باورهاي علم ديني - باورهای علم دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

باورهای علم دینی - نسخه متنی

مجید کافی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باورهاي علم ديني

مجيد كافي

عضو پژوهشكده حوزه و دانشگاه

پيشينه

بحث از امكان علم ديني يكي از مسائل مهمي است كه از ديرباز ذهن دانشمندان متدين و به خصوص انديشمندان مسلمان را به خود مشغول كرده است. در جهان مسيحيّت و غرب با ظهور عصر روشنگري و پديد آمدن نحله‏هاي فلسفي تجربه‏گرا، علوم جديد كه محصول آن نحله‏ها بودند، جاي دين سنّتي را گرفتند و درنتيجه، دين از جوامع علمي كنار گذاشته شد. با وجود اين، امرزه شكّي نيست كه همه علوم جديد1 و غيرديني2 عيوب و نقايصي دارند و دستخوش پاره‏اي كمبودهايند. از اين رو چندي است كه در راستاي رفع اين نواقص در غرب معاصر مسأله الهي كردن علم يا علم خداباور مطرح شده است و به طور روزافزون دانشمندان و متخصصان علوم تجربي به سمت دين و معنويت گرايش پيدا كرده‏اند. در شش سال گذشته دو كنفرانس در اين خصوص برگزار شده است كه مي‏توان به كنفرانس علم در يك زمينه خداباور كه در تابستان 1998 در كانادا برگزار شد، اشاره كرد.

اما در جهان اسلام علاوه بر عيوب و نقايص علوم غيرديني، عوامل ديگري نيز در تسريع حركت ديني‏سازي يا اسلامي كردن علوم مؤثر بوده‏اند. وجود علوم جديد و غيرديني براي فرهنگ و باورهاي حاكم در جوامع ديني مسائلي به وجود آورده است. محيطهاي علمي جوامع اسلامي دچار يك‏نوع دوگانگي شده‏اند؛ از يك طرف ميل به حفظ ارزشهاي ديني و اسلامي در آنها وجود دارد و از طرف ديگر علومي آموزش داده مي‏شود كه در آنها جايي براي ارزشهاي ديني نيست.(1) افزون بر اين، ركود و انحطاط جوامع اسلامي به دليل بي توجهي به علوم تجربي، اعم از طبيعي و انساني، و در مقابل، پيشرفت و توسعه جوامع غربي به دليل استفاده از اين علوم انديشمندان مسلمان را بر آن داشت تا نسبت به علوم جديد و روشهاي آن بازنگري عميقي صورت دهند، چراكه احياي معرفت ديني يا به تعبيري، نوانديشي ديني نيازمند نگرش جديد به علومي بود كه مستقيما در راستاي معارف ديني قرار نداشتند. برايند اين عوامل، خطور طرح ايجاد «علم ديني» به ذهن پاره‏اي از انديشمندان مسلمان در دهه دوم قرن بيستم بود. در اين دهه براي اولين بار انديشه اقتصاد اسلامي مطرح شد. اسلامي‏سازي اقتصاد كه در تقابل با دو مكتب اقتصادي سرمايه‏داري و سوسياليستي مطرح شد، ريشه بروز ايده علوم اسلامي گرديد.

در سال 1972 «جمعيت جامعه شناسان مسلمان» از طرف انجمن دانشجويان مسلمان در آمريكا و كانادا شكل گرفت. در همين دهه، تلاش براي اسلامي كردن دانش توسط العطاس(2) و ديگران آغاز گرديد كه سعي داشتند بنيانهايي برگرفته از انديشه اسلامي براي فعاليتهاي علمي فراهم كنند. در همين راستا نخستين همايش جهاني در باب تعليم و تربيت اسلامي در سال 1977 در شهر مكه برگزار گرديد. دوّمين همايش نيز در باب اقتصاد اسلامي در سال 1979 در شهر جدّه برگزار شد.

اما شايد گسترده‏ترين و جدّيترين اين مساعي كارهايي باشد كه گروهي از دانشمندان در «مؤسسه جهاني انديشه اسلامي» كه در سال 1981 تأسيس شد، انجام داده‏اند و مي‏دهند. اين دانشمندان تا به حال چهار همايش جهاني برپا كرده‏اند كه يكي از آنها قبل از تأسيس اين مؤسسه و در سال 1980 در اسلام آباد، درباره طرح برنامه آموزش بوده. سه همايش ديگر در سالهاي 1981 در داكا در باب تحوّل كتابهاي درسي، 1982 در جاكارتا، راجع به روش تدريس و 1987 در خارطوم، درباره راههاي اسلامي كردن علوم انساني و روشهاي تربيتي برگزار شد. حاصل مساعي آنان در جهت اسلامي كردن علوم و معارف، در سلسله رساله‏ها و كتابهايي طبع و منتشر شده است.

بعد از آن نيز در بسياري از كشورهاي اسلامي، از جمله عربستان سعودي، مالزي، اندونزي و پاكستان كوششهايي با هدف پديد آوردن علم ديني انجام گرفته است و همچنان ادامه دارد. همچنين بعضي از عالمان و متفكران اسلامي در انگلستان، كانادا، آمريكا و نيز ايران در اين جهت فعّالند. به طور خلاصه از نظر تاريخي، هسته آغازين آموزه علم ديني به زمان ظهور ناتواني علوم جديد در شناخت جهان و انسان بر مي‏گردد. اين گرايش در بين مسلمانها در قرن نوزدهم و پس از آشنايي با علوم جديد و گرفتار شدن كشورهاي اسلامي در قلمرو نفوذ استعمار اروپايي شكل گرفته است.

به هر حال در اين جُستار برآنيم به بررسي و تحليل رويكردهاي موجود كه به امكان و ضرورت اسلامي شدن علوم باور دارند، بپردازيم و چون بر اين باوريم كه امروزه مباحث مطرح شده در باب علم ديني به حدّي رسيده‏اند كه مي‏توان از خلال تحليل عقلي و روش شناختي و به دور از هرگونه شعار گرايي به يك نتيجه معقول رسيد، سؤالهاي تحقيق خود را اينگونه مطرح مي‏كنيم كه اولاً در هر رويكردي، علم ديني به طور اعم و علم اسلامي به طور اخص چيست و چه با تفاوت ماهوي با علوم غير اسلامي و علي الخصوص با علم سكولار دارد، ثانيا آيا اسلامي كردن علوم ممكن است و ثالثا به فرض امكان علم ديني، آيا بايد علوم را ديني كرد يا بايد بستر رشد علوم را به نحوي آماده كرد كه علوم در آن، به خودي خود ديني شوند.

/ 11