با زلال جارى فقاهت - با زلال جاری فقاهت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

با زلال جاری فقاهت - نسخه متنی

عبدالرضا ایزد پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با زلال جارى فقاهت

نويسنده: عبد الرضا ايزدپناه

در شماره پيش، «سيماى فقاهت » را با بهره گيرى از انديشهرهبرى نمايانديم.گشت و گذارى داشتيم در بوستان «صحيفه حوزويان ». ازانديشه سبز او، زاد راه گرفتيم و رهنمودهاى او را در كارآمدى فقه و فقاهت، به تفسير نشستيم. در آن خطابه كريمه، جز راه كارهاى اساسى در بهسازىحوزه ها، اشارات و ارشادات راهگشايى در كار آمدى و بالنده سازى فقاهت بود كه هر يك بررسى و كاووشى ويژه مى طلبد. در اين نوشتار، درنگى داريم در پيام معظّم له به «كنگرهبررسى نقش زمان و مكان در اجتهاد» رهنمودهاى او را در چگونگى جريان زلال كوثر شريعت در بستر زمان و مكان، با عنوانهاى زير، پى مى گيريم:

1- مفسر عينى شريعت.

2- فهم درست نقش زمان و مكان در اجتهاد

3- زادگاه پيدايى اين تفكّر:الف. وحيانى بودن شريعت اسلامى.ب. جاودانگى و فرا زمانى آن.ج. فطرى بودن شريعت.

4- انتظارهاى رهبرى.

