مشربهاى فكرى در سياست اسلامى
محمد نورى الفكر السياسى العربى الاسلامى (دراسة فى ابرز الاتجاهات الفكرية) الدكتور جهاد
تقى صادق. چاپ اول: بغداد، جامعة بغداد كلية العلوم السياسية، 1993م. 461
مشربهاى فكرى در سياست اسلامى
تاريخ انديشه سياسى اسلام و تطورات آن قابل توجه و بااهميت است.در حوزه انديشه سياست اسلامى دو گونه
پژوهش، بايسته محافل تحقيقاتى است:يكى نگرش از بيرون به كل سياست
اسلامى و بررسى تاريخ انديشه سياسى،
تطورات آن، علل پيدايش انديشههاى
مختلف ، شيوه صاحبنظران در مباحث
سياسى، كاركرد آن انديشه در تاريخ و در
جامعههاى مختلف مبادى و مبانى آن و
دوم بررسى مذاهب سياسى در اسلام
همانند فقه مقارن در دانش فقه و ملل و
نحل در دانش كلام است. از دوران
گذشته نوشتههاى علمى و مهمى در دو
زمينه مزبور به چشم نمىخورد اما در
عصر جديد، به ويژه دهههاى اخير،
محققان مسلمان و غيرمسلمان روىكردى
به آن موضوعها داشته و آثارى نوشته
شده است، ازجمله، همين اثر است.نويسنده از مدرسان دانشكده علوم
سياسى دانشگاه بغداد و غير از چند مقاله
كتاب ديگرى از وى سراغ نداريم.اين كتاب شامل دو بخش اصلى است:در بخش اول پيدايش، ماهيت، مصادر و
ويژگىهاى انديشه سياسى اسلام بررسى
شده است. بخش دوم عهدهدار بررسى
مشربهاى سياسى است. در مجموع
هشت مشرب بررسى شده است: چهار
مشرب كلاسيك (قديمى) و چهار مشرب
جديد. نويسنده انگيزه خود را در نگارش
اين اثر، آگاهى بخشيدن به دانشجويان
علوم سياسى از ميراث انديشه سياسى
اسلامى عربى مىداند (ص7).وى قلمرو پژوهش خود را در ضمن
تعريف انديشه سياسى اسلام اينگونه
معرفى كرده است: يمكن ان نحدد تعريفاً
مبسطاً وعاماً للفكر السياسى العربى
الاسلامى على انه : مجموعه الآراء
والمبادى والنظريات التى اطلقتها
المجموعه البشريه العربيه فالاسلامية منذ
الفترة السابقة لظهور الرسالة الاسلامية
حتى العقود الاولى من القرن العشرين
وان تلك المجموعة من الاراء والنظريات
تعرضت للعلاقة بين الفرد والسلطة
ودرست وفسرت ظاهرة السلطة فى
نشأتها ووجوبها او جوازها ومآلها.عوامل مؤثر در تكوين انديشه سياسى
اسلامى عربى را عبارت از آموزههاى
الهى، افكار و عقايد انسانى و موقعيت
جغرافيايى مىداند. در مبحثى ديگر
مصادر انديشه سياسى اسلام را دو گونه
دانسته است: يكى منابع پژوهشى كه با
مطالعه آنها مىتوان زواياى سياست
اسلامى را كشف نمود كه عبارتند از:اسناد سياسى، كتابهاى تاريخى و متون
سياسى. دوم اصولى است كه سياست
اسلامى بر پايه آنها شكل گرفته است.اعتقاد وى بر اين است كه سياست
اسلامى عربى بر پايه فرهنگهاى عربى
قبل از اسلام، يونانى، اجنبى و خود
اسلام، بنيانگذارى شده است. نويسنده
مقولههايى همچون شورا، مساوات و
عدالت را نه ابداع اسلام بلكه موجود در
فرهنگ عربى قبل از اسلام و ممضاى
شارع مىداند.در فراز بعدى ويژگىهاى سياست
اسلامى يعنى عالميت (جهانى بودن)،
اصالت، ترابط اخلاق و سياست،
شامليت و انعطاف پذيرى نسبت به
مقتضيات زمان بررسى شده است.مبحث اصلى نويسنده پس از مقدمات
پيشين بررسى مشربهاى سياسى
متفكران مسلمان است. گرايش فلسفى
در سياست (الاتجاهالسياسى-الفلسفى)
