مسلمانان در آلمـان(خلاصهاي از گزارش رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي در آلمان)
امروزه بيش از 3 ميليون مسلمان در كشور آلمان زندگي ميكنند و اسلام پس از مسيحيت دومين دين كشور فدرال آلمان به شمار ميرود و يك جامعؤ ديني بزرگ محسوب ميشود.شروع تاريخ اسلام در آلمان مربوط به اوايل قرن هجدهم ميشود كه گروهي از مسلمانان ترك تبار در گارد ويژؤ ارتش پروس شروع به خدمت كردند. اين نظاميان از امكاناتي چون نمازخانه براي انجام مراسم و واجبات مذهب خود برخوردار بودند. امّا اكثر مسلماناني كه هم اكنون در آلمان زندگي ميكنند مربوط به نسلهاي بعدي مسلماناني ميباشند كه در دهؤ شصت قرن بيستم ميلادي به عنوان "كارگران ميهمان" در كشور آلمان رحل اقامت افكندند و عدهاي هم به عنوان پناهنده و مهاجر از اقصي نقاط جهان اسلام به كشور آلمان مهاجرت كردند و در آنجا ساكن شدهاند.دين مبين اسلام در جمهوري فدرال آلمان امروز به عنوان يك واقعيت اجتماعي بروز و ظهور دارد و از سوي جامعه آلمان نيز پذيرفته شده است. حتي گروههايي از مسلمانان به صورت رسمي و قانوني به تشكيل اتحاديهها و اجتماعات ديني دست زدهاند و در شهرهايي كه تجمع مسلمانان زيادتر بوده مساجد باشكوهي براي برگزاري نمازجماعت و مراسم اسلامي ساخته شده كه همگي به نحوي فعاليتهاي خويش را چه در عرصؤ عبادي و چه در عرصههاي اجتماعي گسترش دادهاند و ميدهند.از جملؤ اتحاديهها و مراكز فرهنگي مسلمانان عبارتنداز:1. اتحاديؤ مراكز فرهنگي مسلمانان VIKZكه در سالهاي نخست دهؤ هفتاد به عنوان نخستين اتحاديؤ مسلمانان تشكيل شد و تلاش خود را در جهت برآوردن نيازهاي اجتماعي و ديني مسلمانان ترك تبار در آلمان معطوف نمود.2. جامعؤ اسلامي ملي گروش IGMGدر سال 1976 در آلمان تاسيس گرديد و نمايندؤ حزب رفاه تركيه و پس از آن حزب فضيلت وابسته به نجمالدين اربكان است و خود را نمايندؤ يك حزب اسلامي تركيه در اروپاي غربي ميداند.3. اتحاديه تشكيلات تركي ـ آلماني براي ديانت DITIBنيز نماينده 780 مسجد و وابستگان آنها است و در جهت اسلامي تركيه سوگيري ميكند و در پي ايجاد ارتباطات گسترده با ترك زبانان آلمان ميباشد و براي اين منظور از تحريك احساسات ناسيوناليستي بهرهبرداري مينمايد.4. فدراسيون جوامع علوي در آلمان كه توسط علويان مقيم آلمان كه اعتقادات شيعي دارند تاسيس شده است.در كنار گروههاي ترك مسلمان ، جوامع مسلمان آلبانيائي، بوسنيايي، عربي، يوگسلاويايي، شمال آفريقايي مانند مراكش، آسياي جنوب شرقي نيز به چشم ميخورند. ايرانيان و پاكستانيها نيز عمدتاً نمايندؤ اسلام شيعي در آلمان هستند. مسلمانان آلمانيائيزبان و آلمانيائيتبار هم كه شمارشان به 11000 تن ميرسد، تاكنون مسجد خاصي براي خويش نساختهاند و بيشتر در ميان جوامع اسلامي موجود رفت و آمد دارند و با آنها مرتبط ميباشند.5. شوراي اسلام براي جمهوري آلمان فدرال نيز از سال 1986 تاسيس شده است و غالب مساجد آلمان نيز درآن عضويت دارند. در سال 1993 يك "شيخ الاسلام" به عنوان