شناخت امام زمان (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت امام زمان (ع) - نسخه متنی

مصاحبه شونده: عبدالقائم شوشتری؛ مصابه کننده: محمود مطهری نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










شناخت امام زمان، عليه‏السلام

محمود مطهري‏نيا

اشاره: حجة‏الاسلام والمسلمين شيخ عبدالقائم شوشتري پس از آنكه تحصيلات حوزوي را تا مرحله سطح در شهر مقدس مشهد گذراندند به آستان بوسي حضرت معصومه، سلام‏اللّه‏ عليها، به شهر قم عزيمت و در آنجا از محضر استادان و علمايي نظير مرحوم علامه طباطبايي، آية‏الله بهاءالديني، رحمة‏اللّه‏ عليهما، و آية‏الله العظمي بهجب كسب فيض نمودند. ايشان در عرفان، اخلاق، اديان و مذاهب مطالعات زيادي داشته‏اند و در حال حاضر امام جمعه شاهين‏شهر اصفهان و استاد حوزه علميه اصفهان مي‏باشند. وجود ايشان زينت‏بخش مجالس و محافل مهدوي اين شهر است.

در حديث داريم كه: «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتةً جاهلية» مراد از معرفت امام در اين حديث چيست؟ آيا معرفت شناسنامه‏اي؛ اينكه حضرت پدرشان كه بوده و مادرشان كه بوده، در كجا متولد شده‏اند و... كافي است، يا حد بالاتري از معرفت مورد نظر است؟
معرفت مراتبي دارد. كمترين حد معرفت همان معرفت شناسنامه‏اي است و مرحله بالاتر معرفت نوراني (معرفة بالنورانيّة) است، چنانكه حضرت امير، عليه‏السلام، فرمودند: «مَعرِفَتي بالنّورانيّة، مَعرفةُ‏اللّه».1 هر چه معرفت ما نسبت به حضرت مهدي، عليه‏السلام، عميق‏تر و ريشه‏دارتر باشد، به همان نسبت در توحيد هم عميق‏تر خواهيم بود. يك نسبت مستقيم بين «معرفة‏اللّه» و «معرفة‏الامام» وجود دارد و حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتةً جاهلية» ناظر است بر همه مراحل معرفت. آن مرحله‏اي كه اگر انسان شناخت نداشته باشد، به مرگ جاهليت مرده است، مرحله‏اي است كه در آن انسان حتي فاقد معرفت شناسنامه‏اي است. اگر كسي كمترين مرحله معرفت را داشته باشد، به مرگ جاهليت نمي‏ميرد، اما به كمال نمي‏رسد.

اگر ممكن است مراتب معرفت را ذكر كنيد. حداقل را كه گفتيد همان معرفت شناسنامه‏اي است و حداكثر آن معرفت نوراني، در اين باره بيشتر توضيح دهيد.

به قول فلاسفه مراتب تشكيكيه است. ممكن است همان ده مرتبه كه براي ايمان ذكر شده2 براي معرفت هم ذكر كنيم. گفته‏اند حضرت درست است ده درجه ايمان داشته است در توحيد و ده درجه ايمان هم در ولايت حضرت علي، عليه‏السلام. به همين نسبت معرفت هر كسي در توحيد كاملتر است در ولايت هم كاملتر است.

آيا اين ده مرتبه در جايي ذكر شده است؟
نه، بتفصيل در جايي ذكر نشده است. تنها گفته شده حضرت سلمان درست است ده درجه ايمان داشته، ابوذر نه درجه و مقداد هفت درجه.3 به هر حال اين نكته‏ها بيان شده اما اينكه تفكيك اين مراتب كدام است ذكر نشده است.

معرفت نوراني را لطفا تعريف بفرماييد.

