راهبرد ايجاد وحدت در جهان اسلام - راهبرد ایجاد وحدت در اندیشه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راهبرد ایجاد وحدت در اندیشه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

یحیی فوزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راهبرد ايجاد وحدت در جهان اسلام

يحيـي فـوزي

چكيده

امام خميني يكي از مناديان بزرگ وحدت در جهان اسلام بشمار مي‏رود و تاكيدات فراواني در بيانات و مكتوبات و نظرات فقهي و سيره عملي خود بر ضرورت اتحاد ملل و طوائف مسلمين و جلوگيري از تفرقه در صفوف امت اسلامي دارد. در اين مقاله تلاش شده تا، مبناي نظري اين آرمان در انديشه امام خميني مورد بحث قرار گيرد و راهبرد(استراتژي) و ابزارهاي راهبردي(استراتژيك) ايشان براي تحقق اين وحدت بررسي شود.

در اين باره نويسنده معتقد است كه تاكيد بر وحدت در آثار امام ريشه در مكتب فلسفي عرفاني امام خميني دارد كه مبتني بر وحدت حقيقي عالم خلق و امر و وحدت حقيقي موجود است.

همچنين راهبرد امام خميني براي تحقق اين وحدت مبتني بر نگرش وي به عوامل تفرقه در جهان اسلام است و معتقد است در صورت رفع عوامل تفرقه، وحدت مي‏تواند متحقق شود.

امام خميني علت العلل تفرقه در جهان اسلام را عامل خارجي مي‏داند و معتقد است كه اين عامل خارجي با استفاده از عناصر داخلي در جوامع مسلمان كار تخريب و انهدام وحدت در اين جوامع را انجام مي‏دهد. وي از سران كشورهاي اسلامي و آخوندهاي درباري بعنوان دو دسته از عناصر داخلي كه مي‏توانند آلت دست عامل خارجي قرار گيرند نام مي‏برد. به اعتقاد امام خميني، دو ابزار بسيار مهم براي ايجاد اختلاف كه توسط عامل و عناصر مذكور مورد استناد واقع مي‏شوند عبارتنداز ملي‏گرائي ناسيوناليسم و اختلاف مذهبي.

بر اين اساس راهبرد امام خميني براي رسيدن به وحدت مبتني بر برخورد با عامل اصلي يعني ابرقدرتها و قدرتهاي سلطه‏گر و همچنين مبارزه با عناصر تفرقه‏افكن داخلي مي‏باشد.

ابزارهاي راهبردي براي رسيدن به وحدت نيز از نظر امام عبارتنداز: سران آگاه دولتهاي اسلامي و همچنين علمأ و روشنفكران و كنگره عظيم حج.

مقدمه:

قدرتمند شدن جهان اسلام يكي از آرمانهاي اساسي در انديشؤ سياسي امام خميني است. در اين راستا وجود وحدت و اتحاد در صفوف داخلي مسلمين از نظر ايشان، يكي از مهمترين عوامل قدرت بويژه در مبارزه با دشمن جهاني به شمار مي‏آيد. بر اين اساس، امام خميني به عنوان يكي از مناديان بزرگ وحدت در جهان اسلام شناخته مي‏شوند و در بيانات، مكتوبات و ديدگاههاي فقهي و سيرؤ عملي خود بر ضرورت اتحاد ملل و طوايف مسلمين و جلوگيري از تفرقه در صفوف امت اسلامي تاكيد فراواني دارند. اين مقاله كوشيده است ضمن بررسي ابعاد اين هدف در انديشه سياسي امام خميني به طور خاص به دو پرسش مشخص زير پاسخ دهد:

اولاً آيا اين تاكيد بر وحدت تنها به خاطر مصلحتهاي خاص و از ديدگاهي تاكتيكي مطرح شده است و يا اينكه مبناي نظري مهمي در بينش امام خميني دارد؟

ثانياً راهبرد(استراتژي) ايشان براي تحقق اين وحدت چيست؟

1 ـ مباني نظري انديشؤ امام خميني درخصوص وحدت مسلمين

بررسي آثار امام خميني بيانگر اين مطلب است كه تاكيد بر وحدت در آثار ايشان، از يك مبناي نظري قوي ريشه مي‏گيرد و اين تاكيد بر مكتب فلسفي عرفاني امام خميني كه مبتني بر وحدت حقيقي عالم خلق و امر و وحدت حقيقي موجود است استوار مي‏باشد. از ديدگاه امام فطرت الهي بشر گرايش به توحيد دارد و عقل و خرد آدمي نيز در تمامي ادوار زندگي‏اش آنجا كه به غرضها و تمايلهاي نفساني و شيطاني آلوده نشده بر همين گرايش حكم كرده است. منازعات، پراكندگيها و تفرقه‏ها نيز خلاف مصلحت جوامع انساني و گاهي در مسير انحطاط دانسته شده است. انبياي الهي از آدم تا خاتم ـ صلوة اللّه عليهم اجمعين ـ نيز اساس دعوت ديني خويش را بر توحيد و نفي مظاهر شرك و ثنويت و تثليث و نفاق در همه ابعاد آن قرار داده‏اند. اعتقاد به توحيد، نهايي‏ترين مرز اسلام و كفر است و اصولاً گرايش به وحدت حقيقي در جامعه انساني از جلوه‏هاي اعتقاد به توحيد است و در نقطه مقابل آن كثرت‏گرايي از ويژگيهاي بارز ماده‏پرستي و شرك به شمار مي‏آيد.

