بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
طبعاً هميشه بخشى از بحث, اين بود كه آيا آن گونه كه ما اسلام را مى شناسيم جوابگو هست يا نه؟ در يكى, دو سال نخست, بحث خيلى جدّى بود ولى كم كم گروههاى مخالف حاكميت اسلامى از صحنه كنار رفتند و ديگر اين بحث در ميان خود ما بطور جدى وجود نداشته است وتنها در محافل مخالفان جمهورى اسلامى اين بحث ها مطرح بود و مخصوصاً در خارج كتابهايى نيز در اين باره منتشر شده است. ولى در يكى, دو سال اخير, دوباره اين بحث دارد خودش را نشان مى دهد.عقيده بسيار جدى من اين است, در شرايط كنونى كه دنيا در اوج پيشرفت قرار دارد, اگر كارشناسان و اسلام شناسان را در شناخت و درك اسلام آزاد بگذارند و اجازه بدهند در يك فضاى حقيقتاً آزاد, توسط شورايى از كارشناسان, با ديد باز اجتهاد و بررسى شود, اسلام كارآيى بسيار مناسبى را نشان خواهد داد. منابع شناخت اسلام, قرآن, سنت و مبانى اجتهاد و بخصوص عقل است, معتقدم در يك اجتهاد آزاد و كارشناسانه نتيجه مى گيريم كه اسلام مى تواند از عهده نيازهاى جوامع انسانى, اعم از نيازهاى فردى, اجتماعى و بين المللى برآيد و طبعاً اين بحث پيش خواهد آمد كه آيا حكومت اسلامى در ايران نيز اين را نشان مى دهد يا نه؟ براى پاسخ به اين سؤال بايد يك مرور كلى به مراحل مختلف انقلاب داشته باشيم.در مقطع پيش از پيروزى انقلاب با اينكه حكومت اسلامى نبود ولى براى همه ما, اسلام محور مبارزه و حركت بود. هم امام و هم سربازان امام در مبارزه در مراعات ضوابط اسلامى خيلى جدّى بودند. آن زمان اين عقيده معروف بود كه اهداف مى تواند مبرّر مقدّمات باشد, ولى ما قبول نداشتيم و مى گفتيم بايد در همه حركتها براساس موازين اسلامى عمل شود. پيش از پيروزى, چند جريان عمده در صحنه بودند, ملى گراها كه بر محور ملى گرايى مبارزه مى كردند, كمونيستها با محور ماركسيسم مبارزه مى كردند, التقاطى ها نيز فكر مى كردند معجونى از اسلام و ماركسيسم نجات بخش است, آنها مى گفتند اسلام, مبارزه خواسته و ماركسيسم علم مبارزه است. جريان ديگر متكى به اسلام بود كه بالاخره موفق شد طلسم سلطنت استبدادى و حاكميت استعمار خارجى بر ايران را بشكند و مردم را به صحنه بياورد. مردم با محور اسلام موفق شدند حكومت پهلوى و سلطه خارجى را شكست داده و حكومت اسلامى را جايگزين كنند.در مقطع پس از پيروزى انقلاب اسلامى چند مرحله مشخص داريم كه هر كدام بايد مورد بحث قرار گيرد. مرحله اول مرحله شكل گيرى جمهورى اسلامى بود كه در اين مرحله ساختار كلى نظام را با رأى مردم شكل داديم. ضمن اينكه وحدت ملى و تماميت ارضى خود را حفظ كرديم و آشوبها و توطئه ها را از سرگذرانديم و بالاخره به يك حكومت محكم و پايدارى رسيديم. اين مرحله را مى توانيد مرحله (تثبيت) نام بگذاريد. اين مرحله واقعاً يكى از شاهكارهاى دوران بعد از پيروزى مى باشد. در تمام دنيا انقلابها براى مردم خيلى گران تمام شده است. تصفيه هاى خونين, اردوگاههاى اجبارى كار, مصادره هاى افراطى, ساقط كردن نيروهاى نظامى, انتظامى و ادارى و جايگزين كردن افراد تازه كار در بيشتر انقلابهاى دنيا وجود داشته است. هميشه پس از انقلابهايى كه در دنيا