در محضر پیامبر اکرم (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در محضر پیامبر اکرم (ص) - نسخه متنی

سخنران: عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيامبر اكرم (ص)

پيامبر اكرم (ص)

آنچه در پى مى آيد متن سخنرانى آيةاللَّه جوادى آملى در مدينه منوّره است كه پس از پياده كردن از نوار، با اجازه معظّم له اقدام به درج آن كرديم. اين سخنان كه در جمع حجاج خانه خدا و در كنار مرقد مطّهر پيامبر گرامى(ص) و در يك فضاى عرفانى و معنوى ايراد شده است داراى ابعاد علمى، تحقيقى و معنوى است. اميدواريم مورد استفاده خوانندگان عزيز قرار گيرد. اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم، بسم اللَّه الرحمن الرحيم، الحمدللَّه الذّى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا اَن هدانا اللَّه و صلّى اللَّه على جميع الانبياء والمرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد(ص) و اهل بيته الطّيبين الطّاهرين سيّما بقيه اللَّه ارواح مَنْ سِواه فداه، بهم نتولّى و من اعدائهم نتبّرء الى اللَّه. آداب تشرف به محضر پيامبراكرم«ص» اينجا مدينه منوره، حرم رسالت و ولايت است، شهر رسول اكرم - عليه آلاف التحيه والإكرام - است. انسان كامل هرگز مرگ ندارد، چون همواره زنده و شاهد است. و همه ما در مدينه، در مشهد و محضر رسول اكرم - عليه آلاف التحيه والإكرام - مشرّفيم. نحوه شرف يابى به محضر آن حضرت را خداى سبحان در قرآن كريم ارائه كرده است كه چه وقت، براى چه و چگونه به محضر حضرت برويم و بعد از پايان موعد چه كنيم. همه اين امور را در سوره مباركه احزاب بيان كرده و فرموده است: «يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا أن يؤذن»1. «بدون اجازه وارد خانه رسول اكرم - عليه آلاف والتحيه والإكرام - نشويد». اگر شما را به عنوان مهمانى دعوت كرده اند وارد بشويد، ما اينجا مهمان رسول اكرم(ص) مى باشيم و در كنار سفره رسالت، غذا ميل مى كنيم «الى طعام غير ناظرين انيه»2 بدون دعوت، حق ورود نداريد. وقتى هم شما را دعوت كردند زود وارد نشويد بلكه منتظر پخته شدن غذا باشيد، سعى كنيد وقتى غذا پخت و آماده شد برويد «اذا طعمتم فانتشروا»، وقتى غذا ميل كرديد از آنجا منتشر بشويد. وقتى هم كه در محضر حضرت نشسته ايد سخنى كه باعث انس يكديگر است نگوييد «ولا مستأنسين لحديث انّ ذلك يوذى النبىّ فيستحيى منكم واللَّه لا يستحيى من الحق» وقتى در محضر حضرت نشسته ايد، سخن دنيا طرح نكنيد، با يكديگر مؤانسه نكنيد، حرفى كه حكمت و معرفت در او نيست نزنيد، گفتار عادى را در محضر حضرت ترك كنيد. مجلس پيغمبر مجلس علم و حكمت است، مجلس اُنس و مجلس سرگرمى نيست، اين ترجمه كوتاهى از اين آيه مباركه است. در اين آيه فرمود: فقط مؤمنين مى توانند بروند، غير مؤمنين مجاز نيستند، چون خطاب به اهل ايمان است «يا ايهاالذين آمنوا»، مؤمنين هم بى دعوت مجاز نيستند و محور اذن و دعوت هم پذيرايى است كه رسول خدا شما را دعوت مى كند كه مهمانى كند، و شما مهمان او باشيد. «ولكن اذا دعيتم فَادخلوا» برويد غذاى رسول اكرم را بخوريد. پذيرايى پيامبر از مهمانان چگونه است؟