امام در كتاب سرالصلوة در بيان مقامات معنوي علمأ بااللّه پس از ذكر مقدمات سه‏گانه‏اي، چهارمين مقام اوليا را تحقق مقام وحدت مي‏دانند و مي‏فرمايند:

"در اين مقام كثرت قاب قوسين از ميان برخيزد و به هويت ذاتيه با جميع شئونات آن، مستهلك در عين جمع و متلاشي در نور قدم و مضمحل در احديت و فاني در غيب هويت شوند."

و در جايي ديگر مي‏فرمايند:

"اصحاب صحو بعد المحو را حجابي از غيب و شهادت نباشد. وجود خود آنها وجود حقاني باشد و عالم را به وجود حقاني مشاهده كنند و "ما رايت شيئاً الا و رايت اللّه قبله و بعده و معه"، تجليات ذاتيه و اسمائيه و افعاليه هيچيك، آنها را از ديگري محجوب نكند."1

حضرت امام وحدت را از سنخ رحمت و محصول مقدماتي مي‏دانند كه بدون آنها حاصل نخواهد شد. ايشان مي‏فرمايند:

"بايد كوشش كنيد، بايد كوشش كنيم كه اين رحمت ادامه پيدا كند... تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است."2

شعر عرفاني امام نيز آواي وحدت را در مجموعه نظام هستي تكرار مي‏كند، بدان پايه كه حتي فرياد اناالحق منصور را نشان انيت و ثنويت مي‏داند:

برفراز دار فرياد انا الحق مي‏زني

مدعي حق طلب انيّت و انّا چه شد؟

و يا در سروده‏اي ديگر:

"فرياد اناالحق ره منصور بود

يا رب مددي كه فكر راهي بكنيم"3

حضرت امام در ميدان مبارزه نيز يكي از پيشگامان دعوت به وحدت بودند. بخش مهمي از نخستين اعلاميؤ تاريخي ايشان كه بيش از پنجاه سال پيش با آيه مباركه "قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا اللّه مثني و فرادي"4 آغاز و صادر شده است وحدت امت را به عنوان بستر قيام للّه تشكيل مي‏دهد.

حضرت امام در كتاب چهل حديث كه براي استفاده عموم نوشته شده است در بياني تاريخي و اخلاقي در معنا و ماهيت وحدت كلمه مي‏فرمايند:

"يكي از مقاصد بزرگ شرايع و انبياي عظام ـ سلام اللّه عليهم ـ كه علاوه بر آن كه خود مقصود مستقل است، وسيلؤ پيشرفت مقاصد بزرگ و دخيل تام در تشكيل مدينؤ فاضله مي‏باشد، توحيد كلمه و توحيد عقيده است، و اجتماع در سهام امور و جلوگيري از تعديات ظالمانه ارباب تعدي است كه مستلزم فساد بني‏الانسان و خراب مدينه فاضله است و اين مقصد بزرگ كه مصلح اجتماعي و فردي است، انجام نگيرد مگر در سايؤ وحدت نفوس و اتحاد همه و الفت و اخوت و صفاي باطني و صداقت قلبي و ظاهري و افراد جامعه به طوري شوند كه نوع بني آدم تشكيل يك شخص دهند، و جمعيت به منزلؤ يك شخص باشد، و افراد به منزلؤ اعضا و اجزاي آن باشند، و تمام كوششها و سعي‏ها، حول يك مقصد بزرگ الهي و يك سهم عظيم عقلي كه صلاح جمعيت و فرد است، چرخ زند. و اگر چنين مودّت و اخوتي در بين يك نوع و يا يك طايفه پيدا شد، غلبه كنند بر تمام طوايف و مللي كه بر اين طريقه نباشند، چنانچه از مراجعه به تواريخ خصوصاً تاريخ جنگهاي اسلام و فتوحات عظيمؤ آن مطلب خوب روشن مي‏شود. مسلمين مامورند به دوستي و مواصلت و نيكويي به يكديگر و مودت و اخوت."

بر اين اساس امام خميني بر اساس يك مبناي فلسفي و عرفاني به طور اصولي از وحدت حمايت مي‏كنند و يكي از تجليات آن را وحدت بين مسلمين مي‏دانند.

2 ـ عامل اصلي تفرقه در جهان اسلام از ديدگاه امام خميني

راهبرد امام خميني براي تحقق وحدت، مبتني بر نگرش ايشان به عوامل تفرقه در جهان اسلام است. به همين دليل به منظور درك چرايي اين راهبرد، نخست به بحث مختصري درخصوص عامل يا عوامل تفرقه در جهان اسلام مي‏پردازيم.

