جهاد اکبر و راه های دست یابی به آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهاد اکبر و راه های دست یابی به آن - نسخه متنی

حسین رجبی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جهاد اكبر و راههاي دست‏يابي به آن

حسين رجبي

بسم‏اللّه الرحمن الرحيم

نوشتاري كه پيش رو داريد بيان ديدگاههاي امام خميني قدس سره پيرامون ضرورت و نياز انسان به خودسازي، جهاد اكبر و راه وصول و دست‏يابي به مقامات و منازل اخلاقي، عرفاني است.

از آنجا كه در هر زمان بويژه در موقعيّت كنوني هر نسلي نيازمند تربيت و تهذيب نفس مي‏باشد، وجود الگوي شايسته براي جامعه بويژه نسل جوان از مسايلي است كه امروزه خلا آن بشدت احساس مي‏شود. امام خميني اين پير مرشد، راهنماي دلسوز و مجرّب مراحل سير و سلوك، مي‏تواند بهترين الگو و سرمشق براي جامعه اسلامي ما باشد. متاسفانه آن‏گونه كه انتظار مي‏رود در اين موقعيّت حساس كنوني، شيوه و روش آن حضرت در مجاهده نفس مطرح نشده بويژه در دانشگاهها، حوزه‏ها و مدارس كه بيش از هر قشري بدان نيازمند مي‏باشند، برخي از دانشجويان بجاي آگاهي و شناخت از روش امام به كتاب‏هاي يوگا و... رو آورده‏اند. جا دارد كه موسسه نشر آثار امام روش امام را از گفتار و نوشتار ايشان جمع‏آوري نموده و به عنوان متن درسي در دانشگاهها و حوزه‏ها و دبيرستانها قرار دهند.

اينجانب با تتبع در سخنان و نوشتارهاي امام گوشه‏هايي از روش آن حضرت را جمع‏آوري و تنظيم نمودم اميد است كه آغاز راهي باشد تا از رهنمودهاي پير و مرشد عرفاني بهتر بهره ببريم.

لازم به يادآوري است كه چون هيچ قلم و سخني مانند سخن امام از جاذبه معنوي و عرفاني بويژه براي پيروان ايشان برخوردار نمي‏باشد، تلاش ما بر اين است كه حدّالامكان تغيير در نوشتار و سخنان نقل شده ايشان داده نشود، بيشتر از متن كتابها و سخنراني‏هاي امام استفاده نموديم زيرا امام خميني مصداق بارز اين سخن بود:

حاصل عمرم سه سخن بيش نيست

خام بودم پخته شدم سوختم

مطالبي كه در اين نوشتار بررسي شده عبارت است از:

ضرورت و اهميّت جهاد با نفس

تعريف جهاد اكبر

نكات لازم براي خودسازي

راههاي مجاهده با نفس:

1ـ تفكّر نخستين شرط جهاد با نفس

2ـ عزم دومين منزل

3ـ مشارطه، مراقبه و محاسبه

4ـ تذكّر و يادآوري نعمت‏هاي الهي

5ـ تلقين و موعظه

6ـ توبه و برگشت از گناه

7ـ ذكر و ياد خدا

8ـ بهترين راه مبارزه با رزائل اخلاقي

اهميّت جهاد با نفس

روزي كه مجاهدان و پيكارگران نبرد با مشركان پيروزمندانه همراه با شادي و سرور از صحنه جهاد به سوي مدينه بازمي‏گشتند، با خود چنين تصور مي‏كردند كه با نابودي دشمنان پيامبر بزرگ اسلام، مشكلات و موانع جامعه اسلامي از ميان برداشته شده و جاي هيچ‏گونه نگراني باقي نمانده است، و شايد در اين انديشه بودند كه آيا پيامبر اسلام آنان را به سوي جهاد و نبرد ديگري روانه خواهد ساخت يا رها ساخته و هر كسي در پي كار و زندگي خويش رهسپار خواهد شد.

پيامبر اسلام كه با بينش و درك الهي خود در پي ساختن جامعه بزرگ اسلامي تلاش مي‏كرد، همواره آنچه در اين رابطه لازم و ضروري بود به مرور زمان و به مناسبت‏هاي گوناگون بيان مي‏فرمود، دستورات لازم و مهم را در راستاي رسيدن اهداف رسالت براي پيروان خويش روشن مي‏ساخت. از اين رو در موقعيت بسيار مهمي كه مسلمانان از صحنه جهاد بازمي‏گشتند و تصورشان بر آن بود كه كار پايان يافته است، فرمود: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُ الجِهادَ الاصْغَر وَ بَقَي عَلَيْهِم والجِهادُ الاكْبَرُ. فَقيلَ يا رَسوُلَ اللّه: و مَا الْجَهادُ الاكْبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النّفس"1

آفرين باد به گروهي كه جهاد كوچك را بجاي آوردند و جهاد بزرگ بر آن‏ها بجاي ماند. گفته شد اي پيغمبر خدا چيست جهاد بزرگ؟ فرمود: جهاد نفس است.

پيامبر(ص) در اين سخن افزون بر معرفي دشمنان كه دو نوع دشمن براي هر انساني وجود دارد (دشمن خارجي و دشمن داخلي و دروني) به اهميت جهاد با دشمن دروني كه همان مبارزه با هواهاي نفساني و كنترل نفس است پرداخته و از آن به جهاد اكبر ياد نموده و جهاد با دشمن را جهاد اصغر ناميد. آن حضرت با بيان اين سخن نگراني خود را از بروز مشكلات داخلي كه از تمايلات نفساني سرچشمه مي‏گيرد، ابراز داشته است. چنان كه گاهي به گونه‏اي ديگر بيان فرمود: انّ اخْوَف ما اخافُ عَلَيْكُم اثْنان اتّباعُ الْهَوي وَ طُولُ الاّمَلِ." ترس و نگراني من بر شما از ناحيه دو چيز است، پيروي از هوي و تمايلات نفساني و آرزوهاي دراز.

بنابراين از توصيه‏هاي پيامبر بزرگ الهي بدست مي‏آيد كه آنحضرت دو چيز را مانع تحقق بخشيدن اهداف رسالت خويش مي‏ديد يكي دشمنان خارجي ديگري دشمن دروني كه سرچشمه پديدآمدن دشمنان داخلي مي‏گردد. چنان كه تاريخ ثابت نمود كه پس از آن حضرت دشمن دروني در ميان مسلمانان بزرگترين عامل اختلافات و جنايات گرديد.

