راهبرد ايجاد وحدت در جهان اسلام
يحيـي فـوزيچكيده
امام خميني يكي از مناديان بزرگ وحدت در جهان اسلام بشمار ميرود و تاكيدات فراواني در بيانات و مكتوبات و نظرات فقهي و سيره عملي خود بر ضرورت اتحاد ملل و طوائف مسلمين و جلوگيري از تفرقه در صفوف امت اسلامي دارد. در اين مقاله تلاش شده تا، مبناي نظري اين آرمان در انديشه امام خميني مورد بحث قرار گيرد و راهبرد(استراتژي) و ابزارهاي راهبردي(استراتژيك) ايشان براي تحقق اين وحدت بررسي شود.در اين باره نويسنده معتقد است كه تاكيد بر وحدت در آثار امام ريشه در مكتب فلسفي عرفاني امام خميني دارد كه مبتني بر وحدت حقيقي عالم خلق و امر و وحدت حقيقي موجود است.همچنين راهبرد امام خميني براي تحقق اين وحدت مبتني بر نگرش وي به عوامل تفرقه در جهان اسلام است و معتقد است در صورت رفع عوامل تفرقه، وحدت ميتواند متحقق شود. امام خميني علت العلل تفرقه در جهان اسلام را عامل خارجي ميداند و معتقد است كه اين عامل خارجي با استفاده از عناصر داخلي در جوامع مسلمان كار تخريب و انهدام وحدت در اين جوامع را انجام ميدهد. وي از سران كشورهاي اسلامي و آخوندهاي درباري بعنوان دو دسته از عناصر داخلي كه ميتوانند آلت دست عامل خارجي قرار گيرند نام ميبرد. به اعتقاد امام خميني، دو ابزار بسيار مهم براي ايجاد اختلاف كه توسط عامل و عناصر مذكور مورد استناد واقع ميشوند عبارتنداز مليگرائي ناسيوناليسم و اختلاف مذهبي.بر اين اساس راهبرد امام خميني براي رسيدن به وحدت مبتني بر برخورد با عامل اصلي يعني ابرقدرتها و قدرتهاي سلطهگر و همچنين مبارزه با عناصر تفرقهافكن داخلي ميباشد.ابزارهاي راهبردي براي رسيدن به وحدت نيز از نظر امام عبارتنداز: سران آگاه دولتهاي اسلامي و همچنين علمأ و روشنفكران و كنگره عظيم حج.مقدمه:
قدرتمند شدن جهان اسلام يكي از آرمانهاي اساسي در انديشؤ سياسي امام خميني است. در اين راستا وجود وحدت و اتحاد در صفوف داخلي مسلمين از نظر ايشان، يكي از مهمترين عوامل قدرت بويژه در مبارزه با دشمن جهاني به شمار ميآيد. بر اين اساس، امام خميني به عنوان يكي از مناديان بزرگ وحدت در جهان اسلام شناخته ميشوند و در بيانات، مكتوبات و ديدگاههاي فقهي و سيرؤ عملي خود بر ضرورت اتحاد ملل و طوايف مسلمين و جلوگيري از تفرقه در صفوف امت اسلامي تاكيد فراواني دارند. اين مقاله كوشيده است ضمن بررسي ابعاد اين هدف در انديشه سياسي امام خميني به طور خاص به دو پرسش مشخص زير پاسخ دهد:اولاً آيا اين تاكيد بر وحدت تنها به خاطر مصلحتهاي خاص و از ديدگاهي تاكتيكي مطرح شده است و يا اينكه مبناي نظري مهمي در بينش امام خميني دارد؟ثانياً راهبرد(استراتژي) ايشان براي تحقق اين وحدت چيست؟1 ـ مباني نظري انديشؤ امام خميني درخصوص وحدت مسلمين
بررسي آثار امام خميني بيانگر اين مطلب است كه تاكيد بر وحدت در آثار ايشان، از يك مبناي نظري قوي ريشه ميگيرد و اين تاكيد بر مكتب فلسفي عرفاني امام خميني كه مبتني بر وحدت حقيقي عالم خلق و امر و وحدت حقيقي موجود است استوار ميباشد. از ديدگاه امام فطرت الهي بشر گرايش به توحيد دارد و عقل و خرد آدمي نيز در تمامي ادوار زندگياش آنجا كه به غرضها و تمايلهاي نفساني و شيطاني آلوده نشده بر همين گرايش حكم كرده است. منازعات، پراكندگيها و تفرقهها نيز خلاف مصلحت جوامع انساني و گاهي در مسير انحطاط دانسته شده است. انبياي الهي از آدم تا خاتم ـ صلوة اللّه عليهم اجمعين ـ نيز اساس دعوت ديني خويش را بر توحيد و نفي مظاهر شرك و ثنويت و تثليث و نفاق در همه ابعاد آن قرار دادهاند. اعتقاد به توحيد، نهاييترين مرز اسلام و كفر است و اصولاً گرايش به وحدت حقيقي در جامعه انساني از جلوههاي اعتقاد به توحيد است و در نقطه مقابل آن كثرتگرايي از ويژگيهاي بارز مادهپرستي و شرك به شمار ميآيد.امام در كتاب سرالصلوة در بيان مقامات معنوي علمأ بااللّه پس از ذكر مقدمات سهگانهاي، چهارمين مقام اوليا را تحقق مقام وحدت ميدانند و ميفرمايند:"در اين مقام كثرت قاب قوسين از ميان برخيزد و به هويت ذاتيه با جميع شئونات آن، مستهلك در عين جمع و متلاشي در نور قدم و مضمحل در احديت و فاني در غيب هويت شوند."