آغاز پيدايش حرم؟
مهدى پيشوائى از جمله موضوعات مربوط به مكه و حج، كه هم از نظر فقهى دانستنى، و هم از نظر تاريخى و جغرافيايى جالب است، حرم و حدود و مرزهاى آن است. حريم مقدس خاصى كه از شش طرف، مكه را احاطه كرده، «حرم» و بيرون آن «حِلّ» ناميده مى شود. آنچه در زير مى خوانيد ترجمه بخشى از كتاب «شفاءالغرام باخبار البلد الحرام» تأليف تقى الدين محمد بن احمد بن على الفأسى المكى المالكى (775 - 832 ه .) است كه حرم را از جهات گوناگون مورد بررسى قرار داده است: آغاز پيدايش حرم حرم مكه عبارت است از محدوده خاص اطراف مكه كه آن را احاطه كرده و خداوند به احترام مكه، حكم حرم را نيز با حكم آن يكسان قرار داده است. «ماوردى»(232)، «ابن خليل» و «نَوَوى»(233) به اين معنا اشاره كرده اند.درباره علّت حرمت و قداست حرم مكه، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخى گفته اند: هنگامى كه آدم - عليه السلام - به زمين فرود آمد، از وسوسه شيطان بيمناك بود، از اين رو از شرّ شيطان به خدا پناه برد، خداوند فرشتگانى را فرستاد كه مكه را از هر طرف احاطه كردند و در محل نصب علائم حرم قرار گرفتند تا از آدم - عليه السلام - حراست كنند. از اين جهت محدوده بين او و بين محل توقف فرشتگان، حرم شد. برخى ديگر گفته اند: هنگامى كه ابراهيم خليل - عليه السلام - در اثناى ساختن كعبه، حجرالأسود را در آن قرار داد، نورى از حجرالأسود درخشيد كه شرق و غرب و چپ و راست را روشن ساخت، از اين جهت خداوند تا آنجا را كه نور حجرالأسود تابيده بود، حرم قرار داد. جهت سومى نيز گفته شده است: هنگامى كه خداوند به آسمانها و زمين فرمود: «به وجود آييد [و شكل بگيريد] خواه از روى طاعت و خواه اكراه!، آنها گفتند: ما از روى طاعت مى آييم [و شكل مى گيريم(234)]، اين دستور خداوند را در زمين فقط منطقه حرم اجابت كرد، از اين جهت خداوند آن را حرم و سرزمين مقدس قرار داد.اين وجه را «سهيلى» ذكر كرده است.(235) «ازرقى» شواهدى در تأييد وجه اول و دوم نقل كرده است.(236) وجوه ديگرى نيز در اين زمينه مطرح شده است. علائم و نشانه هاى حرم حرم، علائم و نشانه هاى روشن و مشخص دارد كه در هر طرف نصب شده و مرز بين حرم و آن سوى حرم را مشخّص مى سازد. فقط در سمت «حَدَّه»(237) سر راه «جُدّه»(238) و نيز در سمت «جِعْرانه»(239) علامت نصب نشده است. نخستين كسى كه اين علامتها را نصب كرد، حضرت ابراهيم - عليه السلام - بود كه به راهنمايى جبرئيل انجام داد. بنا به نقل ديگر، نخستين بار اسماعيل، پس از پدرش، آنها را نصب كرد و پس از او «قُصَى»(240) اين كار را انجام داد. بنا به نقل «فاكهى»(241) و ديگران اين معنا از ابن عباس روايت شده است. به گفته «زبير بن بكار» نخستين بار «عدنان بن أدّ» اين علامتها را نصب كرد؛ زيرا مى ترسيد حدود حرم از بين برود و پس از او هنگامى كه هنوز پيامبر اسلام - ص - از مكه به مدينه هجرت نكرده بود، قريش آنها را نصب كردند و سپس پيامبر اسلام - ص - در سال فتح مكه، و پس از آن حضرت، به ترتيب: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، معاويه، عبدالملك بن مروان و مهدى عباسى اقدام به اين كار كردند و سپس راضى [باللَّه] عباسى دستور داد در سال 325 هجرى دو پايه و ستون را كه در تنعيم هست، به عنوان علامت ساختند و نام وى بر آن دو نوشته شده است. پس از آن به دستور مظفر حاكم إِربل در سال 626 ه . و به دستور ملك مظفر، حاكم يمن، در سال 683 ه . دو ستون و علامت حرم را در سمت عرفه بپا داشتند.