رخ داده, بدون استثنا يك استبدادى حاكم شده است. در ايران نيز گروههايى گمان مى كردند راهى غير از اين نداريم چون اين علم مبارزه است. مثلاً همه مديران را به اردوگاههاى اجبارى بفرستيم, همه پولدارها را خلع مالكيت كنيم و همه بخشها را ملّى كنيم, در ذهن و عمل آنها بود. حتى برخى ملّى گراها كه برخلاف گروهه اى تندرو طبع آرامى داشتند, مصادره شركتهاى بزرگ بخش خصوصى را پيشنهاد كردند, ملى كردن بانكها را پيشنهاد كردند, لايحه خيلى از اين كارها را اينها به شوراى انقلاب مى آوردند. به هر حال آن دوره را آنگونه گذرانديم.در مرحله دوم اجزاى مورد نيازساختار كلى نظام شكل گرفت و سيستمى مردمى و با رأى مردم تنظيم شد. تشكيل مجلس خبرگان قانون اساسى, تهيه و تصويب قانون اساسى, تعيين رياست جمهور و شكل گيرى مجلس شوراى اسلامى همه بر اساس انتخاب مردم صورت گرفت. البته در آغاز, انقلابيون مى خواستند همه امور, شورايى بشود كه بعد عملاً به مشكلاتى برخورد كرديم و به تأخير افتاد. در اين مرحله توانستيم يك سيستم دمكراتيك را كه به معيارهاى دنيا نزديك است با تفاوتهايى چند, سازمان بدهيم. در همين مرحله توطئه هاى گوناگون, كودتا و شورشهاى مسلّحانه را از سرگذرانديم. مرحله دوم (سازماندهى) نظام سياسى كشور بود. در اين مرحله نهادهاى انقلابى براى جبران ضعفهاى ارگانهاى سنتى شكل مى گيرند و بجاى انحلال و تصفيه, بخشى از كارها توسط نهادهاى انقلابى انجام مى شود. اين دو مرحله را مى شود دو بخش از يك مرحله ناميد.مرحله سوم, مرحله (دفاع) بود كه بدترين جنگ در بدترين شرايط بر ايران تحميل شد. نمونه آن را در جاى ديگرى نمى توانيم پيدا كنيم. عراق حكومتى كاملاً مسلّح و ديكتاتور با يك ارتش بسيار قبراق و آماده بود كه پيش از انقلاب براى مقابله با ايران و اسرائيل آماده شده بود. چون شورويها هر دو طرف عراق يعنى ايران زمان شاه و اسرائيل را در بلوك سياسى غرب مى ديدند و لذا ارتش عراق را براى امكان جنگيدن در اين دو جبهه, مجهز كرده بودند. بعلاوه در آن موقع جنوب عراق نيز آمريكاييها و شيوخ منطقه خليج فارس بودند كه قرار بود عراق با آنها نيز درگير شود و شمال آن نيز تركيه وابسته به غرب بود. ارتش عراق را براى چنين موقعيتى آماده كرده بودند كه بتوانند روزى از آن استفاده كنند. در اين طرف در انقلاب شيرازه ارتش ما از هم پاشيده بود و هنوز بازسازى آن را شروع نكرده بوديم, سپاه نيز كاملاً شكل نگرفته بود, در داخل كشور نيز آشوبها جريان داشت. بعد از شروع جنگ ارتش عراق هر چه مى خواست شرق و غرب برايش فراهم مى كردند, اطلاعات را هم از ماهواره ها و جاسوسها مى گرفت و هم از فايلهايى كه از ايران در اختيار امريكاييها بود دريافت مى كر د. امريكا در آن زمان ارتش ايران را خيلى بهتر از خود ما مى شناخت, در زمان پهلوى آنها دفاع ما را طرّاحى كرده بودند, نقاط آسيب پذير ما را در اختيار عراق گذاشتند. آنها به ما حمله كردند در حالى كه ما در محاصره بوديم, بايكوت بوديم, اموال ما در خارج مسدود بود, تأمين لجستيكيِ سلاحها هم در دست دشمنان ما بود و آنها قطع كرده بودند, چيزى غير از اسلام و مردم عامل قدرت ما نبود. ملى گراها نه به جنگ علاقه