جهاد اكبر و راههاي دستيابي به آن
حسين رجبي بسماللّه الرحمن الرحيمنوشتاري كه پيش رو داريد بيان ديدگاههاي امام خميني قدس سره پيرامون ضرورت و نياز انسان به خودسازي، جهاد اكبر و راه وصول و دستيابي به مقامات و منازل اخلاقي، عرفاني است.از آنجا كه در هر زمان بويژه در موقعيّت كنوني هر نسلي نيازمند تربيت و تهذيب نفس ميباشد، وجود الگوي شايسته براي جامعه بويژه نسل جوان از مسايلي است كه امروزه خلا آن بشدت احساس ميشود. امام خميني اين پير مرشد، راهنماي دلسوز و مجرّب مراحل سير و سلوك، ميتواند بهترين الگو و سرمشق براي جامعه اسلامي ما باشد. متاسفانه آنگونه كه انتظار ميرود در اين موقعيّت حساس كنوني، شيوه و روش آن حضرت در مجاهده نفس مطرح نشده بويژه در دانشگاهها، حوزهها و مدارس كه بيش از هر قشري بدان نيازمند ميباشند، برخي از دانشجويان بجاي آگاهي و شناخت از روش امام به كتابهاي يوگا و... رو آوردهاند. جا دارد كه موسسه نشر آثار امام روش امام را از گفتار و نوشتار ايشان جمعآوري نموده و به عنوان متن درسي در دانشگاهها و حوزهها و دبيرستانها قرار دهند.اينجانب با تتبع در سخنان و نوشتارهاي امام گوشههايي از روش آن حضرت را جمعآوري و تنظيم نمودم اميد است كه آغاز راهي باشد تا از رهنمودهاي پير و مرشد عرفاني بهتر بهره ببريم.لازم به يادآوري است كه چون هيچ قلم و سخني مانند سخن امام از جاذبه معنوي و عرفاني بويژه براي پيروان ايشان برخوردار نميباشد، تلاش ما بر اين است كه حدّالامكان تغيير در نوشتار و سخنان نقل شده ايشان داده نشود، بيشتر از متن كتابها و سخنرانيهاي امام استفاده نموديم زيرا امام خميني مصداق بارز اين سخن بود:حاصل عمرم سه سخن بيش نيستخام بودم پخته شدم سوختممطالبي كه در اين نوشتار بررسي شده عبارت است از:ضرورت و اهميّت جهاد با نفستعريف جهاد اكبرنكات لازم براي خودسازيراههاي مجاهده با نفس:1ـ تفكّر نخستين شرط جهاد با نفس2ـ عزم دومين منزل3ـ مشارطه، مراقبه و محاسبه4ـ تذكّر و يادآوري نعمتهاي الهي5ـ تلقين و موعظه6ـ توبه و برگشت از گناه7ـ ذكر و ياد خدا8ـ بهترين راه مبارزه با رزائل اخلاقياهميّت جهاد با نفسروزي كه مجاهدان و پيكارگران نبرد با مشركان پيروزمندانه همراه با شادي و سرور از صحنه جهاد به سوي مدينه بازميگشتند، با خود چنين تصور ميكردند كه با نابودي دشمنان پيامبر بزرگ اسلام، مشكلات و موانع جامعه اسلامي از ميان برداشته شده و جاي هيچگونه نگراني باقي نمانده است، و شايد در اين انديشه بودند كه آيا پيامبر اسلام آنان را به سوي جهاد و نبرد ديگري روانه خواهد ساخت يا رها ساخته و هر كسي در پي كار و زندگي خويش رهسپار خواهد شد.پيامبر اسلام كه با بينش و درك الهي خود در پي ساختن جامعه بزرگ اسلامي تلاش ميكرد، همواره آنچه در اين رابطه لازم و ضروري بود به مرور زمان و به مناسبتهاي گوناگون بيان ميفرمود، دستورات لازم و مهم را در راستاي رسيدن اهداف رسالت براي پيروان خويش روشن ميساخت. از اين رو در موقعيت بسيار مهمي كه مسلمانان از صحنه جهاد بازميگشتند و تصورشان بر آن بود كه كار پايان يافته است، فرمود: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُ الجِهادَ الاصْغَر وَ بَقَي عَلَيْهِم والجِهادُ الاكْبَرُ. فَقيلَ يا رَسوُلَ اللّه: و مَا الْجَهادُ الاكْبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النّفس"1آفرين باد به گروهي كه جهاد كوچك را بجاي آوردند و جهاد بزرگ بر آنها بجاي ماند. گفته شد اي پيغمبر خدا چيست جهاد بزرگ؟ فرمود: جهاد نفس است.پيامبر(ص) در اين سخن افزون بر معرفي دشمنان كه دو نوع دشمن براي هر انساني وجود دارد (دشمن خارجي و دشمن داخلي و دروني) به اهميت جهاد با دشمن دروني كه همان مبارزه با هواهاي نفساني و كنترل نفس است پرداخته و از آن به جهاد اكبر ياد نموده و جهاد با دشمن را جهاد اصغر ناميد. آن حضرت با بيان اين سخن نگراني خود را از بروز مشكلات داخلي كه از تمايلات نفساني سرچشمه ميگيرد، ابراز داشته است. چنان كه گاهي به گونهاي ديگر بيان فرمود: انّ اخْوَف ما اخافُ عَلَيْكُم اثْنان اتّباعُ الْهَوي وَ طُولُ الاّمَلِ." ترس و نگراني من بر شما از ناحيه دو چيز است، پيروي از هوي و تمايلات نفساني و آرزوهاي دراز.بنابراين از توصيههاي پيامبر بزرگ الهي بدست ميآيد كه آنحضرت دو چيز را مانع تحقق بخشيدن اهداف رسالت خويش ميديد يكي دشمنان خارجي ديگري دشمن دروني كه سرچشمه پديدآمدن دشمنان داخلي ميگردد. چنان كه تاريخ ثابت نمود كه پس از آن حضرت دشمن دروني در ميان مسلمانان بزرگترين عامل اختلافات و جنايات گرديد.امام خميني "قدس سره" كه راه جدّ بزرگوار خويش را استمرار بخشيد، پس از 14 قرن همان شيوه و روش را برگزيد و همواره پس از انقلاب اسلامي پيروان خود را به دو نوع دشمن هشدار ميداد. امام در تمام گفتار و نوشتارهاي خود با همه اقشار به جهاد نفس2 توصيه ميفرمود چرا كه اين خلا در هر زماني به چشم ميخورد چنان كه امروز نيز بيش از هر روز احساس ميگردد. از اين رو جهاد با نفس بيش از هر جهاد و عامل ديگر در ساختن جامعه نقش دارد. مسولان نيز بيش از هر زمان به پرداختن جهاد اكبر نياز دارند. اگر آنان در اين راه كوتاهي كنند هرگز نميتوانند اهداف اساسي و الهي را جامه عمل بپوشانند، گناهان اجتماعي خواه رشوه، تبعيض، دروغگويي، تهمت و خواه تحقير، اهانت و... همه نتيجه حبّ نفس و تمايلات نفساني است.