مدت بارداری از نگاه مذهبهای فقهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدت بارداری از نگاه مذهبهای فقهی - نسخه متنی

حسین غیب غلامی هرساوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مدت باردارى

در مطلع سخن, ديدگاه شمارى از صاحب نظران فقهى اهل سنت را فرا ديد مى نهيم كه براى به كرسى نشاندن ديدگاه خويش در طولانى شدن مدت حمل, شريعت را ناقص جلوه داده اند. اين طبقه از عالمان دينى كه در مذهب تسنن به عنوان فقهاء اين مذهب معرفى گشته اند چنين بيان داشته اند: چون در كتاب و سنّت, دليل روشنى در باره زمان حمل ذكر نگرديده است, از اين روى, فقيه مجاز است براى به دست آوردن نظريه اى روشن, به گمانها و آنچه بر سر زبانها افتاده, توجه كند و بر اساس آنها حكم كند. بدين خاطر است كه شمارى در توجيه اختلاف بين نظريه فقيهان در گذشته و نظريه جديد, چنين اظهار نظر مى كنند:

(أما أقصى مدّة الحمل, فقد اختلف الفقهاء في تحديدها اختلافاً كبيراً, نشأ هذا الإختلاف عن عدم ورود نص يحدّدها في كتاب اللّه أو سنة رسول اللّه(ص) , و أنّما اعتمد تحديدهم على ما جرت به العادة في ولادة النساء, كما يرى البعض, أو على أثر يرى عن أم المؤمنين عائشة, كما يرى فريق آخر أو أخبار بعض النسوة في وقايع نادرة كما يرى غير هؤلاء و هؤلاء.)1

فقيهان در ديرترين هنگام باردارى, اختلاف كرده اند. اختلاف آنان, از نبود دليل روشن در كتاب و سنت, سرچشمه مى گيرد. از اين روى,فقيهان, بيش تر اعتماد ورزيده اند به آنچه بنابر عرف و عادت, از زايمان زنان جريان دارد. همان گونه كه شمارى از فقيهان ديده اند و يا به آثار روايت شده از عايشه تكيه كرده و يا به گزارش زنان از زايمانهاى نادر بسنده كرده اند.

از اين فراز استفاده مى شود كه فقهاء براى توجيه ديدگاه خويش در بيش ترين مدت حمل جنين, به بيش از چند سال, با نبود نص روشن و صحيح از كتاب و سنت رو به رو گرديده و بدين گونه فتاوا تن در داده اند. و در اين زمينه به ديدگاه هاى بر گرفته از پاره اى از روايات سست و بى بنياد و افسانه ها و رخدادهاى خرافى متمسك گرديده اند.

طبيعى است كه با نبودن نصّ خاص در يك حكم و يا واقعه اى , فقيهان به امارات و اصول در خور اطمينان ديگر به ترتيب اهميت و نزديك بودن آنها به واقع, رجوع و حكم مسأله را از آنها در مى آورند.

أما آيا مسأله مورد بحث و فرع مورد نظر از اين گونه مسائل است كه در آن نصّ خاص از كتاب و سنت وارد نگرديده است؟

آيا نبودن نصّ خاص در يك موضوع, اين موجب را براى فقيه فراهم مى گرداند كه موارد وجدانى مورد اتفاق و ابتلاى عرف را در تمامى شهرها ناديده گرفته و به نقلهاى انگشت شمار افراد قصه پرداز و يا كينه ورز كه بنابر گرايشها و هدفهاى ويژه فردى و يا سياسى به جعل داستانها و قصه هاى بى مورد پرداخته اند, بسنده كند؟

آيا در واقع صاحب نظران فقهى در مواردى كه به چنين وجوه سُست و بى پايه گرايش پيدا كرده و نظر مى دهند, در تمام شؤون سنّت جست و جو كرده و به دليلى استوار و يا دست كم اقوى از پاره اى از قصه هاى جعلى دسترسى پيدا نكرده و سپس فتوا و نظر داده اند؟

بى گمان, يكى از خسارتهاى بسيار مهم مذاهب مختلف فقهى اهل سنّت در تمامى سرزمينهاى اسلامى, دورى و بريدگى آنها از قرآن و آموزه هاى اهل بيت پيامبر(ع) است.

