وصف وارستگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصف وارستگی - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










وصف وارستگي شرح حال شيخ محمد حسين مطهري پدر استاد شهيد مرتضي مطهري قسمت دوّم

خلق و خوي ملكوتي
آية الله العظمي مرعشي نجفي كه شيخ محمد حسين مطهري را از نزديك مي‏شناخت مي‏گفت اين مرد در تاريخ كم‏نظير است، زهد و پرواپيشگي اين شيخ بااخلاص زبانزد خاص و عام بود، در تمام عمر يك دروغ بر زبان جاري نساخت، در حادثه مسجد گوهرشاد كه رژيم سفاك پهلوي مي‏خواست به بهانه كشف حجاب هويت زنان مسلمان را از بين ببرد و روحانيون مخالف اين توطئه را سركوب كند، وقتي ايشان را دستگير كردند در بازجويي‏ها تمام حقايق را بر زبان جاري ساخته بود اگرچه برخي حقايق بر ضرر خودش تمام گرديد. سرهنگ نوايي رئيس شهرباني مشهد وقتي بازجويي از ايشان را ديده بود گفته بود: شيخ! تو يا خيلي زرنگي كه ما درك نمي‏كنيم يا واقعا خيلي در گفتارت صادقي زيرا چيزهايي گفته‏اي كه براي خودت ضرر دارد و به نفع تو نمي‏باشد.

شيخ محمد حسين در جواب گفته بود: من اهل دروغ نمي‏باشم. عين ماجرا را نوشته‏ام.1
شهيد مطهري در بحث‏هاي فلسفه تاريخ ذيل تأكيد بر صداقت و وجدان بشري در به تحرير درآوردن مسايل تاريخي خاطر نشان نموده است كه برخي افراد آن چنان پاي بند وجدان خود هستند كه عاري از اغراض و تعصبات و منافع خود، وقايع را آنچنان كه هست مي‏نويسند و در ادامه ماجراي فوق را به عنوان نمونه چنين نقل نموده‏اند:

«... در آن قضاياي... مسجدگوهر شاد چون در فريمان ما هم بلوا و آشوب شد، بعد از آن قضايا جزء كساني كه گرفتند و بردند زندان، ابوي ما بودند. البته بعد از حدود يك ماه قرار منع تعقيب صادر شد و آزاد شدند بعد دو مرتبه يك بار ديگر همان اشخاص را تحت تعقيب قرار دادند يعني آن محاكمه‏ها همه مورد اتهام قرار گرفت... وقتي ابوي ما آمدند گفتند من رفتم آنجا و آنها گفتند بردار بنويس. با خود گفتم النجاة في الصدق حقيقت را بايد نوشت. هرچه بود نوشتم (ابوي ما اينجور بودند كه غير از راستي اصلاً به زبانشان نمي‏آمد) اين دفعه دوم كه يك بازرس مخصوص از تهران آورده بودند و خود رضاشاه يك بازرس مورد اعتماد را فرستاده بود چون به او گزارش داده بودند كه محاكمات مشهد ـ كه اسدي را محكوم كردند ـ همه قلابي بوده، اين دفعه آن بازرس به ابوي ما گفته بود شما خودتان هرچه وقايع بوده بنويسيد، به اخوي ما هم گفته بودند شما خودتان هرچه وقايع بوده بنويسيد، ابوي ما خطش خوب بود، اخوي ما هم خطش بد نبود. ايشان مي‏گفتند بعد از آن كه نوشتيم. ابتدا اين دو ورقه را برداشت نگاه كرد و گفت: به به! پدر از پسر بهتر مي‏نويسد، پسر از پدر بهتر بعد ورقه مرا (يعني شيخ محمد حسين را) برداشت خواند وقتي خواند يك نگاهي كرد و گفت: آقا از لحن اين نوشته پيداست كه شما آدم راستگويي هستيد چون هر چه بوده ولو به ضرر خودت بوده نوشته‏اي. بعد گفت: چون تو يك چنين آدم صديق و راستگويي هستي من قرار منع تعقيب صادر مي‏كنم»2
وقتي رضاخان تصميم گرفت به بهانه تجدد گرايي مظاهر سنّتي را از بين ببرد، با روحانيت كه سد اين راه بودند به مبارزه برخاست، در خراسان علماي شيعه تحت فشار سختي قرار گرفتند و شيخ محمد حسين كه روحاني و پيرمرد سالخورده‏اي بود به زور او را كشيدند و بردند و مكلاّيش كردند او هم از پشت بام برگشت و چون لباس روحانيت به تن مي‏كرد از خانه بيرون نمي‏آمد.3
استاد مطهري در سلسله مباحث آشنايي با قرآن در اين مورد گفته است: «يادم هست در سال‏هاي قبل از اين كه ما قم برويم و بچه بوديم، در فريمان يك رئيس شهرباني بود كه هيكل عجيبي داشت معلوم بود كه سواد هم دارد و يك انسان فاسق، فاجر، مشروب خوار و فوق العاده ظالمي بود، حتي ابوي ما را كه يگانه ملاي روحاني آن منطقه بود مجبور كرده بودند كه بايد حتما مكلاّ شوند و ايشان ديگر از خانه بيرون نمي‏آمدند...»4
اما محيط معنوي خانه شيخ محمد حسين آنقدر بر خلاف چنين شرايط آشفته‏اي به عطر ديانت آميخته بود كه در چنين اوضاع و احوالي مرتضي مطهري كه يك نوجوان پانزده ساله‏اي بود علاقه‏مند گرديد به تحصيل علوم ديني روي بياورد و خود آن شهيد با شگفتي از چنين موقعيتي ياد مي‏كند:

«... من كه بچه بودم در حدود سال‏هاي 1314 ـ 1315 در خراسان زندگي مي‏كردم. در تمام خراسان دو يا سه معمّم پيدا نمي‏شد، پيرمردهاي هشتاد ساله و ملاهاي شصت و هفتاد ساله، مجتهدها و مدرّس‏ها مكلاّ (كلاهي) شده بودند و دَرِ مدرسه‏ها همه بسته شده بود و تقريبا در مسجدها به يك معني بسته بود و هيچكس به ظاهر باور نمي‏كرد دين و مذهب دوباره زنده شود. در آن هنگام كه پانزده شانزده ساله بودم، درباره هر چيزي فكر مي‏كردم و راضي نمي‏شدم الاّ تحصيل علوم ديني، آن وقت‏ها فكر نمي‏كردم كه با اين اوضاع و احوال اين چه فكري است پانزده ساله بودم كه به مشهد رفتم بعد دوباره به محل خودمان برگشتم در آنجا هم وضع سخت‏تر از جاهاي ديگر بود (چون پدر شهيد مطهري را به زور مكلاّ كرده بودند)... اما من پا را در يك كفش كرده بودم كه بايد به قم بروم در آن وقت قم مختصر طلبه‏اي داشت حدود چهار صد نفر بودند...»5
شيخ محمد حسين مطهري از لحاظ مادي در تنگنا زندگي مي‏كرد و با وجود مشقات زيادي كه در جهت تحصيل معاش خانواده تحمل مي‏كرد از پذيرش وجوه شرعي خودداري مي‏نمود و اصولاً مخالف گرفتن وجوهات بود. در زمان قاجاريه و اوايل به قدرت
جهان بايد بداند كه ايران راه خدا را پيدا كرده است و تا قطع منافع آمريكاي جهانخوار،
اين دشمن كينه توز مستضعفين جهان، با آن مبارزه آشتي‏ناپذير دارد و حوادث ايران نه تنها ما را
براي لحظه‏اي عقب نخواهند نشاند، كه ملّت ما را در نابودي منافع آن مصمم‏تر خواهد كرد.16 / 6 / 60
رسيدن رضاخان كه محضر نبود براي مردم سند مي‏نوشت و حق الزحمه‏اي با رعايت حال افراد دريافت مي‏كرد. يك بار نايب التولية آستان قدس به منزل ايشان آمد و دو جلد دفتر در اتاقش نهاد و گفت: حاج شيخ شما بايد اين دفترها را اداره كنيد، شيخ محمد حسين مي‏پرسد: اينها چيست او مي‏گويد: دفتر ازدواج و طلاق است. شيخ مي‏گويد من اهل اين حرف‏ها نمي‏باشم، او تأكيد مي‏نمايد: اين وظيفه شرعي شماست، اگر شما نپذيريد يك فرد لاقيد و محروم از ديانت آن را قبول مي‏كند و بدين گونه شيخ محمد حسين با رعايت مسايل شرعي اين مسؤوليت را پذيرفت.