ازرقى، نه روايت نصب علامت حرم، توسّط حضرت اسماعيل، عدنان، و مهدى عباسى را ذكر كرده و نه تاريخ دستور عمر درباره نصب علامت را، ولى به روايت «ابن اثير»، عمر در سال 17 هجرى درباره نصب علامت به عثمان دستور داد، عثمان نيز در سال 26 هجرى [زمان خلافتش] در اين زمينه دستور صادر كرد.(242) «ازرقى» گفته است: علامتهاى حرم، در اطراف مكه [همه] برفراز بلندى و گردنه قراردارند؛ اين طرف گردنه، «حرم» و آن طرف «حِلّ» است. او در جاى ديگر، علامتهاى حرم را چنين معرفى مى كند: همه واديهاى حرم به سوى حلّ سرازير است ولى هيچ وادى اى از حل، به سوى حرم سرازير نيست، جز وادى تنعيم در كنار خانه هاى «نِفار».(243) از سخن فاكهى چنين استفاده مى شود كه سيل حِلّ از چند نقطه به سمت حرم سرازير مى گردد؛ زيرا مى گويد: «بيان واديهايى كه از حل به حرم سرازير مى گردد» و آنگاه آنها را معرفى مى كند. حدود حرم و نامهاى آنها ازرقى حدود حرم را در شش سمت مكه معرفى كرده است.(244) ديگران نيز آنها را ذكر كرده اند ولى از يك طرف سخنان آنها با گفته ازرقى فرق دارد و از طرف ديگر، بعضى از حدود را نيز ناگفته گذاشته اند. بطور خلاصه، آنچه در مورد حدود حرم در ميان مردم ديده ام، نشان مى دهد كه همه حدود حرم مورد اختلاف است - چنانكه خواهيم گفت -. مرز حرم از سمت طائف در مورد مرز حرم از سمت طائف بر سر راه عرفه از مسير پستى «نَمِره»(245) چهار قول
وجود دارد:
1- در فاصله حدود هيجده مايلى است(246) چناكه قاضى ابوالوليد باجى گفته است.
2- بنا به گفته ازرقى(247) و فاكهى و ابوالقاسم عبيداللَّه بن عبداللَّه بن خرداذبه خراسانى در كتاب «المسالك و الممالك»(248) و محب الدين طبرى به نقل از ازرقى و سليمان بن خليل، در فاصله يازده مايلى قرار دارد. ولى سليمان اين نظريه را با ترديد عنوان كرده است.
3- در فاصله نُه مايلى است، بنا به گفته شيخ ابو محمد عبداللَّه بن ابى زيدِ قيروانى در كتاب «النوادر» و سليمان بن خليل كه در آغاز بحث خود مطرح كرده است. محب الدين طبرى نيز اين نظريه را پس از نقل نظريه ازرقى، بيان كرده است.
4- بنابر آنچه «ماوردى» در كتاب «الأحكام السلطانيه»(249) و شيخ ابو اسحاق شيرازى در كتاب «مهذب» و نَوَوى در كتاب «ايضاح» و «تهذيب الأسماء و اللغات»(250) گفته اند، در فاصله هفت مايلى قرار دارد. چنانكه خواهيم گفت، در تمام اين اقوال، اشكالات مهمى به نظر مى رسد. نووى در تهذيب گفته است: «ازرقى در مورد مرز حرم از سمت طائف، نظريه خلاف مشهور را برگزيده و از اين نظر منفرد است؛ زيرا بنابر مشهور، حد حرم در اين قسمت در شش مايلى است» البته ازرقى در ادعاى موافقت ابن خرداذبه باوى، تنها نيست بلكه از علماى پيش از ازرقى و معاصر او، كسى غير از ماوردى و ابواسحاق شيرازى با نظر او مخالف نيست. بديهى است كه اگر بود، نقل مى شد؛ چنانكه مخالفت آن دو نقل شده است. در مخالفت با نظر ازرقى، نووى و ساير متأخرين از ماوردى و شيرازى پيروى كرده اند. نظر ازرقى (فاصله يازده مايلى) را، نه سليمان بن خليل ذكر كرده و نه محب الدين طبرى، و اين نشان مى دهد كه اين قول را قبول نداشته اند به دليل اين كه در بحث حدود حرم، قول ابن ابى زيد (نه مايلى) و قول ديگران را نقل كرده اند، در حالى كه جا داشت قول ازرقى را نيز - به جهت اين كه او هم مثل آن دو نفر شافعى است - ذكر كنند. اين احتمال كه ممكن است سليمان بن خليل و محب الدين طبرى اطلاعى از نظريه ازرقى نداشته اند، پذيرفته نيست؛ زيرا اين نظريه بسيار معروف و مشهور است - خداوند به واقعيت امر داناتر است - . مرز حرم از سمت عراق در مورد مرز حرم از سمت عراق، چهار قول وجود دارد:1- بنا به نقل ازرقى در فاصله هفت مايلى است.
