مادرى مهربانتر از خورشيد
حجة الاسلام اصغر بابايى شخصيت فاطمه زهرا (س)، در ابعاد گونه گون قابل بررسى است . در هر مرحله از مراحل زندگى وى، لايهها و درسهاى بزرگى نهفته است و با كالبدشكافى و موشكافيهاى عميق، مىتوان درسهاى بزرگى آموخت و بايد هم آموخت . يكى از ابعاد زندگى فاطمه زهرا (س)، كه خيلى درخشان و دلنواز است، «بعد تربيتى» زندگى حضرت است . سيره علمى و عملى فاطمه زهرا (س) در امور تربيتى، چيزى نيست كه بتوان ظرافتها و لطافتهاى آن را به قلم آورد و يا اينكه در يك مقال و مقاله بتوان ترسيم كرد . سيره علمى، تا به مرحله عمل نرسد و عملى نگردد، فايده چندانى ببار نمىآورد . از سيره عملى فاطمه (س)، در امر تربيت، سخن بگوئيم، وى را «بانو و كوثر بيكران» و «مادر محبت» معرفى كنيم; ولى خودمان در ميدان عمل، بىعارى و بىپروايى بكنيم، آيا چنين كارى شايسته است؟ زمزمههاى تربيتى زهرا (س)
زلالتر از آب زمزم: وارهيده از جهان عاريه
ساكن گلزار و «عين جاريه» (1) آوازه و آرزوهاى مادر، به «تربيت» پيوند خورده است . در حقيقت، مادر «پيش مرگ و سر پيشاهنگ» ، امر تربيت است و از جمله دل مشغوليها و دلجوئيهاى ديرينه وى تربيت فرزند در ابعاد گونهگون زندگى است . از ديدگاه اسلام، «تربيت اسلامى» ، خدايىترين مسئلهاى است كه يك مادر دانا با آن مواجه است . اسلام دين «تربيت محور» است و در اين راستا مردان و زنان بزرگى را با «چراغ هدايت» ، جهت ايصال الى المطلوب و ارائه طريق به سوى بشريت فرستاده است . مولانا در همين راستا راست گفت:
كلكم راع نبى چون راعى است
از رمه چوپان نترسد در نبرد
ليكشان حافظ بود از گرم و سرد (2)
خلق مانند رمه او ساعى است
ليكشان حافظ بود از گرم و سرد (2)
ليكشان حافظ بود از گرم و سرد (2)
اشبه اباك يا حسن
واعبد الها ذا المنن
و لا توال ذا الاحن
واخلع عن الحق الرسن
و لا توال ذا الاحن
و لا توال ذا الاحن
حسن جان مانند پدرت باش
خدايى پر فضل و احسان را بپرست
از دشمنان كينه توز دوستى و پيروى مكن (4)
حق را از بند اسارت رهاساز
از دشمنان كينه توز دوستى و پيروى مكن (4)
از دشمنان كينه توز دوستى و پيروى مكن (4)
انت شبيه بابي
لست شبيها بعلي
لست شبيها بعلي
لست شبيها بعلي
در آسمان درها نهى
اى خلق سرگردان تو
در آدمى پرها نهى
صد شور در سرها نهى
در آدمى پرها نهى
در آدمى پرها نهى
مگر خيانت چه هست؟
خيانتبه اين نيست كه سر كودك را از قفا جدا بكنند، هر كارى كه روح و انديشه كودك را خدشه دار كند، خود بزرگترين خيانت است و هيچ خيانتى، عمق فاجعهاش، عميقتر از خيانت در امور تربيتى نيست و گناه آن بابخشودنى است . به هر حال، تا شور و شعور لازم در امر تربيت تحقق پيدا نكند و تا زندگى را سراسر عشق نبينيم، تربيت انقلابى و يا پاكسازى و خودسازى، نوسازى انقلابى تحقق پيدا نمىكند و به بار نمىنشيند . مادران يخچالى!
