انساب الاشراف
احمد بن يحيى بن جابرالبلاذرى چاپ بيروت تحقيق و تعليق محمدباقر محمودى .بلاذرى (متوفى 279 و به قولى 302 ه.ق )اهل بغداد و يك چند نديم متوكل عباسى بوده است و به زبان فارسى آشنايى داشته و به قولى ايرانى بوده است . به اخبار وانساب عرب احاطه كامل داشته است .ابن نديم درباره وى مى نويسد:[از مردم بغداد و جدش جابر نزد خصيب فرمانرواى مصر كتابت مى كرد.بلاذرى شاعر و راويه بود و دراواخر عمراختلال مشاعر پيدا كرد و در تيمارستان او را مى بستند و در همانجا درگذشت .اين كتابهاازاوست : كتاب البلدان الصغير كتاب البلدان الكبير (ناتمام ) كتاب الاخبار والانساب كتاب عهداردشير كه به شعر ترجمه كرده زيرا يكى از مترجمان فارسى به عربى بود].كتاب مورد بحث از آثارارزشمند بلاذرى و جزء منابع اوليه تاريخ است .بلاذرى بحث را دراين كتاب با سيره رسول اكرم[ ص] و سيره صحابه آغاز كرده و پس از آن انساب علويان و عباسيان را شرح داده است .بلاذرى سعى كرده كه در اين كتاب علمانساب را تدوين كند.آقاى محمود كه تحقيق و تصحيح اين كتاب را به عهده داشته است درباره آن مى گويد:كتاب انساب الاشراف بلاذرى ...از كتب تاريخى قديمى است و صاحبش هم بسيار معروف و مشهوراست . حدود 30 سال قبل از طبرى از دنيا رفته است .اين كتاب مطالب ارزنده بسيار دارد كه تماما داراى سنداست .از اسلوب زيبايى هم برخورداراست . مولف آن هم شخص باانصافى بوده و هر چه را كه روات برايش نقل كرده اند بدون پرده پوشى ذكر كرده و مطالب را بدون اين كه لحن گزنده اى داشته باشد ارائه نموده است : (كيهان فرهنگى سال سوم شماره 9)
جلد سوم اين كتاب از صفحه 142 تا228 به زندگى امام حسين[ ع] و حماسه كربلااختصاص دارد.
تاريخ الامم والملوك
ابى جعفر محمد بن جرير طبرى .امام محمد بن جرير طبرى از مردم آمل مازندران بود و به سال 224 هجرى تولد يافت . وى مدتها در بغداد و رى و بصره و واسط نزد دانشمندان زمان به كسب دانش پرداخت . و در سال 253 ( ه.ق ) به مصر و شام سفر كرد و علم حديث تفسير و فقه بياموخت . و به سال 290 ( ه.ق ) به آمل زادگاه خويش بازگشت . ليكن دگرباره به بغداد شتافت و در همانجا به سال 310 ( ه.ق ) درگذشت .او راست : تفسير كبير مشهور به تفسير طبرى و كتاب الامم والملوك معروف به تاريخ طبرى .اين كتاب راابوعلى محمد بلعمى وزير نامى سامانيان به امر منصور بن نوح سامانى در سال 352( ه.ق ) ترجمه و تلخيص كرده . ترجمه بلعمى ازاستاداصيل نشر فارسى در قرن چهارم هجرى است . بلعمى درباره تاريخ طبرى مى نويسد:[چون اندر وى نگاه كردم و به ديدم اندروى علمهاى بسيار و حجتها و آيتهاى قرآن و شعرهاى نيكو واندر وى فايدت ديدم بسيار پس رنج بردم و جهد و ستم بر خويشتن نهادم واين را به پارسى برگردانيدم].طبرى تاريخش را به شيوه محدثان نگاشته است .در واقع غرض وى جمع آورى جمع اطلاعات مسلمانان در باب تاريخ بوده است ازاين روى در صحت و سقم ماخذ روايات تعمقى نكرده و هماره عين روايت را بدون نقد وانتخاب نقل كرده است .اين روش سبب گرديده است كه : طبرى هرگاه به راوى مغرض تكيه مى كند ازانصاف علمى و تحقيقى دور مى شود و هرگاه بر منابع مطمئن چنگ مى زند در مسير صواب قرار مى گيرد.در قضيه امام حسين[ ع] و قيام تاريخى آن حضرت از جمله منابعى كه دراختيار طبرى بوده [ مقتل الحسين] ابى مخنف است و درجاى جاى اين حركت پرشكوه ازاين كتاب هره برده ازاين روى اين بخش از تاريخ طبرى (ج 4) در زمره منابع معتبر قيام عاشورا قرار گرفته است .