امام خميني "قدس سره" كه راه جدّ بزرگوار خويش را استمرار بخشيد، پس از 14 قرن همان شيوه و روش را برگزيد و همواره پس از انقلاب اسلامي پيروان خود را به دو نوع دشمن هشدار مي‏داد. امام در تمام گفتار و نوشتارهاي خود با همه اقشار به جهاد نفس2 توصيه مي‏فرمود چرا كه اين خلا در هر زماني به چشم مي‏خورد چنان كه امروز نيز بيش از هر روز احساس مي‏گردد. از اين رو جهاد با نفس بيش از هر جهاد و عامل ديگر در ساختن جامعه نقش دارد. مسولان نيز بيش از هر زمان به پرداختن جهاد اكبر نياز دارند. اگر آنان در اين راه كوتاهي كنند هرگز نمي‏توانند اهداف اساسي و الهي را جامه عمل بپوشانند، گناهان اجتماعي خواه رشوه، تبعيض، دروغگويي، تهمت و خواه تحقير، اهانت و... همه نتيجه حبّ نفس و تمايلات نفساني است.

حضرت امام در جمع گروهي از كاركنان جهاد سازندگي فرمودند:

كشور ما و ملت ما احتياج به سازندگي دارد. سازندگي‏هاي روحي مقدم بر همه سازندگي‏هاست. جهاد سازندگي از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطني جهاد كنند كه اين جهاد منشا همه جهادهايي است كه بعد واقع مي‏شود. انسان تا خودش را نسازد نمي‏تواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نمي‏شود كه كشور ساخته شود. جهاد نفس، جهاد اكبر است، براي اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پيروز شود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد. اگر انسان‏ها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اينها واحد واحدهايي هستند كه علاوه بر اينكه نمي‏توانند اصلاح جامعه بكنند، فساد هم در جامعه مي‏كنند، همه فسادهايي كه در عالم واقع مي‏شود براي اين است كه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده. تمام اين گرفتاري‏هايي كه بشر دارد از دست خود بشر دارد. آن‏قدر كه اين انسان، اين حيوان دو پا در عالم فتنه و فساد مي‏كند هيچ موجود ديگري نمي‏كند و آن‏قدري كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيواني محتاج نيست... كوشش كنيد كه اين جهاد سازندگي را در خودتان ايجاد كنيد..."3

از نگاه امام خميني بزرگترين دشمني كه ما داريم عبارت از خودمان هست "اعْدي عَدُوِكَ نفسك التي بين جَنْبيك" آن نفسي است كه در بين جنبه خود شما هست، خود انسان دشمن بزرگ خود انسان است. انسان را خود انسان به تباهي مي‏كشاند. ما اگر چنانچه خودمان را تربيت بكنيم، همه مشكلات برطرف مي‏شود، همه مشكلات از آنجا ناشي مي‏شود كه ما تربيت نشديم. همه كشمكش‏هايي كه ملاحظه مي‏كنيد براي اين است كه تزكيه و تربيت در كار نيست بلكه يا از جهالت و ناداني است و يا علمي كه از جهالت براي انسان ضررش بيشتر است.4

با مراجعه به سخنان امام در صحيفه نور درمي‏يابيم كه نگراني ايشان براي پيروانشان آن بوده كه خود را تزكيه و پاك سازند از اين رو هميشه يادآور مي‏شدند كه مهمترين جهاد مسلمانان، جهاد با نفس است. اين پرسش مطرح است كه چگونه جهاد با نفس را شروع كنيم به عبارت ديگر چگونه خود را بسازيم؟ زمينه‏هاي خودسازي را در خودمان چگونه به وجود آوريم؟ براي پاسخ مناسب به اين پرسش اساسي، شايسته است به سراغ سيره و روش امام خميني كه خود پير عرفان بوده و با يك عمر مجاهده و ممارست راه‏هاي گوناگون خودسازي را پيموده است و در متن نوشتار و گفتارهاي خويش گوشه‏هايي را براي پيروان خود بيان فرموده است.

پيش از آن كه به راه‏هاي خودسازي از نگاه امام خميني بپردازيم چند نكته را كه توجه به آنها براي خودسازي بويژه براي جوانان لازم است، يادآور مي‏شويم.

1. از نگاه امام شيطان‏هاي بيروني مانند شيطان باطني وسوسه مي‏كنند. كساني كه نمي‏گذارند اسلام تحقق پيدا كند شيطان‏هاي بيروني هستند. و بايد اين شيطان‏ها را بشناسيد تا آنان را نشناسيد نمي‏توانيد از خودتان دفاع كنيد. شيطان خودتان را بشناسيد، تا بتوانيد با آنها جهاد كنيد. شيطان باطني انسان خود آدمي است، خود انسان، نفسيت انسان و هواهاي انسان جنود شيطان هستند تا اينها را نشناسيد نمي‏توانيد مجاهده كنيد.5

2. اصرار و تاكيد امام بر تهذيب حوزه و دانشگاه

از نگاه امام دانشگاه و حوزه‏هاي علميه مي‏توانند دو مركز براي تمام پيشرفت‏ها و ترقيات كشور باشند و آن دو مي‏توانند تمام انحرافات و انحطاطات را از جامعه پاك نمايند. اگر دانشگاه اسلامي باشد يعني در كنار تحصيلات تهذيب و تعهد باشد و حوزه‏هاي علميه مهذّب و متعهد باشند يك كشور را مي‏توانند نجات بدهند. و اگر در اين مركز علم و تعهد نباشد ريشه همه مصايب خواهند بود. صلاح و فساد جامعه از اين دو مركز سرچشمه مي‏گيرد. تمام مصيبت‏ها كه براي بشر پيش آمده ريشه‏اش از دانشگاه بوده چنان كه تمام ادياني كه ساخته شده است از دانشمندان و علمايي سرچشمه گرفته مهذّب و متعهد نبوده‏اند.

"چشم‏هايتان را بايد خيلي باز كنيد، در اين زمان چشم و گوش‏ها بايد خيلي باز باشد كه يك وقت مي‏بينيد از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فيضيه شما را به فساد مي‏كشانند، شما را به تفرقه مي‏كشانند. اينهايي كه نمي‏خواهند اين كشور يك كشور صحيح و سالم باشد و ارباب‏هاي آنها كه از اول هم نمي‏خواستند، نمي‏توانند ببينند كه شما با هم مجتمع شديد و مي‏خواهيد با هم كار كنيد..."6

3. اميد و ياس

از نگاه امام نااميدي از جنود و لشكريان شيطان است كه انسان را به ضعف و ناتواني مي‏كشاند. البته ياس و نااميدي همان‏طوري كه در امور معنوي و روحي آثار منفي دارد در امور اجتماعي و سياسي نيز چنين است. برخي از افراد و گروهها همواره به ملتهاي ضعيف، تزريق كردند كه ما هيچ نمي‏دانيم و نمي‏توانيم مستقل باشيم، ما بايد اين جنود ابليس را كنار بزنيم و اميد را كه از جنود خداست در خودمان زنده كنيم به خودمان اميدوار باشيم به اراده خود تكيه كنيم، اما شرط آن اين است كه همه با هم اجتماع كنيم و يك اراده جمعي داشته باشيم. از اين رو نويسندگان و گويندگان بايد به جاي اشكالتراشي به مردم اميد و اطمينان بدهند كه مي‏توانند در مقابل شرق و غرب بايستند.7

در مسايل روحي و معنوي ياس و نااميدي عامل افت انسان مي‏گردد.