تربيت منهاى محبت، آب در هاون كوبيدن است . كتاب كريم مىفرمايند: «و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا، اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلاتقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا; پروردگارت مقرر داشته است كه جز او را نپرستيد، به پدر و مادر نيكى كنيد، چنانچه يكىيا هر دوى آنها نزد تو به پيرى رسيدند كلمهاى رنجش آور به آنها نگو، و بر سرشان فرياد نزن، و با اكرام با آنها سخن بگو، و با آنها خاكسارى و مهربانى كن، و بگو: پروردگارا همانگونه كه آنها مرا در كودكى پرورش دادند، تو نيز آنها را مشمول رحمتخود قرار بده .» (6) ظاهر آيه يك معناى روشنى دارد و آن مهربانى و احترام به والدين است . ولى آنچه مهم است و از روح و معناى پنهان اين دو آيه استفاده مىشود، اين است كه وقتى پاى تربيت انسانى و اسلامى به ميان آمد، در مرحله اول والدين بايد اين آيات را در عمل تفسير كنند و يكى از دستورالعملهاى كار تربيتى خود قرار دهند تا در مرحله بعدى نوبتبه فرزندان برسد . مادرى كه مىخواهد كار تربيتى معنادار انجام دهد، خود بايد: 1 - به فرزندان نيكى كند . 2 - هنگام ناتوانى در دوران نوزادى و كودكى، و يا دوران ديگر، حتى به آنها اف نگويد . 3 - بر سرشان فرياد نزند . 4 - با اكرام با آنها سخن بگويد . 5 - با آنها خاكسارى و مهربانى كند و بال و پر پر مهر و آغوش گرم خويش را به سوى آنها بازگشايد . 6 - از خداوند براى فرزندان، طلب سعادت و رحمتبكند . فاطمه زهرا (س) كه خود قرآن ناطق و مفسر كبير است، يقينا در كار تربيتى، اين نكات ظريف و عميق قرآنى را كاربردى ساخت و بدان جامعه عمل پوشاند . در روايت آمده، امام حسن (ع) مريض شد و درد و بىتابى آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عزيزش را خدمت رسول خدا برده : «قالت: يا رسول الله ادع الله لابنك ان يشفيه، اى رسول خدا! پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد .» (7) در جاى ديگر آمده، حضرت زهرا (س) با ياد روزگار شيرين و محبتهاى رسول خدا، خطاب به كودكان خود فرمود: «اين ابوكما الذي كان يكرمكما و يحملكما مرة بعد مرة؟ اين ابوكما الذي كان اشد الناس شفقة عليكما؟ فلا يدعكما تمشيان على الارض و لا اراه يفتح هذا الباب ابدا و لايحملكما على عاتقه كما لم يزل يفعل بكما؟ كجاست پدر مهربان شما دو فرزندم؟ كه شما را عزيز و گرامى مىداشت، و همواره شما را بر روى دوش خود مىگرفت، و نمىگذاشتبر روى زمين راه رويد . كجاست پدر شما كه مهربانترين مردم نسبتبه شما بود . ديگر هرگز او را نمىبينم كه اين درب منزل را باز كند، و شما را بر دوش خود گيرد، همان رفتارى كه همواره نسبتبه شما انجام مىداد .» (8) با اين شيوه با فرزندان سخن گفتن، در واقع يك دوره كامل، كلاس «آموزش محبت» است . همان كلاسى كه پدر بزرگوارش براى وى برگزار كرد، خود دارد براى فرزندان دلبند خويش برگزار مىنمايد . اين همان كلاس كاربردى عملى است، كه از زيباترين كلاسهاست . فاطمه زهرا (س) «مادر محبت» است و با محبت معنادار وى بايد جهان هدايت مىشد . اگر با وجود الگوى تربيتى چون فاطمه زهرا (س)، عده كثيرى از مادران مسلمان با مشكل تربيتى مواجه هستند، اين به خاطر آن است