خلأ و ملأ - پرتو اندیشه ارسطو بر حکمت نظری ابن سینا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرتو اندیشه ارسطو بر حکمت نظری ابن سینا - نسخه متنی

حسین لطیفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خلأ و ملأ

خلأ در لغت به معنى خالى بودن است و در اصطلاح فضايى است كه بتوان در آن خارج از وجود هر گونه ماده اى سه بعد فرض كرد. از ويژگى خلأ آن است كه مى تواند از جسم پر يا خالى باشد. در مقابل ملأ يعنى پر بودن جسمى است كه ابعاد آن مانعِ دخولِ جسمِ ديگرى در آن گردد.55


فلاسفه مشاء خلأ را باطل مى دانند و آن را باور ندارند. ارسطو ضمن انكار وجودِ خلأ حركت را مستلزم وجود خلأ نمى داند و آن را با جانشين شدنِ يك چيز در جاى يك چيز ديگر توجيه مى كند. از اين روى وجود خلأ را محال مى داند و بديهى است كه وجود خلأ نامتناهى را نيز محال مى داند.


او همچنين معتقد است كه در اجسام خلأ وجود ندارد; يعنى خلأ جداى از جسم وجود ندارد. به عبارتى خلأى نيست كه به وسيله اجسام پر نشده باشد و در اجسام هم


فاصله هاى كوچك خلأ وجود ندارد:56


(خلأ چه به صورت مجزا [ مطلقاً مجزا و يا به عنوان عنصرى مجزا در اجسام تخلخل] و يا بالقوه وجود ندارد.)57


ابن سينا به شيوه ارسطو ضمن انكار وجود خلأ به ايرادها و شبهه هاى باورمندان خلأ پاسخ مى دهد. وى باورمندان به وجود خلأ را به دو دسته تقسيم مى كند:


دسته نخست: گروهى كه بر اين باورند: خلأ لا شىء و نبود و نيستى محض است.


دسته دوم گروهى كه گمان مى كنند: خلأ بُعد ممتد در تمام جهات است كه اجسام در آن قرار مى گيرند و خلأ مكان و محل آنهاست و خلأ بدين معنى همان بعدِ مفطور است.58


ابن سينا در ردّ ديدگاه گروه نخست مى نويسد:


(انك تجد الاجسام فى اوضاعها تارة متلاقية و تارة متباعدة و تارة متقاربة. و قد تجدها فى اوضاعها بحيث يسع ما بينها اجساماً ما محدودة القدر: تارة أعظم و تارة اصغر. فتبيّن انّ الاجسام غير المتلاقية كما ان لها اوضاعاً مختلفة كذلك بينها أبعاد مختلفة الاحتمال لتقديرها و تقدير ما يقع فيها اختلافاً قدرياً. فان كان بينها خلأ غير اجسام و أمكن ذلك فهو أيضاً بعد مقدارى و ليس ـ على ما يقال ـ لا شىء محض و ان كان لا جسم.)59


و در ردّ نظريه دوم مى نويسد:


(و اذ قد تبيّن انّ البعد المتصل لا يقوم بلا ماده و تبيّن انّ الابعاد الجسمية لا تتداخل لأجل بُعديتها فلا وجود لفراغ هر بعد صرف فاذا سلك الاجسام فى حركتها تنحى عنها ما بينها و لم يثبت لها بعد مفطور فلا خلأ.)60


و همچنين ابن سينا به پيروى از ارسطو 61 بر اين باور است كه در خلأ هيچ گونه حركتى صورت نمى پذيرد چه حركت قَسْرى و چه طبيعى حتى در خلأ سكون هم نيست; چنانكه مى گويد:


(…فبين انّ الحركة قسرية مفارقة للمتحرّك او مقارنة ايّاه فى خلأ صرف فقد وضع بما قلنا انّ الخلأ لا حركة فيه لا طبيعة و لا قسرية فنقول و لا سكون فيه.)62


/ 31