و در جايي ديگر ميفرمايند:"اصحاب صحو بعد المحو را حجابي از غيب و شهادت نباشد. وجود خود آنها وجود حقاني باشد و عالم را به وجود حقاني مشاهده كنند و "ما رايت شيئاً الا و رايت اللّه قبله و بعده و معه"، تجليات ذاتيه و اسمائيه و افعاليه هيچيك، آنها را از ديگري محجوب نكند."1حضرت امام وحدت را از سنخ رحمت و محصول مقدماتي ميدانند كه بدون آنها حاصل نخواهد شد. ايشان ميفرمايند:"بايد كوشش كنيد، بايد كوشش كنيم كه اين رحمت ادامه پيدا كند... تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است."2شعر عرفاني امام نيز آواي وحدت را در مجموعه نظام هستي تكرار ميكند، بدان پايه كه حتي فرياد اناالحق منصور را نشان انيت و ثنويت ميداند:برفراز دار فرياد انا الحق ميزنيمدعي حق طلب انيّت و انّا چه شد؟و يا در سرودهاي ديگر:"فرياد اناالحق ره منصور بوديا رب مددي كه فكر راهي بكنيم"3حضرت امام در ميدان مبارزه نيز يكي از پيشگامان دعوت به وحدت بودند. بخش مهمي از نخستين اعلاميؤ تاريخي ايشان كه بيش از پنجاه سال پيش با آيه مباركه "قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا اللّه مثني و فرادي"4 آغاز و صادر شده است وحدت امت را به عنوان بستر قيام للّه تشكيل ميدهد.حضرت امام در كتاب چهل حديث كه براي استفاده عموم نوشته شده است در بياني تاريخي و اخلاقي در معنا و ماهيت وحدت كلمه ميفرمايند:"يكي از مقاصد بزرگ شرايع و انبياي عظام ـ سلام اللّه عليهم ـ كه علاوه بر آن كه خود مقصود مستقل است، وسيلؤ پيشرفت مقاصد بزرگ و دخيل تام در تشكيل مدينؤ فاضله ميباشد، توحيد كلمه و توحيد عقيده است، و اجتماع در سهام امور و جلوگيري از تعديات ظالمانه ارباب تعدي است كه مستلزم فساد بنيالانسان و خراب مدينه فاضله است و اين مقصد بزرگ كه مصلح اجتماعي و فردي است، انجام نگيرد مگر در سايؤ وحدت نفوس و اتحاد همه و الفت و اخوت و صفاي باطني و صداقت قلبي و ظاهري و افراد جامعه به طوري شوند كه نوع بني آدم تشكيل يك شخص دهند، و جمعيت به منزلؤ يك شخص باشد، و افراد به منزلؤ اعضا و اجزاي آن باشند، و تمام كوششها و سعيها، حول يك مقصد بزرگ الهي و يك سهم عظيم عقلي كه صلاح جمعيت و فرد است، چرخ زند. و اگر چنين مودّت و اخوتي در بين يك نوع و يا يك طايفه پيدا شد، غلبه كنند بر تمام طوايف و مللي كه بر اين طريقه نباشند، چنانچه از مراجعه به تواريخ خصوصاً تاريخ جنگهاي اسلام و فتوحات عظيمؤ آن مطلب خوب روشن ميشود. مسلمين مامورند به دوستي و مواصلت و نيكويي به يكديگر و مودت و اخوت."بر اين اساس امام خميني بر اساس يك مبناي فلسفي و عرفاني به طور اصولي از وحدت حمايت ميكنند و يكي از تجليات آن را وحدت بين مسلمين ميدانند.2 ـ عامل اصلي تفرقه در جهان اسلام از ديدگاه امام خميني
راهبرد امام خميني براي تحقق وحدت، مبتني بر نگرش ايشان به عوامل تفرقه در جهان اسلام است. به همين دليل به منظور درك چرايي اين راهبرد، نخست به بحث مختصري درخصوص عامل يا عوامل تفرقه در جهان اسلام ميپردازيم.امام خميني علت العلل تفرقه در جهان اسلام را عامل خارجي ميدانند و معتقدند كه اين عامل با استفاده از ابزارهاي داخلي خود، كار تخريب و انهدام وحدت در جوامع اسلامي را انجام داده و خواهد داد. ايشان هدف عوامل خارجي از تفرقه را سلطه بر جوامع مسلمين و غارت ذخاير آنها ميدانند و در اين باره ميگويند:"آنهايي كه ميخواهند از بلاد مسلمين بهرهگيري كنند، آنهايي كه ميخواهند ذخاير مسلمين را ببرند، آنهايي كه ميخواهند دولتهاي اسلامي را در زير يوغ سلطه خودشان قرار بدهند اينها كوشش كردهاند خودشان و عُمالشان به اينكه تفرقه بين مسلمين ايجاد كنند." 5امام در جاي ديگري اين عوامل را دولتهاي استعمار طلب ميدانند و ميگويند:"دولتهاي استعمار طلب، دولتهايي كه ميخواهند ذخاير مسلمين را ببرند با وسيلههاي مختلف، با نيرنگهاي متعدد دول اسلامي را، سران دول اسلامي را اغفال ميكنند. گاهي به اسم شيعه و سني اختلاف ايجاد ميكنند و ... بين طوايف به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهايي پخش ميكنند؛ تبليغاتي ميكنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سني پيدا بكنند و آنها به ذخايري كه مسلمين دارند دسترسي پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كاري انجام بدهند."