سير آسماني در زمين
علي رهبر چرا به زيارت مي رويم؟
گاهي، حقيقتي را با همه سلولهامان حس مي كنيم ولي مانع پرسشهاي ما نيست. عقل، شور و احساس را ملاك نمي گيرد و به دنبال حل دشواريهايي است كه دغدغه مداوم اوست.ما از زيارتهامان بسيار خاطره داريم! وعده هاي شيرين پيش از آن، خوش خلقي فراوان پدر و مادر و همراهان، احساس سبكي روح در زيارتگاهها، برخوردهاي جذاب انبوه زائران، دريافتهاي خوب مادي و معنوي كه حاصل تقاضاي ما از زيارت شونده بوده است... همه و همه، خاطراتي جاودانه در بايگاني ذهن ما دارد.اينها همه در كنار پاداشهاي چشمگيري كه در روايات ما به زائر با معرفت، وعده داده شده كاوش عقل را مانع نمي شود.پس، طرح اين پرسش در آغاز نوشتار ما، بجا و سزا مي نمايد.سير در زمين، سفارش اكيد كتاب خداست. هم عقل و هم دل در اين تنوع زميني، شاداب مي شوند. روان و اعصاب و مغز آدمي در حركت زميني، تسكين يافته و زمينه نشاط روح را فراهم مي سازند. شاداب كه شديم، عقل و انديشه از يك سو و دل و گرايشهاي متعالي ما، از سويي ديگر، نشاط و تحرك مي يابند.آنگاه كه نشاط روان و تن آدمي، در خدمت هدف مقدس ملاقات انسان بزرگي، درمي آيند، زيارت، طعم ديگري دارد كه هيچ گاه از ذائقه حافظه ما، پاك نمي شود.دوستيها، عاشق را به معشوق، وصل مي كند؛ اين اتصال كه حاصل شد؛ عاشق به رنگ معشوق در مي آيد. معشوق كه متعالي باشد، عاشق هم پله پله، بالا مي رود و انديشه، اخلاق و رفتار او تحول مي پذيرد.شخصيتهاي آسماني مانند امامان معصوم(ع) مريدان و خواستاران خود را منزل به منزل، پيش مي برند و تجربه طولاني ملاقات كنندگان و زائران مويد اين ادعاست.تجليل از سرباز گمنام در همه ملتها و مليتها، نشانه اين تقديس و تكريم است، چه رسد كه تجليل شونده، بنام باشد و شهرت او، مردمان را به خصائص گوناگون خود، فرا بخواند.در ميان روايات معتبر ما، پاداشهاي سنگين براي زائر عارف، مقرر شده است كه با توجه به حكمت آميز بودن پاداشهاي خداوندي، سرّي در اين عنايت به زائر نهفته است كه بايد آن را در تكامل يافتن زائر در اثر زيارت، جست وجو كرد.فهم دقيق و عميق عبارتها و مضمونهايي كه در زيارت پيشوايان دين به كار رفته، در حقيقت، راهيابي به رود خروشاني از معارف الهي است و يك دوره امام شناسي و از اين رو به فهم اين عبارتها و الهام از اين مضمونها تاكيد شده است.براي نمونه، يك عبارت از زيارت اربعين حضرت سيدالشهدا(ع) را با هم مي خوانيم:... و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضّلالة:او (حسين بن علي)، خون حياتي خود را در تو (اي خداي بزرگ) نثار كرد، تا بندگان تو را از غرقاب جهل و سرگرداني گمراهي، رهايي بخشد1.تمامي اين كلمات، الهام بخش است؛ دقت كنيد:ـ «بذل»: بخشيد و نثار كرد و هيچ توقع و انتظار از تو نداشت.ـ «مهجته»: خون عمده و حياتي خود را، نثار كرد؛ نه خون مويرگها و رگهاي غيرحساس خود را!ـ «فيك»: در تو، نه در راه تو! در اينجا كلمه «سبيل» هم حذف شده است! آنسان، نثار تو كرد كه حتي «راه و سبيل» را هم نديد.ـ «ليستنقذ»: تا استنفاذ كند؛ انقاذ غريق، نجات غريق است ولي استنقاذ بدين معنا است كه از فردي كه از گرداب و گودي آب بي خبر است و در شرف غرق شدن خواسته شود كه بيا تا تو را نجات دهم. معناي طلب در آن نهفته است.گاهي مردم نمي دانند كه دوام برخي از حكومتها و رواج سنتهاي غلط، چگونه تبديل به غرقابي مي شود كه كوچك و بزرگ را به كام مرگ معنوي، مي كشاند. يك منجي بزرگ، وارد عرصه فداكاري شده و طنابهاي نجات بخش را به سوي غريقان، پرتاب مي كند تا رشته نجات آنها شود.ـ «عبادك»: بندگان تو را؛ يعني آنها كه تعلق به تو دارند، در خدمت طاغوتها و مظاهر عصيان درآمده اند! از تواند ولي به سپاه خصم رفته اند. حسين بن علي(ع) همان رسالت «أن اعبدوااللّه واجتنبوا الطاغوت» را تعقيب مي كرد2.«من الجهالة»: از جهالت، جهل ها دوگونه اند:جهلي كه با افكندن پرتوآگاهي، نابود مي شود و ديگري جهلي كه رسوب كرده و تعقل و جامعه را مختل مي سازد.جهالت حاكم در زمان قيام امام شهيدان از نوع دوم بود.ـ «و حيرة الضّلالة»: و حيرت ضلالت. گم كردن راه، شدت و ضعف دارد. گاهي بر سر چهارراهي، دچار حيرت مي شويم و گاهي در ميان انتخاب چندين راه.عصر امام حسين(ع)، عصر حيرت و گيجي انتخاب بود و شوك ويژه حركت امام(ع) را مي طلبيد.از اين نمونه ها كه لبريز از معارف است، در ميان زيارتنامه ها، فراوان مي يابيم كه اگر مجال بود، نمونه هاي ديگري را ذكر مي كرديم.ـ «زيارت غدير امام علي بن ابيطالب»، يك دوره «علي شناسي» است.ـ «زيارت جامعه كبيره»، يك دوره امام شناسي است كه فراز به فراز آن نياز به تفسير دارد.ـ «زيارت عاشورا»، عصاره اي از رويدادها و تحليل مرتبط با قيام آسماني حسين بن علي(ع) است كه ما را به آن سفارش نموده اند.و...جمع بندي آنها را بر عهده شما عزيزان جوان مي گذارم.1 . مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي.
2 . در هر امتي رسولي فرستاديم تا به مردمان بگويند، فقط خداي را بپرستيد و از اطاعت مظاهر طغيان، دوري كنيد. سوره نحل (16) آيه 36.