حمایت از فلسطین به کدامین دلیل؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حمایت از فلسطین به کدامین دلیل؟ - نسخه متنی

سیدابراهیم حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حمايت از فلسطين به كدامين دليل؟

سيد ابراهيم حسيني

تدريس دروس فلسفه حقوق، حقوق بين‏الملل، نظام سياسي اسلام و... در دانشگاه‏هاي مختلف كشور.

مؤلف كتاب اصل منع توسل به زور و موارد استثناء در اسلام و حقوق بين‏الملل معاصر و مقالات مختلف ديگر.

چرا ما بايد از ملت فلسطين پشتيباني كنيم؟ آيا از جهت ديني اين امر پذيرفته شده است؟

احمد رضايي/الكترونيك

آيا كمك به مردم فلسطين خصوصاً به لحاظ رويارويي آن‏ها با اسرائيل كه از سوي امريكا حمايت مي‏شوند، با منافع ملي ناسازگار نيست؟

سارا الهامي/روابط بين‏الملل

آيا اگر مردم فلسطين مسلمان و يا ضد امريكا نبودند، باز ما از آن‏ها پشتيباني مي‏كرديم يا آنكه حمايت ما از آن‏ها يك اقدام سياسي است؟

محمد اسدي/علوم اجتماعي

حمايت ما از مردم مظلوم فلسطين نه تنها يك حق مشروع در اسلام و حقوق بين الملل معاصر، بلكه يك وظيفه ديني، ملي و انساني است كه در سه دليل ريشه دارد:

1. آموزه‏هاي ديني

2. مقتضاي منافع ملي

3. حمايت از حقوق بشر

دليل اول: تكليف شرعي همه مسلمانان در حمايت از مردم و نهضت مقاومت فلسطين

يكي از وظايف شرعي غير قابل ترديد يكايك مسلمين و نيز يكي از اصول كلي سياست خارجي دولت‏هاي اسلامي، دفاع از امت اسلامي است. حتي حمايت از همه مظلومان و مستضعفان جهان بخشي از جهاد دفاعي و نبرد مشروع در برابر متجاوزين و ستمگران است. آيات متعدد قرآن، سنت پيامبر اكرم(ص) و معصومين(ع)، عقل و اجماع فقها و دانشمندان اسلام شناس بر اين وظيفه دلالت دارند.

1. قرآن كريم

گذشته از آياتي كه به طور عام بر جنگ بامتجاوزين دلالت دارند،1مانند آياتي كه علت اجازه براي جهاد را «مظلوميت» و اخراج از كاشانه و آواره ساختن موءمنين از وطن خود از سوي ستمگران مي‏داند2 و يا آياتي كه دستور نبرد همگاني با همه دشمنان و متجاوزان به بلاد اسلامي و جامعه موءمنين مي‏دهد؛ از جمله اين كه «در راه خدا بجنگيد با كساني كه با شما مسلمانان و موءمنين مي‏جنگند، ولي تجاوز گر نباشيد كه خدا تجاوزگران را دوست ندارد»،3 آيات زير به طور خاص مستند ادعاي ما است:

الف) «... آن كساني كه ايمان آوردند ولي مهاجرت نكردند، هيچ گونه ولايت (دوستي و تعهدي) در برابر آن‏ها نداريد تا زماني كه هجرت كنند و تنها اگر در (حفظ) دين (خود) از شما ياري بطلبند، بر شما لازم است آن‏ها را ياري كنيد، جز عليه گروهي كه ميان شما و آن‏ها پيمان (ترك مخاصمه) است و خداوند به آنچه عمل مي‏كنيد بيناست.» (انفال/73) آن‏گاه در تعليل لزوم دفاع مسلمين از يكديگر و جعل ولايت مي‏فرمايد:4 «كساني كه كافر شدند يار و ياور و مدافعان يكديگرند، اگر شما اين دستور را انجام ندهيد، فتنه و فساد عظيمي در زمين رخ مي‏دهد.»(انفال: 73)

ب) «كساني كه بعد از آن كه مورد ظلم قرار گرفتند، ياري بطلبند، ايرادي بر آن‏ها نيست. ايراد و مجازات بر كساني است كه به مردم ستم مي‏كنند و در زمين به ناحق ظلم روا مي‏دارند»(شوري/ 41،42)؛ اين آيه در صورتي مي‏تواند مستند موضوع بحث واقع شود كه «انتصار» را «ياري طلبيدن» 5 معني كنيم.