داشتند و نه مردم را تشويق مى كردند. دفاع عظيم ما با محور اسلام, مردم و ميهن بود و مردم تنها با روحيات اسلامى به صحنه آمدند و پيروز هم شدند. ما قصد كشورگشايى نداشتيم, ما از خودمان دفاع كرديم, خاك خود را آزاد ساختيم و در سازمان ملل نيز توانستيم موضع حق خودمان را ثابت كنيم. هزينه و تلفات ما بسيار كمتر از آن اندازه اى بود كه در جنگهاى طولانى دنيا وجود دارد. هرچند صحبت از ميليونها شهيد و مجروح مى شود ولى ملت ما حدود 200 هزار شهيد براى استقلال و آزادى خود هديه كرد. اگرچه فقدان شهداى عزيز ما آسيب جبران ناپذيرى براى ملت و كشور بود اما دستاوردهاى حماسه بزرگ فرزندان اين ملت سرمايه بى نظير مردم مسلمان ايران است .مرحله چهارم, دوره (سازندگى) است كه غير از مسايل اجرايى, مرحله بسيار مهمى از لحاظ ايدئولوژيكى و سياسى مى باشد. مهمترين اميد غربيها اين بود كه ايران وقتى از شور انقلاب افتاد, مردم انتظار سازندگى دارند و جمهورى اسلامى نمى تواند كشور را بسازد و عاجز خواهد ماند. آن زمان است كه دستشان را به سوى ما دراز مى كنند و ما دوباره بر مى گرديم. اين نيز برخلاف ميل آنان شد. حقيقتاً اين حركت هشت ساله سازندگى قطعه اى بى نظير در همه تاريخ ايران است. شما اگر قطعه ديگرى را سراغ داريد مطرح كنيد. دوران حكومت شاه كه امكاناتش زياد بود, سالهاى آخر شش ميليون بشكه نفت توليد مى كرد, هر چه وام و كمك مى خواست خارجى ها پرداخت مى كردند, كارشناس و تكنولوژى مى دادند, در عين حال كار آنها به جهات كمى و كيفى نمى تواند قابل مقايسه با دوران سازندگى باشد. سازندگى برنامه اى همه جانبه, زيربنايى و روبنايى بود كه در ابعاد فرهنگى, اقتصادى و آموزشى اجرا شد. پس ما كارآيى اسلام را در مبارزه, در تثبيت, در سازماندهى و تنظيم سيستم دمكراتيك, در دفاع و در سازندگى شاهد هستيم. اينها سند قابل قبولى براى كارآيى نظام اسلامى نيست؟حكومت اسلامى: آيا به مقطع بعد از دوران سازندگى نمى خواهيد بپردازيد؟ به هر حال اين نيز يك دوره اى است كه شروع شده است.ـ هنوز در مرحله سازندگى هستيم. امروز ادامه همان مرحله قبل است. اگر يك مقدار افراط كارى ها و كندى سازندگى را از آن بگيريم, بقيه اش ادامه همان حركت است.حكومت اسلامى: آنچه را حضرت عالى با تعبير (افراط كاريها و اقدامات بى رويه) به آن اشاره داريد و به هر حال اشكالاتى كه بر مقطع پس از دوران هشت ساله سازندگى وارد مى شود, خيلى ها زمينه و منشأ آن را همان مقطع سازندگى مى شمارند, يعنى اينگونه نبوده است كه جامعه يكباره پس از اين مقطع متحول شده باشد و ما دچار افت فرهنگى شده باشيم يا فضاى سياسى متفاوتى پيش آيد.ـ حتماً زمينه هايش از قبل بوده است; البته نه از هشت سال سازندگى بلكه سيستمى كه از اول طراحى كرديم به اينجا مى رسد. ما وقتى بنا گذاشتيم همه چيز بايد با انتخابات شكل بگيرد و حتى شوراها يك مقدار وسيعتر از آنچه كه الآن شكل گرفته در قانون اساسى وجود دارد, طبيعى است كه وقتى مردم از مسأله جنگ و از مسايل حادّ زندگى فراغت پيدا كردند, به اين امور مى پردازند. قبل از انقلاب حداكثر 150 هزار دانشجو وجود داشت كه پس از انقلاب گسترش يافت و در دوران سازندگى به