ايشان در موقعيتهاي ديگري از قدرتمندان و ابرقدرتها در اين رابطه ياد ميكنند و ميگويند:"طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود ميبرند... ريخته شده و هر روز بر آن دامن ميزنند."6و يا:"اينطور نيست كه اين ممالك اسلامي كه با هم اختلاف دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند... من باب اتفاق شده باشد، خير، اين نقشههاي آن ابرقدرتهاست كه اينها را وا ميدارد كه به هم بپيوندند و اين قدرت يك ميلياردي نيايد روي كار." 7امام با اشاره به عناصر داخلي كه به اعتقاد ايشان به عنوان كارگزاران عوامل خارجي عمل ميكنند و تفرقه در جهان اسلام را دامن ميزنند، خاطر نشان ميسازند كه اين عناصر داخلي در خدمت عامل اصلي تفرقه يعني عامل خارجي هستند:"آنهايي كه ميخواهند ايجاد تفرقه بكنند، اينها نه اهل سنت هستند نه اهل تشيع. آنها كساني هستند كه كارگردانان آن دولتهاي ابرقدرت هستند و اينها در خدمت آنها هستند."8و در جايي ديگر ميافزايند:"شيطان بزرگ جوجههاي خود را فراخوانده است تا با هر حيلهاي متصور بين مسلمين تفرقه افكند و امت توحيدي و برادران ايماني را به اختلاف و دشمني كشاند و راه سلطهگري و چپاول را براي خويش هر چه بيشتر باز كند." 9امام خميني به صورت خاص به دو دسته از اين عناصر داخلي اشاره ميكنند و يكي از آنها را برخي سران اسلامي ميدانند. و ميگويند:"يكي از بزرگترين و اساسيترين مشكلات منشا آن ميباشد... و جنايتكاران سودجو كه از اختلاف ملتها و دولتها به سود خودشان بهرهبرداري ميكنند با دست عمال از خدا بيخبر خود به اختلافات دامن ميزنند." 10و يا در جايي ديگر ميفرمايند:"اختلاف نظر و مزدوري بعضي سران كشورهاي اسلامي، به هفتصد ميليون مسلمان، علي رغم معادن و ثروتها و امكانات طبيعيشان، فرصت و امكان كوتاه كردن دست استعمار، و صهيونيسم و محدود كردن نفوذ بيگانگان را نميدهد."11امام خميني دومين عنصر مهم داخلي را كه به عنوان كارگزار عامل اصلي عمل ميكند عناصر فرهنگي ميدانند و به طور خاص به برخي اقدامات آخوندهايي كه ايشان از عناوين"جيرهخوار" 12و "نفاق افكن" و "وعاظ السلاطين" براي آنها استفاده ميكنند اشاره ميكنند از جمله به اقدام اين عناصر در ايجاد تفرقه بين ايران اسلامي و بقيه كشورهاي مسلمان اشاره دارند و ميگويند:"در آستانه كوشش بيامان ايران براي وحدت كلمه و تشبث به اسلام بزرگ توحيد و بين جميع مسلمين جهان، به يكي از مهرههاي خبيث آمريكا دستور ميدهند تا از فقها و فقيهان اهل سنت فتوا بر كفر ايرانيان عزيز بگيرند كه برخي از اين مهرهها نيز گفتهاند، اسلامي كه ايرانيان ميگويند غير از اسلامي است كه ما ميگوييم."13ايشان در جاي ديگري ميفرمايند:"طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود ميبرند و عمال از خدا بيخبر آنان از آن جمله وعاظالسلاطين، كه از سلاطين جور سياه رويترند ريخته شد، و هر روز بر آن دامن ميزنند و گريبان چاك ميكنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند طرحي براي ايجاد اختلاف عرضه ميدارند." 14و يا در جايي ديگر ميگويند:"آنهايي كه ميخواهند ايجاد تفرقه بكنند نه اهل سنت هستند نه اهل تشيع هستند، آنها كساني هستند كه كارگردانان دولتهاي ابرقدرت هستند و در خدمت آنها هستند... اينها اشخاصي هستند كه براي دشمنهاي اسلام مشغول توطئه هستند و ميخواهند دشمنهاي اسلام را بر مسلمين غالب كنند. آنها طرفدار آمريكا هستند، بعضي طرفدار شوروي هستند." 15امام خميني معتقدند كه اين عامل خارجي با استفاده از عوامل داخلي خود از دو ابزار مهم براي ايجاد تفرقه در جهان اسلام استفاده كرده است كه اين دو ابزار مهم عبارتند از اختلاف قومي(ناسيوناليسم) و اختلاف مذهبي.