حضرت امام در جمع گروهي از كاركنان جهاد سازندگي فرمودند:كشور ما و ملت ما احتياج به سازندگي دارد. سازندگيهاي روحي مقدم بر همه سازندگيهاست. جهاد سازندگي از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطني جهاد كنند كه اين جهاد منشا همه جهادهايي است كه بعد واقع ميشود. انسان تا خودش را نسازد نميتواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نميشود كه كشور ساخته شود. جهاد نفس، جهاد اكبر است، براي اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پيروز شود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد. اگر انسانها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اينها واحد واحدهايي هستند كه علاوه بر اينكه نميتوانند اصلاح جامعه بكنند، فساد هم در جامعه ميكنند، همه فسادهايي كه در عالم واقع ميشود براي اين است كه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده. تمام اين گرفتاريهايي كه بشر دارد از دست خود بشر دارد. آنقدر كه اين انسان، اين حيوان دو پا در عالم فتنه و فساد ميكند هيچ موجود ديگري نميكند و آنقدري كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيواني محتاج نيست... كوشش كنيد كه اين جهاد سازندگي را در خودتان ايجاد كنيد..."3از نگاه امام خميني بزرگترين دشمني كه ما داريم عبارت از خودمان هست "اعْدي عَدُوِكَ نفسك التي بين جَنْبيك" آن نفسي است كه در بين جنبه خود شما هست، خود انسان دشمن بزرگ خود انسان است. انسان را خود انسان به تباهي ميكشاند. ما اگر چنانچه خودمان را تربيت بكنيم، همه مشكلات برطرف ميشود، همه مشكلات از آنجا ناشي ميشود كه ما تربيت نشديم. همه كشمكشهايي كه ملاحظه ميكنيد براي اين است كه تزكيه و تربيت در كار نيست بلكه يا از جهالت و ناداني است و يا علمي كه از جهالت براي انسان ضررش بيشتر است.4با مراجعه به سخنان امام در صحيفه نور درمييابيم كه نگراني ايشان براي پيروانشان آن بوده كه خود را تزكيه و پاك سازند از اين رو هميشه يادآور ميشدند كه مهمترين جهاد مسلمانان، جهاد با نفس است. اين پرسش مطرح است كه چگونه جهاد با نفس را شروع كنيم به عبارت ديگر چگونه خود را بسازيم؟ زمينههاي خودسازي را در خودمان چگونه به وجود آوريم؟ براي پاسخ مناسب به اين پرسش اساسي، شايسته است به سراغ سيره و روش امام خميني كه خود پير عرفان بوده و با يك عمر مجاهده و ممارست راههاي گوناگون خودسازي را پيموده است و در متن نوشتار و گفتارهاي خويش گوشههايي را براي پيروان خود بيان فرموده است.پيش از آن كه به راههاي خودسازي از نگاه امام خميني بپردازيم چند نكته را كه توجه به آنها براي خودسازي بويژه براي جوانان لازم است، يادآور ميشويم.1. از نگاه امام شيطانهاي بيروني مانند شيطان باطني وسوسه ميكنند. كساني كه نميگذارند اسلام تحقق پيدا كند شيطانهاي بيروني هستند. و بايد اين شيطانها را بشناسيد تا آنان را نشناسيد نميتوانيد از خودتان دفاع كنيد. شيطان خودتان را بشناسيد، تا بتوانيد با آنها جهاد كنيد. شيطان باطني انسان خود آدمي است، خود انسان، نفسيت انسان و هواهاي انسان جنود شيطان هستند تا اينها را نشناسيد نميتوانيد مجاهده كنيد.52. اصرار و تاكيد امام بر تهذيب حوزه و دانشگاهاز نگاه امام دانشگاه و حوزههاي علميه ميتوانند دو مركز براي تمام پيشرفتها و ترقيات كشور باشند و آن دو ميتوانند تمام انحرافات و انحطاطات را از جامعه پاك نمايند. اگر دانشگاه اسلامي باشد يعني در كنار تحصيلات تهذيب و تعهد باشد و حوزههاي علميه مهذّب و متعهد باشند يك كشور را ميتوانند نجات بدهند. و اگر در اين مركز علم و تعهد نباشد ريشه همه مصايب خواهند بود. صلاح و فساد جامعه از اين دو مركز سرچشمه ميگيرد. تمام مصيبتها كه براي بشر پيش آمده ريشهاش از دانشگاه بوده چنان كه تمام ادياني كه ساخته شده است از دانشمندان و علمايي سرچشمه گرفته مهذّب و متعهد نبودهاند."چشمهايتان را بايد خيلي باز كنيد، در اين زمان چشم و گوشها بايد خيلي باز باشد كه يك وقت ميبينيد از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فيضيه شما را به فساد ميكشانند، شما را به تفرقه ميكشانند. اينهايي كه نميخواهند اين كشور يك كشور صحيح و سالم باشد و اربابهاي آنها كه از اول هم نميخواستند، نميتوانند ببينند كه شما با هم مجتمع شديد و ميخواهيد با هم كار كنيد..."63. اميد و ياساز نگاه امام نااميدي از جنود و لشكريان شيطان است كه انسان را به ضعف و ناتواني ميكشاند. البته ياس و نااميدي همانطوري كه در امور معنوي و روحي آثار منفي دارد در امور اجتماعي و سياسي نيز چنين است. برخي از افراد و گروهها همواره به ملتهاي ضعيف، تزريق كردند كه ما هيچ نميدانيم و نميتوانيم مستقل باشيم، ما بايد اين جنود ابليس را كنار بزنيم و اميد را كه از جنود خداست در خودمان زنده كنيم به خودمان اميدوار باشيم به اراده خود تكيه كنيم، اما شرط آن اين است كه همه با هم اجتماع كنيم و يك اراده جمعي داشته باشيم. از اين رو نويسندگان و گويندگان بايد به جاي اشكالتراشي به مردم اميد و اطمينان بدهند كه