نظريه اعتدال
عبدالكريم شاحيدر نظريه اعتدال كليد خزانه غيب است كه از سوي معلم هستي به آدميان تقديم شده است تا با نفس مطمئنه علمي از طريقي كارآمد به حل و فصل بسياري از پارادوكسهاي علوم انساني نايل آيند. زيرا اگر با ديده عقل به عالَم و آدم نظر افكنيم، چنان آنان را رازناك مييابيم كه گاه از شدت تحيّر، درميمانيم و با خود ميانديشيم كه با كدامين رمز ميتوان از اين همه راز پرده برداشت و عالَم و آدم و آسمان و زمين را به هم پيوند داد. اينجاست كه اگر وهم، مزاحم فهم نشود، نظريه اعتدال، انسان را در مقابل انبوه تئوريهاي ويرانگر شخصيت، نجات خواهد داد. ادراك درست نظريه اعتدال، رهنماي بسياري از گردنههاي صعبالعبور حيات انساني است. نيز نردباني است كه ما را به بام آسمان خواهد برد و در آنجا دانش و بينش را يكجا ارزاني خواهد كرد. اما پارهاي از ويژگيهاي اين هويت الهي را ميتوان چنين برشمرد:1ـ سريان و جريان اعتدال در مجموع هستي2ـ فهم معناداري حيات و انجام دادن تلاشي منظم و پويا در راستاي هستي3ـ فهم رابطه منطقي ـ معرفتي اعتدال با جامعيت و هماهنگي4ـ تضمين سلامت نفساني فرد و اجتماع5ـ نگاهي كاربردي براي تصعيد حيات تكاملي انسان از راه تربيت جامع (رشد واقعي در پرتو اعتدال)6ـ يافت كليد كشف انواع و اصناف تناسبات در مجموع زندگي از راه تبيين و تفسير روابط چهارگانه آدمي7ـ حل بسياري از تعارضات علمي و عمليآدمي در زندگي خويش با سؤالات گوناگون و متعددي روبهروست كه پاسخ بدانها پرده از روي رازي بزرگ برميدارد. رازي كه ما آن را «كليد فهم هستي» ميخوانيم. اما پيش از اينكه ما آن راز را آشكار كنيم، لازم است فهرستي كوتاه از برخي سؤالات پيچيده و مبهم بياوريم؛ مجهولاتي از قبيل:ـ چرا صفات خدا عين ذاتش و ذاتش عين صفاتش است؟ چرا جمال خداوندي در جلالش پنهان و جلالش در جمالش نهان است؟ چرا او در عين باطن، ظاهر است و در عين ظاهر، باطن؟ چرا او اول است، در عين آخر بودن و آخر است، در عين اول بودن؟ ـ چرا گفته شده صحيحترين و درستترين عقيده «لا جبر و لا تفويض ولكن امر بين امرين»1 است؟ ـ چرا مرحوم ملاصدرا(ره) معتقد است به وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت؟ ـ چرا هماهنگي و توازن خاصي در جهان وجود دارد؟ چرا آن توازني كه در كتاب تكوين است در كتاب تدوين نيز وجود دارد؟ چرا توازني كه در اين دو امر اخير است در انسان كامل نيز موجود است؟ به بيان بهتر، چرا عالم و آدم بر هم منطبق است و اين دو با قرآن نيز تطابق و هماهنگي كامل دارد؟ به زبان ديگر، اگر ترازويي داشته باشيم و آنها را بسنجيم به اندازه سرسوزني تفاوت نخواهد داشت.ـ چرا انسان براي رسيدن به سعادت نياز به طرح جامع و هماهنگ دارد؟ ـ چرا بايد هماهنگي بين خُلق با خَلق باشد؟ ـ چرا انسان به «تربيت جامع» نياز دارد نه تربيت ناقص؟ مگر در جامعيت چه رازي نهفته است؟ به بيان بهتر، چرا انسان بايد ابعاد وجودي خويش را به طور جامع و هماهنگ رشد دهد؟ ـ چرا بايد بين تلاش و دعا هماهنگي باشد؟ ـ چرا بايد در عين جاذبه، دافعه داشت و در عين دافعه، جاذبه؟ در يك كلام، چرا قرآن و عترت ما را به سوي تربيت جامع سوق ميدهد؟ ـ چرا در قرآن بر تربيت انسان در راستاي همان فطرت پاكش تأكيد شده است؟ ـ چرا قرآن بر سير انفسي و آفاقي توأمان تأكيد دارد؟ ـ چرا قرآن اين همه بر صراط مستقيم تأكيد، و همواره ما را تشويق ميكند كه بر صراط مستقيم گام بنهيم و التزام عملي ـ در سير و سلوك خويش ـ نسبت بدان داشته باشيم؟ مگر در طريق استقامت چه رازي نهفته است كه به پيغمبر خويش حضرت محمد مصطفي(ص) فرمود: «فاستقم كما امرت»2؟ ـ چرا آدمي در عين درونگرايي بايد برونگرا باشد و در عين برونگرايي، درونگرا؟ چرا آدمي بايد در عين دنياگرايي، آخرتگرا باشد و در عين آخرتگرايي، دنياگرا؟ ـ چرا آدمي بايد در عين خودشناسي، جهانشناسي كند و در عين جهانشناسي، خودشناسي و چرا آدمي تا خودشناس نباشد خداشناس نيست؟ ـ چرا سياست ما بايد عين ديانت ما باشد؟ ـ چرا انسان بايد بين خوف و رجا (بيم و اميد) باشد؟ ـ در سايه چه نظريهاي «زهد قرآني» جلوهگر ميشود؟ ـ چرا در احاديث آمده است: وقتي هنوز ميل به غذا داريد از آن دست بكشيد؟ ـ چرا نبايد به كودك به افراط و يا تفريط محبت ورزيد؟ ـ نماز پيامآور چه چيزي است و چرا در نماز بايد حضور قلب داشت؟ ـ كدام نظريه است كه تقريب و تطبيق عقل و وحي را ـ كه فارابي و ديگر انديشمندان تا به امروز در تبيين آن كوشيدهاند ـ كاملاً ميسور ساخته، بل كاملاً حل كرده است؟ ـ بر چه اساسي جداييناپذيري قرآن، عرفان و برهان امكانپذير است؟ ـ كدام معيار است كه ميتوان براساس آن عاليترين نوع تربيت اسلامي را ارائه كرد بهگونهاي كه براساس آن بتوان خود، جامعه و جهان را تجزيه و تحليل كرد؛ به بيان بهتر، كدام معيار است كه در واقع جامع همه معيارهاست و براساس آن ميتوان رشد فردي و اجتماعي خويش را محك زد؟ ـ چه چيزي است كه مبدأ و معاد را به هم مرتبط ميسازد و به آدمي اين نكته را ميآموزد كه در اوج انديشه و اعتقادش نسبت به مبدأ و معاد بايد آن را رعايت كند و آن پندارش را با كردارش منطبق سازد تا از او انساني به وجود آيد كه تربيت او با قرآن و عترت منطبق باشد؟ ـ براساس چه معياري است كه حضرت امام خميني(ره) در كتاب نفيس «شرح دعاي سحر» ميفرمايند: «دعا بايد متناسب با لسان استعداد باشد.»3 ـ چرا پيغمبر(ص) فرمود: اگر ابوذر ميدانست كه در دل سلمان چه هست او را (كافر ميدانست و) ميكشت.4 ـ بر چه اساسي ميتوان به كساني كه ميگويند چرا ما پيغمبر و يا امام معصوم نشديم پاسخ داد؟ ـ چرا بسياري از دعاهاي ما مستجاب نميشود؟ گناه، سبب خروج از چه چيزي ميشود؟ ـ بر چه اساسي ميتوان علل انحطاط مسلمين را در گذشته و نيز علل انحطاط غرب را تجزيه و تحليل كرد؟ ـ چه نظريهاي است كه اگر براساس آن خود را تجزيه و تحليل نكنيم، هم تجزيه خواهيم شد و هم تحليل؟ ـ چه چيزي است كه ميتوان آن را به عنوان كليد مشترك قرآن، عترت و جهان هستي ذكر كرد و در يك كلام چه نظريهاي است كه بايد گفت ـ از يك نظر ـ ادامه كار صدر الحكماء و المتألهين، ملاصدرا(ره) بوده و بايد آن را «كليد فهم هستي» و «كليد زندگي راستين ديروزيان و امروزيان» قلمداد كرد كه اگر آن را درست دريابيم و به آن درست عمل كنيم، تاريخ ما را به دوش ميكشد و به همه قرون و اعصار نشان خواهد داد و در قيامت سربلند و سرافراز خواهيم بود و به رضوان اللّه، كه اكبر نعم الهي است، نايل خواهيم شد. نظريهاي كه پاسخ همه سؤالات يادشده را در خود دارد، نظريه پربركت «اعتدال يا كليد فهم هستي» است.