رهبر روحاني اين تشكيلات برگزيده شد تا به عنوان متولي امور اين موسسه و به نمايندگي از 34 اتحاديه و سازمان اسلامي با 106000 نفر جمعيت به حل و فصل مشكلات و مسائل موجود در جوامع و سازمانهاي اسلامي بپردازد.6. در سال 1988 يك اتحاديه اسلامي موسوم به "حلقؤ كار اسلامي" تاسيس شد كه در سال 1994 به "شوراي مركزي مسلمانان در آلمان" تغيير نام يافت. اين اتحاديه مشتمل بر 43000 عضو است كه در 19 اتحاديه كوچكتر سازماندهي شدهاند. البته فدراسيونها و اتحاديههاي محلي و ايالتي نيز تاسيس شدهاند كه حوزؤ عملكرد و فعاليت آنها محدود ميباشد، نظير فرهنگستان اسلامي در ايالت باواريا و فدراسيون اسلامي در برلين و موسسه وايمار در شرق آلمان . وجود اتحاديهها و انجمنهاي اسلامي كه براي مذاهب، گروهها و فرقههاي مختلف و حتي مليتهاي مختلف مسلمانان در آلمان مشغول به فعاليت هستند، هنوز مشكلات زيادي بر سر راه مسلمانان اين كشور ميباشد تا اينكه بتوانند در جامعهاي مثل آلمان صاحب يك شخصيت حقوقي و مدني در خور شان مسلمانان شوند چنانچه حتي هنوز به طور كامل حتي يك قبرستان مختص مسلمانان تاسيس نشده است و هيچ يك از اين اتحاديهها و انجمنهاي موجود نتوانستهاند در جهت اعادؤ حقوقي چون حقوق كودكان و نوجوانان و دانش آموزان مسلمان در كودكستانها و مدارس يا حقوق مربوط به نظاميان و مرزداران مسلمان آلماني يا حقوق بيماران و زندانيان ـ با توجه به آزاديهايي كه طبق قانون اساسي آلمان به طرفداران همؤ اديان و از جمله دين اسلام داده شده است ـ گامهاي موثر و قابل قبولي بردارند.از جمله موارد آزاديها و حقوق ديني و مذهبي طرفداران همؤ اديان و از جمله اسلام عبارتند از:الف . بر اساس اصل 7 بند 3 قانون اساسي آلمان، آموزش ديني در مدارس رسمي يك مادؤ درسي اصلي است "براساس اصل7 بند3 قانون اساسي آلمان آموزش دروس ديني با توجه به مذهب دانش آموزان انجام ميشود".ب. از منظر تضمين آزادي دين در اصل 4 قانون اساسي آلمان، آموزش ديني بخشي از اجرا و انجام اصول مبنائي از سوي آحاد مردم است. كودكان، نوجوانان و بزرگسالان ميبايست از اين امكان برخوردار باشند كه بتوانند براساس دين جهتگيري كنند.ج. از آنجائي كه دولت مجري آموزش دروس ديني در مدارس است، اساساً تامين و استخدام معلمين دروس ديني يا از جانب مراجع دولتي و يا به واسطه مجامع ديني صورت ميگيرد و بالطبع موضوع تدريس معلمين، معتقدات ديني جوامع مذكور خواهد بود. و نيز با توجه به اينكه درس آموزش اسلام براي دانشآموزان ميتواند به عنوان يك درس اصلي و رسمي ارائه گردد و پستهاي سازماني و اظهار نظر درخصوص معلمين مربوطه از سوي كنفرانس مدارس تعيين ميگردد، لازم است معلمين اين دروس قبلاً آموزشهاي لازم را ديده باشند.د. براساس قانون اساسي آلمان دانشآموزان مسلمان ميتوانند از پوشش كاملاً اسلامي استفاده كنند حتي اگر اين پوشش نشاندهندؤ تعلق آنها به جامعؤ ديني اسلامي باشد. اين مساله در مورد كلاسهاي ورزش مختلط و پوششهايي همچون روسري و لباسهاي ورزش غير اسلامي نيز صادق است. و نيز دولت موظف است تا امكان تحقق اصل آزادي دين در اين موارد و حتي مواردي چون تفكيك دختران مسلمان از پسران در درس ورزش را بوجود آورد.