پيغمبر اسلام،صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، فرمودند: «اوّلَ ما خَلَقَ‏اللّهُ نوري؛ خداوند متعال اولين چيزي كه آفريد نور من بود»4 و يا در حديث ديگر: «خَلَق‏اللّهُ الأشياءَ بالمشيةِ و المشيةَ بِنَفسِهِا و نحنُ تِلكَ المَشيّة؛ خداوند اشياء را به وسيله مشيت آفريد و مشيت را بي‏واسطه و ما همان مشيت
هر چه معرفت ما نسبت به حضرت مهدي،عليه‏السلام عميق‏تر و ريشه‏دارتر باشد، به همان نسبت در توحيد هم عميق‏تر خواهيم بود.

هستيم». آشنايي با اين مسائل معرفت نوراني است. عالم بر دو گونه است: عالم خلق و عالم امر. به تعبير ديگر طبيعت و ماوراء طبيعت. فضائل و مناقب ائمه اطهار، عليهم‏السلام، دو گونه است: برخي فضائلشان فضائل خلقي است و برخي ديگر، فضائل امري است. آشنايي با عالم امر و فضائل امري حضرات ائمه، عليهم‏السلام، مقدمه معرفت بالنورانيّة است. طالب معرفت بايد براي اين منظور دوره كلاس ولايت را ببيند و آشنا شود.

راههاي شناخت پيدا كردن كدام است؟
راههاي شناخت به قول جناب خواجه حافظ: «دكان عاشقي را بسيار مايه بايد». كتابهايي را كه درباره حضرت مهدي، عليه‏السلام، نوشته شده به فارسي و عربي، روايي، فلسفي، كلامي همه جورش را بايد مطالعه كرد تا معرفت انسان نسبت به حضرت مهدي، عليه‏السلام، بيشتر شود. ولي بالاتر از اين تقواست؛ كه خود تقوا و عبادت و بندگي يكي از راههاي معرفت است. در خود قرآن كريم خداي تعالي مي‏فرمايد: «واعبُدْ رَبَّكَ حَتّي يَأتيِكَ اليَقينُ؛ عبادت كن تا به يقين برسي.»5 پس معلوم مي‏شود عبادت راه رسيدن انسان به يقين است؛ چه يقين در توحيد، چه يقين در ولايت. اين راه دوم شناخت پيدا كردن است و راه سوم اينكه، خدمت استاداني كه محضر مقدس حضرت مهدي، عليه‏السلام، مشرف شده‏اند برسيم و با آنها گفتگو و مجالست داشته باشيم. خلاصه مجالست با مقربان حضرت مهدي، عليه‏السلام، كه در هر زمان بوده‏اند و هستند و خواهند بود.

عبادتي كه منجر به معرفت‏الله مي‏شود آداب مشخصي دارد و در روايات آنها را مي‏توان ديد آيا عباداتي كه كمك به معرفت حضرت مي‏كند، همانهاست يا مصاديقي ديگر هم براي آنها ذكر شده؟
بله، علاوه بر آنها عبادتهاي خاصي هم هست. بعضي از ختومات و اذكار هست كه مخصوص حضرت مهدي، عليه‏السلام، است. اينها را انسان مداومت بكند آثار سريعتري مي‏بيند. مثلاً زيارت آل يس دو نسخه است و دو گونه ذكر شده است و هر دو اولش «سلام علي آل يس» است. نسخه مختصرش كه در مفاتيح است و خيلي خوب است ولي نسخه مفصلش خيلي بهتر است كه در كتبي نظير «صحيفة الهاديه»، است كه خود مرحوم علامه طباطبايي به بنده فرمودند هر كس چهل روز به آن نسخه مداومت كند مسلما محضر حضرت مشرف مي‏شود.

آيا اين مصداق بابيت نيست كه بگوييم هر كس فلان ذكر را فلان مدت بگويد حتما محضر حضرتش مشرف مي‏شود؟
خير، زيرا اين ذكر علت تامه نيست و شرايط ديگري هم لازم است برقرار شود؛ مثلاً اگر كسي يك ختم را انجام بدهد ولي از محرمات پرهيز نكند نتيجه نمي‏گيرد.