4. تدريج در تباهي انسان و راه‏حل آن

شكي نيست كه انسان به تدريج مرتكب فساد و تباهي مي‏شود به عبارت ديگر همه كساني كه به فساد كشيده شدند طوري نبوده كه از آغاز به درجه بالاي فساد رسيده باشند، بلكه "كل مولود يولد علي الفطرة" نشانه آن است كه انسان بر سرشت و فطرت پاك به دنيا مي‏آيد و عوامل گوناگون فردي و اجتماعي است كه مايه تباهي را فراهم مي‏آورد. از نگاه امام شيطاني كه در باطن انسان است با كمال استادي انسان را به تباهي مي‏كشد. اگر از اوّل بگويد كه تو بيا برو يك آدمي را بكش، هرگز نخواهد رفت، بلكه به مرور زمان او را آماده مي‏كند از اينرو همه اينهايي كه فاسد هستند به تدريج فاسد شدند. و ما نبايد تصور كنيم كه از فاسد شدن مامون هستيم، همه ما در معرض فساد هستيم، همه ما دست به گريبان شيطان بويژه شيطان نفس هستيم. اگر كسي مراقب حال خود باشد و حال خودش را از طريق محاسبه و مراقبت مورد بررسي قرار دهد در راستاي اصلاح خود قدم برداشته است، و اگر اين كار را نكند و همان رويّه را تعقيب كند، هيچ بعيد ندانيد كه يك نفر زاهد و عابد، يك انسان شقي درآيد.8

5. تقدم تزكيه بر هر كاري ديگر:

امام همواره مسولان بويژه نسل جوان را به خودسازي و تربيت نفس توصيه مي‏فرمودند:

انسان اول از خودش شروع كند ببيند خودش چه اعوجاجاتي دارد. هر انساني لامحاله در خودش نقص‏هايي مي‏بيند، كم است كسي كه نقص نبيند در خودش و اگر كسي نقص در خودش نمي‏بيند، اين خودش يك نقصي است كه دارد. انسان بايد تربيت بشود، بايد به تزكيه تربيت بشود. و انسان از خودش بايد شروع بكند، از خانوادؤ خودش بايد شروع كند. و شما از خودتان و خانواده‏هايتان شروع كنيد..."9

در جاي ديگر مي‏فرمايد: مساله تزكيه نفس اهميتش بيشتر از مساله تعليم كتاب و حكمت است، مقدمه از براي اين است كه كتاب و حكمت در نفس انسان واقع بشود، اگر تزكيه بشود انسان، ...بعد از تزكيه كتاب و حكمت هم در او به معناي حقيقي خودش، در نفس انسان نقش مي‏بندد و انسان به كمال مطلوب مي‏رسد و لهذا (قرآن مي‏فرمايد: مثل الذين حمّلو التورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً" كه علم تنها فايده ندارد، علمي كه تربيت در او نباشد، تزكيه در او نباشد، اين علم فايده ندارد همانطوري كه اگر الاغ و حمار، اگر چنانچه الاغ به بار او كتاب باشد، هر كتابي باشد، كتاب توحيد باشد، كتاب فقه باشد، كتاب انسان‏شناسي باشد، هرچه باشد، در بار او باشد و به روش او باشد چطور فايده ندارد و آن حمار از او استفاده نمي‏كند، آنهايي هم كه انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض كنيد، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لكن تربيت و تزكيه نشده باشند، آنها هم آن علومشان براي آنها فايده ندارد بلكه بسيار از اوقات مضر است... تمام اختلافاتي كه پيدا مي‏شود براي اين است كه ما تربيت نشديم و تزكيه نشديم... همؤ اين كشمكش‏هايي كه شما ملاحظه مي‏كنيد، همؤ اين كارشكني‏هايي كه براي ملت ما هست، همؤ اينها براي اين است كه تربيت نيست در كار، تزكيه نيست در كار، فقط يا جهالت است و يا علمي كه از جهالت براي انسان مضرتر است..."10

جمهوري اسلامي محتاج به تربيت و تزكيه است، تمام قشرهاي ملت و همه ملت‏ها احتياج به تربيت و تزكيه دارند.

راههاي جهاد با نفس

1. تفكر نخستين شرط جهاد با نفس

از ديد اسلام تفكر و انديشه از ارزش بسيار والايي برخوردار مي‏باشد، در آيات و روايات فراواني بدان توصيه و تمجيد شده است به گونه‏اي كه گاهي يك ساعت تفكّر را از هفتاد سال عبادت خدا برتر دانسته است. تفكر كليد معارف و خزاين كمالات و علوم است از اينرو اهل معرفت نيز تفكر را نخستين شرط مجاهده با نفس مي‏دانند. چنان كه امام خميني نيز آن را نخستين شرط دانسته‏اند. از نگاه امام تفكر در اين مقام عبارت است از آن كه، انسان لااقل در هر شب و روزي مقداري ـ ولو كم باشد ـ فكر كند در اين كه آيا مولاي او كه او را در اين دنيا آورده، و تمام اسباب آسايش و راحت را از براي او فراهم كرده، و بدن سالم و قواي صحيحه، كه هر يك داراي منافعي است كه عقل هر كس را ميزان مي‏كند، به او عنايت كرده، و اين همه بَسط بساط نعمت و رحمت كرده، و از طرفي هم اين همه انبيا را فرستاده و كتاب نازل كرده، و راهنمايي‏ها نموده، و دعوت‏ها كرده است، آيا وظيفه ما با اين مولاي مالك‏الملوك چيست؟ آيا تمام اين بساط فقط براي همين حيات حيواني و اداره كردن شهوت است كه با تمام حيوانات شريك هستيم، يا مقصود ديگري در كار است؟

اگر انسان عاقل لحظه‏اي فكر كند مي‏فهمد كه هدف از اين بساط، چيز ديگري است، منظور از اين خلقت و آفرينش، عالم بالاتر و بزرگ‏تري است، و اين زندگي حيواني هدف اصلي و ذاتي نيست. انسان عاقل بايد به حال بيچارگي خود رحم كند و به خود خطاب كند: اي نفس شقي و بدبخت! كه سال‏هاي دراز در پي شهوات، عمر خود را صرف كردي، و چيزي جز حسرت نصيبت نشد، خوب است قدري به حالِ خود رحم كني. از مالك هستي حيا كني، و قدري در راه مقصود اصلي قدم زني، كه آن موجب حيات هميشگي و سعادت جاويد است، و سعادت هميشگي را مفروش به شهوات چند روزؤ فاني، كه آن هم به دست نمي‏آيد حتّي با زحمت‏هاي طاقت‏فرسا.