ميتوانند در مقابل شرق و غرب بايستند.7در مسايل روحي و معنوي ياس و نااميدي عامل افت انسان ميگردد.4. تدريج در تباهي انسان و راهحل آنشكي نيست كه انسان به تدريج مرتكب فساد و تباهي ميشود به عبارت ديگر همه كساني كه به فساد كشيده شدند طوري نبوده كه از آغاز به درجه بالاي فساد رسيده باشند، بلكه "كل مولود يولد علي الفطرة" نشانه آن است كه انسان بر سرشت و فطرت پاك به دنيا ميآيد و عوامل گوناگون فردي و اجتماعي است كه مايه تباهي را فراهم ميآورد. از نگاه امام شيطاني كه در باطن انسان است با كمال استادي انسان را به تباهي ميكشد. اگر از اوّل بگويد كه تو بيا برو يك آدمي را بكش، هرگز نخواهد رفت، بلكه به مرور زمان او را آماده ميكند از اينرو همه اينهايي كه فاسد هستند به تدريج فاسد شدند. و ما نبايد تصور كنيم كه از فاسد شدن مامون هستيم، همه ما در معرض فساد هستيم، همه ما دست به گريبان شيطان بويژه شيطان نفس هستيم. اگر كسي مراقب حال خود باشد و حال خودش را از طريق محاسبه و مراقبت مورد بررسي قرار دهد در راستاي اصلاح خود قدم برداشته است، و اگر اين كار را نكند و همان رويّه را تعقيب كند، هيچ بعيد ندانيد كه يك نفر زاهد و عابد، يك انسان شقي درآيد.85. تقدم تزكيه بر هر كاري ديگر:امام همواره مسولان بويژه نسل جوان را به خودسازي و تربيت نفس توصيه ميفرمودند:انسان اول از خودش شروع كند ببيند خودش چه اعوجاجاتي دارد. هر انساني لامحاله در خودش نقصهايي ميبيند، كم است كسي كه نقص نبيند در خودش و اگر كسي نقص در خودش نميبيند، اين خودش يك نقصي است كه دارد. انسان بايد تربيت بشود، بايد به تزكيه تربيت بشود. و انسان از خودش بايد شروع بكند، از خانوادؤ خودش بايد شروع كند. و شما از خودتان و خانوادههايتان شروع كنيد..."9در جاي ديگر ميفرمايد: مساله تزكيه نفس اهميتش بيشتر از مساله تعليم كتاب و حكمت است، مقدمه از براي اين است كه كتاب و حكمت در نفس انسان واقع بشود، اگر تزكيه بشود انسان، ...بعد از تزكيه كتاب و حكمت هم در او به معناي حقيقي خودش، در نفس انسان نقش ميبندد و انسان به كمال مطلوب ميرسد و لهذا (قرآن ميفرمايد: مثل الذين حمّلو التورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً" كه علم تنها فايده ندارد، علمي كه تربيت در او نباشد، تزكيه در او نباشد، اين علم فايده ندارد همانطوري كه اگر الاغ و حمار، اگر چنانچه الاغ به بار او كتاب باشد، هر كتابي باشد، كتاب توحيد باشد، كتاب فقه باشد، كتاب انسانشناسي باشد، هرچه باشد، در بار او باشد و به روش او باشد چطور فايده ندارد و آن حمار از او استفاده نميكند، آنهايي هم كه انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض كنيد، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لكن تربيت و تزكيه نشده باشند، آنها هم آن علومشان براي آنها فايده ندارد بلكه بسيار از اوقات مضر است... تمام اختلافاتي كه پيدا ميشود براي اين است كه ما تربيت نشديم و تزكيه نشديم... همؤ اين كشمكشهايي كه شما ملاحظه ميكنيد، همؤ اين كارشكنيهايي كه براي ملت ما هست، همؤ اينها براي اين است كه تربيت نيست در كار، تزكيه نيست در كار، فقط يا جهالت است و يا علمي كه از جهالت براي انسان مضرتر است..."10جمهوري اسلامي محتاج به تربيت و تزكيه است، تمام قشرهاي ملت و همه ملتها احتياج به تربيت و تزكيه دارند.راههاي جهاد با نفس1. تفكر نخستين شرط جهاد با نفساز ديد اسلام تفكر و انديشه از ارزش بسيار والايي برخوردار ميباشد، در آيات و روايات فراواني بدان توصيه و تمجيد شده است به گونهاي كه گاهي يك ساعت تفكّر را از هفتاد سال عبادت خدا برتر دانسته است. تفكر كليد معارف و خزاين كمالات و علوم است از اينرو اهل معرفت نيز تفكر را نخستين شرط مجاهده با نفس ميدانند. چنان كه امام خميني نيز آن را نخستين شرط دانستهاند. از نگاه امام تفكر در اين مقام عبارت است از آن كه، انسان لااقل در هر شب و روزي مقداري ـ ولو كم باشد ـ فكر كند در اين كه آيا مولاي او كه او را در اين دنيا آورده، و تمام اسباب آسايش و راحت را از براي او فراهم كرده، و بدن سالم و قواي صحيحه، كه هر يك داراي منافعي است كه عقل هر كس را ميزان ميكند، به او عنايت كرده، و اين همه بَسط بساط نعمت و رحمت كرده، و از طرفي هم اين همه انبيا را فرستاده و كتاب نازل كرده، و راهنماييها نموده، و دعوتها كرده است، آيا وظيفه ما با اين مولاي مالكالملوك چيست؟ آيا تمام اين بساط فقط براي همين حيات حيواني و اداره كردن شهوت است كه با تمام حيوانات شريك هستيم، يا مقصود ديگري در كار است؟اگر انسان عاقل لحظهاي فكر كند ميفهمد كه هدف از اين بساط، چيز ديگري است، منظور از اين خلقت و آفرينش، عالم بالاتر و بزرگتري است، و اين زندگي حيواني هدف اصلي و ذاتي نيست. انسان عاقل بايد به حال بيچارگي خود رحم كند و به خود خطاب كند: اي نفس شقي و بدبخت! كه سالهاي دراز در پي شهوات، عمر خود را صرف كردي، و چيزي جز حسرت نصيبت نشد، خوب است قدري به حالِ خود رحم كني. از مالك هستي حيا كني، و قدري در راه مقصود اصلي قدم زني، كه آن موجب حيات هميشگي و سعادت جاويد است، و سعادت هميشگي را مفروش به شهوات چند روزؤ فاني، كه آن هم به دست نميآيد حتّي با زحمتهاي طاقتفرسا.