چكيده: - اباضیه و تاریخنگاری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اباضیه و تاریخنگاری - نسخه متنی

احمد پاکتچی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


احمد پاكتچي

چكيده:

يكي از فرق اسلامي كه در حيات هزار و سيصد ساله خود اهتمامي ويژه به تاريخنگاري مبذول داشته فرقه اباضيه است كه در تحقيقات اسلام شناسي، اين بعد از حيات فرهنگي آنان كمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. آثار اباضي نه تنها در مطالعه تاريخ اين فرقه اساسي ترين منابع محسوب مي گردند، بلكه در مطالعات عمومي تاريخ اسلام در نواحي شبه جزيره و عراق در مشرق، بخش هايي از شمال و شرق آفريقا در مغرب، و حتي برخي نواحي ايران چون خراسان و جزاير خليج فارس منابعي مهم و درخور توجه اند. از آنجا كه مطالعه اي فراگير در تاريخ نگاري اباضيه نيازمند مجالي گسترده است، در اين مقاله سعي بر آن بوده تا روشي مبتني بر دوره هاي تاريخي و سبك نگارش براي طبقه بندي آثار تاريخي اباضيه و معرفي منطقي آنها عرضه گردد.

در اين مقاله به نوشته اي اباضيان مشرق بيشتر عنايت شده است.

كليد واژه ها: تاريخنگاري، وقايع نگاري، سير/ سيره، اباضيه، عمان، حضرموت، شمال و شرق آفريقا.

در نظري بدوي و عمومي به تاريخنگاري شايد چنين بنمايد كه هر ملتي و هر فرقه يي لابد بايد نسبت به ثبت وقايع خود و نوشتن تاريخ خويش علاقه مند بوده باشد و شوق تاريخنگاري را بتوان در ميان هر جماعتي دريافت. اما در عمل نگاهي بر ميراث مكتوب ملتها و فرقه ها نشان مي دهد كه همگي آنان به يك اندازه نسبت به نگارش تاريخ اهتمام نداشته اند. به واقع در مقام مقايسه جاي دارد كه برخي از ملتها يا فرقه ها، ملت يا فرقه يي تاريخ دوست خوانده شوند.

بي ترديد در ميان فرق اسلامي، يكي از مصاديق فرقه هايي تاريخ دوست، فرقه اباضيه است كه پيروان آن امروزه در نواحي عمان، شمال و شرق آفريقا پراكنده اند. اگرچه فرقه اباضيه در طول دهه هاي اخير، افزون بر مستشرقان از سوي محققان مسلمان نيز مورد توجه و مطالعه قرار گرفته، ولي درباره تاريخنگاري آنان هنوز پژوهش گسترده يي صورت نگرفته است.

نخستين بررسي در اين باره مقاله يي است مختصر از اسموگورزوسكي كه عنوان آن «بررسي آثار اباضي - وهبي در شرح احوال» است1. به عنوان اثري جامعتر نسبت به اين مختصر، بايد به مقاله لويتسكي با عنوان «مورخان، شرح حال نويسان و راويان اباضي - وهبي آفريقاي شمالي از قرن 8 تا 16 م» اشاره كرد كه در 1962 م در مجله اوراق شرقي به چاپ رسيده2 و در پي آن همان مؤلف در 1964 م مقاله يي با عنوان «منابع تاريخي فرقه اباضي» منتشر ساخته است.3

لويتسكي در اين مقاله به تفصيل به ذكر برخي آثار يافت نشده اباضي با زمينه رجالي - تاريخي مربوط به شمال آفريقا پرداخته است كه به جهت اختصار، از تكرار مندرجات آن در اين مقاله خودداري شده است.

در سخني كوتاه از جايگاه نوشته هاي اباضي در طبقه بندي آثار تاريخي و ارزيابي استنادي آنها، بايد يادآور شد كه اباضيان از ديرباز به تدوين تاريخ پيدايي فرقه و زندگي امامان و بزرگان خود توجهي خاص داشته اند و مطالبي در اين باب را در وقايعنامه هايي كه غالباً «سير» خوانده مي شدند، به ثبت مي آوردند. اين وقايعنامه ها كه آثاري تاريخي - رجالي محسوب مي گردند، خصوصيات عمومي تواريخ فرقه يي را دارا هستند و بازتاب آنها از وقايع تاريخي، چه وقايع درون فرقه يي و چه وقايع مربوط به عموم جامعه اسلامي، تا حدي جهت دار و قطبي شده است. در واقع بايد گفت كه وقايعنگاران اباضي بيش از اين كه به طور محض تاريخنگاري را هدف داشته باشند، به دنبال تأليف تواريخي آرماني و نمادين براي فرقه خود بوده اند، اما اين ويژگي چندان از ارزش استنادي آنها نمي كاهد.