قدري فكر كن در حال اهل دنيا از سابقين تا اين زمان كه مي‏بيني. ملاحظه كن زحمت‏هاي آن‏ها و رنج‏هاي آن‏ها در مقابل راحت آن‏ها چقدر زيادتر و بالاتر است، در صورتي كه براي هر كسي هم راحتي و خوشي پيدا نمي‏شود. آن انساني كه در صورت انسان، و از جنود شيطان است و از طرف او مبعوث است، و تو را دعوت به شهوات مي‏كند، و مي‏گويد زندگاني مادي را بايد تامين كرد، قدري در حال خود او تامل كن، قدري از او بپرس، آيا خودش از وضعيّت راضي است؟ يا آن كه خودش مبتلا است و مي‏خواهد بيچارؤ ديگري را هم مبتلا كند؟11

بدون ترديد اگر كسي در اين مقام منزل گزيند و مقداري از شبانه‏روز خود را اين‏گونه سپري نمايد وخودش را مخاطب سازد، راه به منازل بالاتر پيدا مي‏كند. البته تفكر داراي درجات و مراتبي است، و از براي هر مرتبه‏اي نتيجه يا نتايجي است نظير تفكر در حق، اسمأ و صفات و كمالات، تفكر در لطايف صنعت و اتقان آن و دقايق خلقت، تفكر در احوال نفس و... و چون بسط كلام در اين مقال نمي‏گنجد، دوستداران اين بحث به چهل حديث صفحات 164 ـ 172 مراجعه نمايند.

2. عزم دوّمين منزل و مقام

منزل ديگري كه پس از تفكر براي انسان مجاهد پيش مي‏آيد و بزرگان اهل معرفت از آن ياد كرده و شيخ‏الرئيس در اشارات، آن را اقل درجات عارفين دانسته، عزم است.

حضرت امام مي‏نويسند: بعضي از مشايخ ما مي‏فرمودند كه عزم، جوهرؤ انسانيّت و ميزان امتياز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزمِ او است.12

مقصود از عزمي كه در اين مقام بحث مي‏شود عبارت است از بناگذاري و تصميم بر ترك معاصي، و انجام واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده، و بالاَّخره عزم بر اين كه ظاهر و صورت خود را انسانِ عقلي و شرعي نمايد، كه شرع و عقل به حسب ظاهر حكم كنند كه اين شخص، انسان است.

بسيار روشن است كه معارف الهي وقتي به صورت صحيح پيموده مي‏شود كه در آغاز، انسان از ظاهر شريعت شروع كند و تا هنگامي كه به آداب شريعت متادب نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه براي او به حقيقت پيدا نخواهد شد، و ممكن نيست كه نور معرفت الهي در قلب او جلوه كند. از اين رو براي خودسازي و جهاد اكبر شايسته است كه آنچه از دستورات شرع مقدس وارد شده به خوبي انجام دهد، واجبات را آن‏گونه كه در دستورات آمده انجام دهد و محرمات را ترك نمايد.

امام خميني مي‏فرمايد: اي عزيز! بكوش تا صاحب عزم و داراي اراده شوي، كه خداي نخواسته اگر بي‏عزم از اين دنيا هجرت كني، انسان صوري بي‏مغزي هستي كه در آن عالم به صورت انسان محشور نشوي، زيرا كه آن عالم، محلّ كشف باطن و ظهور سريره است. و جرات بر معاصي كم كم انسان را بي‏عزم مي‏كند، و اين جوهر شريف را از انسان مي‏ربايد. استاد معظم ما ـ دام ظلّه ـ مي‏فرمودند: بيش از هر چه، گوش كردن به تغنيّات سلب اراده و عزم از انسان مي‏كند." پس اي برادر! از معاصي احتراز كن، و عزم هجرت به سوي حق تعالي نما، و ظاهر را ظاهر انسان كن، و خود را در مسلك ارباب شرايع داخل كن، و از خداوند تبارك و تعالي در خلوات بخواه كه تو را در اين مقصد همراهي فرمايد، و رسول اكرم(ص) و اهل بيت او را شفيع قرار ده كه خداوند به تو توفيق عنايت فرمايد. و از تو دستگيري نمايد در لغزش‏هايي كه در پيش داري.13

3. مشارطه، مراقبه و محاسبه

از شرايط مهم مجاهده با نفس اين سه امر است كه علماي اخلاق و اهل معرفت به اين امور عنايت ويژه‏اي دارند، امام خميني نيز در سخنان خويش از امورات لازم براي مجاهد مي‏دانند. در اينجا به تعريف هر يك مي‏پردازيم.

مشارطه: آن است كه در آغاز هر روز با خود شرط كند كه امروز برخلاف دستورات خداي بزرگ رفتار نكند. اين مطلب را تصميم بگيرد. امام مي‏فرمايد: معلوم است كه يك روز خلاف نكردن، امري است خيلي سهل، و انسان مي‏تواند به آساني از عهده برآيد. تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما و ببين چقدر سهل است. ممكن است شيطان و جنود آن ملعون، بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند، ولي اين از تلبيسات آن ملعون است. او را از روي واقع و قلب لعن كن، و اوهام باطله را از قلب بيرون كن، و يك روز تجربه كن، آن وقت تصديق خواهي كرد.14

مراقبه: براي موفقيت در مشارطه دو امر ديگر را بايد همراه داشته باشد يكي مراقبت است يعني در تمام مدتي كه شرط كرده تا خلاف دستورات خداي بزرگ عملي انجام ندهد، مراقب باشد تا امري را خلاف فرمودؤ خداست، مرتكب نشود. امام مي‏فرمايد: به شيطان بگو كه من يك امروز با خود شرط كردم كه خلاف فرمان خداوند تعالي نكنم. وليّ نعمت من سال‏هاي دراز است به من نعمت داده، صحت و سلامت و امنيّت مرحمت فرموده و لطف‏هايي كرده كه اگر تا ابد خدمت او كنم از عُهده يكي از آن‏ها برنمي‏آيم. سزاوار نيست يك شرط جزئي را وفا نكنم. اين مراقبه با هيچ يك از كارهاي تو از قبيل كسب و سفر و تحصيل و غيرها منافات ندارد و به همين حال باشي تا شب كه موقع محاسبه است.

محاسبه:

امام صادق فرمود: از ما نيست كسي كه نفس خود را مورد محاسبه قرار ندهد. بدون ترديد به حساب كشيدن نفس از عوامل بسيار مهم خودسازي است كه در منابع اسلامي بدان بسيار توصيه شده است. امام خميني مي‏فرمايد: محاسبه عبارت است از اين كه حساب نفس را بكشي در اين شرطي كه با خدايي خود كردي كه آيا بجا آوردي؟ و با وليّ نعمت خود در اين معامله جزئي خيانت نكردي؟ اگر درست وفا كردي، شكر خدا كن در اين توفيق و بدان كه يك قدم پيش رفتي و موردنظر الهي شدي، و خداوند ان شأاللّه تو را راهنمايي مي‏كند در پيشرفت امور دنيا و آخرت، و كار فردا آسان‏تر خواهد شد. چندي به اين عمل مواظبت كن، اميد است ملكه گردد از براي تو، به طوري كه كار خيلي سهل و آسان شود، بلكه آن وقت لذّت مي‏بري از اطاعت فرمان خدا و از ترك معاصي در همين عالم، با اين كه اينجا عالَم جزا نيست لذّت مي‏بري... و اگر خداي ناخواسته در وقت محاسبه ديدي سستي و فتوري شده در شرطي كه كردي، از خداي تعالي معذرت بخواه و بنا بگذار كه فردا به عمل شرط، قيام كني، و به اين حال باشي تا خداي تعالي ابواب توفيق و سعادت را بر روي تو باز كند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساند.15

4. تذكر و يادآوري نعمت‏هاي الهي

يكي از امور فطري كه فطرت هر انسان بدان حكم مي‏كند احترام مُنعم و كسي است كه نعمت به انسان مي‏دهد، روشن است كه هرچه نعمت بزرگ‏تر باشد، احترامش در نظر فطرت بيش‏تر است.