قدري فكر كن در حال اهل دنيا از سابقين تا اين زمان كه ميبيني. ملاحظه كن زحمتهاي آنها و رنجهاي آنها در مقابل راحت آنها چقدر زيادتر و بالاتر است، در صورتي كه براي هر كسي هم راحتي و خوشي پيدا نميشود. آن انساني كه در صورت انسان، و از جنود شيطان است و از طرف او مبعوث است، و تو را دعوت به شهوات ميكند، و ميگويد زندگاني مادي را بايد تامين كرد، قدري در حال خود او تامل كن، قدري از او بپرس، آيا خودش از وضعيّت راضي است؟ يا آن كه خودش مبتلا است و ميخواهد بيچارؤ ديگري را هم مبتلا كند؟11بدون ترديد اگر كسي در اين مقام منزل گزيند و مقداري از شبانهروز خود را اينگونه سپري نمايد وخودش را مخاطب سازد، راه به منازل بالاتر پيدا ميكند. البته تفكر داراي درجات و مراتبي است، و از براي هر مرتبهاي نتيجه يا نتايجي است نظير تفكر در حق، اسمأ و صفات و كمالات، تفكر در لطايف صنعت و اتقان آن و دقايق خلقت، تفكر در احوال نفس و... و چون بسط كلام در اين مقال نميگنجد، دوستداران اين بحث به چهل حديث صفحات 164 ـ 172 مراجعه نمايند.2. عزم دوّمين منزل و مقاممنزل ديگري كه پس از تفكر براي انسان مجاهد پيش ميآيد و بزرگان اهل معرفت از آن ياد كرده و شيخالرئيس در اشارات، آن را اقل درجات عارفين دانسته، عزم است.حضرت امام مينويسند: بعضي از مشايخ ما ميفرمودند كه عزم، جوهرؤ انسانيّت و ميزان امتياز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزمِ او است.12مقصود از عزمي كه در اين مقام بحث ميشود عبارت است از بناگذاري و تصميم بر ترك معاصي، و انجام واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده، و بالاَّخره عزم بر اين كه ظاهر و صورت خود را انسانِ عقلي و شرعي نمايد، كه شرع و عقل به حسب ظاهر حكم كنند كه اين شخص، انسان است.بسيار روشن است كه معارف الهي وقتي به صورت صحيح پيموده ميشود كه در آغاز، انسان از ظاهر شريعت شروع كند و تا هنگامي كه به آداب شريعت متادب نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه براي او به حقيقت پيدا نخواهد شد، و ممكن نيست كه نور معرفت الهي در قلب او جلوه كند. از اين رو براي خودسازي و جهاد اكبر شايسته است كه آنچه از دستورات شرع مقدس وارد شده به خوبي انجام دهد، واجبات را آنگونه كه در دستورات آمده انجام دهد و محرمات را ترك نمايد.امام خميني ميفرمايد: اي عزيز! بكوش تا صاحب عزم و داراي اراده شوي، كه خداي نخواسته اگر بيعزم از اين دنيا هجرت كني، انسان صوري بيمغزي هستي كه در آن عالم به صورت انسان محشور نشوي، زيرا كه آن عالم، محلّ كشف باطن و ظهور سريره است. و جرات بر معاصي كم كم انسان را بيعزم ميكند، و اين جوهر شريف را از انسان ميربايد. استاد معظم ما ـ دام ظلّه ـ ميفرمودند: بيش از هر چه، گوش كردن به تغنيّات سلب اراده و عزم از انسان ميكند." پس اي برادر! از معاصي احتراز كن، و عزم هجرت به سوي حق تعالي نما، و ظاهر را ظاهر انسان كن، و خود را در مسلك ارباب شرايع داخل كن، و از خداوند تبارك و تعالي در خلوات بخواه كه تو را در اين مقصد همراهي فرمايد، و رسول اكرم(ص) و اهل بيت او را شفيع قرار ده كه خداوند به تو توفيق عنايت فرمايد. و از تو دستگيري نمايد در لغزشهايي كه در پيش داري.133. مشارطه، مراقبه و محاسبهاز شرايط مهم مجاهده با نفس اين سه امر است كه علماي اخلاق و اهل معرفت به اين امور عنايت ويژهاي دارند، امام خميني نيز در سخنان خويش از امورات لازم براي مجاهد ميدانند. در اينجا به تعريف هر يك ميپردازيم.مشارطه: آن است كه در آغاز هر روز با خود شرط كند كه امروز برخلاف دستورات خداي بزرگ رفتار نكند. اين مطلب را تصميم بگيرد. امام ميفرمايد: معلوم است كه يك روز خلاف نكردن، امري است خيلي سهل، و انسان ميتواند به آساني از عهده برآيد. تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما و ببين چقدر سهل است. ممكن است شيطان و جنود آن ملعون، بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند، ولي اين از تلبيسات آن ملعون است. او را از روي واقع و قلب لعن كن، و اوهام باطله را از قلب بيرون كن، و يك روز تجربه كن، آن وقت تصديق خواهي كرد.14مراقبه: براي موفقيت در مشارطه دو امر ديگر را بايد همراه داشته باشد يكي مراقبت است يعني در تمام مدتي كه شرط كرده تا خلاف دستورات خداي بزرگ عملي انجام ندهد، مراقب باشد تا امري را خلاف فرمودؤ خداست، مرتكب نشود. امام ميفرمايد: به شيطان بگو كه من يك امروز با خود شرط كردم كه خلاف فرمان خداوند تعالي نكنم. وليّ نعمت من سالهاي دراز است به من نعمت داده، صحت و سلامت و امنيّت مرحمت فرموده و لطفهايي كرده كه اگر تا ابد خدمت او كنم از عُهده يكي از آنها برنميآيم. سزاوار نيست يك شرط جزئي را وفا نكنم. اين مراقبه با هيچ يك از كارهاي تو از قبيل كسب و سفر و تحصيل و غيرها منافات ندارد و به همين حال باشي تا شب كه موقع محاسبه است.محاسبه:امام صادق فرمود: از ما نيست كسي كه نفس خود را مورد محاسبه قرار ندهد. بدون ترديد به حساب كشيدن نفس از عوامل بسيار مهم خودسازي است كه در منابع اسلامي بدان بسيار توصيه شده است. امام خميني ميفرمايد: محاسبه عبارت است از اين كه حساب نفس را بكشي در اين شرطي كه با خدايي خود كردي كه آيا بجا آوردي؟ و با وليّ نعمت خود در اين معامله جزئي خيانت نكردي؟ اگر درست وفا كردي، شكر خدا كن در اين توفيق و بدان كه يك قدم پيش رفتي و موردنظر الهي شدي، و خداوند ان شأاللّه تو را راهنمايي ميكند در پيشرفت امور دنيا و آخرت، و كار فردا آسانتر خواهد شد. چندي به اين عمل مواظبت كن، اميد است ملكه گردد از براي تو، به طوري كه كار خيلي سهل و آسان شود، بلكه آن وقت لذّت ميبري از اطاعت فرمان خدا و از ترك معاصي در همين عالم، با اين كه اينجا عالَم جزا نيست لذّت ميبري... و اگر خداي ناخواسته در وقت محاسبه ديدي سستي و فتوري شده در شرطي كه كردي، از خداي تعالي معذرت بخواه و بنا بگذار كه فردا به عمل شرط، قيام كني، و به اين حال باشي تا خداي تعالي ابواب توفيق و سعادت را بر روي تو باز كند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساند.154. تذكر و يادآوري نعمتهاي الهييكي از امور فطري كه فطرت هر انسان بدان حكم ميكند احترام مُنعم و كسي است كه نعمت به انسان ميدهد، روشن است كه هرچه نعمت بزرگتر باشد، احترامش در نظر فطرت بيشتر است.اگر دكتري شما را از كوري نجات دهد، فطرتاً او را احترام ميكنيد، و اگر از مرگ نجات بدهد، بيشتر احترام ميكنيد. امام خميني ميفرمايد: اكنون ملاحظه كن نعمتهاي ظاهره و باطنه كه مالكالملوك جل شانه به ما مرحمت كرده كه اگر جنّ و انس بخواهند يكي از آنها را به ما بدهند نميتوانند و ما از آن غفلت داريم. مثلاً اين هوايي كه ما شب و روز از آن استفاده ميكنيم، و حيات ما و همه موجودات محيط وابسته به وجود آن است كه اگر يك ربع ساعت نباشد هيچ حيواني زنده نميماند چه نعمت بزرگي است؟!... و همينطور قدري متذكّر شو ساير نِعمَ الهي را، از قبيل صحت بدن و قواي ظاهره از قبيل چشم و گوش و ذوق و لمس و قواي باطنه از قبيل خيال و وهم و عقل و غير آن كه هر يك منافعي دارد كه حدّ ندارد... هر چه محتاج به او بوديم در دنيا و آخرت به ما عنايت فرموده است، بدون اين كه به طاعت و عبادت ما احتياجي داشته باشد. بعد از تذكر اين نعمتها... آيا در فطرت شما احترام به چنين منعمي لازم است؟ و آيا خيانت نمودن به چنين ولي نعمتي در نظر عقل چه حالي دارد؟پس اي عزيز متذكر عظمت خداي خودت باش، و متذكّر نعمتها و مرحمتهاي او شو، و متذكّر حضور باش، و ترك كن نافرماني او را، و در اين جنگ بزرگ بر جنود و شيطان، محل اقامت لشكر حق تعالي نما، تا آن كه خداوند تبارك و تعالي تو را توفيق دهد در مجاهدؤ مقام ديگر و در ميدان جنگ بزرگ كه در پيش است، و آن جهاد نفس است در عالم باطن.165. موعظه و تلقينيكي از عوامل خودسازي تلقين است. خداي بزرگ انسان را به گونهاي آفريده كه دست يابي به كمالات نيازمند تمرين، ممارست و تلقين، همانطوري كه انسان از نظر جسمي و فني قويّ و توانمند ميشود كه به طور مرتب تمرين و ورزش نمايد. از نگاه امام خميني، كتابهايي كه براي انسانسازي آمده است مثل قرآن كريم و كتابهاي اخلاقي به حسب اهميت هر موضوعي در آنها تكرار شده است. ايشان در جمع فرماندهان سپاه ميفرمايد: يكي از چيزهايي كه براي ساختن انسان مفيد است تلقين است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، بايد آن مسايلي كه مربوط به ساختن خودش است تلقين كند به خودش، تكرار كند. يك مطلبي كه تاثير در نفس انسان بايد بكند، با تلقينات و تكرارها بيشتر در نفس انسان نقش پيدا ميكند. نكته تكرار ادعيه و تكرار نماز در هر روز چندين دفعه و هميشه اين است كه انسان با گفتن و شنيدن، خود انسان قرائت ميكند و ميشنود، اين آياتي كه سازنده است مثل سورؤ مباركه حمد كه يك درس سازنده است، انسان بايد اينها را تكرار كند و تلقين كند و نفس را حاضر كند براي شنيدن... تلقين از اموري است كه لازم است. اينكه من در بعض از مسايل براي دوستان دايماً يك مطلب را تلقين ميكنم و اظهار ميكنم براي اين است كه مطلب مهم است، ساختن يك جامعه است، ساختن يك ملت است و تا ساخته نشود يك ملت و يك جامعه، نميتواند به آن مقاصد عاليهاي كه دارد برسد و لهذا مسايل مهم را بايد تكرار بكنند، گويندگان تكرار بكنند و شنوندگان هم خودشان به خودشان تلقين بكنند تا انشأاللّه تاثير بكند در نفس.17در جمع كاركنان هيات تحريريّه روزنامه كيهان در سال 1360 درباره نقش تلقين و موعظه و تكرار آن در مداوا شدن امراض نفساني و حتي جسمي فرمودند:"يكي از اموري كه حتي در امراض موثر است تلقين است كه مريض به خودش و يا ديگري به او تلقين كند كه خوب ميشوي، اين وقتي مكرر شد در نفس انسان اثر ميگذارد. در موعظه هم همينطور است، انسان بايد هم خودش را موعظه كند و هم در معرض موعظه واقع بشود."18امام همانند مقتداي خود امام علي(ع)19 موعظه را از راههاي خودسازي دانسته و آن را در مواقع گوناگون يادآور ميشدند."