علما و افرادي كه محضر حضرت مشرف شده‏اند دو دسته مي‏شوند: دسته اول امثال سيد بحرالعلوم و سيدبن‏طاووس هستند كه قضيه تشرف ايشان مسلم است. ولي اين دسته عمدتا كتمان مي‏كنند و نهايتا اين است كه بگويند بعد از مرگم اين قضيه را نقل كنيد و قبل از آن را راضي نيستم. دسته دوم هم كساني هستند كه اين جريان تشرف را براي خودشان مغازه كرده‏اند و به مشتري جمع كردن مي‏پردازند حال آنكه پشت پرده چيز ديگري است. راه تشخيص و تفاوت قائل شدن ميان اين دو دسته چيست؟
من خودم شخصا به كساني كه ادعا مي‏كنند، فورا شك مي‏كنم؛ يعني اطمينان نمي‏كنم به آنها. يك مرتبه حاج احمدآقا از حضرت امام سؤال كرد: «پدر جان من فهميدم كه يك حقايقي هست كه دست ما به آن نرسيده است؛ يا خود شما مرا به
فضائل و مناقب ائمه اطهار، عليهم‏السلام، دو گونه است: برخي فضائلشان فضائل خلقي است و برخي ديگر، فضائل امري است.

شاگردي قبول كنيد يا اينكه كسي را به من معرفي كنيد كه بروم از محضرش استفاده كنم.» امام در جواب فرمودند: «احمد! آن را كه خبر شد خبرش باز نيامد.» اين مطلب امام مطلب حقي است. شايد بتوان گفت 99% كساني كه محضر مقدس حضرت مهدي، عليه‏السلام، براستي مشرف شده‏اند نامشان در هيچ كتابي نيست و از زبان هيچ گوينده‏اي هم نمي‏توان شنيد. مثلاً خود امام من يقين دارم كه ايشان تشرفاتي خدمت حضرت داشته‏اند ولي هيچ كس از آنها با خبر نيست. مرحوم آيت‏اله بهاءالديني يكبار از زبانش در رفت كه ايشان مكرر خدمت حضرت تشرفاتي داشتند ولي يكبار آن را از زبانشان شنيدم كه در جلسه‏اي كه حضرت مهدي، عليه‏السلام، بوده‏اند ايشان هم در آن جلسه حضور داشته‏اند و قصد گفتن آن را نداشتند. من به آنها كه اظهار مي‏كنند، حسن ظن ندارم؛ جز آنكه در حد سيدبن‏طاووس باشند يا سيد بحرالعلوم يا مقدس اردبيلي يا امثال ايشان.

در آخرين توقيع حضرت به علي بن محمد سمري عبارت «مَن ادّعَي المُشاهدةَ... فهو كذّابٌ مُفترٌ»6 يعني چه؟
استنباط من اين است كه منظور از «مشاهده»، نيابت خاصه است. چون كه حضرت مي‏خواستند دوران نيابت خاصه را پايان يافته معرفي كنند و لذا به او توصيه مي‏كنند و تو بعد از خودت به كسي در اين مقطع درباره نيابت خاصه وصيت نكن كه هر كسي بخواهد آن را ادعا بكند دروغگوست و افترا مي‏بندد.

چرا لفظ «مشاهده» به كار رفته است و از الفاظي نظير نيابت و خلافت كه چنان مفهومي از آن استنباط مي‏شود استفاده نشده است؟
صدر توقيع ذيل آن را معني مي‏كند.