يك و نيم ميليون نفر رسيد و بيش از اين نيز فارغ التحصيل دانشگاهى وجود دارد, همه دختران و پسران در مدارس و دبيرستانها درس مى خوانند, وارد شدن ابزار مدرن و خيلى امور ديگر, قطعاً آثارى به دنبال دارد. اين در واقع ادامه اصل حركت انقلاب است و طبيعى است كه مردم به صحنه بيايند و با آراى مردم اركان نظام شكل بگيرد. البته اگر عده اى بخواهند شاخه اى را كه از آن بالا آمدند از بين ببرند, و ريشه و پايه حركت را قطع كنند اين نتيجه طبيعى حركت انقلاب نيست. البته من اصل تحركات اجتماعى كشور را تداوم حركت انقلاب مى دانم. ضمن اينكه بايد متوجه آفت ها نيز باشيم.در دوران جنگ, يك حالتى استثنايى پيدا شد ولى بعد از جنگ دوباره حركت انقلاب ادامه پيدا كرد. متأسفانه امروز هم برخى افراط كاريهايى مى شود كه ممكن است باعث يك ترمز شديدى بشود.حكومت اسلامى: گاه منشأ ايرادگيرى نسبت به كارآيى نظام, بى توجهى به اين نكته است كه مقايسه عملكرد يك نظام دينى كه مسئوليتش خيلى سنگين تر از نظامهايى است كه فقط دنياى مردم را تأمين مى كنند, در يك دوره كوتاه بيست ساله, با نظامهاى دمكراتى كه يكى, دو قرن تجربه و سابقه دارند, ممكن است درست نباشد. آيا يك دوره بيست ساله مى تواند ملاكى براى ارزيابى كارآمدى نظام دينى در تمام ابعاد باشد؟ـ البته اين دوره مى تواند ملاك باشد. بالاخره بايد معلوم شود كه در اين بيست سال درست عمل كرده ايم يا نه؟ اگر منظور دستيابى به همه اهداف باشد, بيست سال كافى نخواهد بود, مخصوصاً با توجه به اينكه ده سال گرفتار آشوب داخلى و جنگ تحميلى بوديم. ما فقط ده سال است كه به اراده و تدبير خودمان مشغول كار هستيم, آن هم بعد از جنگ و يا دست خالى.كارآيى را بايد با توجه به شرايط بسنجيم. بر اين اساس, ما مى توانيم كارآيى خوبى را ارائه كنيم و ادله موفقيت خودمان را خيلى روشن بيان كنيم. البته با توجه به كوتاهى زمان و مشكلاتى كه داشتيم, به همه اهدافى كه يك نظام اسلامى مى تواند به دست بياورد نرسيده ايم.حكومت اسلامى: اشاره فرموديد كه نگرانيهايى اينك وجود دارد, شما اين نگرانيها را چقدر جدّى مى دانيد. حساسيت طلبه ها و علما نسبت به خيلى از مسايل جدّى است. اين حساسيت شايد در جامعه كمتر منعكس شود. حضرت عالى هم مبانى فكرى آنها را مى دانيد و حوزه را مى شناسيد, هم وضع جامعه را به خوبى مى شناسيد و لذا قضاوت شما براى ما خيلى مهم است كه اين نگرانيها, واقعاً بجاست يا نه و در چه حدّى است؟ ما شما را از گذشته به عنوان فردى خوشبين به قضايا و حركت انقلاب و جامعه مى شناخته ايم. يك بار در دوره جنگ به مناسبتى اشاره مى كرديد كه اگر دو نفر خوشبين و اميدوار در دنيا باشد يكى از آن دو شما هستيد ولى اخيراً از برخى سخنان شما احساس نگرانى نسبت به روند امور ديده مى شود و ما طبعاً دوست داريم همواره اميد به آينده بهتر در جامعه تقويت شود.