اول ـ توحيد ذاتى:
ييعنى منزه دانستن واجب متعال از هرگونه شرك و دوگانگى و اعتراف به وحدانيت او.دوم ـ توحيد صفاتى:ييعنى صفات خدا عين ذات او است و اكتسابى نمى باشد, چرا كه ذات واجب الوجود بايد داراى تمام كمالات هستى باشد. والاّ نمى تواند اعطاكننده آن به موجودات ديگر باشد.فيلسوفان از قديم گفته اند: (فاقد شىء معطى شىء) نمى شود; يعنى كسى كه كمالى را ندارد, نمى تواند به ديگرى افاضه كند. موجودى كه خود فاقد حيات و زندگى است, چگونه مى تواند بخشنده حيات باشد. معلمى كه علم ندارد, چگونه مى تواند دانشى را به شاگردانش بياموزد.
ذات نايافته از هستى بخش
خشك ابرى كه بود ز اب تهى
كى شود بر صفت آب دهى
كى تواند كه شود هستى بخش
كى شود بر صفت آب دهى
كى شود بر صفت آب دهى
وجود اين گونه صفات در متون مذهبى به ويژه قرآن مجيد, نظر كسانى را كه مى گويند خداوند متعال صفاتى ندارد, باطل مى كند.
صفات ثبوتى و سلبى
صفات الهى را بر دو قسم تقسيم كرده اند: صفات ثبوتى و سلبى.ييكم ـ صفات ثبوتى, آن سلسله از كمالاتى است كه خداوند به آن ها متصف مى شود به طورى كه تصور مبدأ متعال بدون اين نوع صفات متعالى غيرممكن است; مانند علم, قدرت حيات, اراده, سمع و بصر, غفور و رحيم و ده ها صفات ديگر.دوم ـ صفات سلبى, صفاتى است كه از نقص و كاستى و محدوديت حكايت مى كند و پروردگار از اتصاف به آن ها منزه و مبرّا است; ظلم, حسد, بخل, جسم بودن و….صفات ثبوتيه نيز بر دو قسم است: صفات ذاتيِ حقيقى و صفات ذاتيِ اضافى.الف ـ صفات ذاتى حقيقى: به آن دسته از صفات گفته مى شود كه از ذات آفريدگار ناشى مى شود و نيازى به تصوّر وجود ديگرى نيست; مانند حيات و اراده.ب ـ صفات ذاتى اضافى: به صفاتى اطلاق مى شود كه تصور و اثبات آن نيازمند تصور چيزهاى ديگر است; مانند (علم) و (قدرت) كه بايد معلوم و مقدورى در ميان باشد تا علم و قدرت به آن ها تعلق گيرد. گرچه در خصوص بارى تعالى, علم و قدرت به فرضِ عدم معلوم و مقدور نيز ثابت است, ولى به حسب تحليل منطقى, علم و دانش به گونه مطلق مفهومى ندارد و بايد متعلقى داشته باشد; مانند علم فيزيك و دانش شيمى, علم فقه و حكمت و….اين امور از صفات ذاتِ اضافه است; يعنى علم بدون وجود عالم قابل اثبات نيست, همان گونه كه علم بدون معلوم بى معنا است. وقتى گفته مى شود فلانى عالم است, مى گويند چه علمى دارد؟ آيا عالم به علم فقه است يا علم طب يا رياضى.سوم: توحيد افعالى
شناخت خدا به اين است كه باور كنيم انسان و ساير موجودات و افعال آن ها با تمام علل و اسبابى كه در جريان است, همه فعل خداوند است, زيرا اگر خداوند در افعالش نيازمند به قدرت ديگرى باشد, لازمه اش اعتقاد به شرك و نفى يگانگى در ذات و صفات فعل خواهد بود; د ر صورتى كه خداوند به شريك نياز ندارد و به مجرد اراده, فعل او محقق مى گردد: (اذا اَرادَ شيئاً أن يقول له كن فيكون;2 آن هنگام كه خدا اراده ايجاد چيزى بكند و بگويد باش, مى شود.)صفات سلبى و دليل نفى آن
اين بحث را با شعرى از سعدى آغاز مى كنيم, چون امهات صفات سلبى در اين شعر گنجانده شده است:
نه مركب بود و جسم و نه مريى نه محل
بى شريك است و معانى, تو غنى دان خالق
بى شريك است و معانى, تو غنى دان خالق
بى شريك است و معانى, تو غنى دان خالق