك ) پايبند بودند آثار دگرگونى در جهان نگرى نمايان شد.

آغاز[ جنبش احياءاسلامى] را نيز دراين محدوده بايد به حساب آورد. عزلت جهان اسلام و پرداختن به مسائل درونى غفلت از تحولات غرب را به دنبال داشت دراين سوى بسيار كسان بودند كه حتى نام و نشان از عالمان آن ديار را در ياد نداشتند وتبعاازافكار و آراء آنان بى خبر ماندند.اگر در گوشه هائى از جهان اسلام برخوردهائى با[ غرب] صورت مى گرفت عمدتا در مقابله هاى نظامى و يا مقاوله هاى سياسى محدود بوداما جوامع اسلامى از رخدادهاى مادى و فكرى مغرب زمين ناآگاه بودند. با گسترش ارتباطات و بسط نفوذاستعمار غربى ديو مزين غرب رويت شد و متاسفانه آنگاه به منظر در آمد كه در[ خانه] جاى يافته بود! دراين زمان برخوردهاى سه گانه ذيل انجام يافت :

1. تسليم و سرسپردگى :

در جامعه اسلامى بسيارى به اين انديشه روى آوردند كه جز روى آورى به غربيان راهى نمانده است . در كشور ما تقى زاده و تئورى مشهور وى در لزوم فرنگى شدن از سر تا ناخن پاى شهرت نام دارد. در[ هند] [سيداحمدخان] اين انديشه را تبليغ مى كرد و راه پيشرفت را در [آموزش] خلاصه مى ديد و مهد فراگيرى آن را انگلستان مى شمرد و بى شرمانه اظهار مى داشت :

[ ...اگر خداونداطاعت و دست نشاندگى ما را در قبال نژاد ديگرى ( انگليسها) مقدر كرده باشد نژادى كه آزادى دينى رااز ما دريغ نمى دارد و بر ما عادلانه حكم مى راند و صلح و صفا را برقرار مى دارد مال و جان ما را حفظ مى كند چنانكه انگليسيان در هند بر همين نهج رفتار مى كنند برماست كه خيرخواه آنان باشيم و دست دوستى آنان را بفشاريم] 6 .

و دراين مسير حتى انديشه ورانى چون[ طه حسين] كه با فرهنگ عربى اسلامى آشنائى ها دارند فرو مى غلتند. وى در كتاب[ مستقبل الثقافه فى مصر] اين سوال را طرح مى كند كه آيا مصر به شرق تعلق دارد يا به غرب ؟ و در نهايت با براهين تاريخى به اثبات مى رساند كه مصر به اردوگاه[ غرب سياسى] نزديكتراست و ... 7 دراشكال سياسى اين تسليم انواع حكومت[ رضاخانى] و[ مصطفى كمال آتاتورك] را بايد مشاهده كرد كه اين سرسپردگى را در قالب حكومتى در آوردند و به يارى تئورى پردازان مشروعيت قانونى بخشيدند.

2. مبارزه با سلطه سياسى - جداى از مقابله فرهنگى :

گروهى ننگ تسليم را روا نداشتند اما به پاره اى از مبارزه هاى جنبى بااين سلطه خشنود بودند. به عنوان نمونه مى توان از[ نهضت تركان] در[ اصلاح] ياد كرد. دراين زمينه نقل ذيل از مقاله[ دين] و[ دنيا]اثر مرحوم عنايت - خواندنى است :

[ از يك قرن و نيم پيش كه غلبه سياسى و نظامى غرب و هجوم تمدن آن بر همه وجوه زندگى مسلمانان آشار شد متفكران مسلمان درانديشه افتادند كه پاسخ پرسش بالا رااز طريق معكوس بجويند. بدين معنى كه به جاى كشف علل ناتوانى و دشمنى كامى اسلام علل نيرومندى و برترى غرب را بشناسند. ولى دراين جهت نيز بيشترشان راه غلط را پيمودند زير معلول را به جاى علت گرفتند. در آغاز برخى ازايشان چون نمايان ترين نشانه پيش افتادگى و بالادستى غربيان را در قدرت و صولت نظامى ايشان مى ديدند اصلاح قشون و دستيابى بر تازه ترين سلاحها وافزايش سپاهيان را چاره مشكل خويش پنداشتندلااين راهى بود كه تركان عثمانى سپردند. شايد به اين سبب كه برخوردشان بااروپائيان بيشتر در ميدان جنگ روى مى داد] 8 ... حاصل اين تجربه چندان اميدبخش نمى نمود و با جنگ جهانى اول بطلان آن آشكار شد. با پوسيدگى درونى و ضعف در برخوردهاى فرهنگى تقويت بنيه نظامى رفع مشكل نمى كند. واين چيزى بود كه[ تركان جوان] به آن توجه نداشتند و با شكست اين سياست كشور را به سمت[ علمانيت] (جدائى دين از سياست ) كشاندند.

نمونه ديگرازاين نوع برخوردها را در ميان پاره اى از روشنفكران اسلامى و ... مى توان يافت كه با سلاح انديشه غرب به پيكار با آن برآمدند. اين نوع برخوردها چون از پايگاه مشابه صورت مى گرفت اولا در ميان جامعه اسلامى برد مناسب را نداشت و ثانيا غرب پادزهرهاى مناسب را براى مقابله با آن دراختيار داشت . در كتاب[ سيرى درانديشه سياسى عرب] ازاين نوع حركتها چنين ياد شده است :

دراواخر قرن سيزدهم گروه بالنسبه قابل ملاحظه اى از روشنفكران مصرى مى توانستند مخالفت با غرب را در ضمن نكته هائى كه از گزارش انديشه هاى[ روسو] [ ولتر] و[ ميل] فرا گرفته بودند بيان كنند. و اين نيز خود دوگانگى ديگرى در نظام فكرى ايشان ايجاد مى كرد. چون هميشه مى خواستند با[ غرب] با سلاح خود غرب دربيفتند و شايداز همين رو گفته هاى آنان گاه براى باسوادانى كه به ارزشهاى ديرين جامعه اسلامى مصر وفادار مانده بودند نامفهوم مى نمود . 9 ...

بازگشت به خويشتن اسلامى :

دراين تلقى مبارزه فرهنگى ثقل مقابله سياسى با سلطه غرب قرار مى گرفت . معتقدان به تفكر ياد شده براين باور بودند كه دستيابى به بهره هاى تمدن جديد و دورى از مفاسد آن جز به مدداسلام ميسر نيست و رهائى از سلطه صاحبان اين تمدن در پرتواتصال به اين فرهنگ ممتد قابل وصول است واز آنجا كه زبان صاحبان اين انديشه براى[ اقاليم قبله] آشنا بود اين تفكر بسط يافت و به گفته مرحوم دكتر شريعتى :

[ اين همه قدرت و نفوذ چرا؟ چه عاملى موجب شد كه فرياداين يك تن سيدجمال تنها تااعماق دلها و تااقصاى سرزمينها راه كشد؟ جزاين بود كه ملتهاى مسلمان اين ندا را نداى دعوت يك آشنااحساس كردند؟ احساس كردند كه اين صدا ازاعماق روفرهنگ و تاريخ پرازافتخار و حيات و حماسه خودشان برآمده است ؟اين صداى غريبه نيست . ترجمه آخرين موج فكرى خارجى نيست .اين صدا يكى ازانعكاسات همان فريادى است كه در حرا در مكه در مدينه دراحد در قادسيه بيت المقدس در تنگه الطارق در جنگهاى صليبى مى پيچيد... از اين رو هر كس آن را از عمق جان مى شنود. اين است زبان روشنفكرى كه با فرهنگ و تاريخ و زبان ملت خود آشناست] 10 .

بااين مقدمات روشن مى شود كه اساس[ جنبش احياء] را در تقابل دو فرهنگ ( غربى واسلامى ) بايستى جستجو كرد. و عوامل ديگر (چون رشد مطبوعات وانتشارات آزاديهاى محدود در دوره عثمانى و مشروطيت و...) را در كنار آن نبايستى قرار داد بلكه از زمينه هاى پيشبرد آن عامل بشمار مى روند.اما تذكراين نكته ضرورى است كه دراين تقابل فرهنگها [ جنبش احياءاسلامى] با تلقى واحدى به مقابل برنخاسته است .اين گرايشها را در فصل آينده به بحث و بررسى مى سپريم .

