جنگ جهانی یا نبرد نهایی آخرالزمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ جهانی یا نبرد نهایی آخرالزمان - نسخه متنی

سعید سام کن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جنگ جهاني يا نبرد نهايي آخرالزمان

سعيد سام كن

نيمه اول قرن بيستم در حالي كه همه جاي جهان متأثر از تفكر و فرهنگ غرب بود و نظامهاي اجتماعي ـ سياسي تحت تأثير انديشه هاي روشنفكري و ماسوني قرار داشت؛ وقوع دو جنگ جهاني براي غرب اين امكان را فراهم كرد تا همه كشورها را به سمت يكپارچگي و اتحاد جهاني سوق دهد و زمينه جهاني سازي فراهم شود.

از حدود سال 1960م. مفهوم جهاني سازي (Globalization) به تدريج وارد محافل علمي شد و در حوزه مباحث علوم انساني قرار گرفت و نظريه پردازان غرب در ابعاد مختلف فرهنگي، سياسي و اقتصادي در سطح بين المللي بدان پرداختند و بر مبناي آن استراتژي طرح كردند.

اگر به سالشمار تحولات جهاني كه به نوعي بر شالوده تفكر جهاني سازي استوار است نگاه كنيم درمي يابيم كه تحولات امروز جهان نيز كه توسط غرب رقم مي خورد به نوعي در راستاي تحقق و توسعه نظريه و مفهوم جهاني سازي است.

در سال 1945م. اواخر جنگ جهاني دوم، پس از فاجعه انفجار بمب اتمي در ژاپن توسط امريكا سازمان ملل متحد تأسيس و سه سال بعد (1948م.) اعلاميه جهاني حقوق بشر منتشر شد تا بتوانند به وسيله آن و سازمانهاي تابعه اش نظام سياسي جهان و روابط بين المللي را سر و سامان بخشند.

در سال 1965م. نظريه «دهكده جهاني» مارشال مك لوهان انتشار يافت و در سال 1978م. نظريه «موج سوم» الوين تافلر عنوان شد و در سال 1994م. فرانسيس فوكوياما مشاور فرهنگي كاخ سفيد نظام فرهنگي ـ سياسي ليبرال دمكرات را به عنوان غايت و پايان تاريخ مطرح كرد.

در بعد اقتصادي نيز ادغام بازارهاي مالي و گسترش روزافزون سازمانها و اتحاديه هاي اقتصاد منطقه اي؛ مانند آسه آن و اكو، اتحاد پولي كشورهاي اروپائي (يورو)، ادغام شركتهاي صنعتي و تجاري بزرگ دنيا و بالاخره تأسيس سازمان تجارت جهاني (WTO) و صندوق بين المللي پول و نظارت بر جريانهاي مالي دنيا از جمله اقداماتي در جهت جهاني سازي بود.

اما از آنجا كه غرب بدون بسط و توسعه فرهنگ ليبرالي، توفيق چنداني براي رسيدن به اهداف خود و جهاني كردن پيدا نمي كرد و با توجه به اينكه در نيمه دوم قرن بيستم جريانهاي مخالف فرهنگي و رويكرد به معنويت و ديانت رو به رشد نهاده بود؛ خصوصا در ميان ملل مسلمان كه بارزترين آن وقوع انقلاب مردم ايران در سال 1979م. بود.

در سال 1996م. نظريه «برخورد تمدنها» توسط ساموئل هانتينگتون مطرح شد. چرا كه غرب خود را رفته رفته مواجه با جريان نوظهوري مي ديد كه در تقابل با اساس و بنيانش قرار داشت و از آن به عنوان «بنيادگرائي» نام مي برد و دستگاههاي تبليغاتي غرب از قبيل سينما به انواع مختلف، سعي در مخرب و غير ارزشي جلوه دادن اين رويكرد و پيروان اين جنبشها داشت. در بسياري از فيلمهايي كه توسط شركتهاي وابسته يهودي ساخته شده اند مثل «موميائي» يا اخيرا «ارباب حلقه ها»، مردم و تمدنشان توسط نيروهايي شيطاني و شرور با چهره هاي مخوف كه در زمان و تاريخ گذشته خود صاحب قدرت بودند مورد تهاجم قرار مي گيرد تا دوباره قدرت گرفته و مردم را به بردگي بكشانند و مستبدانه حكومت كنند.

البته آنها به تبليغات در اين سطح هم بسنده نكردند و به اجراي پروژه هايي غير واقعي مثل تشكيل گروه طالبان و حوادث 11 سپتامبر پرداختند تا جهانيان نظاره كنند آنچه را كه داعيه دارش بودند و بيش از پيش نسبت به وجود رفاه و امنيتي كه در سايه فرهنگ ليبرالي و نظام دمكراسي دارند احساس خطر نمايند و توجيهي براي برنامه و پروژه هاي آينده داشته باشند.

