خاتون گل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاتون گل - نسخه متنی

مجید مرادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شعر شيعي در تمام ادوار تاريخ بهترين نمونه از جان گذشتگي و اخلاص و فروتني در برابر حق است كه در آن شائبه اي از ريا، و يا طمع نان و اشتهاي مقام و نام ديده نمي شود. در اين مقال برآنيم تا گذر و نظري داشته باشيم بر سروده هاي سرآمدان سخن پارسي كه در مدح و منقبت بانوي برگزيده الهي، گفته اند.

ناصرخسرو قبادياني شاعر پرشور شيعي دست به دامن شفاعت دخت پيامبر مي زند تا در روز هراسناك قيامت در حضور گواهان، داد او را از دست دشمنان خاندان پيامبر(ص) كه بر او رنجها و شكنجه ها روا داشتند، بستاند.

پيش شهدا دست من و دامن زهرا آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع

بدهد به تمام ايزد دادار، تعالي تا داد من از دشمن اولاد پيمبر

و در قطعه اي ديگر با تعبيرات و استعارات زيبا و نغز از دختر پيامبر كه او را تجلي و ظهور غيب خداوند مي داند به «ناموس حق» و «صندوق اسرار» الهي ياد مي كند و او را مطلع و مشرق طلوع نور الهي مي داند كه نَفَس

شعر شيعي شعر مقاومت است و شاعران شيعي سمبلهاي پايداري اند. روح ستيهنده شعر شيعي برخاسته از جوهره تشيع است كه در طول تاريخ، همواره با مظاهر جاهليت در ستيز بوده است.

او صدهامسيح رادم بخش و حيات آفرين است. و در آخر مي گويد: بهشت برين با هشت درش خاك در زهرا(س) است و در برابر او بسيار ناچيز و بي ارج.




  • ماه ولايتست زِاطوارش
    ناموس حق و صندق اسرارش
    هم مشرق طليعه انوارش
    روح الامين تجلي پندارش
    هم مهر ريزد از كف مهيارش
    پاكست و داور است خريدارش
    گر مي نبود حيدر كرارش
    رضوان زهشت خلد بود عارش
    صديقه گر به حشر لود يارش
    زهرا چو هست يار و مددكارش
    باكش زهفت دوزخ سوزان ني



  • شمس وجود احمد و خود زهرا
    دخت ظهور غيب احد، احمد
    هم مطلع جمال خداوندي
    صد چون مسيح زنده ز انفاسش
    هم ماه بارد از لب خندانش
    اين گوهر از جناب رسول اللّه
    كفوي نداشت حضرت صديقه
    جنات عدن خاك درِ زهرا
    رضوان بهشت خلد نيارد سر
    باكش زهفت دوزخ سوزان ني
    باكش زهفت دوزخ سوزان ني



خواجوي كرماني، شاعر برجسته و سرآمد ادب پارسي و استاد حافظ شيرازي در چند جاي ديوانش به مدح دختر پيامبر پرداخته است. تركيبات زيبا و بديع در شعر خواجو فراوان به چشم مي خورد. از آن جمله است تركيب «خاتون قيامت» كه در ميلادش عروس طبيعت را زينت داده و نقش زرين بر جان هستي بسته اند. خواجو در اين قصيده آسمان و زمين و فرشتگان و كبوتران و... را به استخدام درمي آورد تا بتواند تصويرگري اش را با مهارت تمام به انجام رساند. فهم شعر خواجو جدا نيازمند تأمل و انديشه است تا باريك انديشي هاي شعرش كه از زباني فخيم و استوار برخوردار است مكشوف گردد. او در اين شعر مي گويد: در مقدم ريحانه پيامبر لباس تيره طبيعت را بيرون افكنده و كوه آهنين را مزين به كمربند زرين كرده اند.

در بيت بعد در ارائه تصوير بردن گهواره نوزاد خديجه مي گويد اين گهواره خاتون قيامت است كه مي برند و از اين روست كه چشم ديده بانان فلك (فرشتگان) را بسته اند. آنگاه با التفاتي به مخاطب از او مي خواهد كه دل به عشق آن تازي غازي (عرب جنگاور) ببندد كه در جنگ با روم، سپاهيانش لرزه بر جان قصر قيصر انداخته اند.




  • پرده زربفت بر ايوان اخضر بسته اند
    كوه آهن چنگ را زرين كمر دربسته اند
    ديده بانان فلك را ديده ها بربسته اند
    نام اهل بيت بر بال كبوتر بسته اند
    تازيانش شيهه اندر قصر قيصر بسته اند
    دل در آن تازي غازي بند كاندر غزوه روم



  • بار ديگر بر عروس چرخ زيور بسته اند
    چرخ كحلي پوش را بند قبا بگشوده اند
    مهد خاتون قيامت مي برند از بهر آن
    دانه ريزان كبوترخانه روحانيان
    دل در آن تازي غازي بند كاندر غزوه روم
    دل در آن تازي غازي بند كاندر غزوه روم



خواجوي كرماني در سروده اي ديگر عمق معرفتش را نسبت به حضرت زهرا(س) عرضه مي دارد. به تركيب «آل زهرا» توجه كنيد كه چگونه خواجو، مركزيت خاندان پيامبر و محور آن را حضرت زهرا(س) مي داند.

/ 12