2- به گفته ابن ابى زيد مالكى، در كتاب «النوادر» در هشت مايلى است.
3- سليمان بن خليل بر اين عقيده است كه در فاصله ده مايلى است.
4- بنا به گفته ابوالقاسم بن خرداذبه، در شش مايلى است.(251) ازرقى گفته است: حد حرم در سمت عراق در «ثَنِيَّة الحِلّ»(252) يعنى گردنه و بلندى خلّ است كه در محلى بنام «مُقَطَّع» واقع است. از نظر ازرقى علّت نامگذارى آن به «مُقَطَّع» آن است كه در زمان «عبداللَّه بن زبير» سنگهاى آن را براى ساختن كعبه كنده و بريدند، از اين رو مُقَطَّع(253) يعنى بريده شده و كنده شده ناميده شد. برخى گفته اند: علت اين نامگذارى اين است كه در زمان جاهليت وقتى اهل مكه به سفر مى رفتند، از پوستهاى درختان حرم، بريده و از گردن شترشان آويزان مى كردند و اگر پياده بودند آن را به گردن خود مى آويختند به همين خاطر هر جا مى رفتند در امنيت بودند و مردم به احترام حرم مى گفتند: «اينها مهمانان خدا هستند.» وقتى كه از سفر برمى گشتند و به اين محل مى رسيدند، پوستها را مى بريدند و از گردن شتر يا خودشان جدا مى كردند، بدين جهت اين محل، «مَقْطَع» ناميده شده.(254) مرز حرم از سمت جِعْرانَه ضبط درست جِعْرانَه، به كسر جيم و سكون عين و تخفيف راء است. توضيح بيشتر در اين زمينه را خواهيم آورد. به گفته ازرقى فاصله اين مرز نُه مايل و كمى بيشتر، و به گفته ابن خليل دوازده مايل است.(255) ابن خليل اين قول را پس از بيان قول قبليش، با ترديد نقل كرده است. ازرقى مى گويد: «مرز حرم در سمت جِعرانه، در شِعب (دره) آل عبداللَّه بن خالد بن اُسيد واقع شده است»(256) «عبداللَّه بن خالد بن اُسيد» كه اين شعب به او منسوب است، برادرزاده «عتّاب بن اُسيد بن ابى العاص» اموى قرشى، امير مكه مى باشد؛ وى به خاطر حكمرانى در مكه و مناطق ديگر، از شهرت و معروفيت برخوردار بوده است. در محله بالاى مكه، قبرستانى منسوب به وى هست كه عبداللَّه ابن عمر در آنجا مدفون است، - خداوند به واقعيت امر داناتر است - .سليمان بن خليل، عبداللَّه بن خالد را - كه اين دره به وى منسوب است - «خالد بن اُسيد خزاعى» معرفى كرده و «ابن جماعه» نظر ديگرى داده و در توضيح حدّ حرم در اين سمت، گفته است: «حد حرم از طريق جِعرانه در شعب آل عبداللَّه قسرى... . اين نظر كه اين درّه به عبداللَّه بن خالد بن اسيد منسوب است، به واقعيت نزديكتر مى باشد؛ زيرا غالباً در اين گونه موارد اماكن و چيزهاى ديگر را به اشخاصِ مشهور نسبت مى دهند. در حالى كه نه خالد بن اسيد خزاعى - كه ابن خليل از او نام برده - مثل عبداللَّه بن خالد بن اسيد معروف و مشهور است و نه آل عبداللَّه قسرى كه ابن جماعه از او ياد كرده. در هر حال مرز حرم در اين سمت اكنون مشخص نيست. به گمان شخصى از باديه نشينان اطراف مكه اين مرز، در نيمه راه جعرانه قرار گرفته است. وقتى كه از وى سؤال شد اين موضوع را از كجا مى گويد؟ گفت: محلى كه بنام حد حرم از سمت جعرانه مشهور است - يعنى همانجا كه وى مى گفت - در محاذات نشانه هاى حرم در سمت نخله؛ يعنى عراق قرار گرفته است [و اين قرينه است بر اين كه محل ياد شده، حد حرم از سمت جِعرانه است] مرز حرم از سمت تنعيم درباره مرز حرم از سمت تنعيم نيز چهار قول است:
1- بنا به گفته ازرقى(257)، ابن خرداذبه(258)، ماوردى(259) و نووى، مؤلف «مهذب» در فاصله سه مايلى است.