امام خميني علت العلل تفرقه در جهان اسلام را عامل خارجي مي‏دانند و معتقدند كه اين عامل با استفاده از ابزارهاي داخلي خود، كار تخريب و انهدام وحدت در جوامع اسلامي را انجام داده و خواهد داد. ايشان هدف عوامل خارجي از تفرقه را سلطه بر جوامع مسلمين و غارت ذخاير آنها مي‏دانند و در اين باره مي‏گويند:

"آنهايي كه مي‏خواهند از بلاد مسلمين بهره‏گيري كنند، آنهايي كه مي‏خواهند ذخاير مسلمين را ببرند، آنهايي كه مي‏خواهند دولتهاي اسلامي را در زير يوغ سلطه خودشان قرار بدهند اينها كوشش كرده‏اند خودشان و عُمالشان به اينكه تفرقه بين مسلمين ايجاد كنند." 5

امام در جاي ديگري اين عوامل را دولتهاي استعمار طلب مي‏دانند و مي‏گويند:

"دولتهاي استعمار طلب، دولتهايي كه مي‏خواهند ذخاير مسلمين را ببرند با وسيله‏هاي مختلف، با نيرنگهاي متعدد دول اسلامي را، سران دول اسلامي را اغفال مي‏كنند. گاهي به اسم شيعه و سني اختلاف ايجاد مي‏كنند و ... بين طوايف به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهايي پخش مي‏كنند؛ تبليغاتي مي‏كنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سني پيدا بكنند و آنها به ذخايري كه مسلمين دارند دسترسي پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كاري انجام بدهند."

ايشان در موقعيتهاي ديگري از قدرتمندان و ابرقدرتها در اين رابطه ياد مي‏كنند و مي‏گويند:

"طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مي‏برند... ريخته شده و هر روز بر آن دامن مي‏زنند."6

و يا:

"اينطور نيست كه اين ممالك اسلامي كه با هم اختلاف دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند... من باب اتفاق شده باشد، خير، اين نقشه‏هاي آن ابرقدرتهاست كه اينها را وا مي‏دارد كه به هم بپيوندند و اين قدرت يك ميلياردي نيايد روي كار." 7

امام با اشاره به عناصر داخلي كه به اعتقاد ايشان به عنوان كارگزاران عوامل خارجي عمل مي‏كنند و تفرقه در جهان اسلام را دامن مي‏زنند، خاطر نشان مي‏سازند كه اين عناصر داخلي در خدمت عامل اصلي تفرقه يعني عامل خارجي هستند:

"آنهايي كه مي‏خواهند ايجاد تفرقه بكنند، اينها نه اهل سنت هستند نه اهل تشيع. آنها كساني هستند كه كارگردانان آن دولتهاي ابرقدرت هستند و اينها در خدمت آنها هستند."8

و در جايي ديگر مي‏افزايند:

"شيطان بزرگ جوجه‏هاي خود را فراخوانده است تا با هر حيله‏اي متصور بين مسلمين تفرقه افكند و امت توحيدي و برادران ايماني را به اختلاف و دشمني كشاند و راه سلطه‏گري و چپاول را براي خويش هر چه بيشتر باز كند." 9

امام خميني به صورت خاص به دو دسته از اين عناصر داخلي اشاره مي‏كنند و يكي از آنها را برخي سران اسلامي مي‏دانند. و مي‏گويند:

"يكي از بزرگترين و اساسي‏ترين مشكلات منشا آن مي‏باشد... و جنايتكاران سودجو كه از اختلاف ملتها و دولتها به سود خودشان بهره‏برداري مي‏كنند با دست عمال از خدا بي‏خبر خود به اختلافات دامن مي‏زنند." 10

و يا در جايي ديگر مي‏فرمايند:

"اختلاف نظر و مزدوري بعضي سران كشورهاي اسلامي، به هفتصد ميليون مسلمان، علي رغم معادن و ثروتها و امكانات طبيعيشان، فرصت و امكان كوتاه كردن دست استعمار، و صهيونيسم و محدود كردن نفوذ بيگانگان را نمي‏دهد."11

امام خميني دومين عنصر مهم داخلي را كه به عنوان كارگزار عامل اصلي عمل مي‏كند عناصر فرهنگي مي‏دانند و به طور خاص به برخي اقدامات آخوندهايي كه ايشان از عناوين"جيره‏خوار" 12و "نفاق افكن" و "وعاظ السلاطين" براي آنها استفاده مي‏كنند اشاره مي‏كنند از جمله به اقدام اين عناصر در ايجاد تفرقه بين ايران اسلامي و بقيه كشورهاي مسلمان اشاره دارند و مي‏گويند:

"در آستانه كوشش بي‏امان ايران براي وحدت كلمه و تشبث به اسلام بزرگ توحيد و بين جميع مسلمين جهان، به يكي از مهره‏هاي خبيث آمريكا دستور مي‏دهند تا از فقها و فقيهان اهل سنت فتوا بر كفر ايرانيان عزيز بگيرند كه برخي از اين مهره‏ها نيز گفته‏اند، اسلامي كه ايرانيان مي‏گويند غير از اسلامي است كه ما مي‏گوييم."13

ايشان در جاي ديگري مي‏فرمايند:

"طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مي‏برند و عمال از خدا بي‏خبر آنان از آن جمله وعاظالسلاطين، كه از سلاطين جور سياه روي‏ترند ريخته شد، و هر روز بر آن دامن مي‏زنند و گريبان چاك مي‏كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند طرحي براي ايجاد اختلاف عرضه مي‏دارند." 14

و يا در جايي ديگر مي‏گويند:

"آنهايي كه مي‏خواهند ايجاد تفرقه بكنند نه اهل سنت هستند نه اهل تشيع هستند، آنها كساني هستند كه كارگردانان دولتهاي ابرقدرت هستند و در خدمت آنها هستند... اينها اشخاصي هستند كه براي دشمنهاي اسلام مشغول توطئه هستند و مي‏خواهند دشمنهاي اسلام را بر مسلمين غالب كنند. آنها طرفدار آمريكا هستند، بعضي طرفدار شوروي هستند." 15

امام خميني معتقدند كه اين عامل خارجي با استفاده از عوامل داخلي خود از دو ابزار مهم براي ايجاد تفرقه در جهان اسلام استفاده كرده است كه اين دو ابزار مهم عبارتند از اختلاف قومي(ناسيوناليسم) و اختلاف مذهبي.