امام براي تبيين اين دو عامل از برخي تجربيات تاريخي استفاده ميكنند. و درخصوص ابزار ناسيوناليسم و مليگرايي از تجربه فروپاشي امپراتوري بزرگ عثماني ياد ميكنند و معتقدند كه قدرتهاي بزرگ براي نابودي يك امپراتوري بزرگ اسلامي و تجزيه مسلمانان به اين ابزار متوسل شده و با طرح مسئله قوميتهاي مختلف، جدايي بين كرد، ترك، عرب را در جهان اسلام دامن زدند و ميافزايند:"شايد بسياري از شما يادشان بيايد جنگ بينالمللي اولي را، كه با مسلمين و با دولت عثماني چه كردند. دولت عثماني يكي از دولي بود كه اگر با شوروي طرف ميشد گاهي او را زمين ميزد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثماني يك دولت اسلامي بود كه سيطرهاش تقريباً از شرق تا غرب را گرفته بود. آنها ديدند كه با اين دولت اسلامي به اين قوياي نميشود چارهاي كرد، نميشود ذخاير را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثماني را به دولتهاي بسيار كوچك، كوچك. براي هريك از آنها امير يا سلطاني يا رئيس جمهوري قرار دادند كه آنها در قبضه مستعمرهچيها و ملت بيچاره در قبضه آنها بود. با اين وضع يك دولت عثماني با آن مرز را زمين زدند." 16امام درخصوص مليگرايي ميفرمايند:"من مكرر عرض ميكنم كه اين مليگرايي اساس بدبختي مسلمين است. براي اينكه ملتها را مقابل يكديگر قرار دهد... اينها تلقيناتي بوده است كه از ابرقدرتها كه ميخواستند ما را بچاپند شده است. معالاسف بعضي اشخاص مسلمان هم باورشان آمده است." 17ايشان در سخناني ديگر از مليگرايي بهعنوان يكي از نقشههاي بزرگ قدرتهاي بزرگ براي چپاول مسلمين ياد ميكنند و ميگويند:"از نقشههاي بزرگ قدرتهاي بزرگ كه ميخواهند مسلمين را زير سلطؤ خود بياورند و مخازن آنها را غصب كنند و اموال آنها را به چپاول ببرند مسئله ملتگرايي است... نقشه قدرتهاي بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاي اسلامي اين است كه اين قشرهاي مسلم را... از هم جدا كنند و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا كنند بلكه با هم دشمن كنند و اين درست برخلاف مسير اسلام است... اينهايي كه با اسم مليت و گروهگرايي و مليگرايي بين مسلمين تفرقه مياندازند، اينها لشگرهاي شيطان و كمك كارهاي به قدرتهاي بزرگ و مخالفين با قرآن است." 18امام خميني در سخنان خود به ابزار دوم استعمار يعني ايجاد اختلاف مذهبي بين فرقههاي مسلمين اشاره دارند و آن را يكي از جنايات قدرتمندان براي ويران كردن اساس وحدت مسلمين ميدانند. و ميفرمايند:"طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود ميبرند و عمال از خدا بيخبر آنان از جمله وعاظ السلاطين كه از سلاطين جور، سياه روي ترند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن ميزنند و گريبان چاك ميكنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند. طرحي براي ايجاد اختلاف عرضه ميدارند." 19ايشان در جاي ديگر از تفرقه به عنوان يك انحراف در جوامع مسلمين ياد ميكنند كه به وسيله دست قوي دشمن ايجاد شد. 20و معتقدند كساني كه تفرقه ايجاد ميكنند نه سني هستند نه شيعه، بلكه ابزار دست دولتهاي ابر قدرت ميباشند.213 ـ مباني راهبرد امام خميني براي وحدت جهان اسلام
به دنبال بحث مذكور مبني بر اينكه امام خميني عامل اصلي تفرقه در جهان اسلام را عامل خارجي ميدانند كه به وسيله عمال داخلي خود با استفاده از دو ابزار مهم مليگرايي و اختلاف مذهبي به فروپاشي وحدت امت مبادرت ميورزند، حال به بررسي اين موضوع ميپردازيم كه راه رسيدن به وحدت و يا استراتژي وحدت جهان اسلام از ديدگاه امام خميني چيست؟مطالعه آثار منتشر شده از امام خميني نشان دهنده اين امر است كه مباني استراتژي ايشان به منظور وحدت در جهان اسلام بر دو اصل سلبي زير استوار است كه همراه آن با استفاده از يك سري ابزارهاي ايجابي، ميتوان وحدت جهان اسلام را متحقق كرد.الف) مبارزه و تبرّي از ابرقدرتها و قدرتهاي بزرگ سلطهگر