ما خودمان احتياج به موعظه داريم و موعظه چندين ساله در خود من باز تاثير بسزا نكرده است. من بايد اعتراف كنم كه در عين حالي كه آقايان را موعظه ميكنم و حالا مسائل روز را و قديم مسائل اخلاقي را، معذلك در خود من آنطور كه بايد تاثير كند، تاثير نكرده است. اين براي اين است كه در باطن انسان، شيطان بزرگي است كه ايستاده است تا انسان را به هلاكت برساند تمام همّش اين است كه انسان را بدون ايمان از اينجا بيرون كند و ما از گرفتاري به اين عواقب سوء به خدا پناه ميبريم. موعظه من به شما آقايان اين است كه شما و ما همه در محضر خدا هستيم، همينجا كه نشستهايم و با هم صحبت ميكنيم محضر خداست. همه پيش چشم خدا هستيم. همه در علم خدا هستيم. خدا در همهجا حضور دارد. "و هو معكم اينما كنتم" آن كسي كه مسووليت را به عهده ما گذاشته است حاضر است پس با آن كسي كه حاضر است نبايد مخالفت كنيم."206. توبه و برگشت از گناهمعاوية بن وَهَب ميگويد از امام صادق(ع) شنيدم كه ميفرمود: اِذا تابَ العَبْدُ تَوبَةً نَصوُحاً اّحبّهُ اللّه فَسَتَر عليه في الدّنيا والاَّخِرَةِ..."21 وقتي كه بندهاي توبه خالص كند، دوستدار شود او را خداوند، پس بپوشاند بر او در دنيا و آخرت سپس گفتم: و چگونه بپوشاند بر او؟ فرمود: به فراموشي اندازد دو فرشتؤ او را آنچه از گناهان نوشتهاند، و وحي ميفرمايد به سوي اعضاي او، كتمان كنيد بر او گناهان او را و وحي ميفرمايد به سوي بقعههاي زمين، بپوشانيد بر او آنچه را عمل ميكرد بر شما از گناهان. پس ملاقات ميكند خدا را زماني كه ملاقات ميكند او را و حال آن كه نيست چيزي كه شهادت بدهد بر او به چيزي از گناهان.با توجه به آثار توبه يكي از منازل بسيار مهم در جهاد با نفس منزل توبه است كه از ديدگاه امام توبه عبارت است از رجوع طبيعت به سوي روحانيّت نفس، پس از آن كه به واسطه معاصي و كدورت نافرماني، نور فطرت و روحانيّت، محجوب به ظلمت طبيعت شده.22 نفس انسان در آغاز خلقت از هرگونه كمال و جمال و نور خالي است، چنانچه از آنچه ضدكمال و جمال است خالي ميباشد. ولي نور استعداد و رسيدن به هر مقامي در او نهادينه شده است، و هر گاه معاصي و گناه را مرتكب شود در دل او كدورتي پديد ميآيد، و هرچه معاصي بيشتر شود، كدورت و ظلمت افزون ميگردد تا قلب را تاريكي فراگيرد، آنگاه نور فطرت نابود گردد و به شقاوت ابدي رسد. اگر پيش از فراگرفتن تاريكي قلب، از خواب غفلت بيدار شود و پس از منزل يقظه و بيداري به منزل توبه وارد شد و آنگاه از حالتهاي ظـلمانيه و كدورات طبيعيّه برگشت نمايد. در اين صورت از كمالات و اضداد آن صفحه دل خالي ميشود. چنانچه در حديث شريف است: التّائب مِنَ الذّنبِ كَمَن ذَنْبَ لَهُ" رجوعكننده از گناه مثل كسي است كه گناه نداشته باشد.حضرت امام ميفرمايد: حقيقت توبه رجوع از احكام و تبعات طبيعت است به سوي احكام روحانيّت و فطرت. چنانچه حقيقت انابه رجوع از فطرت و روحانيّت است به سوي خدا و سفر كردن و مهاجرت نمودن از بيت نفس است به سوي سرمنزل مقصود. پس منزل توبه، مقدم بر منزل انابه است.23البته يادآوري اين نكته ضروري است كه توفيق يافتن به مرحله توبه صحيح و كامل همراه با شرايط بسيار مشكل است، زيرا وارد شدن در گناهان گاهي انسان را از ياد توبه غافل ميكند، و اگر درخت معاصي در مزرعه دل انسان ريشهاش محكم شد، نتايجي بس ناهنجار دهد. و اگر گاهگاهي نيز متذكر شود به تسويف و امروز و فردا و اين ماه و آن ماه كار را ميگذراند. گمان نكنيد كه پس از محكم شدن ريشؤ گناهان انسان بتواند توبه نمايد يا بتواند به شرايط آن قيام نمايد. از اين رو بهار توبه، ايّام جواني است كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبي و تاريكي باطني ناقصتر و شرايط توبه آَّسانتر است. چرا كه حرص و طمع و حب جاه و مال و آرزوي زياد در انسان پير بيشتر است.امام ميفرمايد: پس اي عزيز! هرچه زودتر دامن به كمر بزن و عزم را محكم و اراده را قوي كن و از گناهان تا در سنّ جواني هستي يا در حيات دنيايي ميباشي، توبه كن و مگذار فرصت خدا داد از دستت برود و به تسويلات شيطاني و مكائد نفس امّاره اعتنا مكن.24يكي از وسوسههاي شيطان اين است كه انسان را به تسويف و امروز و فردا گرفتار ميكند، و اين فكر را القا ميكند كه هرگاه پير شدي توبه ميكني. در صورتي كه براي انسان پير توبه كردن به اين زوديها امكان ندارد. همانطوري كه درخت تازه را زود ميتوان از زمين بيرون كشيد، امّا وقتي كه مقداري بزرگ شد يك فرد بزرگ ميتواند او را بكند. ولي وقتي كه تناور شد كندن او بسيار مشكل است. از اين رو ريشههاي اخلاق فاسد و ريشههايي كه در نفس پيدا ميشود، برگشت از آنها در آغاز آسان است. يك مقداري كه گذشت مشكلتر ميشود. هرچه به طرف پيري برود آن ريشهها قويتر ميشود و انسان ناتوانتر ميگردد. ملاي رومي ميگويد: شخصي از كنار روستايي ميگذشت و در ميان جاده آن روستا درخت خاري را گشت كرد، كدخداي آن روستا آمد و به او گفت اين درخت خار مزاحم مردم ميشود آن را بكن، آن فرد امروز و فردا ميكرد.مدّتي فردا و فردا وعده دادو آن درخت خار او محكم نهادكدخداي روستا به او گفت اگر دير اقدام كني اين درخت تنومند و قوي ميشود و تو ناتوان، آنگاه نميتواني او را از زمين بيرون آوري، اين داستان بخوبي روشن ميكند كه رزائل اخلاقي مانند درخت خار است كه بايد پيش از ريشه نمودن و محكم شدن از صحنه وجود آنها را زدود، از اين رو تا جوان هستيد ميتوانيد خودتان را بسازيد و درختهاي خار كه همان رزائل اخلاقي است از بين ببريد. رزائل اخلاقي عبارت است از حب نفس و دنيا، جاه و مقام، حرص و طمع، حسادت، تهمت و افترأ و... .