آيا در عربي «مشاهده» به چنين معنايي به كار رفته است؟
«مشاهده» در عربي به معني ديدار طرفيني است؛ يعني وقتي ما مثلاً مي‏گوييم «مضاربه»؛ يعني زد و خورد شد. هم زد و هم خورد. «مشاهده» هم به معني اين است كه من هر وقت حضرت را بخواهم ببينم مي‏توانم و هم حضرت هر وقت بخواهند مي‏توانند مرا ببينيد. اين را حضرت نفي فرموده‏اند. ولي آن قدر كه من در اين زمينه مطالعه داشته‏ام، اذكار وختوم زيادي داشته‏ام، اشخاص بزرگي را ملاقات كرده‏ام به اين نتيجه رسيده‏ام كه قطعا امكان تشرف هست؛ يعني اگر تمام عالم جمع شوند بگويند امكانش نيست من باورم نمي‏شود. چرا كه من يقين كرده‏ام امكانش هست. اما نوع تشرف براي اشخاص مختلف متفاوت است. اكثر آنها كه مي‏گويند خدمت حضرت مشرف شديم راست مي‏گويند كسي را ديده‏اند و كراماتي از او مشاهده كرده‏اند ولي خود حضرت نبوده است. غالبا يا اوتاد يا ابدال يا نجبا و يا صلحا بوده‏اند. يعني آنها يكي از افرادي را مشاهده كرده‏اند كه در دوران غيبت با حضرت در ارتباطند. البته در بعضي از موارد خود حضرت بوده‏اند. ديگر آنكه ممكن است بعضي راست بگويند ولي براي آنها مكاشفه شده است و مشاهده نبوده است. ما سه نوع ملاقات داريم: ملاقات در خواب، ملاقات در بيداري و عيان مثل اينكه ما الآن همديگر را مي‏بينيم و نوع سوم مكاشفه است كه حالتي بين خواب و بيداري است. انسان بيدار است ولي در مرز تعبير و تاويل قرار مي‏گيرد. مثل قضيه سيدرشتي كه مي‏گويد ديدم در آن شب حضرت در باغي ايستاده‏اند و با بيل به درخت مي‏زنند و برفهاي آن را مي‏تكانند. مگر حضرت بيكارند كه به درخت بزنند كه برفهاي آن بريزند؟ اين مكاشفه بوده و معنا دارد. مكاشفه مثل خواب تعبير دارد.

پس اينكه بعضي مي‏گويند مثلاً در بيابان مضطر شدم و يا «فارس‏الحجاز ادركني» گفتم «يا صاحب الزمان» گفتم و حضرت به فرياد رسيد؛ چه توضيحي دارد؟ چه دليلي دارد كه حضرت بوده است.

شايد از مأموران ايشان بوده‏اند. صرف اينكه با شخصي ملاقات كرده است ثابت نمي‏كند كه آن شخص حضرت صاحب، عليه‏السلام، بوده‏اند، بايد فرد شيعه كامل باشد تا بتواند در زمان غيبت خدمت حضرت برسد. آنها كه مشاهده كرده‏اند اكثرا يا مكاشفه است يا ديدار اولياءالله.

چطور مي‏توان اين موضوع را تشخيص داد؟
بايد به ريز قضيه نگاه كرد. مثلاً مي‏گويد: خدمت حضرت مشرف شدم، مصافحه كردم، دست حضرت نرم بود يا دست در بدنشان فرو مي‏رفت. اين مكاشفه است. آنكه معاينه است حضرت جسم مباركشان عرض و طول و وزن و رنگش مشخص است. يا مثلاً مي‏گويد ديدم ايشان يكدفعه غيب شدند. درست است كه حضرت مي‏توانند جسم مباركشان را غيب كنند ولي در مواردي كه ايشان غيب مي‏شود غالبا مكاشفه است.

در مورد حضرت رسول، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله،ذكر شده است كه گاهي ايشان مقابل كعبه مي‏ايستادند و نماز مي‏خواندند ولي كفار ايشان را نمي‏ديدند.

آري، عرض كردم كه حضرات معصومين چنين توانايي دارند. ما اعتقادمان اين است كه پيغمبر اكرم، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، و دوازده امام، عليهم‏السلام، صاحب ولايت تكوينيه كليه الهيه هستند؛ يعني فرقي بين ايشان و خدا نيست الا فرق مخلوقيت «لا فرق بينك و بينهم إلاّ أنّهم عبادك»7 اين بزرگواران به اذن خدا همه كاره هستند ولي غالبا استفاده نمي‏كنند.