ج) «چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و كودكان كه (به دست ستمگران) تضعيف شده‏اند، پيكار نمي‏كنيد؟! همان افراد (ستمديده‏اي) كه مي‏گويند: پروردگارا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر و ازطرف خود براي ما سرپرستي قرار ده و از جانب خود، يار و ياوري براي ما تعيين فرما.» (نسا/75) آن گاه در ادامه آن مي‏فرمايد: «آنان كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مي‏كنند و آن‏ها كه كافرند در راه طاغوت پيكار مي‏كنند»(نسا/76) ؛ يعني ضمن ترغيب موءمنين به ياري مظلومين و مبارزه براي رهايي مستضعفين، آن را از مصاديق جهاد در راه خدا مي‏داند. موءلف كتاب «پيام قرآن» در ذيل همين آيات مي‏نويسد: «روشن است كه جهاد براي حمايت از مظلومان و مستضعفان نيز جهاد دفاعي است، دفاع از مظلومان در برابر ظالمان»6

د) آياتي كه موءمنين را برادر يكديگر دانسته، آن‏ها را به صلح و صفا بين يكديگر ترغيب كرده است. هر طايفه‏اي كه به جنگ تجاوز كارانه روي آورد، ساير مسلمين بايد با آنان پيكار كند تا به فرمان خدا باز گردند.(حجرات/ 9،15)

2. سنت پيامبر اكرم(ص) و معصومين(ع)

در سنت نبوي(ع) و ائمه معصومين(ع) نيز سفارش زيادي به اين امر شده است؛ چه اين كه در اسلام، مسوءوليت مقابله با تهديد و ارعاب وظيفه‏اي همگاني است. بايد همه يكپارچه در برابر آن بايستند و با ستمگران و متجاوزان به حقوق بشر بستيزند؛ چنان كه دستور نوراني اميرالموءمنين علي بن ابي طالب (ع) مبني بر اين كه «همواره خصم ظالم و يار و ياور مظلوم باشيد»7 پيوسته بر تارك عالم مي‏درخشد و بيانگر تعالي اصول حقوقي اسلام و حقانيت اين نظام حقوقي است. در روايتي از پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) نقل شده است كه: «هر كس فرياد دادخواهي هر مظلومي(اعم از مسلمان يا غير مسلمان) را بشنود كه مسلمين را به ياري مي‏طلبد، اما به كمك او نشتابد مسلمان نيست.8 و در روايت ديگر فرمود: «ياري دادن ضعيفان، بهترين و با فضيلت‏ترين صدقه‏ها است.»9 براساس روايات فراوان، مسلمانان و موءمنين برادر يكديگر دانسته شده،10، مانند روح واحدند،11 راهنما و نگهبان و يار و غم خوار يكديگر هستند،12 در مقابل ديگران «يد واحدة» بوده،13 دشمنان را از يكديگر دفع مي‏كنند.14 بايد به حل معضلات و گره‏گشايي يكديگر اهتمام داشته، در اين راستا تلاش كنند وگرنه از زمره مسلمان واقعي خارج هستند.15

در صحيح بخاري نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمود:«همه مسلمانان برادر يكديگرند، به همديگر ظلم نمي‏كنند و در مقابل دشمنان يكديگر را رهانمي‏كنند و به خود وا نمي‏گذارند».16در مسند احمد بن حنبل نيز از آن حضرت روايت شده است كه:«كه هر كس نزد او موءمني خوار شود ولي او را ياري نكند، در حالي كه قادر بر نصرت وي باشد، خداوند عزوجل، روز قيامت نزد تمام خلايق او را خوار خواهد ساخت».17

