نگاهي اجمالي به دلايل حرمت استعمال مواد مخدّر
سيّد احمدرضا حسينيچكيده:
بررسي حكم فقهي استعمال و خريد و فروش مواد مخدّر يكي از مباحث ضروري جامعه ما در عصر حاضر است كه كار فقهي گستردهاي را ميطلبد بويژه كه امروزه اين مواد جوامع انساني را به شدّت آلوده كرده و حيات شايسته انساني را از جنبههاي مختلف مورد تهديد جدّي قرار داده است. آثار زيانبار و تخريبگر مواد مخدّر را در همه كشورهاي جهان به آساني ميتوان مشاهده نمود. انسان در ابتداي پيدايش اين مواد با آثار ويرانگر آنها آشنا نبود، ولي امروزه پي برده است كه چگونه اين مواد به تهديدي سهمگين و خطرناك عليه زندگي انسان تبديل شده و همه فضايل اخلاقي و ابعاد مختلف زندگي او را نشانه رفتهاند. ما در اين تحقيق مختصر كوشيدهايم گامي هرچند كوتاه در راه تبيين مباني فقهي حرمت استعمال مواد مخدّر برداريم.مواد مخدّر در زمان صدر اسلام شناخته شده نبودند و در نتيجه در مورد آنها سؤالي از ائمه معصومين عليهمالسلام نشده است تا حكم خاص آنها بيان شود. زيرا غالب روايات منقول از ائمه اطهار عليهمالسلام در پاسخ به سؤالاتي ارائه شدهاند كه در عصر آنان مطرح بوده است. بدين جهت بايد سراغ اصول و قواعد عمومي فقه و عمومات و اطلاقات كتاب و سنّت رفته و از باب تفريع الفروع من الاصول به بررسي حكم آنها پرداخت.فقهاي معاصر در ابواب اطعمه و اشربه و مكاسب محرّمه اشاره به حكم فقهي مواد مخدّر و دلايل و مستندات آن نمودهاند.به نظر ميرسد كه قواعد عمومي فقه و عمومات و اطلاقات كتاب و سنّت بيانگر اين مطلب هستند كه اوّلا استعمال مواد مخدّري كه ضرر فاحش دارند حرام است، مگر آن كه ضرورت و اضطرار پزشكي آن را اقتضا كند. و ثانيا خريد و فروش آنها هم باطل است مگر آن كه به قصد بكارگيري آن مواد در امور و منافع عقلايي حلال از قبيل ساخت دارو باشد كه آن هم بايستي تحت نظارت و كنترل دقيق مسؤولان دولتي صورت بگيرد.قائلين به اين نظريه براي اثبات نظر خود به چند دليل عمده تمسّك كردهاند:دليل اوّل: تنقيح مناط قطعي حرمت مسكرات
از ادلّه حرمت مسكرات بدست ميآيد كه مسكرات تنها به عنوان مسكر حرام نيستند، بلكه علّت حرمت آنها آثار و نتايج سوئي است كه بر فرد و جامعه از نظر جسمي و روحي ميگذارند. مرحوم آيت الله بروجردي رحمهالله در ملاقات با رئيس سازمان جهاني مبارزه با الكل فرمودهاند: «علّت حرام بودن شرب خمر، مسكر بودن آن و زوال عقل است و وقتي عقل زايل شد، تكليف هم ساقط ميشود و انسان به مرحله حيواني 1سقوط ميكند.»و اين آثار بعينه و بلكه شديدتر در مواد مخدّر هم وجود دارد. از اين رو استعمال آنها نيز مانند استعمال مسكرات حرام است. مرحوم شهيد مطهري در اين باره ميفرمايد:«در زمان شارع ترياك و اعتياد به آن وجود نداشته است و ما در ادلّه نقليه دليل خاصي در باره ترياك نداريم اما به دلايل حسّي و تجربي زيانها و مفاسد اعتياد به ترياك محرز شده است پس در اينجا با عقل و علم خود به يك ملاك يعني يك مفسده لازم الاحتراز در زمينه ترياك دست يافتهايم. و ما به حكم اين كه ميدانيم كه چيزي كه براي بشر مضرّ باشد و مفسده داشته باشد از نظر شرعي حرام است حكم ميكنيم كه اعتياد به ترياك حرام است و اگر ثابت شود كه سيگار سرطانزا است يك مجتهد به حكم عقل حكم ميكند كه سيگار شرعا حرام است.2مصرف اين مواد آثار زيانباري بر فرد و جامعه دارد كه شرح آن مجال ديگري را ميطلبد. استعمال مواد مخدّر يكي از مظاهر انحطاط اخلاقي بشر است و باعث فساد جسم و عقل و ورود زيانهاي شديد فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي ميشود، و جامعه را به سوي گمراهي و تباهي سوق ميدهد. كلمه مخدّر در لغت به معناي تخدير كننده و به وجودآورنده ضعف و سستي است و به مادهاي اطلاق ميشود كه باعث كسالت، سستي، از خودبيگانگي، بيتفاوتي و احساس لذت كاذب ميشود و عقل را زايل نموده و قدرت ادراك، آگاهي و تفكّر را از انسان ميگيرد و او را از حالت عادي و طبيعي خارج كرده و به مرور باعث پيدايش حالت خطرناكي به نام اعتياد در او ميشود. فردي كه به بلا و بيماري اعتياد مبتلا ميشود و در دام آن گرفتار ميآيد، ديگر عقل و تفكّر بر رفتار و كردارش حاكم نيست و غيرت و تعصّب و اعتقادات سالم خود را از دست ميدهد و براي به دستآوردن مواد مخدّر حاضر است دست به هر كاري بزند و حتّي به چيزي جز مواد مخدّر فكر نميكند؛ زيرا فرد معتاد يا در حالت خماري به سر ميبرد و يا در حالت نئشگي و احساس لذت كاذب؛ و در هر دو حالت ذليل و اسير مواد مخدّر است و فقط به دنبال موادّي است كه به ارضاي لذت كاذب و دروغين و گذراي او بيانجامد و او را از دردي كه ميكشد نجات دهد، و همين باعث ميشود كه بيشتر در منجلاب مصيبتي كه در آن گرفتار آمده، فرو رود. مواد مخدّر، فرد معتاد را از ذكر و ياد خداوند و بندگي و عبادت او باز ميدارد و او را از درون تهي و پوچ و سرگردان و بيهدف ميكند.با توجه به اين اثرات سوء، به نظر ميرسد كه مواد مخدّر و مسكرات در آثار زيانبار، مشترك بوده و داراي يك حكم يعني حرمت و وجوب اجتناب از استعمال باشند. احكام شرعي تابع و منبعث از يك سلسله مصالح و مفاسد واقعي است و همه اوامر شرعي ناشي از مصالح لازم الاستيفائي هستند و همه نواهي شرعي از يك مفسده واجب الاحترازي نشأت گرفتهاند و حكمتها و مصلحتها و مفسدههاي احكام به گونهاي است كه اگر عقل انساني از آنها آگاهي يابد همان حكمي را ميكند كه شرع مقدس كرده است.3رواياتي نيز در كتابهاي روايي وجود دارد كه بيانگر اين نكته هستند كه علت حرمت مسكرات آثار سوء و زيانبار آنهاست و ميتوان براي اثبات حرمت مواد مخدّر به آنها تمسّك كرد. بعضي از اين روايات عبارتند از:1- «ما رواه علي بن يقطين عن ابي الحسن الماضي عليهالسلام قال: انّ الّله عزّ و جلّ لَم يُحَرّمِ الخمر لاسمها و لكن حَرَّمَها لعاقبتها فما كان عاقبته عاقبَةَ الخَمرِ فهو خمرٌ.»4خداوند خمر را به خاطر نام آن حرام نكرده بلكه آن را به علت آثار و نتايجي كه دارد حرام نموده است، در نتيجه هر چيزي كه داراي آثار خمر باشد حكم خمر را دارد و حرام است.امروزه از طريق علم و تجربه ثابت شده كه آثار سوء و ويرانگر مواد مخدّر بر فرد و جامعه بسيار شديدتر و زيانبارتر از مشروبات الكلي است به همين سبب داراي يك حكم هستند.2- «ما رواه محمد بن عبد الله عن بعض اصحابنا قال: قلت لابي عبد الّله عليهالسلام لِمَ حَرَّمَ الّله الخمر؟ قال: حَرَّمَها لِفِعلها و فَسادها.»5از امام صادق عليهالسلام سؤال كردم كه چرا خداوند خمر را حرام كرده است؟ حضرت فرمودند: خداوند خمر را به علت آثار سوء و فسادي كه دارد حرام نموده است.3- «ما رواه علي بن يقطين عن أبي ابراهيم عليهالسلام قال: انّ الّله عزّ و جلّ لم يُحرَّم الخمر لاسمها و لكن حرَّمها لعاقبتها فما فَعَلَ فعلَ الخمر فهو خمرٌ.»6خداوند خمر را به خاطر نام آن حرام نكرد بلكه آن را به علت آثار و نتايج سوئي كه دارد حرام نمود. از اين رو هر چيزي كه داراي آثار خمر باشد، خمر است و حكم آن را دارد.