حامد حقيقت خواه انفجار يكي از ترنهاي متروي مسكو، در ششم فوريه سال جاري ميلادي را ميتوان، يكي از مرگبارترين حوادثي دانست كه طي سال اخير در روسيه اتفاق افتاده است. حدود 6 كيلوگرم ماده منفجره در واگن دوم متروي مسير ميدان مسكو، در ساعت 32:8 منفجر شد؛ ساعتي پر ازدحام براي اهالي مسكو كه به سوي محلهاي كار خود عازم بودند. جستوجو و شناسايي قربانيان به دليل شدت انفجار بسيار دشوار بود. مع الوصف، آمار خسارات جاني در همان روز، 39 كشته و دهها زخمي اعلام شد كه امدادگران تا 50 كشته را احتمال ميدادند. اين تهاجم تروريستي، بلافاصله توسط مقامات روسي، به چچنيها نسبت داده شد. ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه، چند ساعت پس از واقعه اعلام كرد: «ما هيچ نيازي به تأييد اين موضوع نداريم و كاملاً مطمئن هستيم.»مسخدوف رهبر جدايي طلبان چچن، نيز هر گونه مداخله نيروهاي چچني را در اين انفجار محكوم كرد و بار ديگر اقدامات تروريستي از اين دست را مورد انتقاد قرار داد. به دنبال اين رخداد، تدابير امنيتي در پايتخت و همچنين سنپترزبورگ و ديگر شهرهاي مسكو افزايش يافت. تدابير امنيتي در مسكو، پس از انفجار انتحاري در ميدان سرخ اين شهر در ژوئيه گذشته، بيسابقه بوده است. مأموران امنيتي در مورد اخير به سناريوهاي مختلفي پرداختند كه احتمال يك حمله انتحاري در آن محتمل است. روش عمليات در انفجار مسكو بسيار شبيه عمليات سپتامبر و دسامبر گذشته، در قطار حومه قفقاز بود كه يك عمليات انتقامي به وسيله فرمانده جنگي چچن، «ساميل باسايف»، بود. همچنين در پي اين واقعه، در آستانه انتخابات رياست جمهوري روسيه، صداي انتقادها از هر سو بلند شد. سرگي گلازيف، يكي از اعضاي دوما گفت: دولت كنوني نميتواند از مردم حفاظت كند. وي افزود: مسئولي براي اتخاذ اقدامات جدي وجود ندارد و چنانچه چنين اقداماتي معمول داشته شود، شهروندان را هدف ميگيرد، نه تروريستها را. اتحاديه قربانيان و گروگانگيري مسكو كه در سال 2002 توسط گروهي از نيروهاي چچني انجام شده بود، طي نامهاي به رئيس جمهور نوشتند: «ولاديمير پوتين! در اين روزهاي مبارزات انتخاباتي، براي ما سخت و ناگوار است كه اين سؤال را از شما بپرسيم: آيا شما واقعاً ضامن امنيت و حق زندگي ما هستيد؟» در اين مقطع بايد به ياد آورد كه ولاديمير پوتين، افسر سابق «كا. گ. ب» پيش از برگزاري انتخابات سال 2000 م، وعده برقراري امنيت را به مردم روسيه داده بود و يكي از شعارهاي انتخاباتي وي سركوب مسلمانان چچني بود. اين سركوب پيش از وي، توسط بوريس يلتسين رئيس جمهور سابق روسيه در سال 1994 آغاز شده بود. وي نيز همانند سلف خود، ارتش روسيه را به چچن گسيل داشت و پس از تصرف گروزني، پايتخت اين جمهوري خودمختار، رئيس جمهور قانوني، يعني «اصلان مسخدوف» را عزل كرد و احمد قادروف با حكم حكومتي پوتين به جاي وي منصوب شد. از اين زمان، دور جديدي از خشونتها، توسط سربازان روسي در چچن آغاز شد و عكس العمل آن به نقاط مختلف فدراسيون