امام براي تبيين اين دو عامل از برخي تجربيات تاريخي استفاده مي‏كنند. و درخصوص ابزار ناسيوناليسم و ملي‏گرايي از تجربه فروپاشي امپراتوري بزرگ عثماني ياد مي‏كنند و معتقدند كه قدرتهاي بزرگ براي نابودي يك امپراتوري بزرگ اسلامي و تجزيه مسلمانان به اين ابزار متوسل شده و با طرح مسئله قوميتهاي مختلف، جدايي بين كرد، ترك، عرب را در جهان اسلام دامن زدند و مي‏افزايند:

"شايد بسياري از شما يادشان بيايد جنگ بين‏المللي اولي را، كه با مسلمين و با دولت عثماني چه كردند. دولت عثماني يكي از دولي بود كه اگر با شوروي طرف مي‏شد گاهي او را زمين مي‏زد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثماني يك دولت اسلامي بود كه سيطره‏اش تقريباً از شرق تا غرب را گرفته بود. آنها ديدند كه با اين دولت اسلامي به اين قوي‏اي نمي‏شود چاره‏اي كرد، نمي‏شود ذخاير را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثماني را به دولتهاي بسيار كوچك، كوچك. براي هريك از آنها امير يا سلطاني يا رئيس جمهوري قرار دادند كه آنها در قبضه مستعمره‏چيها و ملت بيچاره در قبضه آنها بود. با اين وضع يك دولت عثماني با آن مرز را زمين زدند." 16

امام درخصوص ملي‏گرايي مي‏فرمايند:

"من مكرر عرض مي‏كنم كه اين ملي‏گرايي اساس بدبختي مسلمين است. براي اينكه ملتها را مقابل يكديگر قرار دهد... اينها تلقيناتي بوده است كه از ابرقدرتها كه مي‏خواستند ما را بچاپند شده است. مع‏الاسف بعضي اشخاص مسلمان هم باورشان آمده است." 17

ايشان در سخناني ديگر از ملي‏گرايي به‏عنوان يكي از نقشه‏هاي بزرگ قدرتهاي بزرگ براي چپاول مسلمين ياد مي‏كنند و مي‏گويند:

"از نقشه‏هاي بزرگ قدرتهاي بزرگ كه مي‏خواهند مسلمين را زير سلطؤ خود بياورند و مخازن آنها را غصب كنند و اموال آنها را به چپاول ببرند مسئله ملت‏گرايي است... نقشه قدرتهاي بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاي اسلامي اين است كه اين قشرهاي مسلم را... از هم جدا كنند و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا كنند بلكه با هم دشمن كنند و اين درست برخلاف مسير اسلام است... اينهايي كه با اسم مليت و گروهگرايي و ملي‏گرايي بين مسلمين تفرقه مي‏اندازند، اينها لشگرهاي شيطان و كمك كارهاي به قدرتهاي بزرگ و مخالفين با قرآن است." 18

امام خميني در سخنان خود به ابزار دوم استعمار يعني ايجاد اختلاف مذهبي بين فرقه‏هاي مسلمين اشاره دارند و آن را يكي از جنايات قدرتمندان براي ويران كردن اساس وحدت مسلمين مي‏دانند. و مي‏فرمايند:

"طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مي‏برند و عمال از خدا بي‏خبر آنان از جمله وعاظ السلاطين كه از سلاطين جور، سياه روي ترند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مي‏زنند و گريبان چاك مي‏كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند. طرحي براي ايجاد اختلاف عرضه مي‏دارند." 19

ايشان در جاي ديگر از تفرقه به عنوان يك انحراف در جوامع مسلمين ياد مي‏كنند كه به وسيله دست قوي دشمن ايجاد شد. 20و معتقدند كساني كه تفرقه ايجاد مي‏كنند نه سني هستند نه شيعه، بلكه ابزار دست دولتهاي ابر قدرت مي‏باشند.21

3 ـ مباني راهبرد امام خميني براي وحدت جهان اسلام

به دنبال بحث مذكور مبني بر اينكه امام خميني عامل اصلي تفرقه در جهان اسلام را عامل خارجي مي‏دانند كه به وسيله عمال داخلي خود با استفاده از دو ابزار مهم ملي‏گرايي و اختلاف مذهبي به فروپاشي وحدت امت مبادرت مي‏ورزند، حال به بررسي اين موضوع مي‏پردازيم كه راه رسيدن به وحدت و يا استراتژي وحدت جهان اسلام از ديدگاه امام خميني چيست؟

مطالعه آثار منتشر شده از امام خميني نشان دهنده اين امر است كه مباني استراتژي ايشان به منظور وحدت در جهان اسلام بر دو اصل سلبي زير استوار است كه همراه آن با استفاده از يك سري ابزارهاي ايجابي، مي‏توان وحدت جهان اسلام را متحقق كرد.

