قـرآن حديــث تفسيــر نگاهي بر تعقّل در قرآن كريم
فاطمه كيا دربند سري اديان و مذاهب بسياري در دنياي پيشرفته امروز داعيه اصالت و تأمين سعادت جوامع را سر ميدهند و در تلاش براي تعميم عقيده خود، تبليغات گستردهاي را به راه انداختهاند. ممكن است اين سؤال براي برخي افراد مطرح شود كه چگونه امكان دارد همه اين عقايد و آراء بر مبناي حق و حقيقت استوار باشد؟ مگر حقيقت بيش از يكي است؟ آن سياهي كه از دور جلب توجه ميكند و فردي آن را حجر ميداند و آن ديگري حيوان و آن ديگري انسان و ...؛ همين اختلاف نظر دلالت دارد بر اينكه آن شيء بيش از يك چيز نيست.بايد اذعان كرد كه در ميان همه اديان و مذاهب موجود در جهان، تنها اسلام است كه اصالت دارد و سعادت انسان را در دنيا و آخرت تضمين ميكند و از جمله امتيازات و ويژگيهاي اسلام تبعيت از عقل سالم و نشر و بسط آن است. آري ! اين عقل و خرد است كه ميتواند با تعديل غرايز وجودي و كنترل و هدايت آن در مجراي صحيح، آدمي را براي نيل به سعادت ياري كند. صدق اين مطلب را ميتوان با 65 آيه در قرآن كريم كه در رابطه با عقل و تعقّل نازل شده است، اثبات كرد.اين عقل است كه سيادت آدمي را در دو جهان تضمين ميكند. در روايت آمده است كه در هنگامه قيامت هر انساني به اندازه عقلي كه به وي داده شده است، مورد سؤال و جواب قرار ميگيرد و عدم وجود همين گوهر گرانقدراست كه هلاكت و سقوط انسانها را در طول تاريخ فراهم ساخته است. بيشتر مخاطبان قرآن كريم عقلا و خردمندان هستند. در آيه شريفه «و ما يعقلها إلاّ العالمـــون»1 ميفرمايد: اين عالمان هستند كه نعمت عقل را به كار ميگيرند و از آن بهرهها ميبرند.مفسّران گرانقدر با بهره جستن از احاديث خاندان عصمت و طهارت در جستجوي رمز و راز آيات مورد نظر بر آمده و اسرار مورد توجه افكار عمومي را در اختيار مردم قرار دادهاند؛ تفاسير از جمله كتابهايي هستند كه با نظر به آنها نكات قابل توجهي را مييابيم كه خود هرگــز به تنهايي قادر به درك آنها نبودهايم.نخست ببينيم عقل را چگونه تعبير كردهاند؛ در تفسير «الميزان» چنين ميخوانيم:«كلمه عقل» كه مصدر براي (عقل ـ يعقل) ميباشد به معناي ادراك و فهميدن چيزي است؛ البته ادراك و فهميدن كامل و تمام و به همين سبب نام آن حقيقتي را كه در آدمي است و آدمي به وسيله آن ميان صلاح و فساد و ميان حق و باطل و ميان راست و دروغ را فرق ميگذارد، عقل ناميدهاند.البته اين حقيقت مانند نيروي ديدن و شنيدن و حفظ كردن و ساير قواي آدمي كه هر يك فرعي از فروع نفس اوست نميباشد؛ بلكه اين حقيقت عبارت است از نفس انسان مدرك.»2همچنين در تفسير نمونه، درباره كلمه عقل چنين آمده است:"كلمه «عقل» در اصل لغت به معناي بستن و گره زدن است ـ لذا طنابي را كه با آن پا و يا زانوي شتر را ميبندند، عقال ميگويند و اين عمل را هم عقل ناميده و ميگويند «عقل البعير»؛ شتر را عقال كن ـ و به همين مناسبت ادراكهايي را هم كه انسان دارد و آنها را در دل پذيرفته و عقد قلبي نسبت به آنها بسته است، عقل ناميدهاند و نيز مدركات آدمي را و آن قوهاي را كه خود سراغ دارد و به وسيله آن خير و شر و حق و باطل را تشخيص ميدهد، عقل ناميدهاند و در مقابل اين عمل، جنون و سفاهت و حماقت و جهل است كه جامع همه آنها كمبود نيروي عقل است و اين كمبود به اعتباري جنون و به اعتباري ديگر سفاهت و به اعتبار سوم حماقت و به اعتبار چهارم جهل ناميده ميشود.انسان را بدين جهت عاقل ميگويند كه بدين خصيصه ممتاز از ساير جاندارن است كه خداي سبحان انسان را چنين آفريده كه در مسائل فكري و نظري حق را از باطل و در مسائل عملي خير را از شر و نافع را از مضر تشخيص دهد؛ چون ـ از ميان همه جانداران ـ او را چنين آفريده كه در همان اول پيدا شدن و هست شدن خود را درك كند و بداند كه اوست و سپس او را به حواس ظاهري مجّهز كرده تا به وسيله آن ظواهر موجودات محسوس پيرامون خود را احساس كند...»3و در جاي ديگر در ذيل آيه مباركه «يسألونك عن الخمر و و الميسر»4 در تفسير نمونه چنين ميخوانيم: «از اين تعبير (لعلّكم تتفكّرون) دو موضوع روشن ميشود:«نخست اينكه انسان با اينكه مأمور است در برابر خدا و پيامبران وي تسليم باشد، در عين حال موظف است كه اين اطاعت فرمان را با فكر و انديشه انجام دهد نه اينكه كوركورانه و بدون فكر از آنها پيروي كند و به عبارت ديگر تا آنجا كه ميتواند بايد از اسرار احكام الهي آگاه گردد و با درك صحيح، آنها را انجام دهد.