كه : اولا شناخت و معرفت عميق، نسبتبه شخصيت الگو ندارند . ثانيا شناخت و تلقى و برداشت درست از تربيت اسلامى ندارند . ثالثا برخورد و رفتارشان در امر تربيت محبتآميز نيست . رابعا بسيارى از مادران و پدران تربيت را به عنوان بزرگترين منبع، به حساب نمىآورند . نويسنده كتاب «كوچك زيباست» كه يك بحث اقتصادى در آن مطرح شده است، يكى از عناوين بحث كتاب را «تربيت، بزرگترين منبع» قرار داده است . مىگويد: «عامل اصلى همه توسعههاى اقتصادى از ذهن آدمى برمىخيزد . ناگهان، شهامت، قدرت ابتكار، اختراع، تكاپوى سازنده، نه تنها در يك زمينه بلكه در بسيارى زمينهها در آن واحد از وجود آدمى فوران مىكند . . . بنابراين مىتوان گفت كه تربيتحياتىترين منبع براى بشريت است .» (9) به هر تقدير، اگر ظرافتهاى تربيتى كه «مادر مهربان» فاطمه زهرا (س)، آنها را در امر تربيتبكار مىگرفت، در زندگى انسانى - اسلامى مسلمانان جامه عمل پوشيده مىشد، مىبايست در انتظار مىمانديم كه:
از محبت تلخها شيرين شود
از محبت دردها صافى شود
از محبت مرده زنده مىكنند
از محبتشاه بنده مىكنند (10)
از محبت مسها زرين شود
از محبت دردها شافى شود
از محبتشاه بنده مىكنند (10)
از محبتشاه بنده مىكنند (10)
داستان داورى و مادرى:
اگر مادرى با داورى بين فرزندان مواجه گردد چه بايد بكند؟ داورى و قضاوت، از ظرافت و لطافتخاصى برخوردار است و اين امر بر كسى پوشيده و پنهان نيست . ولى داورى بين فرزندان و كودكان، ظرافت و لطافت كار را صد چندان مىنمايد . - ذهن صاف و دست نخورده كودكان - روح لطيف و ظريف آنها - داورى توام با تربيت - فضاى ذهن كودك و محدوديتهاى آن، همه و همه دستبه دست هم مىدهند و كار داورى بين فرزندان و كودكان را با مشكل مواجه مىكند . آيا مادران مىتوانند داوران خوبى براى فرزندان و كودكان خود باشند؟ در اينجا توجه عزيزان را به يك داستان جالب توجه، كه از طرف «مادر محبت» حضرت زهرا (س)، صورت گرفت، جلب مىنمائيم . داستان داورى بدين قرار است كه: «رسول گرامى اسلام درباره مسابقه خطاطى به حسن و حسين (ع) سفارش فرمود: هر كس خط او زيباتر است، قدرت او نيز بيشتر است . حسن وحسين هر كدام خط زيبايى نوشتند، اما رسول خدا قضاوت نكرد و آن دو بزرگوار را به مادرشان، فاطمه (س) هدايت فرمود، تا نگرانى قضاوت، با عاطفه مادرى جبران شود . حضرت زهرا (س) ديد كه هر دو خط زيبا و هر دو در اين مسابقه هنرى شركت نمودهاند، چه بايد كرد؟ با خود گفت: قالت: انا ماذا اصنع و كيف احكم بينهما؟ من چه مىتوانم بكنم و چگونه ميان دو كودكم داورى كنم؟ قضاوت نهايى را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود: يا قرتى عينى انى اقطع قلادتى على راسكما و انشر بينكما جواهر هذه القلادة فمن اخذ منها اكثر فخطه احسن و تكون قوته اكثر . اى نور ديدگانم! من دانههاى اين گردنبند را با پاره كردن رشته آن بر سر شما مىريزم و ميان شما دانههاى گردنبند را پخش مىنمايم . هر كدام از شما دانههاى بيشترى بگيرد، خط او بهتر و قدرت او بيشتر است .» (11) به حق، ظرافت و زيبايى از لابلاى اين داورى، موج مىزند . اين داستان حق، داراى لايه هايى است و آمادگى دارد درياى بيكرانى از داوريهاى زيبا را به دينداران و مادران بگشايد و مسير