حربه تكفير - 6 - حربه تکفیر (6) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حربه تکفیر (6) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









حربه تكفير - 6

راه حلها قسمت اول در مقالات پيشين از حربه تكفير پيامدها ريشه ها و شيوه برخورد مكتب و گذشتگان نيك سيرت سخن گفتيم .

و دراين نوشتار به بررسى راه حل اين معضل جامعه اسلامى مى پردازيم . ولى قبل از هر چيز بايد بدانيم پيشگامى در حل اين گونه مسائل كه حفظ كيان اسلام و عزت و شرف مسلمانان بدان بستگى دارد جزء فلسفه وجودى عالمان دين و حوزه هاى عمليه مى باشد. چون علماء دين به عنوان جانشينان پيامبران وائمه معصومين[ع] مسووليت پاسدارى از اسلام وارزشهاى والاى آن را بر عهده دارند و آنان علاوه بر شناختن معارف اسلامى و شناساندن ن به مردم بايستى در طليعه مبارزه با بدعتها ناهنجاريهاى اجتماعى و حفظ حيثيت دينى افراد حضور يابند.

البته در حوزه هاى علميه گذشته افراد زيادى اين مسووليت مهم را به خوبى انجام داده و همانند سدى نفوذ ناپذير در برابر بدعتها واتهامات و نسبتهاى نارواايستاده اند و به عنوان مرزبانان حقيقى اسلام خود را ملزم به اعتدال در گفتار و رفتار مى دانسته اند. در سايه مراقبت آنان تحقيقات علمى رشد قابل توجهى نمود و آراء و نظريات گوناگون و حتى منحصر به فرد در مسائل مختلف اسلامى در محيطى آرام و بدوراز جار و جنجال اسلامى در محيطى آرام و بدوراز جار و جنجال مورد نقد و بررسى قرار گرفت . ولى متاسفانه اين شيوه عموميت نداشته و حتى در برخى از زمانها جواتهام تكفير بر جامعه حاكميت پيدا مى نمود و هم اكنون نيز جامعه هاى اسلامى كم و پيش دچاراين مشكل هستند.

بنابراين بر علماا متعهد و حوزه هاى علميه است كه با كوله بارى از تجربه هاى گذشته و به كارگيرى شيوه هاى مناسب با زمان برخوردهاى نامناسب و تكفير گونه را ريشه كن نموده و دراعتدال و سالم سازى جو فكرى و فرهنگى جامعه گامهاى اسلامى و بويژه مجامع علمى و تحقيقاتى شكوه و عظمت اسلامى را بازيابند وارزشهاى از بين رفته احياء گردد.

اينك با توجه به ريشه هاى فرهنگى سياسى اقتصادى واخلاقى حربه تكفير و با توجه به پى آمدها و مضار آن كه در مقاله هاى گذشته بدان پرداخته ايم و بااستفاده از دستورات اسلام و سيره گذشتگان نيك انديش اقدامات ذيل را به عنوان گامهاى عملى در حل اين مهم پيشنهاد مى نمائيم :

1. شناختن و شناساندن پىآمدها و مضار حربه تكفير.

2. دشمن شناسى و تلاش در راه منع استفاده دشمنان از حربه تكفير.

3.اهميت دادن به تهذيب نفوس از هواهاى نفسانى و وسائس شيطانى ( كه در برخى از موارد سبب بهره گيرى از حربه تكفير مى شود) 4. شناخت زبان و مقاصد يكديگر (چون برخى از تكفيرها دراثر عدم شناخت زبان و مقاصد يكديگر بوده است .

( 5. شناسائى مرزهاى اعتقادى ( اسلام و كفر تشيع و تسنن و...).

6. دفاع از تكفير شدگان به ناحق .

7. شناخت مذاهب نسبت به يكديگر و در نتيجه مذاهب اسلامى و بر طرف شدن سوء تفاهمات و توهمات .