جسم شريف حضرت در يك نقطه زمين بيشتر نيست ولي مظاهر ايشان كه به صورت مكاشفه و... مشاهده مي‏شود، ممكن است در آن واحد در هزار نقطه تجلي كند و با هر كسي مي‏توانند حرف بزنند اما در حقيقت نسبت حضرت نسبت علت به معلول و يا خالق به مخلوق است. به عبارت ديگر اين مظاهر همگي مخلوق حضرتند و به اراده حضرت ايجاد مي‏شوند. حضرت فوق اين حرفهاست.

در حديث داريم: «اِجعَلونا مخلوقينَ و قولوا فينا ماشَئتم فلن تبلغوا؛ ما را مخلوق خدا بدانيد آنگاه از وضايل و مناقب هر چه مي‏خواهيد بگوييد تازه به آن حدي كه ما هستيم شما هنوز نرسيده‏ايد.»8 مقامي ايشان دارند كه حتي انبياء هم در آن مقام نيستند و اصلاً قابل قياس هم نيستند و همه‏شان در مقام چهارده معصوم، عليهم‏السلام، بايد بيايند و شاگردي كنند.

بعضي از مردم وقتي مي‏خواهند در مورد حضرت آگاهي پيدا كنند مي‏پرسند آيا حضرت ازدواج كرده‏اند يا خير؟ آيا فرزند دارند؟ آيا اگر جواب مثبت است آنها هم مثل ايشان عمر طولاني دارند؟ و يا كجا زندگي مي‏كنند؟ پاسخ اينگونه سؤالات را چگونه بايد داد؟
در مورد اين مطالب با احتمال بايد صحبت كرد و با يقين نمي‏توان. شايد حضرت مجرد باشند، احتمال دارد حضرت متأهل باشند و در همين شهرهاي خود ما ساكن باشند ولي فرزندانشان ايشان را نشناسند و يا احتمال دارد حتي ايشان را بشناسند. اين احتمال قوي است كه حضرت در شهرهاي خود ما ساكن باشند داراي زن و فرزند باشند اما نه همسرشان، ايشان را بشناسد و نه فرزندانشان و
99% كساني كه محضر مقدس حضرت مهدي، عليه‏السلام، براستي مشرف شده‏اند نامشان در هيچ كتابي نيست و از زبان هيچ گوينده‏اي هم نمي‏توان شنيد.

نه نوه‏هايشان. تأييد مي‏كند اين مطلب را حديثي كه مي‏فرمايد: وقتي حضرت تشريف مي‏آورند 1000 نفر از فرزندان خود او (بي واسطه و باواسطه) در خدمتش هستند. و احتمال سوم اينكه ممكن است حضرت از زن و فرزند خويش اين موضوع را مخفي بدارد مثلاً نامش را بگويد سيد مهدي حجازي يا سيد محمد علوي هر جور كه بفرمايند درست است يا سيد مهدي موسوي، سيد مهدي رضوي چرا كه سيد مهدي هستند حجازي هم هستند يا سيد محمد هستند علوي هم هستند مي‏توانند اسماء فراواني انتخاب كنند و خود را به آن معرفي كنند كه البته اين صرف احتمال است. ولي مطلب اساسي اين است كه ما در اين مطالب مأموريت به كشف و اطلاع نداريم و نكته ظريفتر اينكه حال كه آن حضرت در حال غيبت به سر مي‏برند و بايد مخفي باشند دوستان حضرت هم بايد ايشان را كمك كنند در اين مسأله يعني در مخفي بودن. يعني فرض كنيم اگر بنده بدانم حضرت در كدام شهر ساكنند و داراي زن و فرزند هستند نسبت به ايشان موظف هستم كه اين مطلب را مخفي بدارم و افشا نكنم.