با آن كه محضر داشت و محكمه‏اي شرعي را اداره مي‏كرد آنقدر نگاهش به سوي پايين بود كه حتي ديدگانش به صورت يك زن نيفتاد، يك بار زني نزد ايشان آمد و دستش را به سوي شيخ محمد حسين دراز كرد تا وجهي به وي بدهد، شيخ پرسيد اين چيست؟ او گفت: پول است، حاج شيخ پرسيد براي چيست؟ آن زن خاطر نشان ساخت مقداري وجوه شرعي آورده‏ام كه به شما بدهم. در اين هنگام مثل اين كه مار يا عقربي او را نيش زده باشد، به گونه‏اي دستش را كشيد كه به سينه‏اش خورد و بعد گفت: چرا به من مي‏دهي، گفتم براي اين كه مصرف كنيد، شيخ محمد حسين گفت نه ببر مشهد يا قم و بعد هم به فرزندان خود توصيه كرده بود: راضي نيستم شماها وجوه شرعي مصرف كنيد، برخي از مردم نزد شيخ محمد حسين مي‏آمدند و از تب و بيماري شكايت مي‏كردند كه وي تب نامه‏اي در بادام مي‏نوشت و به آنها مي‏داد مي‏خوردند و تبشان قطع مي‏گرديد.6
شيخ محمد حسين در عمر پربركت خويش به ترويج دين و ارشاد مردم پرداخت و پاسخگوي مشكلات شرعي مردم فريمان بود، او داناي پرهيزكار، مردي با اخلاص و در تقوا و عمل صالح نمونه بود و به دليل همين وارستگي و پيمودن مسير معرفت به قله مكارم و فضايل رسيد و در پي ساليان متمادي زهد، پارسايي و قناعت به مقامات معنوي نايل گرديد خداوند به پاس اين صداقت و درستي و صفاي روحاني فرزند فرزانه‏اي چون شهيد مطهري به عنوان عمل صالح به وي عنايت نمود كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كج روي‏ها و انحرافات به مبارزه برخاست همو كه با شعاع فروزان خود به انسان‏ها حيات بخشيد و آنان را از ظلمات جهل و بي‏ايماني رهانيد و به فرمايش حضرت امام خميني در طهارت روح و قوت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود.7
شيخ محمد حسين به قدري در جهت تهذيب نفس و تزكيه درون كوشيده بود كه وقتي در زمان رضا خان مأمور ثبت احوال براي تعيين نام خانوادگي به فريمان رفته بود، با ديدن آن سيماي نوراني و ملكوتي نام مطهري را برايش تعيين كرد، و از آن زمان به محمد حسين مطهري معروف و مشهور گرديد.8

مشعل نوراني در شب‏هاي ظلماني

مرحوم شيخ محمد حسين مطهري مصداق اين آيه از قرآن كريم است كه مي‏فرمايد: «يا ايّها الّذين آمنوا قوا انفسكم و أهليكم»9 اي كساني كه ايمان آورده‏ايد خود و خانواده خود را حفظ كنيد يعني با برنامه‏هاي تربيتي و ارشادي كه پياده كرد خانواده خويش را به سوي خير و صلاح فرا خواند و بذر ايمان را در مزرعه دل و جان فرزندان خويش كاشت و اعمال و رفتارش در خانه به گونه‏اي بود كه عبادات و موازين دين برايش يك حقيقت محترمي بود نماز برايش اصل بود، روي آوردن به مستحبات و نوافل در متن زندگيش جاري بود و همراه با اين حالات معنوي در نهايت عطوفت و مودّت با كودكان و همسر خويش برخورد مي‏نمود و آنان را به شوق و شعف وامي‏داشت و چنين روابطي كه حاكي از صميميت و ناشي از صداقت بود آنان را نسبت به برنامه‏هاي شيخ محمد حسين مشتاق مي‏ساخت در واقع شيخ محمد حسين تنها مسؤول تأمين و رفع مشكلات مالي و اقتصادي خانواده نبود، وجود كيفي او اهميت افزونتري داشت و فرزندان او را به عنوان الگوي رفتاري و فكري خويش تصور مي‏كردند، محمد حسين با اين تفكر و احساس زندگي مي‏كرد كه وجودش براي اهل خانه اهميت دارد و بچه‏ها به حمايت او نياز خواهند داشت، نسبت به تكاليف ديني و امور اخلاقي فرزندان دقت و توجهي خاص نشان مي‏داد اما مي‏كوشيد چهره عبادات و موازين ديني را نزد آنان تلخ و خشك نشان ندهد و همراه با يك لذت معنوي و نشاط روحي باشد به سخنان فرزندان خود با دقت گوش مي‏داد و آنها را در بروز استعدادهايشان تشويق مي‏نمود و اين تحسين موجب مي‏گرديد تا آنان رفتارها و كوشش‏هاي خويش را به نحو احسن انجام دهند. در ناراحتي‏ها و غم‏هاي اهل خانه احساس همدردي داشت و در رفع ناگواري‏ها تلاش مي‏كرد و سعي مي‏نمود احساسات دوران كودكي و نوجواني را قابل توجه تلقي كرده و در ضمن، اين تمايلات را به سوي ارزشهاي مذهبي و خلق‏هاي عالي هدايت كند. شهيد مطهري مي‏گويد: «ما از بچگي اين را مي‏ديديم كه از نظر ايشان (پدرمان) آنچه كه مربوط به دين و مذهب بود در نهايت احترام بود، نماز يك حقيقت محترم بلكه محترمترين حقيقت‏ها بود. ما حسّ مي‏كرديم ماه رمضان كه مي‏آيد واقعا يك امر قابل احترامي مي‏آيد يك امري مي‏آيد كه دارد استقبال مي‏شود. از ماه رجب و شعبان به استقبال مي‏رفتند يعني مرتب روزه مستحبي مي‏گرفتند پيشواز مي‏رفتند، پيشواز رفتن (يعني) مهماني دارد مي‏آيد كه ما داريم استقبالش مي‏كنيم، معلوم بود كه به سوي يك امر بزرگ و خطير دارند مي‏روند اگر بچه
من بار ديگر پشتيباني خودم را از تمام نهضتها و جبهه‏ها و گروههايي كه براي رهايي از چنگال
ابرقدرتهاي چپ و راست مي‏جنگند اعلام مي‏كنم. من پشتيباني خود را از فلسطين رشيد
و لبنان عزيز اعلام مي‏دارم.1 / 1 / 59
يك ذره قابل باشد در او اثر مي‏گذارد، اگر در خانواده‏اي بچه حس كند كه پدر راستي را به دليل اين كه راستي است (ترك نمي‏كند و) دروغ اساسا به زبان اين پدر نمي‏آيد او راستگو مي‏شود»10 از اينجاست كه شيخ محمد حسين آيه مورداشاره در صدر اين بخش را بطور عملي در زندگي خود پياده كرد و خانواده خود را براي پيمودن مسير درستي و راستي و رسيدن به چشمه پاكي و تقوا تربيت كرد. البته او اول تمامي رفتارهاي ديني و اخلاقي خويش را كنترل نمود و مهار نفس اماره را در دست گرفت و پس از آن كه در چشمه تقوا و ايمان خود را شستشو داد و جرعه هايي از اقيانوس معنويت را نوشيد اهل خانه را متوجه حقايق ايماني و گوهرهاي پارسايي نمود.