زندگى انسانها را عوض كند . البته اين داستان از باب «مشت نمونه خروار» است و از اين قبيل مطالب در سيره علمى و عملى امامان (ع) موج مىزند و فراوان است . حال مادران در مورد اين داورى، خود به داورى بنشينند و خودشان را در امور تربيتى محك بزنند! از ديدگاه قرآن و امامان، امر تربيت و ظرافتهاى آن بسيار جدى است و ذرهاى كوتاهى در آن روا نباشد . ذهن، انديشه، روح و انسانيت چيزى نيست كه به راحتى بتوان از كنار آن گذر كرد و يا آن را ناديده گرفت . على (ع) مىفرمايند: «لا غنى كالعقل و لا فقر كالجهل و لا ميراث كالادب، و لا ظهير كالمشاورة; هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست . هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست .» (12) حقوق كودكان و عقوق مادران
رسول اكرم (ص) مىفرمايند: «يا على يلزم الوالدين من ولدهما ما يلزم لهما من عقوقهما» (13) يا على (ع)، همانطورى كه فرزندان ممكن است عاق والدين گردند، والدين هم ممكن است عاق فرزندان گردند . همانطورى كه حقوق طرفينى و فراگير است، عقوق (ضيق و سختىها) هم، طرفينى است . از ديدگاه اسلام، به يك اعتبار، حقوق به دو قسم تقسيم مىگردد: 1 - حقوق مادى،2 - حقوق معنوى . صاحبان حقوق، عموم مردم مىباشند و مرد و زن، پير و جوان، حتى رحم (بچه در شكم مادر)، صاحبان حق محسوب مىشوند . تربيت انسانى اسلامى، از جمله حقوق معنوى محسوب مىشود و نتيجه آن، پيام يا پيامد بزرگى را به همراه خواهد داشت . آنچه در بين عرف و عموم مرسوم است و شيوع دارد مساله «حقوق و عقوق» والدين است و در اذهان حك شده است كه در صورت سرپيچى فرزندان از والدين، فرزندان مورد عاق والدين قرار مىگيرند و در دنيا و آخرت پيامدهاى بدى در انتظار فرزندان خواهد بود . اين نكته درست، اما حقوق فرزندان چه؟ آيا در صورت سهل انگارى و بىتوجهى به امر تربيت، والدين مورد عاق فرزندان قرار نمىگيرند؟ يقينا چنين است و در صورت كوتاهى در امر تعليم و تربيت، پيامدهاى بسيار بدى در انتظار پدر و مادر خواهد بود . مادرى كه به خاطر چشم به هم چشميهاى كور و مدستائيها و مدپرستىهاى پليد، شوهر را زير سؤال مىبرد و با شخصيت و مردانگى او بازى مىكند، آرامش خانواده را به هم مىپاشد و براى امر تربيت ذرهاى ارزش قايل نمىشود، مورد عاق فرزندان قرار نمىگيرد و حقوق آنها را پايمال نكرده است؟ ! مادرى كه مىتواند فرزندش را همانند حسين فهميده، تربيتبكند و بايد هم چنين بكند، ولى به خاطر توقعات بيجا و كور، و سرگرميهاى فريبنده، فرزندش با همان استعداد و آمادگى سرشار، سر از زندان درمىآورد، چه جوابى دارد؟ عدهاى مىگويند در ايران نمىشود كار فرهنگى و تربيتى عميق و هدفمند انجام داد . ولى بايد گفت: چطور شد، پدر وزيرى، وقتى پسرش در پاكستان متولد شد، و استعداد و نبوغ خاصى را در پسرش شناسايى كرد، مسئله را با يكى از بزرگان محلى در ميان گذاشت، آن عالم، گفت: شما در پاكستان نمىتوانيد به هدف برسيد، بهترين و مناسبترين جا براى رشد و كار فرهنگى، ايران است و شما برويد ايران . آقاى وزيرى، راهنمايى عالم محل را پذيرفت و آمد قم مقدس و الآن كه پسرش حدود شانزده سال سن دارد، حافظ كل قرآن، حافظ كل نهج البلاغه، حافظ بيش از هفتاد دوره كتاب، در گرايشهاى مختلف اعم از روايات، فقه، رجال، تفسير وغيره . خلاصه يك خانواده پنج نفره، كلشان حافظ كل قرآن هستند و زندگى بسيار ساده هم دارند .» با اين مقدمه، برويم سراغ اصل بحث، و ببينيم رابطه پدر فرزندى بين رسول اسلام (ص) و فاصله زهرا (س) چگونه بوده است؟ شيخ صدوق مىفرمايند: «رسول گرامى اسلام (ص) هر گاه به مسافرت مىرفت، با فاطمه (س) خداحافظى مىكرد و وقتى از سفر برمىگشت، ابتدا به ديدن فاطمه مىشتافت . در يكى از مسافرتهاى پيامبر (ص)، حضرت زهرا (س) دو دستبند نقره و يك جفت گوشواره براى خويش و يك پرده براى درب منزل خريد، پيامبر (ص) از مسافرت بازگشت و به ديداردختر شتافت . پس از مشاهده پرده خانه و زيور آلات ساده فاطمه (س) توقف كوتاهى كرد و به مسجد رفت . حضرت زهرا (س) با خود انديشيد كه پدر ناراحت است و فورى دستبند و گوشواره و پرده را درآورد و خدمت رسول خدا فرستاد و پيام داد: «قالت: تقرا عليك ابنتك السلام و تقول اجعل هذا فى سبيل الله» دخترت براى تو سلام مىفرستد و مىگويد كه اين [زيور آلات اندك] را نيز در راه خدا انفاق كن . پيامبر (ص) پس از مشاهده بخشش و ايثار فاطمه (س) سه بار فرمود: «فداها ابوها; پدرش فداى او باد .» (14) در مقابل، حضرت زهرا (س) درباره عواطف گرم پدرانه رسول خدا (ص) مطلبى را نقل فرمود كه قابل توجه و ارزيابى است: وقتى آيه 63 سوره نور نازل شد كه: «رسول خدا را آنگونه كه همديگر را صدا مىزنيد، نخوانيد» فاطمه زهرا (س) مىفرمايد: ترسيدم كه رسول خدا را به لفظ «اى پدر» بخوانم . من [هم مانند ديگران پدر را] به نام «يا رسول الله» صدا زدم . [بدين خاطر] پيامبر، يك بار، يا دوبار، يا سه بار از من روى گردانيد [و پاسخ نگفت] . سپس رو به من كرد و فرمود: اى فاطمه (س) اين آيه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است . تو از من هستى و من از تو هستم . همانا اين آيه براى ادب كردن جفاكاران درشتخوى قريش، انسانهاى خودخواه و متكبر، نازل شده است . مرا با جمله «اى پدر» خطاب كن كه مايه حيات قلب من است و خداوند را خشنود مىكند . (15) اين گونه مطالب در سيره عملى پيامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) و امامان (ع) موج مىزند و اينجا ديگر سخن از عقوق والدين و فرزندان نيست، سخن از حقوق محض است و اخلاق جهانشمول . نقش تربيتى اينگونه روابط، بسيار بالا است و انسانيت و عاطفه در آن، بسيار فراوان و ريشه دار . تا بحال، در هيچ جاى دنيا، چنين روابطى بين «پدر و دختر» صورت نگرفته است . اين رابطه، بر خلاف همه روابط معروف در دنيا داراى شان نزول است و هميشه تاريخ، درسآموز . اين جمله پيامبر (ص) كه در حق فاطمه زهرا (س) فرمود: «فداها ابوها» ، به بلنداى تاريخ پيام تربيتى دارد . اين جمله گرانسنگ، مىتواند ميزان و محك بسيار مناسبى باشد، تا همه كسانى كه با امور تربيتى در ارتباط و تماس هستند عموما و والدين خصوصا، خودشان را در معرض محك قرار دهند و فاصلهها را آسيبشناسى كنند . اگر فاصلهها زياد هست، كه زياد هم هست چرا؟ چه بايد كرد؟ خلاصه سخن آن كه:
مردم عصر فضا و تكنولوژى عموما و مسلمانان خصوصا، دنبال آن چيزهايى كه به جد بايد باشند، نيستند، و دنبال آن چيزهايى كه اصلا نبايد باشند، هستند . و به عبارت ديگر «سوراخ دعا را گم كردهاند» . دكور و تجمل، مسلح شدن به مد روز، هماهنگى و همراهى با بازار، رقابت كور با همسايه در ظاهرسازى، پيروى و الگوگيرى سريع از واماندهها و سرخوردههاى غربى، دنبال هر خس و خاشاك، روانه شدن، روى آوردن به مواد مخدر، به بهانه عروسى ادا و اطوار درآوردن، ريخت و پاش فراوان، سر و صداها و روى آوردن به سوى صداهاى آلوده و . . . همه و همه براى آنها مهم است و سراسيمه دنبالش مىدوند ولى امر تربيت، قناعت زيبا، محبت و مدارا، الگوگيرى دينى و ارزشى، حلال و حرام الهى، روح قرآن، سيره عملى امامان و معصومين (ع) برادرى و برابرى، تعهد دينى و . . . چندان برايشان مهم نيست و به راحتى از كنارش گذر مىكنند . متاسفانه عدهاى از مسلمانان كه زياد هم هستند، از سيره عملى امامان و معصومين الگو نمىگيرند ولى از غربى، آنهم غربى بنجول و سرخورده از زندگى، الگو مىگيرند و در جامعه دينى، انگشت نمايى مىكنند . به هر تقدير، مادران بدانند، كه با اندك توجه، مىتوانند زمينههاى زندگى بسيار زيبا را فراهم كنند . مگر حضرت زهرا (س) از چه ابزارهاى تربيتى استفاده مىكرد كه مادران عصر فضا با آن امكانات بىبهره هستند؟ ! فاطمه زهرا (س)، فقط روح و انديشه بلند داشت و بس . ابزارهاى تربيتى حضرت، عاطفه بود و محبت . بينش بود و هدفمندى . و جاذبه بود و جانفشانى در امر تربيت . نتيجه و خلاصه:
امور تربيتى و ظرافتها و لطافتهاى آن، مقام و منزلت مادر و مسؤولت پذيرى وى، الگو بودن فاطمه زهرا (س) در «سيره علمى و عملى» در اين نوشتار، مثلثبحث را تشكيل مىدهد . امر تربيت، به عنوان بزرگترين منبع و از خدايىترين مسئلهاى است كه هر انسان مسؤول با آن روبرو است و كوتاهى در اين امر تمام هستى يك انسان را زير سؤال مىبرد . كسى كه بيش از همه در ميدان تعليم و تربيت نقش ايفا مىكند مادر است، و مادر اولين فردى است كه كار تربيتى را آغاز مىكند و در اين جهت تمام حركات و رفتار مادر، اعم از زمزمهها و لالايى، لبخند، نفس كشيدن، ظاهر و باطن، تاثير عميقى بر كودك و روح او مىگذارد و مثلثشخصيت وى را تشكيل مىدهد . اگر مادران در امر تربيت كوتاهى بكنند و به عنوان مادران بىمسؤوليت معرفى و معروف گردند، عقوق و عوارض بدى در انتظار آنها است و هيچ عذرى پذيرفته نيست . در پايان بايد گفت، آنچه مىتواند مادران و فرزندانشان را در امر تربيت، بيمه كند، عمل كردن به «سيره و رفتار عملى و علمى» فاطمه زهرا (س) است ولا غير . 1) مثنوى معنوى، دفتر چهارم، بيت 1767، اشاره به آيه 12 غاشيه . 2) همان، دفتر سوم . 3) نهج البلاغه، حكمت 257 . 4) مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص389 . 5) همان . 6) سوره اسراء، آيات 17 - 23 - 24 . 7) بحارالانوار، ج59، ص104 . 8) محمد، دشتى، «نهج الحياة - فرهنگ سخنان فاطمه» قم، مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين، 1375، ص74 . 9) اى . اف . شوماخر، «كوچك زيباست» على رامين، تهران: صدا و سيما، چهارم، 1378، ص61 . 10) مثنوى معنوى، دفتر دوم، ابيات 1529 - 1531 . 11) محمد، دشتى، همان، يا بحارالانوار، ج45، ص190، ح36 . 12) نهج البلاغه، حكمت 54 . 13) بحارالانوار، ج77، ص60، ح3، باب 43 . 14) محمد دشتى، همان . 15) همان .