حضرت امام براي آمادگي جوانان ميفرمايد: اين جوانها هوششان مستعد است از براي گرفتن هر چيزي كه وارد بشود در نفوس، نفوس جوانها يك آئينه صيقلي است كه باز از آن فطرت خودش جدا نشده است و اين آينه همه چيز در آن نقش ميبندد.25اركان توبهپس از يادآوري به تعريف و اهميّت توبه، شايسته است به طوراختصار به اركان توبه اشاره كنيم.1. ركن اساسي توبه ندامت و پشيماني از گناهان و تقصيرات گذشته است.2. عزم بر بازگشت ننمودن به آن گناه.اين دو پديدآورنده اصل و حقيقت توبه است و آثار آن بسيار نيكو است. هنگامي كه اين دو ركن حاصل شد، كار مجاهده با نفس آسان ميشود و توفيقات الهي را شامل حال خواهد شد و به حسب نصّ آيه شريفه "انّ اللّه يحب التوابين"26 محبوب حق تعالي شود. البته بايد انسان بكوشد تا آن كه صورت ندامت را در دل قوّت دهد.امام ميفرمايد: اي انسان! چقدر ظلوم و جهولي؟! و قدر نِعَم وليّ النّعم را نميداني. سالها در نافرماني و ستيزه با چنين وليِّ نعمي كه تمام وسايل و راحت تو را فراهم فرموده، بدون آن كه براي او (نعوذباللّه) فايده و عايدهاي تصوّر شود، بسر بردي و هتك حرمت كردي و بيحيايي و سرخودي را به آخر رساندي. اكنون كه نادم شدي و برگشت نمودي و توبه كردي، حق تعالي تو را محبوب خود گرفت. اين چه نعمت واسعه و نعم وافرهايست؟خداوندا! ما عاجزيم از شكر نعم تو، لسان ما و همه موجودات الكن است از حمد و ثناي تو... البته انسان بايد بكوشد تا آن صورت ندامت را در دل قوت دهد، تا انشأاللّه به بيت احتراق وارد شود. قلب را به آتش ندامت محترق كند تا آن كه همه معاصي از آن آتش بسوزد و كدورت و زنگار قلب مرتفع شود....خداوندا! سينه سوزناكي به ما عنايت فرما و از آتش ندامت، جزوه ندامت در قلبِ ما بيفكن و آن را به اين آتش دنيايي بسوزان، و كدورت قلبيه را برطرف فرما.277. ذكر و ياد خداخداي بزرگ به حضرت موسي(ع) وحي كرد: "اي موسي! من همنشين كسي هستم كه ياد كند مرا..."28 اهل معرفت منزل تذكّر و به ياد حق تعالي بودن را از نتايج منزل تفكّر دانستهاند. جناب خواجه عبداللّه ميفرمايد: تذكر فوق تفكّر است، زيرا كه اين طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.امام ميفرمايد: بدان اي عزيز! كه تذكّر از محبوب و به ياد محبوب بسر بردن، نتيجههاي بسيار براي عموم طبقات دارد... انسان اگر در جميع احوال و پيشآمدها به ياد حق تعالي باشد و خود را در پيشگاه آن ذات مقدس حاضر ببيند، البته از اموري كه خلاف رضاي او است، خودداري كند و نفس را از سركشي جلوگيري كند. اين همه مصيبات و گرفتاري به دست نفس امارّه و شيطان رجيم از غفلت از ياد حق، و عذاب و عقاب او است. غفلت از حق، كدورت قلب را زياد كند و نفس و شيطان را بر انسان چيره كند و مفاسد را روزافزون كند، و تذكر حق، دل را صفا دهد و قلب را صيقلي نمايد، و جلوهگاه محبوب كند و روح را تصفيه نمايد.29پس اي عزيز! در راه ذكر و ياد محبوب، تحمّل مشاق هر چه بكني، كم كردهاي. دل را عادت بده به ياد محبوب... پس اگر طالب كمالات صوريّه و معنويّه هستي و سالك طريق آخرت و مسافر و مهاجر الي اللّه هستي، قلب را عادت بده به تذكّر محبوب و دل را عجين كن به ياد حقّ تبارك و تعالي.البته ذكر حق گرچه از صفات قلب است ولي براي اثرگذاري آن بهتر است كه ذكر قلبي همراه با ذكر زباني باشد. بهترين مراتب ذكر آن است كه در تمام مراتب انساني جاري باشد، ظاهر و باطن را دربرگيرد. امام خميني به نقل از شيخ عارف كامل جناب شاهآبادي ميفرمايند: شخص ذاكر بايد در ذكر مثل كسي باشد كه به طفل كوچك كه زبان باز نكرده، ميخواهد تعليم كلمه را بكند. تكرار ميكند تا اين كه او به زبان ميآيد و كلمه را ادا ميكند. پس از آن كه او اداي كلمه را كرد، معلّم از طفل تبعيّت ميكند و خستگي آن تكرار برطرف ميشود. و گويي از طفل به او مددي ميرسد. همينطور كسي كه ذكر ميگويد بايد به قلب خود كه زبان ذكر باز نكرده، تعليم ذكر كند. و نكته تكرار اذكار آن است كه زبان قلب گشوده شود، و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است كه زبان از قلب تبعيّت كند، و زحمت و تعب تكرار برطرف شود. اوّل زبان ذاكر بود و قلب به تعليم و مدد آن ذاكر شد، و پس از گشوده شدن زبان قلب، زبان از آن تبعيّت كرده، به مدد آن يا مدد غيبي متذكّر ميشود.30اين بحث را با نقل دو روايت پايان ميبخشيم.امام صادق فرمود: ما مِن مَجْلِسٍ يَجْتَمِع و فيه ابرارٌ و فجّارٌ فَيَقُومُون عَلي غَيْرِ ذكرِ اللّه عز وجل الاّ كان حَسْرةً عَلَيْهِم يَوْمَ القيامَة" هر مجلس كه نيكان و بدان در آن اجتماع نمايند بدون ذكر خدا در روز قيامت آن مجلس مايه حسرت آنان ميشود.در روايت ديگر رسول خدا(ص) فرمود: واعْلَموُا انّ خَيْرَ اعمالِكُم و اذكاها و ارفَعَها في دَرَجاتِكُمْ و خير ما طَلَعَتْ عليه الشمس ذِكرُاللّه سبحانه و تعالي فانّه اخْبَرَ عَن نَفْسِه فَقال: انَا جَليسُ مَنْ ذَكَرني"31 بدانيد بهترين اعمال شما پيش خداوند و پاكيزهترين و برترين آنها در درجات شما و بهتر چيزي كه طلوع كرده آفتاب بر او، ذكر خداوند سبحان است زيرا كه خداي تعالي از خودش خبر داده، پس فرمود: من همنشين كسي هستم كه ياد كند مرا.8. بهترين راه مبارزه با رزائل اخلاقيهر يك از علماي اخلاق و عرفان راههاي عملي فراواني براي تهذيب نفس بيان داشتهاند كه علاقمندان ميتوانند با مراجعه به كتابهاي اخلاقي نظير معراجالسعاده مراجعه نمايند. در اينجا ديدگاه امام خميني را يادآور ميشويم هان اي عزيز از خواب بيدار شو. از غفلت تنبّه پيدا كن، و دامن همّت به كمر زن، و تا وقت است فرصت را غنيمت بشمار، و تا عمر باقي است و قواي تو تحت تصرف تو است و جواني برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده، و ملكات رذيله بر تو چيره نگرديده، چارهاي كن و دوايي براي رفع اخلاق فاسده و قبيحه پيدا كن و راهي براي اطفا و نائره شهوت و غضب پيدا نما.