فلسفه غیبت از منظر روایات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه غیبت از منظر روایات - نسخه متنی

یوسفی غروی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«فلسفه غيبت از منظر روايات ـ آخرين نامه به آخرين نايب»

جناب يوسفي غروي

شهيد بزرگوار سيد محمد صدر در بخش نخست از كتاب‏اش در چهار فصل، مشروحاً، با روشي نو و عميق، به بررسي و تحليل تاريخ زندگاني امام هادي و امام حسن عسگري، عليهما السلام، پرداخته است و سپس به كاوش در تاريخ زندگاني امام مهدي(ع) و سفيران آن حضرت در دوران غيبت كبرا نشسته و آن گاه خطوط برنامه‏هاي كلّي‏اي را كه امامان شيعه و اصحاب آنان، براي رهيافت به دوران غيبت كبرا و ذخيره‏ي الهي در روز موعود، ترسيم فرموده‏اند، مورد بحث قرار داده است.

مؤلف بزرگوار، كتاب‏اش را در پنج فصل تنظيم كرده است. در آخرين فصل، هفت بخش دارد كه در آن‏ها زندگاني امام مهدي(ع) و تلاش‏هاي آن حضرت بررسي شده است. در بخش هفتم، اختصاصاً به موضوع اعلام پايان غيبت كبرا پرداخته است. در اين قسمت، مؤلف بزرگوار، ادلّه‏ي اساسي سه گانه‏اي را كه منجر به پايان دوران سفارت و شروع دوران غيبت صغرا گشته، تفسير كرده و فرموده: «براساس همين ادلّه‏ي سه گانه و غير آن بوده كه امام مهدي(ع) در توقيعي كه قبل از مرگ سفير چهارم‏اش به وي نوشته، پايان دوران سفارت و تمام شدن عهد غيبت صغرا و آغاز دوران غيبت كبرا تا روز موعود، يعني روزي كه فرداي پرشكوه اسلام تحقّق خواهد يافت، اعلام كرده است.» شهيد سيد محمد صدر، به متن توقيع امام مهدي به سفير چهارم‏اش علي ابن محمّد سمري پرداخته و باالهام از بيان حضرت، نكات هشت گانه‏اي را يادآوري فرموده است:

1 ـ در اين توقيع، آن حضرت، از مرگ سفير چهارم‏اش، بعد از شش روز خبر داده است.

2 ـ به سفيرش فرموده: «حق ندارد بعد از خودش. به كسي وصيّت كند.

3 ـ حضرت فرموده‏اند: «غيبت تامّه، ظهوري به دنبال نخواهد داشت مگر بعد از يك مدّت طولاني سخت شدن دل‏ها و پر شدن زمين از ستم.

شهيد صدر، براي پوشيده بودن تاريخ ظهور، دو فايده بر مي‏شمرد: نخست آن كه حضرت مهدي(ع) براي زمان ظهور خود، از عنصر غافل‏گيري و ناگهاني بودن و غير قابل پيش‏بيني بودن استفاده خواهد كرد. اين، در حقيقت، هشداري است به دشمنان حضرت كه بدانند در اوج سلطه و امتدادشان، ناگهان به عذاب الهي گرفتار خواهند شد. غافل‏گيري از نيرومندترين عناصر پيروزي و مقوّمات آن است. ديگر اين كه روشن نبودن ظهور آن حضرت، توده‏هاي مردم را در هر لحظه و زمان در هر حالتي از انتظار، قرار خواهد داد و مردم، در هر روزي، پيش‏بيني ظهور آن حضرت را خواهند كرد و چنين احساسي، اگر در يك فرد شكل بگيرد، او را بر انجام دادن رفتار شايسته و ارزيابي مسائل دروني فرد و مطالعه‏ي واقعيّت زندگي جاري‏اش و شناخت هر چه عميق‏تر دستورها و مقررات است دين بر مي‏انگيزد و خواهد توانست با پرداختن به اين موضوع، از مقرّبان درگاه آن حضرت شود و خود را به وي نزديك سازد و خواهد كوشيد تا در زمره‏ي كساني نباشد كه مورد خشم آن حضرت واقع شده‏اند و از دور شدگان ساحت به شمار مي‏آيند. علاوه بر اين كه شخصي كه در هر روز، انتظار ظهور آن حضرت را مي‏كشد، با خود مي‏انديشد كه اگر خداي نكرده، اهل فساد و تباهي باشد و بخواهد همچنان غرق در گناه باقي بماند، چه بسا اين حالت، به هلاكت او منتهي مي‏گردد و از عدالت گسترده‏ي اسلامي كه با رهبري امام مهدي(ع) بر جهان حكم فرما خواهد شد، دور بماند؛ چرا كه مي‏داند، امام مهدي(ع) در پياده كردن عدالت اسلامي، بسيار قاطع خواهد بود و هر ستمگر و ظالمي را به سختي مجازات خواهد كرد.

