پيشفرضها
علم ديني يك سلسله پيشفرضهاي عام دارد، همان گونه كه هر كدام از رويكردها نيز پيشفرضهاي خاص خود را دارند كه در تحليل و بررسي رويكردهاي علوم ديني بايد بدانها اشاره شود.يكي از اين پيشفرضها در باب رابطه علم و دين است. رويكردهايي كه بين علم و دين تعارض ميبينند، مثل ماديگرايان و نصگرايان، يا نگرشهايي كه قائل به استقلال دو حوزه علم و دين هستند، نميتوانند مدّعي علم ديني باشند. به عبارت ديگر، مدّعيان علم ديني بايد به نوعي همپوشي در قلمرو علم و دين باور داشته باشند. از آنجا كه در قلمرو تلاقي علم و دين، روند ديني كردن يا شدن علوم نُمود آشكارتري دارد و چون اين قلمرو مشترك بيشتر در قلمرو علوم انساني قرار ميگيرد، ميتوان قاطعانه گفت كه در نگاه نخست آنچه از ديني كردن يا ديني شدن علوم بيشتر مدّ نظر است، همين حوزه علوم انساني است. بر اين اساس اگر بخواهيم ديني كردن علوم را نهادينه كنيم، لازم است رابطه بين علم و دين را وضوح معنايي ببخشيم.اگر به اين باور باشيم كه مجموعهاي از دادههاي حسي است كه يك علم خاص را به وجود ميآورد و نظريهها كه جوهره اصلي علوم را تشكيل ميدهند، برگرفته از انعكاس وضعيتهاي فيزيكي و عيني است و هيچ عامل ديگري در ايجاد آن دخالت ندارد، ديگر نميتوان به علم ديني باور داشت. از اينجا ميتوان نقبي به پيشفرض دوم علم ديني زد، با اين تعبير كه امروزه حداقل پارهاي از فيلسوفان و جامعه شناسان علم و معرفت شناسان، عينيّت محض در علم را امري دست نايافتني ميدانند، به گونهاي كه بحث از تأثير پذيري علوم از فضاي فرهنگي و تأثيرپذيري نظريهپردازان و دانشمندان از ارزشهاي حاكم امري مقبول و موجه تلقي ميشود. به همين ترتيب، نظريههاي علمي، به ويژه نظريات علمي مطرح در حوزه علوم انساني بدون توجه به خاستگاه تاريخي و تعيّنات اجتماعي علم، مورد توجه و تحليل قرار نميگيرد. نيز بنابر اين پيشفرض، علم ديني علمي است كه بر خاستگاه ديني و تعيّنات جامعه ديني مبتني است و از فضاي ديني حاكم تأثير ميپذيرد.مفهوم علم ديني
پيش از طرح و بررسي رويكردهاي موجود در باب «علم ديني» لازم است مقصود از علم در عبارت «علم ديني» و مراد از خود اين تعبير بيان شود تا محدوده بحث مشخصتر گردد.معاني علم
در فلسفه علم، سه معنا و مفهوم براي «علم» بيان شده است كه عبارتند از:1. شناخت يا معرفت:3 مراد از علم در اين معنا كه عامترين معناي آن است، «مطلق آگاهي» است با هر شيوه و روشي كه تحصيل شود. به تعبير ديگر، در اين معنا دغدغهاي براي روش تحصيل علم وجود ندارد؛ پارهاي از آن به روش تجربي حاصل ميآيد و پارهاي ديگر از راه دين يا عقل. بنابراين ميتوان گفت كه همه علوم به يك لحاظ، به دو دسته كلي قابل تقسيمند: دسته اوّل، علومي است كه خدا از طريق وحي به اشخاصي برگزيده، بر بشر مكشوف كرده است كه صورت مكتوب آن، در قالب متون مقدّس ديني بر جاي مانده است و دسته دوم علومي است كه خود بشر از راه به كارگيري همه قواي ادراكي خود بدا نها دست يافته است.(3) طبق اين معنا، عليالاصول، علم ديني قابل تصور است.2. رشته علمي:4 مراد از علم در اين معنا، مجموعه همه گزارههاي اثبات شدهاي است كه با استفاده از روشهاي مقبول و مرسوم در تحقيق، يعني روش عقلي، باطني (= كشف و شهود)، تجربي، و تاريخي در باب يك موضوع خاص فراهم آيد. به اين معنا، علم شامل همه علوم تجربي طبيعي و انساني و همه شاخههاي علوم عقلي و نقلي و نيز عرفان ميشود. علم به اين معناي وسيع، حاصل به كارگيري مجموع قواي ادراكياي است كه در اختيار همه افراد بشر، بلااستثنا و البته به درجات متفاوت، نهاده شده است.3. رشته علمي با روش تجربي:5 علم به اين معنا اشاره به شيوه خاصي از شناخت طبيعت و انسان بر اساس روش تجربي دارد كه ذاتا روشهاي معرفت ديگر را كه مبتني بر مقدمات معرفت شناسانه و وجود شناسانه ديگري است، نفي ميكند.همه اختلافها در ضرورت و امكان علم ديني منحصر در اين دو معناي اخير علم است، اگرچه بيشتر چالشها نسبت به علوم تجربي، خصوصا علوم تجربي انساني صورت گرفته است.علم ديني