به شيخ كليني كه هم زمان حسين بن روح بودند گفتند كه چطور شد شما كه عالم و مجتهديد نايب خاص امام زمان نشديد ولي يك نفر كاسب نايب حضرت شد؟ ايشان فرمود: چون او رازدارتر از من بود. اگر حضرت زير عبايش باشد مي‏گويد: حضرت مهدي كجاست؟ ولي اگر من بدانم حضرت مهدي مثلاً در بغداد است طاقت نمي‏آورم و اگر يك نفر پرسيد مي‏گويم. حضرت در بغداد است.

تا كه اغيار ندانند كه دلدار كجاست دلبرم در بر و پرسم ز كسان يار كجاست
البته اين قضيه قطعي نيست كه ايشان مجردند يا متأهل به چه كيفيت. اما اينكه نقل مي‏شود كه حضرت در جزيره خضراء هستند بيشتر به افسانه شبيه است تا حقيقت.

اينكه به مخفي بودن حضرت بايد كمك كرد يعني چه؟
منظور پنهان داشتن نشاني ايشان است نه معرفي نكردن شخصيت ايشان. در آن نبايد كوتاهي نمود. بايد تبليغ كرد بايد شخصيت حضرت را به مردم معرفي نمود. ولي اگر فرض كنيم كه اينقدر من به حضرت نزديك شدم كه فهميدم ايشان در شهر قم و فلان خيابان و فلان خانه ساكن هستند نبايد به مردم بگويم و يا اگر فهميدم حضرت زن و فرزند دارند و فلاني زن يا فرزند يا نوه ايشان است نبايد معرفي كنم، بايد مخفي كرد.

رسانه‏هاي گروهي در معرفي و شناساندن حضرت مهدي، عليه‏السلام، به مردم چه نقشي مي‏توانند داشته باشند؟
تبليغات صحيحي از حضرت مهدي، عليه‏السلام، داشته باشند كه مردم با حضرت مهدي، عليه‏السلام، بيشتر آشنا شوند و درباره ايشان مردم را رشد بدهند. شيعه نسبت به حضرت مهدي، عليه‏السلام، خيلي كوتاهي مي‏كند. ما بايد بيش از اين درباره شناخت حضرت مهدي، عليه‏السلام، كار بكنيم. يكي از دوستان بنده مرحوم حاج آقا نقوي فشندي براي من نقل كرد كه در يكي از تشرفاتي كه خدمت حضرت مهدي، عليه‏السلام، داشتند (كه اين را در جلسات هم شنيده‏ام و مكرر شنيده‏ام) كه حضرت مهدي، عليه‏السلام، گله كرده بودند از شيعيان و گفته بودند «شيعيان به فكر ما نيستند». و واقعش هم همين است شيعه درباره حضرت طلب وصول كافي ندارند و هر وقت به فكر حضرت مي‏افتند به فكر ملاقات ايشان مي‏افتند. در حالي كه ملاقات مأموريت ما نيست و مأموريت ما معرفت نوراني است نسبت به حضرت. بايد از حضرت شناخت كامل داشته باشيم. يعني همين روشي كه علماي ما دارند، علما، فلاسفه، حكما.

در مورد حضرت چه كتابهايي را بايد مطالعه كرد؟
كتابي است به نام كتابنامه حضرت مهدي، عليه‏السلام، كه 2000 جلد كتاب را درباره حضرت مهدي، عليه‏السلام، معرفي كرده است. انسان اول بايد اين كتاب را تهيه كند و از روي آن فهرست كتابهاي حضرت را ياد بگيرد. كساني كه فارسي بلدند كتابهاي فارسي را مطالعه كنند و كساني هم كه عربي مي‏دانند از كتابهاي عربي استفاده كنند. اما اينكه يك كتاب كه بتوانم در اين باره خدمت شما عرض بكنم نمي‏توان يك كتاب را گفت كه شما را مستغني كند از بقيه كتب، هر كتابي يك بعد از قضيه را توضيح داده است. بايد زياد كتاب خواند. شيعيان عادي درباره حضرت بايد حداقل 10 جلد كتاب خوانده باشند و اين حداقل است و طلبه‏ها هم 100 جلد و محققان 500 جلد مطالعه كرده باشند.

