انسان وقتى علم و عقل و اراده پيدا مى كند, حيثيت علم او غير از قدرت است, ولى همگى با روح او يك نوع وحدت دارند. ليكن پس از تحصيل علم و آگاهى است.شهيد مطهرى درباره صفات الهى مى نويسد: مجموعاً سه اشكال درباره صفات خداوند وجود دارد:ييكى اين كه, تقديس و تنزيه بارى تعالى ايجاب مى كند كه خداوند هيچ صفات مشترك با مخلوقات نداشته باشد, چراكه هر صفتى كه ما براى خداوند اطلاق نماييم, از نوع صفات مشترك با انسان مى باشد; پس هرگونه توصيف ما (تشبيه) است, پس بايد از هر گونه توصيف پروردگار خوددار ى كنيم.اشكال دوم اين است كه مشترك بودن صفت بين خالق و مخلوق مانند علم و قدرت, فى حد ذاته مانعى ندارد, ولى عقل ما قادر نيست صفات حق تعالى را كشف كند, پس بايد مقلد شارع مقدس باشيم و هر صفتى كه در قرآن كريم و سنت پيامبر آمده باشد, به گونه تعبد مى پذيريم و عقل ما ن مى تواند از پيش خود صفتى ولو حكايت از كمال كند, براى خدا بسازد.اشكال سوم, حرمت شرعى پرداختن به اين گونه مسائل است. اخبار و احاديث زيادى مبنى بر عدم جواز توصيف خداوند مگر به آن شكلى كه خود فرموده باشد, وارد شده است.در پاسخ از اشكال اول مى گوييم: از منظر عقل و دين, صحيح است كه خداوند مثل و مانندى ندارد: (ليس كمثله شىء), بنابراين نه او را به چيزى مى توان تشبيه كرد و نه موجودى را خدا گونه مى توان توصيف نمود: (أين التراب ورب الارباب). خاك را با عالم پاك نسبتى نيست, عقل بشر قادر نيست به كنه ذات او پى ببرد.
نه ادراك بر كنه ذاتش رسد
عنقا شكار كس نشود دام بازگير
كان جا هميشه باد به دست است دام را
نه فكرت به كنه صفاتش رسد
كان جا هميشه باد به دست است دام را
كان جا هميشه باد به دست است دام را