حربه تكفير ( 8 ) تقريب مذاهب اسلامى - حربه تکفیر (8) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حربه تکفیر (8) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









حربه تكفير ( 8 ) تقريب مذاهب اسلامى

قسمت آخر در مقالات گذشته بى پى آمدها و مضار تكفير مفاسد فردى واجتماعى آن ريشه ها و زمينه ها و عل گسترش آن در جوامع اسلامى پرداخته و راه حل اساسى آن را در بازگشت به قرآن و سنت و سيره پيامبران وائمه معصومين و سلف صالح معرفى نموديم . و پنج اصل اساسى و مهمم براى رفع اين مشكل بزرگ از ميان جوامع اسلامى برشمرديم .

در آخرين قسمت اين سلسله مباحث از تقريب مذاهب اسلامى سخن به ميان است و اهميت بحث ايجاب مى كند كه دو نكته در ابتداى اين نوشتار مورد تذكار قرار گيرد:

الف: [وحدت] و [ تفاهم اسلامى] در راس آرمانهاى ديانت جاى دارد. پيامبر[ ص] با ورود به مدينه به رفع اختلافات [اوس] و [خزرج] همت گمارد و به تنازعات و درگيريهاى قبيله اى پايان داد و علاوه بر تذكرات توصيه ها به اقدام عملى پرداخت و باانجام [عقداخوت] به الفت قلبى سازمان بخشيد و آن را در يك قالب تشكيلاتى در آورد.

ابن اسحاق نقل مى كند:

[... و آخى رسول الله (ص) بين اصحابه من المهاجرين والانصار فقال : تاخوا فى الله اخوين اخوين ثم اخذ بيد على بن ابى طالب فقال هذااخى] .

1 پيامبر(ص) ميان مهاجر وانصار برادرى قرارداد و به آنان فرمود: در راه خدا دو به دو عقداخوت ببنديد و خود با على(ع) موآخات نمود پس از رحلت پيامبر(ص) زمينه هاى اختلاف و تفرقه اوج يافت امام على(ع) در خطبه اى موقعيت زمانه را چنين ترسيم مى كند:

...فامسكت يدى حتى رايت راجعه اناس قد رجعت عن الاسلام يدعون الى محق دين ه محمد صلى الله عليه و آله . فخشيت ان لم انصر الاسلام واهله ارى ثلمااو هدما تكون المصيبه به على اعظم من فوت ولايتكم التى انما هى متاع ايام قلائل... 2 [من اول دست خود را پس كشيدم تا ديدم گروهى از مردم ازاسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دين محمد(ص) دعوت مى كنند ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان برنخيزم شكاف ياانهدامى دراسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چند روزه بسى بيشتراست].

بااين تلقى مخالفت را به كنارى مى نهد و به يارى خلفاى زمان مى شتابد و در مشكلات رهنمايشان مى گردد. خليف دوم در سپاس از اين نقش على(ع) بارها اظهار داشت : لولا على لهلك عمر 3 .

[شيخ عبدالمتعال صعيدى] از علماء بزرگ اهل سنت در ستايش اين روحيه على(ع) چنين مى گويد:

نخستين اختلاف ميان مسلمانان اختلاف بر سر خلافت بود و على [رضى الله عنه] با آنكه مى دانست از ديگران به خلافت سزاوارتراست ولى باابوبكر و عمر و عثمان به مدارا رفتار كرد واز هيچ گونه كمك نسبت به آنان دريغ نفرمود تا نمونه عالى مدارا و حافظ اتحاد هنگام اختلاف راى باشد . 4 و در آخرين وصاياى خود با مخاطب ساختن همه آيندگان[ من بلغه كتابى]... بازاين ضرورت مهم اسلامى را سفارش مى نمايد.

[عليكم بالتواصل والتباذل واياكم والتدابر والتقاطع]... 15 .

پيوند و بخشش نسبت به يكديگر داشته باشد و مبادااز يكديگر روى بگردانيد و درابتدا به اصلاح ذات البين سفارش نموده واز قول پيامبر[ص] نقل مى كند كه سازش دادن بين دو كس از نماز و روزه همه عمر برتراست .

اين روش مداراتى على[ ع] مورد توجه سايرامامان شيه در برخورد با برادران اهل سنت و علماء آنان نيز بوده است . و برخورد قهرآميز ائمه ( ع ) با دستگاههاى جائر را بايد جداى از برخورد آنان با توده مردم دانست .ائمه همواره شيعيان را به شركت در مجامع عمومى مسلمانان (حج جمعه و جماعات و ...) دعوت كرده اند رعايت آداب واخلاق اسلامى را دربرخورد با پيروان ديگر فرق اسلامى موكدا خواسته اند.

واز سوى ديگر باافكار وانديشه هاافراطى و تند برخى از شيعيان مخالفت فرموده اند 6 و راه خود رااز گروهى كه در دعوى محبت على[ ع] راه افراط در پيش گرفته و[ غالى] خوانده مى شوند جدا دانسته اند. 7 بنابراين وحدت نه تنها ريشه در متون اسلام دارد بلكه بناى امت اسلام و تاريخ اين امت بر وحدت و همبستگى استواراست و تلاش براى حفظ وحدت و هماهنگى وايجاد تفاهم و برادرى بين مسلمانان سيره پيامبر[ص] امامان[ع] و صالحان بوده است .

ب : دشمنان اسلام از آغاز بعثت پيامبر[ص] تاكنون همواره سعى كرده اند كه اتحاد و يكپارچگى مسلمانان را بگسلند.

با پيروزى انقلاب اسلامى ايران (كه اميد حكومت جهانى اسلامى را برافروخت ) توطئه هاى دشمنان ديانت اوج مى يابد و عمده آن در راه ايجاد تفرقه ميان مسلمانان - و بويژه جوامع شيعه و سنى اعمال مى گردد.

اخبار و شواهد بسيار براين توطئه سازمان يافته حكايت دارند. در پاره اى از كشورها تشيع به عنوان خطراصلى معفى مى شود و[ جنگ فرقه اى] به عنوان تنها راه حل ارائه مى گردد!!!

در سخنان يكى ازاين مفتيان !

