پيوند نفس و بدن - پرتو اندیشه ارسطو بر حکمت نظری ابن سینا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرتو اندیشه ارسطو بر حکمت نظری ابن سینا - نسخه متنی

حسین لطیفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيوند نفس و بدن

درباره نفس و بدن ارسطو بر اين عقيده است كه نفس و بدن از گونه درآميختگى ماده با صورت است همان گونه كه هر صورتى با ماده نزديك عنصر يگانه اى را


تشكيل مى دهند. نفس و بدن نيز يك چيز را به وجود مى آورند به عبارت ديگر نفس و بدن چنان با يكديگر در پيوندند و يگانه كه جداسازى آنها از هم محال است. و مانند نقش و موم كه از هم جدانشدنى اند و نمى توانند زندگى مستقل داشته باشند بنابراين نفس و بدن نمى توانند دو پديده مستقلى از يكديگر به شمار آيند.81


ابن سينا نظر ارسطو را درباره پيوند نزديك با نفس و بدن از اين جهت كه نفس صورت بدن است مى پذيرد ولى گويا با اثرپذيرى از افلاطون و نو افلاطونيان و يا اثرپذيرى از باورهاى دينى خويش در نظر ارسطو دگرگونى مهمى وارد كرده و به نظريه دوگانگى و دو جوهرى نفس و بدن باورمند شده است و بر اين باور است كه پيوند اين دو همراه با اثرپذيرى از يكديگر است. پيوند نفس و بدن همانند پيوند ناخدا با كشتى است كه با وجود استقلال كمال براى آن به شمار مى آيد و نقشِ هدايت آن را به عهده دارد.


همان گونه كه نفس به وسيله بدن كارهايى را كه جنبه مادى دارند انجام مى دهد بر اين اساس مى تواند بدون احتياج به بدن نيز مصدر كارهايى واقع شود و پس از مرگِ تن زنده و باقى بماند. در اين مورد بيانى دارد كه خلاصه آن چنين است:82


صورت بر دو گونه است: يا نقش شده در ماده است و جدانشدنى از آن مانند شكلى كه به موم داده مى شود و يا نقش شده در ماده نيست. نفس هم كه صورت بدن است يا نقش در جسم است مانند نفوس روييدنيها و جانوران كه در جسم نقش بسته است و از حيث آغاز و انجام پيرو آن هستند يعنى با آن مى آيند و با آن مى روند و يا جداى از آن هستند; يعنى در ماده نقش نبسته بسيط و فناپذيرند. بارى نفس انسانى از اين گونه و با اين كه در جسم نقش نبسته آن را زندگى مى بخشد و حركت مى دهد. نفوس انسانى از حيث آغاز پيرو بدن هستند يعنى با آن پديد مى آيند ولى پس از مرگِ بدن از بين نرفته باقى مى مانند و به عالمِ علويِ نمادهاى نامحسوس و فوق طبيعى كه


با عقل ادراك شود مى پيوندند.83


ابن سينا بر اساس همين تفسير پس از پذيرش تعريف ارسطو درباره نفس كه (نفس كمال اول است براى جسم طبيعى آلى داراى حيات بالقوه)84 تأكيد دارد كه اين تعريف نمى تواند بيانگر حقيقت نفس باشدو وجود نفس را از آثار آن بايد شناخت نه با تعريف و تحديد آن زيرا حقيقت آن درخور تحديد نيست. اين تعريف تنها بيانگر تدبيرِ بدن توسط نفس است نه چيز ديگر.


/ 31