اين مرد بزرگ اهل تهجد و نماز شب بود و جزو صادقين، صابرين و مستغفرين به اسحار محسوب مي‏گرديد و خواندن نماز شب برايش توأم با لذّت بود و به دليل غرق در اين شادي‏هاي روحاني از لذايذ دنياي روي گردان گشت و به مظاهر آن هيچ اعتنايي نداشت. شهيد مطهري خاطر نشان مي‏نمايد: «چه مانعي دارد كه من ذكر خيري از پدر بزرگوار خودم بكنم از وقتي كه يادم مي‏آيد من مي‏ديدم اين مرد بزرگ و شريف هيچ وقت نمي‏گذاشت و نمي‏گذارد كه وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخير بيفتد، شام را سر شب مي‏خورد و سه ساعت از شب گذشته مي‏خوابيد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و در شب‏هاي جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بيدار مي‏شد و حداقل قرآني كه تلاوت مي‏كند يك جزء است و با چه فراقت و آرامشي نماز شب مي‏خواند حالا تقريبا صد سال از عمرش مي‏گذرد و هيچ وقت من نمي‏بينم كه يك خواب ناآرام داشته باشد و همان لذت معنوي است كه اين چنين نگهش داشته. يك شب نيست كه پدر و مادرش را دعا نكند يك نامادري داشته كه به او خيلي ارادتمند است و مي‏گويد كه او خيلي به من محبّت كرده است شبي نيست كه او را دعا نكند يك شب نيست كه تمام خويشاوندان و ذيحقان و بستگان دور و نزديكش را ياد نكند اينها دل را زنده مي‏كند...»11
حتي شيخ محمد حسين در مسافرت اين شب زنده داري را ترك نمي‏نمود، محمد تقي مطهري (فرزندش) مي‏گويد در سال 1346 پدرم به تهران آمد و هنگام برگشتن به فريمان من يك كوپه در قطار گرفتم و همراه ايشان بودم در طول مسير بيشتر بيدار بود و هر يكي دو ساعت يك بار مي‏رفت وضو مي‏گرفت و به عبادت مي‏پرداخت با وجود اين كه حدود صد سال سن داشت با همان حالت حركت قطار وضو مي‏ساخت و عبا را روي سرش مي‏كشيد و نماز شب مي‏خواند و شهيد مطهري هم اين حالت را از پدر به ارث برده بود،12 ايشان نيز چه در سفر و چه در حضر مقيد به نماز شب بودند، پس از نماز خصوصا نماز مغرب و عشا، سجده‏هاي طولاني تا حدود نيم ساعت داشتند و در آخر قنوت هميشه اين دعا را مي‏خواندند افوّض امري الي الله انّ الله بصير بالعباد و به راستي اين تفويض امر و توكل در زندگي آن شهيد مشاهده مي‏گرديد. صوت قرآن آن نامدار عرصه انديشه قبل از خواب هر شب شنيده مي‏شد و لااقل بيست دقيقه طول مي‏كشيد. شهيد مطهري در هنگام تدريس به محصلين خود توصيه مي‏كردند نماز شب بخوانند و يادآور مي‏شدند يكديگر را در هنگام به جاي آوردن اين مستحب مؤكد دعا كنند. در تحصّن روحانيان دانشگاه تهران شهيد مطهري در هر نيمه شب به گوشه‏اي از محوطه دانشگاه مي‏رفتند و در آنجا به مناجات مشغول مي‏شدند.