آنچه دراين هفت ماده ياد شد لازم ترين و در عين حال مشكل ترين وظيفه اى است كه امروزه بر دوش هرانسان آگاهى براى ستيز با جو تكفير سنگينى مى كند و در حقيقت مهمترين راههاى مبارزه با جز تكفير وايجاد جو سالم و منطقى بكارگيرى اين هفت ماده مى باشد ازاينرو دراين مقاله به اختصار به هر يك از آنهااشاره مى كنيم :

1. شناخت پى آمدها:

با توجه به آثار سو تكفير و مفاسد اجتماعى سياسى واخلاقى آن كه برخى از آنها را در گذشته بر شمرديم نخستين گام حوزه هاى علمى و علماء متعهد در راه مبارزه با چنين جوى شناختن و شناساندن مفاسد و پى آمدهاى زيانبار آن به جامعه اسلامى است . زيرا بيمار تااحساس درد نكند به مداوا نمى پردازد و مرضهائى همانند سرطان كه بى درد و رنج رشد مى كند زودتر صاحبش را به وادى هلاكت مى كشاند.

بيماريهاى اجتماعى نيز همانند سرطان رشد كرده واندك جامعه را به نابودى و هلاكت سوق مى دهد. تاريخ گذشته ما گوياى حوادث غم انگيزى است كه براثر تكفيرهاى نابجا وايجاد حو مسموم از پيشرفت و آزادى انديشه هاى خلاق و مبتكر جلوگيرى به عمل آمد واكثر جوامع اسلامى به ركود فكرى دچار شدند. تنازعات فرقه اى جايگزين صفا و صميميت گشت و اينها سبب شد مجد و عظمتى را كه مسلمانان در سايه همبستگى و روحيه اخوت اسلامى به دست آورده بودند از هم پاشيده شود و مسلمانان و اعضاى اين مجموعه بى توجه به هلاكت خويش به نابودى سايراعضاء مشغول گرديدند. در چنين جوى بود كه نصايح پيامبر گرامى اسلام[ ص] فراموش شد قلم ها و قدمها عليه يكديگر به كار رفت جنگهاى خانمانسوز و خونين به اسم دفاع از دين و مذهب برپا گرديد و بحث هاى سطحى و غير لازم اصولى شمرده شد. هر يك ديگرى را بدعت گزار كافر ملحد و ... قلمداد كرد واز تكفير و طرد و لعن يكديگر براى پيشبرداهداف خود استفاده كرد. يكى ديگرى را[ رافضى] خواند و آن يك مارك[ ناصبى] را بر پيشانى مخالف خود فرود آورد. بر سراين مشاجرات و منازعات خود فرود آورد. بر سراين مشاجرات و منازعات خونها ريخته شد سرها بر باد رفت قلبها جريحه دار شد استعدادهايى بيهوده و در مسيرهاى انحرافى مصرف شد كتابخانه هااز بين رفت آثارارزنده و ميراث گرانبهاى گذشتگان نابود شد. جو جمود حاكم گشت افكار خلاق وابتكارات علمى و فنى مهجور شد .

دراين ميان دشمنان اسلام بودند كه سود بردند. چرا كه از هر طرف كشته شود سود آنان است تفصيل اين پى آمدها را در گذشته طى دو مقاله بيان كرديم كه خوانندگان را بدانجاارجاع مى دهيم 1 . توجه به اين مفاسد و نتايج زيانبار نقش مهمى را در كاهش جو تكفيرايفاء مى كند. بنابراين بر عالمان دينى و حوزه هاى علمى است كه به اين مفاسد توجه داشته و جامعه را نيز متوجه كنند و در راه زدودن آن گامهاى موثرى بردارند.