2- در فاصله حدود چهار مايلى است، اين قول را ابن ابى زيد در كتاب «النوادر» از گروهى از علماى مالكى نقل كرده است.
3- به گفته فاكهى در فاصله چهار مايلى است.4- بنا به نقل ابوالوليد باجى، در فاصله پنج مايلى است.وى در اين باره مى نويسد: «من در مكه اقامت كردم و از اكثر مردم شنيدم كه تنعيم در پنج مايلى است و در مدت اقامتم اختلاف نظرى در اين باره نشنيدم. اگر بين تنعيم و مكه چهار مايل باشد بايد بين مكه و حديبيه حدود پانزده مايل باشد؛ زيرا فاصله آن بيش از سه برابر فاصله تنعيم است.» اين قول و نيز قول فاكهى و قول ابن ابى زيد مورد ترديد و اشكال است چنانكه بيان خواهيم كرد. از سخنان ابن ابى زيد استفاده مى شود كه حد حرم در اين سمت در انتهاى تنعيم
است زيرا وى مى گويد: «بى هيچ گفتگويى از طرف هيچ يك از علماى ما، حد حرم از سمت مدينه حدود چهار مايل است كه تا انتهاى تنعيم مى باشد» در حالى كه نظر ازرقى برخلاف اين است: وى مى گويد: حدّ حرم از راه مدينه نزديك تنعيم، كنار خانه هاى «نِفار»(260)(261) در فاصله سه مايلى است(262) سخنان «محب الدين طبرى» در كتاب «شرح التنبيه» مؤيد نظر ازرقى است؛ وى مى نويسد: «تنعيم اندكى پيش از حل قرار دارد، و هر كس گفته است: تنعيم وصل به حل است، در واقع نقطه اى را كه نزديك حِلّ است، مجازاً حِل ناميده است». اگر كسى كه تنعيم را وصل به حل ناميده، در اين توضيح و تأويل، مرتكب مجاز شده آيا كسى كه انتهاى تنعيم را آغاز حل، از سمت مدينه معرفى كرده، (چنانكه لازمه سخن ابن ابى زيد همين است) مجاز گويى نكرده!؟، خدا به واقعيت امر داناتر است. مرز حرم از سمت جُدّه درباره مرز حرم از سمت جُدّه دو قول هست:
1- بنا به گفته ازرقى و ابن ابى زيد، در فاصله ده مايلى است.
2- در حدود هيجده مايلى است.
بنابه نقل ابن ابى زيد در كتاب «النوادر»، اين قول را «باجى» در بحث مربوط به فاصله بين مكه - حديبيه و نيز در بحث انتهاى حرم در سمت جده، اظهار كرده است. ازرقى مى گويد: «انتهاى حد حرم در اين سمت «منقطع الأعشاش» است. «اعشاش» جمع «عش» مى باشد كه بخشى از آن جزء «حِلّ» و بخشى ديگر جزء «حرم» است. به گفته شافعى و ابن القصّار، «حُديبيّه» نيز چنين است. ماوردى مى گويد: «منقطع الأعشاش» جزء حل است(263)(264) ولى به نظر مالك: جزء حرم محسوب مى شود. در هر صورت امروزه محلّ آن دو (منقطع الأعشاش و حديبيه) مشخص نيست. گفته مى شود: حديبيه همان چاهى است كه امروزه سر راه جده بنام چاه «شميبى»(265)
معروف است، خدا به واقعيت امر داناتر است. مرز حرم از سمت يمن در مورد مرز حرم از سمت يمن دو نظر وجود دارد:
1- بنا به گفته ازرقى(266) و ابن ابى زيد و سليمان بن خليل، مرز حرم در فاصله هفت (سبعه) مايلى است.