حال براي آن ده جلد كه فرموديد مي‏توانيد مثالهايي ذكر كنيد؟
چند كتاب خدمتتان عرض مي‏كنم: «ولايت كليه الهيه» مرحوم علامه ميرجهاني، «مهدي منتظر، عليه‏السلام»، آشيخ جواد خراساني، «مهدي موعود، عليه‏السلام»، ترجمه جلد 13 بحار الانوار و امثال اينها.

آيا تمام مطالب و احاديث اين كتب يا ديگر كتب معتبر و قابل استفاده هستند؟
شما كتابي جز قرآن پيدا نمي‏كنيد كه در آن اشتباه نباشد. هر كتابي نقاط ضعفي هم دارد ولي ما بايد از مطالب اساسي و محكم آنها استفاده كنيم. حضرت امير، عليه‏السلام، درباره اولياءاله مي‏فرمايد: «من غلب محاسنه مساويه فهو من الكاملين؛ كسي كه خوبيهايش بر بديهايش غلبه داشته باشد او از انسانهاي كامل است». ما توقع داريم كه به انساني برخورد كنيم كه هيچ نقصي نداشته باشد. در اين صورت ما بي استاد مي‏مانيم كسي كه هيچ نقصي ندارد يك نفر است و او حضرت مهدي، عليه‏السلام، است. هر عارفي، هر استادي و استاد اخلاقي، هر بزرگي ممكن است صد نقطه مثبت داشته باشد و دو نقطه منفي هم داشته باشد. ما بايد از آن نقاط مثبت وي استفاده كنيم. كتاب هم همينطور است. كتابي كه هيچ نقصي نداشته باشد وجود ندارد به جز كتب آسماني و كتابهايي كه مربوط به انبياء و ائمه طاهرين، عليهم‏السلام، است.

به عنوان آخرين مطلب چه توصيه‏اي به جوانان و ما داريد؟
اولين شماره مجله موعود كه به دستم رسيد و مطالعه كردم خيلي خوشحال شدم كه حركت مثبت و مفيدي در باب ولايت و امامت انجام مي‏گيرد. از همان موقع هرگاه به ياد دوستان افتاده‏ام دعا كرده‏ام كه در كارهايتان موفق باشيد و سفارش من به جوانان اين است كه بدانند ظهور نزديك است و خودشان را آماده كنند و صالح و با تقوا باشند تا از حضرت مهدي، عليه‏السلام، خجالت نكشند. البته دقيقا كسي تاريخ ظهور را نمي‏داند. به قول حضرت امام، رحمة‏اللّه‏ عليه، كه فرمودند ممكن است يكسال تا ظهور مانده باشد و شايد هم يكصد هزار سال. كسي دقيقا نمي‏داند اما رواياتي كه درباره علائم‏الظهور است و فضاي قبل از ظهور را براي ما ترسيم كرده است نشان مي‏دهد كه ظهور خيلي نزديك است و ممكن است نسل امروز آن را درك كند و لذا بايد مهيا شد. هيچ آمادگي بهتر از تقوا و صلاحيت اخلاقي نيست و براي حضرت هم هر چه مي‏شود بيشتر تبليغ كنيد.

از اينكه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد، سپاسگزاريم.


1.المجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج26، ص1، ح1.

2. ر.ك: همان، ج66، ص165، ح4.

3. ر.ك، همان.

4. همان: ج15، ص24، ح44؛ ج25، ص22، ح38.

5. سوره حجر (15)، آيه 99.

6. المجلسي، محمدباقر، همان: ج53، ص196.

7. قمي، شيخ عباس، مفاتيح‏الجنان، دعاهاي هر روز ماه رجب، دعاي پنجم.

8. همان، ج25، ص279، ح22.

/ 1