2. دشمن شناسى :

همانگونه كه در بحث ريشه ها وانگيزه هاى تكفير گفتيم دشمنان اسلام يكى از مهمترين عوامل ايجاد جو تكفير و پيدايش آن مى باشند. آنان با دامن زدن به زمينه هاى اختلاف و تنازع تشاجر را در جوامع اسلامى ايجاد كرده و زمينه تكفير را فراهم ساخته و به بهره ورى از آن پرداخته اند. نمونه هايى را دراين زمينه در بحث استعمار و تكفير بيان كرديم و در آنجا بدين نتيجه رسيديم كه امروزه نيز دشمنان اسلام ايجاد جو بدبينى واتهام بين مسلمانان را بهترين راه مقابله بااسلام تشخيص داده و براى آن اهميت ويژه اى قائلند. يكى از مجلات غربى چنين مى نويسد:

[...بهترين چيزى كه نويد جلوگيرى از گسترش انقلاب شيعه را مى دهد رد رسمى مذهب تشيع توسط سنى هاست]. 2 اگر بخواهيم مورد هجوم مجدد دشمنان واقع نشويم و آن مصائب گذشته كه با توطئه دشمنان براى اسلام و مسلمانان ايجاد شده بود تكرار نگردد بايد دشمن شناسى را در كنار خداشناسى به مردم تعليم دهيم زيرا تا هنگامى كه مردم فاقداطلاعات سياسى لازم از توطئه ها و نيرنگها و شگردهاى دشمنان باشند نه تنها قدرت مقابله با ترفندهاى استعمار را ندارند كه خطر گرفتار شدن در دام آنان را تهديد مى كند.

بنابراين براى نجات از توطئه هاى دشمنان همواره بايداز ساده انديشى و حسن ظن نسبت به آنان دورى گزيده و بر هوشيارى و بيدارى خود بيفزائيم . بگونه اى كه بتوانيم توطئه هاى دشمن را در هر شكل و رنگى شناسائى نموده و آن را خنثى نماييم .

چنان كه اين هوشيارى را در زندگى برخى از پرچمداران اسلام و فقهاء عظام مى يابيم كه چگونه با تيزبينى و تيزهوشى توطئه هاى دشمنان را كه با ظاهرى بسيار فريبنده و دلسوزانه بوده شناسائى كرده و به مسلمانان هشدار مى داده اند. به عنوان نمونه وقتى آمريكا بعداز همه جنايات به وسيله نوكراسرائيل و فاشيستهاى مسيحى و گرفتن سرزمينهاى مسلمانان در فلسطين و آوارگى مليونها تن براى رد گم كردن (كنفرانس بحمدون ) را مطرح مى كند و هدفش توجه دادن اذهان مسلمانان به اين مساله است . خطرى كه اعراب و مسلمين و مسحيان را تهديد مى كند كمونيسم است نه آمريكا و خواستار مبارزه جمعى اديان الهى با [ الحاد شرق] مى شود واز شخصيت هاى شيعى از جمله علامه محمدحسين كاشف الغطاء دعوت به عمل مى آورد. ولى اين مرد بصير و باهوش با فراستى كه از نور خدا منشا گرفته است متوجه خطر مى شود و با نوشتن نامه اى سرگشاده به كنفرانس با عنوان ( المثل العليا فى الاسلام لافى بحمدون ) 3 پرده ازاين فريب دشمن بر مى دارد و جنايات غربيها را متذكر مى شود كه اگر قراراست كنفرانسى تشكيل شود بايد عليه خود شما باشد چون بيشترين خسارتها را تاكنون مسلمانان از ناحيه شما متحمل شده اند نه از ديگران . 4 هم اكنون با توجه به ضربه اى كه دشمنان ازانقلاب اسلامى متحمل شده و مى شوند روز به روز دشمنى و كينه جهان كفر وابرقدرتها نسبت به اسلام و مسلمانان بيشتر مى گردد چنان كه از نوشتار و گفتار واعمال آنان پيداست هدف اصلى آنان از همه توطئه ها و دسيسه ها ضربه زدن به كيان اسلام است واين را مرحوم[ سيدجمال الدين] در يك قرن گذشته به مسلمانان هشدار داد و فرمود:

[...هر مسلمانانى بايد بداند كه انگليس قصد دارد دين اسلام را بر اندازد. و مسلمانان را در همه جاى كره زمين نابود سازد.اگر چه اين كار شدنى نيست]... 3 امروز آمريكا شوروى و فرانسه و ... با سياست فوق هم داستانند وازاظهار آن نيزابائى ندارند آشكارااعلان مى دارند: خطر اصلى بنيادگرائى اسلامى است ( اسلام حقيقى ) و بايد براى مبارزه باآن متفق شويم و براى رسيدن به اين منظور از مهمترين شيوه هاى آنان دامن زدن به اختلاف مذهبى وايجاد جواتهام و بدبينى بين مسلمانان است و در همين راستااست كه دشمن سعى دارد تمامى اختلافات قومى ملى سياسى بين مسلمانان را به اختلاف دينى و مذهبى سوق دهد.

نمونه تازه آن را مى توان به درگيريهاى گروه هاى وابسته در لبنان مثال زد. كه برخوردهائى كه بر محور سياست هاى داخلى بين سران اين گروها دور مى زند و عده اى ناآگاه را به دنبال خود كشيده است . دشمن از راه ايادى داخلى و تبليغات كور و كر كننده سعى در مذهبى جلوه دادن اين اختلافات دارد تا علاوه بر دامن زدن به جنگ مذهبى و گسترش آن به ساير جنحهاى غير درگير يك جريان منفى - مذهبى را پى ريزى كرده تا ساليان دراز اين غائل همچنان ادامه پيدا كند. كوتاه سخن براى شناساندن دشمن به مردم واز بين بردن دستاويزهايى كه ممكن است آن را بوسيله اى براى اختلاف و تنازع بين مسلمانان قرار دهد و براى بر طرف كردن تكفيرهاى بى مورد وايجاد تفاهم چه كسى سزاوارتراز حوزه هاى علميه و عالمان ربانى است كه ديدبانى امت به عهده آنان گذاشته شده است . واين همان وظيفه مسووليت اصلى آنان است . بنابراين بر طلاب و علماء دينى است كه در كنار ساير دروس فقهى و اصولى و حل معضلات علمى دشمن شناسى را نيز بياموزند و به مردم تعليم دهند.

3. تهذيب نفس :

با توجه به اين كه بخش مهمى از تفسيق و تكفيرها ريشه روانى واخلاقى دارند واز هواهاى نفسانى بر مى خيزند يكى ديگراز گامهايى كه بايد در راه سالم سازى جامعه و محيطهاى تحقيقى و علمى برداشته شود ترويج فضايل اخلاقى و روحيه تقوا و مبارزه با رذائل اخلاقى و دسايس شيطانى است .اين امر براى حوزه هاى علمى بيش از همه لازم است و بايد مورد توجه قرار گيرد. چنان كه امام خمينى (مدظله] بارها به اين مهم توجه داده و در يكى از پيامهاى اخير چنين مى فرمايند:

[... من چنانچه سابقا نيز گفته ام راجع به حوزه علميه عقيده ام بر اين است كه بايد به آن بيشتراز همه چيز توجه كرد. چرا كه حوزه علميه اگر درست بشود ايران درست مى شود واگر خداى نخواسته در حوزه علميه فسادى بوجود آيد ولو در درازمدت در سرتاسرايران آن فساد پيدا مى شود...

...اخلاق بايد در همه جا و در همه دروس مورد توجه قرار گيرد و اعتقادم به اين است كه بايد هر كس حوزه درسى بزرگ يا كوچكى دارد يكى دو دقيقه مقدمتا يا موخرتا درس اخلاق بگويد كه طلاب بااخلاق اسلامى بار بيايند]... 6 .

ايشان با توجه به اهميت اخلاق و نقش سازنده آن كوشش بسيار كردند تا تدريس علم اخلاق و تهذيب نفس را در حوزه هااحياء كنند.

براى اين هدف درسهاى بسيار گفته و سفارشهاى فراوانى فرموده اند. و در رساله معروف هب[ جهاداكبر] به اهميت تحصيل علم اخلاق و تهذيب نفس براى حوزه هاى علمى و خطر سقوط حوزه در صورت زوال اخلاق اسلامى از آن و ضرورت توجه به اخلاق و تهذيب نفس اشاره مى كند و مى فرمايند:

[حوزه هاى علميه همزمان با فراگرفتن مسائل علمى به تعليم و تعلم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نيازمنداست].... 7 .