ممكن است كسي اشكال كند كه مقتضاي قاعده حلّيّت اشيا اقتصار به عنوان مسكرات و عدم تعدّي از آن به مواد مخدّر است؛ زيرا مواد مخدّر مسكر نيستند در نتيجه حكم آنها را هم ندارند. و از طرفي دلايلي وجود دارد دالّ بر اين كه مسكر به عنوان مسكر حرام است و علّت حرمت خمر مسكريّت و مست كننده بودن آن است، در نتيجه عنوان مسكريّت دخيل در حكم است و تعدّي از آن به مواد مخدّر نيازمند دليل است و چنين دليلي وجود ندارد. از اين رو نميتوان تنقيح مناط قطعي انجام داد و تنقيح مناط ظنّي هم از نظر فقهي باطل است و نميتواند مستند حكم شرعي قرار بگيرد.7پاسخ اين است كه مواد مخدّر هم داراي مراتبي از سكر و مسكريّت هستند و به همين دليل ميتوان آنها را از مسكرات محسوب نمود؛ زيرا اين مواد نيز همانند مسكرات ديگر موجب نوعي سكر و اختلال حواس و عدم قدرت بر حفظ تعادل و پيدايش نشاط كاذب ميشوند، و امروزه از نظر علمي ثابت شده كه همه اقسام مواد مخدّر بر سلسله اعصاب مركزي اثر گذاشته و حالت غير طبيعي و احساسهاي كاذب و بيادراكي براي انسان به وجود ميآورند، از نظر سازمان بهداشت جهاني مواد مخدّر علاوه بر معناي خاص، معناي عامي نيز دارد و شامل تمامي مخدّرها، محرّكها، توهّمزاها، آرامبخشها و مسكّنها ميشود و الكل در پايينترين طبقه و در رديف كافئين (قهوه) و نيكوتين قرار دارد8 و اين بيانگر اين نكته است كه مواد مخدّر به معناي خاص آن سكرآورتر و زيانبارتر است و بايد به طريق اولي حرام باشد. درست است كه مواد مخدّر داخل در عنوان خمر نيستند؛ زيرا متبادر از خمر چيزي است كه مايع بالاصالة باشد نه جامد، ولي حكم حرمت استعمال و خريد و فروش شامل همه مسكرات ميشود چه مايع باشند و چه جامد. و مواد مخدّر هم مسكر هستند، و از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله روايتي نقل شده دالّ بر اين كه هر مسكري حرام است (كل مسكر حرام) و اين عبارت اطلاق دارد و شامل مسكرات جامد هم ميشود. در اينجا اين سؤال پيش ميآيد كه چرا فقهايي از قبيل مرحوم شيخ انصاري رحمهالله در كتاب مكاسب محرّمه حرمت را مقيّد به مايع بودن كردهاند. مرحوم شيخ اعظم رحمهالله ميفرمايد:«كل مسكرٍ مائعٍ و الفقّاع اجماعا و نصّا.»در پاسخ كلام مرحوم محقق ايرواني رحمهالله را يادآور ميشويم كه فرموده است:«احتمال دارد وجه تقييد مسكر به مايع اين باشد كه بحث مرحوم شيخ انصاري رحمهالله در اعيان نجسه است و فقط مسكرات مايع نجس هستند.»9دليل دوّم: سيره و بناي عقلا
سيره و بناي عقلا در طول تاريخ بر اجتناب و پرهيز از مواد مخدّر است و اين سيره از طرف شارع مقدّس رد نشده و در نتيجه حجّيت دارد و بايد بر اساس آن از مواد مخدّر اجتناب كرد.هرچند در وجود اين سيره و بناي عقلا ترديدي نيست ولي سيره عقلا زماني حجّيت دارد كه به نحو قطعي و يقيني كاشف از موافقت معصوم عليهالسلام باشد و در واقع امضا و تقرير صادر از معصوم عليهالسلام حجت است نه خود سيره و بناي عقلا. از اين رو، سيره بايد در زمان معصوم وجود داشته و مورد نهي شارع هم قرار نگرفته باشد، تا بتوان به آن استناد نمود. ولي به نظر ميرسد كه اين سيره چنين كاشفيّتي ندارد؛ زيرا مواد مخدّر در زمان ائمه معصومين عليهمالسلام وجود نداشته تا مورد نهي آنان قرار بگيرد. به همين دليل نميتوان براي اثبات حرمت مواد مخدّر به اين سيره استناد كرد.10دليل سوّم: قاعده لاضرر و لاضرار فيالاسلام