موءلف «فتح الباري» در شرح حديث نبوي در دفاع از مظلوم مي‏نويسد: «كسي كه قدرت بر نجات مظلوم دارد، بر او لازم است به هر طريق ممكن ظلم را از او دفع كند و قصد او در دفاع، كشتن ظالم نيست بلكه مقصود، دفع ظالم است و در اين صورت كه دفاع مي‏كند، خون ظالم هدر است و فرقي نمي كند كه دفاع از خويش باشد يا از ديگري».18 علاوه بر آن، سنّت عملي رسول خدا(ص) در انعقاد پيمان‏هاي دفاعي به عنوان ياري مظلومان ـ آنچنان كه در «حلف الفضول» صورت گرفت،19 يا به عنوان «اعلام همبستگي و حمايت متقابل» آنچنان كه در پيمان با «بني ضُمرة»20 و «خزاعه»21 انجام شد ـ گواه اين امر است. در پيمان جوانمردان (حلف الفضول) افراد شركت كننده، از جمله حضرت رسول(ص) سوگند ياد كردند در ياري مظلوم و مقابله با ظالم يد واحده باشند تا آن كه ظالم حق مظلوم را بپردازد و اين پيمان مادامي كه دريا كنار ساحل خود را مرطوب كند (يعني براي هميشه تاريخ) استوار است.22 در احاديث آمده است كه «در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پيماني شدم كه اگر حالا (پس از بعثت) نيز مرا به آن پيمان بخوانند اجابت مي‏كنم يعني حالا نيز به عهد و پيمان خود وفادارم.»23 ابن هشام نقل مي‏كند كه آن حضرت درباره پيمان مزبور فرمود: «من حاضر نيستم پيمان خود را به هيچ وجه نقض كنم، اگرچه در مقابل آن گرانبهاترين نعمت را در اختيار من بگذارند.» 24

3. دليل عقلي

در موضوع بحث ما به دو نحو مي‏توان به دليل عقلي استدلال كرد:

الف) همه مسلمانان، امت واحده حساب مي‏شوند و در اين صورت هر گونه ستمگري به هر كشور اسلامي يا جمعيت مسلمين، ستم به همه آنان محسوب شده، دفاع از آنان دفاع از خود قلمداد و به حكم عقل واجب مي‏گردد. از اين رو، برخي از فقها وجوب جهاد دفاعي در مقابل هجوم كفار و صهيونيست‏ها بر كشورهاي اسلامي و كشتار مردان زنان و استيلاي بر اموال و هتك نواميس و تخريب معابد و مساجد و نيز مبارزه با تسلط آنان بر كشورهاي اسلامي و شوءون و فرهنگ و اقتصاد مسلمانان را يك ضرورت عقلي و شرعي مي‏دانند.25

ب) دفاع از مظلوم، يكي از آموزه‏هاي فطري است كه هر عقل سليمي آن را تأييد مي‏كند. اين مسأله آن قدر بديهي است كه حتي متجاوزان نيز به بهانه ياري نمودن ملّت‏هاي ضعيف و حمايت از حقوق بشر، دست به بزرگ‏ترين جنگ‏ها مي‏زنند؛ به عبارت ديگر، دفاع از مظلوم و دشمني با ستمگران و متجاوزان از بارزترين پسنديده‏هاي عقلي است كه همواره در باب حسن و قبح عقلي بدان استناد مي‏كنند.