[... دلم مى خواست كه كفرهاى شيعه را بشماريم اگر وقت بود بخدا قسم صفى طويل از كفرهاى شيعه تشكيل مى شد كه اينها كفار دوبله مشرك دوبله ياغى هاى دوبله اسلام هستند.اعداء كشور دشمنان ملت هستند... اى سنيان بيدار شويد.اگر شما شير شيعه را نخورده ايد و شير مادرتان را خورده ايد كفن بپوش و به اقليت (شيعه ) نشان بده كه سنت زنده است و منهدم نشداست]... 8 نمونه اى ازاوج اين تفرقه افكنى را در عربستان سعودى و بويژه در ايام حج مى توان يافت.[ وهابيان] [ مجمع وحدت امت اسلامى] را با انبوهى از تبليغات سوء مكدر مى كنند و راه الفت قلوب را بر مى بندند.

البته بايستى اذعان داشت كه اين حركتهاى تفرقه افكنانه در يك سوى منحصر نيست و پاره اى از مدعيان ولايت ! نيز در مسير تفرقه مى تازند به عنوان نمونه در زمان سركوبى مسلمانان توسط هندوها شخصى با ادعاى نمايندگى يكى از مراجع اظهار مى دارد:

وظيفه ماست كه شيعيان را از معركه [مسجد بابرى] دور نگه داريم و درادامه آن وحدت شيعه و سنى را موردانتقاد قرار داده و مى نويسد : كفار و هندوها براهل تسنن ترجيح دارند .

اين نمونه ها نشانگر تلاش وسيع دشمنان اسلام واستفاده از جهل و نادانى دوستان است و بر متفكران اسلامى ضرور مى نمايد كه به چاره برخيزند و در تقويت تاليف قلوب بكوشند.

جهالت مانع وحدت دشمن در صورتى موافق خواهد شد كه زمينه مناسب همكارى عوامل داخلى براى او مهيا گردد. آنچه مى تواند عامل موثر و نقش زيربنائى داشته باشد جهل و بى خبرى پيروان مذاهب از يكديگراست . جهل پيروان مذاهب اسلامى نسبت به عقائد واحكام شان است كه باعث بدگمانى تهمت زدن و صف آرائى آنان در برابر هم مى گردد و براثر همين بى اطلاعى و ناآگاهى است كه برخى ازاهل سنت شيعيان را كسانى مى شناسند كه داراى قرآنى غيراز قرآن موجود و پيامبرشان على است و حجشان كربلا و نجف ائمه را مى پرستند بر خاكشان سجده مى كنند و هر عمل صحيحى را كه در برابر اهل سنت انجام مى دهند براى تقيه است و ... واز آن طرف اهل سنت در نظر شيعيان دشمنان سرسخت على واهل بيت پيامبر و در رديف اهل كتاب و يا بدتراز آنان معرفى شده اند. ريشه تمامى اين سوءظن ها و بدگمانى ها جهل و بى خبرى ازاحكام و عقائد يكديگراست .

شايد برخى تصور كنند با وجود كتاب ها و نوشته هائى كه راجع به مذاهب اسلامى وجود دارد جائى براى اين جهل متقابل باقى نمانده است ولى واقعيت خلاف اين است و برخوردهاى عينى حتى با علماء و شخصيتها (در كنفرانسها و سمينارها و ...)اين واقعيت تلخ را ثابت كرده است .

بنابراين حل اساسى و ريشه اى اين مشكل بكارگيرى روشها و شيوه هائى است كه اين جهل و بى خبرى رااز بين برده و مذاهب اسلامى را هر چه بيشتر با يكديگر آشنا سازد تا مذاهب اسلامى (بويژه شيعه و سنى ) بدانند كه هيچ فرقه و گروهى را نمى توان جست كه به اندازه اين دو طايفه مشتركات داشته باشند. چه دراصول دين اسلام (توحيد و نبوت و معاد) و چه در فروع آن شاهد صدق اين مدعى سخن كسانى است كه از تفرقه واختلاف ميان مسلمانان رنج برده اند و براى رفع آن به چاره انديشى برخاسته اند مرحوم سيدشرف الدين حل اين مشكل را چنين پيشنهاد مى كند: [المسلمون اذا تعارفوا تالفوالله] مرحوم آيه الله بروجردى در نامه اى به مفتى اعظم شيخ عبدالمجيد سليم مى نويسد:

[ از خداى تعالى مى خواهم كه بى اطلاعى و جدائى و پراكندگى مسلمانان را نسبت به هم به معرفت و شناخت واقعى و محبت و همبستگى مبدل سازد. 10وانه على مايشاء قدير].

و نقل شده كه در واپسين ساعات عمر شريف خود چنين فرموده است :

[ من براى ايجاد حسن تفاهم ميان مسلمانان آرزوهاى بسيار داشتم و درصدد بدوم در نامه اى كه به شيخ شلتوت مى نويسم يادآور شوم كه موجبات رفع اختلاف را فراهم آورند]. 11 آنچه كه مى تواند بحق مويدى براين مطلب باشد و نيز تشويق كسانى كه اين درد رااحساس كرده اند و مى خواهند دراين راه گام بردارند كوششهائى است كه دراين واخر در راستاى تقريب و تاليف و شناخت مسلمانان نسبت به يكديگر برداشته شده است .اين تلاشها كه عمدتااز جانب عالمان وانديشمندان شيعه و سنى انجام گرفته بااينكه نسبتا محدود و با موانع بسيارى روبرو بوده لكن توانسته آثار گرانبهائى برجاى بگذارد. به عنوان نمونه به برخى از آنهااشاره مى كنيم :

1- تلاشهاى وسيع [سيدجمال] و شاگردان او در جوامع اسلامى .

2- حركت تقريب كه به همت والاى عالمان وانديشمندان متعهد و دلسوز شيعه و سنى انجام يافت واز آن جمله : مرحوم آيه الله بروجردى ( ايران ) و مرحوم كاشف الغطا ( عراق ) مرحوم سيدشرف الدين (لبنان ) و شيخ شلتوت (مصر) پايه گزارى شد و در مدت اندك در جهان اسلام بويژه در دو حوزه علمى مهم شيعه و سنى (قم و مصر) تاثير بسزائى گذاشت از جمله آن آثار تصميماتى بود كه علماءالازهر پس از شناخت و آگاهى نسبت به شيعه و عقائد واحكام آن گرفتند مانند:

ايجاد كرسى فقه مقارن يا تطبيقى مشتمل بر فقه شيعه و سنى در دانشگاه الازهر.

ايجادارتباط و همبستگى بين روساى مذاهب اسلامى .

شركت و همكارى با كنگره هاى اسلامى در راه همبستگى .

معرفى شيعه و سنى دورازاتهامات و سوء تفاهمات با آثار شيعه و سنى تبادل فرهنگى ميان آنها.

تفسير قرآن عارى از تعصبات فرقه اى صدور فتواى تاريخى به كشورهاى اسلامى در مورد جواز پيروى از مذاهب شيعه .