شيوههاى احياء دو گرايش عمده در شعار[ رجعت به اسلام راستين] وجود دارد تشابه پاره اى از شعارها برانديشمندان و يا سياست پيشگان غربى تحقيق را دشوار ساخته و آنان را در پاره اى ازاشتباهات اصولى افكنده است . اين دو شيوه عبارتنداز:

الف : بازگشت به اسلام سنتى - همراه بااجتهاد :

اين تلقى رعايت تمامى نهادها و ظواهر صدراسلام را لازم الاجراء مى شمرد و هيچ گونه ضرورتى را در ره يابى به حكم موثر نمى داند.اين تفكر تعبد خشن را تنها تكليف مومن بحساب مى آورد و [تعقل] را به كنارى مى زند. در جوامع اهل سنت اين حركت فكرى دنباله [اشعريگرى] بحساب مى آيد و در جوامع شيعى اشتمرار تفكر [اخباريگرى] .اين دو تفكر با تمام مباينتها كه دراصول فرقه اى و مذهبى دارند در كم بها شمردن نقش [عقل] و پربها دادن به ظواهر شريعت راه بكسانى را مى پيمايند تندباد گرايش فوق در سطحى است كه جنبش احياء دينى در جهان عرب را تا مدت زمانى دراختيار دارد و سيطره فكرى خود را بر آن تحميل مى كند. [شهيد مطهرى] در بررسى علت افول نهضت اصلاح طبى دينى در جهان عرب مى نويسند:

عامل عمده اى كه سبب شد نضت اسلامى كه از [سيد جمال] شروع شد از جلوه و رونق بيفتد گرايش شديد مدعيان اصلاح بعداز [سيد جمال] و [عبده] به سوى وهابيگرى و گرفتار شدن آنها در دائره تنگ انديشى هاى محدوداين مسلك است اين ها اين نهضت را به نوعى[ سلفى گرى] تبديل كردند و پيروى از[ سنت سلف] را تا حد پيروى از[ ابن تيميه حنبلى] تنزل دادند و در حقيقت بازگشت به اسلام نخستين را بصورت بازگشت به حنبليگرى كه قشرى ترين مذاهب اسلامى است تفسير كردند. 11 .

ب : بازگشت به اسلام سنتى - همراه بااجتهاد :

دراين باور از يك سوى تلاش و جهد در راه دريافت احكام اوليه از منابع ضرروت دارد واز جانب ديگر ره يابى به احكام ثانويه و پاسخگوئى به مقتضيات نوين و پيروان اين اعتقاد به تلاشهاى ذيل روى آورده اند:

1. بازگشت به قرآن :

پيشروان اصلاح دينى دراين شيوه مراجعه به كتاب الهى را دراساس كار قرار دادند. در گفتار[ ما واقبال] چنين آمده است : [به تصديق سه نفراز نويسندگان برجسته اى كه تاريخ بيدارى آفريقاى مسلمان را نوشته اند (فرحت عباس عمراوزغان و هانرى مارتينه] در نهضت بيدارى شمال آفريقا.اگر روزى را خواسته باشيم به عنوان آغاز نهضت تعيين كنيم از روزى شروع مى شود كه محمد عبده از مصر آمد به مغرب (تونس و مراكش والجزاير) نه متينگ داد و نه اسلحه برداشت و نه زد و بند سياسى كرد... محمد عبده وارد مى شود و همه علماى اسلام را صدا مى زند و مى گويد: فعلا هم هرشته هاى علوم قديم را رها كنيد و فقط و فقط به تفسير آگاهانه قرآن و شناساندن قرآن به مردم مشغول شويد. اين سنت قرآن شناسى دراواخر قرن نوزدهم (سيزدهم هجرى ) براى اولين بار در بين روشنفكران مترقى علماى اسلامى باب مى شود 12 .

درايران اين نهضت مبارك توسط مرحوم علامه طباطبائى به شكوفائى مى رسد و بزرگانى چون شهيد مطهرى و ... آن را بارور كردند.

2. مبارزه با خرافات :

مقابله ديانت با تهمتها جز با پيرايش آن از خرافات ميسور نيست و پيشروان اصلاح به اين نكته توجه داشته اند. گر چه درابراز واظهار معتقدات تندرويها و كندرويهائى بوده اما نبرد و ستيز با [خرافه گرائى] ازاركان عمده جنبش تلقى مى شده است .

3.اصل مبارزه با حكام جور:

در جوامع اهل سنت [ لزوم اطاعت از واليان] راه را بر ستيزگران با نظامهاى جائر سد مى كرد. كسانى كه دراين قصد بودند كه با ستم گريها به پيكار برخيزند بااين سلاح به مسلخ برده مى شدند. تجديد نظر دراين اصل و بررسى درست از آن ازاهداف اساسى [جنبش احياء] بود. نگرشى جديد كه پيرامون تاريخ اسلام در ميان اين متفكران پديد آمد از بازنگرى دراين اصل سرچشمه مى گيرد به عنوان نمونه در كتاب[ خلافت و ملوكيت] مى بينيم كه با تحقيق تفاوتهاى[ خلافت راشده] و[ ملوكيت] و تبيين مراحل دگرگونى حاكميت كشورهاى اسلامى از [خلافت] به ملوكيت آمده است :

اصل حسن خلافت راشده عبارت بوداز نيابت كامل رسول الله[ ص] . خليفه راشده تنها راشد محض (راست رو) نبود بلكه مرشد (راه نما) نيز بود... در ذات او قيادت مركزى واحدى بود كه از نظر سياسى زعامت مسلمانان را به عهده داشت و در عقيده و مذهب واخلاق و روحانيت ... وظائفش را دنبال مى كرد هنگاميكه جاى اين خلافت را ملوكيت اشغال كرد نه كفايت و درايت اين قيادت جامع را دارا بودند و نه مسلمانان براى دادن اين عنوان و مقام به آنها آماده اند... با پديد آمدن اين شرائط جديد قيادت مسلمانان به دو بخش تقسيم گرديد قيادت سياسى - قيادت دينى 13 .

نويسنده بااين كلمات بر تغيير روان حاكميت از صدراسلام تصريح دارد و جدائى ديانت از سياست را معلول تمايز دو قيادت مى شمرد.اين نوع بهره ورى از تاريخ اسلام با جزميت سنت گرايان تفاوت بنيادى دارد. آنان در سالم و صحيح نشان دادن روند جنبش خلافت - حتى تا دوران عثمانى - سعى تمام داشتند و دارند كه قداست آن حاكمان را محفوظ نگاه دارند.اما در جنبش احياءگرانه اصيل نقد و بررسى اعمال نيك و زشت حاكمان پيشين و موجود اساس كاراست . هيچ حكومتى از آن جهت كه بر مردم مسلط است قداست ندارد. نوع كردار حكومتهاست كه دنائت يا قداست واليان را مشخص مى كند.

اين نتائج براى بسيارى از ما در حاكم بديهيات اوليه است اما وصول بان درامواج تهمتها وافترائات چندان آسان بدست نيامده است . متفكران روشن ضميراهل سنت با تلاش پيگير و مقابله باافكار واپس گرايانه در دفاع ازاين حقائق كوشيده اند وارج اين تلاشها در تاريخ احياء تفكرات دينى ناشناخته نخواهد ماند. در جوامع شيعى نيز مفاهيمى مشابه در جريان بود كه از ستيز با حكام جائر باز مى داشت . و از ن جمله :از برداشتهاى ناروا پيرامون[ تقيه] توكل قضا و قدر و ... مى توان ياد كرد تلاش احياء گران شيعى در سده اخير بر آن بوده و هست كه از يك سوى ازاين مفاهيم اصيل پاسدارى كنند واز جانب ديگر معانى واقعى آن كلمات را روشن كنند و راه سوءاستفاده را بر بندند. در كتاب[ انديشه سياسى دراسلام معاصر] به جهت گيرى اين تلاشها اشاراتى شده است [يكى از نخستين وظايف تجدد خواهان شيعه تاكيد قاطع بر مبناى اصلى[ تقيه] بوده است . بدين منظور كه آن رااز صورت پناهگاه بى عملى سياسى بصورت وسيله اى براى عمل فعالانه در آورند.اينان پى برده اند مادام كه براين مانع روانى عامه شيعيان در مورد سياست اعتراض و مبارزه ( اپوزيسيون ) فائق نيايند امكان كمترى براى سائر عقائد مبارزه جويانه به نهضت مردمى عملى و پيگير در دست دارند] 14 .