اين قاعده يكي از مهمترين و بنياديترين قواعد فقهي است كه در بيشتر ابواب فقهي مورد استناد قرار ميگيرد و حتّي مستند بسياري از احكام فقط همين قاعده است.11 مرحوم سيد ابو الحسن اصفهاني رحمهالله در كتاب وسيلة النجاة و بسياري از مراجع تقليد و فقهاي عظيم الشأن با استناد به همين دليل به حرمت استعمال مواد مخدّر حكم نمودهاند. بر اساس اين قاعده هر چيزي كه ضرر فاحش دارد حرام ميباشد و مشمول آيه شريفه «و لاتلقوا بايديكم الي التهلكة» است. امام جعفر صادق عليهالسلام ميفرمايد:«كلّ شيءٍ فيه المضرّة علي بدن الانسان من الحبوب و الثمار حرام اكله الّا في حال الضرورة.»هر چيزي كه به بدن انسان ضرر برساند، خوردنش حرام است مگر در حال ضرورت.در نتيجه انسان نبايد مبادرت به انجام عملي كند كه براي او ضرر فاحش دارد. امروزه با توجه به تجربيات و كشفيّات علمي بشر ترديدي وجود ندارد كه برخي از مواد مخدّر ضرر شديد و قابل ملاحظهاي از نظر روحي و جسمي بر فرد و جامعه دارند و باعث ورود خسارتهاي شديد اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي ميشوند، و متأسفانه همه جوامع انساني به نحوي با مسأله مواد مخدّر و آثار زيانبار آن درگير هستند و يافتن راه حلّي براي اين معضل ذهن همه خردورزان و دلسوزان جوامع بشري را به خود مشغول كرده است.به نظر ميرسد كه مهمترين دليل حرمت مواد مخدّر همين قاعده «لاضرر و لاضرار في الاسلام» باشد، بخصوص كه ضرر و زيان اين مواد اوّلا فاحش و شديد است و ثانيا آثار آن به خود فرد مصرف كننده آن مواد منحصر نميشود بلكه خانواده و اطرافيان فرد معتاد و كل جامعه بشري از اين بابت متحمّل خسارات و زيانهاي شديد و غير قابل جبراني ميشوند. و خود فرد معتاد هم قدرت تعقّل و ادراك و تفكّرش را از دست ميدهد و تبديل به موجود بيروح و احساسي ميشود كه نسبت به همه امور بيتفاوت است و پوچانگاري نظام آفرينش بر همه رفتارهاي او حاكم ميگردد. اعتياد به مواد مخدّر يكي از بزرگترين مصاديق هلاكت و نابودي است كه در آيه شريفه: «و لاتلقوا بايديكم الي التهلكة.»12 از آن نهي شده است. تهلكة به معناي هلاكت و نابودي و شكست است و بر اساس اين آيه شريفه، انسان بايد از اسباب هلاكت و نابودي بپرهيزد و مقدمات شكست و نيستي و هلاكت تدريجي خود را فراهم نياورد. در حالي كه امروزه بر كسي پوشيده نيست كه استعمال مواد مخدّر از مصاديق بارز هلاكت و نابودي تدريجي است و اين مطلب با تجربههاي تلخ بشري در طول تاريخ مصرف اين مواد ثابت شده است. مواد مخدّر در حكم سمّ خطرناكي هستند كه به تدريج وارد بدن انسان شده و در نهايت به هلاكت و نابودي او و يا ضرر و زيان شديد منجر ميشوند. هرچند شأن نزول اين آيه در مورد جهاد با مشركين و انفاق مال است، ولي مورد، مخصّص نيست و به تعبير مرحوم علامه طباطبائي رحمهالله آيه شريفه اطلاق دارد و مقصود نهي از ارتكاب هر عملي است كه موجب هلاكت و نابودي انسان شود.13دليل چهارم: آيه مربوط به حليّت طيبات و حرمت خبائث
پاكيزهها را بر آنان حلال و پليدها را بر آنان حرام ميدارد.14شارع مقدّس هر چيزي را كه خبيث است و ضرر فاحش دارد حرام كرده است، و مواد مخدّر با توجه به مضرّات و آثار سوئي كه بر فرد و جامعه و همه انسانيّت از نظر روحي و جسمي دارند جزء خبيثترين اشيا هستند. شايد مهمترين ضرر مواد مخدّر آسيب رساندن به عقل و قدرت ادراك و تفكّر است، و محافظت از عقل از نظر شرعي از بزرگترين واجبات انساني است و به تعبير مرحوم علامه طباطبايي رحمهالله اساس احكام دين اسلام حفظ عقل سليم است. از اين رو اسلام از هر عملي كه به عقل سليم آسيب برساند نهي كرده است.15 علت نهي شرابخواري و حرامبودن آن در اسلام همين نكته است؛ زيرا مصرف مشروبات الكلي باعث مستي و زايل شدن عقل و در نهايت تهديد سعادت بشري ميگردد و درست به همين دليل و مناط، مواد مخدّر هم از خبائث محسوب شده و استعمال آنها حرام است.دليل پنجم: آيه شريفه «و يسألونَكَ عَن الخمرِ...»