اگر دكتري شما را از كوري نجات دهد، فطرتاً او را احترام مي‏كنيد، و اگر از مرگ نجات بدهد، بيشتر احترام مي‏كنيد. امام خميني مي‏فرمايد: اكنون ملاحظه كن نعمتهاي ظاهره و باطنه كه مالك‏الملوك جل شانه به ما مرحمت كرده كه اگر جنّ و انس بخواهند يكي از آن‏ها را به ما بدهند نمي‏توانند و ما از آن غفلت داريم. مثلاً اين هوايي كه ما شب و روز از آن استفاده مي‏كنيم، و حيات ما و همه موجودات محيط وابسته به وجود آن است كه اگر يك ربع ساعت نباشد هيچ حيواني زنده نمي‏ماند چه نعمت بزرگي است؟!... و همين‏طور قدري متذكّر شو ساير نِعمَ الهي را، از قبيل صحت بدن و قواي ظاهره از قبيل چشم و گوش و ذوق و لمس و قواي باطنه از قبيل خيال و وهم و عقل و غير آن كه هر يك منافعي دارد كه حدّ ندارد... هر چه محتاج به او بوديم در دنيا و آخرت به ما عنايت فرموده است، بدون اين كه به طاعت و عبادت ما احتياجي داشته باشد. بعد از تذكر اين نعمت‏ها... آيا در فطرت شما احترام به چنين منعمي لازم است؟ و آيا خيانت نمودن به چنين ولي نعمتي در نظر عقل چه حالي دارد؟

پس اي عزيز متذكر عظمت خداي خودت باش، و متذكّر نعمت‏ها و مرحمت‏هاي او شو، و متذكّر حضور باش، و ترك كن نافرماني او را، و در اين جنگ بزرگ بر جنود و شيطان، محل اقامت لشكر حق تعالي نما، تا آن كه خداوند تبارك و تعالي تو را توفيق دهد در مجاهدؤ مقام ديگر و در ميدان جنگ بزرگ كه در پيش است، و آن جهاد نفس است در عالم باطن.16

5. موعظه و تلقين

يكي از عوامل خودسازي تلقين است. خداي بزرگ انسان را به گونه‏اي آفريده كه دست يابي به كمالات نيازمند تمرين، ممارست و تلقين، همان‏طوري كه انسان از نظر جسمي و فني قويّ و توانمند مي‏شود كه به طور مرتب تمرين و ورزش نمايد. از نگاه امام خميني، كتاب‏هايي كه براي انسان‏سازي آمده است مثل قرآن كريم و كتاب‏هاي اخلاقي به حسب اهميت هر موضوعي در آنها تكرار شده است. ايشان در جمع فرماندهان سپاه مي‏فرمايد: يكي از چيزهايي كه براي ساختن انسان مفيد است تلقين است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، بايد آن مسايلي كه مربوط به ساختن خودش است تلقين كند به خودش، تكرار كند. يك مطلبي كه تاثير در نفس انسان بايد بكند، با تلقينات و تكرارها بيشتر در نفس انسان نقش پيدا مي‏كند. نكته تكرار ادعيه و تكرار نماز در هر روز چندين دفعه و هميشه اين است كه انسان با گفتن و شنيدن، خود انسان قرائت مي‏كند و مي‏شنود، اين آياتي كه سازنده است مثل سورؤ مباركه حمد كه يك درس سازنده است، انسان بايد اينها را تكرار كند و تلقين كند و نفس را حاضر كند براي شنيدن... تلقين از اموري است كه لازم است. اينكه من در بعض از مسايل براي دوستان دايماً يك مطلب را تلقين مي‏كنم و اظهار مي‏كنم براي اين است كه مطلب مهم است، ساختن يك جامعه است، ساختن يك ملت است و تا ساخته نشود يك ملت و يك جامعه، نمي‏تواند به آن مقاصد عاليه‏اي كه دارد برسد و لهذا مسايل مهم را بايد تكرار بكنند، گويندگان تكرار بكنند و شنوندگان هم خودشان به خودشان تلقين بكنند تا ان‏شأاللّه تاثير بكند در نفس.17

در جمع كاركنان هيات تحريريّه روزنامه كيهان در سال 1360 درباره نقش تلقين و موعظه و تكرار آن در مداوا شدن امراض نفساني و حتي جسمي فرمودند:

"يكي از اموري كه حتي در امراض موثر است تلقين است كه مريض به خودش و يا ديگري به او تلقين كند كه خوب مي‏شوي، اين وقتي مكرر شد در نفس انسان اثر مي‏گذارد. در موعظه هم همين‏طور است، انسان بايد هم خودش را موعظه كند و هم در معرض موعظه واقع بشود."18

امام همانند مقتداي خود امام علي(ع)19 موعظه را از راههاي خودسازي دانسته و آن را در مواقع گوناگون يادآور مي‏شدند.

"ما خودمان احتياج به موعظه داريم و موعظه چندين ساله در خود من باز تاثير بسزا نكرده است. من بايد اعتراف كنم كه در عين حالي كه آقايان را موعظه مي‏كنم و حالا مسائل روز را و قديم مسائل اخلاقي را، مع‏ذلك در خود من آن‏طور كه بايد تاثير كند، تاثير نكرده است. اين براي اين است كه در باطن انسان، شيطان بزرگي است كه ايستاده است تا انسان را به هلاكت برساند تمام همّش اين است كه انسان را بدون ايمان از اينجا بيرون كند و ما از گرفتاري به اين عواقب سوء به خدا پناه مي‏بريم. موعظه من به شما آقايان اين است كه شما و ما همه در محضر خدا هستيم، همين‏جا كه نشسته‏ايم و با هم صحبت مي‏كنيم محضر خداست. همه پيش چشم خدا هستيم. همه در علم خدا هستيم. خدا در همه‏جا حضور دارد. "و هو معكم اينما كنتم" آن كسي كه مسووليت را به عهده ما گذاشته است حاضر است پس با آن كسي كه حاضر است نبايد مخالفت كنيم."20

6. توبه و برگشت از گناه

معاوية بن وَهَب مي‏گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه مي‏فرمود: اِذا تابَ العَبْدُ تَوبَةً نَصوُحاً اّحبّهُ اللّه فَسَتَر عليه في الدّنيا والاَّخِرَةِ..."21 وقتي كه بنده‏اي توبه خالص كند، دوستدار شود او را خداوند، پس بپوشاند بر او در دنيا و آخرت سپس گفتم: و چگونه بپوشاند بر او؟ فرمود: به فراموشي اندازد دو فرشتؤ او را آنچه از گناهان نوشته‏اند، و وحي مي‏فرمايد به سوي اعضاي او، كتمان كنيد بر او گناهان او را و وحي مي‏فرمايد به سوي بقعه‏هاي زمين، بپوشانيد بر او آنچه را عمل مي‏كرد بر شما از گناهان. پس ملاقات مي‏كند خدا را زماني كه ملاقات مي‏كند او را و حال آن كه نيست چيزي كه شهادت بدهد بر او به چيزي از گناهان.