الف) مبارزه و تبرّي از ابرقدرتها و قدرتهاي بزرگ سلطه‏گر

با توجه به نگرش امام نسبت به عامل اصلي تفرقه، بديهي است كه مهمترين استراتژي رسيدن به وحدت را برخورد با ابرقدرتها و قدرتهاي سلطه‏گر بدانند و طرد سلطه و نفوذ اين قدرتها را مهمترين عامل در اعاده وحدت بر جهان اسلام قلمداد كنند. امام خميني در اين باره مي‏فرمايند:

"ملتهاي مسلمان بايد اصل را بر دشمني و فريب ابرقدرتها با خود بگذارند مگر اينكه خلاف عملي و عيني آن را مشاهده و لمس و باور نمايند."22

و در جاي ديگر مي‏فرمايند:

"كسي كه تابع مذهب اسلام است بايد با ابرقدرتها مخالفت كند و مظلومان را از زير چنگال اينها بيرون بياورد."23

امام در اين رابطه به طور خاص از مبارزه با آمريكا به عنوان مهمترين مصداق سلطه‏گري در جهان اسلام و مهمترين عامل تفرقه ياد مي‏كنند و مبارزه با آن را مورد تاكيد قرار مي‏دهند و مي‏گويند:

"مهمترين و دردآورترين مسئله‏اي كه ملتهاي اسلامي و غيراسلامي كشورهاي تحت سلطه با آن مواجه است موضوع آمريكاست. دولت آمريكا به عنوان قدرتمندترين كشورهاي جهان براي بيشتر بلعيدن ذخاير مادي كشورهاي تحت سلطهاز هيچ كوششي فروگذار نمي‏كند. آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. آمريكا براي سيطرؤ سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي خويش بر جهان زير سلطه از هيچ جنايتي خودداري نمي‏نمايد."24

براين اساس امام خميني، برخورد با آمريكا و پايگاه منطقه آن يعني اسرائيل را نه تنها از ديد روابط با كشوري قدرتمند در رژيمي نامشروع بلكه از ديدي استراتژيك درخصوص وحدت جهان اسلام مي‏نگرند و نفي و طرد نفوذ و سلطه آمريكا در كشورهاي اسلامي را موجب حيات مجدد جهان اسلام و رفع تفرقه در اين كشورها مي‏دانند. در اين قالب، تاكيد امام بر اينكه آمريكا شيطان بزرگ است و حساسيت خاص ايشان در نفي هرگونه رابطه مجدد با آن كشور معنا پيدا مي‏كند. همچين تاكيد بر انجام اعمال برائت از مشركين در حج و برگزاري روز قدس در اين راستاست. بنابراين به نظر مي‏رسد امام خميني معتقدند با دوري جستن از نفوذ و سلطه قدرتهاي سلطه‏گر تا حد زيادي يكي از موانع اصلي وحدت رفع شده و به دنبال آن وجوه مشترك و نيازهاي كشورهاي اسلامي آنها را به سوي يكديگر سوق خواهد داد.

ب) حفظ انسجام امت اسلام و مبارزه با عناصر تفرقه‏افكن

امام خميني علاوه بر نفي ابرقدرتها، نفي ابزارهاي داخلي آنها را نيز گام اساسي ديگر براي حفظ وحدت مي‏دانند. زيرا با توجه به اينكه امام خميني از دو ابزار مهم تفرقه در جهان اسلام تحت عنوان تفرقه قومي(ناسيوناليسم) و تفرقه مذهبي ياد كرده‏اند طبيعي است كه مبارزه با اين دو روش تفرقه را يكي از اصول استراتژي مهم خود بدانند و بر حفظ انسجام امت اسلامي و مبارزه با عناصر تفرقه‏افكن تاكيد ورزند. ايشان در اين باره تلاش دارند تا با طرح مباني مشترك مسلمانان اختلافات مذهبي آنها را كم اهميت جلوه دهند و همه را در حول محور قرآن و توحيد متحد سازند. ايشان در اين باره مي‏گويند:

"ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه همه ما مسلمان هستيم. همه ما اهل قرآن و اهل توحيد هستيم و بايد براي قرآن و توحيد زحمت بكشيم و خدمت بكنيم..." 25"اصل اين مسئله كه شيعه يك طرف و سني طرف ديگر، از روي جهالت و از روي تبليغاتي است كه اجانب كرده‏اند... امروز روزي است كه همه مسلمين بايد با هم مجتمع بشوند."26

امام در همين باره مي‏افزايند:

"يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دسته‏اي از مسلمانان سني، يك دسته حنفي و دسته‏اي حنبلي و دسته‏اي اخباري. اصلاً طرح اين معنا، از اول درست نبود. در يك جامعه‏اي كه مي‏خواهند به اسلام خدمت كنند و براي اسلام باشند اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم منتها علماي شما يك دسته فتوا به يك چيز دادند و شما تقليد از علماي خود كرديد و يك دسته فتواي شافعي را عمل كردند و شدند شافعي و يك دسته ديگر فتواي حضرت صادق را عمل كردند اينها شدند شيعه اينها دليل اختلاف نيست ما نبايد با هم اختلاف و يا يك تضادي داشته باشيم ما همه با هم برادريم برادران شيعه و سني بايد از هر اختلافي احتراز كنند."27