بديهى است نسبت به آن بخش از رذايل اخلاقى كه رابطه بيشتر با موضوع دارند شايسته است توجه بيشترى مبذول گردداز جمله :

1. تكبر و تفوق طلبى :

تكبر و تفوق طلبى نه تنهااز بدترين رذايل اخلاقى است بلكه ريشه بسيارى از مفاسد ديگراست كه هرامت و جامعه اى را به ورطه نابودى هلاكت مى كشاند.

مرحوم (كاشف الغطا) مى فرمايند:

.... تفوق طلبى سرچشمه حسد و حسد منشاء عداوت و عداوت سبب اختلاف واختلاف موجب پراكندگى و پراكندگى عامل اتوانى و ناتوانى علت ذلت و خوارى و ذلت و خوارى باعث زوال دولتها و نعمتها و نابودى و هلاكت امتهااست ...

هر ملتى اين صفات رذيله را در خودش پرورش دهد راه نابودى را پيش مى گيرد همتهاى آنان مى ميرد اراده ها سست مى شود و تفرقه و پراكندگى جاى اتحاد و صميميت را خواهد گرفت چنگال خونين استعمارواستثمار گلوى آنان را خواهد فشرد و دشمنان به آسانى بر آنان پيروز مى گردد. ولى ملتى كه افكارشان متحد دلها بهم پيوسته دسته بدست هم داده و در مشكلات به يارى هم مى شتابند و ...چنين ملتى سربلند پايدار پرنعمت نيرومند پيروز ثروتمند مقتدر خواهد زيست . 8 وجود چنين صفتى موجب مى شود كه شخص خود رااز ديگران برتر شمرده وانديشه ها و عقايد خود را صائب و بى عيب و نقص دانسته و تحمل خود را صائب و بى عيب و نقص دانسته و تحمل عقيده مخالف را نكند. در نتيجه براى نشان دادن برترى خود حدود وظايف شرعى وانسانى را زير پا بگذارد واز هرگونه اتهام به راى و فكر مخالف خودابايى ندارد. اين چيزى است كه دامن هرانسان متكبر و تفوق طلب را آلوده مى كند. بنابراين بر عالمان و حوزه هاى علميه است كه در راه مستقيم پيامبران و مصلحان كه مناديان عزت مسلمانان بوده اند حركت كنند و نخست مراقب خود باشند وانگيزه هاى نفسانى را با نيروى عقل و تفكر مهار كنند چرا كه: مومن هميشه مراقب خويش است و دو چشم در سر دارد و دو چشم در دل... 9 و حركات و سكنات خود را نيك مى نگرد و در شبانه روز ساعاتى به محاسبه نفس واعمال گذشته خويش مى پردازد كه چه كرده است و چه نتيجه اى در برداشته است و بر خلاف كارى هاى خوداشك ندامت مى ريزد و بدينسان نفس خود را تربيت مى كند. بخوبى آگاه است كه زيربناى همه خودسازى هااين است كه قيام و قعودش و تمام اعمالش[ لله] انجام گيرد.

2. روحيه عيب جوئى

از ميان رذائل اخلاقى روحيه عيب جوئى نقش مهمى درايجاد جو تهمت و تكفير داشته و دارد. زيرااين روحيه باعث مى شود كه شخص حسن گفتار ديگران را نديده و فقط نقايص در نظرش جلوه مى كند طبيعى است چنين حالتى زمينه بدفهمى در مسائل راايجاد كرده و باعث بدبينيها و تهمتها مى شود.ازاينرواسلام از ما خواسته است كه روحيه عيب جوئى را در خوداز بين برده و نسبت به مسلمانان خيرخواه باشيم .

