چگونه مى‏توان در استنباط فقهى از هوش مصنوعى بهره برد؟ - چگونه می توان در استنباط فقهی از هوش مصنوعی بهره برد؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چگونه می توان در استنباط فقهی از هوش مصنوعی بهره برد؟ - نسخه متنی

بیک زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










چگونه مى‏توان در استنباط فقهى از هوش مصنوعى بهره برد؟

دكتر بيك‏زاده

مقدمه
استنباط حكم خدا از منابع اسلامى ازيك سو نيازمند شناخت جامع و كامل ازاسلام و از سوى ديگر محتاج آگاهى ازرفتار و نياز امت اسلامى است تا از اين‏رهگذر بتوان به تشخيص درست ازنادرست نائل آمد و به متقن‏ترين تايج‏دست‏يافت.

ميزان موفقيت در اين امر بستگى به‏چگونگى شرايط پيرامون فرد استنباطكننده، ميزان قدرت او و كيفيت ابزارهاى‏موجود نزد وى دارد. لذا هر گونه حركتى‏جهت افزايش قدرت و تهيه ابزار لازم وبهينه‏سازى شرايط مناسب براى جامع ودقيق شدن استنباط، امرى لازم و ضرورمى‏باشد. استنباط كننده بايد دائما با تكيه بردانش و هوش و استعدادهاى ديگرش‏تلاش كند تا با دسترسى به حد اكثر منابع‏موجود و تعيين دقت و درستى منابع، براساس قواعد موجود و با استفاده از قدرت‏استدلال خود دست‏به قضاوتى درست وانتخابى شايسته امت اسلامى در زمان‏خويش بزند تا راه رستگارى را پيش روى‏مردم بگشايد. فرايند تحقق چنين امرى‏بسيار پر پيچ و خم و دشوار بوده و جزمتقيان و عالمان ربانى از آن به سلامت‏عبور ننموده‏اند.

اولين سؤالى كه مطرح است اين است‏كه آيا فن‏آورى اطلاعات قادر به تسهيل‏راه به منظور كسب نتايج‏به نحو بهتر وسريعتر براى فقيه مى‏باشد؟ اگر پاسخ مثبت‏است چگونه؟
در پاسخ سؤال اول بايد گفت «بله‏»،تكنولوژى اطلاعات در دهه اخير ابزارهاى‏پرقدرتى را در اختيار مصرف كنندگان‏قرار داده است. خصوصا در زمينه طراحى‏سيستم‏هاى هوشمند پيشرفتهاى شايانى‏صورت گرفته است. اگر چه همه اين‏حركتها، ابزارها و پيشرفتها در مقابل‏عظمت امر استنباط حكم خدا از منابع‏اسلامى يا به عبارت ديگر درك متون‏قرآن و حديث ناچيز است ولى مى‏توان‏در صورت به كارگيرى درست آنها به‏نتايج‏خوبى دست‏يافت.

و اما پاسخ به سؤال دوم مستلزم‏تعريف كامل مسئله و به‏كارگيرى ابزارمناسب جهت‏حل مسائل مختلف موجودمى‏باشد. در اين مقاله سعى شده است قبل‏از بيان برخى از تكنيكها و معرفى ابزار،ابتدا به تشريح صورت مسئله و بيان ابعادآن پرداخته شود و سپس با معرفى مدلى‏جامع جهت تسهيل امر مورد نظر گامى‏مؤثر برداشته شود. اين گام هر چند درمقايسه با راهى كه بايد طى شود بسيار ناچيزاست اما شايد بتواند در آستانه حركت،دورنمايى از حركتهاى لازم و مسير موردنظر را ارائه كند.