اقدام براى جمع آورى روايات صحيح اهل بيت واحاديث مورداتفاق شيعه و سنى در يك كتاب .

3- جمهورى اسلامى و دعوت به وحدت :

پس از پيروزى انقلاب دعوت به اتحاد و همبستگى مسلمانان رنگ تازه اى بخود گرفت .اين بار دعوت به اتحاد از جانب شخص و يا يك گروه خاص نبود بلكه براى اولين بار در تاريخ اخير از جانب يك كشوراسلامى آنهم كشورانقلابى در موضع قدرت دعوت به اتحاد واعتصام به ريسمان الهى انجام گرفت .امام امت (به عنوان بالاترين مقام نظام جمهورى اسلامى ) مسلمانان را به اتحاد دعوت نمودند واز آن جمله فرموده اند:

[ يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دسته اى از مسلمانان سنى . يك دسته حنفى و دسته اى حنبلى و دسته اى اخبارى هستند.اصلا طرح اين معنى از اول درست نبوده در يك جامعه اى كه همه مى خواهند به اسلام خدمت كنند و براى اسلام باشند اين مسائل نبايد مطرح شود ما همه برادر هستيم و با هم هستيم منتها علماى شما يك دسته فتواى به يك چيز دادند. و شما تقليد از علماى خود كرديد و شديد (بعنوان مثال ) حنفى يك دسته فتواى شافعى را عمل كردند. يك دسته ديگر فتواى حضرت صادق[ ع] را عمل كردند اينها شدند شيعه اينها دليل اختلاف نيست ما نبايد با هم اختلاف و تضاد داشته باشيم . ما همه با هم برادريم شيعه و سنى بايداز هر اختلافى احتراز كنند]... 12 در راه تحقق اين دعوت تلاشهائى صورت گرفته است واز آن جمله :اعلام هفته وحدت ( از سوى آيت اله العظمى منتظرى ) تشكيل كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات و . كه تماما راه مبادله افكار علماى اسلامى و تجاذب قلوب مسلمانان انجام يافته است و بايد در راه رشد كيفيت و توسعه آن از سوى صاحبنظران و مجريان تلاش لازم تحقق بيابد وحدت چيست ؟ علاقه مندان[ وحدت] و مستمعان اين دعوت متمايلند كه جهت گيرى اين ندا را دريابند.

آيا مقصوداين است كه از ميان مذاهب اسلامى يك انتخاب شود. و ساير مذاهب به كنارى رود؟ يا مقصوداين است كه مشتركات مذاهب گرفته شود و متفرقات همه آنها كنار گذاشته شود و مذهب جديدى اختراع شود يااين دعوت جهت ديگرى را مى پويد و سمت گيرى ديگر را دارد؟ مخالفين اتحاد مسلمين براى اينكه از وحدت اسلامى مفهومى غيرمنطقى و غير zعملى بسازند آن را بنام وحدت مذهبى توجيه مى كنند. تا در قدم اول با شكست مواجه گردد.

بديهى است كه منظور علماى روشنفكراسلامى او وحدت اسلامى اين نيست . بلكه مقصوداز وحدت ميان مسلمانان نزديك شدن فرقه ها و مذاهب اسلامى به يكديگر با حفظ كيان و ماهيت آنهاست و منظور حفظاصول مشترك و آزاد گذاشتن و معذور داشتن هر مذهبى در فروع خاصه آن است . وحدت اسلامى به معنى عدم نزاع و درگيرى فرقه ها واطلاع همگان از عقائد يكديگر و حساسيت نشان ندادن در برابر فرقه ديگر و حساسيت و نشان ندادن در برابر فرقه ديگر نسبت به مختصات آن فرقه است و راه رسيدن به اين هدف در گوشه اى نشستن و دم از وحدت زدن تنها نيست بلكه راه تكيه بر منطق عقل واستدلال و دورى گزيدن از تعصبات واحساسات غير قابل كنترل است . و بحث منطقى با دليل و برهان نه تنها مانع از اتحاد و همبستگى نيست بلكه تاريخ نشان داده است كه همواره معوم اتحاد والفت اسلامى بوده است . و تا به امروز جامعه اسلامى از طرح مباحث علمى و مباحثات و مناظرات منطقى زيان نديده بله اگر مقدار پيشرفتى هم در جهت وحدت مسلمانان و تقريب مذاهب اسلامى پديد آمده است از همين راه بوده است .

بايد توجه داشت كه اين گونه بحثهاى منطقى واستدلالى با مجادلات بى اساسى كه از روى هوا و هوس و بوسيله تحريك اجانب صورت مى گيرد بسيار متفاوت است اين جدال منفى و مذمومى است كه شرع مقدس اسلام از آن بشدت نهى فرموده است و در مقابل اسلام به بحث منطقى واستدلالى توصيه كرده است[ ... وجادلهم بالتى هى احسن]... مباحثات و تبادل افكار علمى كه زمينه ساز توجه بيشتر به مشتركات يكديگر مى گردد... و وسيله شناخت مايه هاى وفاقى كه مى توانند مبناى اتحاد محكمى را پايه ريزى كنند فراهم مى آورد. واين وجه مشترك زمينه ساز خط مشى هاى مشترك مى گردند.ازاين رو دستيابى جوامع اسلامى به وحدتى همه جانبه در عمل واتخاذ موضع گيريهاى سازنده در گرو تامل در مسائل اتفاقى و وجوه اشتراك عقيدتى و شرح و بسط و معرفى كامل آنها به مسلمانان است حتى طرح منطقى وجوه افتراق مذهب با نظر گرفتن سعه صدر و تحمل نظريات مختلف و مخالف چنانچه نيت خير واصلاح در كار باشد تكميل كننده يكديگرند بايد دريافت كه گذر قرون متمادى وجوه افتراق در جوامع اسلامى شكل پيچيده ترى گرفته واختلافات مذهبى با تضادهاى اجتماعى سياسى و اقليمى گره خورده اند.از سوى ديگر بعضى از وجوه اشتراك نيز به طاق نسيان سپرده شده است و يا درانبوه مباحثات كلامى و غيره در متون اسلامى قديمى مجهول مانده است شايط تصور شود كه موضوعات مشترك نيازى به بررسى ندارد. چون مورداتفاق و معتقد همگان است . ولى بايد يادآور شويم كه اولااين معتقدات را بايد در منظرافكار وانتقادات قرار داد تا نتائج وحدت آفرين آنها همواره مطرح و به بوته فراموشى نينجامد. و ثانيا برخى از همين معتقدات در گذر زمان چنان تحريف و يا فراموش شده اند كه يادآورى واصلاح واحياء آنها و بيرون آوردن از زير غبار حوادث زحمت طاقت فرسائى را براى پژوهشگران طلب مى كند.