4. اجماع

در اظهار نظرهاي فقها و انديشمندان شيعه و سني ديده مي‏شود كه با تعابير مختلف ادعاي اتفاق و عدم اختلاف در اصل حكم مزبور كرده‏اند، كه به نقل چند نمونه از آن بسنده مي‏كنيم:

1. امام خميني(ره) مي‏فرمايد: «اگر كشورهاي (بلاد) اسلامي و مرزهاي آن را دشمنان احاطه كنند كه به واسطه آن بر اسلام و امت اسلامي بترسند، بر همه مسلمين واجب است بدون هيچ قيد و شرطي، با تمام وسائلي كه در توان دارند و با جان و مال خود، از آن دفاع كنند.»26

2. آيت اللّه شيخ محمد مهدي شمس الدين: «از مسلّمات ديني، حرمت بي مبالاتي به تجاوز كفار بر مسلمين و احساس بي‏تفاوتي در اين مسأله است.»27

3. دكتر محمصاني ضمن شمارش موارد جهاد دفاعي، يكي از اقسام آن را دفع تجاوز متجاوزين و ستمگران و كساني كه مسلمين را از خانه هايشان آواره ساخته و از وطنشان اخراج كنند، آنچه براي امت فلسطين در قرن بيستم پيش آمد، دانسته و مي‏افزايد: «جهاد در اين وضعيت نه تنها جايز و مشروع، بلكه از واجب‏ترين فرايض ديني و ملي و اجتماعي است و از مقوّمات و استوانه‏هاي كرامت و احترام وطن و ساكنين در آن است».28

4. عمر احمد الفرجاني: «اسلام قلمرو مكاني خاصي را براي دفاع از مظلوم معين نكرده است، هر جا كه ظلمي رخ بدهد، ولو در داخل كشورهاي ديگر غيراسلامي، جهاد براي رفع ظلم از مسلمين يا غير مسلمين مشروع است».29

5. شيخ ناصر الدين الباني نيز با صحّه گذاشتن بر جهاد دفاعي عليه دشمني كه به برخي از بلاد مسلمين حمله نموده است، مصداق بارز آن را اسرائيل غاصب دانسته، مي‏گويد: «تمام مسلمانان در قضيه فلسطين گنهكارند، تا آن زمان كه اشغالگران صهيونيست را از سرزمين فلسطين بيرون برانند.»30

دليل دوم: مقتضاي منافع ملي ما پشتيباني از مردم فلسطين و مبارزات آنان است

منافع ملي كشورها، مهم‏ترين پارادايم براي تصميم‏گيري است. از اين رو «ملت هايي كه منفعت ملي خود را نشناسند، خطر نابودي خودشان را به وجود مي‏آورند، ملت‏ها همانند انسان‏ها (با درست نشناختن منافع ملي خود) مي‏توانند خودكشي كنند»؛31 چه اين كه سياست در سطح جهان يعني بررسي تلاقي يا تزاحم منافع ملي كشورها در موضوعات مختلف32 و تعارضات بين المللي به عنوان بازتاب برخورد و تصادم منافع ملي بازيگران مختلف بين المللي است.33 آنچنان كه «هونتزينگر» سياست بين المللي را در واقع نظام وسيع تنظيم منافع ملي متقابل مي‏داند.34 منافع ملي حياتي‏ترين نيازهاي يك دولت را شامل مي‏شود كه در برگيرنده حفظ و بقا و استقلال، و تماميت ارضي، امنيت و رفاه اقتصادي است.35 «هونتزينگر» در تعريف منافع ملي مي‏گويد: «نخستين هدفي كه هر دولت تعقيب مي‏كند، نگهداري خويش است. هر دولتي مي‏كوشد لااقل بقاي خود را تأمين كند».36 و نويسنده ديگري اظهار مي‏دارد «هر واحد سياسي جهت دفاع از موجوديت و حركت خود، منافعي را تعيين مي‏كند و در مقام ايجاد امنيت براي آن‏ها برمي‏آيد».37

به نظر ما، امنيت ملي و منافع ملي ما با همه مسلمانان به ويژه ملت فلسطين گره خورده، از اين‏رو انجام حمايت‏هاي اقتصادي، سياسي و تبليغاتي در حد وسع و توان از ملت‏هاي مسلمان ديگر خصوصاً فلسطين، نه تنها با منافع ملي ما تعارض ندارد بلكه در راستاي تأمين منافع ملي ايران به حساب مي‏آيد؛ زيرا:

اولاً، منافع ملي يك كشور فقط در مرزهاي جغرافيايي آن محدود نمي‏شود. لذا دولت‏ها به ميزان هزينه هايي كه در كشورهاي ديگر مي‏كنند، از قدرت تصميم‏گيري و تأثيرگذاري بيش‏تري نيز در آينده آن كشور و معادلات منطقه‏اي برخوردار مي‏شوند. اصولاً بخشي از امنيت ملي هر كشوري، در خارج از مرزهاي آن كشورها تأمين مي‏شود. همچنان كه دشمنان ما در اقصي نقاط جهان پايگاه زده، موجب تهديد امنيت ملي ما و ديگر همسايگان را فراهم آورده است، ما نيز به دنبال پايگاه‏هاي امنيتي براي خود در خارج از كشور باشيم.

ثانياً، حفظ موجوديت، استقلال و تماميت ارضي و امنيت ملي كشور كه از عناصر كليدي و حياتي تشكيل دهنده منافع ملي است، به صرف چنين هزينه‏ها و كمك به ملت‏هايي كه در خط اول مبارزه با دشمنان ما قرار دارند، نياز دارد. واقعيت آن است كه مردم مظلوم و مبارز فلسطين از ما نيز دفاع مي‏كنند و ماكم‏ترين وظيفه خود يعني تداركات و پشتيباني را انجام مي‏دهيم. همان طور كه رهبر فرزانه انقلاب در ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فرمود: «اگر صهيونيست‏هاي افزون طلب، گرفتار انتفاضه نبودند، بدون ترديد براي سيطره بر مصر و سوريه و لبنان و ديگر كشورهاي خاورميانه وارد عمل مي‏شوند.»

هسته‏هاي مقاومت و مبارزاتي و نهضت‏هاي آزادي بخش در سراسر جهان اسلام به عنوان يكي از مهم‏ترين اهرم‏هاي قدرت براي جمهوري اسلامي است كه ابر قدرت‏ها را ترسانده موجب بازدارندگي آن‏ها از عملي كردن نيات امپرياليستي‏شان مي‏گردد و كمك به اين مردم مبارز، يعني استحكام بخشيدن به سنگرهاي دفاعي خود.

آينده‏نگري و تأمين منافع بلند مدت خود بهترين دليل بر انجام چنين اقداماتي است؛ زيرا آرمان‏ها و اهداف توسعه طلبانه رژيم صهيونيستي هرگز به فسطين محدود نبوده، بلكه آرزوي سيطره بر جهان اسلام و خصوصاً ام القراي آن يعني جمهوري اسلامي ايران را در سر مي‏پروراند. اين اعانات يكپارچگي ما را بهتر حفظ مي‏كند و قدرت جمعي ما را بر دشمنان افزون مي‏سازد و براي مصونيت خود ما از خطرات دشمن مفيد است.

يكي از كشورهاي قسم خورده عليه ايران اسرائيل است. اسرائيلي‏ها تلاش كردند در كشورهاي همسايه ما نفوذ كنند. آنان تصريح كرده‏اند كه ما سعي مي‏كنيم در حياط خلوت ايران، نفوذ كنيم. حياط خلوت ما كشورهاي همسايه ما (مثل آذربايجان، تركيه، تركمنستان، كشورهاي خليج فارس و...) است و اسرائيلي‏ها مي‏خواهند، با برقراري رابطه با همسايه‏هاي ما، بر ما فشار وارد كنند. ما هم اگر قرار باشد اقدام متقابل انجام دهيم و توازني بين امكانات ما و دسترسي‏هاي اسرائيل فراهم باشد، حتماً بايد با كشورهايي كه با اسرائيل هم مرزند، رابطه داشته باشيم. بنابراين با لبنان و سوريه ـ به عنوان دو كشور هم مرز اسرائيل ـ رابطه استراتژيك داريم و اين در حقيقت يك كمك بزرگ به حفظ امنيت ملي ما است. سوريه متحد ما است و در لبنان حزب الله و دولت متحد ما هستند و اين‏ها در كنار مرز اسرائيل قرار دارند. اگر اسرائيلي‏ها در آذربايجان و تركمنستان نفوذ كنند، يكي از اهدافشان فشار آوردن بر ايران است و ما هم بايد كار متقابل انجام دهيم تا توازن منطقه‏اي به وجود آيد. بسياي از موارد امنيت كشورها، در سايه توازن استراتژيكي بين نيروهاي مختلف با عوامل ايجاد كننده قدرت در منطقه حاصل مي‏شود. اگر اسرائيلي‏ها بيايند و در جاي جاي كشورهاي همسايه نفوذ كنند، به اين معنا است كه هر وقت خواستند، مي‏توانند بر ما فشار آورند و ما وسيله متناسب و متفاوتي براي خنثا كردن فشار آن‏ها نداريم.