1- طرح مسئله

استنباط حكم خدا از منابع اسلامى‏خود مقوله‏اى پيچيده، گسترده، حساس،دقيق و عميق مى‏باشد. نخست از آن جهت‏كه مباحث در اين عرصه متنوع و متاثر ازيكديگرند. از راوى حديث گرفته تاشخصيت و توان شنونده و از زبان بيان‏گرفته تا تفاوت فرهنگها در طول تاريخ. باتمام اين تنوع، فقيه بايد پاسخگوى‏نيازهاى امت‏باشد و با تفكرى جامع وگسترده به استنباط دست‏بزند. حساسيت‏استنباط به حوزه نفوذ و گستره مخاطبان‏آن بستگى مستقيم دارد. هر لغزش وكمبود مختصر مى‏تواند اثرات نامناسبى رادر نتيجه كار بويژه در مقام عرضه به مردم‏بر جاى بگذارد.

بحث دقت از اهميت ويژه‏اى‏برخوردار است; دقت در استخراج منابع،دقت در درستى منابع، دقت در رعايت‏اولويت‏ها، دقت در استدلال و به كارگيرى‏قواعد و نهايتا دقت در انتخاب حق از باطل‏و درست از نادرست. به نظر مى‏رسد درطول تاريخ و ادوار فقه، دستيابى به دقت‏مورد نظر باعث رشد و به كارگيرى‏دانشهايى مانند علم رجال، علم حديث،منطق، علم معانى و بيان و اصول فقه گشته‏است كه بار مسئوليت اين امر بر دوش علماو فقهاى بزرگ شيعه بوده است. اين‏بزرگان همواره در تلاش بوده‏اند تا باتهذيب نفس خويش و تمسك به قرآن وحديث و به كمك عقل و دانش خويش ازعهده اين وظيفه خطير برآيند.

به كارگيرى فن‏آورى جديد تا حدودى‏مى‏تواند در تسهيل اين ماموريت الهى‏مفيد باشد. البته موفقيت نهايى در تحقق‏اين مقصود، نيازمند بذل همكارى از سوى‏استادان، مجتهدان و فقهاى بزرگوارمى‏باشد. در توضيح اين امر بايد گفت كه‏به طور كلى به كارگيرى ابزار وتكنيك‏هاى هوشمند زمانى امكان‏پذيراست كه دانشها و روشهاى استنباط كه‏توسط فقها به كار مى‏رود به نحوى‏به‏صورت قابل فهم براى كامپيوترهادرآمده و توسط آنها به كار گرفته شود.

خوشبختانه در چند سال اخير با همت‏علاقه‏مندان به استفاده از كامپيوتر در علوم‏اسلامى اكثريت منابع اسلامى به صورت‏متون كامپيوترى درآمده است كه باعث‏بوجود آمدن بسترى مناسب جهت پياده‏سازى تكنيك‏هاى جديد هوشمند شده‏است. در اين موقعيت، نقطه شروع بسيارمهم و حساس است. به همين جهت در اين‏مقاله سعى شده است تا با نگاهى جامع ودقيق به موضوع، دورنمايى از نقطه شروع‏مناسب ارائه گردد. به طور كلى ايجادپايگاههاى دانش و استفاده از تكنيك‏هاى‏هوش مصنوعى جهت اعراب‏گذارى‏متون، تشخيص صحت و سقم احاديث واسناد، يافتن طبقات راويان، ريشه‏يابى‏لغات، تفسير لغات در متن، محاوره باماشين و كسب اطلاعات مورد نياز و نهايتادرك متن و استنباط حكم بر اساس‏مكانيسم‏هاى استنتاج و استدلال نياز به‏يك ديد واحد و يك مدل جامع دارد،زيرا كه هدف تمام اين فعاليت‏ها تنهااستنباط درست و بجا از منابع و متون‏مى‏باشد.

در قسمت‏بعد سعى شده است تا باارائه مدل پيشنهادى و بيان اجزا و عوامل‏موجود و روابط بين آنها گامى در جهت‏آغاز حركت‏سيستماتيك مورد نظربرداشته شود.

