مرا «پدر» صدا بزن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرا «پدر» صدا بزن - نسخه متنی

محمدرضا نعمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرا «پدر» صدا بزن

محمدرضا نعماني

مهرداد آزاد

محمد(ص) سرور تمام پيامبران و همه فرزندان آدم است و زهرا(س) به عنوان دختر آن پيامبر رحمت، حق دارد به داشتن چنين پدري كه همسنگ و همانندي ندارد افتخار كند. نگاه زهرا(س) به پدرش، نگاه يك مؤمن فرمانبردار و مطيع است. او با اين‏كه مي‏داند پدر، تا چه اندازه به او علاقه‏مند است و بارها از دهان او شنيده كه: «فاطمه پاره تن من است» و «فاطمه جان و دل من است كه در سينه‏ام قرار دارد» اما هرگز تحت تأثير رابطه فرزندي و پدري قرار نمي‏گيرد و چونان فرزندان با پدر خود عمل نمي‏كند.

فاطمه(س) پيش از آن كه به رسول اكرم(ص) به ديده يك پدر نگاه كند به عنوان پيامبر خدا مي‏نگريست و رفتاري چون رفتار انسانهاي مومن با پيامبران داشت و اجازه نمي‏داد رابطه فرزندي مانع از رعايت ادب و احترام پيامبر شود.

از سوي ديگر رسول خدا(ص) دوست داشت دردانه‏اش با او چونان يك پدر رفتار كند وآنچه را كه پدران از فرزندانشان مي‏شنوند از او بشنود و برخورد و رفتار او نيز مانند فرزندان باشد به ويژه كه مي‏دانست دخترش ايماني كامل دارد و ممكن نيست رفتاري دور از شأن دختر پيامبر خدا از او سر زند. با اين همه فاطمه(س) قداست و آداب نبوت را حفظ مي‏كرد و به پدرش به ديده يك پيامبر مي‏نگريست و براي آن حضرت، لفظ «پدر» را به كار نمي‏برد بلكه او را با لقب «يا رسول‏اللّه‏» مي‏خواند. همين امر سبب شد كه رسول‏خدا(ص) به فاطمه(س) بگويد: «به من پدر بگو كه اين، دل مرا شادمان‏تر مي‏سازد.»

امام صادق(ع) از حضرت فاطمه(س) چنين نقل كرده‏اند: وقتي آيه مباركه «لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم»1؛ پيامبر را به صورتي كه همديگر را مي‏خوانيد، مورد خطاب قرار ندهيد. نازل شد و بدين وسيله امر شد كه مسلمانان پيغمبر را همانند افراد ديگر به اسم نخوانند و «يا محمد!» نگويند بلكه او را با احترام و با القابي چون «يا رسول‏اللّه‏(ص)»، «يا ايهاالنبي» و امثال آن صدا بزنند من جرأت نكردم به ايشان «پدرجان» بگويم و هرگاه خدمت ايشان مي‏رسيدم مي‏گفتم: يا رسول‏اللّه‏! پيامبر يكي دو بار از من رو گرداند و بار سوم به من فرمود: اي فاطمه! اين آيه درباره تو و خاندان و نسل تو نازل نشده؛ زيرا تو از من هستي و من از توام، اين آيه درباره ستم‏پيشگان و خشونت‏طلبان متكبر و فخرفروش قريش نازل شده است. تو مرا «پدر» صدا بزن كه اين كلمه دل را زنده‏تر و پروردگار را خشنودتر مي‏سازد...2.

... زهرا(س) نمونه عالي محبت به پدر بود و عشق و محبت رسول‏اللّه‏(ص) در دل و جانش موج مي‏زد و او هيچ‏گاه در سختي و خوشي از آن حضرت جدا نمي‏شد مورخان و راويان در اين خصوص نقل كرده‏اند:

رسول خدا(ص) هرگاه از سفر بازمي‏گشت نزد فاطمه(س) مي‏رفت و او از جا برمي‏خاست و پيامبر را در آغوش مي‏گرفت و پيشاني‏اش را مي‏بوسيد3.

فاطمه(س) هرگاه نزد پيامبر مي‏آمد، آن حضرت از جا برمي‏خاست، سرش را مي‏بوسيد و در جاي خود مي‏نشاند و اگر پيامبر نزد فاطمه(س) مي‏آمد او به استقبالش مي‏شتافت و همديگر را مي‏بوسيدند و با هم مي‏نشستند4.

رسول خدا(ص) علاقه داشت كه هرگاه از سفر باز مي‏گردد اول به مسجد برود و دو ركعت نماز گزارد و پيش از رفتن به نزد همسر خود، به ديدن فاطمه(س) بشتابد. يك بار كه آن حضرت از جنگي بازگشت وارد مسجد شد، دو ركعت نماز خواند و به ديدار فاطمه(س) رفت. فاطمه(س) به استقبال او آمد و شروع به بوسيدن صورت و چشمان رسول خدا(ص) كرد و سپس گريست.

پيامبر(ص) پرسيد: چرا گريه مي‏كني؟

فاطمه(س) گفت: مي‏بينم كه رنگ رخسارت پريده است!

پيامبر فرمود: اي فاطمه! خداوند پدرت را براي مأموريتي برگزيده كه در روي زمين هيچ خانه‏اي نيست، مگر آن كه اهل آن با پذيرفتن آيين برگزيده، عزت يابند يا با امتناع از آن به ذلت و گمراهي افتند5.

وقتي زمان رحلت پيامبر فرا رسيد آن حضرت گريست تا حدي كه محاسنش از اشك خيس شد. اطرافيان علت گريه را پرسيدند، فرمود: گريه من به خاطر بازماندگانم و رفتار ناپاكان امتم با آنان، پس از من است. گويا دخترم، فاطمه، را مي‏بينم كه مورد ظلم واقع مي‏شود و فرياد مي‏زند: «واي پدر جان» ولي هيچ‏كس از افراد امتم او را ياري نمي‏دهد.

فاطمه(س) اين سخنان را شنيد و گريست. رسول خدا از او خواست كه گريه نكند. فاطمه گفت: گريه من به خاطر رفتارهايي كه بعد از شما خواهد شد نيست، بلكه براي فراق شما مي‏گريم. رسول خدا(ص) فرمود: اي دختر محمد! تو را مژده باد كه خيلي زود به من ملحق مي‏شوي و تو اولين كسي هستي از خاندانم كه به من خواهي پيوست6.

و عايشه نقل مي‏كند: رسول خدا(ص) دخترش را طلبيد، وقتي او آمد، آهسته با وي سخن گفت: فاطمه(س) گريست، سپس براي بار دوم به آهستگي با او صحبت كرد و اين بار فاطمه(س) خندان شد.

من از فاطمه پرسيدم: رسول خدا آهسته به تو چه گفت كه نخست گريه كردي و سپس خنديدي؟

فاطمه گفت: او بار اول خبر مرگ خود را به من داد كه گريستم اما بار دوم خنديدم چون به من خبر داد كه نخستين كسي كه از اين خاندان به او ملحق خواهد شد من هستم.


1 . سوره نور، آيه63.

/ 1