بنابراين مقصوداز وحدت اسلامى نه وحدت مذهب است نه اينكه مشتركات مذاهب اسلامى اراخذ كنيم و مسائل اختلافى آنها را كنار بگذاريم و مذهب جديدى اختراع كنيم بلكه مقصود ايتحاد پيروان مذاهب اسلامى در عين اختلافات مذهبى آنان است . و براى اين منظور تكيه بر وجوه مشترك بين مذاهب كه شامل تمامى مسائل اصول اعتقادات اسلامى و بخش مهمى از فروع دين مى گردد لازم است . واين نه تنها مانع از مباحثات منطقى نمى گردد بلكه براى رسيدن به وجوه مشترك در برخى موارد حتى از طرح منطقى و صحيح مسائل اختلافى ناگزيريم .

ارتباط عالمان مذاهب نخستين گام در تقريب مذاهب اسلامى و بر طرف شدن توهمات و سوءتفاهمات همبستگى وارتباط ميان رهبران فكرى و مذهبى فريقين است . ما معتقديم كه براى تفاهم مسلمانان در درجه اول بايد علماء حوزه اسلامى به تفاهم برسند. و راه اين تفاهم ايجاد رابطه و همبستگى بين علماء مذاهب است .

البته اين رابطه به انحاء مختلف مى شود انجام گيرد كه تبادل فرهنگى تبادل دانشجو رفت و آمدهاى دانشمندان طرفين تشكيل كنگره هاى مختلف به مناسبتهاى گوناگون شركت در محافل و مجالس يكديگر مباحثه ها و مناظره هاى منطقى و سازنده مكاتبه تبادل نظر و مشورت با يكديگر دررابطه با مسائل علمى و مشكلات جوامع اسلامى و ... مى تواند نمونه اى ازاين همبستگى بشمار آيد.

ازاقدامات مهمى كه موسسه[ دارالتقريب] انجام داد ايجاد همبستگى وارتباط ميان زعماى بزرگ شيعه و سنى بود كه درفضايى آكنده ازاحترام واعتماد به يكديگر و حسن تفاهم انجام مى گرفت . پاسخ نامه[ شيخ عبدالمجيد سليم] به مرحوم آيه الله بروجردى شاهد گويائى است براين مدعى و در ضمن بيانگر تفاوت بين اينان و شيوخ و وعاظ السلاطينى است كه امروزه داعيه پيشوائى جهان اسلام را دارند.ازاينرو گرچه متن نامه طولانى است ولى ذكر آن مفيد به نظر مى آيد.

پس ازاينكه از توجه به معظم له به مساله تقريب واثراتى كه در جمع مسلمين و خنثى كردن توطئه ها دارد تشكر و قدردانى مى كند مى گويد: خدا مى داند كه اين اقدام مهمترين آرزوى من است كه در طولل حيات خود با مجاهدات فراوان براى آن مى كوشم . واز خداوند متعال مى خواهم كه اين آرزو را تحقق بخشد. و هر كوششى را دراين راه تاييد نمايد. وازاين اعتماد واطمينانى كه نسبت به من و كوششهايم داريد تشكر مى كنم . و شما با نفوذ علمى و مقامى كه درايران و ساير كشورها داريد بى شك به اصلاح حال آمت اسلام اشتغال داريد و فكره تقريب بين مذاهب اسلامى مورد عنايت فراوان شماست زيرا همانطور كه از مثل شما در علم و تقوى و برترى و عقل انتظار مى رود. به آنچه كه در بزرگذاشت شوون اسلامى و تقويت شوكت مسلمانان مفيد و سودمنداست و آنان را والا وارجمند مى گرداند پى برده ايد. ولله العزه و لرسوله و للمومنين . مسلما اهل علم اى سيد بزرگوار - حامل امانت اسلامند و به شهادت قرآن با خداوند و فرشتگان در نگهدارى عدل همكارى مى نمايند. و لذا بر آنها سخت واجب است كه به اداى اين وظيفه و مسئوليت همت گمارند. و در مورد آن تبادل راى و مشورت كنند.اگر چه ميان آنان فاصله مكانى وجود داشته باشد. متاسفانه روزگارى بر مسلمانان گذشت كه هدف دسيسه مغرضين قرار گرفتند دسيسه اى كه مى خواست آنان رااز حق باز دارد. و نسبت به دين متزلزل سازد و بسوى باطل بكشاند. واز دعوت بسوى خدا و جهاد در راه وى جلوگيرى كند. و بوسيله اختلاف و جدال آنها را متفرق و پراكنده گرداند. و پيوسته آثاراين دسيسه به روى خردها پرده مى كشيد. و دلها را بخود مشغول مى داشت و ميان بيشتر مردم فاصله مى افكند و آنان رااز فهم صحيح و درك اسرار دين و فداكارى در راه بزرگداشت آن منصرف مى ساخت . بنابراين نخستين چيزى كه بر ما جمعيت علما واجب مى باشد اين است كه آن چه را وابسته به اين افتراق و پراكندگى است ازاذهان مردم دور سازيم و صفحات روشن و طرحهاى اساسى و شريعت سهل و آسان اسلام راانتشار دهيم ... 13 .

بدون ترديد اين گونه برخوردها در تاليف مسلمانان نقش بسزائى دارد. لذا بايداين گونه اقدامات از سوى علماء فريقين ادامه يابد. تا به خواست خدااين همبستگى زمينه ساز مجمعى گردد كه نمايندگان رسمى مذاهب اسلامى از تمام كشورهاى اسلامى در آن اجتماع كنند و مشتركات اسلامى را در تمامى ابعاد و بصورت قطعنامه اى تصويب و منتشر نمايند و آن گاه مختصات هر مذهبى را كه از طرف پيشوايان آن مذهب رسما پذيرفته شده است اعلام كنند تا ما به مابه الاشتراك و مابه افتراق مذاهب مشخص شود و اين جهل متقابل از بين برود.اگر دانشمندان مذاهب اسلامى چنين عملى راانجام دهند قطعا جوامع اسلامى ازاين همبستگى و وحدت استقبال خواهند كرد.