4. ستيز با سلطه اجانب :

جنبش احياء ظاهرگرا در حدود حفظ ظواهر شريعت بسنده مى كندازاين رواگراستعمارگران اين مجال را سد نكنند با طيب خاطر به ثناگوئى مشغول است روى آورى پاره اى از صاحبان اين انديشه ها به زد و بندهاى سياسى از حدود درك مذكور نشات مى گيرد.

ليكن جنبش احياءاصيل سلطه اجانب را به گونه اى دگر مى نگرد و ميدان دادن آنسلطه رابه ظواهر شريعت براى غارت بواطن و ذخائر ديانت مى داند و در نتيجه پيكار بااستعمار رااز وظائف اصلى مى شمرد.

جنبش احياء ظاهرگرا افق مبارزه بااستعمار را در حدود پايبندى كشورها به شئوون اسلامى محدود مى كند.اما جنبش احياءاصيل[ كه اينك در قالب رهبرى امام خمينى متجلى است] جز با شنودن بانك تكبيراز كاخ سفيد و كرملين رضايت نمى دهد.

ظاهرگرايان [ غرب] را[ فساد] آن مى بينند و تخطئه اش مى كنند.اما جنبش احياءاصيل [ غرب] را در[ روابط ظالمانه درونى و برونى] .

وازاين گونه تفاوتها بسياراست . غربيان تا دير زمانى از آن بى اطلاع بودند و لذا گمان مى بردند كه جنبش هاى احياء گرايانه اصيل را مى توان با تجديد نظر در حفظ شعائر به تسليم واداشت . تجربه دوران اخير حكومت سابق و وعده هاى مكرر در حفظ و پاسدارى از ديانت و روحانيت بااين تلقى انجام يافت .امااينك آنان نيز دريافته اند كه جنبش مذكور جز با حذف و سقوط سلطه استكبار جهانى آرام نخواهد نشست . توطئه هاى نوين سياست سلطه براساس درك جديد آنان تنظيم مى گردد.

5. تكيه بر تعقل همراه با تعبد:

نهضت احياءاصيل به[ تفكر] و[ انديشه] ارج مى نهد و به بهانه تعبد از بهاى[ عقل] نمى كاهد. در صدر سلسله مرحوم [سيدجمال] جاى دارد كه به بيان[ شهيد مطهرى] به نكته ذيل باور داشت :

[جامعه اى كه معتقد باشد اساسى ترين معتقداتش را بايد با نيروى برهان و يقين نه ظن و تخمين و نه تعبد و تقليد به دست آورد كافى است كه زيربار خرافه واوهام نرود پس بايد مردم را به توحيد برهانى دعوت كرد تااحترام واعتبار عقل از نظر دينى براى آنها مسلم و مسجل گردد] 15 .

عبده، نيز راه استاد را در زمينه فوق پيشه گرفت و به دفاع از[ تعقل] در مقابل[ جمود] برخاست . وى در[ رساله التوحيد] مى نويسد:

در پناه فرمانروائى جاهلان دانشمندان دروغينى پيدا شدند كه اذهان مسلمانان را آشفته تر كردند و چيزهائى گفتند كه روح اسلام از آنها بى خبر بود. عقل رااز همه زمينه ها بيرون راندند و هر كس را كه از آن سخن مى گفت به كفر و گمراهى منسوب داشتند و مردم نيز چون نادان واز سرچشمه هاى اصيل فكر اسلامى بى خبر بودند گفتار و كردار آنان را درست مى پنداشتند. علماى مخالف عقل كار را درباره دشمنى عقل و[ دين] زنده كردند و در دروغهائى كه مى گفتند تكيه كلامشان اين بود كه :اين حلال و آن حرام است واين كفر دراسلام است 16 .

در زمانه ما[ شهيد مطهرى] رايت اين جهاد را بردوش داشتند و سخت كوشانه از آن گفت و نگاشت . دفاع متصلبانه اواز تعقل بهمراه تعبد فضاى نوينى را در حيات عقلى گشود و[ خرد] را راهنماى [جهان بينى] و منبع[ ايدئولوژى] بحساب آورد واز تنگ نظرانى كه در اين دو قلمرو به انكار نقش عقل پرداخته اند بشدت انتقاد كرد و ضعف مبانى آنان را بر ملا ساخت و آثار سوءاين گونه انديشه ها را آشكار كرد. وى در شرح مفاسد غلبه ظاهرگرايان بر خردپيشگان در تاريخ اسلامى (پيروزى اشاعره بر عدليه ) مى نويسد:

جريان عدليه و غير عدليه جنگ بين جمود و ركود فكرى و بين روشن بينى و روشن انديشى و تعقل بود. متاسفانه جمود و ركود و تاريك انديشى فائق آمد وازاين راه خسارتها برعالم اسلام وارد شد نه خسارت مادى بلكه خسارت معنوى 17.

وادامه در تبيين علل روانى اين غلبه فرموده اند:

در آدمى حتى حسى هست كه گاهى به خيال خود مى خواهد در برابرامور دينى زياد خضوع كند آن وقت به صورتى خضوع مى كند كه بر خلاف اجازه خود دين است يعنى چراغ عقل را دور مى اندازد و در نتيجه راه دين را هم گم مى كند 18.

در ختام فصل به اين جمع بندى مى توان دست يافت كه تفاوتهاى اصيل در گامها و آرمانهاى جنبش هاى احياء را نبايداز ديده دور داشت و تقسيم بندى اين حركتها را در پرتو مسائل ياد شده وامور مشابه بايد انجام داداگر حركت اصلاحى ازاين آرمانها و جهت گيريها بدور بماند اصالت خود را در[ احياء]از دست خواهد داد و سيلاب وسوسه ها به كام نيستى مى شتابد.اما مى توان باور داشت كه جو حاكم بر حركتهاى احياء گرايانه در عصر كنونى بااصالتها و آرمانهاى بنيادى همراه است و بررسى و نظاره اجمالى بر جنبشهاى اسلامى موجود صحت آن را نشان مى دهد .

امواج موجود جنبش احياء دينى در قلمرو جهان اسلام بسط يافته و نفوذ آن معماران و حافظان دنياى سلطه را به هراس افكنده است. [نيكسون] سياستمدار و مشهور بلوك غرب تعيين خطراصلى مى گويد:

[مشكل امروز بدون شك بنيادگرائى اسلامى است كه مراكش تا[ پاكستان] خود را نشان مى دهد] 19 ..

سياست مشابه اردوگاه شرق نشانه اى است براين كه در اين درك دو بلوك وحدت نظر دارند و با تمامى اختلافات اين جنبش را مشكل هر دو سيستم تلقى مى كنند. به گزارش ذيل كه از نشريه [ هرالدتربيون] نقل مى شود توجه كنيد:

[سياستهاى آقاى گورباچف در آسياى مركزى ... مغاير با سيماى خيرخواهانه وى درغرب خشونت آميز بوده است ... گورباچف دستور هجوم مستقيمى را عليه اسلام صادر كرده كه در طى سال گذشته رسانه هاى شوروى سروصداى زيادى براى درهم كوبيدن اسلام به راه انداخته اند. هزاران تبليغات چى به روستاهااعزام شده اند تا به فعاليتهاى ضد خداشناسى بپردازند. مقامات در سراسر[ آسياى مركزى] مراسمى را موسوم به ماه ويژه مبارزه با[ خداشناسى] برگزار كرده اند و مقرر داشته اند كه متون تاريخى نتايج منفى فتح آسياى غربى توسط اعراب و رواج اسلام را نشان دهند] 20 .

دراين طوفان سهمگين نفش و تاثيرانقلاب اسلامى ايران انكار ناكردنى است و همگان آن را دريافته اند. به نوشته[ نيوزويك] :

[بنيادگرائى اسلامى به ايدئولوژى رهائى بخش مسلمانان سراسر جهان تبديل شده است . بنيادگرائى اسلامى ديگر محدود به راديكالها نبوده و ايدئولوژى اصلى رهائى بخش براى توده مسلمان در هر مكان شده است .