2- معرفى مدل جامع

يكى از روش‏هاى موجود براى حل‏مسائل پيچيده و گسترده مدل كردن مسئله‏مى‏باشد. حركت از تعريف يك مدل ساده‏آغاز و به مرور بر پيچيدگى آن افزوده‏مى‏گردد تا بهترين پوشش را به مسئله بدهدو سرانجام مسئله قابل حل گردد. بر اين‏اساس در اين بخش ابتدا مدل ساده‏اى براى‏هدف فوق ارائه مى‏گردد.

با توجه به اينكه هدف اين حركت،درك اتوماتيك متن قرآن و حديث‏است در ابتدا عناصر اصلى مدل ارائه‏مى‏شود.

«درك متن‏» بيانگر وجودى يك بيان‏كننده و يك درك كننده و يك بيان شده‏مى‏باشد. (بيان كننده مى‏تواند خود يك‏درك كننده باشد ولى به طور قطع‏هم‏زمانى بين اين دو نقش نمى‏تواند وجودداشته باشد). در نتيجه رابطه بين درك وبيان يك فرد در يك موضوع با رابطه بين‏بيان و درك يك شنونده و يك گوينده‏كاملا متفاوت است. در حالت اول، موضوع پس از درك قابل بيان است (البته‏با توانهاى متفاوتى كه در شخص به عنوان‏توان درك و توان بيان وجود دارد). اما درحالت دوم زبان و توان بيان و درك بايكديگر متفاوت هستند و ضرورتا احتياج‏به وجود واسط بيان (صحبت، نوشته، نقاشى، زبان) مى‏باشد. هر يك از عوامل‏سه‏گانه فوق متاثر از شرايط محيطى يابيرونى (فرهنگ، شرايط سياسى،..) وشرايط درونى (عقل، دانش، نيت،انگيزه،..) و ابزار بيان (زبان، لغت، ساختارزبان) مى‏باشند.

اگر به اين مدل، تنوع موضوعى رااضافه كنيم، با توجه به توانهاى متفاوت‏افراد در بيان و درك موضوعات مختلف،مى‏توان به يك منحنى سه‏بعدى دست‏يافت كه در آن مقدار درك و بيان افرادنسبت‏به موضوعات مختلف با توجه به‏دانش و استعداد آنها متفاوت مى‏باشند.

همان طور كه اشاره شد ميزان درك وبيان به عوامل بيرونى و درونى در زمانهاى‏مختلف و در حوزه موضوعات متفاوت‏تغيير مى‏كند. به طور مثال ممكن است‏موضوعى به واسطه شرايط اقتصادى و يافرهنگى يك شخص در زمانى (اگر فرض‏كنيم دانش او ثابت است) بهتر يا كمتر اززمان ديگر قابل درك باشد. همچنين‏امكان دارد موضوعى بنا به دلايلى عقلايى‏يا غير آن، امكان بيان بيشتر يا كمترى داشته‏باشد. از طرف ديگر اگر دانش شنونده هم‏در طول زمان تغيير كند يا از اولويت‏متفاوتى برخوردار شود آنگاه ميزان درك‏و قدرت بيان نيز متفاوت خواهد بود.

بنابر اين ويژگيهاى درونى شنونده ياگوينده نيز كاملا در تعيين ميزان درك وبيان مؤثر است. به عنوان مثال ما سفارش‏شده‏ايم كه با هر كس به اندازه عقل اوسخن بگوييم. يا اينكه نبايد به سخنانى كه‏بر اراده و نيت‏باطل پايه‏گذارى شده است‏گوش فرا دهيم، حتى اگر سخن حق باشد.

بنابر اين مشخصات شنونده و گوينده نيزدر ميزان درك و بيان بسيار مؤثر است.

در حالت ايده‏آل، شنونده فردى است‏كه داراى شخصيت كامل، عقل و هوش‏سالم، نيازهاى الهى و ايمان و اعتقاد وتقواى كامل مى‏باشد (پيامبران ومعصومان). در اين حالت‏بر اساس اين‏مدل مى‏توان نتيجه گرفت كه درك او(شنونده) از آنچه شنيده است كامل و درحد نهايتا ممكن است.

