اعمال كارگزاران را زير نظر بگير و بازرسانى صادق و وفادار، بگمار».امام، وظيفه نظارت بر كارگزاران را انجام مى داد. نامه هاى بسيار در توبيخ كارگزارانى كه از حدود خويش پا فراتر مى گذاشتند و به اموال عمومى خيانت مى كردند يا امورى را انجام مى دادند كه انتظار نمى رفت، در نهج البلاغه و كتابهاى ديگر جمع آورى شده است[51]، كه به بعضى اشاره كرديم.
3. حاكم و جامعه
يكى ديگر از ابعاد وظايف اجتماعى حاكم، مربوط به كل جامعه اسلامى است. اين امور را مى توان به دو دسته كلى تقسيم نمود:1. احكام شرعى كه خداوند براى اصلاح جامعه مقرر كرده است، مثل جهاد و اقامه حدود و جمع آورى اموالى كه خداوند واجب گردانده است، مانند زكات و خمس و فى؛2. امورى كه مربوط به وضعيت جامعه اسلامى است.حضرت على عليه السلام در يكى از نامه هاى خويش به اين دو دسته اشاره كرده است:«اَلا و اِنَّ لكم عندى ... و لا اَطوى دونكم امراً اِلا في حكم[52]؛
حق اميران لشكر بر من اين است كه جز در احكام شرعى، كارى را بدون مشورت آنان انجام ندهم».در مورد احكام شرعى كه حاكم موظف است در جامعه پياده كند، بحث نمى كنيم و تنها به چند مورد از وظايف ديگر حاكم اشاره مى كنيم.آگاهى از امور جامعه
حاكم بايد از امور جامعه آگاه باشد. حضرت على عليه السلام، يكى از آثار بد دورى حاكم از مردم را اين مى داند كه اين كار موجب مى شود اطلاع درستى از وضعيت جامعه نداشته باشند و در اين صورت امور كوچك براى او بزرگ جلوه داده مى شود و امور بزرگ، كوچك مى گردد و حق و باطل مخلوط مى شود:«فلا تُطَوِّلَنَّ احْتجابك عن رعيتك فاِنَّ احْتجاب الولاة عن الرعية شعبةٌ مِن الضيق و قِلةُ علمٍ بالاُمور و الاِحْتجاب منهم يقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير و يعظم الصغير و يقبح الحسن و يحسن القبيح و يشاب الحق بالباطل[53]؛
خود را از رعيت خويش، فراوان پنهان مكن كه پنهان شدن واليان از رعيت، نمونه اى از تنگ خويى و كم اطلاعى در كارهاست، و نهان شدن از رعيت، واليان را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است، باز مى دارد. پس كار بزرگ نزد آنان خُرد به شمار مى آيد و كار خُرد بزرگ مى نمايد و زيبا زشت شود و زشت، زيبا و باطل به لباس حق در مى آيد.»
آبادانى كشور
رسيدگى به آبادانى و رونق شهرها و روستاها، از شمار وظايف حاكم مى باشد. امام على در ابتداى عهدنامه خويش به مالك اشتر، اين وظيفه را بيان مى كند و در آن جا كه خراج و ماليات را مطرح مى كند، متذكر مى شود اولين همت حاكم بايد به آبادانى زمين و كشور معطوف باشد و در مرحله بعد، به خراج و ماليات بينديشد، زيرا بدون آبادانى كشور مالياتى در كار نخواهد بود. امام، حاكم را متوجه مى سازد جمع كردن ماليات بدون ايجاد عمران و آبادى، به خراب كردن شهرها و نابودى بندگان خداوند و زوال حكومت مى انجامد:«وليكن نظرك فى عمارة الاَرض اَبلغ من نظرك فى اسْتجلاب الخراج لاِنَّ ذلك لا يدرك اِلا بالعِمارة و مَن طلب الخراج بغير عِمارة اَخرب البلاد و اَهلك العباد و لم يستقم أمره اِلا قليلاً[54]؛
بايد نگريستن تو به آبادانى زمين، بيشتر از ستاندن خراج باشد، كه ستاندن خراج جز با آبادانى ميسر نشود. و آن كه خراج مى خواهد، ولى به آبادانى نمى پردازد، شهرها را ويران و بندگان را هلاك مى كند و كارش جز اندكى راست نخواهد آمد».نظم
يكى ديگر از وظايف اجتماعى حاكم، رعايت نظم در كارهاى خويش است. حضرت، نظم در كارهاى حاكم را در دو جنبه لازم مى داند:1ـ كار هر روز را، همان روز انجام دهد و به روز ديگر نيفكند، زيرا براى هر روز كارى است:«وامْض لكل يوم عمله فاِنَّ لكل يوم ما فيه[55].»