گرچه بنيادگرائى اسلامى پديده اى جديد نمى باشد ولى پس ازانقلاب اسلامى درايران انرژى و نيروى تازه اى گرفت]21 .

زمينه اين گرايش را درافول مكاتب و شيوه هاى غرب پسند بايد دانست . در جهان اسلام تجربيات ناسيوناليسم سوسياليسم ماركسيسم و ... به شكست انجاميدند و مهره هاى غرب رنگ باختند و مسلمانان دريافتند كه دراين پيكار با سلاح خويش بايد به مقابله برخيزند و اين جنبش پرطنين از آن درك مقدس نشات مى يابد واشكال مختلف آن را در زندگى و كردار مسلمانان مناطق جهان اسلام مى توان يافت واز آن جمله موارد ذيل را بايستى برشمرد:

1. تجديد نظر در شيوه مبارزه :

مبارزات[ پارلانناريستى] به شيوه[ غرب] و يا سازمانهاى چريكى مسلحانه به شيوه هاى احزاب راديكال ماركسيستى از روشهاى رايج پيكار در جهان اسلام بود.اينك متد جديد جهاد دراين سازمان گشوده شده است . دراين شيوه بسيج مردمى اساس كاراست . شيوه اى كه غربيان آن را مدل انقلاب اسلامى ايران مى شمرند. دراين متد [ مردم] قاعده پيكار و تلاشند و[ شهادت] اهرم وصول به فتح . در[ مصر] و يا[ لبنان] و ... نمونه هاى نيك اين تحول را مى يابيم . بررسى امتيازات اين شيوه درمقايسه با حركتهاى حزبى - سازمانى (پارلمانى يا مسلحانه ) فرصتى ديگر مى طلبد.اما موفقيت اين حركت دراخراج تفنگداران غربى از كشور اسلامى لبنان عقب نشينى غرب در سودان و نمونه هاى مشابه حكايت از آن مى كند كه تجربه انقلاب ايران در متد مبارزه مى تواند رهنمون بخش نهضتهاى آزاديبخش در جهان قرار گيرد 2.احياء شعائر دينى :

ظواهر دينى حصارى در مقابله با نفوذ فرهنگ بيگانگان تلقى مى شود. همت دشمنان بر حذف شعائر ازاهميت آن دراين نبرد حكايت مى كند. و جوامع اسلامى دريافته اند كه پاسدارى از آن حفاظت ازاصل مكتب را بهمراه دارد و لذا دراين راه مى كوشند. در گزارشى از[ تلويزيون دولتى اسپانيا] تحت عنوان[ بنيادگرائى اسلامى] ضمن اشاره به علت اين جهت گيرى ازاشكال آن سخن به ميان آمده است :

[ اسلام گرائى بخاطر بحران ناشى از شكست بزرگ و تاريخى قوميت گرائى عرب در حال نيرو گرفتن است ... جنبش اسلامى روز به روز در[ مصر] رشد مى كند و در دانشگاهها و مساجد گروههاى بنيادگرا به خاطر توجهشان روز به روز برجسته تر ميشوند. آنها در نمازهاى جمعه درانتهاى مساجد با لباسهاى سفيد و عرق چين هاى سفيد همانند صدراسلام مى نشينند در كشورى مانند مصر كه براى غربى شده توسط آمريكائيها تلاش مى شود حجاب اسلامى مد روزاست] 22 ...

و يا در گزارش ديگر مشاهده مى كنيم :

اسلام و بنيادگرائى دراسرائيل و مناطق اشغالى در حال پيشرفت است . مساجد جديد با مناره هاى بلند و گنبدهاى آبى و سبز رنگ در همه جاى سرزمين مقدس رو به افزايش است ... جوانان بيش از همه براى نماز و دعا به مساجد هجوم مى آورند. زنان فلسطينى بيش از پيش لباسهاى اسلامى بر تن دارند. قدرت بنيادگرايان بيش از همه در دانشگاههاى عربى بخوبى ديده مى شود. 23 درادامه گزارش فوق ميزان خطراز زبان متخصصان نظام صهيونيستى نقل شده است :

[دكتر رانى اسرائيلى از دانشگاه عبرى بيت المقدس .... هر چه قدراسلامى تر همان قدر هم ضداسرائيلى تر] 24 ...

بااين توجه در مى يابيم كه حساسيت نظام سلطه در مقابل حفظ و احياء شعائراسلامى بر چه بنيادى استواراست . حتى به قيمت مساله سازى براى كشورها در مقابل آن موضع مى گيرند. حوادثى چون ممانعت از ورود زنان با حجاب به دانشگاههاى تركيه و ... نمونه هائى از آن به شمار مى روند 3. رشد مطبوعات و نشريات اسلامى :

درجهان امروزين نوع گرايش در مطالعات ابزار مناسبى براى درك جهت گيرى فرهنگى كشورهاست . در ساليان اخير موج مطالعات مذهبى در جوامع اسلامى از[ بيدارى فكرى] حكايت مى كند. به عنوان نمونه مى توااز گزارش روزنامه[ الاهرام] ياد كرد به نقل از ناشرين نمايشگاه بين المللى كتاب در قاهره آورده اند:

[كتابهاى اسلامى جديد و يا قديم بيشترين فروش را در نمايشگاه داشته اند.از جمله پر طرفدارترين آثاراسلامى اخير [ بازگشت به خويشتن] اثر دكتر على شريعتى مى باشد كه با عنوان[ العودالى الذات] به عربى ترجمه شده است . كتابهاى اسلامى در مورد زن و حقوق زن و مسائل شرعى جمله كتابهائى بوده اند كه طرفدار زيادى داشته اند] 25 .

دراين نقل 2 نكته اساسى وجود دارد:از يك سو گرايش به كتب مذهبى واز جانب ديگر روى آورى امت اسلامى به مفاهيمى چون بازگشت به خويشتن . جوامع اسلامى ازانقاطع وانقصان فرهنگى در رنج است و با اتصال به ريشه هاى اصيل خود دريافتن تكيه گاه مى كوشد واز كتابهائى چون بازگشت به خويشتن [ عود] به اين[ ذات] را طلب مى كند.

نمونه مذكور مختص به[ مصر] نيست بلكه در ساير كشورهاى اسلامى از آن نشانه هائى در دست است .در نقل ذيل اوضاع مطبوعات و نشريات اسلامى در[ تركيه] را ملاحظه مى كنيم :

[ امروز در تركيه 22 مجله اسلامى با كيفيتى عالى براى يك و نيم مليون خواننده منتشر مى شوند كه بسيارى از آنها داراى مقالاتى به زبانهاى انگليسى و فرانسوى مى باشند.

در حالى كه در 6 سال قبل انتشار هرگونه ادبيات مذهبى فقط با اجازه وزارت آموزش وامور مذهبى تركيه بود و كيفيت اين نشريات آن چنان پايين بود كه مغازه داران از آن براى بسته بندى اجناس خود استفاده مى كردند] 26 .

وسعت نشر و كيفيت مطلوب نشريات اسلامى ازاقبال خوانندگان و عطش نسل معاصر در فهم دين حكايت مى كند. در روايت ذيل گوشه هاى ديگراز اين استقبال از مفاهيم مذهبى را مى توان دريافت :

در سال 1934 تنها 7.1 درصداز كل عناوين كتابهاى منتشر در تركيه را كتابهاى اسلامى تشكيل مى داد. در حالى كه امروز اين نسبت به 7 افزايش يافته و علاوه بر آن طى 35 سال گذشته تعداد ناشران آثار اسلامى در تركيه ده برابر شده اند. در سال هاى اخير تيراژ كتابهاى اسلامى و على الخصوص كتب[ تفسير وحديث] كه طالبان بسيارى دراين كشور دارد نيز بسيارافزايش يافته است . در سال 1985از كتاب [ احياء علوم الدين] غزالى 000.200 نسخه از كتاب[ حياه الصحابه] كاندهلوى 111.81 نسخه و ... فروش رفته است . 27 .