در حالت ايده‏آل، گوينده فردى است‏كه درك او از آنچه شنيده كامل است ودر بيان نهايت صداقت و توان خويش رابكار مى‏برد. اين حالت تنها مى‏تواند ازپيامبران و معصومان مورد انتظار باشد.

در هر دو حالت ايده آل زمان وموضوع اثرى بر روى ميزان درك و بيان‏آنها ندارد و تنها بيان آنها متناسب با نيازشنونده و قدرت درك او مى‏تواند انتخاب‏شود.

در خصوص رابطه بيان جهت ايجادرابطه بين گوينده و شنونده، علاوه بر ابزارانتقال مفهوم مانند لغات، جملات، ساختارزبان و قواعد دستورى مى‏توان به چندنكته اشاره نمود.

الف) تعداد شنونده.

اگر تعداد شنونده بيش از يك نفرباشد علاوه بر عوامل ذكر شده، عوامل‏ديگرى مانند فرهنگ و اعتقاد و نيازجمعى مى‏تواند بر ميزان درك آنها اثربگذارد كه منجر به درك جمعى خواهدشد. تنوع تعداد گوينده در مورد يك‏موضوع مى‏تواند اثرات مثبت‏يا منفى‏نسبت‏به درك فردى يا جمعى ايجاد كند.

ب) تفاوت زمان بيان و زمان درك.

در صورت هم‏زمانى و هم‏مكانى وهم‏زبانى شنونده و گوينده، اثر بيان ودرك مستقيم خواهد بود. زيرا در ين‏حالت‏بسيارى از شرايط فرهنگى،سياسى.. يكسان است. در نتيجه عوامل‏ديگر مى‏تواند اثرات بيشترى داشته باشد.

اما در حالتى كه گوينده زمانى قبل ازشنونده باشد و تفاوت زمانى باعث ايجادتغييرات در عوامل اصلى مؤثر بر شنونده‏شده باشد مسلما درك شنونده با شنونده‏هم‏زمان و هم‏مكان متفاوت خواهد بود.

نمونه اين امر سخنان و كلام بزرگان است‏كه در سالهاى بسيار دور و در شرايطى‏كاملا متفاوت بيان شده و ما (شنونده‏هاى‏زمان حاضر) مى‏خواهيم آن را درك كنيم.

اين درك نيز قطعا وابسته به شرايط زمانى‏و مكانى فعلى نسبت‏به زمان بيان آن‏خواهد بود. البته حالت‏خاصى هم در اين‏مورد وجود دارد و آن اين است كه درك‏آينده صورت گيرد و در زمان بيان نسبت‏به حوادث آينده خبر داده شود مانند درك‏پيامبر در عروج از حوادث مستقل از زمان‏و مكان.

ج) تفاوت در مفاهيم بيان و درك.

تفاوت زمانى و مكانى مى‏تواند منجربه تفاوت در درك مفاهيم از لغات‏مشترك گردد. مثلا مفهوم نور چراغ در1400 سال پيش كه توسط شنونده‏ادراك مى‏شده است‏با مفهوم اين لغات درحال حاضر متفاوت است و ممكن است درآينده نيز اين مفهوم كاملا متفاوت درك‏شود.

د) تفاوت در زبانهاى بيان.

ساختار و مدل‏هاى توليد بيان درزبانهاى مختلف كاملا متفاوت است. به‏همين ترتيب مى‏توان در درك و بيان‏مفاهيم به زبانهاى مختلف تفاوتى قائل‏شد. بنابر اين ترجمه‏ها و تفسيرها مى‏توانندبيان و درك متفاوتى را نسبت‏به متون‏اصلى ايجاد نمايد.

ه) تفاوت در شكل و ابزار بيان.