: اين غذا چه غذايى است كه رسول اكرم دعوت مى كند؟ مؤمنين، مهمانانِ رسول اسلامند، در عين حال كه ظاهر آيه از نظر پذيرايىِ صورى محفوظ است، اما از امام ششم سلام اللَّه عليه در ذيل آيه «فلينظر الانسان الى طعامه» به نقل مرحوم كلينى(ره) رسيده است كه «علمه الذى ياخذه ممن ياخذه»3 شما علمى را كه فرا مى گيريد، نظر كنيد ببينيد از چه كسى آن را مى گيريد. گاهى طعام، يك طعام ظاهرى است كه با باران، مزرعه ها و باغ ها سر سبز و خرّم مى شود و گاهى يك طعام حقيقى و معنوى است كه غذاى روح مى باشد و جان را تغذيه مى كند. اگر طعام در اين آيه دو مصداق داشت، طعام در آيه قبلى هم دو مصداق دارد. در جاى ديگر اين چنين آمده است: «ما باران را نازل مى كنيم، زمين را مى شكافيم و با بذر افشانى غذا فراهم مى كنيم». اگر منظور از اين طعام، طعام ظاهرى باشد، منظور از آن آب، باران است و منظور از زمين و شيار و محصول آن، وسائل و محصولات كشاورزى و مانند آن خواهد بود، ولى اگر منظور از اين طعام مصداق معنويش باشد مراد از آن آب، آب حيات، و منظور از زمين، زمينه حيات و زمينه دل خواهد بود و مانند آن. پس طعام در قرآن كريم دو مصداق دارد: «طعام جسم» و «طعام روح»، آن مصداقى كه طعام جسم است و ديگران با ما در آن شريكند، درباره اش فرموده: «كُلوُا وارعواانعامكم»4 و فرمود: «متاعاً لكم ولأنعامكم» اما آن طعامى كه مصداق معنوى است، ما با فرشتگان در آن شريكيم، اگر براى فرشته مقامى است ما در تغذيه آن طعام شريك فرشته هاييم، اگر معرفت حق و توحيد حق طعام معنوى است و فرشتگان از اين طعام برخوردارند، خردمندان و علما همسايه فرشته اند، و لذا در كريمه «شهداللَّه انه لا اله الّا هو والملائكه واولوالعلم»5 علما را با فرشتگان يكجا ياد مى كند؛ يعنى در غذاى معنوى، انسانهاى وارسته سهيم فرشته هايند، همانطورى كه در غذاهاى مادى انسان با انعام شريك است. بدينگونه به ما هشدار داده كه طعام بدن، شريكى پايين تر از شما دارد، ولى اگر عالم شديد شريك فرشتگان در معارفيد، و اگر در جنگ شربت شهادت نوشيديد شريك فرشتگان در پروازيد. ذيل آيه كريمه «جاعل الملائكة رسلاً أولى أجنحة مثنى و ثلاث و رباع...»6 اين چنين روايت شده كه: شهيد با فرشته هم پرواز است، جعفر طيّار با فرشتگان هم پرواز است، و عباس بن على - سلام اللَّه عليهما - با فرشتگان هم پرواز است. گاه انسان دستش را در راه خدا مى دهد و با «اولى اجنحةِ مثنى و ثلاث» هم پرواز مى شود. گاهى تلاش و كوشش مى كند تا عارف وعالم باشد، در اين صورت با فرشتگان هم شهادت است. طعام معنوى پيامبر(ص) پس طعام در قرآن كريم دو مصداق دارد، و خورندگان اين طعامها هم مشخص اند. و ما مهمان رسول اكرميم، در كنار سفره طعام معنوى آن حضرت نشسته ايم تا او ما را تغذيه نمايد. ما را دعوت كرده كه عالم كند، بدون اذن وارد نشده ايم، بدون دعوت هم شركت نكرده ايم. ما از اين جهت به خود وعده مى دهيم كه با دعوت آمده ايم و امكان حضور بدنى نصيب ما شده است، و لذا خود را اميدوار مى كنيم كه پيام دعوت حضرت به ما رسيده است. اما اكنون كه آمده ايم بايد چه كنيم؟ جز اين است كه بايد از طعام حضرت استفاده كنيم؟ اگر كسى خواست از غذاى علمى حضرت استفاده كند شرطش چيست؟ فرمود: شما كه مهمان پيغمبريد مبادا عمر خود را در مدينه با مؤانسه بگذرانيد (مستأنسين لحديث) مبادا دهان باز كنيد و سخن عادى مطرح كنيد، وقت را به اُنس و موانسه هاى صورى بگذرانيد، بايد اينجا سميع بود و بصير، بايد شنوا بود و بينا. شما آمده ايد حرف بشنويد يا حرف بزنيد؟ اگر آمده ايد كه چيزى ياد بگيريد پس حرف نزنيد كه پيغمبر را مى رنجاند. (مستأنسين لحديث ان ذلكم يوذى النبىّ فيستحيى منكم) مگر بين حرم و هتل فرق هست؟ مگر يك ديوار به عنوان مرز حرم حاجب است؟ اگر شب در حرم را بستند يعنى ديگر راهى براى زيارت نيست؟ پشت ديوار حرم نمى توان زيارت جامعه را قرائت كرد؟ اگر شب راه نيست نمى توان بار يافت؟ اگر يك ديوار و دو ديوار حاجب باشد كه انسان نمى گويد: «من شهادت مى دهم تو مقام مرا مى بينى و سلام و كلام مرا مى شنوى و جواب مى دهى، منتها خدا اجازه نداده كه من لذّت مناجات تو را درك كنم» آيا خدايى كه ارحم الراحمين است او مانع از لذايذ مناجات است؟ يا بدخورى و پرخورى ظاهرى نمى گذارد كه انسان لذت مناجاتش را بچشد؟، يا آن استيناس و مؤانسه و مجلس انس داشتن در مسافرخانه ها و دور زدن در كوى و برزن مانع لذت مناجات است! خداوند فرمود: «اگر مهمان رسول اكرميد مؤانسه نكنيد و اين كارِ شما رسول اكرم را مى رنجاند». در قرآن كريم آمده: «كسانى كه پيغمبر را مى رنجانند از رحمت خاصّه به دور مى مانند». او از شما خجالت مى كشد ولى خدا استحياء ندارد. بالصراحة مى گويد: اگر در محضر نبى اكرم آمده ايد حرفهاى عادى نزنيد، به خنده كردن وقت نگذاريد، به تعليم و تعلم وقت بگذاريد. آن ساعتى كه مشغول تدريسيد مهمان رسول اكرميد، آن لحظه اى كه سرگرم ارشاد و هدايتيد مهمان رسول اكرميد، گرچه مشغول ياد دادن احكاميد ولى داريد تغذيه معنوى مى كنيد، گرچه سرگرم ارشاد و هدايتيد ولى داريد تعلّم مى كنيد. ما نبايد همّتمان تا اين حد باشد كه در قيامت به جهنم نرويم، خدا ما را نسوزاند، اين يك همّت نازلى است. در قيامت خداى سبحان بسيارى از انسانها را به جهنم نمى برد، كودكان را به جهنم نمى برد، ديوانه ها را به جهنم نمى برد، مستضعفين فطرى را به جهنم نمى برد. جهنم نرفتن و نسوختن كه هنر نيست، با فرشته ها هم صحبت بودن هنر است، كارى كردن كه فرشته ها به استقبال انسان بيايند هنر است، «سلام عليكم طبتم فادخلوها»7 را از زبان فرشته ها شنيدن هنر است. آنها خدمه شمايند. و الآن راه در اينجا براى رسيدن به اين مقام باز است. ساده ترين كارى كه موجب آزار پيامبر(ص) نشود آن است كه مواظب خوراك و گفتارمان باشيم. اين از سخنان نورانى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب - صلوات اللَّه و سلامه عليه - است كه فرمود چند چيز با چند چيز جمع نمى شود «لا تجتمع البطنة والفطنة والشهوة والحكمة»8 پرخوردى