2- در فاصله شش (ستّه) مايلى است.اين قول را در سه نسخه از كتاب «القرى» به خط «محب الدين طبرى» ديده ام ولى مى ترسم اشتباه باشد نه لغزش قلم [در عربى «سبعه» و «ستّه» شباهت زيادى با هم دارند] زيرا در كتاب «القرى»، اين مطلب را پس از نقل قول ازرقى و ابن ابى زيد ذكر كرده است، خدا به واقعيت امر داناتر است. محل مرز و نصب علامت حرم در اين سمت به گفته ازرقى «اَضاةْ لِبْن»(267) در بلندى لبن است كه امروز بنام «اضاة ابن عقش» معروف است و در آن علامتى به عنوان مرز حرم برپا است. «اَضاة» بر وزن «فَتاة» به معناى مرداب و محل جمع شدن آب، و «لِبْن» به كسر «لام» و سكون «باء» است، چنانكه حازمى گفته است. ولى سليمان بن خليل آن را به صورت «لَبَنْ»؛ يعنى با فتح «لام» و «باء» ضبط كرده است، چنانكه در موارد متعددى از مناسك وى، به خط خود او ديده ام. خدا به واقعيت امر داناتر است. اين بود آنچه در مورد حدود حرم در ميان مردم ديده ام، ولى در اين باره مطلبى از برخى از علماى حنفى ديدم كه جداً بعيد است: قاضى شمس الدين سروجى حنفى در مناسك خود از ابوجعفر هندانى نقل كرده كه وى گفته است: «فاصله حد حرم از سمت شرق، شش مايل، از سمت دوم دوازده مايل، از سمت سوم سيزده مايل و از سمت چهارم بيست و چهار مايل است» مؤلف كتاب «المحيط» گفته است اين سخن درست نيست، زيرا فاصله حد حرم در سمت شرق كه همان تنعيم است، سه مايل از مكه است نه شش مايل. واقع را خدا مى داند ولى ظاهراً مقصود گوينده اين سخن، از حد شرقى، سمت عراق، از حد دوم، سمت تنعيم، از حد سوم، سمت يمن و از حد چهارم جده است. به اين علّت گفتيم اين مطلب بسيار بعيد است كه فاصله سمت مشرق را كم و فاصله سه طرف ديگر را بسيار زياد گفته است. در بحث تعيين حدود حرم، به اين علت از اين قول ياد نكردم - با آنكه اقوال
مختلف را آوردم - كه گوينده آن سمت و جهت حرم را با اسم آنها مشخص نكرده است [و فقط به ذكر سمت شرقى و دوم و سوم و... اكتفا كرده است].در تعيين حدود حرم در اطراف مكه به آنچه مردم گفته اند و اكنون معروف است، تكيه كردم كه عبارت بود از: سمت طائف از طريق عرفه (و از مسير پستى نَمِره) از راه عراق، از راه تنعيم و از طريق يمن. فاصله هايى كه گفتيم براساس ذراع است كه در تعيين مقدار و تعداد مايل در مسافت قصر [مسافت شرعى كه نماز مسافر در آن قصر مى گردد] معتبر است. و مقصود از ذراع، ذ?رع دست است چنانكه محب الدين طبرى در شرح كتاب «التنبيه» گفته و افزوده است كه «مقدار ذراع بيست و چهار انگشت و هر انگشت مساوى با شش حبّه جو است كه به هم چسبيده باشد.» اين معنا را با خط خود وى ديده ام. نووى نيز در كتاب «تحرير التنبيه» به آن اشاره كرده ولى در تعيين مقدار انگشت، دچار اشتباه شده و گفته است: هر انگشت، مساوى با سه حبه جو است. مقدار ذراع كه گفته شد مساوى با هفت هشتم ذراع پارچه فروشى است كه امروز در مصر و مكه معمول است. گروهى از علماى ما آن را در حضور من با دست اندازه گيرى كردند و سپس با حبه جو كه كوبيده و صاف شده، حساب كردند و مطابق نظر محب الدين طبرى و موافقان او درآمد [هر ذراع بيست و چهار انگشت، و هر انگشت شش حبه جو]