با توجه به آثار توبه يكي از منازل بسيار مهم در جهاد با نفس منزل توبه است كه از ديدگاه امام توبه عبارت است از رجوع طبيعت به سوي روحانيّت نفس، پس از آن كه به واسطه معاصي و كدورت نافرماني، نور فطرت و روحانيّت، محجوب به ظلمت طبيعت شده.22 نفس انسان در آغاز خلقت از هرگونه كمال و جمال و نور خالي است، چنانچه از آنچه ضدكمال و جمال است خالي مي‏باشد. ولي نور استعداد و رسيدن به هر مقامي در او نهادينه شده است، و هر گاه معاصي و گناه را مرتكب شود در دل او كدورتي پديد مي‏آيد، و هرچه معاصي بيش‏تر شود، كدورت و ظلمت افزون مي‏گردد تا قلب را تاريكي فراگيرد، آنگاه نور فطرت نابود گردد و به شقاوت ابدي رسد. اگر پيش از فراگرفتن تاريكي قلب، از خواب غفلت بيدار شود و پس از منزل يقظه و بيداري به منزل توبه وارد شد و آنگاه از حالت‏هاي ظـلمانيه و كدورات طبيعيّه برگشت نمايد. در اين صورت از كمالات و اضداد آن صفحه دل خالي مي‏شود. چنان‏چه در حديث شريف است: التّائب مِنَ الذّنبِ كَمَن ذَنْبَ لَهُ" رجوع‏كننده از گناه مثل كسي است كه گناه نداشته باشد.

حضرت امام مي‏فرمايد: حقيقت توبه رجوع از احكام و تبعات طبيعت است به سوي احكام روحانيّت و فطرت. چنان‏چه حقيقت انابه رجوع از فطرت و روحانيّت است به سوي خدا و سفر كردن و مهاجرت نمودن از بيت نفس است به سوي سرمنزل مقصود. پس منزل توبه، مقدم بر منزل انابه است.23

البته يادآوري اين نكته ضروري است كه توفيق يافتن به مرحله توبه صحيح و كامل همراه با شرايط بسيار مشكل است، زيرا وارد شدن در گناهان گاهي انسان را از ياد توبه غافل مي‏كند، و اگر درخت معاصي در مزرعه دل انسان ريشه‏اش محكم شد، نتايجي بس ناهنجار دهد. و اگر گاهگاهي نيز متذكر شود به تسويف و امروز و فردا و اين ماه و آن ماه كار را مي‏گذراند. گمان نكنيد كه پس از محكم شدن ريشؤ گناهان انسان بتواند توبه نمايد يا بتواند به شرايط آن قيام نمايد. از اين رو بهار توبه، ايّام جواني است كه بار گناهان كم‏تر و كدورت قلبي و تاريكي باطني ناقص‏تر و شرايط توبه آَّسان‏تر است. چرا كه حرص و طمع و حب جاه و مال و آرزوي زياد در انسان پير بيش‏تر است.

امام مي‏فرمايد: پس اي عزيز! هرچه زودتر دامن به كمر بزن و عزم را محكم و اراده را قوي كن و از گناهان تا در سنّ جواني هستي يا در حيات دنيايي مي‏باشي، توبه كن و مگذار فرصت خدا داد از دستت برود و به تسويلات شيطاني و مكائد نفس امّاره اعتنا مكن.24

يكي از وسوسه‏هاي شيطان اين است كه انسان را به تسويف و امروز و فردا گرفتار مي‏كند، و اين فكر را القا مي‏كند كه هرگاه پير شدي توبه مي‏كني. در صورتي كه براي انسان پير توبه كردن به اين زودي‏ها امكان ندارد. همانطوري كه درخت تازه را زود مي‏توان از زمين بيرون كشيد، امّا وقتي كه مقداري بزرگ شد يك فرد بزرگ مي‏تواند او را بكند. ولي وقتي كه تناور شد كندن او بسيار مشكل است. از اين رو ريشه‏هاي اخلاق فاسد و ريشه‏هايي كه در نفس پيدا مي‏شود، برگشت از آنها در آغاز آسان است. يك مقداري كه گذشت مشكلتر مي‏شود. هرچه به طرف پيري برود آن ريشه‏ها قوي‏تر مي‏شود و انسان ناتوان‏تر مي‏گردد. ملاي رومي مي‏گويد: شخصي از كنار روستايي مي‏گذشت و در ميان جاده آن روستا درخت خاري را گشت كرد، كدخداي آن روستا آمد و به او گفت اين درخت خار مزاحم مردم مي‏شود آن را بكن، آن فرد امروز و فردا مي‏كرد.

مدّتي فردا و فردا وعده داد

و آن درخت خار او محكم نهاد

كدخداي روستا به او گفت اگر دير اقدام كني اين درخت تنومند و قوي مي‏شود و تو ناتوان، آنگاه نمي‏تواني او را از زمين بيرون آوري، اين داستان بخوبي روشن مي‏كند كه رزائل اخلاقي مانند درخت خار است كه بايد پيش از ريشه نمودن و محكم شدن از صحنه وجود آنها را زدود، از اين رو تا جوان هستيد مي‏توانيد خودتان را بسازيد و درخت‏هاي خار كه همان رزائل اخلاقي است از بين ببريد. رزائل اخلاقي عبارت است از حب نفس و دنيا، جاه و مقام، حرص و طمع، حسادت، تهمت و افترأ و... .

حضرت امام براي آمادگي جوانان مي‏فرمايد: اين جوان‏ها هوششان مستعد است از براي گرفتن هر چيزي كه وارد بشود در نفوس، نفوس جوان‏ها يك آئينه صيقلي است كه باز از آن فطرت خودش جدا نشده است و اين آينه همه چيز در آن نقش مي‏بندد.25

اركان توبه

پس از يادآوري به تعريف و اهميّت توبه، شايسته است به طوراختصار به اركان توبه اشاره كنيم.

1. ركن اساسي توبه ندامت و پشيماني از گناهان و تقصيرات گذشته است.