2ـ عجله نكردن در كارى كه وقت آن نرسيده و به تأخير نيانداختن كارى كه موعد آن رسيده است:«اياك و العجلة بالاُمور قبل اَوانها اَو التسقط فيها عند امكانها».مسؤوليتهاى حاكم
همان طور كه در ابتداى بحث توضيح داديم، هر چند بين مسؤوليت و وظيفه، رابطه نزديكى است، ولى مسؤوليت از جهت معنا و مصداق، با وظيفه تفاوت دارد و حوزه وسيع ترى را شامل مى شود.در بحث وظيفه حاكم بررسى نموديم كه وظيفه وى تنها از طريق دين مشخص مى شود. در بحث حاضر مى خواهيم اين مسأله را بررسى كنيم كه آيا حاكم در برابر كسى غير از خدا، مسؤول است؟ بحث به حاكم كل جامعه اسلامى اختصاص دارد و گرنه شكى نيست كارگزاران حكومت ـ كه بخشى از اختيارات رهبران جامعه اسلامى را در اختيار دارند ـ در برابر حاكم كل جامعه مسؤول هستند. به دنبال اين بحث، مواردى از مسؤوليت حاكم را كه وظيفه اى در آن مورد نداشته است، بيان مى كنيم.حاكم، مسؤول در برابر خداوند و مردم
بر خلاف وظيفه كه تنها از ناحيه دين بر عهده حاكم گذاشته مى شود، در مسؤوليت، او بايد جوابگوى مردم باشد. مردم حق دارند در مورد كارهاى حاكم سؤال نمايند و توضيح بخواهند. حضرت على(ع) در ابتداى عهدنامه مالك اشتر به او گوشزد مى كند كه مردم به حكومت او مى نگرند و در باره آن بحث و انتقاد مى كنند، همان طور كه او به حكومتهاى قبل نگاه و نظر خويش را بيان مى كند و احتمالاً از آنها انتقاد مى نمايد. آن گاه امام على(ع) گفته هايى را كه بر زبان بندگان صالح خداوند جارى مى شود، معيار ارزشيابى حكومت معرفى مى كند:«اِنّما يستدل على الصالحين بما يجرى الله على اَلسن عباده».[56]
سخن حضرت بر اين امر دلالت دارد كه مردم حق اظهار نظر در مورد حكومت را دارند و اظهارنظرها معيارى براى شناخت خوب و بد بودن حكومت است.در نامه اى كه حضرت به اهالى كوفه مى نويسد و از آنها مى خواهد همراه او براى جنگ جمل به بصره حركت كنند، اين فرض را در مورد خويش مطرح مى كند كه ظالم يا مظلوم است و از كوفيان مى خواهد به هر حال به او بپيوندند، تا اگر مظلوم و نيكوكار است، او را يارى دهند و اگر ظالم است، مانع كار او شوند:«و اِنّى اُذَكِّر الله مَن بلغه كتابى هذا الّا نفر اِلىّ فان كنتُ محسناً اَعاننى و ان كنتُ مسيئاً اسْتعتبنى[57]؛
من خدا را به ياد كسى مى آورم كه اين نامه بدو برسد، تا وقتى نزد من مى آيد، اگر نيكوكار بودم، يارى ام كند و اگر گناهكار بودم، از من بخواهد به حق بازگردم».از طرف ديگر در خطبه اى كه حق هر يك از حاكم و مردم را بيان مى كند[58] و همچنين در نامه اى كه به اميران لشگرش مى نويسد[59]، حق اطاعت از حاكم را به اين مقيد مى داند كه حق مردم را مراعات كند و اگر حقوق مردم را كه خداوند واجب كرده است، رعايت نكند، حق اطاعت را از دست مى دهد. در بحث سابق گفتيم حضرت، روشنگرى در امور مشتبه و سؤالها و سوء ظنهايى را كه براى مردم پيش مى آيد، يكى از وظايف حاكم مى داند.امام در پايان عهدنامه از خداوند مدد مى خواهد خود و مالك، نزد خداوند و مردم عذر واضحى براى عملكرد خود داشته باشند:«و اَنا اسال الله بسعة رحمته و عظيم قدرته على اِعطاء كل رغبة اَنْ يوفّقنى و اياك لما فيه رضاه من الاِقامة على العذر الواضح اليه و اِلى خلقه[60]؛
از خدا، با رحمت فراگير و قدرت بزرگش كه بر انجام هر درخواست، قدرت دارد، مى خواهم من و تو را، در آنچه خشنودى او در آن است، توفيق دهد و عذرى آشكار در پيشگاه او و آفريدگانش داشته باشيم.»
حال كه مردم بر حاكم حق دارند و مى توانند حق خويش را پيگيرى كنند و اگر حقوقشان ادا نشد، از حاكم اطاعت نكنند و نيز مى توانند در باره خوبى و بدى حكومت اظهارنظر كنند و اظهارنظرشان مورد استناد خداوند قرار مى گيرد و اگر حاكم بايد علاوه بر اين كه عذر واضح و مقبولى در برابر خداوند دارد، در برابر خلق نيز در مورد كارهايش عذر و حجت داشته باشد، علاوه بر خداوند، در مقابل مردم نيز مسؤول است و آنها مى توانند در مورد كارهاى او بازخواست كنند.