اين مجمع پس ازاين مى توانند در كنگره هاى مختلف در رابطه با شوون مختلف جوامع اسلامى تبادل نظر و كنكاش كنند. و دردها را شناسائى كرده و درمان آن را بيابند وارائه دهند تا مسلمانان دشمن مشترك خود را شناخته واو را شعار و عمل نشانه روند نه اينكه نيروهاى خود را عليه يكديگر بكار گيرند.

حوزه هاى مشترك علمى :

يكى ا ز راههاى ايجاد وحدت و بر طرف شدن جو بدبينى ايجاد رابطه تنگاتنگ بين حوزه عاى علمى شيعى و سنى است . بايد هم چنانكه در قرون اوليه اسلام شيعه و سنى در كنار هم به تحصيل تدريس و تحقيق مشغول بودندامروز هم طلاب شيعى و سنى در كنار يكديگر به تحصيل اصول عقائد فقه تفسير و ... بپردازند.

بسيارى از مسائل را در سطح تفاهم علمى ارزيابى كنند اين طرح در زمان ائمه معصومين (ع ) موفقيت بسيار بزرگى داشت تا جائى كه ائمه اربعه اهل سنت در كلاس درس امام صادق ( ع ) حاضر مى شدند واستفاده مى كردند. براى نمونه [مالك ابن انس] رئيس مذهب مالكى شاگردامام صادق ( ع ) بوده است و مانند ديگر شاگردان به محضرايشان مى آمد و كسب فيض مى كرد. و دراين زمينه مى گويد: مدتى جهت كسب علم در محضرامام صادق (ع) حاضر شدم در ضمن اين مدت سه صفت نيكو و پسنديده را در ايشان مشاهده كردم و هرگاه كه ايشان را مى ديدم يكى از صفات ظاهر مى شد و جلوه مى كرد: يا نمازگزار بود يا روزه دار و يا قرآن مى خواند و بايد اذعان كرد كه شخصى برتر از امام صادق(ع) در علم عبادت و ورع و تقوى نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده است . و تصور چنين انسانى بذهن كسى خطور نكرده و با ذهن بشرى قابل وصف نيست . 14 و همچنين [ابى حنيفه] امام و پيشواى مذهب حنفى نجات و رستگارى خود را مديون بحث ها و سخنرانى هاى مى دانست كه در دوران شاگرديش نزد امام صادق(ع) فرا گرفته است . چنانكه [آلوسى] در كتاب [ تحفه] خود از خودابى حنيفه نقل مى كند. كه مى گفت: [لولاالسنتان لهلك نعمان] اگر آن دو سال نبود نعمان ( ابوحنيفه ) هلاك مى شد 15 مقصوداز دو سال دو سالى است كه ابوحنيفه نزدامام صادق ( ع ) شاگردى كرده است . و عده زيادى از علماءاهل سنت از آن حضرت روايت نقل كرده اند تا جائى كه نجاشى از حسن بن على و شاه نقل مى كند كه مى گفت: [انى ادركت فى هذا المجسد سبع ماه شيخ كل يقول حدثنى جعفر بن محمد]. 16 [ من يافتم دراين مسجد كوفه هفتصد دانشمند بزرگ را كه تمامى آنها مى گفتند: حديث كرد مرا جعفر بن محمد].

كوفه مركز فقه[ ابن ابى ليلى] و[ ابن شبرمه] و[ سفيان ثورى] و [ ابوحنيفه] بوده است لذا مشايخ حديثى كه در آن عصر در مسجد كوفه حلفه درس داشته اند مى بايست بيشترين آنهاازاهل سنت باشند. در مقابل وقتى به كتب رجال و منابع حديثى شيعه مى نگريم مى بينيم كه اصحاب ائمه و فقهاء بزرگ عصرائمه در نقل روايت به بسيارى ازافراد مذاهب گوناگون اعتماد كرده واز آنان نقل حديث كرده اند.

هم چنين[ شيخ طوسى] كه از علماا بزرگ شيعه بشمار مى آيد جزء اساتيد وى ابوالحسن سوار مغربى ابوعلى ابن شاذان ابومنصور سكرى تنوخى محمد بن سنان مى باشند كه همگى از علماءاهل تسنن بوده و نيز بسيارى از علماءاهل سنت در پاى درس ايشان حاضر مى شدند. 17 [سيدمرتضى ره] استاد شيخ[ طوسى ره] يك از بزرگترين اساتيد خود را [ ابو عبدالله مرزبانى] كه از علماء معتزله است نام مى برد. 18 [علامه حلى ره] حكمت را در محضر خواجه نصرالدين طوسى از علماء شيعه و على بن عمر كاتبى قزوينى شافعى فرا مى گيرد. و خود نيز براى طلاب علاوم دينى از مذاهب گوناگون درس و بحث فقهى دارد. 19 [شهيد ثانى ره] نيز در نزد جمعى از علماء عامه در فقه و حديث و غيراينها به نزد شانزده نفراز علماء مصر تلمذ نمود. و خود در بعلبك از مذاهب خمسه شاگردانى داشت . 20 [شهيداول ره] بااين جماعه كه از مشاهير علماى عامه بود هم عصر بود و شريك در درس . وايشان در ميان اهل تسنن اشتهار خاصى داشت . و براى آنان امامت مى نمود و قضاوت مى كرد و به هر چهار مذهب فتوى مى داد 21 .

بحثهاى تطبيقى در حوزه هاى علمى :

دانشمندان و علماا فريقين بايد در حوه هاى علمى و كلاسهاى مختلف درسى اعم از تفسير كلام فقه اصول و ...اقوال علماى ديگر مذاهب را نقل كنند و مورد بحث و بررسى قرار دهند و در حقيقت همواره بحثهاى آنان بصورت بحث مقارن و تطبيقى انجام پذيرد.اين شيوه را نه تنها در فقه كه بايد در تمام علوم اسلامى عقايد معارف قرآن بحث هاى حديثى دنبال شود نظريات گوناگون را با مدارك و دلائل آن از منابع اصلى در كنار يكديگر مطرح كنند. واز بين آنها نظر خود را با دليل اثبات واختيار نمايند.اين شيوه بحث مفيدترين و عاليترين شيوه هائى است كه دنياى امروز به آن توجه دارد. همين شيوه در حوزهاى علمى شيعى در غالب بحثها معمول و مورداستفاده بوده و مى باشد. و در همين راستا در كلاس درس[ شيخ الطائفه] به تطبيق و مقايسه آراء و نظريات فقهاء عامه پرداخته مى شود كه در مباحث فقهى ثمره آن كتابى بنام[ الخلاف] مى شود.