2. عزم بر بازگشت ننمودن به آن گناه.

اين دو پديدآورنده اصل و حقيقت توبه است و آثار آن بسيار نيكو است. هنگامي كه اين دو ركن حاصل شد، كار مجاهده با نفس آسان مي‏شود و توفيقات الهي را شامل حال خواهد شد و به حسب نصّ آيه شريفه "انّ اللّه يحب التوابين"26 محبوب حق تعالي شود. البته بايد انسان بكوشد تا آن كه صورت ندامت را در دل قوّت دهد.

امام مي‏فرمايد: اي انسان! چقدر ظلوم و جهولي؟! و قدر نِعَم وليّ النّعم را نمي‏داني. سال‏ها در نافرماني و ستيزه با چنين وليِّ نعمي كه تمام وسايل و راحت تو را فراهم فرموده، بدون آن كه براي او (نعوذباللّه) فايده و عايده‏اي تصوّر شود، بسر بردي و هتك حرمت كردي و بي‏حيايي و سرخودي را به آخر رساندي. اكنون كه نادم شدي و برگشت نمودي و توبه كردي، حق تعالي تو را محبوب خود گرفت. اين چه نعمت واسعه و نعم وافره‏ايست؟

خداوندا! ما عاجزيم از شكر نعم تو، لسان ما و همه موجودات الكن است از حمد و ثناي تو... البته انسان بايد بكوشد تا آن صورت ندامت را در دل قوت دهد، تا ان‏شأاللّه به بيت احتراق وارد شود. قلب را به آتش ندامت محترق كند تا آن كه همه معاصي از آن آتش بسوزد و كدورت و زنگار قلب مرتفع شود....

خداوندا! سينه سوزناكي به ما عنايت فرما و از آتش ندامت، جزوه ندامت در قلبِ ما بيفكن و آن را به اين آتش دنيايي بسوزان، و كدورت قلبيه را برطرف فرما.27

7. ذكر و ياد خدا

خداي بزرگ به حضرت موسي(ع) وحي كرد: "اي موسي! من همنشين كسي هستم كه ياد كند مرا..."28 اهل معرفت منزل تذكّر و به ياد حق تعالي بودن را از نتايج منزل تفكّر دانسته‏اند. جناب خواجه عبداللّه مي‏فرمايد: تذكر فوق تفكّر است، زيرا كه اين طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.

امام مي‏فرمايد: بدان اي عزيز! كه تذكّر از محبوب و به ياد محبوب بسر بردن، نتيجه‏هاي بسيار براي عموم طبقات دارد... انسان اگر در جميع احوال و پيش‏آمدها به ياد حق تعالي باشد و خود را در پيشگاه آن ذات مقدس حاضر ببيند، البته از اموري كه خلاف رضاي او است، خودداري كند و نفس را از سركشي جلوگيري كند. اين همه مصيبات و گرفتاري به دست نفس امارّه و شيطان رجيم از غفلت از ياد حق، و عذاب و عقاب او است. غفلت از حق، كدورت قلب را زياد كند و نفس و شيطان را بر انسان چيره كند و مفاسد را روزافزون كند، و تذكر حق، دل را صفا دهد و قلب را صيقلي نمايد، و جلوه‏گاه محبوب كند و روح را تصفيه نمايد.29

پس اي عزيز! در راه ذكر و ياد محبوب، تحمّل مشاق هر چه بكني، كم كرده‏اي. دل را عادت بده به ياد محبوب... پس اگر طالب كمالات صوريّه و معنويّه هستي و سالك طريق آخرت و مسافر و مهاجر الي اللّه هستي، قلب را عادت بده به تذكّر محبوب و دل را عجين كن به ياد حقّ تبارك و تعالي.

البته ذكر حق گرچه از صفات قلب است ولي براي اثرگذاري آن بهتر است كه ذكر قلبي همراه با ذكر زباني باشد. بهترين مراتب ذكر آن است كه در تمام مراتب انساني جاري باشد، ظاهر و باطن را دربرگيرد. امام خميني به نقل از شيخ عارف كامل جناب شاه‏آبادي مي‏فرمايند: شخص ذاكر بايد در ذكر مثل كسي باشد كه به طفل كوچك كه زبان باز نكرده، مي‏خواهد تعليم كلمه را بكند. تكرار مي‏كند تا اين كه او به زبان مي‏آيد و كلمه را ادا مي‏كند. پس از آن كه او اداي كلمه را كرد، معلّم از طفل تبعيّت مي‏كند و خستگي آن تكرار برطرف مي‏شود. و گويي از طفل به او مددي مي‏رسد. همين‏طور كسي كه ذكر مي‏گويد بايد به قلب خود كه زبان ذكر باز نكرده، تعليم ذكر كند. و نكته تكرار اذكار آن است كه زبان قلب گشوده شود، و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است كه زبان از قلب تبعيّت كند، و زحمت و تعب تكرار برطرف شود. اوّل زبان ذاكر بود و قلب به تعليم و مدد آن ذاكر شد، و پس از گشوده شدن زبان قلب، زبان از آن تبعيّت كرده، به مدد آن يا مدد غيبي متذكّر مي‏شود.30

اين بحث را با نقل دو روايت پايان مي‏بخشيم.

امام صادق فرمود: ما مِن مَجْلِسٍ يَجْتَمِع و فيه ابرارٌ و فجّارٌ فَيَقُومُون عَلي غَيْرِ ذكرِ اللّه عز وجل الاّ كان حَسْرةً عَلَيْهِم يَوْمَ القيامَة" هر مجلس كه نيكان و بدان در آن اجتماع نمايند بدون ذكر خدا در روز قيامت آن مجلس مايه حسرت آنان مي‏شود.

در روايت ديگر رسول خدا(ص) فرمود: واعْلَموُا انّ خَيْرَ اعمالِكُم و اذكاها و ارفَعَها في دَرَجاتِكُمْ و خير ما طَلَعَتْ عليه الشمس ذِكرُاللّه سبحانه و تعالي فانّه اخْبَرَ عَن نَفْسِه فَقال: انَا جَليسُ مَنْ ذَكَرني"31 بدانيد بهترين اعمال شما پيش خداوند و پاكيزه‏ترين و برترين آن‏ها در درجات شما و بهتر چيزي كه طلوع كرده آفتاب بر او، ذكر خداوند سبحان است زيرا كه خداي تعالي از خودش خبر داده، پس فرمود: من همنشين كسي هستم كه ياد كند مرا.

8. بهترين راه مبارزه با رزائل اخلاقي

هر يك از علماي اخلاق و عرفان راه‏هاي عملي فراواني براي تهذيب نفس بيان داشته‏اند كه علاقمندان مي‏توانند با مراجعه به كتابهاي اخلاقي نظير معراج‏السعاده مراجعه نمايند. در اينجا ديدگاه امام خميني را يادآور مي‏شويم هان اي عزيز از خواب بيدار شو. از غفلت تنبّه پيدا كن، و دامن همّت به كمر زن، و تا وقت است فرصت را غنيمت بشمار، و تا عمر باقي است و قواي تو تحت تصرف تو است و جواني برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده، و ملكات رذيله بر تو چيره نگرديده، چاره‏اي كن و دوايي براي رفع اخلاق فاسده و قبيحه پيدا كن و راهي براي اطفا و نائره شهوت و غضب پيدا نما.

