حركت وضعى دورى - پرتو اندیشه ارسطو بر حکمت نظری ابن سینا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرتو اندیشه ارسطو بر حکمت نظری ابن سینا - نسخه متنی

حسین لطیفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حركت وضعى دورى

در اين كه براى حركت وضعى دورى آغازى هست يا نه بين حكما و متكلمان اختلاف است. ارسطو و حكما بر خلاف متكلمان بر اين باورند كه حركت وضعى دورى آغازى ندارد و جز خداوند چيزى بر حركت و زمان مقدم نيست.


ارسطو در كتاب هشتم طبيعيات فصلى با عنوان (حركت هميشه بوده و خواهد بود) آورده است و ضمن استدلال بر جاودانگى زمان نتيجه مى گيرد:


(اگر زمان هميشه هست حركت نيز مى بايد جاودانه باشد.)37


زيرا زمان عدد و مقدار حركت و يا خود بخشى از حركت است.


درباره جاودانگى حركت مى گويد:


(تكوين حركت مستلزم وجود فرايند تغييرى مقدم بر تغيير اولين مى بود همان طور هم زوال حركت مستلزم وجود فرايند تغييرى متعاقب آخرين تغيير مى باشد; زيرا موقعى كه شىء ديگر تحرك نگيرد در همان وقت حركتش پايان خواهد يافت.)38


ابن سينا در فصل يازدهم از مقاله سوم طبيعيات شفا به پيروى از ارسطو و فارابى ثابت مى كند كه براى حركت و زمان آغازى نيست. وى در همين فصل برهانى مبنى بر قديم بودن حركت جهت ثابت كردن مذهب ارسطو اقامه مى كند كه خلاصه آن چنين است:


(هر ممكنى پيش از آن كه موجود شود امكان وجود دارد و گرنه ممتنع خواهد بود و حركت هم ممكن است پس بنا به عقيده متكلمين كه حركت وضعى دورى را حادث مى دانند بعد از آفرينش عالم اگر فرض شود در وقتى حركت موجود نبوده مسلماً امكان وجود آن بوده


است و بديهى است كه امكان وجود به متحرك قائم است. بنابراين در زمانى ماده يا موضوع وجود داشته ولى حركت موجود نبوده است و بعد حادث گرديد. حال بايد ديد كه علّت حدوث حركت چيست؟ و حركت هم مانند ساير ممكنات مرجحى مى خواهد تا موجود شود و مرجح حركت خواه قار يا غير قار هر حادثى كه باشد مانند خود حركت ممكن است و به موجب و مرجح ديگر احتياج خواهد داشت به اين ترتيب سلسله علل حوادث بى نهايت خواهد بود وامور بى نهايت يك وقت با هم جمع نمى شوند خواه ناخواه علل مذكور يكى بعد از ديگرى دنبال يكديگرند و چون تتالى آنات محال است امكان نخواهد داشت كه موجبهاى بى نهايت در آنات پى در پى واقع شوند به ناچار وجود هر يك در زمان خاص غير از زمان وجود ديگرى است و بنابراين فرض لازم مى آيد كه زمان پيش از آغاز حركت موجود باشد و حال آن كه حركت به مذهب حكما موجد زمان و علّت تحقق اوست پس بايد قبول كرد كه قبل از حركت حادث مفروض حركت ديگرى است كه آغاز ندارد و قديم زمانى است.)39


ابن سينا همچنين در اين فصل به دليلهاى متكلمان مبنى بر حادث بودن حركت پاسخ گفته است. يكى از دليلهاى متكلمان بر حادث بودن حركت اين است كه مى گويد: اگر براى حركت آغازى نباشد لازم مى آيد حركت مانند ذات بارى تعالى واجب الوجود باشد و اين امر با توحيد ذات بارى تعالى ناسازگار است.


ابن سينا در پاسخ اين ايراد مى گويد:


(وجوب حركت به شرط است و او را به ذات خود واجب ندانستيم و چيزى كه وجودش مطلقاً يا به شرط واجب است چنين نيست كه به


ذات خود واجب باشد و اين كه گفتيم حركت واجب است مانع نيست كه وجوب او از مبدئى باشد و همچنين اگر بگوييم واجب است كه حركت هميشه از محرك صادر شود لازم نمى آيد كه حركت به ذات خود واجب الوجود باشد.)40


/ 31