دليل سوم: وظيفه انساني ما و همه مردم آزاده جهان در پشتيباني از مردم مظلوم فلسطين

حضرت محمد(ص) در زمان جاهليت عرب و قبل از ظهور اسلام پيمان مقدس ياري ستمديگان به نام «حلف الفضول» را امضا كرد. واضح است كه آن حضرت اين عمل را به عنوان يك انسان آزاده انجام داد نه به عنوان پيامبر خدا. آنگاه حضرت پس از مبعوث شدن به پيامبري نيز فرمود تا هميشه تاريخ بر اين پيمان پايبندم. چه اين كه روح حاكم بر اين پيمان، دفاع از مظلوم بود كه پس از بعثت نيز جزو دستورات و جهت‏گيري‏هاي اسلامي در امور سياسي و اجتماعي تثبيت شد. دكتر صبحي محمصاني در تحليلي مي‏نويسد:

«روابط اجتماعي در سطح خرد و كلان مبتني بر عدل و همكاري براي وصول به اين هدف و نيز مبتني بر جلوگيري از ظلم و تخلف است. قرآن كريم در آيات متعددي، از جمله در آيه 2 سوره مائده، آيه 75 سوره نساء و آيه 251 سوره بقره، به انجام اين واجب دستور مي‏دهد. منشأ وجوب همكاري و تعاون در مبارزه با ظلم و فساد در زمين، اخوت و برادري انساني و نيز همبستگي و تعهد اجتماعي لازم بين بشر است. پس هر تجاوزي بر هر يك از ابناي بشر به عنوان تجاوز به همه آنان قلمداد مي‏شود، چنان كه در آيه 32 سوره مائده بدان اشاره نموده است. جهادِ دفاع از عدل و جلوگيري از ظلم، فقط د رمورد ظلم بر دولت اسلامي مشروع نيست، بلكه دفاع ا زهر دولت مظلوم ديگر ولو غير اسلامي جايز است و در صورت وجود پيمان همكاري متقابل واجب مي‏شود.»38

استاد شهيد علامه مطهري نيز در اين زمينه مي‏فرمايد:

«هر گاه گروهي با ما نخواهد بجنگد ولي مرتكب يك ظلم فاحش نسبت به يك عده افراد انسان‏ها شده است و ما قدرت داريم آن انسان‏هاي ديگري را كه تحت تجاوز قرار گرفته‏اند نجات دهيم، اگر نجات ندهيم در واقع به ظلم اين ظالم نسبت به آن مظلوم كمك كرده‏ايم. ما در جايي كه هستيم، كسي به ما تجاوزي نكرده، ولي يك عده از مردم ديگر كه ممكن است مسلمان باشند و ممكن است مسلمان هم نباشند، اگر مسلمان باشند مثل جريان فلسطيني‏ها كه اسرائيلي‏ها آن‏ها را از خانه هايشان آواره كرده‏اند، اموالشان را برده‏اند، انواع ظلم‏ها را نسبت به آن‏ها مرتكب شده‏اند، ولي فعلاً به ما كاري ندارند، آيا براي ما جايز است كه به كمك اين مظلوم‏هاي مسلمان بشتابيم براي نجات دادن آن‏ها؟ بله، اين هم جايز است، بلكه واجب است، اين هم يك امر ابتدايي نيست. اين هم، به كمك مظلوم شتافتن است، براي نجات دادن از دست ظلم بالخصوص كه آن مظلوم مسلمان باشد.»39