اين گرايشها براى سلطه گران و وابستگان آنان خوشايند نيست .ازاين رو در حد توان به مقابله بر مى خيزند و كارشكنيهائى در راه بسط معارف اسلامى نشان مى دهند. نمونه ذيل را دراين راستا بايد دانست

[ پليس امنيتى كشور تونس در اواسط تابستان ناگهان به يكى ازامهم ترين موسسات انتشراتى به نام [بوسلمه] يورش برد و بيش از.130 هزار جلد كتاب را كه غالب آنها بى اجازه مقامات مربوطه چاپ شده بودند ضبط گرديد... هم چنين تعداد بى شمارى قرآن و جزوه هاى مربوط به[ جهاد در قرآن] توقيف گرديد... اتهام اين موسسه چاپ و نشر كتابهائى است كه جوهر و مايه بنيادگرائى دارند]. 28.

در پايان اين فصل از نوشتار ذكراين تذكر بى سود نيست كه امواج جنبش احياء دينى در جوامع اسلامى در عناوين ياد شده نمى گنجد. و نمونه هاى موجود و سعى در كلام را مى طلبند تا به نقل و تحليل سپرده شوند. در مجموعه جهان اسلام از مراكش تا پاكستان كه غربيان آن را [كمربند آتش] نام نهاده اند شعله هاى سوز و گداز دينى برافروخته است . مسلمانان در تعمير حرم به پاخاسته اند و به حذف بنيان شرقى و غربى همت گماشته اند و راه نوين حيات را آغاز كرده اند. در فرياد سياهان مسلمان آفريقاى جنوبى در تكبير خالداسلامبولى ها در شليك سليمان خاطرها و ... جويبار جديد زندگى جارى است . و فصل زرين تاريخ اسلامى را امت مسلمان رقم خواهند زد.

جذب متفكران حضوراسلام در موضع برتر - فكرى سياسى از دلائل اساسى طرح ايدئولوژى اسلامى در مجامع فكرى است لا قرن 19 و دهه هاى اوائل قرن 20 بواسطه ضعف جوامع اسلامى در موضعگيريهاى فكرى - سياسى [ اسلام] درميان روشنفكران جهان نمودى نداشت . آنان اين دين رااز مكاتب ملل عقب افتاده مى شمردند واگر تحقيقى پيرامون آن را روا مى شمردند نوعى بازنگرى باستان شناسانه به اديان شرق محسوب مى شد و نه بررسى يك مكتب حياتبخش و زندگى سازاما با نضج حركتهاى احياءگرايانه اين تلقى دگرگون شده است . [ پدر ميشل لولونگ] كه بيش از 35 سال از زندگى خود را در كشورهاى شمال غربى افريقا گذارنده است در مقايسه نفوذ [مسيحيت] و[ اسلام] اظهار مى كند:

از قريب 20 سال پيش از نفوذ كليساى كاتوليك كاسته شده است 27 .

وى در دامه اظهارات روى آوردن به اسلام را ميوه يك حركت روشنفكرانه مى شمرد.اين تلقى در زمان حاضر بسيار جالب مى نمايد. انديشه اسلامى در قرن نوزدهم متهم به[ ضدعلم گرائى] بود و فيلسوفانى چون[ ارنست رنان] را به اين گمان مى فاكند كه[ اسلام] با [دانش] ناسازگاراست و بزرگانى چون[ سيدجمال] در تلاش بر آمدند كه اين اوهام را بزدايند و رباطه فعال و مثبت[ دين] را با[ دانش] بيان كنند.اما در زمان معاصر اسلام از ثمرات حركتهاى روشنفكرانه تلقى مى شود و نخبگان فكرى به اين سيستم روى مى آورند و يا آن را نظام قابل بررسى مى شمرند .

در بررسى و ريشه يابى اين رويداد به عوامل متعددى ميتوان دست يافت واز آن جمله :

1. قدرت سياسى اسلام در پرتو جنبش احياء:

نقش و تاثير قدرت سياسى در طرح مكاتب فكرى انكار ناكردنى است . طرح انديشه ها در موضع ضعيف سياسى چندان طرفدار نمى يابد.اذهان متفكران و مردم جهان ز نظامهاى آرمانگرايانه مملواست واينك به تعقيب انديشه هائى بر آمده اند كه توفيق خود را در مقام عمل نشان دهندلاازاين رو [ قدرت سياسى] اهرم كارساز در طرح افكاراست . [پيراآسولين] كه كتابى را در زمينه[ علل روى آوردن به اسلام] تدوين كرده است در زمينه[ پيشرفت اسلام در فرانسه] و توجه ناگهانى آن جامعه را به كيش اسلام با شوك نفتى جهان عرب در 1973 كه دراروپا - واز آن جمله در فرانسه پديد آمد مرتبط مى داند و مى گويد:

[در آن تاريخ من در دانشكده زبانهاى خاورميانه به فراگيرى زبان عربى مشغول بودم . پيش از سال 1973 تعداد ما دراين كلاس تنها 10 تن بود. ليكن بعداز شوك نفتى كلاسها كاملا پر شد] 30 .

اين واقعه روايتى است از نفوذ قدرت سياسى در طرح انديشه ها و افكار و آداب و رسوم . طرح مسائل مختلف اسلام (در زمينه هاى حقوقى - قضائى و ...). در كنگره هاى بين المللى و يا بررسيهاى مداوم پيرامون تشيع و ... در جهان غرب جداى ازانگيزه هاى سياسى در پاره اى از موارد به گرايشهاى تحقيقى بر مى گردد كه با پيروزى انقلاب اسلامى در ايران پديد آمده اند و يا گسترش و نضج جنبش احياء در جهان اسلام آن سمت گيرى را سامان داده اند 2. خلاءايدئولوژيك :

بن بستهاى مدوام مكاتب قديم و نوين نسل پژوهشگر را بستوه آورده است نظامهاى فكرى ازارائه[ انسان مطلوب] بازمانده اند و دراين تضارب و تنازع اسلام به عنوان[ رقيب جوان] پاى به ميدان نهاده است . وافراد و گروههائى را به سوى خود خوانده است .اينان فقط كسانى نيستند كه دراثراحساس زودگذر جذب اين مكتب شده باشند.

دغدغه هاى مستمر آنان را كوى به كوى داونده است و در نهايت سرتسليم در معبد اسلام نهاده اند. در گزارشى از[ فرانس پرس] پيرامون[ اسلام در فرانسه] ازاين گرايش ياد مى كند پيشرفت اسلام در فرانسه به اوائل سالهاى 1970 باز مى گردد و ملموس ترين نشانه اين رشد آن است كه تنى چنداز شخصيتهاى سرشناس به دين اسلام روى آوردند. كسانى چون[ روژه گارودى] مسيحى سابق و رجل سابق حزب كمونيست فرانسه . روى آورى او حتى با توجه به اين كه اين فيلسوف از سالها پيش به احكام اسلام علاقه نشان مى داد تازگى دارد... [موريس بژاژ] كارگردان رقص كلاسيك نيز در كتابى به نام[ لحظه اى در زندگى ديگر] در مورد روى آوردن خود به اسلام ميگويد: [تنها در قرآن است كه اين راه را باز مى يابم] . ويژگى موريس بژاژ دراين است كه بر خلاف اكثر كسانى كه در فرانسه به اسلام گرويدند وى به تشيع ... روى آورد... و يا بانو[ اوادو ويتره بروويچ] نويسنده آثار متعدد در مورد صوفيگرى و پروفسور فلسفه در دانشگاه سوربن را مى توان نام برد... 31 اين افراد و گروهها در ظلمت مغرب غرب قبس هدايت رااز جانب معبد اشراق شرق كعبه يافته اند و دراخذ آن بر آمده اند. [روژه دو پاسكيه] ازاين جنبش ستيزگر ياد مى كند و علل آن را بر مى شمرد:

[درآشفته بازار روشنفكرى معاصر كه لاادرى گرى مكاتب و نحله ها و حوزه هاى فلسفى مد روز گرمش ساخته است[ يقيقن تعرض ناپذيرى] كه اسلام عرضه آگاهيها مى كند بردى عظيم دارد. زيرااين[ يقين] براى بشر امكان بازيافتن معناى پرمايه بشرى را فراهم مى سازد] 32 .

بنابراين آن تشكيك هاى مداوم بهمراه اميد به اين يقين پايدار جانمايه گرايشهاى يادشده است .