ايشان بزرگ كردن اين اختلافات را تنها ابزاري از جانب استعمارگران براي ايجاد اختلاف و تفرقه بين جوامع اسلامي مي‏دانند و ضمن اشاره به برخي تفرقه‏اندازيها از سوي علماي وهابي كه به نام مذهب انجام مي‏شود آنها را مامور مي‏دانند و مي‏گويند:

"از مركز وحي كه رسول اكرم در آنجا مردم را دعوت به اعتصام بحبل اللّه و وحدت فرموده است يك آخوند درباري صداي نفاق برمي‏دارد و فرياد نفاق انگيز مي‏كشد."28

امام خميني همچنين در اقدامي عملي از حجاج ايراني مي‏خواهند كه براي از بين بردن اين اختلافات اقدام كنند و از هرگونه عملي كه بوي تفرقه از آن بيايد در مراسم حج خودداري كنند و حتي خواندن نماز در پشت سر امام غير شيعي را بدون مهر صحيح مي‏دانند و ترك مسجدالحرام را در حين برپايي نماز جماعت مذمت مي‏كنند.29

سيره عملي ايشان نيز همواره بر رفع اين تفرقه‏ها حكايت دارد. ايشان اختلافات فقهي در مذاهب اسلامي را بسيار كوچك‏تر از آن مي‏بينند كه باعث تشتت مسلمين در مقابل كفار شوند.

از سوي ديگر امام خميني در مواضع مختلفي ضمن مخالفت با هرگونه گروهگرايي در جهان اسلام آن را باعث تفرقه و ضعف قدرت مسلمين مي‏دانند و معتقدند كه بايد از فعاليت برخي احزاب كه باعث شكاف اجتماعي مي‏شود جلوگيري كرد و آنها را باعث تجزيه ملت و جلوگيري از وحدت ملل اسلامي مي‏دانند.30

امام با تاكيد بر مصالح اسلام به جاي منافع ملي، معتقدند كه قوميتهاي مختلف مي‏توانند تنها گرد محور اسلام تجمع كنند و منافع اسلامي خود را تامين نمايند براين اساس ايشان اعتقاد دارند كه با نفي ابرقدرتها و عوامل داخلي تفرقه، موانع اصلي وحدت بين ملل اسلامي برطرف مي‏شود.

4 ـ ابزارهاي راهبردي در ايجاد وحدت بين جوامع اسلامي

همانطور كه ذكر شد امام خميني معتقدند مبارزه با سلطه قدرتها در جهان اسلام و همچنين مبارزه براي از بين بردن امكانات داخلي آنها در جوامع اسلامي و نفي هرگونه تفرقه قومي و مذهبي مهمترين اولويت را در هرگونه تلاش براي وحدت جهان اسلام داراست و بعد از آن مي‏توان زمينه وحدت ملل اسلامي را براي ايجاد يك امت واحد فراهم ساخت. ايشان براي اين منظور ابزارهاي متعددي را پيشنهاد مي‏كنند. تا به كمك آنها بتوان اين وحدت را متحقق ساخت. در بخش زير به مهمترين اين ابزارها اشاره مي‏شود:

الف ـ دولتهاي جوامع مسلمان

در اين باره امام خميني معتقدند كه دولتهاي اسلامي يكي از مهمترين عوامل بالقوه وحدت دهنده به جهان اسلام است. ايشان به رغم اينكه به حضور برخي دولتهاي بسيار وابسته و مزدور در جهان اسلام اشاره دارند سعي مي‏كنند با نصيحت به ترغيب ديگر روساي دول اسلامي بپردازند و آنها را تشويق به اتحاد با هم نمايند. امام در اين‏باره با توجه دادن آنها به اسلام و مصلحت اسلامي به عنوان مهمترين عوامل وحدت‏ساز مي‏گويند:

"من همواره مصراً خواسته‏ام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و برضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند، متاسفانه دعوتهاي مرا رژيمهاي مختلفي كه در كشورهاي مسلمان بر سر كار آمده‏اند نشنيده‏اند، من اميدوارم كه بالاخره اين دعوتها شنيده شوند و من در اين باره پايداري خواهم كرد."31

و يا در جايي ديگري مي‏فرمايند:

"الان بر روساي اسلام، بر سلاطين اسلام، بر روساي جمهوري اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئي موسمي را كه گاهي دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند. عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام، كلمه اسلام. پيغمبر اسلام همانطوري كه خودشان طريقه مبارزه‏شان بوده است بايد اينها هم تبع باشند تبع اسلام باشند."32

امام همچنين از سلاطين اسلامي مي‏خواهند كه ضمن حفظ حدود و مرزهاي خود به جامعه بزرگ اسلامي كه مشترك بين آنهاست بينديشند و براي مصالح اسلامي اولويت خاص قائل باشند:

"اگر اين هفتصد ميليون مسلمان دويست ميليونش، چهارصد ميليونش با هم دست بدهند، دست برادري بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ كنند، و حدود خودشان را حفظ كنند، لكن در جامعه اسلامي كه مشترك مابين همه است در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامي كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند، ديگر يهود به فلسطين طمع نمي‏كند و هند به كشمير طمع نمي‏كند، اما نمي‏گذارند شما متحد شويد."33