آن گاه كه مذهب تسنن موجودى خويش را وابسته به سنت منتشره از جانب خلافت شام دانست, از قرآن جدا گرديد و زمزمه استقلال سنّت در تشريع را به قدرت هر چه تمام تر, جلوه گر ساخت و همواره خود را مديون ناقلان و راويان اجير اموى مآب ناصبى مسلك قلمداد كرد, بايد هم چنين باشد كه حكم قرآن را در مورد بيش ترين مدت حمل جنين فراموش كند و از آن غفلت ورزد.

قرآن كريم در دو آيه, مدت حمل جنين را روشن كرده است:

(و حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُون شَهْراً.)2

مدت حمل و مدت شير دادن سى ماه است.

و در سوره بقره مى فرمايد:

(وَ الوَالِداتُ يُرضعنَ أولادَهُنَّ حَولَيْنِ كامِلَيْن لِمَنْ أَرادَ أن يُتِمَ الرَّضاعَةَ.)3

مادران اگر بخواهند به طور كامل فرزندان خود را شير دهند, بايد دو سال آنان را شير دهند.

(و فصاله في عامين)4

و اين آيه هم مدت شير خوارگى طفل را دو سال قرار داده است.

با بيان اين آيات از قرآن كريم, روشن مى شود كه كم ترين مدت حمل, شش ماه است.

اين مدت را فقيهان و محدثان با استفاده از ظهور آيه و روايات خاصه, كم ترين مدت حمل قرار داده اند.

و اما بيش ترين مدت حمل نيز, به حكم همين آيات و روايات, روشن مى گردد.

از آن جايى كه اصل در اخذ قيود احترازيت است, در كلام حكيم متعال و در آيه مباركه: (لِمَنْ أَرادَ أن يُتِمَ الرَّضاعَةَ) نمى تواند در بر دارنده تعيين بيش ترين مدت حمل نبوده باشد, بدان جهت كه اولاً: تحديد به (ثلاثون شهراً) در بيان مدت حمل و روزهاى شيرخوارگى با در نظر گرفتن تعيين اختيارى بيست و چهار ماه براى روزهاى شيرخوارگى, مشعر به همين نكته ظريفى است كه در آيه مباركه وجود دارد.به اين بيان كه دو سال شير دادن براى كودكانى است كه مدت حمل آنان شش ماه بوده باشد, كه طبيعى است با در نظر گرفتن تحديد به 30 ماه, حكم بيش ترين مدت حمل به 9ماه و روزهاى شيرخوارگى به 21ماه تثبيت مى گردد.

اين بيان, در حقيقت نوعى مهربانى و ملاحظه حال ضعيف از سوى حكيم متعال است, كه جنين تولد يافته در شش ماه بدان نيازمند است, كه بايد در جهت تغذيه به او توجه ويژه گردد.

نكته اى كه ابن عباس در تفسير اين آيات ياد مى كند, به طور دقيق در راستاى همين معناست كه متأسفانه در فهم آن غفلت شده است.

ابن عباس در ذيل آيه مباركه (و حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُون شَهْراً.)5 گفته است:

(اذا حملت تسعة أشهر, أرضعت إحدى و عشرين شهراً, و ان حملت ستة أشهر أرضعت أربعة و عشرين شهراً.)6

اگر مدت حمل جنين, نُه ماه باشد, مادر, او را بيست و يك ماه شير بدهد و اگر مدت حمل شش ماه شد, بيست و چهار ماه تمام شير بدهد.

به خاطر اين كه در بيش تر موردها مدت حمل نه ماه است, و در اين مدت جنين مراتب رشد خود را به گونه اى طبيعى گذرانده, در نتيجه مدت شيرخوارگى او نيز اگر كم تر از دو سال گردد, براى كودك مشكلى به وجود نمى آورد, همان طورى كه در آيه مباركه دوران شيرخوارگى را اختيارى گردانيده و سرانجام آن را دو سال قرار داده است.