از تو در باره شراب و قمار ميپرسند، بگو در آنها گناهي بزرگ و منافعي براي مردم است ولي گناه آنها از منافعشان بيشتر است.16خمر به هر ماده مستكنندهاي اطلاق ميشود؛ زيرا خمر در لغت به معناي ستر و پوشاندن است و همه مستكنندهها باعث ستر و زوال عقل و مانع تشخيص خوب و بد توسط انسان ميشوند و قدرت تفكّر و ادراك را از او ميگيرند.اثم هم معنايي نزديك به ذنب و گناه دارد؛ يعني حالتي است كه باعث محروميت انسان از نيل به خيرات ميشود و شقاوت و حرمان براي انسان به بار ميآورد. حالت اِثم كه در عقل و روح انسان به وجود ميآيد او را از رسيدن به كمالات و نيكيها باز ميدارد و ضرر زيادي به جسم و جان انسان وارد ميكند.17 بر اساس اين آيه شريفه مشروبات الكلي و مواد مخدّر چون ضرر و گناهشان از منافعشان بيشتر است و باعث زوال عقل سليم انساني و ادراك و فهم و تفكّر شده و شهوات كاذب و زودگذر را بر اعمال و رفتارهاي فردي و اجتماعي انسان حاكم ميكنند بدين جهت حرامند. خداوند هم در قرآن كريم ميفرمايد:«قلْ انّما حَرَّمَ ربّي الفواحش ما ظهر منها و ما بَطَنَ و الاثمَ و البغي بغير حقٍ.»18اثم در اين آيه شريفه نيز معناي وسيعي دارد و شامل هر عمل زيانآوري كه به انحطاط انسان بيانجامد و مانع رسيدن او به ثواب و پاداش نيك شود، ميگردد؛19 زيرا شكي وجود ندارد كه خمر و مواد مخدّر هر دو اثم بوده و در نتيجه حرامند. و حتي ميتوان ادّعا كرد كه مضرّات و زيانها و آثار سوء بعضي از مواد مخدّر مثل هروئين به مراتب شديدتر از مشروبات الكلي است، از اين رو ترديدي در حرمت استعمال اين قبيل مواد كه تهديدي جدّي عليه انسان و انسانيّت هستند وجود ندارد و خريد و فروش آنها هم بر اساس قاعده «انّ الّله اذا حَرَّمَ شيئا حَرَّمَ ثَمنَه»، حرام است مگر آن كه به قصد استفاده در منافع حلال و عقلايي باشد كه البته آن هم بايد توسط دولت و تحت نظارت آن صورت بگيرد تا فسادي در جامعه به وجود نيايد. در پايان مناسب است به نگهداري، خريد و فروش و كشت و توزيع مواد مخدّر اشاره شود.آيت الله العظمي بروجردي رحمهالله :
«هميشه نوشتهام، مقتضي است مسلمين، بلكه تمامي عقلا خود را از اين سموم مهلكه نجات دهند.»20و در جاي ديگري فرمودهاند:«هر چيزي كه عقل را زايل ميكند در اسلام حرام است.»21آيت الله فاضل لنكراني:
«استعمال مواد مخدّر از اين جهت كه ضرر مهم بر جسم و جان انسان وارد ميكند و همه امور متعارف و طبيعي فردي و اجتماعي را مختل ميكند و نيز موجب بازداشتن از انجام واجبات و امور ديني است و همينطور به جهت ساير مفاسدي كه دارد به هيچ وجه جايز نيست.»22آيت الّله مكارم شيرازي:
«مواد مخدّر به هر شكل و هر صورت، استعمالش حرام است و تمام كساني هم كه دستاندركار پخش و گسترش آن به هر نحو باشند كار آنها حرام است، معاملاتش نيز قطعا حرام است. كشت مواد مخدّر در شرايط فعلي حرام است، همچنين همه دستاندركاران آن كارهايشان حرام است. و در واقع شبيه آن چيزي است كه پيغمبر اكرم صلياللهعليهوآله در باره شراب ميفرمايد كه خداوند ده طايفه را در رابطه با شراب لعن كرده است يعني از رحمت خودش دور ساخته است، مواد مخدّر هم عينا همان است و بلكه بدتر ميباشد، و اگر چنين شرايطي در صدر اسلام بود و آيات قرآن نازل ميشد به يقين آياتي شديدتر در باره مواد مخدّر نازل ميشد، ولي از اصولي كه در فقه اسلامي داريم اين حكم به خوبي روشن ميشود. استعمال مواد مخدّر از محرّمات مسلّمه است و ضررهاي مادي و معنوي و اجتماعي و اقتصادي آن بر هيچ عاقلي پوشيده نيست و از همه بدتر اين كه مواد مخدّر به صورت يكي از ابزارهاي مخرّب استعماري در آمده است.»23آيت الّله صافي گلپايگاني:
«ضرر اين سموم مهلك و خطرات خانمانسوز آن، براي دين و ايمان و شرف و استقلال و سلامت روح و جسم و همه شؤون جامعه از واضحات است. هر عمل و معامله و حمل و نقلي كه موجب سلب مصونيّت جامعه اسلامي از خطر ابتلاي افراد به اعتياد به اين سموم گردد مؤكّدا حرام است، و نهي از منكر و جلوگيري از آن علاوه بر اين كه از وظايف مستقيم حكومت است بر همگان نيز طبق ضوابط شرعي واجب است و همه بايد همآهنگ از اين منكر و ساير منكرات كه موجب فساد و تباهي اخلاق اسلامي جامعه است جلوگيري نمايند.»241 - سيد حسن اسعدي، مجموعه مقالات برگزيده، جلد سوم، روزنامه رسمي جمهوري اسلامي ايران، قوه قضائيه، 1379، ص84.
2 - شهيد مرتضي مطهري، آشنائي با علوم اسلامي، اصول فقه - فقه، انتشارات صدرا، ج3، ص52.
3 - همان، ص51.
4 - شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، باب 19 از ابواب اشربه محرّمه، ج17، حديث اوّل.
5 - همان، حديث سوّم.
6 - همان، حديث دوّم.
7 - سيد محمد باقر صدر، ماوراء الفقه، دار الاضواء، بيروت، 1417ق./1996م، ج7، صص220-216.
8 - سيد حسن اسعدي، پيشين، ص84.
9 - تعليقه مرحوم ايرواني بر مكاسب شيخ انصاري، چاپ افست، ص6.
10 - سيد محمد باقر صدر، پيشين.
11 - ناصر مكارم شيرازي، القواعد الفقهيه، مدرسة الامام امير المؤمنين عليهالسلام ، قم، چاپ سوم، 1411ق، ج1، ص28.
12 - بقره/195.
13 - علامه سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، انتشارات جامعه مدرسين، قم، ج1، ص64.
14 - اعراف/157.
15 - علامه سيد محمد حسين طباطبايي، پيشين، ص193.
16 - بقره/219: «و يسألونَكَ عَن الخَمرِ و الميسِر قلْ فيهما اثمٌ كبيرٌ و منافع للناسِ و اثمهُما أكبرُ من نفعِهِما.»
17 - ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ چهاردهم، 1371، ج2، ص74.
18 - اعراف/32.
19 - ناصر مكارم شيرازي، پيشين، ج6، ص15.
20 - به نقل از مجموعه مقالات برگزيده، پيشين، ص91.
21 - همان، ص91.
22 - همان، ص93.
23 - همان، ص95.
24 - لطف الله صافي گلپايگاني، جامع الاحكام، قم، 1419ق.، ج2، ص187.