هـ .قانون اسـاسي اين كشـور بـه عنوان مشاركت در تامين و تضمين حقوق بنيادي نظاميان درخصوص آزادي دين با توجه به اصل 4 قانون اساسي، به جوامع ديني اجازه داده است تا اين امر را به عهده بگيرند.و. در مورد كاركنان مرزداريها و ادارههاي گمرك نيز جوامع ديني ميتوانند در چارچوب قراردادهايي به امور روحي و معنوي كاركنان رسيدگي نمايند.ز. قانون اساسي در ارتباط با اصل 141 قانون اساسي وايمار، حاوي يك تضمين نهادي براي جوامع ديني جهت رسيدگي به امور روحي و معنوي اماكني چون: بيمارستانها، آسايشگاههاي سالمندان ، مراكز نگهداري و مراقبت از معلولين و ديگر مراكز عمومي كه در اين حوزهها فعالند، ميباشد.ح. براساس اصل 4 قانون اساسي، نيز اصول 53 و 54 قانون مجازات كيفري و قوانين مربوط به دادگاههاي جوانان نميبايست حقوق مربوط به بهرهمندي زنداني از انجام عبادات دينش از طريق مراجع دينياي كه زنداني وابسته به آن است، از وي سلب گردد. متون و ديگر لوازم عبادي مربوطه ميبايست در اختيارشان باشد و امكان شركت در مراسم عبادي و جلسات ديني را داشته باشد.ط. خاكسپاري در آلمان تابع قواعد اجباري است. براساس اصل 70 قانون اساسي قواعد مربوط به خاكسپاري اموات در هر منطقه از سوي مقامات ايالتي تنظيم ميگردند. گورستانها نهادهايي از منظر حقوق عمومي و غير مستقل هستند. از اين رو مسئولين امور گورستانها صرفاً جوامع و موسساتي هستند كه شخصيتي حقوقي به حساب ميآيند.اما با وجود همؤ آزاديهاي قانوني ذكر شده و عليرغم اينكه جامعؤ پروتستان آلمان جهت برقراري ارتباط با مسلمانان و ايجاد داد و ستد فرهنگي مذهبي ابراز علاقه نموده است و حتي پيشنهاد تشكيل مراسم بين ادياني داده است بازهم در ميان جامعؤ مسلمانان آلمان يك وحدت رويه و يك انسجام و اجتماع در جهت بدست آوردن يك تشخص حقوقي و جايگاه نهادينه در جامعؤ علمائي آلمان مشاهده نميشود و فِرق و مذاهب و حتي نژادهاي گوناگون هريك به نحوي به گروهگرايي و تحزب درون ديني ميپردازند و در نتيجه از حل حتي كوچكترين مشكلات مسلمانان اين كشور كه مسالؤ قبرستان و تدفين ميباشد نيز عاجز ماندهاند.به هر حال در جوامعي مانند آلمان براي رسيدن به منافع جمعي و آرمانهاي گروهي ميبايست به تشكيل نهادهاي مدني منسجم و سازمان يافته اقدام نمود و بدون داشتن نهادهاي مدني قوي و پويا نميتوان به اهداف و آرمانهاي مورد نظر احزاب و يا گروهها رسيد. از اين رو لازم به نظر ميرسد كه مسلمانان نيز چون پيروان اديان ديگر، در سايؤ يك انسجام و وحدت استراتژيك در جهت رسيدن به اهداف بالاي اسلامي و نيز منافع مسلمانان اقدام به تشكيل نهادهاي مدني قوي و پايدار نمايند و از دامن زدن به اختلافات فرقهاي و نژادي جداً بپرهيزند و البته اين نهاد بايد منافع و سلايق همؤ مذاهب و فِرق و نژادها را دربرگيرد، تا انشأاللّه به نتايج مطلوب دست يابد.