4 ـ شهيد صدر، از آخرين بخش سخن امام زمان به آخرين سفيرش در بغداد ـ يعني جمله‏اي: «إلاّ بإذن الله تعالي ذكرهُ و ذالك بعد طول الأمه ـ الهام مي‏گيرد كه تصريح بر طولاني بودن غيبت دوران كبرا، بدين سبب است كه هر فرد از توده‏ي مردم، اين ذهنيّت از پيش در او شكل بگيرد كه غيبت امام زمان(ع) طولاني مدّت خواهد بود. پيش بيني طولاني شدن دوران غيبت كبرا را امري ممكن بداند تا در نتيجه‏ي چنين تفكّري، هرگز نوميدي در او راه پيدا نكند و در هر مقداري كه دوران ظهور به تأخير افتد، هرگز شك و وسوسه در دل‏اش رخنه نكند و بداند اگر غيبت حضرت، هزاران سال نيز به درازا بكشد مطلب عجيبي روي نداده و اگر تاكنون ظهور اتفاق نيفتاده، به سبب اين بوده كه اذن الهي تحقق نيافته است. اذن الهي، در شرايطي تحقّق مي‏پذيرد كه مصلحت الهي اقتضا كند و بشريت آماده‏ي پذيرش فراخواني بزرگ حضرت باشد. با چنين تفكّري، اگر فردي تأخيري در ظهور آن حضرت ببيند، پي خواهد برد كه هنوز مصلحت الهي تحقّق پيدا نكرده و اذن الهي براي ظهور صادر نشده است. اين نكته، هيچ منافاتي با حالت انتظار و پيش‏بيني ظهور حضرت در هر سال، بلكه در هر ماه يا هر روز ندارد.

5 ـ شهيد محمّد صدر، از اين بيان امام كه «ذالك بعد قسوة القلوب» استفاده كرده است كه اين فرد، در دوران غيبت كبرا با آزمون‏هاي دشوار الهي، رو به رو خواهد شد و بر او است كه از اين آزمون‏هاي الهي، موفّق و پيروز بيرون آيد. توفيق در اين آزمون‏هاي الهي، مستلزم داشتن اراده و ايماني عميق و اخلاص است.

مهم‏ترين سبب موفقيت، اين است كه موضع اعتقادي فرد نسبت به وجود امام غايب و رهبر پنهان، محكم گردد، اگر فردي، با ادلّه‏ي قطعي به وجود آن حضرت پي‏برد، شايسته نيست، آن هنگام كه امواج شك و توهمّات باطل به او هجوم آورد متزلزل شود و سستي در اعتقادش راه پيدا كند. اگر افراد، به اين اعتقاد پاي فشارند، كساني‏اند كه داراي مرتبتي والا هستند و از آگاهان نسبت به دين به شمار مي‏آيند. چنين اشخاصي هرگز به سخت دلي مبتلا نخواهند شد.

جهت ديگر دشواري آزمون‏هاي الهي در دوران غيبت كبرا اين است كه موضع فرد در برابر فشارهاي خارجي مشخّص مي‏گردد و ميزان فداكاري‏هايي كه در راه ريشه‏كني فقر و بيماري و ناساماني‏هاي اجتماعي و ديگر گرفتاري‏هاي كه در مسير طولاني ايمان‏اش با آن‏ها مواجه است، آشكار مي‏شود. شهيد صدر، درباره‏ي اين موضوع مي‏گويد:

اگر در فرد، اين احساس مسئوليت شكل پذيرد، خواهد توانست سختي مبارزات و ناملايمات و فداكاري‏ها را در راه ايمان‏اش متحمّل شود، ولي اگر از چنين قدرت اراده‏اي محروم باشد و يا اساساً مسئوليتي بر دوش خود احساس نكند، حاضر مي‏شود وجود گران‏بهاي خودش را به ازاي اندكي از دنيا، بفروشد و به انحرافات فراواني در روند طولاني زندگي‏اش دچار خواهد شد.

6 ـ شهيد صدر، از اين جمله‏ي حضرت كه مي‏فرمايد: «بعد طول الأمد و قسوة القلوب و امتلاء الأرض جوراً» الهام مي‏گيرد كه پر شدن زمين از ظلم و جور، پيامد شكست اكثريّت انسان‏ها در آزمون‏هاي الهي در دوران غيبت كبرا و تسلّط مادّي گرايي و شهوتراني و افت شديد انگيزه‏هاي ديني و اخلاقي در ميان جوامع اسلامي است.