روسيه و حتي مسكو كشيده شد. پيش از وقايع 11 سپتامبر افكار عمومي و منطقهاي، به ويژه در كشورهاي اسلامي، بر توقف خشونتها و يافتن راههاي مسالمتآميز براي بحران چچن مبتني بود، اما پس از آن، كرملين در صف مبارزه جهاني با تروريسم قرار گرفت و در عوض، حجم انتقادها و فشارها بر مسكو، براي مبارزه و سركوب «تروريستهاي چچني» فروكش كرد. اما بايد اذعان داشت كه ابعاد جنايات و سركوب مردم چچن، پس از روي كار آمدن پوتين تا به امروز، دهشتناك بوده است. آمار رسمي دولت دست نشانده چچن كه در روزنامه لوموند، مورخ 11 آوريل 2003م، منتشر شد و مقامات رسمي در برابر آن سكوت كردند، بسيار تكاندهنده است. در اين گزارش، بيش از 100 اعدام در هر ماه، فقط در سال 2002 گزارش شده است. از اول ژانويه 2002 تا 31 دسامبر سال 2003 م، 1314 قتل به وقوع پيوسته كه عمدتاً شامل غير نظاميان بوده است. همين گزارش نشان ميدهد كه از ابتداي جنگ تاكنون، 49 گور دسته جمعي در چچن كشف شده است و آثار به جاي مانده روي اجساد نشان ميدهد كه آنها پيش از كشته شدن شكنجه شدهاند. گزارش مزبور، با بررسي آمار ماههاي اول سال 2003 م اعلام ميكند كه تغييري در روند قتلها، آدمرباييها، ناپديد شدنها و تجاوزها مشاهده نميشود. مردم مسلمان چچن كه برخي شواهد، قدمت اين قوم را به قرن هشتم ميلادي مربوط ميداند، تاريخ خونباري دارند. تلاشهاي روسيه براي به انقياد در آوردن اين مردم، به قرن هجدهم و دوران كاترين كبير باز ميگردد كه طي آن، چچنها تحت فرمان علماي مذهبي خود، مبارزات بياماني را عليه روسها ترتيب دادند. حاكميت كمونيستها نيز تغييري در اوضاع ايجاد نكرد و مردم چچن به بهانه همكاري با آلمانها به دستور يلتسين، تبعيد دسته جمعي شدند كه طي آن يك سوم مردم چچن كشته شدند. هنگامي كه در سال 1957م، از اين قوم اعاده حيثيت شد، چچنيها به سرزميني بازگشتند كه به ديگران واگذار شده و تمامي مظاهر مذهبي در آن ويران شده بود. اضمحلال اتحاد شوروي در سال 1991 م و ايجاد فدراسيون روسيه نيز اوضاع چچن را عوض نكرد. ژنرال جوهر دودايف، طي يك همهپرسي در سال 1991 م، موقعيت سياسي خود را در چچن مستحكم ساخت و استقلال جمهوري خودمختار چچن را اعلام كرد. پس از آنكه در سال 1994 مذاكرات پراكنده با دولت مركزي راه به جايي نبرد. پس از آنكه در سال 1994 مذاكرات پراكنده با دولت مركزي راه به جايي نبرد، نيروهاي ارتش روسيه به سوي چچن حركت كردند و افق هر گونه راه حل مسالمتآميز را تا آيندهاي نامعلوم از بين بردند. دولت روسيه با كنار زدن مذاكرات سياسي و به طور همزمان سركوب گسترده مردم چچن، چيزي جز نفرت، خون و اسلحه، و ويرانيهاي گسترده در چچنستان باقي نگذاشته است. در مقابل، رزمندگان مسلمان چچني نيز با روشهاي گوناگون، به سردمداران مسكو اثبات كردند كه قادر هستند، امنيت روسيه را حتي در ميدان مركزي مسكو تهديد كنند. كرملين پس از سالهاي متمادي بايد دريافته باشد كه اين حجم از سركوب، راه حل مناسبي براي يك بحران داخلي نيست.