2. حاكم و كارگزاران - وظایف و مسئولیت های حاکم در نگاه علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وظایف و مسئولیت های حاکم در نگاه علی (ع) - نسخه متنی

محمدعلی رستمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و در جاى ديگر از حاكم مى خواهد خاصان خويش را كه با مردم در امور مختلف، از جمله امور اقتصادى، به انصاف عمل نمى كنند و خودخواه و دست درازند و در امور اقتصادى جامعه نفوذ و آن را به نفع خويش تملك مى كنند، از دخالت در امور اقتصادى منع كند و ريشه ستم آنها را با از بين بردن اسباب آن قطع نمايد:

«ثم ان للوالى خاصّةً و بِطانةً فيهم استئثار و تطاول و قلّة انصاف في معاملة فاحسم مادّة اولئك بقطع اسباب تلك الاَحوال[41]؛
والى را نزديكان و خويشاوندانى است كه خوى برترى جستن دارند و گردن فرازى كردن و در معاملت، انصاف را كمتر به كار بستن، ريشه ستم اينان را با بريدن اسباب آن برآر».

ـ رسيدگى به فقرا
در راستاى تحقق عدالت اجتماعى در بُعد اقتصادى، حضرت على عليه السلام حاكم را موظف به عنايت و توجه ويژه به فقرا و مساكين مى داند. اين امر به حدى ضرورت دارد كه بى توجهى به آن ـ اگر چه در مورد و مصداق كوچكى تحقق يابد ـ به تباه شدن ساير كارهاى بزرگ مى انجامد. حضرت به حاكمان سفارش مى كند مأمورانى براى اين كار اختصاص دهند تا گزارش حال فقيران و از كارافتادگان را به او بدهند و او نيز براى رفع نياز، به آنها كمك كند. اين طبقه بايد مورد عنايت ويژه قرار گيرند زيرا به جايى دسترسى ندارند و نمى توانند حقوق خويش را مطالبه نمايند. بر حاكم است حق آنها را به دستشان برساند و از هر گونه اهمال در اين زمينه دورى كند:

«ثم الله الله في الطبقة السفلى من الذين لا حيلة لهم من المساكين و المحتاجين و اَهل البُؤسى و الزَّمنى ... واحْفظ لله ما استحفظك من حقّه فيهم واجْعل لهم قسماً من بيت مالك ... فلا يشغلنك عنهم بطر فاِنّك لا تعذر بتضييعك التافِه لإحكامك الكثير المهم؛[42]
خدا را! خدا را! در طبقه فرودين از مردم؛ آنان كه راه چاره ندانند و از درويشان و نيازمندان و بينوايان و از بيمارى بر جاى ماندگانند ... براى خدا حقى از خود را كه به آنان اختصاص داده و نگهبانى آن را به عهده ات نهاده پاس دار ... پس مبادا فرو رفتن در نعمت، از پرداختن به آنان بازت دارد كه ضايع گذاشتن كارى خُرد به خاطر استوار كردن كارى بزرگ و مهم، عذرى برايت نيارد».

ب) آسان گيرى
يكى از محورهاى وظيفه حاكم در برخورد با مردم آسان گيرى بر آنهاست. حاكم بايد بار سنگينى بر دوش مردم نگذارد و بيشتر از طاقت و توانشان انتظار نداشته باشد. نتيجه چنين برخوردى جلب اعتماد مردم است كه سرمايه عظيمى براى حكومت است و حاكم در زمان احتياج مى تواند به پشتيبانى مردم مطمئن باشد:

«و اعْلم اَنّه ليس شى ءٌ بادعى اِلى حُسن ظنّ راعٍ برعيته من اِحسانه اليهم و تخفيفه المؤونات عليهم و ترك اسْتكراهه اياهم على ما ليس له قبلهم[43]؛
بدان هيچ چيز مثل احساس و آسان گيرى بر مردم و مجبور نكردن آنها بر كارى كه وظيفه ندارند، موجب اطمينان حاكم به مردم و جلب اعتماد آنها نمى شود».

و در باره تخفيف در مورد ماليات مى فرمايد:

«فاِن شكوا ثقلاً اَو علةً اَو انْقطاع شرب ... خفَّفْتَ عنهم بما ترجو اَن يصلح به اَمرهم و لا يثقلنَّ عليك شى ء خفَّفتَ به المؤنة عنهم فاِنّه ذخرٌ يعودون به عليك فى عمارة بلادك ... فربما حدث من الامور ما اِذا عوَّلْتَ فيه عليهم من بعد احْتملوه طيبة اَنفسهم به[44]؛
پس اگر از سنگينى ماليات يا رسيدن آفات يا خشكسالى و يا ... شكايت كردند، به آنها به مقدارى كه امورشان اصلاح شود، تخفيف بده و اين امر تو مشكل نباشد، زيرا اين ذخيره اى است كه در آبادانى مملكتت به تو باز خواهد گشت ... چه بسا گرفتاريهايى پيش مى آيد كه بايد بر آنها تكيه كنى و دراين حال آنها با طيب خاطر پذيرا مى شوند».