از امام صادق[ ع] روايت شده كه پيامبر[ ص] در جمعى از مسلمان فرمودند:

[...يامعشر من اسلم بلسانه ولم يخلص الايمان الى قلبه لا تذموالمسلمين ولا تتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عوراتهم تتبع لله عورته ومن تتبع الله تعالى عورته يفضحه ولو فى بينه]. 10 [ اى گروهى كه فقط با زبان ايمان آورده و در قلب تسليم نشده ايداز مسلمانان بدگويى نكنيد و به جستجوى عيوب آنها نپردازيد كه هر كس به اين كار دست يازد خداوند عيوبش را بر شمرد. و هر كس را كه خداوند عيوبش را بر شمرد رسوايش سازد گر چه در خانه اش باشد].

اگراز مسلمانى انتقاد مى كنيم سعى ما براين باشد كه جانب خير و صلاح و موازين اسلامى را در نظر داشته باشيم . در بينش اسلامى مثل مومن در مقابل برادر دينى خويش مثل آيينه است كه هم خوبى و هم زشتى را مى نماياند. ولى متاسفانه برخى تنها زشتى ها را مى بيند وديدگانشان از ديدن زيبايى ها و خوبى ها ناتوان و نابينااست .اينان بفرموده امام على(ع) :[ مگس گونه و بدنبال نقطه هاى چركين مى گردند و اعضاء سالم را رها مى كنند] 11 .

عيسى بن مريم با جمعى از حواريون بر سگ مرده اى عبور كردند [فقال الحواريون ع ماانتن ريح هذاالكلب فقال عيسى ( ع ) مااشد بياض اسنانه]... 12 [ اطرافيان حضرت عيسى ( ع ) گفتند.اين سگ چقدر بدبواست . آن حضرت رو به آنان كرد و گفت دندانهايش چقدر سفيداست].

اين سخن درس بزرگى به ما و آنان مى آموزد كه در مقام گفتن و نوشتن وانتقا كردن فقط نقطه ضعفها و عيب هاى اشخاص را نبينيم بلكه خوبيها و محاسن آنان را نيز در نظر بگيريم . اين روحيه عيسوى اگر در جامعه رنگ عمل به خود بگيرد. بسيارى از مفاسداجتماعى در تقابل و رودر روئى افكار بر طرف خواهد شد.

از ديگر رذايل اخلاقى كه بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد تكيه بر ظن و گمان بجاى علم و يقين جدال و مراء بجاى بحثهاى علمى و منطقى حب و بغضهاى افراطى تعصب هاى بى جا و بى مورد تعجيل در قضاوت خودپسندى روحيه كينه توزى وانتقام و ...است با توجه به رعايت اختصاراين كه ما در مقاله[ ريشه هاى تكفير] به تفصيل بدينها پرداخته ايم از ذكر توضيحات بيشتر خوددارى مى كنيم براى توجه بيشتر به نقش رذايل اخلاقى و هوا و هوسهاى نفسانى در گسترش فضاى اتهام تكفير در جامعه پايان اين بخش را با نقل گفتارى از كلمات حكيمانه امام امت زينت مى بخشيم .

[ ...اگر تمام پيامبران الهى امروز در يك شهر گرد آيند هرگز با هم دوئيت واختلاف نخواهند داشت . زيرا هدف و مقصد يكى است دلها همه متوجه بحث تعالى بوده واز حب دنيا خالى است ... شايد دستهاى مرموزى براى برهم زدن حوزه هاى علميه نفاق واختلاف ايجاد كنند و بوسائط مختلف تخم نفاق و شقاق بپاشند افكار را مسموم واذهان را مشوب كرده تكليف شرعى درست كند. و بااين تكليف هاى شرعى در حوزه هاى فساد بر پا نمايند. تا بدين وسيله افرادى كه براى آتيه اسلام مفيدند ساقط گردند و نتوانند در آينده اسلام و جامعه ى اسلامى خدمت كنند.