انس با معنويات و درك صحيح از دين ايشان را در پاسداري از مرزهاي عقيده به نهايت درجه متعهد كرده بود، برخورد ايشان با خطوط انحرافي صرفا يك حساسيت عادي نبود بلكه نتيجه شناخت صحيح از دين و تعهد به آن بود كه خود به خود اين خصلت را در وي پديد مي‏آورد.13
حالت معنوي و روح عبوديت اين شهيد والامقام بدون شك تحت تأثير پرورشهاي اخلاقي پدرش بود. حضرت آية الله خامنه‏اي به حالات عبادي، صفاي باطن و تزكيه اخلاقي آن فيلسوف فرزانه اشاره كرده و فرموده‏اند: «وقتي ايشان به مشهد مي‏آمد خيلي از اوقات به منزل ما وارد مي‏شد گاهي هم وارد منزل خويشاوندان همسرشان مي‏شد فراموش نمي‏كنم هر شبي كه ما با مرحوم مطهري بوديم مي‏ديديم اين مرد نيمه شب نماز شب مي‏خواند و گريه مي‏كرد به طوري كه صداي گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدار مي‏كرد يك شب ايشان در منزل ما بود نصف شب از صداي گريه ايشان خانواده ما از خواب پريده بودند البته اول ملتفت نشده بودند صداي كيست اما بعد فهميدند كه صداي آقاي مطهري است.»14
به دليل همين تأثيرپذيري‏ها و تربيت‏هاي معنوي شهيد مطهري در حق پدرش احترامات شايسته‏اي به عمل مي‏آورد و نتيجه اين كار خير و نيك اين شد كه الطاف الهي مشمول حالش بشود چنانچه مجتبي مطهري فرزند استاد مي‏گويد پدرم مي‏فرمود: گه گاه كه به اسرار وجودي خود و كارهايم مي‏انديشم احساس مي‏كنم يكي از مسايلي كه باعث خير و بركت در زندگيم شده و همواره عنايت و لطف الهي را شامل حال من كرده احترام و نيكي فراواني بوده است كه به والدين خود كرده‏ام وي مي‏افزايد مكرّر شاهد بودم كه پدرم چه در زمان حيات والدينشان و چه بعد از فوت ايشان براي آنان دعاي خير و از خداوند متعال طلب مغفرت مي‏كردند استاد نسبت به پدرش فروتني و احترام خاصي داشت، مجتبي مطهري اضافه كرده است: به خاطرم مي‏آيد هرگاه ما به فريمان سفر مي‏كرديم پدرم تأكيد خاصي
مسلمانان جهان با همراهي نظام جمهوري اسلامي ايران، عزم خود را جزم كنند تا دندانهاي آمريكا را در
دهانش خُرد كنند و نظاره‏گر شكوفايي گل آزادي و توحيد و امامت در جهان نبي اكرم باشند.اول ذي حجه 1407
داشتند كه ابتدا به منزل پدر و مادرشان بروند. پس از آن اقوامي را كه براي ديدن ايشان و خانواده به منزل آقاي حاج شيخ مي‏آمدند مي‏پذيرفتند. در موقع روبرو شدن با پدر و مادر دست آنان را مي‏بوسيدند و به ما نيز توصيه مي‏كردند كه دست ايشان را ببوسيم.15

انس مقدّس

شيخ محمد حسين مطهري يكي از پويندگان طريق بندگي و عبوديت و از سالكان راه ملكوت و معنويت بود كه چشم انتظار بهار طاعت و عبادت و مشتاق دعا و مناجات بود. اين زاهد شب و دل آشناي اقليم توحيد و ولايت و چشنده جرعه‏هاي دلدادگي و محبت و آرزومند لقاء وصال و طالب قرب و كرامت و صاحب تعالي و فضيلت به گاه رسيدن دوران و ايام بابركت و بزرگ سال همچون ماههاي رجب، شعبان و رمضان بلكه قبل از آن همچون انسان‏هايي تشنه و مشتاق در انتظار گمشده‏هاي آشناي خود به سر مي‏برد تا از آب گوارا و نوشين حيات و معنويت آنها سيراب شود و روح و جان خود را دگر باره تحولي نوين بخشد و زمينه‏هاي ورود به ميهماني خدا و درك ليلة‏القدر ماه مبارك را آماده نمايد.