5- گام بعدى. مفسر عينى شريعتاو در عمل، جامعيّت و انسان سازى دين را به تفسير نشست وتوانمندى شريعت را در اداره جامعه ها نمود. پرچم «رحمة للعالمين »: جهان شمولى و جاودانگى معارف و احكام اسلامى را بر فراز داشت و بانگ «اللّه اكبر» را در مناره هاى مساجد و معابد متروك دنيا، طنين انداز كرد. امام، ستاره فروزان آسمان اين عصر است. اخترى راهنما كهبرترى منطق اسلام را در عمل فرياد كرد و توانايى احكام ناب وحى را در ساماندهى جامعه بشرى، آشكار ساخت. شخصيتى بزرگ و بى مانندى كه شگفت انگيزترين پديدهتاريخ، يعنى حكومتى بر پايه آموزه هاى اسلام را بنياد نهاد. در جهانى كه غوغاى انديشه ها و فلسفه هاى رهزن و هياهوىرسانه ها گوش فلك را كر كرده و انسان امروز را سرگردان، عدل اسلامى و توانايى آموزه هاى وحى را در بهروزى انسان امروز به نمايش گذاشت. راد مردى كه احياى دوباره ارزشهاى اسلامى را تبلورىعينى داد. تدبير، اراده، شجاعت، حماسه و ديگر خويهاى والا را در تارو پود جامعه ها، ارواحِ انسانها و اركان حكومتها دميد. نفس عيسوى او، جامعه هاى رو به مرگ دينى را زندگى نوبخشيد و آيينه شفاف خدا نماى شريعت اسلامى را فراروى تاريخ نهاد. ژرفايى انديشه، بصيرت دينى، تيزنگرى، آينده شناسى،احاطه علمى، غناى فكرى، خلاقيت و آفريندگى، حماسه ورى، صلابت فكرى و آزاد انديشى از او به گفته رهبرى «تركيبى بديع و بى بديل » ساخت. كوثرى كه ساليان سال، با جارى زمان، گواراى تعاليم نابمحمدى(ص) و سيرت پاك علوى را بر جانهاى تشنه خواهد ريخت و زلال باران انديشه بار گرفته از سرچشمه وحى را بر جامعه ها، در درازناى تاريخ خواهد باريد و حيات و بالندگى را به ارمغان خواهد آورد. پاك فطرتان را شادابى خواهد بخشيد و انديشه هاى او بر بامتاريخ، مشعلى فروزان فرا راه فرهيختگان نيكى و بهروزى در كوير حيرت و سرگشتگى، خواهد بود. انديشه هاى فقهى، اجتماعى و سياسى او را گذشت زمان،تكامل جامعه ها، رشد انسانها و نيازهاى نوپيداى فردا و فرداها تفسير خواهد كرد و راه و رسم او را در هماهنگ سازى عرصه و گستره هاى گوناگون جامعه ها و نيازهاى نوپيداى بشر با شريعت محمّدى(ص) برخواهد نمود. او، فقه و فقاهت، به مانند عرصه هاى ديگر معارف ودانشهاى دينى، نگاهى ژرف، عالمانه و حكيمانه داشت و در احيا و بالنده سازى آن، ديدگاههايى پر مايه و مبارك به يادگار نهاد. مساله نقش زمان و مكان در استنباط احكام، پرتوى از فروغانديشه خورشيد وش اوست. خاستگاه اين نظر، نگاه همه سويه و بلند او به دين، تفسير نو وى از شريعت، دريافت ايشان از رسالت دين در عصر غيبت و دهها گزاره ديگر است. غواصّان ماهر و زبر دست، بايد كه در انديشه درياوش اوغوطه ور گردند و گوهر انديشه او را صيد كنند. دانشوران و فقيهانى آگاه و بصير بايد كه از رخ تابناك اين ديدگاه پرده بردارند. بى گمان، اين اصل بنيادين اگر به درستى شناخته شود،همان گونه كه در پيام رهبرى آمده است: «پشتوانه اى عظيم براى بهره مندى جوامع بشرى از كوثر شريعت اسلامى پديد خواهد آمد» و چه بسا دستاوردها و ره يافته هايش، سبب زدودن بازدارنده هاى بالنده سازى فقه: (عوام دارى، شخصيت زدگى، يك سو نگرى فردسالارى، ظاهر بسندگى، جزئى نگرى، جمود انديشى و...) گردد و بركات فهم و به كار گيرى اين ديدگاه در اجتهاد، مشكلات فقهى نظام جمهورى اسلامى را پاسخ گويد. از سوى ديگر، كوتاهى و دير كرد در پرداختن و پژوهش دراين مهم، ميراث پر مايه و پوياى فقهى اهل بيت(ع) را در بافت و زبانى دور از فهم اين نسل و عصر، زندانى كرده و زبان دين ناشناسان، جاهلان ناآگاه و يا آگاهان كينه ورز را عليه فقه باز و دراز خواهد كرد. شريعت اسلامى، جامد و بى انعطاف انگاشته و تبليغ خواهدشد و راه را براى روى آورى به راه حلها و قوانين بيگانه، باز خواهد كرد. در نتيجه، اجتماعات بشرى از بركات رهبرى و بهره گيرى از كوثر محمّدى(ص) محروم خواهند شد. روزنه اى به فهم درست نقش زمان و مكان در اجتهاداهميت و ژرفايى هر نظريّه اى بستگى به عظمت و گستردگىانديشه و هوشمندى صاحب آن است. طرح نظريّه زمان و مكان، ديدگاه دانش مردى جامعبى بديل، بصير و همه سو نگر است. فقيهى كه در همه دانشهاى دينى مهارتى بالا داشت و احكام، معارف و تعاليم وحى را نوش كرده بود. هم امت اسلامى و مردم ايران را خوب مى شناخت، هم نيازهاى علمى و فكرى جامعه اسلامى را نيك دريافته بود و هم از ديگر كسان راه حلها را بهتر مى شناخت. فهم و تبيين و تفسير چنين نظريه اى، ژرف كاوى، مايه ورى،هوشمندى وتارَك بينى مى طلبد. گُرد مردانى دانش ور، آگاه به جهان، عارف به زمان و خبرهدر همه زوايا و تعاليم اسلام بايد كه به تفسير انديشه آفتاب برخيزند. در شناخت، بويژه تطبيق اين اصل كلى بايست روشن بينى،با انضباط فكرى، خودباورى و شهامت، با احتياط و زيركى همراه گردد و از افراط و تفريط دامن گرفت; زيرا در اين ميدان مقدّس، بى بند و بارى علمى، همان اندازه خطر ساز است كه جمود فكرى و كوته بينى. در اين آوردگاه، بايد تبحّر و ژرف نگرى در فقاهت، با دركدرست از زلال روحِ دين و معارف و تعاليم ناب وحى، آميخته شود تا شهدى گوارا از آن انديشه طيبّه به دست آيد و نوش گردد. درهم آميختگى آگاهيهاى بنيادى از شريعت با جهان شناسىو عرفان به زمان، مركبى است براى تفسير و تسخير آن نظر بلند; چه آسان انگارى در ميدان اجتهاد و يا انجماد بر فتاواى فقها، افق نورانى فقاهت شيعى را كم فروغ خواهد كرد. سوگمندانه برخورد به عمد يا اشتباه با مساله زمان و مكان،دخالت فن ناشناسان در تبيين مراد امام و به ميدان نيامدن فقيهان و مجتهدان، فضاى فكرى جامعه را در اين باب تيره كرده و تفسير اين مهم، به عرفى شدن فقه، مصالح مرسله، بناى عقلا، قاعده الاهم فالاهم و... حجاب فهم اين اصل بنيادين فقاهت جواهرى شده همان گونه كه «ولايت مطلقه فقيه » و «پويايى فقه شيعه » نيز سرنوشتى چنين يافت و بيرون از حوزه هاى فقاهت، تفسيرها و تعبيرهايى دور از مراد امام راحل، در فضاى فرهنگى كشور انجام گرفت. اگر از آغاز، بويژه به گاه حضور امام، فقيهان خبره و بصير وفاضلان فن شناس و فقه دان به طرح و كاووش در اين ديدگاه مى پرداختند و در محافل علمى و درسهاى خارج حوزه اين ديدگاه و ديدگاههاى نو ديگر امام را در بوته نقد و بررسى مى نهادند، امروز دستاوردهاى مباركى از اين انديشه هاى طيبه به دست مى آورديم و نظاره گر طليعه نوزايى فهم فقهى و سرفصلى نو در فقاهت شيعه مى شديم. زادگاه پيدايى اين تفكّرخاستگاه و سرچشمه اين ديدگاه، در منابع دينى و كوثرشريعت، دهها اصل برگرفته از متن و روح و رسالت دين و قرآن و فلسفه وجودى و پيدايى اجتهاد و فقاهت است. در اين نوشته، به شمارى اندك از آن اصول، با الهام از پياممقام معظم رهبرى، اشارتى داريم.