آسان گيرى مخصوص امور مادى نيست، بلكه حضرت از حاكمان مى خواهد حتى در امور عبادى مراعات حال مردم را بنمايند:

«و اذا قمت فى صلاتك للناس فلا تكوننّ منفِّراً و لا مضيّعاً فاِنَّ في الناس من به العلة و له الحاجة و قد سالتُ رسول الله صلى الله عليه و آله حين وجَّهنى اِلى اليمن كيف اصلّى بهم فقال: صلِّ بهم كصلاة اَضعفهم و كن بالمؤمنين رحيما[45]؛
آن گاه كه براى مردم به نماز مى ايستى، نه مردم را بيزار كن و نه نماز را ضايع گردان، زيرا در ميان مردم، بيمار و افرادى كه كارهاى فورى دارند، يافت مى شود. هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا به يمن فرستاد، از او پرسيدم چگونه با مردم نماز بخوانم، ايشان فرمود: مثل نماز ضعيف ترين آنها و با مؤمنان مهربان باش».

ج) رسيدگى مستقيم به امور مردم
حضرت على عليه السلام يكى از وظايف حاكم را اين مى داند كه بدون هيچ واسطه اى به سخنان و شكايات مردم گوش فرا دهد و به آنها رسيدگى كند:

«واجعل لذوى الحاجات منك قسماً تفرِّغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فيه لله الذى خلقك و تُقعد عنهم جندك و اعوانك مِن اَحراسك و شرطك حتى يكلمك متكلمهم غيرُ متَتَعْتِعٍ[46]؛
و براى مراجعه كنندگان، زمانى را قرار بده كه شخصاً به امور آنها رسيدگى كنى. براى آنها مجلسى قرار بده كه عمومى باشد و در آن براى خداوند تواضع كنى و لشكريان و يارانت را از آن مجلس دور ساز، تا هر كس بدون ترس و لكنت صحبت كند».

د) تعليم و روشنگرى
يكى از وظايف حاكم، آگاه ساختن مردم در زمينه هاى مختلف است. آگاه كردن به دو طريق صورت مى پذيرد: اول تعليم و تعلم. حضرت على(ع) در اين زمينه به حاكم مكه مى فرمايد:

«امّا بعد فاَقم للناس الحجّ و ذكّرهم باَيام الله واجْلس لهم العصرين فانت المستفتى و علّم الجاهل[47]؛
حج را براى مردم به پا دار و روزهاى خدا را به ياد آنها بياور و صبح و عصر براى رسيدگى به امور آنها، مجلس تشكيل بده و به سؤال كنندگان [سائل دينى] پاسخ بگو و جاهلان را تعليم ده».

شيوه دوم: آگاه كردن مردم، با روشنگرى ممكن است در جامعه سوء ظنهايى نسبت به حاكم شايع شود و مردم در اين باره دچار ترديد شوند. در اين صورت حاكم موظف است امور را براى مردم به خوبى روشن و آنها را از ابهام و سردرگمى خارج سازد. حضرت على عليه السلام در اين باره به مالك اشتر مى گويد:

«و اِنْ ظنَّت الرعية بك حيفاً فَاَصْحِر لهم بعذرك و اعْدل عنك ظنونهم باِصحارك فاِنَّ في ذلك رياضة منك لنفسك و رفقاً برعيتك[48]؛
هر گاه مردم نسبت به تو بدبين شوند، افشاگرى كن و عذر خويش را بازگو و گمانها را از آنها دور كن. صراحت باعث خودسازى تو و لطف در حق مردم است».

اين شيوه در سيره آن حضرت فراوان يافت مى شود، به صورتى كه هر جا شبهه اى حتى براى بعضى افراد بود، حضرت با سخنرانى يا نامه به تبيين و توضيح آن مى پرداخت و مشكل را حل مى كرد.

2. حاكم و كارگزاران

حضرت على عليه السلام در مورد وظيفه حاكم نسبت به كارگزاران، سه وظيفه مهم را متذكر مى شود: گزينش، رسيدگى به امور آنها و نظارت.

در گزينش افرادى كه به نحوى در نظام حكومتى حضور دارند، حاكم بايد كمال دقت را به خرج دهد. حضرت على عليه السلام در اين مورد ملاكهايى را براى انتخاب كارگزاران حكومتى لازم مى داند. اين شرايط عبارتند از: شركت نداشتن در حكومتهاى جور و ظلم، صادق و راستگو و صريح بودن، متملّق و چاپلوس نبودن، برخاسته از خانواده هاى صالح، سخاوتمند بودن و ... براى بعضى از امور، مثل قضاوت، ويژگيهاى ديگرى نيز نياز است كه حاكم بايد متوجه باشد و افراد صالح داراى شرايط را براى اين امر برگزيند.[49]
از سوى ديگر حاكم بايد به شكلى به كارگزاران خويش رسيدگى كند كه آنها از لحاظ مادى بى نياز باشند و از لحاظ معنوى احساس عزت و سربلندى نمايند تا به اموال ديگران دست درازى نكنند:

«ثمَّ اَسبغْ عليهم الاَرزاق فاِنَّ ذلك قوةٌ لهم على اسْتصلاح اَنفسهم و غنىً لهم عن تناول ما تحت اَيديهم و حجةٌ عليهم اِنْ خالفوا امرك اَو ثلموا اَمانتك[50]؛
روزيشان را فراخ دار كه نيروشان دهد، تا در پى اصلاح خود برآيند و بى نيازشان بود، تا دست به مالى كه در اختيار دارند، نگشايند و حجتى بُوَد بر آنان اگر فرمانت را نپذيرفتند يا در امانت خيانت ورزيدند».

/ 10