ديگر اينكه، نبايد انسان تنها در جهان ماده يا معني بينديشد بلكه بايد هر دو را مورد انديشه و فكر قرار دهد. براي تأمين نيازمنديهاي جسم ونيازمنديهاي روح و وسايل تكامل و پيشرفت در هر دو قسمت، تلاش و كوشش كند كه دنيا و آخرت به هم مربوطند و ويراني يكي در ويراني ديگري اثر ميكند. البته بايد متذكّر شد آنچه كه در چند آيه فوق مطرح شد تنها گوشهاي از تفاسير بود. اگر فرصت ضيق نبود بايد همه آيات مربوط به تعقّل و خرد مورد عطف و توجه قرار ميگرفت. مثلا" هنگامي كه خلقت آسمان و زمين و ساير موجودات در آيهاي مطرح ميشود و يا وجود پيچيده و مرموز خود انسان، اينكه چگونه در صلب و رحم شكل پذيرفت و پس از ولادت چه مواردي را طي طريق كرده تا به شعور و عقل برسد و يا در دستگاه وجودي خود مثل سازمان بسيار منظّم و پيچيده، متابوليسم بدن او چگونه پديد آمده و در حال كار است و ... در همه اينها خداوند متعال انسانهاي عاقل و با خرد را مخاطب قرار ميدهد و نتيجه اينكه خردمندان هستند كه در قبال اين مسائل تعقّل ميكنند.»5و يا ميبينيم كه در قرآن كريم يكي از صفات دوزخيان را بيعقلي و عدم تفكّر ذكر كرده است؛ مثلا" در تفسير مجمع البيان چنين آمده است:«و قالوا لوكنّا نسمع أو نعقل ما كنّا في أصحاب السّعير6؛ ميگويند: اگر ما ميشنيديم يا ميانديشيديم آنچه را كه پيامبران و بيم دهندگان براي ما آوردند و ما را به سوي آن فرا خواندند و ما هم به آن عمل كرده بوديم. زجاج ميگويد: يعني اگر ما ميشنيديم، شنيدن كسي كه حفظ ميكند و ميانديشد و تعقّل ميكرديم عقل كسي كه تميز ميدهد، ما از اهل آتش نبوديم.»7بعضي از آياتي كه در مورد تعقّل نازل گرديده به قرار ذيل است:أتأمرون الناس بالبرّو تنسون أنفسكم أفلا تعقلون.8فقلنا اضربوه بعضها كذلك يحيي اللّه الموتي ويريكم آياته لعلّكم تعقلون.9و اذا ناديتم إلي الصلوة اتخذوها هــزوا و لعبا ذلك بأنّهم قوم لا يعقلون.10و ما الحيوة الدّنيا إلاّ لعب و لهو و للدّار الاخرة خير للذين يتّقون أفلا تعقلون.11انا أنزلناه قرانا عربيا لعلّكم تعقلون.12با توجه به متن آيات فوق در مييابيم كه در قرآن كريم تفكّر صحيح و تعقّل و عقل رابطه تنگاتنگ و نزديك دارند چرا كه قرآن براي تفكّر صحيح و خوب حساب باز كرده و آن را ميستايد و ما را بر آن ميدارد تا در هيچ يك از امور زندگي بدون بصيرت و آگاهي اقدام نكنيم. پس تفكّر صحيح همراه با تعقّل است و در حقيقت ميتوان گفت تعقّل و تفكّر صحيح مكمّل همند؛ به همين علت در خيلي مواقع تفكر و تدبر و تعقل در كنار هم ذكر شده است. علت استفاده از دو واژه تعقل و تفكّر در قرآن نقش بزرگ اين نيرو در تأمين سعادت بشري است و ما در زندگي روزمره شاهديم كه افراد با تعقل و تفكّر در همه زمينهها، گوي سبقت را از كساني كه فاقد اين دو نعمت گرانقدر هستند، ربودهاند.البته اين نوشتار موجزي بيش نيست و براي اداي شكر اين نعمت عظيم و اكسير خلقت بر ماست كه درباره آن آشنايي و آگاهي بيشتري يافته تا به كوي سعادت راه يابيم و در زمره رستگاران در آييم و از آنچه زشت و تباهي است برهيم.در انتهاي بحث فهرست آيات موجود در قرآن كريم درباره تعقّل آورده ميشود:ادامه مبحث در صفحه 481) سوره عنكبوت، آيه 43
2) تفسير الميزان، ج2، ص364
3) تفسير نمونه، ج2، ص153
4) سوره بقره، آيه 217
5) تفسير نمونه، ج2، ص82
6) سوره ملك، آيه 10
7) تفسير مجمع البيان، ج25، ص175
8) سوره بقره، آيه 44
9) سوره بقره، آيه 73
10) سوره مائده، آيه 58
11) سوره انعام، آيه 32
12) سوره يوسف، آيه 2