3. بن بست سياسى دو نظام جهانى :

دو سيستم سلطه گر چه با توازن وحشت زيست مى كنند امااز هراس انديشه وران نمى كاهند. واين خوف آنان را به تكاپوى فلسفه جديد زندگى فرا مى دارد و[ اسلام] رجاء جديد در عصر ناكاميها و ناميديهاست[ . روژه گارودى] كه نام[ رجاء] را بر خود نهاده است از اين اوضاع بحرانى دو قدرت جهانى و نقش اسلام در مقاله اى تحت عنوان [راه حل فزاينده غرب] چنين ياد مى كند:

اكنون خودمان را همانند زمان رسول اكرم[ ص] مى يابيم . آن زمانى كه دو نيروى بزرگ يعنى امپراطورى بيزانش وامپراتورى ساسانيان رودر روى يكديگر بودند واين دو نيرو هر دو در راه اضمحلال بودند. و امروز مى بينيم كه دو نيروى عظيم شوروى تلاش به تقسيم جهان به دو اردوگاه هستند و هر يك از آنان داعيه اصول وايدئولوژيهائى را دارد كه بااصول و نيروى ديگر در تعارضند در حالى كه هر دوى آنها بر همان الگوى فرهنگ فرعونى باستانى تكيه دارند كه آنها را به راههاى بن بست شبيه به هم سوق مى دهد... دراين بحران كه ما را سرگردان جستجوى هدفها كرده و يا به عبارت بهتر در نبودن هدف و آرمانها اسلام مى توانداين كمبود را به جهان بدهد و آن[ ارزش زندگى است] .

4. كوششهاى متفكران جنبش احياء:

تلاش انديشمندان نهضت بازگشت در راه زدودن شبهات و پيراستن مكتب از خرافات در جذب متفكران غير مسلمان سهم بسزائى دارد. بى گمان آثار دوران عثمانى و يا صفوى اگر چه از منابع تحقيق به شمار بيايند اما در جايگاه تبليغ دين سهمى اصولى ندارند. اينك در مراكز گسترش حوزه نفوذاسلام آثار و نوشتار كسانى را مى يابيم كه با ديدى نوين در عرضه و تحقيق به مسائل اسلامى نگريسته اند و حاصل اين تلاشها درارائه تلقى مناسبت تراز ديانت اسلام مشهوداست .

مقابله سلطه گران همراه بااوج جنبش موجود مستكبران از كارنمانده اند و در راه تضعيف و ياانحراف آن همت گمارده اند.استعمارگران بين المللى خطر اين جنبش را دريافته اند و لزوم كنترل آن را به يكديگر گوشزد مى كنند [ الكساندرهيگ] در زمينه رشد بنيادگرائى اسلامى هشدارمى دهد : به نظر من خطرناكترين و مهم ترازاين عواقب مشكلات بين اللملى گسترش بنيادگرائى اسلامى است كه درايران پا گرفته واكنون عراق و ثبات تمام رژيمهاى عرب ميانه رو در منطقه را تهديد مى كند.اين پديده اگر از كنترل خارج شود منافع ابرقدرتها را به خطرناكترين وجه به مخاطره خواهدانداخت . 34 در راه كنترل اين نهضت به تلاشهائى دست يازيده اند واز آن جمله مى توان نكات ذيل را يادآورى كرد:

الف : بررسى آكادميك جنبش احياءاسلامى :

اساس مقابله سياسى مستكبران بر پايه نظامها و واحدهاى تحقيقاتى آنان استواراست و در برخوردهاى سياسى براساس داده هاى اين واحدهاى تحقيقاتى آنان استواراست و در برخوردهاى سياسى براساس داده هاى اين واحدها به موضع گيرى مى پردازند. تلاشهاى وسيع تحقيقاتى در مراكز مطالعاتى جهان غرب و اردوگاه شرق در زمينه ياد شده بااين مساله ارتباط ناگستنى دارد. به عنوان نمونه مى توان به خبر ذيل توجه كرد:

كميته فرعى امور خارجه مجلس نمايندگان دراموراروپا و خاورميانه چندى است كه مساله بنيادگرائى اسلامى واثرات آنرا بر رويدادهاى خاورميانه تحت مطالعه و بررسى دارد. بدين منظور كميته از صاحبنظران و كارشناسانى كه در زمينه اسلام بنياگرائى اسلامى و مسائل خاورميانه مطالعاتى انجام داده اند دعوت كرد تا بااعضاى كميته به گفتگو نشسته و نظرات صريح خود راابراز دارند. 35

ب - تحقيق در راه شيوه هاى برخورد:

در زمينه شيوه مقابله با نهضت احياءگرايانه در مطبوعات و رسانه هاى گروهى استكبار مقالات و گفتارهاى مداومى منتشر و پخش مى گردند.

اين مجموعه در كنار واحدهاى تحقيقاتى نظام سلطه راههاى مبارزه را براى مجريان امور مى گشايند و آنان را به تاكتيكهاى نبرد آشنا مى كنند. به عنوان نمونه پروفسور[ آموس رلموتر]استاد دانشگاه و سردبير مجله مطالعااستراتژى مقاله اى را با عنوان[ استراتژى مقابله با جهاداسلامى] در مجله[ وال ژورنال] نگاشته است . درابتداى آن فرمان جهاد مقدس را عليه جنبش اسلامى صادر مى كند و پاپ گونه جنگ صليبى جديد رااعلام مى دارد:

در وحله اول بايد توجه داشت كه جنگ عليه گروههاى بنيادگراى اسلامى يك نياز فورى است . 36 دراين جنگ پيشنهادهائى از سوى او و يا كسانى ماننداو ارائه گرديده است .اينان حاكمان خود را به اتخاذ مواضع ذيل هدايت مى كنندو در سد نفوذ جنبش آن حركتها را پيشنهاد مى كنند:

1. توجه به ايران : مستكبران ايران را مركز جنبش احياء مى شمرند و لذا در موضعگريها به معادلات برخورد با كشورمان بهاى فراوانى مى دهند.

در گزارش سالانه جهانى پيرامون سيستم اقتصادى واستراتژيهاى بين المللى - رامسس 82 - كه[ كالج روابط بين المللى فرانسه] منتشر گرديده است مى خوانيم :

[پنج سال پس از سقوط شاه تاريخ زمان تهيه گزارش نيروهاى ايرانى هنوز هم يك مركز مهم جهت ايجادامواج كلان و غنى تغييرات منطقه يا استراتژيك بحساب مى آيند] 38 .

2. شناسائى كانونهاى مهاجم :

بررسى نقاط تهاجم براى پيگيرى و فرود ضربات متقابل در صدراهداف دشمنان جنبش جاى دارد. آنان پنهان نمى دارند كه گر چه مركز و سرچشمه پشتيبانى و دامن زدن به اين جنگ مقدس جنبش احياء امام خمينى بوده اند اما بايد شناسائى كانونهاى متعدد تهاجم را در نقاط مختلف از جهان اسلامى از سرگرفت . 38 3. جنگ محدود:

استكبار جهانى به عدم توفيق خود در يك جنگ نامحدود عليه جنبش آگاه است .از اين رو سياست جنگ عليه جنبش آگاه است .ازاين رو سياست[ جنگ در دائره محدود] را پى ريزى كرده است . در ضمن راه حلهائى كه از سوى [پروفسور رلموتر] كه سابقااز وى ياد شد براين سياست تاكيد شده همانطور كه ما بطور مستقيم نمى توانيم عليه اتحاد جماهر شورورى ويا كوبا وارد جنگ شويم باايران نيز نمى توانيم رو در رو و مستقيم وارد جنگ شويم باايران نيز نمى توانيم رو در رو و مستقيم وارد جنگ شد. و آن را بر سر جاى خود بنشانيم . مع الوصف ما هم اكنون در وضعى قرار گرفته ايم كه قدرت آن را داريم يك جنگ محدود شبيه آنچه با طرفداران شوروى و كوباانجام مى دهيم عليه نمايندگان و طرفداران و هم پيمانان ايران از سربگيريم . ما بايد حمله تهاجمى خود را عليه روحانيون تندرو و مردمى همزمان در سه جبهه شروع كنيم 1. كشورهائى كه به بنيادگرايان كمك مى كنند.

2. كشورهائى كه گروههاى بنيادگراساس بقاء آن را تهديد مى كنند.

3. كشورهاى بدون قدرت مركزى - مثل لبنان - 39 .