1- وحيانى بودن شريعت اسلامى.

2- جاودانگى و فرا زمانى آن.

3- فطرى بودن شريعت.

1- وحيانى بودن شريعت: برازندگى شرايع دينى به آسمانىبودن آنهاست. وحى رشته تعليمى و هدايتى آفريدگار و آفريدگان است. آفريننده اى كه پيراسته از هر قيد و حد و مثل و مانند و همتاست. آيين و شريعتى به بشر ارزانى داشته است كامل و پاسخ گوىنيازهاى واقعى و دائمى او. هر چه عقل انسان تكامل و رشد يابد، كتاب خدا و منابع دين او، صفحات جديد و معارف نوى را فرا روى انسان خواهد نهاد: «ما من امر يختلف فيه اثنان الاّ وله اصل فى كتاب اللّه، عز وجل و لكن لايبلغ عقول الرّجال » چشمه خروشانى كه آفريده هاى او را در هر زمان و هر جايىدر گستره تاريخ، به درازاى عمر بشر و به پهناى اين جهان از گواراى زلال جارى خود مى نوشاند: «... لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فىكل زمان جديد و عند كل قوم غضّ الى يوم القيامة » هر كس هر زمان و در هر جا به او رو كند و به آستان او نيازبرد، بر او مى افزايد و در خور گنجايش و پذيرش او بهره اش دهد و در انجام بندگى و پيمودن راه درست يارى اش كند: «... ما جالس هذا القرآن احدالاّ قام عنه بزيادة او نقصانزيادة فى هُدى و نقصان من عمى.» شريعت، در بستر تاريخ يكى بوده روشهاى بى شمار خود رادر جامعه هاى متفاوت در خور فهم و نياز آن جامعه ها نموده است. «انّ اللّه تبارك و تعالى اعطى محمّد(ص) شرائع نوح و ابراهيم و موسى و عيسى، عليهم السلام » شريعت اسلام در بردارنده كمالها و حقيقتهاى همه شرايعاست. و ماده و سرچشمه آن علم و حكمت بى انتهاى خداست كه همه زمانها و مكانها را در زير بال هماىِ خود مى گيرد. و چنين است كه بر همه سرزمينها و كشتزارهاى حيات،مى بارد و با تفسير شريعت شناسان، همه جا و هر زمان را سيراب مى كند. البته به گاه وجود معصومان، همگام با نيازهاى زمان، آنان هم پرده از رخسار احكام و تعاليم شريعت برداشتند و هم روش كاوش و پژوهش در آن را با بيان اصول و ملاكهايى دقيق به فقه پژوهان نمودند. و در عصر غيبت، عالمان به شريعت و دانايان به سنّت و آگاهاز روش استنباط، احكام و مقررات اسلام را بر نمودند. منابع و سرچشمه هاى شريعت را لايه ها، زاويه ها و رويه هاىبسيار است. امير موحّدان از مدينه علم پيامبر خاتم(ص) هزار باب مى آموزد كه از هر باب هزار باب ديگر از علوم و معارف بر قلب او مى گشايد، بابهايى كه هر كدام، اصولى راهنما و جاودانه اند براى شريعت شناسان و فقه پژوهان. اين است رمز جريان پيوسته كوثر شريعت در امتدار زمان و تاريخ و زندگى سازى و جامعه پردازى آن.