در دنياى امروز بيان تصويرى صوتى‏در كنار بيان مكتوب گذشته بستر درك‏جديدى را ايجاد مى‏نمايد. در صورتى كه‏در گذشته بسيارى از مفاهيم مى‏بايست ازطريق بيان گفتارى يا مكتوب يا تصويرى‏ساده انتقال مى‏يافت. به عنوان يك سؤال‏مهم مى‏توان پرسيد كه اگر در ابتداى‏زندگى اجتماعى بشر ابزار تصويرى مانندفيلم، عكس و.. وجود داشت، آيا حروف‏الفبا به شكل فعلى ظاهر مى‏گشت؟
در پايان اين قسمت‏بايد گفت كه‏سؤالات بسيارى را در خصوص نحوه‏اثرگذارى هر يك از عامل‏ها (پارامترها)بر ميزان درك و بيان مى‏توان مطرح كرد وپاسخ آن را يافت.

3- اثر قطعيت و عدم قطعيت دربيان و درك

شناخت ابعاد مختلف مدل پيشنهادى واثرات متقابل عوامل مختلف بر بيان ودرك خود امرى پيچيده و بكر است كه‏زمينه مناسبى براى تحقيق در آن وجوددارد. اما مشكلى كه بر اين پيچيدگى‏مى‏افزايد، مشكل عدم قطعيت در تمام‏عوامل مختلف اين مدل است. بر اساس‏اين مدل، مى‏توان قرآن را منبع قطعى‏دانست كه تفسير آن، مسئله استنباط كننده‏احكام الهى مى‏باشد. زيرا كه خداوندمتعال نخستين گوينده ايده‏آل در مدل‏مورد نظر است و شنونده او يعنى پيامبر نيزشنونده ايده‏آل است. وقتى كل حقيقت‏براو نازل گشت، به زبان عربى و در طول‏زمان مشخصى متناسب با شرايط آيات به‏بشريت ارائه شد بدون هيچگونه عدم‏قطعيتى. اما پس از آن با صرف‏نظر ازامامان معصوم شنوندگان از پيامبر وبيان‏كنندگان عبارت شدند از انسانهاى غيرمعصوم. آنگاه در طول تاريخ بعد ازائمه (ع) نيز اين بيان و درك با تمام‏محدوديتهاى بيان و درك و زبانهاى‏ارتباطى و تحت تاثير شرايط مختلف‏تكرار شد و كار تشخيص درست ازنادرست و قطعى از غير قطعى را بسيارمشكل ساخت. لذا علوم و شاخص‏هاى‏لازم جهت تعيين احاديث معتبر نقش اهميت‏بسيارى در استنباط حكم خدا پيدامى‏كند. به همين دليل است كه قرآن وعقل و اجماع در كنار سنت مى‏بايدبه‏عنوان مرجع و منبع درستى و قطعيت‏لحاظ گردند.

يكى از كارهايى كه در اين زمينه بايدانجام شود مكانيزه كردن تعيين قطعيت وعدم قطعيت احاديث مى‏باشد. به عبارت‏ديگر بايد به دنبال راهى بود تا به وسيله آن‏بتوان معتبر بودن حديث را به‏سرعت و به‏دقت تعيين كرد و درجه‏بندى نمود.

حصول اين مرتبه نيازمند فعاليتهاى گسترده‏و به‏كارگيرى دانش و ابزار هوشمندبسيارى مى‏باشد. البته پيش از انجام هراقدامى در اين زمينه نخست‏بايد از امكان‏عملى چنين ايده‏اى اطمينان حاصل نمود وبراى اين منظور نخست لازم است تا پاسخ‏سؤالات زير را به دست داد:.