در آيه اول فرمود: مدت شير دادن كودكان, در دو سال كامل مى گردد.

در آيه دوم مى فرمايد: مجموع مدت حمل مادران و مدت شير دادن آنان, روى هم, سى ماه است, بيست و چهار ماه, دوران شيرخوارگى و شش ماه باقى, مدت حمل به شمار مى آيد.

البته اگر مدت شيرخوارگى در قرآن به صورت قطعى بيان مى شد و به عنوان يك حكم تكليفى به شمار مى آمد,هيچ جاى بحث در تقسيم مدت حمل به كم ترين و بيش ترين باقى نمى ماند, ولى با در نظر گرفتن آيات بالا معلوم مى گردد كه در قرآن, به خوبى نگهداشت دوران شيرخوارگى در بيش ترين مدت حمل و كم ترين آن به صورت علمى و دقيق بيان شده است.

زيباييهاى آيات قرآنى و نكته ها و اشاره هاى اين معجزه آسمانى را تنها اهل معانى و خواص از عالمان دينى مى توانند در يابند, نه هر عاصى و متعصب دور از حقيقت.

اين كه ابن عباس مى گويد:

(لو ضاع لي عقال بعير لوجدته في القرآن)7

اگر عقال ناقه اى از من گُم گردد آن را در قرآن مى يابم.

سخنى دور از واقعيت و بى معنا نيست; چرا كه قرآن كتابى است كامل و در واقع بايد كتاب كامل دربردارنده تمام احكام باشد, و جز اين معنى كه ابن عباس بيان داشته, چيز ديگرى نمى تواند باشد.

با در نظر گرفتن جُستارهاى بالا, دو نظريه در اين جا, در بيان تفسير آيات بالا وجود دارد كه صاحبان هر يك از دو ديدگاه به اندازه فهم و درك خود به تفسير آيات ياد شده مى پردازند:

1. فهم و درك علماى اهل سنت است كه بر اين باورند: آيات ياد شده در باره مدت حمل اجمال دارند.

2. فهم و درك علماى اماميه در باره بيش ترين مدت حمل, كه مؤيد اين نظريه, يكى وجدان و وقوع خارجى و ديگرى, تأكيد شمارى از علماء اهل سنّت, همانند ابن حزم اندلسى در مذهب ظاهريه, و نظريه علمى پزشكان در اين زمينه است.

ابن حزم مى نويسد:

(و لا يجوز أن يكون حمل أكثر من تسعة أشهر, و لا أقل من ستة أشهر, لقول اللّه تعالى: (و حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُون شَهْراً.)8

و قال تعالى : (وَ الوَالِداتُ يُرضعنَ أولادَهُنَّ حَولَيْنِ كامِلَيْن لِمَنْ أَرادَ أن يُتِمَ الرَّضاعَةَ.)9

فمن ادعى أن حملاً و فصالاً يكون في أكثر من ثلاثين شهراً, فقد قال الباطل و المحال, وردّ كلام اللّه عزّ و جلّ جهاراً.)10

ماوردى در ردّ نظريه حنفيان كه بيش ترين مدت حمل را دو سال دانسته اند, مى نويسد:

(استدلال حنفيه به آيه شريفه: (و حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُون شَهْراً.)11 و بر عكس معنى كردن آن, نمى تواند درست باشد; چرا كه نمى توان آيه را بر عكس معنى كرد و بيش ترين مدت شيرخوارگى را براى بيش ترين مدت حمل به حساب آورد; زيرا در آيه كم ترين مدت شيرخوارگى تعيين نگرديده است.)12

حنفيان, چون نتوانسته اند از نظريه خود در بيش ترين مدت حمل, كه دو سال است, بر گردند, ناچار آيه را چنين معنى كرده اند: كم ترين مدت شير دادن شش ماه است!

/ 9