با توجه به نگرش امام نسبت به عامل اصلي تفرقه، بديهي است كه مهمترين استراتژي رسيدن به وحدت را برخورد با ابرقدرتها و قدرتهاي سلطهگر بدانند و طرد سلطه و نفوذ اين قدرتها را مهمترين عامل در اعاده وحدت بر جهان اسلام قلمداد كنند. امام خميني در اين باره ميفرمايند:"ملتهاي مسلمان بايد اصل را بر دشمني و فريب ابرقدرتها با خود بگذارند مگر اينكه خلاف عملي و عيني آن را مشاهده و لمس و باور نمايند."22و در جاي ديگر ميفرمايند:"كسي كه تابع مذهب اسلام است بايد با ابرقدرتها مخالفت كند و مظلومان را از زير چنگال اينها بيرون بياورد."23امام در اين رابطه به طور خاص از مبارزه با آمريكا به عنوان مهمترين مصداق سلطهگري در جهان اسلام و مهمترين عامل تفرقه ياد ميكنند و مبارزه با آن را مورد تاكيد قرار ميدهند و ميگويند:"مهمترين و دردآورترين مسئلهاي كه ملتهاي اسلامي و غيراسلامي كشورهاي تحت سلطه با آن مواجه است موضوع آمريكاست. دولت آمريكا به عنوان قدرتمندترين كشورهاي جهان براي بيشتر بلعيدن ذخاير مادي كشورهاي تحت سلطهاز هيچ كوششي فروگذار نميكند. آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. آمريكا براي سيطرؤ سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي خويش بر جهان زير سلطه از هيچ جنايتي خودداري نمينمايد."24براين اساس امام خميني، برخورد با آمريكا و پايگاه منطقه آن يعني اسرائيل را نه تنها از ديد روابط با كشوري قدرتمند در رژيمي نامشروع بلكه از ديدي استراتژيك درخصوص وحدت جهان اسلام مينگرند و نفي و طرد نفوذ و سلطه آمريكا در كشورهاي اسلامي را موجب حيات مجدد جهان اسلام و رفع تفرقه در اين كشورها ميدانند. در اين قالب، تاكيد امام بر اينكه آمريكا شيطان بزرگ است و حساسيت خاص ايشان در نفي هرگونه رابطه مجدد با آن كشور معنا پيدا ميكند. همچين تاكيد بر انجام اعمال برائت از مشركين در حج و برگزاري روز قدس در اين راستاست. بنابراين به نظر ميرسد امام خميني معتقدند با دوري جستن از نفوذ و سلطه قدرتهاي سلطهگر تا حد زيادي يكي از موانع اصلي وحدت رفع شده و به دنبال آن وجوه مشترك و نيازهاي كشورهاي اسلامي آنها را به سوي يكديگر سوق خواهد داد.ب) حفظ انسجام امت اسلام و مبارزه با عناصر تفرقهافكن
امام خميني علاوه بر نفي ابرقدرتها، نفي ابزارهاي داخلي آنها را نيز گام اساسي ديگر براي حفظ وحدت ميدانند. زيرا با توجه به اينكه امام خميني از دو ابزار مهم تفرقه در جهان اسلام تحت عنوان تفرقه قومي(ناسيوناليسم) و تفرقه مذهبي ياد كردهاند طبيعي است كه مبارزه با اين دو روش تفرقه را يكي از اصول استراتژي مهم خود بدانند و بر حفظ انسجام امت اسلامي و مبارزه با عناصر تفرقهافكن تاكيد ورزند. ايشان در اين باره تلاش دارند تا با طرح مباني مشترك مسلمانان اختلافات مذهبي آنها را كم اهميت جلوه دهند و همه را در حول محور قرآن و توحيد متحد سازند. ايشان در اين باره ميگويند:"ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه همه ما مسلمان هستيم. همه ما اهل قرآن و اهل توحيد هستيم و بايد براي قرآن و توحيد زحمت بكشيم و خدمت بكنيم..." 25"اصل اين مسئله كه شيعه يك طرف و سني طرف ديگر، از روي جهالت و از روي تبليغاتي است كه اجانب كردهاند... امروز روزي است كه همه مسلمين بايد با هم مجتمع بشوند."26امام در همين باره ميافزايند:"يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دستهاي از مسلمانان سني، يك دسته حنفي و دستهاي حنبلي و دستهاي اخباري. اصلاً طرح اين معنا، از اول درست نبود. در يك جامعهاي كه ميخواهند به اسلام خدمت كنند و براي اسلام باشند اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم منتها علماي شما يك دسته فتوا به يك چيز دادند و شما تقليد از علماي خود كرديد و يك دسته فتواي شافعي را عمل كردند و شدند شافعي و يك دسته ديگر فتواي حضرت صادق را عمل كردند اينها شدند شيعه اينها دليل اختلاف نيست ما نبايد با هم اختلاف و يا يك تضادي داشته باشيم ما همه با هم برادريم برادران شيعه و سني بايد از هر اختلافي احتراز كنند."27ايشان بزرگ كردن اين اختلافات را تنها ابزاري از جانب استعمارگران