گفتني است اباضيان از آن رو كه در سده هاي نخستين اسلامي فرقه يي بسيار پر تحرك بوده و غالباً در نواحي دوردست و مرزي تمدن اسلامي حضور داشته اند، بر اخبار و اطلاعاتي واقف بوده اند كه دست يافتن بر آنها از ديگر منابع اسلامي ناممكن است. به عنوان نمونه برخي آگاهي ها كه منابع اباضي از نخستين گامهاي نفوذ اسلام در آفريقاي سياه و حتي چين و هند به دست داده اند، اطلاعاتي بي نظير و منحصر به همين منابع است. نمونه هايي از اين گونه اطلاعات را لويتسكي در مقاله «اباضيه» در دائرة المعارف اسلام4 استخراج و تحليل كرده است.

علاوه بر آنچه ياد شد، مهم ترين ويژگي منابع تاريخي اباضيه، ارزش استنادي آنها درباره تاريخ درون فرقه يي اباضيه است؛ چه اباضيه در طول حيات تاريخي خود يا در نواحي دور از دسترس سكنا گرفته يا در كنار عامه مسلمين به اختفا زيست كرده اند و تاريخ سياسي و اجتماعي آنان از دسترس مورخان ديگر مذاهب به دور مانده است. در واقع براي بررسي تاريخ سياسي و اجتماعي اباضيه، در متون عمومي تاريخ اسلامي تنها اشاراتي محدود و پراكنده وجود دارد كه آن هم بيشتر به دو سده نخست هجري مربوط مي شود.

الف. تاريخنگاري در مغرب:

در صورتي كه بخواهيم پيشينه سنت تاريخنگاري اباضيه در آفريقا را بررسي كنيم، به عنوان كهنترين اثر تاريخي، بايد به نوشته يي از ابن سلام بن عمر (د. بعد 273 ق) اشاره كرد كه درباره عنوان دقيق آن به سختي مي توان نظر داد. نوشته ابن سلام در باب دوره آغازين دعوت اباضي و تاريخ آن، اكنون به عنوان بخشي از مجموعه نامنسجم بدء الاسلام و شرائع الدين، به كوشش ورنر شوارتس5 در 1406 ق / 1986 م در بيروت / ويسبادن انتشار يافته است. اين يادداشت هاي تاريخي ابن سلام در اختيار شماخي از مورخان سده هاي بعد نيز قرار داشته و اقتباس هاي مكرر از آن در كتاب السير ديده مي شود (شماخي 1/121، 122، 127، 142، 143، 222، 223؛ نيز نك. لويتسكي، «يك وقايعنامه اباضي»6، 73).

همزمان با ابن سلام، در واپسين سالهاي بقاي سلسله رستمي در مغرب، به استطراد بايد از كتاب تاريخ ابن صغير (تأليف در حدود 290 ق) ياد كرد كه هر چند خود شيعي مذهب بوده است، اما اثري مهم در تاريخ اباضيان تا هرت پديدآورده كه در خلال قرون به سان منبعي خودي، مورد احترام و توجه مورخان اباضي مغرب بوده است (نك. موتيلينسكي7)

در دهه پاياني سده 3 ق، حكومت اباضيان در مغرب به مركزيت تا هرت به دست عبيديان فرو پاشيد و سازمان اجتماعي اباضيه در مغرب دچار بي ساماني شديدي شد. در واقع اين دوره را نه در تاريخنگاري، كه در زمينه هاي گوناگون فرهنگي بايد دوره ركود در ميان اباضيان مغرب به شمار آورد؛ دوره يي كه تا ميان سده 5 ق ادامه يافت و با شكوفايي فرهنگي در نواحي و رجلان و نفوسه، بر آن مهر پايان نهاده شد.

/ 9