امام خميني بر لزوم حمايت همه جانبه همه كشورهاي اسلامي از يكديگر در مقابل دشمن تاكيد مي‏كنند. و معتقدند كه بر همه مسلمين واجب است كه از مسلمانان ديگر در مقابل بيگانگان حمايت كنند. 34و ضمن همكاري همه جانبه با يكديگر جبهه مشتركي را در مقابل دشمن به وجود آورند. ايشان اعتقاد دارند كه منابع عظيم اقتصادي اين كشورها مي‏تواند يكي از عوامل مهم قدرت اين كشورها در مقابل ابرقدرتها باشد. بنابراين بر همكاريهاي اقتصادي به عنوان مقدمه براي همكاريهاي همه جانبه تاكيد مي‏ورزند.35

امام خميني در سخنان خود ضمن اشاره به امكانات بالقوه طبيعي و انساني اين كشورها، از اين كشورها مي‏خواهند كه با گسترش همكاريها و تجمع همه امكانات قدرت بزرگ جهان اسلام را به فعليت درآورند. در اين باره مي‏گويند:

"اگر اين دولتهاي اسلامي، اين دولتهايي كه همه چيز دارند، اين دولتهايي كه افراد زياد دارند، اين دولتهايي كه ذخاير زياد دارند، اگر اينها با هم اتحاد پيدا كنند، در سايه اتحاد احتياج به هيچ چيز و هيچ كشوري و هيچ قدرتي ندارند بلكه آنها به اينها محتاج هستند".36

ايشان در مواضع ديگري، گسترش همكاري و اتحاد جهان اسلام را باعث پيروزي مسلمين بر اسرائيل، و بازگرداندن مجدد عظمت مسلمين و بي‏نيازي آنان از قدرتهاي بزرگ ذكر مي‏كنند. و همكاري نظامي بين آنها در صورت هرگونه حمله به كشورهاي اسلامي را توصيه مي‏كنند و مي‏گويند:

"هر ملتي مصلحت ملت ديگري را مصلحت خودش بداند و مومنين در هر جا كه هستند برادر باشند و به برادري رفتار كنند و اگر يك جائري به يكي از ممالك اسلامي تعدي كرد اين تعدي را به خودشان بدانند".37

به هر حال امام خميني به عنوان يك مصلح واقع بين بر بيداري دولتها به عنوان مهمترين ابزار عملي وحدت، توجه خاصي را مبذول مي‏دارند و از طرق مختلف خواستار به فعليت رسيدن اين امر مي‏شوند.

ب ـ نقش علما و روشنفكران جوامع اسلامي

از ديدگاه امام، يكي ديگر از ابزارهاي مهم براي وحدت جهان اسلام، علما و روشنفكران اين جوامع هستند تا با بيداري مردم و آگاه كردن آنها از هرگونه خطرات و مضرات تفرقه در جهان اسلام، آنها را به سوي وحدت هدايت كنند. امام خميني از علما و روشنفكران اين كشورها مي‏خواهند تا با قلمها و بيان خود به افشاي دسيسه‏هاي استعمار بپردازند و عوامل اصلي تفرقه را رسوا سازند و جوامع اسلامي را به وحدت كلمه فراخوانند:

"علما و دانشمندان سراسر جهان بويژه علما و متفكران اسلام بزرگ يكدل و يك جهت در راه نجات بشريت از تحت سلطؤ ظالمانؤ اين اقليت حيله باز و توطئه‏گر كه با دسيسه‏ها و جنجالها سلطؤ ظالمانه خود را بر جهانيان گسترده‏اند بپاخيزند و با بيان و قلم و عدل خود، خوف و هراس كاذبي را كه بر مظلومان سايه افكنده است بزدايند و اين كتابهايي كه اخيراً با دست استعمار كه از آستين كثيف اين بردگان شيطان منتشر شده و دامن به اختلاف بين طوايف مسلمين مي‏زنند نابود كنند و ريشه اختلاف كه سرچشمه همه گرفتاري مظلومان و مسلمانان است را بركنند و يكدل و يكسو بر اين رسانه‏هاي گروهي كه در بيشتر ساعات شبانه‏روز به فتنه‏انگيزي و نفاق افكني و دروغپردازي و شايعه‏سازي عمر خود را مي‏گذرانند پرخاش كنند و بر سرچشمه‏هاي تروريزم كه از كاخ سفيد مي‏جوشد بشورند."38

امام خميني در سخنان ديگري مي‏فرمايند:

"اهل علم و اهل منبر بيشتر، روشنفكر و اهل قلم بيشتر، ديگران هم بايد بگويند به همه، به طور توصيه، به هم سفارش كنند كه گول اين شياطين كه مي‏خواهند جدا كنند شماها را از هم، گول اينها را نخوريد.39

ايشان همچنين از اقشار مختلف مردم مي‏خواهند تا با تشكيل جبهه مستضعفين مسلمانان را در حول محور اسلام و مبارزه برعليه ابرقدرتها متحد سازند".40

بنابراين امام خميني، وظيفؤ بيدارسازي ملتها را متوجه علما و روشنفكران آنها مي‏دانند. و از اين گروه مي‏خواهند تا نقش تاريخي خود را در وحدت جهان اسلام ايفا نمايند.