علامه حلى نيزازاين روش حسنه پيروى كرده و آثارى از خود دراين زمينه بيادگار باقى گذارده است . مانند[ تذكره الفقهاء] [ منتهى المطالب] و ... در ساير علوم نيزاين روش از طرف علماء شيعه مورد پذيرش قرار گرفته و بدان عمل مى شود. 22 مرحوم[ آيه الله بروجردى] در ميان معاصران از پيشگامان اين شيوه حسنه به شمار مى رود و هم اكنون در حوزه هاى علميه تشيع از سوى شاگردان[ آيه الله بروجردى] ( از جمله[ آيه الله العظمى منتظرى] ) اين روش پى گيرى مى شود.

ماانتظار داريم همانطورى كه حوزه هاى علمى شيعه به اين روش ادامه داده و مى دهند و با شهامت در محيطى كاملا علمى و منطقى افكار برادران اهل سنت را مورد بحث و بررسى و گفتگو قرار مى دهند آنها هم اين روش را دنبال كنند.اين روش نه تنها كمك موثرى به تقريب مسلمانان خواهد كرد بلكه افقهاى تازه اى را در مسائل علمى آشكار خواهد ساخت و راه بسيارى از سوء تفاهم ها اتهامات طرد و لعنها و تكفيرها را سد مى كند.

چاپ و نشر منابع مذاهب :

يكى از عوامل اساسى ايجاد جو تهمت وافتراء عدم دسترسى علماء مذاهب به منابع مذاهب ديگراست واين مساله باعث مى شود كه دشمنان اسلام و متعصبان مطالبى بر مخالفان خود به بندند و آن را به منابع مذهب ديگر نسبت دهند. دسترسى به اين منابع افتراء ها را روشن و آشكار مى نمايد.ازاين رو لازم است كه در چاپ و نشر منابع فرهنگى فرق اسلامى در تمامى مراكز علمى تلاشى پى گير بعمل آيد. واگر تا ديروز عدم رجوع به ماخذ و منابع اصلى هر مذهب عذرى مقبول بشمار مى رفت اماامروز براثر رفت و آمدها و چاپ و نشر كتب مذاهب (تاحدودى ) در بيان مذاهب ديگر هيچ يك از پيروان مذاهب اسلامى حق ندارند كه انتقادات خود رااز مبانى و معتقدات فرقه هاى ديگر به اتكاى منابع خودى و يا منابع غيرقابل اعتماد به انجام رسانند.اين ضعف شيوه علمى است و بايستى جلوگيرى شود واين جز با دسترسى به تمامى منابع براى دانشمندان فرق اسلامى ميسر نيست . و دراين راه مراكز فرهنگى و انتشاراتى مسئوليتى ويژه بر دوش دارند.

كتابخانه هاى مشترك :

علماء مذاهب و يا حوزه هاى علمى و فريقين براى تبادل نظر و دسترسى به منابع مختلف مذاهب ديگر بايد كتابخانه هاى مشترك ايجاد كنند تا بتوانند به آسانى به ماخذ يكديگر دست يابند واز نظريات يكديگر آگاه شوند. هم اكنون كتابخانه هاى عمومى حوزه هاى علمى شيعه و كتابخانه هاى بزرگ ديگرى كه در مراكز فرهنگى وجود دارد داراى مقدار زيادى از كتب دانشمندان اهل سنت مى باشد. و در كتابخانه هاى خصوصى كه هر يك از دانشمندان و نويسندگان و گويندگان در منازل و مراكز مطالعه خود دارند مقدار زيادى ازاين منابع و كتب در آن وجود دارد كه در مطالعات و تحقيقات آنان مورد استفاده قرار مى گيرد.

ماانتظار داريم همانطورى كه حوزه هاى شيعه و مراكز فرهنگى آن اين روش را پيش گرفته اند و كتب و مقالات علماء مذاهب اسلامى را در كتابخانه هاى عمومى و خصوصى خود نگهدارى مى كنند واز آن استفاده مى برند برادران اهل سنت هم در مراكز علمى و فرهنگى خود منابع و كتب دانشمندان شيعه را نگهدارى كنند و در مطالعات و بررسى ها اقوال علماء شيعه را مد نظر داشته باشند.

نشريات مشترك :

حوزه هاى علمى فريقين بايد به فكر تاسيس مجله اى مشترك باشند كه صاحبان قلم تحقيق و تاليف از شيعه و سنى در آن به نشرافكار علمى واصلاحى خود بپردازند. و در حقيقت اين مجله مركز تلاقى افكار و تبادل نظر و نر آراء وافكار علمى واصلاحى دانشمندان تمامى مذاهب باشد. و بدين وسيله حوزه هاى علمى فريقين مى توانند با همه مراكز علمى اسلامى در كشورهاى عربى آفريقائى آسيائى واروپائى رابطه بقرار كنند و در جريان مداوم افكاراسلامى دراين مراكز باشند شخصيتهاى اسلامى اين مناطق و ديگر مراكز را بشناسند باافكار علمى آثار و نظرهاى اصلاحى آنان آشنائى پيدا كنند.اين ضعف مراكز علمى و فرهنگى است كه يك عالم دينى سنى مثلا نام چند متفكراسلامى شيعى معاصر و يا نام چند تاليف از آنان را نداند. و هم چنين عالم شيعى نام چنداثر و يا چند دانشمند و متفكراسلامى سنى را نشانسد. علاوه براين اين مجله مى تواند با نشريات گمراه كننده كه لبه تيز حمله اى خود را متوجه اصل اسلام كرده و مى كنند مبارزه نمايد. وجود چنين مجله اى در ايجاد تقارب فكرى بين علماء مسلمانان و در نتيجه تقريب اهل مذاهب نقش بسزائى دارد. لازم به تذكراست كه يكى از كارهاى موسسه [دارالتقريب] انتشار مجله اى بود بنام[ رساله الاسلام] كه نويسندگان بزرگ شيعه و سنى در آن به نشرافكار علمى واصلاحى خود مى پرداختند و آن مجله اثر مثبتى دراطلاع اهل مذاهب از يكديگر و تقريب علماء و مذاهب اسلامى داشت .

در حقيقت پيشنهاد ما انتشار مجله اى همچون[ رساله الاسلام] با توجه به زمان واهل زمان مى باشد.

هدايت و كنترل احساسات :

يكى از راههاى تقريب وايجاد وحدت منع از تحريكات احساسات و رعايت ادب در كلام است علماء مذاهب بايد به نحوى بگويند و بنويسند كه احترام طرف مقابل خود را حفظ كنند و گفتار و نوشتارشان از توهيم مبرا باشد.

