اقسام حركت به اعتبار محرك
ارسطو آفريدگان و پديدگانى را كه حركت برايشان ذاتى است; يعنى حركت آنها را از خويشتن و باقى را از چيزى ديگر مى گيرند سه قسم مى داند:1. مانند حيوانات كه حركت آنها طبيعى است. البته مراد نفس حيوان است نه بدن آن.
2. خود دو گونه است; يا حركت طبيعى است مانند حركت رو به بالاى آتش و حركت رو به پايين خاك يا حركت غيرطبيعى (قسرى) است مانند حركت رو به بالاى خاك و حركت رو به پايين آتش.
بنابراين سه گونه حركت خواهيم داشت:
1. حركت طبيعى كه برانگيزاننده اى در درون پديده و آفريده موجود است مانند حركت جانوران
2. حركت طبيعى كه برانگيزاننده در خارج از پديده موجود است مانند حركت سنگ گونه ها.
3. حركت غير ارادى و غير طبيعى(قَسْرى) كه در خارج از پديده موجود است مثل حركت غير طبيعى وغير ارادى سنگ گونه ها.32
ابن سينا به پيروى از ارسطو حركت را به اعتبار انگيزاننده بر سه قسم تقسيم مى كند:
حركت ارادى حركت طبيعى و حركت قسرى.
وى در طبيعيات شفا در مقام بيان اقسام حركت از جهت انگيزاننده مى گويد:
(و الحركة اذا كانت فى ذات الشىء و قد ينبعث عن طبيعة لاعن خارج و لا بالارادة و لا قصد كنزول الحجر و قد تنبعث عنه بالاراده و قد يكون بسبب قسرى من خارج كصعود الحجر.)33
حركت اگر در ذات چيزى باشد گاه از طبيعت آن بر مى آيد نه از خارج و نه از قصد و اراده; مانند فرو افتادن سنگ و گاه از اراده او بر مى آيد و گاه به سبب قسر خارجى است; مانند بالا رفتن سنگ.
ابن سينا حركت ارادى و طبيعى را به شيوه ارسطو بيان مى كند ولى در حركت قسرى كه يكى از وجوه اختلاف نظر ميان ارسطو و ابن سينا در باب حركت است با تعديل نظريه ارسطو و ارائه نظريه (ميل) سبب انقلابى در فيزيك ارسطو شد و بانى فيزيك جديد كه بر پايه نظريه (ميل) استوار شده است گرديد.
در مورد حركت قسرى اجسام ارسطو بر اين باور است كه بايد انگيزاننده و حركت دهنده جسم هميشه همراه با جنبنده باشد زيرا در غير اين صورت حركت جسم باز خواهد ايستاد. از اين روى:
(همه چيزهايى كه بدين گونه به حركت در مى آيند بايد به طور همزمان حركت كنند و در ضمن پس از آن كه انگيزاننده نخستين ديگر بدانها حركت نداد به طور همزمان از حركت باز ايستند.)34
ارسطو مى گويد: حركت از عاملى غير از خود موجود گرفته مى شود. چيزهاى سبك و سنگينى كه به سوى جاهاى غير طبيعى خويش در حركت هستند بى گمان حركت خود را از عامل ديگرى مى گيرند. در مثل اين كه شخصى سنگى را به سوى آسمان پرتاب كند حركت آن سنگ غير طبيعى است.35
ابن سينا ضمن ردّ نظريه ارسطو در زمينه حركت غير طبيعى قسرى نظريه خود را اين گونه بيان مى كند كه جسم جنبنده از جنباننده و انگيزاننده نيرويى را كه وى آن را (ميل) مى نامد مى گيرد و به سبب آن به حركت خود ادامه مى دهد و به سبب برخورد با چيزهاى ديگر كم كم اين ميل ضعيف مى شود و پس از پايان پذيرفتن ميل جسم قواى مخالف حركت بر آن برترى مى يابند و به حركت جسم پايان مى دهند.
وى در اين باره مى گويد:
(لكنا اذا حققنا الامر وجدنا اصح المذاهب مذهب من يرى انّ المتحرك يستفيد ميلاً من المحرك و الميل هو ما يحس اذا حوول ان يسكن الطبيعى بالقسر القسرى بالقسر الاخرى فيحس هناك من القوة على المدافعة التى يقبل شدة و نقصا فمرة يكون اشد و مرة يكون انقص ما لا يشك فى وجوده فى الجسم و ان كان الجسم ساكناً بما قسر.)36
اما چون مطلب را وا رسيديم درست ترين روش را آن ديديم كه جنبنده از جنباننده و انگيزاننده قوه و ميل بگيرد و اين ميل چيزى است كه دانسته و حس مى شود. هنگامى كه كسى بخواهد جنبنده طبيعى را به قسر يا قسرى را به قسر ديگر ساكن كند در آن صورت قوتى بر راندن و دور كردن حس مى كند كه شدت و ضعف دارد; گاهى شديدتر است و گاهى ضعيف تر چنانكه در وجود او در جسم شكى نمى رود اگر چه جسم به واسطه قسر ساكن شود.