با مصمّم بودن جمع نمى شود، كسى اهل عزم است كه پرخور و بد خلق نباشد. تبعيت از شهوات نفسانى با حكيم بودن سازگار نيست. شخصى در محضر رسول اكرم آروغ زد، حضرت فرمود: «اَقلْل من جشأتك»9 چرا به خودت اجازه مى دهى آنقدر بخورى كه در محضر ديگران آروغ بزنى، تو انسانى، بهمان اندازه كه برايت لازم است اكتفا كن. آنها كه هميشه سيرند گرسنگى فراوانى در قيامت در پيش دارند. ضيافت پيامبر شب زنده دارى است: مهمان پيغمبر بودن با شكم پر ممكن نيست و اگر كسى اهل مؤانسه باشد شب را با ديگران به انس مى گذراند و ديگر فراغتى ندارد، «انّ لك فى النهار سبحاً طويلاً» او اجازه نمى دهد كه «إنّ ناشئة الليل هى اشد وظأً و أقومُ قيلاً»10 نصيبش شود. اگر كسى مهمان رسول اكرم است، ممكن نيست از شب زنده دارى محروم باشد، زيرا پذيرائى پيامبر تهجّد است و به شب زنده دارى دعوت مى كند. ضيافت رسول اكرم در احياء ليل است و با مؤانسه دوستان در شب، سازگار نيست. اگر خدا فرمود: «شما مهمان رسول اكرميد»، غذاهاى رسالت را مشخص كرد، فرمود پنج نماز است كه ديگران با تو شريكند و تو با ديگران سهيمى. اما اين نماز ششم، نماز خاص است؛ «أقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل». چهار نماز عبارتند از: ظهرين و مغربين؛ يعنى از دلوك شمس تا دل شب و قرآن الفجر كه پنجمين نماز است، همه در خواندن آن شريكند. امّا «و من الليل فتهجّد به نافلة لك»، مال تو، «عسى اى يبعثك ربك مقاماً محموداً»11 تو اين مقام و سفره را به ديگران خواهى داد و از آنها پذيرايى مى كنى، چون آنان مهمان تواند. بديهى است كه اگر كسى مهمان پيغمبر شد، از غذاى او استفاده مى كند و از خود سخنى ندارد. حال كه اينجا غذا را ميل كرد (و اذا طعمتم فانتشروا) به اقطار عالم منتشر شويد تا همين غذاها را منتقل كنيد. تكريم خداوند از پيامبر و مؤمنان اگر اينگونه مهمان شديد، آنگاه خداوند و همه فرشته ها بر شما صلوات و درود مى فرستند، آرى انسان عادى به جايى مى رسد كه خداى سبحان و ملائكه بر او صلوات بفرستند. در همين سوره مباركه احزاب اگر صلوات خدا و فرشته ها بر رسول اكرم - عليه آلاف التحيه والإكرام - مطرح است. صلوات خدا و فرشتگان بر شما هم مطرح است. اگر در اين سوره فرمود: «اِنَ اللَّهَ وَ مَلائَكَتَه يُصَلّوُنَ عَلَى النَّبِىِّ» در همين سوره نيز فرمود: «هو الذى يُصلّى عليكم و ملائكته»12 اين چه انسانى است كه مى تواند به جايى برسد كه خدا بر او صلوات بفرستد! كارى نكنيم كه افراد ساده اى كه در كاروان ما هستند، به جايى برسند كه در قيامت ما به شفاعت آنها محتاج باشيم. مرحوم بحرالعلوم - رضوان اللَّه عليه - مى گويد: مرحوم خواجه نصرالدين طوسى در درس وقتى نام سيد مرتضى را برد گفت: «قال السيّد المرتضى صلوات اللَّه عليه» براى رفع اعجاب شاگردان فرمود: «فكيف لا يُصلّى على المرتضى!». اگر خدا بر شما صلوات مى فرستد، ملائكه خدا بر شما صلوات مى فرستند، اين محصول مهمانى رسول اكرم است، خدا مى خواهد شما را نورانى كند، وگرنه مسائل مادّى چندان ارزش ندارد، زيرا همه اين مسائل رفاهى كه در اين يك ماهه نصيب زائران مى شود، يك روزه نصيب متكاثرانى خواهد شد كه وقتى از سايه قصرشان مى گذرى مى بينى سايه آن به آسانى تمام نمى شود و لذا فرمود: «اگر خواستيد بدانيد دنيا چقدر مى ارزد ببينيد به دست چه كسى است»؟ آنچه در اين دو صلوات هست، اين است كه درباره نبى اكرم فرمود: «ان اللَّه و ملائكته يصلّون على النبى»13 در تصليه بر رسول اكرم همه فرشتگان در خدمت خداى سبحان با هم صلوات مى فرستند كه يك تجليل است. شما اگر خواستيد از دوستتان تكريمى به عمل آوريد با همه آشنايانتان يكجا به ديدار او مى رويد، وقتى هم خداى سبحان بر رسول اكرم صلوات مى فرستد همه فرشته ها را در خدمت خود جمع مى كند و مى فرمايد خدا و فرشتگان خدا بر نبى اكرم صلوات مى فرستند، اما در همين سوره وقتى سخن از صلوات بر مؤمنين است خدا درباره مؤمنين تنها صلوات مى فرستد، ملائكه هم جدا، لذا فرمود: «هوالذى يصلى عليكم و ملائكته» وقتى جمله «هو الذى يُصلّى عليكم» تمام شد، آنگاه جمله «ملائكته» را بر آن عطف كرد، در آنجا عطف مفرد بر مفرد است، در اينجا عطف جمله بر جمله. نشانه صلوات خدا و فرشتگان چيست؟ نشانه اش «لِيَخْرجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلىَ النُّورِ» است و شما را نورانى مى نمايد، يك انسان نورانى به طبيعت تيره نمى نگرد. فرازهاى نورانى زيارت جامعه: ما در اينجا تنها مهمان رسول اكرم نيستيم بلكه مهمان اهل بيت هم هستيم «بقيع و ما ادريك ما البقيع؟»! شما زيارت جامعه را در مشاهد ديگر مى خوانيد، اما آنطور كه در بقيع زيارت جلوه مى كند در مشاهد ديگر ظهورى ندارد. در فرازهاى نورانى زيارت جامعه عرض مى كنيم: شما اى اهلبيت نبوت محدق به عرش بوديد، محيط به عرش «اللَّه» بوديد، در آن جايگاه رفيع منزلت داشتيد، و خدا بر ما منت نهاد شما را از عرش به فرش آورد، در بين مردم هستيد، «ذكركم فى الذاكرين و اسماءكم فى الأسماء و اجسادكم فى الاجساد و ارواحكم فى ارواح و انفسكم فى النفوس و آثاركم فى الآثار و قبوركم فى القبور، فما احلى اسمائكم و اكرم انفسكم و اعظم شأنكم و اجلّ خطركم و اوفى عهدكم و اصدق وعدكم» شما در بين مردميد، بدن هاى شما در بين ابدان است، نام هاى شما در بين نام هاى ديگران است، آثار شما در بين آثار ديگران و قبرهاى شما هم در بين قبور است. در ساير مشاهد اين جمله «قبوركم فى القبور» (قبور شما را با ديگران يكسان كردند) خيلى جلوه ندارد، زيرا قبور آنها از قبور ديگران ممتاز است، ولى در بقيع وقتى انسان كنار اين قبور مطهره قرار مى گيرد، مى بينيد چنين است. «فما احلى اسماؤكم» چقدر نام شما شيرين است. خوب اگر كسى نام حسن بن على(ع) را ببرد، نام على بن الحسين(ع) را ببرد، نام محمد بن على(ع) را ببرد، نام جعفر بن محمد(ع) را ببرد و لذت نبرد، نمى تواند بگويد نام شما چقدر شيرين است، قبر شما چقدر پرجاذبه است، اثر شما چقدر شيرين است. مبادا بدون خلع نعلين وارد حرم مطهر ائمّه بقيع بشويد. به اين زائران عزيز كه از يك كشور فداكار شيعه آمده اند بفرماييد ادب و احترام