لذا اگر جهاني سازي و پذيرفتن قوانين و چارچوبهاي بين المللي در ابعاد مختلف فرهنگي، سياسي و اقتصادي هر چه سريع تر عملي شود و دمكراسي ليبرالي مطابق الگوي فرهنگ غرب پذيرفته شود؛ جاده براي مقابله با هرگونه جنبش و حركت مخالف غرب هموار خواهد شد؛ چنانچه جورج بوش (پدر) گفته بود:

نظم نوين جهاني، آرماني بزرگ است كه ملتهاي مختلف در سايه آن گردهم مي آيند تا به اهداف جهاني بشريت «صلح، امنيت، آزادي و حكومت قانون دست يابند... و تنها ايالات متحده امريكا، موقعيت اخلاقي و امكان حمايت از آن را دارد1.

متفكران غرب مي دانند كه رويكرد و رجوع به ديانت ـ كه ذاتا با فرهنگ غرب در تضاد است ـ در آينده اي نزديك منجر به يك روياروئي فرهنگي خواهد شد. هانتينگتون در مصاحبه اي با اشپيگل گفته بود:

يك شخص مي تواند نيمه فرانسوي و نيمه عرب باشد؛ يعني دو رگه باشد، اما انسان نمي تواند همزمان هم كاتوليك و هم مسلمان باشد. در اينجاست كه نقش مذهب به عنوان عاملي براي نزديك كردن انسانهاي همكيش به يكديگر و متمايز ساختن آنها از پيروان مذاهب ديگر روشن مي شود. بر همين اساس بنيادگراهاي مسلمان، مسيحي و هندو هر روز با اقبال بيشتري روبرو مي شوند... من اعتقاد راسخ دارم كه در آينده سياست جهاني ديگر از روي ايدئولوژيهاي رقيب يا دولتهاي ملي و يا بلوكهاي اقتصادي تعيين نخواهد شد. بلكه اين كار را فرهنگهاي متخاصم برعهده خواهند گرفت2.

پس جاي تعجب نيست كه امريكا و متحدان غربي او براي انجام اصلاحات نوين در جهان اسلام، به منطقه خاورميانه لشكركشي كنند، چرا كه آنها قبل از آن كه زمان و ابتكار طرح را از دست بدهند مي بايست خود را براي روياروئي بزرگ آماده كنند كه اين آمادگي بيانگر هوشياري متفكران غرب و جامعه يهودي حاكم بر نظام اقتصادي و فرهنگي غرب است كه هدف و بقاي خود را در استمرار حيات فرهنگي غرب مي بيند.

و جاي تأسف است كه كشورهاي اسلامي از تحولات اخير غافل مانده و نتوانسته اند تحليلي مناسب وضع موجود ارائه دهند و آمادگي لازم را پيدا كنند و همواره علت حضور متحدان غرب را در منطقه تنها انگيزه هاي اقتصادي و تسلط بر منابع مادي مطرح كرده اند؛ در حاليكه در كلام و سخنان امام خميني(ره)، رسيدن به اين آينده پيش بيني مي شد و ما از آن غافل بوديم.

ايشان مي فرمايند:

انقلاب اسلامي ايران، با تأييد خداوند منّان در سطح جهان در حال گسترش است و ان شاءاللّه با گسترش آن قدرتهاي شيطاني به انزوا كشيده خواهند شد و حكومت مستضعفان برپا و زمينه براي حكومت جهاني مهدي آخرالزمان(ع) مهيا خواهد شد.

مي شد پيش بيني كرد كه دير يا زود غرب با تمام قوا براي ادامه بقاي فرهنگي خود وارد عمل شود و به قول برخي از انديشمندان جنگ صليبي ديگري را در منطقه به راه اندازد كه برخي جنگ جهاني سوم را قريب الوقوع مي دانند و برخي نبرد بزرگي را در آينده اي نزديك خبر مي دهند كه در منابع و كتب عهد قديم و جديد و منابع اسلامي از آن به عنوان نبرد نهائي و مقدمه ظهور منجي و مسيح ياد كرده اند (نبردهاي آرمگدون يا نبرد قرقيسيا).

لذا درك عميق و معرفت نسبت به وضعيت موجود و آنچه در پيش روي داريم و در منابع شيعي به عنوان فتنه هاي آخرالزمان معرفي شده اند براي همه ما ضروري است تا ان شاءاللّه بتوانيم خود و جامعه خود را به سلامت از پرتگاه فتنه ها نجات دهيم و در زمره منتظران حقيقي و زمينه سازان ظهور قرار گيريم، چرا كه از پيامبراكرم نقل است:

فرا رسيدن ظهور بر آسمانيان و زمينيان پوشيده است و جز به ناگهان برشما نيايد3.

1 . به نقل از جرج بوش (پدر) در روزنامه لوس آنجلس تايمز 18 فوريه 1991.

2 . مجله اشپيگل، شماره 48.

3 . الصدوق، محمدبن علي بن الحسين، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص372.

/ 1