على ( ع ) دراين زمينه مى فرمايد:

[ اجملوا فى الخطاب تسمعوا جميل الجواب]. 23 [زيبا سخن گوئيد تا پاسخ زيبا بشنويد].

و يا در بيانى ديگر فرموده اند:

[رب حرب جنيت من لفظه]. 24 [بسا جنگى كه از گفتم يك كلمه بر پا شود] در ميان مباحثات و مكاتباتى كه علماء شيعه و سنى داشته اند آنهائى مفيد و ثمربخش بوده كه در آنها رعايت ادب در بحث و يا نوشتار را نموده اند.

اما متاسفانه برخى از نويسندگان يا گويندگان گويا خود را موظف مى دانند كه علاوه بر بيان واثبات مذهب و يا رد وابطال مذهب عواطف واحساسات خود را له يا عليه يك مذهب مجسم سازند چنان مى گويند و مى نويسند كه گويا در ميدان جنگند و هل من مبارز مى طلبند.اين گفتار و نوشتار جز تشديداختلاف و تحريك احساسات و برانگيختن عداوت و كينه اثر ديگرى ندارد.

واز آن طرف سخنان مودبانه و محبت آميز هنگام بحث جو سالم و حسن نيت بوجود مى آورد. نمونه آن را در كتاب[ المراجعات] كه حاوى مكاتبات و بحثهاى دانشمند بزرگ شيعه[ سيد شرف الدين] با رهبر روحانيت مصر شيخ[ الازهر[ [شيخ سليم بشرى] است مى توان ديد.

از سوى ديگر عالمان دينى بايستى متابعان خود را به اين آداب متخلق كنند و آنان رااز برخوردهاى سوء بر حذر دارند و بويژه از آنان بخواهند كه مجادلات غيرموثر فرقه اى را به كنارى تهند.

مجادلات غيرمنطقى راه تفرقه را مى گشايد. دراين مواقع هر گروهى براى غلبه بر طرف مقابل مى كوشد كه موجبات وهن و مطاعن او را بر شمارد و مذهب وى را مخدوش سازد واين كار باعث ناراحتى و دشمنى با هم و مقابله به مثل مى گردد. بهمين جهت پيشوايان دين از جدال افراد مسلمان وامت هاى اسلامى با يكديگر منع كرده اند.

على ( ع ) مى فرمايد:

اياكم والمراء والخصومه فانهما يمرضان القلوب على الاخوان وينبت عليهاانفاق 25 .

: از مجادله و مخاصمه بپرهيزيد زيرا جدال و مخاصمه موجب بيمارى قلبهاى برادران دينى نسبت به يكديگر مى گردد و در دلها تخم نفاق و جدائى مى روياند .

... يكى ديگراز طرق موثر در هدايت و كنترل احساسات اتكاء به منابع اصلى و دورى از استناد به اقوال عوام است . براى شناخت و تحقيق و بررسى و اظهار نظر درباره هر مذهبى بايد به منابع اصيل و علماء مورد قبول آن مذاهب مراجعه كرد. هيچ يك از پيروان مذاهب اسلامى نبايد براى شناخت مذاهب و داورى درباره آن گفته عوام آن مذهب را مرآت و معيار آن مذهب قرار دهند. در همه اديان و مذاهب نادان هااكثريت دارند كه به اقتضاى جهل و تاثراز روسم محلى و ملى چيزهائى را به مذهب نسبت مى دهند و دست به اعمالى مى زنند كه هيچ ربطى به مذهب ندارد. بنابراين كسى حق ندارد شيوع عوام را دليل براصل مذهب بداند بلكه بايداز زبان پيشوايان آن مذهب و منابع موثق آن و پس از تحقيق كافى درباره آن سخن بگويند. مرحوم علامه كاشف الغطاء در مقاله[ التثبت ثم الحكم] تحقيق پيش از داورى مى فرمايد دانشمندان و شيوخ پيشين همواره به شاگردان خود توصيه مى كردند كه فقط به منابع مصادر معتبر توجه كنند در بحث هاى خود به تقليداعمى اكتفاء ننمايند كه به خطا خواهندافتاد و گمراه خواهند شد. توصيه مى كردند كه اگر مى خواهيد به حقيقت يك مذهب برسيد و دستخوش خيالات نشويد حتما بايد به منابع اصلى آن مذهب رجوع كنيد... من اين حرف را مى گويم زيرا در نوشته هاى بسيارى از نويسندگان كه تا همين اواخر درباره شيعه نوشته اند تتبع كرده ام مى بينيم ماخوذ از [ ابن خلدون] است كه در آفريقا واقصاى مغرب زندگى مى كرد واز شيعه عراق و شرق اسلامى سخن مى گفت و يااز[ احمد بن عبدالله آندلسى] وامثال ايشان گرفته اند. و گاهى نويسندگان به قصد توسعه در بحث و به منظور تحقيق و تحليل علمى به آثار مستشرقين و غربيها رجوع مى كنند به گمان اينكه آنان سخن به حق و[ فصل الخطاب] را گفته اند و بر منبع موثق دست يافته و حجت و برهان ارائه داده اند بااينكه اگركسى بخواهد به مذهب و آثار شيعه وقوف حاصل كند از روى منابع خود آنان كه در كتابخانه ها موجوداست واز جمله كتابخانه ما كه حاوى بيش از پنج هزار كتاب است اين كار ميسوراست26 مرحوم شيخ محمود شلتوت مفتى اعظم مصر و رئيس سابق دانشگاه الازهر كه خود با بسيارى از مولفان ملل و نحل هم مذهب است چنين مى گويد:

[بيشتر كسانى كه درباره فرق اسلامى و مذاهب اسلامى كتاب نوشته اند تحت تاثير روح پليد تعصب بوده اند ازاين رو تاليفاتشان همواره آتش دشمنى و كينه را در ميان فرزندان يك امت دامن زده است هر يك اين ملل و نحل نويسان تنها و تنهااز يك زاويه ديد به مخالفان خويش مى نگريسته اند راى مذهب مخالف را سخيف شمردن و عقيده طرف مقابل را به سفاهت منسوب داشتن آن هم بااسلوبى كه شر و زيانش بيشتراست تا خير و سودش .ازاين جهت است كه هر كس اهل انصاف باشد نبايداز روى اين كتابها درباره مذاهب اسلامى اظهار نظر كند. بلكه بايد درباره هر فرقه اى به كتابها و ماخذ مخصوص آن فرقه رجوع كند تا بدين وسيله بحق نزديك شود واز خطاء دور ماند]. 27 طرد و نفى عوامل تفرقه :

يكى از گامهائى كه بايد علماء فريقين از طريق نشريه مشترك و يا مجمع پيشنهادى و يا بهر طريق ديگر بردارند اين است كه عوامل تفرقه و جدائى را شناسائى كرده و ماهيت آنها راافشاء نمايند و در حقيقت آنها را در جوامع اسلامى طرد و نفى نمايند.