1. ر.ك: اصل منع توسل به زور و موارد استثناي آن در اسلام و حقوق بين الملل معاصر، سيد ابراهيم حسيني، ص170و171.

2. حج(22): 39و40.

3. بقره(2):190.

4. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمدحسين طباطبايي، ج9، ص145.

5. المفردات في غرايب القرآن، الراغب الاصفهاني، ص495.

6. پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، ج10، ص358.

7. نهج البلاغه، تنظيم صبحي الصالح، نامه 47، ص421.(كونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً)

8 و 9. وسايل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، محمدبن الحسن الحر العاملي، ج11، ص108، باب 59، حديث 1. «من سمع منادياً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم.» حديث 2: «عونك الضعيف من أفضل الصدقه» ص 559، باب 18، حديث 3: «قال رسول الله(ص): من أصبح لم يهتمّ بأمر المسلمين فليس بمسلم.»

10. ميزان الحكمة، محمد محمدي ري شهري، ج1، ص42و 43، احاديث 146و154و ج4، ص522. حديث 8787.

11.همان، ج1. حديث 149و ج4، حديث 8786.

12. همان، ج1. حديث 148.

13. همان، ج4. حديث 8785.

14.همان.

15. ر.ك: پاورقي 8و9.

16. الجهاد و القتال في السياسة الشرعيه، محمد حسنين هيكل، ج1، ص83. «المسلم أخو المسلم لا يظلمه و لا يسلمه» اي «يدافع عنه و لا يسلمه عنه و لا يسلمه لمن يريد به مكروهاً أو اعتداءً».

17. همان، ص84.

18. همان، ص83و84.

19. همان ص718.

20. همان، ص703.

21. السيرة‏النبوية، ابن هشام، ج4، ص31ـ46.

22. همان، ص719و720. «فتعاقدوا و تعاهدوا بالله ليكونن يداً واحدة مع المظلوم علي الظالم حت يوءدّي اليه حقه ما بلّ بحر صوفه».

23 و 24. سيره ابن هشام، ج1، ص141و142. «لقد شهدت في دارعبدالله بن جدعان حلفا ما احب أن لي به حمر النعم ولو أدعي به في الاسلام لا جبتُ».

25. ر.ك: مباني فقهي حكومت اسلامي. ص231ـ235.

26. تحرير الوسيله، سيد روح الله الموسوي الخميني، ج1، ص485.

27. جهاد الامة، محمد مهدي شمس الدين، ص336.

28. القانون و الملاقات الدولية في الاسلام، صبحي محمصاني، ص193و194.

29 و 30. الجهاد و القتال في السياسة الشرعية، هيكل، ج1، ص591 و 594.

31. درآمدي بر روابط بين الملل، ژاك هونتزينگر، ترجمه عباس گواهي، ص 192.

32. عقل و توسعه يافتگي، محمود سريع‏القلم، ص 237.

33. اصول سياست خارجي و سياست بين الملل، سيد عبدالعلي قوام، ص131.

34. درآمدي بر روابط بين الملل، ص86.

35. آناتومي تعاملات نظام سياسي و منافع ملي، سيد عبدالعلي قوام، مجله سياست خارجي، سال 8، شماره 1و2، ص1و2.

36. درآمدي بر روابط بين‏الملل، ص193.

37. توسعه، جهان سوم و نظام بين الملل، محمود سريع القلم، ص58.

38. القانون و الملاقات الدولية في الاسلام، ص195و196.

39. جهاد، مرتضي مطهري، ص29و30.

/ 1