ـ اين خوشبينى كه مى گوييد, همين طور است. ما در زندان اوين كه بوديم, آقاى لاهوتى هميشه از دست خوشبينى من عصبانى بود. او نگران بود كه چه اتفاقى مى افتد ـ هنوز آثار فضاى باز سياسى پيدا نشده بود ـ من اصلاً نگران نبودم. هميشه فكر مى كردم امشب يا فردا ممكن است از زندان بيرون برويم. البته اظهار خوشبينى من در دوره جنگ متفاوت بود, در جنگ اگر من به عنوان سخنگوى شوراى عالى دفاع يا فرمانده جنگ مى خواستم مشكلات را بگوييم موجب شكست مى شد. تضعيف روحيه رزمندگان خطرناك است و در مقابل, ايجاد اميد روحيه آنها را بالا مى برد, جنگ روانى معمولاً در صفوف رزمندگان آثار زيان آورى دارد.فعلاً نگرانى ام جدّى است اما اميدهايم نيز جدّى است. اينگونه نيست كه راه حلى نبينم. مشكلاتى كه به چشم مى خورد قابل حلّ است اما شرط آن اين است كه يكدندگى از دو طرف مهار گردد. اختلافات نبايد بطرف, كينه, انتقام گيرى و خودزنى برود.قبلاً نيز اشاره كردم ما كه مى گوييم اسلام كارآيى كامل دارد منظور اين نيست كه همه فتاواى موجود و اظهار نظرهايى كه در زمان انزواى شيعه از حكومت, طرح شده و در ميدان عمل تجربه نشده, كارآيى كامل دارند. خيلى از اين ديدگاهها كه در جاى خود با ارزش نيز هست, در عصر حاكميت مغول نوشته شده و از حلّه آمده است. ما الآن مى خواهيم حكومت قرن 21 را اداره كنيم, در قرن پانزدهم هجرى هستيم, شرايط زمان خيلى فرق مى كند. حوزه حتماً بايد واقعى تر و ميدانى تر تحقيقات را انجام دهد. افراد آن طرف نيز بايد بدانند در چه جامعه اى زندگى مى كنند. گمان نكنند كه در يك كشور غربى و يا اروپايى هستند, اينجا جاى ديگرى است, بايد هم ايران را شناخت, هم عوامل پيروزى انقلاب را, هم عوامل تداوم انقلاب و هم افكار و روحيات جامعه را در مجموع براى اينكه كشور دچار تزلزل و عقب گرد نشود من راه حل آن را اعتدال مى دانم. ولى نگرانى جدّى نيز وجود دارد كه اگر به آن توجه نشود به دردسر مى افتيم.حكومت اسلامى: يك بخش از اين نگرانى را حضرت عالى متوجه حوزه كرديد. قبلاً يك بار در پايان دوره رياست جمهورى, در يكى از مطبوعات دلسوز مطرح شد كه حضور امثال حضرت عالى در حوزه مى تواند نقشى تعيين كننده داشته باشد. شاهد آن تأثير قابل توجه سخنان شما در برخى گردهمايى هاى علمى سالهاى اخير در قم است. در حوزه جمع زيادى از طلبه هاى جوان گرايش زيادى به مباحث حكومت دارند و درست تغذيه نمى شوند. اين نگرانى هست كه ناخواسته تحت تأثير نظامهاى سياسى ديگر, اجزائى از آن نظامها را با آنچه در انديشه دينى وجود دارد آميخته و معجونى غير خالص ارائه كنند. اخيراً مقام معظم رهبرى نيز به مناسبت برگزارى كنگره امام خمينى و انديشه حكومت سخنانى ايراد كردند كه اين نگرانى را نيز متذكر شده و تأكيد كرده بودند طلبه هاى جوان مواظبت كنند نظام سياسى اسلام را پاك و پاكيزه و به دور از افكار بيرونى سامان بدهند.ـ من مديون قم هستم. من هر چه دارم از حوزه قم است. و فكر مى كنم انقلاب هم از قم است و بايد به قم خيلى توجه كرد, مخصوصاً حالا كه حوزه خيلى اهميت يافته است منتها آنچه من گفتم در حدّ تحليل براى طلبه هاى حوزه هاى علميه است. مسأله مهم اين است كه فتاوا و مبانى عمل مردم, مبانى عمل حكومت نيز مى باشد. مبناى عمل حكومت اسلامى احكام فقهى است. ما نمى خواهيم حكومت ما با مبانى فقهى ما ناسازگار باشد.حكومت اسلامى: فتاوا را به اين سهولت نمى توان تغيير داد ولى مى توان براى آينده كارى كرد و آن آينده متوقف بر تلاش كنونى است.