طبيعي است، جامعه‏اي كه از رهبر عظيم الشأني مانند امام مهدي(ع) محروم باشد و آن امام به دليل غيبت‏اش، نتواند به طور ملموس با مسائل جامعه مواجه شود و با حضورش يك پارچگي دين را سبب گردد و وحدت كلمه و از ميان رفتن شكاف‏ها و تشتّت‏ها و نابودي دشمنان را به ارمغان آورد، به زير سلطه ي نيروهاي مستكبر و شهوت گستر خواهد رفت. ثمره‏ي اين سلطه، گسترش ناعدالتي و فساد و... است.

شهيد صدر مي‏فرمايد: اگر غير مسلمانان و يا تسليم نشدگان، اساس توحيد و بنيان‏هاي ديني را اشكار كنند و عليه مؤمنان و نقشه‏هاي خرابكارانه بكشند، جاي شگفتي نيست؛ چرا كه همان گونه كه تاريخ گواه است، مؤمنان، همواره، در تمامي تاريخ، شاهد سخت‏ترين شكنجه‏ها و آزارها از سوي چنين كساني بوده و هستند.1

ايشان، در مقدّمه‏ي جلد نخست كه به گوشه‏هايي از تاريخ اهل بيت، عليهم السلام، مي‏پردازد كه بيان كننده‏ي تفكّرات و روحيات شهيد در طول زندگي تا هنگام شهادت‏اش است. او، در اين مقدّمه مي‏گويد:

امامان ما، هماره، بر نقش مبارزات خستگي‏ناپذير خود عليه دستگاه‏هاي حاكم كه مروّج انحراف از دين در سطوح مختلف بوده‏اند، پاي مي‏فشردند. برخي از حكام، اگر چه با اسم اسلام بر مسند قدرت تكيه زده بودند و مشروعيّت خود را تحت عناويني چون «خليفه‏ي پيامبر» و... توجيه مي‏كردند، ولي همه‏ي اينان، براساس سطح برداشت و ميزان عدالت و معنويتي بود كه از آن برخوردار بودند و به اندازه‏ي فهم و افق فكري‏شان به اسلام پابند بوده‏اند. علاوه بر اين كه بسياري از مناصب كليدي حكومت را به دست كساني مي‏سپردند كه از جهت آگاهي و دين، هيچ گونه برتري‏اي بر شخص خليفه نداشتند. از اين زاويه، حسادتي بر خليفه نمي‏ورزيدند. موضع امامان ما هم از جنبه فكري و هم از جنبه‏ي عملي، در جهت مخالف با اين دستگاه‏هاي حاكم بود. اين موضع‏گيري كه بر پايه‏ي دورانديشي و قاطعيّت استوار بود، از حكم الهي و عنايت و توفيق او سرچشمه مي‏گرفت و در جهت امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امّت جدّشان رسول گرامي قرار داشت. در حقيقت، آنان با وضعيّتي مبارزه مي‏كردند كه مولود ستم و انحرافات و جنگل‏هاي باطل و مصلحت پرستي‏هاي شخصي بود اين‏ها، همه، شكست اقتصادي و عقب ماندگي اجتماعي اسف باري را در بيش‏تر دوره‏هاي تاريخي به بارآورد.

ائمّه(ع) به عنوان نمايندگان حقيقي پيامبر اسلام، براساس معتقدات‏شان، احساس وظيفه و تكليف مي‏كردند كه مفاسد را ريشه كن سازند آنان، در حدّ توانايي خود و فرصت‏هايي كه در طول عمرشان دست مي‏داد، مي‏كوشيدند انحرافات را از متن جامعه‏ي اسلامي بزدايند.

موضع ائمّه، عليهم السلام، در برابر مشكلات داخلي دولت اسلامي، يعني همان مشكلاتي كه سردمداران حكومت و يا گروه‏هاي مخالف داخلي ايجاد مي‏كردند. موضعِ شخصيِ مراقب و اصلاح گري دل‏سوز بود. و طبيعي است كه داشتن چنين موضعي، چندان از نظر حكّام و دست اندركاران حكومت، خوش نمي‏آمد و همواره، آنان، از اين گونه مواضع، بيم داشتند و با نگراني عميق، سياست‏هاي احتياطي شديدي را عليه آنان اتخّاذ مي‏كردند.

آري، اين گونه موضع‏گيري از سوي امامان شيعه، خشم و نگراني دستگاه حاكم را هم در گفتار و هم در كردارشان بر مي‏انگيخت و طبيعي بود كه امامان ما، با توجّه به اين گونه فشارهاي روز افزون، تا جايي كه در توان داشتند، تلاش مي‏كردند و از فرصت‏هايي كه به دست مي‏آمد، بهترين بهره‏برداري‏ها را مي‏كردند.2


1 ـ الغيبه الصغري، ص634 ـ 639.

2 ـ موسوعة الإمام المهدي(عج) (الكتاب الأوّل: تاريخ الغيبة الصغري)، ص20 ـ 22.

/ 1