2- جاودانگى شريعت: شاه كليد فهم جاودانگى شريعت،شناخت درست شريعت و تفاوت آن با فراورده هاى فقهى است. براى اثبات جاودانگى شريعت، نياز به تقسيم آن به اصولثابت و متغير نيست; چه شريعت هويتى است يگانه، پيوسته، ثابت و فرا زمانى، بويژه شريعت اسلام كه در بردارنده همه كمالها شرايع پيشين است. «شرع لكم من الدين ما وصّى به نوح...راه ورود و بهره ورى از اين كوثر لايزال و فزاينده و چگونگىاستنباط وظايف عصرى امت اسلامى، رنگ زمان و مكان مى گيرد:«لكل جعلنا شرعة و منهاجاً» پيامبر و امامان معصوم(ع)، در اين زمينه دو كار كردند:

1- تشريع، با الهام از قرآن و وحى كه خود اين گفته هاشريعت ناب است «و ما ينطق عن الهوى ان هو الاّ وحى يوحى ». بر آوردن فرعها و مساله ها از اصل و برابرسازى (تفريع)زندگى و جامعه با موازين برگرفته از شريعت. با كار نخست، شريعت را گسترش داده و غنا بخشيده اند و باكار دوّم، راه و رسم بهره ورى از آن و چگونگى ورود به اين سرچشمه زلال و زندگى ساز را به ما نشان داده اند. شريعت شناسان و فقيهان، از شيوه بهره ورى پيامبر(ص)،امامان(ع) از شريعت و چگونگى پاسخ به پرسشهاى زمانشان، راه گرفته و با عرضه نيازها و پرسشهاى عصر خود، به شريعت اسلامى و منابع دينى، فتوا مى دهند و نظامات جامعه را بر آن داده ها سامان مى بخشند. چنين فتواها و برداشته هايى، گرچه شريعت نيست، ولى همريشه در شريعت دارد و هم با ابزارى شرع پسند به دست آمده است; از اين روى، بر مسلمانان حجت هستند و اجرا و پياده كردن آنها واجب است; زيرا چنين برداشتهايى، از روى هوا، بى بندوبارى و جهالت نيست و آنچه ناروا شمرده شده پيروى از هواست. «ثم جعلناك على شريعة من الامر»از اين روست كه خلط ميان اين دو، رهزن شده وديدگاههايى افراطى و تفريطى در فراوردهاى فقهى رخ نموده است ناآگاهان به سلب كلى شريعت از فقه، فتوا دادند و جامد فكران، فتواى فقيهان را شريعت ناب پنداشتند و تفاوت بين آن دو را برنتابيدند. با اين كه فراورده هاى فقهى، ريشه در كوثر شريعت دارد، ولى ميان آن دو، تفاوتهايى است: شريعت كامل است، چون «من لدن حكيم عليم » است; ولى فقه به رشد فكرى و فرهنگى عصر مجتهد و تنگ انديشى و گشاده ذهنى فقيه وابسته است. فقه، دستاورد عرضه پرسشها و نيازهاى زمان بر شريعتاست و بى گمان در گذر تاريخ، در گذار و نوسان، ولى شريعت فراتر از هر قيد و زمان است. شريعت براى همه، مجتهد و مقلد، الزام آور است و فقيهانبزرگ بايد سر بر آستان آن نهند، ولى برداشتهاى فقهى هر فقيه، نه براى فقيه ديگر قابل پيروى است و نه بر مقلدان ديگر فقها، الزام آور. بنا بر اين، نام فتاوا را شريعت نهادن نارواست و بدعت.شريعت، بال هماىِ خود را بر فراز همه روزگاران مى گستراند، تا مسلمانان از گواراى آن شادابى گيرند و در هر عصر و مصرى، زندگى خود را بر مدار آن سامان بخشند.