براي ايجاد اختلاف و تفرقه بين جوامع اسلامي ميدانند و ضمن اشاره به برخي تفرقهاندازيها از سوي علماي وهابي كه به نام مذهب انجام ميشود آنها را مامور ميدانند و ميگويند:"از مركز وحي كه رسول اكرم در آنجا مردم را دعوت به اعتصام بحبل اللّه و وحدت فرموده است يك آخوند درباري صداي نفاق برميدارد و فرياد نفاق انگيز ميكشد."28امام خميني همچنين در اقدامي عملي از حجاج ايراني ميخواهند كه براي از بين بردن اين اختلافات اقدام كنند و از هرگونه عملي كه بوي تفرقه از آن بيايد در مراسم حج خودداري كنند و حتي خواندن نماز در پشت سر امام غير شيعي را بدون مهر صحيح ميدانند و ترك مسجدالحرام را در حين برپايي نماز جماعت مذمت ميكنند.29سيره عملي ايشان نيز همواره بر رفع اين تفرقهها حكايت دارد. ايشان اختلافات فقهي در مذاهب اسلامي را بسيار كوچكتر از آن ميبينند كه باعث تشتت مسلمين در مقابل كفار شوند.از سوي ديگر امام خميني در مواضع مختلفي ضمن مخالفت با هرگونه گروهگرايي در جهان اسلام آن را باعث تفرقه و ضعف قدرت مسلمين ميدانند و معتقدند كه بايد از فعاليت برخي احزاب كه باعث شكاف اجتماعي ميشود جلوگيري كرد و آنها را باعث تجزيه ملت و جلوگيري از وحدت ملل اسلامي ميدانند.30امام با تاكيد بر مصالح اسلام به جاي منافع ملي، معتقدند كه قوميتهاي مختلف ميتوانند تنها گرد محور اسلام تجمع كنند و منافع اسلامي خود را تامين نمايند براين اساس ايشان اعتقاد دارند كه با نفي ابرقدرتها و عوامل داخلي تفرقه، موانع اصلي وحدت بين ملل اسلامي برطرف ميشود.4 ـ ابزارهاي راهبردي در ايجاد وحدت بين جوامع اسلامي
همانطور كه ذكر شد امام خميني معتقدند مبارزه با سلطه قدرتها در جهان اسلام و همچنين مبارزه براي از بين بردن امكانات داخلي آنها در جوامع اسلامي و نفي هرگونه تفرقه قومي و مذهبي مهمترين اولويت را در هرگونه تلاش براي وحدت جهان اسلام داراست و بعد از آن ميتوان زمينه وحدت ملل اسلامي را براي ايجاد يك امت واحد فراهم ساخت. ايشان براي اين منظور ابزارهاي متعددي را پيشنهاد ميكنند. تا به كمك آنها بتوان اين وحدت را متحقق ساخت. در بخش زير به مهمترين اين ابزارها اشاره ميشود:الف ـ دولتهاي جوامع مسلمان
در اين باره امام خميني معتقدند كه دولتهاي اسلامي يكي از مهمترين عوامل بالقوه وحدت دهنده به جهان اسلام است. ايشان به رغم اينكه به حضور برخي دولتهاي بسيار وابسته و مزدور در جهان اسلام اشاره دارند سعي ميكنند با نصيحت به ترغيب ديگر روساي دول اسلامي بپردازند و آنها را تشويق به اتحاد با هم نمايند. امام در اينباره با توجه دادن آنها به اسلام و مصلحت اسلامي به عنوان مهمترين عوامل وحدتساز ميگويند:"من همواره مصراً خواستهام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و برضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند، متاسفانه دعوتهاي مرا رژيمهاي مختلفي كه در كشورهاي مسلمان بر سر كار آمدهاند نشنيدهاند، من اميدوارم كه بالاخره اين دعوتها شنيده شوند و من در اين باره پايداري خواهم كرد."31و يا در جايي ديگري ميفرمايند:"الان بر روساي اسلام، بر سلاطين اسلام، بر روساي جمهوري اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئي موسمي را كه گاهي دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند. عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام، كلمه اسلام. پيغمبر اسلام همانطوري كه خودشان طريقه مبارزهشان بوده است بايد اينها هم تبع باشند تبع اسلام باشند."32امام همچنين از سلاطين اسلامي ميخواهند كه ضمن حفظ حدود و مرزهاي خود به جامعه بزرگ اسلامي كه مشترك بين آنهاست بينديشند و براي مصالح اسلامي اولويت خاص قائل باشند:"اگر اين هفتصد ميليون مسلمان دويست ميليونش، چهارصد ميليونش با هم دست بدهند، دست برادري بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ كنند، و حدود خودشان را حفظ كنند، لكن در جامعه اسلامي كه مشترك مابين همه است در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامي كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند، ديگر يهود به فلسطين طمع نميكند و هند به كشمير طمع نميكند، اما نميگذارند شما متحد شويد."33امام خميني بر لزوم حمايت همه جانبه همه كشورهاي اسلامي از يكديگر در مقابل دشمن تاكيد ميكنند. و معتقدند كه بر همه مسلمين واجب است كه از مسلمانان ديگر در مقابل بيگانگان حمايت كنند. 34و ضمن همكاري همه جانبه با يكديگر جبهه مشتركي را در مقابل دشمن به وجود آورند. ايشان اعتقاد دارند كه منابع عظيم اقتصادي اين كشورها ميتواند يكي از عوامل مهم قدرت اين كشورها در مقابل ابرقدرتها باشد. بنابراين بر همكاريهاي اقتصادي به عنوان مقدمه براي همكاريهاي همه جانبه تاكيد ميورزند.35امام خميني در سخنان خود ضمن اشاره به امكانات بالقوه طبيعي و انساني اين كشورها، از اين كشورها ميخواهند كه با گسترش همكاريها و تجمع همه امكانات قدرت بزرگ جهان اسلام را به فعليت درآورند. در اين باره ميگويند:"اگر اين دولتهاي اسلامي، اين دولتهايي كه همه چيز دارند، اين دولتهايي كه افراد زياد دارند، اين دولتهايي كه ذخاير زياد دارند، اگر اينها با هم اتحاد پيدا كنند، در سايه اتحاد احتياج به هيچ چيز و هيچ كشوري و هيچ قدرتي ندارند بلكه آنها به اينها محتاج هستند".36ايشان در مواضع ديگري، گسترش همكاري و اتحاد جهان اسلام را باعث پيروزي مسلمين بر اسرائيل، و بازگرداندن مجدد عظمت مسلمين و بينيازي آنان از قدرتهاي بزرگ ذكر ميكنند. و همكاري نظامي بين آنها در صورت هرگونه حمله به كشورهاي اسلامي را توصيه ميكنند و ميگويند:"هر ملتي مصلحت ملت ديگري را مصلحت خودش بداند و مومنين در هر جا كه هستند برادر باشند و به برادري رفتار كنند و اگر يك جائري به يكي از ممالك اسلامي تعدي كرد اين تعدي را به خودشان بدانند".37به هر حال امام خميني به عنوان يك مصلح واقع بين بر بيداري دولتها به عنوان مهمترين ابزار عملي وحدت، توجه خاصي را مبذول ميدارند و از طرق مختلف خواستار به فعليت رسيدن اين امر ميشوند.ب ـ نقش علما و روشنفكران جوامع اسلامي
از ديدگاه امام، يكي ديگر از ابزارهاي مهم براي وحدت جهان اسلام، علما و روشنفكران اين جوامع هستند تا با بيداري مردم و آگاه كردن آنها از هرگونه خطرات و مضرات تفرقه در جهان اسلام، آنها را به سوي وحدت هدايت كنند. امام خميني از علما و روشنفكران اين كشورها ميخواهند تا با قلمها و بيان خود به افشاي دسيسههاي استعمار بپردازند و عوامل اصلي تفرقه را رسوا سازند و جوامع اسلامي را به وحدت كلمه فراخوانند:"علما و دانشمندان سراسر جهان بويژه علما و متفكران اسلام بزرگ يكدل و يك جهت در راه نجات بشريت از تحت سلطؤ ظالمانؤ اين اقليت حيله باز و توطئهگر كه با دسيسهها و جنجالها سلطؤ ظالمانه خود را بر جهانيان گستردهاند بپاخيزند و با بيان و قلم و عدل خود، خوف و هراس كاذبي را كه بر مظلومان سايه افكنده است بزدايند و اين كتابهايي كه اخيراً با دست استعمار كه از آستين كثيف اين بردگان شيطان منتشر شده و دامن به اختلاف بين طوايف مسلمين ميزنند نابود كنند و ريشه اختلاف كه سرچشمه همه گرفتاري مظلومان و مسلمانان است را بركنند و يكدل و يكسو بر اين رسانههاي گروهي كه در بيشتر ساعات شبانهروز به فتنهانگيزي و نفاق افكني و دروغپردازي و شايعهسازي عمر خود را ميگذرانند پرخاش كنند و بر سرچشمههاي تروريزم كه از كاخ سفيد ميجوشد بشورند."38امام خميني در سخنان ديگري ميفرمايند:"اهل علم و اهل منبر بيشتر، روشنفكر و اهل قلم بيشتر، ديگران هم بايد بگويند به همه، به طور توصيه، به هم سفارش كنند كه گول اين شياطين كه ميخواهند جدا كنند شماها را از هم، گول اينها را نخوريد.39ايشان همچنين از اقشار مختلف مردم ميخواهند تا با تشكيل جبهه مستضعفين مسلمانان را در حول محور اسلام و مبارزه برعليه ابرقدرتها متحد سازند".40بنابراين امام خميني، وظيفؤ بيدارسازي ملتها را متوجه علما و روشنفكران آنها ميدانند. و از اين گروه ميخواهند تا نقش تاريخي خود را در وحدت جهان اسلام ايفا نمايند.ج ـ كنگره بزرگ حج