4. سياست صبر وانتظار:

اين گرايش در بخش عظيمى از جناحهاى مسلط بر سياست جهانى رواج دارد. پيروان اين نظريه معتقدند كه برخورد مستقيم با جنبش چندان سودمند نيست .

و جز در موارد خاص بايداز آن احتراز كرد. به عنوان نمونه در منطق دكتر[ - ريچارد فورتن] ازاساتيد دانشگاه علوم نظامى آمريكا - كه در پاسخ دعوت كميته فرعى امور خارجه كنگره ايراد شده است براين سياست تاكيد شده است :

[بايد به ياد داشته باشيم كه رعايت ديپلماسى صبر و حصوله در مقابله با مشكلات خاوريمانه فضيلتى شايسته است و به مفهوم عدم علاقه و عدم توجه به اين مسائل نيست . مسائل منطقه از ميان نخواهند رفت و اگر توجه به برخى مشكلات نشود اوضاع بحرانى بعضى نواحى وخيم تر خواهد شد. بايداين واقعيت را بخاطر بسپاريم كه بنيادگرائى اسلامى و افراط گرائى مساله اى است كه طى سالهاى آينده نيز با آن روبرو خواهيم شد] 40 .

مسئوليت انقلاب در آينده جنبش احياء دوستان و دشمنان به [انقلاب ايران] مى نگرند. و كردارانقلاب در سير و روند جنبش احياء تاثيرى اساسى خواهد گذارد. توفيق اين تجربه در عمل راه بسيارى از بهانه جويان را خواهد بست و شكست وانحراف آن دهان ياوه گويانى را خواهد گشاد.ازاين رو آنان كه اين انقلاب را موضعى و منطقه اى تصوير مى كنند و در قالب يك[ قبيله] به آن مى انديشند و به تنازعات و تخاصمات ايلى مى پردازنداين نكته را غفلت كرده اند كه در ميدان نمايش جهانيان به نبرد با يكديگر پرداخته اند. در ديگر مسائل نيز سخن براين گردونه مى چرخد.اگرانقلاب را در قلب جهان بيابيم و به آن باور داشته باشيم در مجروح كردن آن چنين گستاخانه پاى به ميدان نمى نهيم . صدورانقلاب اسلامى آنگاه ممكن مى نمايد كه نهضت در سرچشمه آن از رقابتها سالم بماند و صفاى درون را حفظ كند نان كه در گل آلود كردن اين سرچشمه حيات بخش احياء غافلانه و يا مغرضانه مى كوشند به انتظار نباشند كه در آن سوى مرزها ديگران به رغبت به اين جويبار بنگرند و تمناى كام از جام آن بر دل داشته باشند.

همانگونه كه در سابق اشارت شد موج جديد جنبش احياء بى بنياد سر در نياورده است .اين حركت از عواملى نشات مى گيرد و به آرمانهائى مى انديشد. دورى واجتناب از مدارهاى قدرت بين المللى و ستيز با آن در صدراهداف جاى دارد. [جنبش احياء] براين باوراست كه[ زيستن مستقل] در پرتواسلام ميسراست . واينك به تجربه عملى ( انقلاب ايران ) مى نگرد و آن را در راه اين آرمان مى شمرد.امااگر در مسير حركت اميد ياد شده بارور نگردد و انقلاب در اندرون مدارهاى قدرت جهانى جاى يابد و سياست تنظيم شده بين المللى كشور را به اين سوى و آن سوى بچرخاند!

توفيق اسلام در قرن حاضر سوال مخاطره انگيز مواجه خواهد شد.

اين كلمات و گفتارهاى مشابه بخشهايى از مسئوليت داخلى انقلاب است كه با توفيق جنبش احياء پيوند مى يابد. واما در روابط خارجى مسئوليتهاى اساسى وجود دارد كه به پاره اى از محورهاى آن اشاره مى كنيم :

مسائل جزئى جنبش در جهان اسلام :

پيكارگران نهضت احياء در مناطق مختلف با مسائل اصلى - فرعى درگيرند و موضعگيرى انقلاب ايران در تمامى حوادث از صواب بدوراست در حالى كه پاره اى از مسائل درونى با وجود قرب مكانى تنقيح و تحليل نگرديده اند.اظهارنظرهاى سريع و بى تامل پيرامون جنبشها و سازمانهاى اسلامى در جهان اسلام چندان روا نمى نمايد. صاحبان اين شيوه شرايط داخلى انقلابى را معيار مى انگارند و تمامى حركتها را با آن محك مى زنند واندك تفاوت را تحمل نمى كنند واظهارنظر را امر بمعروف و نهى از منكر مى شمرند!.

در شرايط اعلام جنگ صليبى جديد عليه اسلام جزاتكا به تمامى كسان و گروهها كه به اسلام مى انديشند و ستيز با مستكبران را باور دارند چاره اى نيست . دراين نبر سهمگين تكيه برامواج ميليونى مسلمان پشتوانه نهضت است و تجزيه هاى جزبى اين امت جزادامه شكستهاى پياپى دراين جنگ ارمغانى را بهمراه نخواهد داشت و تاسف آور مى نمايد كه [ انقلاب اسلامى ايران] از نقش تبليغ وحدت بازماند و تفرقه هاى نوين را فراهم آورد.

جنبش احياء شعائر:

در فصل هاى گذشته ازاوج و منزلت دفاع از شعائر در جنبش احياء سخن گفتيم حساسيت انقلاب ايران در دفاع ازاين گونه حركتها ضرورى مى نمايد.اين حركتها از يك سوى جامعه اسلامى رااز نفوذ فرهنگهاى بيگانه مى پيرايد واز جانب ديگر بانگ غير مستقيم عليه حكومتهاى جائراسلامى است . وانقلاب ايران به عنوان دفاع از معروف و نهى از منكر ازاين حركت مى تواند حمايت كند و دراين پشتيبانى از مواضع برتر بهره منداست .اگر پاره اى از حركتها بواسطه مراعات مسائل بين المللى ميسر نباشد اما دفاع ازاجراى قوانين اسلامى بويژه در حد شعائر چندان مساله انگيز نخواهد بود. و دراين مسير بويژه[ جنبش حجاب] از منزلت ارجمندى بهره منداست .اين رحركت علاوه بر نشانه اى از بازگشت به خويشتن اسلامى زندگى مصرفى غربى را در جوامع اسلامى زندگى مصرفى غربى را در جوامع اسلامى به سخره مى كشاند و پايه هاى حكومت غربيان كه براين بازار مصرف استواراست واژگون مى كند. و [ انقلاب اسلامى ايران] در دفاع از جنبش مقدس ياد شده نبايستى سستى نشان دهد و با توسل به ابزارهاى ممكن و موجود اين حركتها را مورد حمايت قرار دهد.

3. ارتباطات فكرى :

رشد و قوت حيات فكرى درايران اسلامى ايجاب مى كند كه جنبش از دستاوردهاى اين تلاش مطلع باشد. بويژه در مقطع كنونى كه اسلام دراين سامان ايدئولوژى حاكم گرديده است . بسيارى از متفكران مسلمان علاقه مندند كه از مشكلات اجرائى آن اطلاع يابند و در راه تحقيق برآيند.

متاسفانه اين تماس در حد مطلوب نيست و ترجمه پاره اى از آثار محييان (چون شهيد مطهرى و ...) در حد كفايت به گمان نمى رسد. به عنوان نمونه گوشه اى ازاين تساهل را در خبر ذيل مى توان مشاهده كرد:

[گر چه اين كنفرانس كنفرانس امام محمدغزالى در پاريس 1918 آذر 64 بنابه تقاضاى ايران برگزار مى شد و دفتر نمايندگى ثابت ايران نيز همه تلاش خود را براى بهتر برگزار كردن آن و حفظ شئون فرهنگى جمهورى اسلامى به كار برده بود. مع هذا جاى محققان و سخنرانان بيشترى ازايران در آن خالى بود. و همان طور كه اشاره شد فقط يك نفرازايران اعزام شده بود. تاريخ اين كنفرانس از يك سال قبل اعلان شده بود و نماينده ايران در [يونسكو] نيز بارها با مقامات مسئوول يونسكو درايران مكاتبه و تقاضا كرده بود كه حداقل سه نفراز محققان ايرانى اعزام شوند و مقالاتى راارائه دهند.اما متاسفانه اقدامى صورت نگرفت] 41 .