ج ـ كنگره بزرگ حج

امام خميني از مراسم حج به عنوان يكي از ابزارهاي مهم و استراتژيك وحدت ياد مي‏كنند. و حضور ميليونها مسلمان در زمان واحدي را زمينؤ مناسبي براي طرح مسئله و ايجاد زمينه براي انجام وحدت عملي جهان اسلام مي‏دانند. و در اين باره مي‏گويند:

"در اجتماع عظيم الهي حج، مسلمين به بررسي مشكلات عمومي مسلمين و در راه رفع آن كوشش كنند... يكي از بزرگترين و اساسي‏ترين مشكلات، عدم اتحاد بين مسلمين است."41

ايشان ضمن برشمردن منافع سياسي حج مي‏گويند:

"از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم دعوت مردم و جوامع اسلامي به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است كه خطبا و گويندگان و نويسندگان در اين امر حياتي اقدام و كوشش نمايند در به وجود آوردن جبهؤ مستضعفين كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار لا اله الا اللّه از تحت اسارت قدرتهاي شيطاني و اجانب و استعمارگران بيرون آيند و با اخوت اسلامي بر مشكلات غلبه پيدا كنند."42

امام خميني در يكي ديگر از سخنرانيهاي خود مركز دعوت به وحدت را مكه معظمه و در زمان اجتماع مسلمين براي فريضه حج مي‏دانند.43

با توجه به اهميتي كه امام خميني براي حج در راه تبليغ وحدت جهان اسلام قائل‏اند تاكيد ايشان بر انجام مراسم برائت از مشركين نيز در اين مراسم مشخص مي‏شود. و بخوبي واضح است كه برائت از مشركين كه اقدامي در راه برائت از سلطه‏گران و قدرتهاي سلطه‏گر در جهان است اقدامي در راستاي وحدت بخشي به جهان اسلام و نفي يكي از عوامل اصل تفرقه است.

امام خميني اصولاً وحدت جهان اسلام را مهمترين عامل قدرت جهان اسلام مي‏دانند. و مانع اصلي وحدت را عناصر خارجي و ابرقدرتها و قدرتهاي سلطه‏گر معرفي مي‏كنند كه به خاطر تداوم منافع خود در منطقه با بهره‏گيري از دو ابزار داخلي يعني تفرقه مذهبي و تفرقه قومي سعي در تجزيه جهان اسلام دارند.

براين اساس، امام مبناي راهبرد(استراتژي) خود را بر نفي عامل خارجي و طرد عوامل داخلي آن مي‏دانند و معتقدند با نفي اين عوامل، زمينه وحدت فراهم مي‏شود و جوامع اسلامي مي‏توانند با توجه به مشتركات خود به يكديگر نزديك شوند و قدرت جهان اسلام را به فعليت درآورند. در اين راه ابزارهاي راهبردي(استراتژيك) مورد تاكيد امام خميني براي انجام اين وحدت عبارتنداز: حكومتهاي حاكم بر جوامع مسلمان، علما و روشنفكران در جوامع اسلامي و استفاده از كنگره عظيم حج.


صحيفه نور، جلد12، ص269.

صحيفه نور، جلد19، ص199.

صحيفه نور، جلد1، صص194 ـ 192.

صحيفه نور، جلد 11، ص25 و26.

1. امام خميني، سرالصلوة، موسسه نشر آثار امام خميني، تهران، 1375، ص103.

2. صحيفه نور، جلد17، ص18.

3. ديوان امام، ص226.

4. قرآن كريم، سوره سبأ، آيه 46.

5. صحيفه نور، جلد13، ص164.

6. صحيفه نور، جلد15، ص124.

7. صحيفه نور، جلد 2، صص50 ـ 248.

8. صحيفه نور، جلد 13، صص5 ـ 24.

9. صحيفه نور، جلد 13، صص81 ـ 80

10. صحيفه نور، جلد15، صص4 ـ 123.

11. امام خميني به پشتيباني از فلسطين.

12. پيام امام خميني به حجاج بيت اللّه الحرام

13. صحيفه نور، جلد13، صص81 ـ 80.

14. صحيفه نور، جلد15، ص124.

15. صحيفه نور، جلد13، ص 25.

16. صحيفه نور، جلد1، صص87 ـ 86.

17.صحيفه نور، جلد12، صص1 ـ 280.

18.صحيفه نور، جلد13، ص225.

19.صحيفه نور، جلد15، ص124.

20.صحيفه نور، جلد20، صص34 ـ 33.

21.صحيفه نور، جلد6، صص56 ـ 55.

22.صحيفه نور، جلد11، صص196ـ 194 و صحيفه نور، جلد2، صص250 ـ 249.

23. بيانات امام خميني در ديدار با اسقف كاپوچي

24.صحيفه نور، جلد13، ص83.

25.صحيفه نور، جلد12، ص259.

26.صحيفه نور، جلد13، ص45.

27.صحيفه نور، جلد12، ص259.

28.صحيفه نور، جلد15، صص5 ـ 263.

29. رجوع شود به مناسك حج امام خميني.

31. صحيفه نور، جلد2، ص48.

32.صحيفه نور، جلد1، ص120.

33. صحيفه نور، جلد1، ص110.

34. تحرير الوسيله، جلد2، ص326.

35. همان.

36. همان.

37. صحيفه نور، جلد5، ص38.

38. صحيفه نور، جلد19، ص102.

39.صحيفه نور، جلد11، صص70 ـ 69.

40. صحيفه نور، جلد9، ص225.

41.صحيفه نور، جلد15، صص4 ـ 123.

42. صحيفه نور، جلد9، ص225.

43. صحيفه نور، جلد18، ص90.

/ 1