بهترين علاجها كه علمأ اخلاق و اهل سلوك از براي اين مفاسد اخلاقي فرمودهاند اين است كه هر يك از اين ملكات زشت را كه در خود ميبيني، در نظر بگيري و برخلاف آن تا چندي مردانه قيام و اقدام كني همت بگماري برخلاف نفس تا مدّتي، و بر ضدّ خواهش آن رذيله رفتار كني و از خداي تعالي در هر حال توفيق طلب كني كه با تو اعانت كند در اين مجاهده، مسلّماً بعد از مدّت قليلي، آن خُلق زشت رفع شده و شيطان و جندش از اين سنگر فرار كرده، جنود رحماني به جاي آنها برقرار ميشود. مثلاً يكي از ذمائم اخلاق كه اسباب هلاكت انسان است، و موجب فشار قبر است، و انسان را در دو دنيا معذّب دارد، بدخُلقي با اهل خانه يا همسايگان يا هم شغلها يا اهلِ بازار و محله است كه اين زاييده غضب و شهوت است اگر انسان مجاهد، مدّتي درصدد برآيد كه هروقت ناملايمي پيش آمد ميكند از براي او، و آتش غضب شعلهور ميشود، و بناي سوزاندن باطن را ميگذارد، و دعوت ميكند او را بر ناسزا گفتن و بدگويي كردن، برخلاف نفس اقدام كرده، عاقبت بد و نتيجؤ زشت اين خلق را ياد بياورد، و در عوض ملايمت بخرج بدهد، و در باطن، شيطان را لعن كند و به خدا از او پناه ببرد، من به شما قول ميدهم اگر چنين رفتاري كنيد ـ بعد از چند مرتبه تكرار ـ آن خلق بكلي عوض شده، و خلق نيكو در باطن مملكت شما منزل ميكند. ولي اگر مطابق ميل نفس رفتار كنيد، اوّلاً در همين عالم، ممكن است شما را نيست و نابود كند. پناه ميبرم به خداي تعالي از غضب، كه ميشود در يك آن، انسان را در دو دنيا هلاك كند. خداي ناخواسته موجب قتل نفسي بشود. ممكن است انسان در حال غضب به نواميس الهيّه ناسزا بگويد. حكما فرمودهاند كه:"كشتي بيناخدا كه در موجهاي سخت دريا گرفتار شود، به نجات نزديكتر است از انسان در حال غضب."يا اگر خداي نخواسته، اهلِ جدال و مرأ در مباحثه علميه هستي ـ كما اين كه بعضي از ما طلبهها گرفتار اين سريرؤ زشت هستيم ـ مدّتي برخلاف نفس اقدام كن. در هر حال انسان بايد يك يك از اخلاق قبيحه فاسده را در نظر گرفته، به واسطه خلاف نفس از مملكت روح خود بيرون كند. وقتي غاصب بيرون رفت، صاحبخانه خودش ميآيد، محتاج به زحمت ديگري نيست، وعده خواهي نميخواهد. چون كه مجاهدؤ نفس در اين مقام به اتمام رسيد و انسان موفّق شد كه جنود ابليس را از اين مملكت خارج كند و مملكتش را سكناي ملائكة اللّه و معبد عباداللّه الصالحين قرار داد، كار سلوك الي اللّه آسان ميشود و راه مستقيم انسانيت، روشن و واضح ميگردد، و ابواب بركات و جنّات به روي او مفتوح ميگردد، و ابواب جهنّم و دركات آن به روي او بسته ميگردد. خداي تبارك و تعالي به نظر لطف و مرحمت به او نظر ميكند و در سلك اهل ايمان منخرط ميشود، و از اهل سعادت و اصحاب يمين ميشود، و راهي از باب معارف الهيّه كه غايت ايجاد خلق جنّ و انس است بر او باز ميشود، و خداي تبارك و تعالي در آن راه پرخطر از او دستگيري ميفرمايد."32آنچه يادآوري شد گوياي اين واقعيت است كه از نگاه امام خميني (قدس سره) جهاد با نفس از اساسيترين كارهاي زندگي انسان بشمار ميآيد و بايستي در هر لحظه عمر خويش از آن غفلت نكند. البته كسي كه به نوشتارهاي امام مراجعه نمايد راههاي گوناگون ديگري را نيز بدست ميآورد كه اساسيترين راهها همان بود كه بيان كرديم، اميدوارم كه خداي بزرگ به همه ما بويژه نسل جوان توفيق مبارزه با نفس كه جهاد اكبر است، عنايت فرمايد.1. كليني، كافي؛ ج 5، كتاب الجهاد، باب وجوه الجهاد، ج 3.
2. نظر امام در جهاد نفس كه جهاد بزرگ است عبارت است ازغلبه كردن انسان بر قواي ظاهره خود، و آن را در تحت فرمان خالق قرار دادن و مملكت را از لوث وجود قواي شيطان و جنود آن خالي نمودن است. چهل حديث، ص 5.
3. صحيفه امام، ج : 380.
4. برگرفته شده از سخنان امام، صحيفه امام، ج 8، 330.
5. صحيفه امام، ج 11: 385.
6. همان، ج 13: 421.
7. همان.
8. صحيفه امام، ج 14: 369.
9. صحيفه امام، ج 13: 489.
10. همان، ج 13: 505.
11. چهل حديث، ص 6.
12. چهل حديث، ص 7.
13. همان، ص 8.
14. چهل حديث، ص 8.
15. چهل حديث، ص 9.
16. چهل حديث، ص 10.
17. صحيفه امام، ج 13: 398.
18. همان، ج 14: 395.
19. در نهجالبلاغه به فرزندش ميفرمايد: احيي قلبك بالموعظة. دل خودت را با موعظه زنده بدار.
20. صحيفه امام، ج 14: 396.
21. كليني، كافي، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب التوبة، ج 1.
22. چهل حديث/ 232.
23. همان/ 232.
24. همان/ 233.
25. صحيفه امام، ج 13: 508.
26. سوره بقره: آيه 222.
27. چهل حديث/ 236.
28. كليني، كافي، ج 2، كتاب الدّعا، باب ما يجب من ذكر اللّه في كل مجلس. تهران: مكتبة الاسلاميه.
29. چهل حديث/ 240.
30. چهل حديث/ 250.
31. چهل حديث/ 252.
32. چهل حديث/ 23.