لازم است آگاه و هوشيار باشيد خود را بازى ندهيد كه تكليف شرعى من چنين اقتضا مى كند. وظيفه شرعى من چنين و چنان است گاهى شيطان براى انسان تكليف و وظايفى تعيين مى نمايد. گاهى هواها و خواسته هاى نفسانى به اسم وظيفه شرعى انسان را به كارهائى وا مى دارد.اين وظيفه شرعى نيست كه كسى نسبت به مسلمانى اهانت كند.از برادر دينى بدگوئى نمايد.اين حب دنيا و حب نفس است]... 13 .

4. شناخت زبان و مقاصد يكديگر.

آگاهى از مقاصد يكديگر در كاهش جو تكفير تاثير بسزائى دارد. چون نايافتن اهداف و دورى ازاصطلاحات زمينه ساز بسيارى از تكفيرهاست . بويژه در علوم وانديشه هايى كه بااصطلاح همراه است . مانند فلسفه و عرفان كه نوع مسائل آن دو براثر صعوبت و برخوردارى از معانى بلند از فهم عموم خارج است و رسيدن به حقايق آن انديشه و تعمق بيشترى مى طلبد.ازاين رو دراين گونه علوم بايد به متخصصين آن مراجعه كرد واصطلاحات خاص آنان را فهميد.اظهار نظر بدون مراجعه به حاملان اين علوم باعث طرد و لعن و تكفيرهاى بسيارى شده است به وضوح مى تواند گفت : عده زيادى از آنان كه به لعن و تكفير فلاسفه و عرفا پرداخته اند براثر عدم شناخت زبان واصطلاحات خاص آنان بوده است .

امام خمينى دراين زمينه مى فرمايند:

[گاهى وقتهااختلافاتى كه بين اهل نظر و علم واقع مى شود براى اين است كه زبانهاى هم را درست نمى دانند. هر طايفه اى زبان خاص دارد... فلاسفه مثلا زبانى خاص خودشان دارند اصطلاحاتى خاص خودشان دارند عرفاء هم يك زبانى خاص خودشان است واصطلاحاتى خاص خودشان است و اصطلاحاتى خاص خودشان فقهاء هم يك اصطلاحات خاص خودشان دارند شعراء هم باز يك زبان خاص شعرى دارند]. 14 بنابراين اگر زبان واصطلاحات هر يك شناخته شود بسيارى از تكفيرها و تفسيق هايى كه نسبت به اين افراد داده شده است بر طرف مى گردد.


1.مجله حوزه شماره .1615.

2. هفته نامه دست راستى[اكونوميست] چاپ لندن .

3.اين عنوان پاسخ به دعوتى است كه غربيهااز علاقه كاشف الغطاء براى شركت در كنفرانس بحمدون ( اسم مكانى است ) براى بحث پيرامون نمونه هاى اخلاقى دراسلام و مسيحيت و خطر كمونيسم به عمل آورده بودند.

4. المثل العليا فى الاسلام لا فى بحمدون نوشته علامه كاشف الغطاء.

5.عروه الوثقى سيدجمال الدين اسدآبادى .357.

6. سخنرانى امام در تارخى 65/11/5.

7.جهاداكبر امام خمينى .

8.آئين ما ترجمه اصل الشيعه واصولها.54 - 53 چاپ 1346.

9. الحياه ج 1.37 به نقل از تفسير عياشى ج 2.244.

10 . اصول كافى ج 2.354 باب من طلب عثرات المومنين و عوراتهم .

11. على ( ع ) مى فرمايد:[ الاشرار يتبعون مساوى الناس ويتركون محاسنهم كمايتبع الذباب المواضع الفاسده من الجسد ويترك الصحيح. يعنى بدسيرتان عيب هاى مردم را پى مى گيرند. همانند مگسان كه بدنبال نقطه هاى چركين مى گردند واعضاء سالم بدن را رها مى كنند سفينه البحار] ماده عيب .

12.بحارالانوار ج 14.227 حديث 47.

13.جهاداكبر.51.

14.تفسير سوره حمد قسمت پنجم امام خمينى دام ظله العالى.

/ 1