او كه در وادي مراقبه و شهود محضر خداي تعالي گام برداشت چه خوب قدر اين ايام را مي‏دانست و بسيار سخت‏تر، هوشيارتر و زيرك‏تر از ابناء دنيا كه به دنبال آنند تا مبادا سودي فاني و متاعي ارزاني از اين نشئه از دستشان بدر رود مراقب بود نكند كه نفعي باقي و تجارتي راقي براي آن نشئه از كفش ربوده شود كه زيان و خسران را در همين مي‏ديد چرا كه او ماه رجب را با الهام پذيري از احاديث ماهي مي‏دانست كه در آن رحمت الهي بر بندگانش فرو مي‏بارد و برايش روشن بود كه كمتر ماهي در حرمت و فضيلت به رجب مي‏رسد چرا كه در احاديث آن را شهرالله يعني ماه خدا ناميده‏اند و همين تعبير خود كمال عظمت و بزرگي و اهميت آن را در نزد خداوند متعال آشكار مي‏نمايد، توصيه رسول اكرم(ص) را در ذهن خود سپرده بود كه رجب ماه استغفار است و اين ايام به حضرت علي(ع) هم تعلق دارد چرا كه شعبان را ماه رسول اكرم(ص) و رمضان را ماه خدا و رجب را ماه اميرالمؤمنين علي(ع) هم ناميده‏اند.

شيخ محمد حسين اين ماه را به روزه داري مي‏گذراند و اجازه نمي‏داد از فضيلت‏هايي كه براي روزه داري در اين ماه در نظر گرفته شده محروم بماند، دعاي رجبيه را كه كوتاه اما عميق و پرمعنا است با حالي خاص مي‏خواند.

استاد شهيد مرتضي مطهري ذيل تفسير سوره ملك گفته است: «ما كه بچه بوديم در منزل خود ما (من از هفت سالگي و هشت سالگي كاملاً يادم هست) اصلاً اين كه ماه رجب دارد مي‏آيد مشخص بود مي‏گفتند يك هفته به رجب مانده، پنج روز مانده، سه روز مانده، امشب احتمالاً اول ماه رجب است برويم براي استهلال. مي‏رفتند براي استهلال، ماه را ببينند، شب اول ماه رجب است. اعمال ماه رجب را بجا بياورند. در مسجد كه جمع مي‏شدند همه صحبت آمدن ماه رجب بود ماه مبارك رجب و شعبان پيش درآمدهاي ماه مبارك رمضان هستند. من از بچگي هميشه اين را مي‏ديدم. مرحوم ابوي ما و مرحومه والده ما غير از اول و آخر ماه رجب و غير از ايام البيض (يعني سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم اين ماه كه اعمال بالخصوصي دارد و عمل معروفش به نام عمل ام داود را ما آن زمان كه بچه بوديم بجا آورده بوديم بعد بزرگ شديم فراموش كرديم. به تبع آن جوّي كه آن وقت وجود داشت يعني آب جاري اي كه در آن وقت بود ولي وقتي كه آبي رفت و مخفي شد ديگر كيست كه از نو آن را جاري كند) غير از روز اول و روز آخر و سه روز وسط حداقل پنجشنبه‏ها و جمعه‏ها روزه بودند و بلكه مرحوم ابوي ما در بعض از سال‏ها دو ماه رجب و شعبان را پيوسته روزه مي‏گرفتند و به ماه مبارك رمضان متصل مي‏كردند يعني اين سه ماه را يكسره روزه مي‏گرفتند. اصلاً اين ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است...»16

علاقه به امام خميني (قدّس سرّه)

در سال 1326 هـ. ش شهيد مطهري از قم به فريمان آمد تا با والدين خويش ديداري تازه كند زيرا از سال 1316 كه به قم عزيمت نمود سالي يك يا دو مرتبه به ديار خويش و وطن مألوف مي‏آمد. در اين سال (1326) شهيد مرتضي مطهري براي زيارت بارگاه حضرت رضا(ع) به مشهد آمد بر حسب اتفاق حضرت امام خميني هم براي زيارت به مشهد آمده بودند، ايشان از حضرت امام دعوت نمود كه به فريمان تشريف بياورند، امام هم پذيرفت و به اتفاق تني چند از فضلاي مشهد از جمله مرحوم شيخ مصطفي قزويني، مرحوم شيخ كاظم دامغاني، مرحوم حاج ميرزا علي اكبر نوغاني، مرحوم شيخ غلامحسين بادكوبه‏اي به فريمان آمدند و چند شبي در اين ديار ميهمان شيخ محمد حسين بودند، مرحوم نوغاني كه مرد بذله گويي بود با شيخ محمد حسين شوخي مي‏كرد و او هم جالب و به جا جواب مي‏داد در اين حال حضرت امام به ميرزا علي اكبر نوغاني فرموده بودند چه حريف ماهري داري.