بهترين علاج‏ها كه علمأ اخلاق و اهل سلوك از براي اين مفاسد اخلاقي فرموده‏اند اين است كه هر يك از اين ملكات زشت را كه در خود مي‏بيني، در نظر بگيري و برخلاف آن تا چندي مردانه قيام و اقدام كني همت بگماري برخلاف نفس تا مدّتي، و بر ضدّ خواهش آن رذيله رفتار كني و از خداي تعالي در هر حال توفيق طلب كني كه با تو اعانت كند در اين مجاهده، مسلّماً بعد از مدّت قليلي، آن خُلق زشت رفع شده و شيطان و جندش از اين سنگر فرار كرده، جنود رحماني به جاي آن‏ها برقرار مي‏شود. مثلاً يكي از ذمائم اخلاق كه اسباب هلاكت انسان است، و موجب فشار قبر است، و انسان را در دو دنيا معذّب دارد، بدخُلقي با اهل خانه يا همسايگان يا هم شغلها يا اهلِ بازار و محله است كه اين زاييده غضب و شهوت است اگر انسان مجاهد، مدّتي درصدد برآيد كه هروقت ناملايمي پيش آمد مي‏كند از براي او، و آتش غضب شعله‏ور مي‏شود، و بناي سوزاندن باطن را مي‏گذارد، و دعوت مي‏كند او را بر ناسزا گفتن و بدگويي كردن، برخلاف نفس اقدام كرده، عاقبت بد و نتيجؤ زشت اين خلق را ياد بياورد، و در عوض ملايمت بخرج بدهد، و در باطن، شيطان را لعن كند و به خدا از او پناه ببرد، من به شما قول مي‏دهم اگر چنين رفتاري كنيد ـ بعد از چند مرتبه تكرار ـ آن خلق بكلي عوض شده، و خلق نيكو در باطن مملكت شما منزل مي‏كند. ولي اگر مطابق ميل نفس رفتار كنيد، اوّلاً در همين عالم، ممكن است شما را نيست و نابود كند. پناه مي‏برم به خداي تعالي از غضب، كه مي‏شود در يك آن، انسان را در دو دنيا هلاك كند. خداي ناخواسته موجب قتل نفسي بشود. ممكن است انسان در حال غضب به نواميس الهيّه ناسزا بگويد. حكما فرموده‏اند كه:

"كشتي بي‏ناخدا كه در موج‏هاي سخت دريا گرفتار شود، به نجات نزديك‏تر است از انسان در حال غضب."

يا اگر خداي نخواسته، اهلِ جدال و مرأ در مباحثه علميه هستي ـ كما اين كه بعضي از ما طلبه‏ها گرفتار اين سريرؤ زشت هستيم ـ مدّتي برخلاف نفس اقدام كن. در هر حال انسان بايد يك يك از اخلاق قبيحه فاسده را در نظر گرفته، به واسطه خلاف نفس از مملكت روح خود بيرون كند. وقتي غاصب بيرون رفت، صاحب‏خانه خودش مي‏آيد، محتاج به زحمت ديگري نيست، وعده خواهي نمي‏خواهد. چون كه مجاهدؤ نفس در اين مقام به اتمام رسيد و انسان موفّق شد كه جنود ابليس را از اين مملكت خارج كند و مملكتش را سكناي ملائكة اللّه و معبد عباداللّه الصالحين قرار داد، كار سلوك الي اللّه آسان مي‏شود و راه مستقيم انسانيت، روشن و واضح مي‏گردد، و ابواب بركات و جنّات به روي او مفتوح مي‏گردد، و ابواب جهنّم و دركات آن به روي او بسته مي‏گردد. خداي تبارك و تعالي به نظر لطف و مرحمت به او نظر مي‏كند و در سلك اهل ايمان منخرط مي‏شود، و از اهل سعادت و اصحاب يمين مي‏شود، و راهي از باب معارف الهيّه كه غايت ايجاد خلق جنّ و انس است بر او باز مي‏شود، و خداي تبارك و تعالي در آن راه پرخطر از او دستگيري مي‏فرمايد."32

آنچه يادآوري شد گوياي اين واقعيت است كه از نگاه امام خميني (قدس سره) جهاد با نفس از اساسي‏ترين كارهاي زندگي انسان بشمار مي‏آيد و بايستي در هر لحظه عمر خويش از آن غفلت نكند. البته كسي كه به نوشتارهاي امام مراجعه نمايد راههاي گوناگون ديگري را نيز بدست مي‏آورد كه اساسي‏ترين راهها همان بود كه بيان كرديم، اميدوارم كه خداي بزرگ به همه ما بويژه نسل جوان توفيق مبارزه با نفس كه جهاد اكبر است، عنايت فرمايد.


1. كليني، كافي؛ ج 5، كتاب الجهاد، باب وجوه الجهاد، ج 3.

2. نظر امام در جهاد نفس كه جهاد بزرگ است عبارت است ازغلبه كردن انسان بر قواي ظاهره خود، و آن را در تحت فرمان خالق قرار دادن و مملكت را از لوث وجود قواي شيطان و جنود آن خالي نمودن است. چهل حديث، ص 5.

3. صحيفه امام، ج : 380.

4. برگرفته شده از سخنان امام، صحيفه امام، ج 8، 330.

5. صحيفه امام، ج 11: 385.

6. همان، ج 13: 421.

7. همان.

8. صحيفه امام، ج 14: 369.

9. صحيفه امام، ج 13: 489.

10. همان، ج 13: 505.

11. چهل حديث، ص 6.

12. چهل حديث، ص 7.

13. همان، ص 8.

14. چهل حديث، ص 8.

15. چهل حديث، ص 9.

16. چهل حديث، ص 10.

17. صحيفه امام، ج 13: 398.

18. همان، ج 14: 395.

19. در نهج‏البلاغه به فرزندش مي‏فرمايد: احيي قلبك بالموعظة. دل خودت را با موعظه زنده بدار.

20. صحيفه امام، ج 14: 396.

21. كليني، كافي، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب التوبة، ج 1.

22. چهل حديث/ 232.

23. همان/ 232.

24. همان/ 233.

25. صحيفه امام، ج 13: 508.

26. سوره بقره: آيه 222.

27. چهل حديث/ 236.

28. كليني، كافي، ج 2، كتاب الدّعا، باب ما يجب من ذكر اللّه في كل مجلس. تهران: مكتبة الاسلاميه.

29. چهل حديث/ 240.

30. چهل حديث/ 250.

31. چهل حديث/ 252.

32. چهل حديث/ 23.

/ 1