مراد از «علم ديني» كه باعث چالشهايي شده است، چيست؟ گاهي مراد از علم ديني، علمي است كه در آن، مجموعه آموزهها و تعاليم يك دين و مذهب خاص در باب يك موضوع كشف، استخراج، تنظيم و تبيين ميشوند و احيانا مورد دفاع واقع ميگردند. به عبارت ديگر، علوم ديني علومي هستند كه مستقيما براي توجيه و تبيين مفاهيم و آموزههاي كتاب و سنّت به كار گرفته ميشوند. به اين معنا ميتوان كلام اسلامي، اخلاق اسلامي و فقه اسلامي را سه علم ديني به حساب آورد. به دلايلي، اين تعبير از ديني كردن علوم مراد و مقصود مدّعيان «علم ديني» نيست، چرا كه اوّلاً مدّعيان علم ديني معتقد نيستند كه بايد روشهاي چهارگانه علوم يعني روشهاي عقلي، كشف و شهود، تجربي و نقلي را كنار گذاشت و تنها به سراغ كتاب و سنّت يا معجرات علمي اديان رفت و ثانيا اين تعبير از ديني كردن علوم، علاوه بر اينكه باعث گريز و مخالفت كساني ميشود كه دلداده علماند، با آنچه در كتاب و سنّت آمده است، مطابقت ندارد.گاهي مراد از علم ديني علمي است كه در آن، راجع به پديده دين، به طور كلي، يا راجع به اديان بحثهاي تجربي، يا عقلي، تاريخي ميشود. به اين معنا، روانشناسي دين، جامعهشناسي دين، انسانشناسي دين، فلسفه دين، تاريخ اديان و دينشناسي تطبيقي6 را ميتوان علوم ديني محسوب كرد. اينها علومي هستند كه ناظر به پديده دينند و درباره اين پديده از نظرگاههاي مختلف و با روشهاي گوناگون مطالعه و تحقيق ميكنند. مراد از علم ديني در اين معنا، «مطالعات علمي در باب دين» است. اين معنا از علم ديني نه تنها ممكن، بلكه مطلوب و ضروري نيز هست، ولي مسلما مراد غالب كساني كه از ديني كردن علوم دم ميزنند، اين معنا نيز نيست.گاهي معناي سومي مراد و مقصود مدّعيان علم ديني است. تلقي پارهاي از مدّعيان علم ديني اين است كه به جاي انواع علوم و معارفي كه انسانها به مدد چهار روش تجربي، عقلي، شهودي و عرفاني، و تاريخي پديد آوردهاند، علوم و معارفي را با الهام گرفتن از خود متون مقدّس ديني يا سازگار با ارزشهاي آن و يا تغيير پيشفرضهاي علم جديد، با استفاده از همان روشها بسازند و بپردازند و آنها را جايگزين علوم و معارف جديد غيرديني كنند. مراد از علم ديني در اين معنا «علم ديني شده» است. در اين تلقي، كساني كه چنين مراد و مقصودي دارند، البته ميخواهند جميع علوم و معارف را ديني و در جهان اسلام، اسلامي كنند، ولي شايد بيشترين تأكيدشان بر ديني و اسلامي كردن علوم تجربي باشد. در ميان علوم تجربي نيز شايد بيشتر به ديني سازي علوم تجربي انساني اهتمام داشته باشند.اين گرايش معرفتي جديد، گاهي در پي ساخت شكني و تغيير درونْ علمي علوم و معارف جديد و بازسازي آنها در شكل و سياقي متفاوت با پوزيتيويسم و ماترياليسم غربي است و گاهي به دنبال صرف تغيير محتواي علوم جديد (تغيير برونْ علمي) در نتيجه تغيير پيشفرضها و جهانبيني غالب بر آن است. بر طبق اين تلقي اگر مطالعه طبيعت، جامعه و انسان در چارچوب جهانبيني ديني انجام گيرد، آن را علم ديني ميخوانيم و اگر فارغ از جهانبيني ديني صورت گيرد، آن را علم سكولار و جديد ميناميم.(4)اما گاهي هم معناي چهارمي از علم ديني مراد است كه نسبت به معناي پيشين خاص ميباشد، يعني اين تلقي كه به جاي علوم تجربي انساني، علومي در باب مسائل اجتماع و انسان با بهرهگيري از متون مقدس ديني و مذهبي و با روش و معيار خاص معرفت ديني، يعني تفسير متن و روش اجتهادي، بسازند و بپردازند. اگر مراد از علم ديني اين معنا باشد، نتيجه آن هر چه باشد، قطعا از نوع علوم تجربي (science) نخواهد بود، چرا كه با روش و شيوه اين علوم حاصل نشده است.معناي سوم و چهارم از معاني پيشگفته، رويكردهاي متعددي در باب راهكارهاي علمي ديني سازي علوم را در بردارد كه در ادامه، به بررسي و تحليل آنها خواهيم پرداخت.