آن زمان فريمان شهر نبود و حالت قصبه‏اي را داشت و اتومبيلي هم نداشت و براي اين كه ميهمانان به ديدن سد فريمان بروند چند رأس اسب تهيه كردند زيرا آنان و از جمله حضرت امام تأكيد داشتند كه اين مكان را از نزديك ملاحظه كنند. در اتاق شيخ محمد حسين كه بزرگ و همچون حسينيه بود حاضران نماز جماعت را به امامت مرحوم شيخ قزويني اقتدا كردند.

امام در اين سفر به قدري نسبت به شيخ محمد حسين ارادت پيدا كرده بودند كه شهيد مطهري گفته بود هر موقع حاج آقا روح الله مرا مي‏بيند مي‏گويد: آقا چطور است، محمد علي مطهري مي‏گويد يك بار كه به قم رفته بودم در منزل امام به خدمت ايشان رسيدم و سؤالهايي را كه پدر ما از ايشان داشتند پرسيدم، حضرت امام خيلي به شيخ محمد حسين علاقه داشتند و ايشان هم فريفته امام بودند.17
امام خميني با شيخ محمد حسين مطهري مكاتبه داشت و چون يكي از دختران وي به رحمت ايزدي پيوست طي نامه‏اي وفات آن بانو را به ايشان تسليت گفت چنانچه شيخ محمد حسين مطهري در نامه‏اي خطاب به فرزندش مرتضي مطهري مي‏نويسد: «نور چشمان محترم آقا شيخ مرتضي ادام الله توفيقاته و تأييداته ان شاءالله تعالي قرين صحت و عافيت بوده و خواهيد بود نامه‏اي از طرف حضرت آية الله حاجي آقا روح الله دامت بركات وجوده الشريف به دست مبارك رسيد و به شرف مطالعه آن نائل شدم مشتمل بر بذل عطوفت و اعطاء تسليت نسبت به اين حقير بي‏بضاعت، كمال تشكر را دارم و از خداوند مسئلت مي‏نمايم كه مرا به شرف ملاقات و حضور مبارك نائل فرمايد كه آن را براي خود فوزي عظيم مي‏دانم البته از اين جانب ابلاغ سلام كامل بنمائيد و عذر مي‏خواهم كه موفق نشدم و حالم مقتضي نيست كه عريضه كه قابل مطالعه ايشان باشد عرض نمايم والسلام عليه والسلام عليكم و رحمة الله، محمد حسين مطهري».18