امام خميني از مراسم حج به عنوان يكي از ابزارهاي مهم و استراتژيك وحدت ياد ميكنند. و حضور ميليونها مسلمان در زمان واحدي را زمينؤ مناسبي براي طرح مسئله و ايجاد زمينه براي انجام وحدت عملي جهان اسلام ميدانند. و در اين باره ميگويند:"در اجتماع عظيم الهي حج، مسلمين به بررسي مشكلات عمومي مسلمين و در راه رفع آن كوشش كنند... يكي از بزرگترين و اساسيترين مشكلات، عدم اتحاد بين مسلمين است."41ايشان ضمن برشمردن منافع سياسي حج ميگويند:"از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم دعوت مردم و جوامع اسلامي به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است كه خطبا و گويندگان و نويسندگان در اين امر حياتي اقدام و كوشش نمايند در به وجود آوردن جبهؤ مستضعفين كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار لا اله الا اللّه از تحت اسارت قدرتهاي شيطاني و اجانب و استعمارگران بيرون آيند و با اخوت اسلامي بر مشكلات غلبه پيدا كنند."42امام خميني در يكي ديگر از سخنرانيهاي خود مركز دعوت به وحدت را مكه معظمه و در زمان اجتماع مسلمين براي فريضه حج ميدانند.43با توجه به اهميتي كه امام خميني براي حج در راه تبليغ وحدت جهان اسلام قائلاند تاكيد ايشان بر انجام مراسم برائت از مشركين نيز در اين مراسم مشخص ميشود. و بخوبي واضح است كه برائت از مشركين كه اقدامي در راه برائت از سلطهگران و قدرتهاي سلطهگر در جهان است اقدامي در راستاي وحدت بخشي به جهان اسلام و نفي يكي از عوامل اصل تفرقه است.امام خميني اصولاً وحدت جهان اسلام را مهمترين عامل قدرت جهان اسلام ميدانند. و مانع اصلي وحدت را عناصر خارجي و ابرقدرتها و قدرتهاي سلطهگر معرفي ميكنند كه به خاطر تداوم منافع خود در منطقه با بهرهگيري از دو ابزار داخلي يعني تفرقه مذهبي و تفرقه قومي سعي در تجزيه جهان اسلام دارند.براين اساس، امام مبناي راهبرد(استراتژي) خود را بر نفي عامل خارجي و طرد عوامل داخلي آن ميدانند و معتقدند با نفي اين عوامل، زمينه وحدت فراهم ميشود و جوامع اسلامي ميتوانند با توجه به مشتركات خود به يكديگر نزديك شوند و قدرت جهان اسلام را به فعليت درآورند. در اين راه ابزارهاي راهبردي(استراتژيك) مورد تاكيد امام خميني براي انجام اين وحدت عبارتنداز: حكومتهاي حاكم بر جوامع مسلمان، علما و روشنفكران در جوامع اسلامي و استفاده از كنگره عظيم حج.صحيفه نور، جلد12، ص269.
صحيفه نور، جلد19، ص199.
صحيفه نور، جلد1، صص194 ـ 192.
صحيفه نور، جلد 11، ص25 و26.
1. امام خميني، سرالصلوة، موسسه نشر آثار امام خميني، تهران، 1375، ص103.
2. صحيفه نور، جلد17، ص18.
3. ديوان امام، ص226.
4. قرآن كريم، سوره سبأ، آيه 46.
5. صحيفه نور، جلد13، ص164.
6. صحيفه نور، جلد15، ص124.
7. صحيفه نور، جلد 2، صص50 ـ 248.
8. صحيفه نور، جلد 13، صص5 ـ 24.
9. صحيفه نور، جلد 13، صص81 ـ 80
10. صحيفه نور، جلد15، صص4 ـ 123.
11. امام خميني به پشتيباني از فلسطين.
12. پيام امام خميني به حجاج بيت اللّه الحرام
13. صحيفه نور، جلد13، صص81 ـ 80.
14. صحيفه نور، جلد15، ص124.
15. صحيفه نور، جلد13، ص 25.
16. صحيفه نور، جلد1، صص87 ـ 86.
17.صحيفه نور، جلد12، صص1 ـ 280.
18.صحيفه نور، جلد13، ص225.
19.صحيفه نور، جلد15، ص124.
20.صحيفه نور، جلد20، صص34 ـ 33.
21.صحيفه نور، جلد6، صص56 ـ 55.
22.صحيفه نور، جلد11، صص196ـ 194 و صحيفه نور، جلد2، صص250 ـ 249.
23. بيانات امام خميني در ديدار با اسقف كاپوچي
24.صحيفه نور، جلد13، ص83.
25.صحيفه نور، جلد12، ص259.
26.صحيفه نور، جلد13، ص45.
27.صحيفه نور، جلد12، ص259.
28.صحيفه نور، جلد15، صص5 ـ 263.
29. رجوع شود به مناسك حج امام خميني.
31. صحيفه نور، جلد2، ص48.
32.صحيفه نور، جلد1، ص120.
33. صحيفه نور، جلد1، ص110.
34. تحرير الوسيله، جلد2، ص326.
35. همان.
36. همان.
37. صحيفه نور، جلد5، ص38.
38. صحيفه نور، جلد19، ص102.
39.صحيفه نور، جلد11، صص70 ـ 69.
40. صحيفه نور، جلد9، ص225.
41.صحيفه نور، جلد15، صص4 ـ 123.
42. صحيفه نور، جلد9، ص225.
43. صحيفه نور، جلد18، ص90.