4. حركتهاى اصلاحى در درون جنبش :

پاره اى از وقائع در درون جنبش احياء موضعى و مقطعى بشمار مى روند. گر چه با بنياد رژيم هاى استبدادى درگير نمى شوند اما مقابله اى در حد توان با مظاهر آن به عمل مى آورند.انقلاب ايران از توجه به اين حركتها نمى تواند غافل بماند. نبايدانتظار داشت كه در تمامى مجامع ركتهاى احياءگرانه با شعارهاى تند سياسى انجام يابند و عدول ازاين خط مشى با بى مهرى كامل همراه گردد. به عنوان نمونه حركتهائى كه در جهان اسلام براساس تشويق معاونت عمومى مبارزه با فساد و منكرات و ... صورت مى گيرند مورد تقدير و تكريم قرار گيرند واز سوى نهادهاى وابسته به كشور اعلام واظهار گردد. كه اگر سلطه غرب براى نفوذاز تمامى راههاى ممكن سود مى جويد صواب نمى نمايد كه ماابزارهاى موجود را به رايگان از كف بدهيم 5. دانشگاهها و مساجد:

شبكه گسترده مساجد پايگاه مناسب در راه ترويج[ اسلام اصيل] محسوب مى گردند. غربيان نيز اين را دريافته اند كه بانگ ماذنه ها صداى سقوط آنان را سر مى دهند. در گزارش[ لوپوئن] - پاريس - مساجد را كارگاههاى انقلاب از نوع انقلاب ايران مى شمرد 42 .

در جانب ديگر نقش دانشگاهها در كشورهاى اسلامى اصولى و ريشه دار است .اينان به احساسات دينى روى آورده اند و شعور مكتبى را مى طلبند. و به اقتضاى سنين در راه ابراز شوراسلامى تحرك مناسب را دارا هستند.

پيونداين دو مركزاحياء و وحدت مقدس آن دو آثار نيك را پديد آورده است . و ثمرات آنرا در جنبشهاى احياء در مصر و تركيه مى يابيم .

ارتباط حدى و مداوم انقلاب ايران بااين پايگاهها سلامت و قوت جنبش اسلامى را تضمين مى كند.

6. مطبوعات اسلامى :

مبادله امكانات و تحقيقات در راه نشر آثاراسلامى بر قدرت و كيفيت آنها خواهدافزود. و در فرض مديريت مناسب [ ايران اسلامى] قادراست در نشراين آثار تاثيرى بر جاى نهد.

در پايان نوشتار تاكيد ميشود: جنبش احياء را بايد جدى گرفت واز فرصت موجود بهره جست و بويژه متفكران اسلامى مسئووليتى اساسى را بر عهده دارند و تكليف حوزويان دو چندان است [ پروفسور كرافورد] گزارشى پيرامون ريشه ها و ماهيت مبارزه طلبى اسلامى در آفريقاى جنوبى و كل افريقا تهيه كرده كه به درخواست كليساى[ وايت داچ ريفورمد] انجام يافته است در مقدمه ترجمه انگليسى اين گزارش مى خوانيم :

[كليساى وايت داچ ريفورمد ( ان . جى . كا) موسسه اى دورانديش است . مجبوراست كه چنين باشد زيرا داراى منافع زيادى در حفظ وضوع موجود درافريقاى جنوبى است .اين موسسه هم چنين نسبت به آگاهى دقيق از تغييرات شديد در داخل اين كشورافريقاى جنوبى حساس است . چهار سال قبل شوراى كليساى فوق الذكر ( ان .جى .كا) به پروفسور دان كرافورد در دانشگاه پرتوريا ماموريت داد كه در موارد ريشه ها و ماهيت مبارزه طلبى اسلامى درافريقاى جنوبى بطوراخص و در كل افريقا بطور اعم مطالعه و بررسى نموده و نتيجه را به اين شورا گزارش دهد] 43 .

اين نوع حساسيتها در حوزه هاى دينى كمتر مشاهده ميشود. و رخدادهاى جهان خارج مورد دقت و مطالعه نيست و در نتيجه از طرح و برنامه ريزى براى هدايت جنبش باز مى مانيم . در مصاحبه مجله العالم با سرپرست مركز[ اهل بيت در بانكوك] وى اظهار مى كند:

[ از خلال بررسى اوضاع مسلمانان در شرق آسيا كمبود كتابهاى اسلامى را كه ارائه كننده انديشه اصيل اسلامى باشند رااحساس كردم . بطوريكه اگر كتاب ساده اى نوشته شود يا پخش شود از سوى مردم مورد استقبال قرار مى گيرد].

واين در حالىاست كه در كشورهاى اسلامى بخش قابل توجه از كتابها و نشريات به گونه اى تكرارى و يا بدون برنامه ريزى چاپ و نشر مى گردند.

بنابراين اطلاعات لازم از[ جهان اسلام] و رخدادهاى فكرى - سياسى آن بر ما روحانيان از تكاليف اوليه است . زيرااگر[ حوزه] زعامت فكرى جهان اسلام را دعوى دارد جز با شناخت اين جهان به آن دست نخواهد يافت . وانقلاب اسلامى بهترين فرصتها وامكانات را دراختيار گذارده است و عذر را در پيشگاه خلق و خالق ناتمام .


1. كنزالعمال ج 1.238.

2. اختيار معرفه الرجال ج 4 دانشگاه مشهد. (در هر برهه اى از زمان كسانى عادل بار مسئوليت دين را بر دوش كشند و تاويل اهل باطل و تحريف افراط گرايان نسبتهاى بى پايه جاهلان را مى زدايند.

3. ده گفتار مقاله احياء فكر دينى /10

4. از مصاحبه وى با لورينت اكسپرس .

5. از نهضت بيدارگرى در جهان اسلام . آ.مراد. حامدالگاران - برك عزيزاحمد ترجمه سيدمحمدمهدى جعفرى 38.

6. تفسير درانديشه سياسى عرب حميد عنايت .6362.

7.(سيرى در انديشه سياسى عرب) حميد عنايت /62-63.

8. جهانى از خود بيگانه مجموعه مقالات حميد عنايت . .7675.

9. سيرى درانديشه سياسى عرب .39.

10. ما واقبال (مجموعه آثار 5).98.

11. نهضتهاى اسلامى در صدساله اخير.50.

12. ما واقبال .73.

13. خلافت و ملوكيت ابوالاعلى مودودى خليل احمد حامدى .248.

14. انديشه سياسى دراسلام معاصر حميد عنايت ترجمه بهاءالدين خرمشاهى ..302.

15. نهضتهاى اسلامى در صدساله اخير .24.

16. سيرى درانديشه هاى عرب عنايت .134.

17. بيست گفتار مقاله اصل عدل دراسلام .39.

18. همان مدرك .40.

19. كيهان 63/04/28.

20. هرالدتريبون 6 ژانويه 1987 (به نقل از بررسى مطبوعات جهان و منقطقه ارشاداسلامى ) شماره 65/11/2231.

21كيهان 46/04/8.

22. ابرار 65/10/20.

23. تاكس اشپيگل 1986/03/14.

24. همان مدرك .

25. كيهان 66/01/18.

26. كيهان 1366/01/23 (به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى ).

27. نشر دانش سال 6 شماره 4. 72.

28. نشر دانش سال 6 شماره 5 79.

29.فرانس پرس در گزارشى با عنوان اسلام در فرانسه . نقل از روزنامه جمهورى اسلامى 65/07/4.

30. همان مدرك .

31. همان مدرك .

32. اطلاعات 53/03/14.

33 اطلاعات 65/10/8.

34. آسوشيتد پرس به نقل از واحد مركزى خبر اطلاعات 61/12/1.

35. كيهان فرهنگى سال دوم شماره 6 شهريور 164 ص 142.

36. جمهورى اسلامى 1364/05/8.

37. كيهان 63/06/14.

38. جمهورى اسلامى 64/05/9.

39. جمهورى اسلامى 1364/05/9.

40. كيهان فرهنگى سال 2 شماره 6. ص 43.

41. نشر دانش سال 6. شماره 1.71.

42. كيهان 62/02/4.

43.آمريكااينوش چاپ لندن . دسامبر 1976 (نقل از بررسى مطبوعات جهان و منطقه ارشاداسلامى 2 بهمن 65.)

/ 1