مدل دانش و هدف آيات قرآن‏چيست و چگونه مى‏توان از آن به عنوان‏يك مرجع جامع و كامل استفاده بيشترى‏نمود؟
رابطه احاديث‏با قرآن چگونه‏برقرار مى‏گردد و شان نزول قرآن و ذكراحاديث چه رابطه‏اى دارند؟
عقل چيست و چگونه مى‏توان به‏عنوان ابزار قوى‏تر در تحقق اهداف موردنظر از آن استفاده نمود؟
اتوماسيون چگونه مى‏تواند در هريك از موارد فوق صورت گيرد؟
تكنيك‏ها و ابزار مورد نياز جهت‏پياده‏سازى اتوماسيون استنباط كدامند؟
آيا يك سيستم مجتمع و هماهنگ‏مى‏تواند براى تحقق امور طراحى گردد؟چگونه؟
آيا مى‏توان شاخص‏هايى براى‏قضاوت، تفسير و انتخاب درست تعريف‏كرد؟
آيا دسترسى به دانشها و روشهاى‏مورد نياز امكان‏پذير است و آيا خود مورداعتماد هستند؟
اين سؤالات و بسيارى از سؤالات‏ديگر براى رسيدن به هدف مطلوب بايدپاسخ داده شود تا بر اساس پاسخ آنها اولاامكان دستيابى به هدف مزبور را بررسى‏نمود و سپس بتوان به سمت آن و طراحى‏مدل مناسب براى اين منظور حركت كرد.

4) نتيجه‏گيرى.

جهت آغاز اين حركت عظيم بايدقلمروهايى را كه عمدتا مورد نياز هستندبررسى نمود. در بعد هوش مصنوعى ابتدابايد مبانى مدلسازى مفاهيم توسط ابزار وتكنيك‏هاى هوشمند را تعريف كنيم.

به عنوان مثال، آيا مى‏خواهيم از مدل‏رياضى جهت‏شبيه‏سازى رفتار استدلالى‏فقيه استفاده كنيم; مدلهايى مانند (فازى، منطق و..)؟
- آيا يك يا چند مدل بايد به كارگرفت‏يا يك يا چند مدل مناسب ايجادكرد؟
- در حوزه استدلال و استنباط چگونه‏بايد مفاهيم غير قطعى روابط پيچيده بين‏عوامل مختلف را شناسايى و مدل كرد واثرات هر يك بر ديگرى را تعريف نمود؟
آيا عقل را مى‏توان مدل كرد؟
- ساختار دانش و مكانيسم به‏كارگيرى‏ابزار استدلال و استنباط و رابطه آنها بايكديگر چگونه بايد باشد؟
- نحوه نمايش ساختار دانش و مدلهاى‏مورد نظر در كامپيوتر چگونه بايد باشد؟
- معمارى سيستم مورد نظر از چه‏قواعدى پيروى مى‏كند؟ و فضاى‏جستجوى تفسير چگونه تعريف مى‏شود؟
- آيا سيستم مورد نظر بايد به صورت‏متمركز و يا توزيع يافته عمل كند؟
- آيا احتياجى هست كه قبل ازپردازش دانش، عمل Automatic Indexing صورت گيرد؟
- آيا مديريت عدم اطمينان و عدم‏قطعيت در سيستم مورد نظر مى‏تواندمجتمع باشد؟
- آيا هزينه تحقق امور فوق‏ترجيح‏پذير هست؟
اين سؤالات و بسيارى از سؤالات‏ديگر در تعيين و تعريف سيستم مورد نظرمؤثر و لازم هستند. لذا بر اساس آناليزمدل ارائه شده بايد تمام سؤالات فوق‏به طور دقيق پاسخ داده شود تا مقدمات‏طراحى سيستم نهايى مهيا گردد. انجام اين‏امور گسترده و متنوع نياز به سازمان وبرنامه‏ريزى و مديريتى منسجم، مقتدر وصبور دارد. كار بسيار عميق و بنيادين است‏و تبيين اولويت‏ها و استراتژى‏هايى براى‏انجام آن ضرور به‏نظر مى‏رسد.

در پايان اين مقاله لازم به يادآورى‏است كه انجام اين امر خطير مستلزم نگاهى‏از بالا به پايين و توجه به رابطه تنگاتنگ‏مجموعه عملياتى است كه بايد تحت‏مديريتى واحد به طور اتوماتيك انجام‏گردد.

اميد است اين مقاله بخشى از عظمت‏حركت مورد نظر را به‏صورت اجمالى بيان‏نموده باشد و در استمرار اين حركت‏گامهاى بلندترى برداشته شود.

/ 1