بقيع در اين نيست كه خود را به قبر بيندازيد، وقتى وارد مى شود بعد از اذن دخول، بايد كفش را همين دمِ در، بيرون آوريد، آهسته آهسته قدم برداريد، تا شيرينى اين جمله ها را احساس كنيد. به ما گفتند وقتى در كنار اين قبور رسيديد و مى بينيد با ساير قبرها يكسانند بگوييد: «واكرم انفسكم و اعظم شأنكم و اجلّ خطركم و اوفى عهدكم و اصدق وعدكم» و آنگاه مى گوييم: «كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوى و فعلكم الخير»، حرفتان نور است. «و عادتكم الأحسان و سجيّتكم الكرم»، شما نورانى هستيد، حرفهاى روشنگرانه داريد و فطرت و سجيه شما كرم و بخشش است، بنابراين ما با ديگران فرق داريم. با ما چند كلمه حرف بزنيد. آن بزرگواران گاهى در رؤيا با آدم حرف مى زنند، گاهى در بيدارى. اگر كسى در خود احساس تغيير حالت كرد بداند كه ائمه بقيع - سلام اللَّه عليهم - با او حرف زده اند، و اگر كسى در خود حالى نديد، نا اميد نباشد. يك راه است و ديگر هيچ، و آن اشك (و سلاحه البكاء). يك ميليون نفر آمدند و زيارت كردند و رفتند، آيا ما هم بايد اين چنين باشيم، ما با همه مردم روى زمين فرق داريم. تنها كشورى كه ولايت على و اولاد على«ع» در آن است، كشور ماست. تنها كشورى كه به عشق شهادت آزاديش را تضمين كرده است، كشور ماست. ما آمديم بدون شنيدن حرف اينها برگرديم؟ بدا به حال ما كه چيزى نشنويم و برگرديم! حرف آنها از دل برمى خيزد، آنكه حرف را با دل گرفت با دلها سخن مى گويد «نزل به روح الامين على قلبك لتكون من المنذرين»14 او هم با دلها سخن مى گويد. اگر تغييرى در خود ديديد بفهميد حضرت با ما سخن گفت، اگر تغييرى در حالمان ديديم بايد بفهميم كه بقيع با ما سخن گفته و اگر تغييرى پيدا نشد بناليد تا تغيير پيدا بشود. گريه، سلاح مبارزه با شيطان: آنكه نگذاشت ما حرف ائمه را بشنويم كيست؟ يا شيطان درون است يا شيطان بيرون آنچه نگذاشت ما اين نور را احساس كنيم كيست؟ يا نفس امّاره است يا ابليس، خوب اگر خواستيم بر اين دشمن پيروز بشويم چه كنيم؟ اينجا كه جاى توپ و تانك نيست، اين دشمن بيرون را با سلاح گرم مى شود از پا در آورد، اما نفس امّاره را با كدام اسلحه از پا در بياوريم؟. (و سلاحه البكاء) ناله و جزع و شيون انسان را فاتح مى كند، زيرا اگر كسى ننالد كه پيروز نمى شود، و اگر پيروز نشد بطور عادى مى آيد، بطور عادى برمى گردد؛ حدّاكثر آن است كه آن را به جهنم نبرند. آن كفارى كه دسترسى به اين معارف اسلامى ندارند و در دورترين نقاط عالمند آنها را به جهنم نمى برند، نسوختن كه هنر نيست. انسانى كه اهل دنياست گرفتار قساوت دل و جمود عين است، پس از اين فرصت حدّاكثر استفاده را بكنيد. پاورقى ها: - 1 - احزاب: 53 . 2 - «انى» (مقصوراً) يعنى غذا نضج و پخته شد و «اناء» (ممدوداً) يعنى ظرف. 3 - بحار، ج 2، ص 96 . 4 - طه: 54 . 5 - آل عمران: 18 . 6 - فاطر: 1 . 7 - زمر: 79 . 8 - كافى، ج 4 ، ص 248 . 9 - سفينةالبحار، ج 1 ، ص 156 . 10 - مزمل: 7 - 6 . 11 - اسراء: 79 - 78 . 12 - احزاب: 56 . 13 - احزاب: 33 . 14 - شعراء:

/ 1