3- فطرى بودن شريعت: فطرت، به معناى سرشت است.ساخت وجودى و هستى انسان، گرايش و آهنگى ويژه دارد: «كل مولود يولد على الفطرة » تواناييها، داراييها و ابعاد و استعدادهايى انسان دارد كه او را از ديگر آفريدگان جدا مى سازد و سبب كرامت انسان، خليفه خدا بودن او، گل سر سبد آفرينش شدنش مى گردد و مكانت و رسالت و نقش و جايگاه او را در هستى مى نماياند. شريعت، چونان دين بر روال و اساس فطرت انسان نازل شده است: «فطرة التى فطر الناس عليها ذلك الدين القيم ».از اين روى، بايد همه زوايا و تواناييها او را ببيند و براى رشدو رساندن او به مقام والا و الهى، برنامه دهد، برنامه اى به گسترش همه نيازها و رسالتهاى او. راه و روشى فراتر از اين خاكستان و تامين گر سعادت او در دو جهان. رابطه فطرت و شريعت را در اين گستره و با اين زوايه ديدننگاهى نو فرا روى مجتهدان و شريعت پژوهان قرار مى دهد. رسالتى كه فقه، اين فرزند صالح شريعت، بايد در همه شرايط، پاس كرامت و عزت انسان بدارد و زمينه پاسداشت امانت الهى و انجام رسالت سنگين او را، فراهم سازد و محرميت بشر را از كوثر زلال شريعت، كه همواره و همه جا بدان نيازمند است برنتابد. انتظارهاى رهبردر پايان پيام، رهبر هوشمند و فرزانه انقلاب اسلامى، چشمداشتهاى خود را از كنگره چنين بيان مى دارد:

1- تبيين درست نقش زمان و مكان در اجتهاد و ارائه تعريفىجامع و مانع از آن.

2- جداسازى و تبيين اين اصل با عناوين هم افق و همانند.

3- زدودن پنداشت ناسازگارى اين ديدگاه با اصل پايدارى و جاودانگى شريعت.

4- شناسايى شيوه هاى بهره ورى از اين اصل، در راه بالندگى فقه و فقاهت و اجرا و پياده كردن احكام شريعت. توفيق كنگره در برآوردن انتظارهاى رهبرى، چه اندازهبوده است، نظرها و قضاوتهاى گوناگونى در اين باره وجود دارد. شمارى از بزرگان، اين كنگره را آغاز يك تحول فكرى در حوزه دانسته اند. شمارى ديگر، ثمره آن را از مرزشناسايى محط بحث و بيانشبهه ها فراتر نديدند. كسانى هم اين ديدگاه بلند را بر نتابيدند و به تناقض صدر وذيل گفتار خويش گرفتار شدند. قضاوت صحيح در اين باب مقال و مجالى ديگر مى طلبد.دستاوردهاى مكتوب كنگره، گواه خوبى است بر ارزيابى وتوفيق آن. گام بعدىامّا آنچه مسلم مى نماد، اين سرآغاز راه است. اگر در اينگردهمايى علمى، ديدگاه امام تبيين و مرزبندى شده باشد و مراد امام به روشنى باز و شناخته شده باشد و طرح و رفع شبهه ها و اشكالها انجام گرفته باشد باز هم گام تكميلى و اساسى آن باقى است. راه كارهاى بهره ورى از اين اصل، در بالندگى فقه، تعيينجايگاه اين ديدگاه در دستگاه اجتهاد و استنباط، قرار دادن اين ديدگاه در متن دروس اصول و فقه، چگونگى استفاده از اين مهم در پيچيدگيهاى فكرى و اجرايى نظام اسلامى و اسلامى كردن نظامات پيچيده جامعه امروز، گشودن شريعه كوثر وحى فرا روى جامعه هاى دينى، با زبان و منطق عصرى و ... گامهاى بعدى است كه بايد پى گرفته شود، تا به يارى خدا و كمك از روح بلند امام راحل، قدس سره، شاهد بارش زلال ابر حيات بخش فقاهت بر سرزمينهاى اسلامى و شكوفايى تمدّنى نو برخاسته از گواراى كوثر وحى باشيم. ان شاء اللّه.

/ 1