اقسام و مراتب نفس
فلاسفه قوه نظرى نفس يا نفس ناطقه را داراى مرتبه ها مى دانند و هر يك از آن مرتبه ها را عقل ناميده اند. ارسطو به دو عقل باور دارد: يكى عقل منفعل كه در معقولات به مانند ماده است نسبت به صورت و ديگرى عقل فاعل (فعال) كه به مانند صورت است نسبت به هيولى.103در جهان اسلام نخستين بار كندى اين تقسيم را از ارسطو گرفته و فارابى نيز از همين تقسيم پيروى كرده است.
ابن سينا به سبب ابهامى كه در كلام ارسطو وجود داشت و با بهره گيرى از آراء كندى و فارابى و مفسران آثار ارسطويى از جمله اسكندر افروديسى افزون بر عقل هيولانى و عقل فعال از سه عقل ديگر نيز نام مى برد:
1. عقل بالملكه.
2. عقل بالفعل.
3. عقل مستفاد.
سرچشمه ابهام تقسيم ارسطو بدين قرار بود كه از كلام ارسطو اين نكته معلوم نمى شود كه آيا يكى از آن دو عقل خارج از نفس انسان قرا دارد و يا هر دو عقل حالّ در نفس انسان هستند؟ و بر فرض كه گزينه اخير صحيح باشد آيا اين دو عقل جدا از يكديگرند و هركدام به استقلال وجود دارند يا با هم وحدتى پديد مى آورند؟ يعنى انسان را يك عقل بيش نيست كه در آن دو جنبه جداى از هم مى توان باز شناخت.
قول ارسطو در كتاب نفس بعد از اين كه بايستگى بازشناسى ماده را از علّت فاعله بيان مى كند چنين است:
(… پس واجب است كه در نفس نيز قائل به چنين تشخيصى باشيم. در واقع از يك طرف در آن عقلى را تمييز مى دهيم كه چون خود تمام معقولات مى گردد مشابه ماده است و از طرف ديگر عقلى را كه مشابه علّت فاعلى است زيرا كه همه آنها را احداث مى كند به اعتبار اين كه ملكه اى است كه مشابهت به نور دارد زيرا كه به يك معنى نور نيز رنگهاى بالقوّه را به رنگهاى بالفعل تغيير مى دهد و همين عقل است كه چون بالذّات فعل است مفارق و غير منفعل و عارى از اختلاط است.)104
در اين سخن كوتاه ارسطو هر دو احتمال را مى توان در باب عقل انگاشت. ابن
سينا و گروهى از مفسران آثار ارسطو مانند: فارابى ابن رشد و اسكندر افروديسى عقل فعال را در خارج نفس انسان قرار داده و داراى استقلال جوهرى نسبت به نفس شمرده اند.