الف :استعمار:

قدرتهاى ضداسلام از عوامل اصلى تفرقه و جدائى بين مسلمانان بوده و در تنازعات فرقه اى نقش مهمى را بعهده داشته اند.

بنابراين در رابطه با دشمنان خارجى واستعماراز حسن ظن و ساده انديشى به شدت بايداجتناب كرد و دست نامرئى استعمار را در پشت اكثراين صحنه هاى تنازعات فرقه اى و تكفيرها و ... جستجو نمائيم . و بطور مستمر شيوه هاى گوناگونى كه استعمار وايادى آن در تفرقه و جدائى در جوامع اسلامى از آن استفاده مى كنند شناسائى كنيم و آمادگى لازم را براى خنثى كردن اين توطئه ها و طرد نفى آن درامت اسلامى بوجود آوريم .

ب : عالمان دربارى :

ماهيت روحانى نمايان و نويسندگان مزدورى را كه در گذشته و حال در كشورهاى اسلامى به دستوراربابان خود طبل تفرقه كوبيده و خواهان جدائى مسلمانان از هم بوده اند افشاء و مردم رااز خيانت هاى آنان آگاه نمائيم .

ج : كتب و نشريات ضد وحدت :

علماء فريقين بايداز نشر و پخش كتب و مقالات و نوشته هايى كه تقريب و هم بستگى مسلمانان را كنترل كرده و يااحيانا بر هم مى زند جلوگيرى كنند.

از آيه الله بروجردى[ ره] نقل مى كنند كه ايشان در يك جلسه خصوصى فرمودند:

[كسى كتابى نوشته و بى احترامى به برخى از خلفاء نموده من دستور 28دادم كه آنها رااز بين ببرند حالا وقت نوشتن چنين كتابهائى نيست].

د: تعصب مذهبى :

يكى از گامهائى كه علماء فريقين بايد در راه تقريب مذاهب اسلامى بردارند منع از تعصب مذهبى و منع از تعصب قمى و نژادى است . تعصب مذهبى اگراز حد معقول تجاوز نكند و در راه دفاع ازاسلام و مقررات آن قرار گرفته و با هواهاى نفسانى ممزوج نشود خوب است . و بصورت مشكلى در نمى آيد ولى آن تعصبى مذموم است كه مسلمانى حاضر نباشد سخن حق برادر دينى خود را بجرم اين كه هم مذهب او نيست گوش نداده و حتى ازاو بيش از دشمنش بگريزد و دشمنى با وى را در دل گيرد. واين تعصبى است كه اسلام با آن بشدت به مقابله برخاسته است .

چه مصيبتهائى كه اين گونه تعصب بر سر مسلمانان آورده و چه خونهائى كه بوسيله آن ريخته شده و چه شمشيرهايى كه بجاى كشتن دشمن به روى برادر كشيده شده است و چه بسيار نيروهائى كه بجاى جنگ با مشركين در راه جنگ با فرزندان توحيد بكار رفته است و ... تاريخ گواه اين همه است .ازاينرو وظيفه همه علماءاست كه اب چنين تعصبهائى به مبارزه برخيزند.

ه: تعصب قومى و نژادى :

تكيه بر نژاد: بجاى تكيه براسلام موجب تفرقه و جدائى مسلمانان از يكديگراست و منشاء بسيارى از دشمنى ها و كينه توزى ها نسبت به هم مى باشد. تعصب نژادى در جاهليت متداول بود.امااسلام آنرا ملغى اعلام كرد.

پيامبر گرامى اسلام[ ص] مى فرمايد:

[ ايهاالناس كلكم من آدم و آدم من تراب . لافضل لعربى على عجمى الا بالتقوى]... . 29 [ شما فرزندان آدم هستيد. واز خاك آفريده شده ايد. عرب بر غير عرب برترى ندارد مگر به تقوى] بنى اميه عنصر عربيت را بجاى عنصراسلاميت تقويت كردند. و متاسفانه برخى از كشورهاى اسلامى با تاسى به بنى اميه دراين مساغله بقدرى دچارافراط شدند كه اسلام را تحت الشعاع تعصب قومى و نژادى خود قرار داده اند. واين نوعى ارتجاع و بازگشت به دوران جاهليت پيش ازاسلام است . و خطر بزرگى براى اسلام و مسلمانان به شمار مى آيد كه بايد با انذارها و هشدارهاى آگاهان و عالمان دينى اصلاح گردد.

در پايان مقال تذكارابتداى نوشتار را يادآور مى شويم كه اين مجموعه بخشى از بايستنيها بود و بدون ترديد راههاى ديگر نيز وجود دارد و شيفتگان مكتب و وحدت در تكميل واقدامات عملى خواهند كوشيد.


1. سيره ابن هشام 1.150.

2. نهج البلاغه فيض الاسلام . نامه 62.

3. الغدير ج 6 به نقل از تذكره سبط بن حوزى .57 و فتح البارى ج101.12 عمده القارى ج 11.151.

4. همبستگى مذاهب .209.

5. نهج البلاغه نامه 47.

6. اصول كافى ج 2.401.

7.الامام الصادق والمذاهب الاربعه ج 1.364362.

8.از سخنرانى مولوى حق نواز در پاكستان .

9. به نقل از روزنامه اردو زبان پرتاب پاكستان .

10. مشعل اتحاد .154.

11. همبستگى مذاهب ..

12. پيام هشت رمضان 1400.

13. تحفه آلوسى ظ.

15. رجال نجاشى .31.

16. مجله حوزه شماره 18 مقاله حربه تكفير.

17. همان مدرك .

18. قصص العلماء .356 و 357.

19. همان مدرك و بحارالانوار 104 و 190 و 191.

20. همان مدرك .

21. مجله حوزه شماره 18.

22. غررالحكم آمدى ج 2.266.

23. همان مدرك ج 4.66.

24. غررودر آمدى 4.66

25. اصول كافى ج 2.300.

26. كتاب وحدت .

27. آقا بزرگ تهرانى محمدرضا حكيمى .270 به نقل از الامام الصادق والمذاهب الاربعه .

28. روزنامه اطلاعات تاريخ 62/09/28.

29. تحف العقول .34.

/ 1