اولين ديدگاهى است كه به تحليل آن
پرداخته است. آراى سياسى دو
فيلسوف، فارابى و ابن سينا را به عنوان
نمونه و ذيل عنوانهاى نياز انسان به
جامعه، طبقات اجتماعى، ويژگىهاى
مدينه فاضله و ديگر مدينهها، رئيس
مدينه فاضله، تكوين جامعه و قوانين
اجتماعى بررسى كرده است.ديدگاههاى ماوردى و ابنتيميه را به
عنوان نمايندگان مشرب سياسى فقهى
تحليل كرده است. مشغله فكرى اينان
عبارت است از: ضرورت زمامدارى،
شرايط و وظايف زمامدار، شيوههاى
انعقاد امامت، بيعت، وزارت، امارت و
حقوق مردم در نظام سياسى. پس از آن
به مشرب سياسى كلامى كه از موضع
كلام به مباحث سياسى نگريسته ،
مىپردازد. افكار سياسى دو متكلم يعنى
قاضى عبدالجبار معتزلى و شريف
مرتضى را شاخص اين طرز فكر
دانسته است. عمدهترين مباحث اين
گرايش عبارت است از: لطف خداوندى
و رهبرى، وظيفه امامت در حفاظت از
دين، عصمت به عنوان صفتى از رهبر،
خداوند و نصب امام، نقش مردم در
تعيين امام.ابنخلدون و ابنازرق، نماينده
گرايش سياسى اجتماعى مىباشند.اهتمام آنان به تبيين واقعيتها، ريشهها
و تطورات مسائل اجتماعى است. در منظر
آنان دولت يك نهاد اجتماعى است كه
پيدايش، رشد و افول دارد، زمامدارى در
مراحل تطور خود داراى آثار اجتماعى
ويژهاى است و بنيانهاى دولت همچون
عصبيت براى آنان مهم است.بخش بعدى كتاب با عنوان الفكر
السياسى العربى الاسلامى فى عصر
اليقظه العربيه با مقدمهاى طولانى در
تحليل اوضاع عمومى دولت عثمانى
شروع شده است. به نظر نويسنده دولت
عثمانى بستر مناسبى براى زايش و تكون
ديدگاههاى جديد سياسى در جهان اسلام
بود. چهار گرايش سياسى عمده در عصر
جديد در جهان اسلام پديدار گشت.ديدگاه دمكراسى كه با انديشههاى
طهطاوى نضج يافت. وى كه درس
آموخته الازهر و آشنا به مباحث اسلامى
كلاسيك بود تلاش كرد نظام دمكراتيك
غرب را با مبانى اسلام منطبق سازد.گرايش دوم روش انقلابى ضداستعمارى
سيد جمالالدين اسدآبادى است كه
علت العلل عقب ماندگى و همه مصائب
جهان اسلام را استعمار و افتراق
مسلمانان مىدانست. گرايش سوم كه
نماينده آن محمد عبده است به مشرب
اصلاح طلبى مشهور شده است. تداوم
ديدگاههاى عبده توسط محمد رشيد رضا
و كواكبى انجام يافت. اينان تهذيب نفس
و آموزش و پرورش را پايه همه
سعادتها يا شقاوتها دانسته و در
سياست نوعى اصلاح طلبى و نظام
سياسى معقول را پيشنهاد مىنمايند. و
بالاخره ساطع حصرى به عنوان نماينده
جريان ناسيوناليسم عربى كه نظام سياسى
متناسب با آموزههاى ملىگرايانه را
خواهان است، مورد تحليل و پژوهش
قرار گرفته است.قلمرو پژوهش نويسنده منحصر به
فرهنگ عربى است و كشورهايى همچون
ايران و پاكستان از قلمرو تحقيق وى بيرون
است. همچنين به گرايشهايى شيعى به
غير از شريف مرتضى نپرداخته است.هر چند تقسيم نويسنده از مشربها به
دليل عدم طبقه بندى منطقى، خام و قابل
تأمل به نظر مىرسد ولى از معدود
نويسندگانى است كه سياست اسلامى را
از اين منظر بررسى كرده است. بنابراين
تنها حسن اين كتاب به بحث كشيدن
مباحث سياست مقارن اسلامى است
وگرنه به دليل ضعفهاى آن نمىتوان آن
را در شمار متون علمى و تخصصى
نام برد.