به سوي سراي سرور

در سال 1323 هـ.ق شيخ محمد حسين مطهري با دختر ملاجعفر روحاني كه سكينه نام داشت ازدواج نمود و از وي صاحب پنج پسر و دو دختر گرديد، بزرگترين آنها دختري بود كه در سال 1331 هـ.ش بر اثر سل استخواني از دنيا رفت، شهيد مطهري برجسته‏ترين آنهاست كه در تاريخ 12 بهمن 1298 هـ.ش مطابق 12 جمادي الثاني 1338 هـ.ق ديده به جهان گشود.19
اين بانوي وارسته از حافظه‏اي قوي برخوردار بود، استاد مطهري و برادرش محمد علي، مقدمات عربي را در فريمان نزد پدر خواندند و مادرشان نيز به اين درس حاضر مي‏گرديد و گاهي كه آن دو برادر صبح‏ها قرآن مي‏خواندند و شيخ محمد حسين صرف و نحو و برخي از كلمات قرآن را از آنان مي‏پرسيد هرگاه در جواب دادن در مي‏ماندند مادرشان چون درس را گوش داده بود پاسخ صحيح را مي‏گفت. از سه سالگي به بعد تمام خاطرات يادش بود، نيروي بيان و نطق همسر شيخ محمد حسين خيلي قوي، جالب و در خور تحسين بود و اگر در مجلسي كه پانصد زن حضور داشتند مي‏نشست تنها او لب به سخن مي‏گشود و نكات خوبي را مطرح مي‏كرد، از شجاعت نيز بهره‏اي داشت، طب سنتي را مطالعه كرده بود و تمام مطالب كتاب تحفه حكيم مؤمن را از حفظ بود و در مدت 60 سال براي زنان در فريمان طبابت كرد بدون اين كه حتي يك نفر در اثر طبابت او از بين برود، از بيماران پول نمي‏گرفت و هزينه‏ها را هم خودش مي‏داد. وي به محرومان هم رسيدگي مي‏كرد و اگر مالي بدست مي‏آورد مستمندان را از آن برخوردار مي‏نمود، استاد شهيد مرتضي مطهري حافظه عالي، استعداد فوق العاده توانايي نطق و خطابه و رسيدگي به فقيران را از مادرش بانو سكينه به ارث برده بود.20
استاد شهيد مرتضي مطهري به مادرشان علاقه خاصي داشتند و چون در دوم ارديبهشت سال 1345 اين بانوي پاك سرشت دار فاني را وداع گفت استاد در فريمان حضور نداشت و با اين كه پس از چهل روز به وطن آمد به قدري گريستند كه زن و مرد از گريه ايشان گريستند.21
مرحوم محمد حسين مطهري حتي در آخرين شب حيات خويش اين توفيق را بدست آورد كه نماز شب را بجا آورد و در روز ارتحال، يعني جمعه هفتم شوال مطابق 5 آذر 1350 بر سر سفره نشسته بودند و لقمه سوم را در دهن گذاشته بودند كه به سراي باقي شتافتند. مي‏گويند در لحظات آخر به گونه‏اي نگاه مي‏كردند كه انگار كسي دارد وارد مي‏شود. مي‏خواستند جنازه آن مرد وارسته را نگاه دارند تا برادران ديگر هم بيايند اما مردم اجازه ندادند. قبلاً در وصيتي گفته بود مرا در خواجه اباصلت دفن كنيد، پرسيدند چرا؟ ممكن است بتوانيم شما را در صحن مقدس امام رضا(ع) دفن كنيم جواب داد: نه آنجا را دائم عوض و بدل مي‏كنند. خواجه اباصلت كنار راه زوار امام رضاست گرد وغبار زوّار امام هشتم روي قبرم مي‏نشيند كفايت مي‏كند از اين رو بنابر وصيت خودشان پيكرش را در كنار مرقد خواجه اباصلت هروي دفن كردند. شهيد مطهري صبح روز بعد آمد و از بابت اين كه در تشييع جنازه پدر حضور نداشت ناراحت شد و گفت چرا صبر نكرديد من بيايم؟ جواب دادند مردم جمع شدند و ايشان را با احترام و شكوه خاصي دفن كردند.22
استاد مطهري در مسجد مروي تهران براي پدرش مجلس فاتحه ترتيب داد و از مرحوم استاد محمد تقي فلسفي دعوت كرد كه منبر برود و او هم پذيرفت، بسياري از فضلاي حوزه و دانشگاه در اين مراسم شركت كردند.23 اين نوشتار را با تسليت نامه امام خميني خطاب به استاد مطهري به مناسبت ارتحال پدرش به پايان مي‏بريم: «سيزده محرم 1392 هـ.ق بسمه تعالي خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجة‏الاسلام آقاي مطهري دامت افاضاته به طوري كه از مكه معظمه اطلاع رسيد مرحوم حجة‏الاسلام آقاي ابوي رحمه‏الله به رحمت ايزدي پيوسته‏اند از خداوند تعالي علوّ درجات ايشان و صبر و اجر جنابعالي و ساير بستگان را خواستار است به ايشان علاقه خاصي داشتم. انّا ان شاء الله تعالي اليه لاحقون. از جنابعالي اميد دعاي خير دارم والسلام عليكم. روح الله الموسوي الخميني»24








1 . پاره خورشيد، ص70.

2 . فلسفه تاريخ، ج اول، متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري، ج اول، ص128.

3 . علل گرايش به ماديگري، ص76، جلوه‏هاي معلمي استاد، ص21، شهيد مطهري مرزبان بيدار، ص26.

4 . آشنايي با قرآن، ج7، شهيد مطهري ص151.

5 . سرگذشت‏هاي ويژه از زندگي استاد شهيد مرتضي مطهري، ج اول، ص11 ـ 12.

6 . اظهارات محمد تقي مطهري فرزند شيخ محمد حسين مطهري (نك: پاره خورشيد، ص71).

7 . مطهري مشعلي و دژي، روزنامه اطلاعات، شماره 21614، ص6.

8 . سرگذشت‏هاي ويژه... ج3، ص159.

9. سوره تحريم، آيه6.

10. آشنايي با قرآن، ج8، ص101.

11. حق وباطل، شهيد مطهري، ص170 ـ 172، جلوه‏هاي معلمي استاد، ص27.

12. پاره خورشيد، ص91.

13. همان، ص140، سرگذشت‏هاي ويژه... ج3، ص162.

14. سرگذشت‏هاي ويژه، ج1، ص56.

15. پاره خورشيد، ص110 ـ 111 ؛ سرگذشت‏هاي ويژه ج2، ص149.

16. آشنايي با قرآن، ج8، ص233.

17. پاره خورشيد، ص52، 59، 90 و 96.

18. لمعاتي از شيخ شهيد، ص21.

19. سراي اهل صفا، از نگارنده، ص154، روزنامه اطلاعات، شماره‏هاي 21614 و 21914.

20. پاره خورشيد، ص71 ـ 73.

21. سرگذشت هاي ويژه، ج2، ص150 و نيز لمعاتي از شيخ شهيد، ص24 و مأخذ قبل ص63.

22. پاره خورشيد، ص49 و 53 و 138 و نيز لمعاتي از شيخ شهيد، ص30.

23. خاطرات و مبارزات حجة‏الاسلام فلسفي، ص437.

24. لمعاتي از شيخ شهيد، ص30.

/ 1