جوان براى درك بهتر خود و آشنايى با محيط پيرامون خويش، نياز به راهنمايى و آگاهى دارد. او همواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمى اش بطور طبيعى، همراه با حالتها و هيجانهاى روحى و عاطفى است. جسم جوان به شكل غير ارادى به رشد خود ادامه مىدهد و رشد روحى و روانى وى در ارتباط مستقيم و متقابل با جسم اوست.هنگامى جريان رشد، حالت طبيعى به خود مىگيرد، كه او از نظر فكرى و اعتقادى در جهت صحيح و در مسير طبيعى برنامه هاى تكاملى نظام آفرينش قرار گيرد.بنابراين، جوان براى رشد روانى و سازندگى خود، نيازمند هدايت و راهنمايى مربيان صالح و خير انديش است. از طرفى او نيازمند به فكر كردن درباره خود و رفتار و اعمال و عكس العملهاى خويش در محيط زندگى است.او بايد چگونه زيستن را بياموزد، به خصوص زمانى كه به شخصيت خود پى مىبرد و كم كم خودش را پيدا مىكند كه: من كيستم و در كجا هستم و چگونه بايد باشماو بايد پاسخ اين سؤالها را بيابد، تا بتواند در مسير زندگى خود سنجيده گام بردارد و به آينده اى مطمئن و سعادتمند دست يابد.يكى از روان پزشكان (1) مىگويد: «من در تحقيقات فراوانى كه درباره علت ناراحتيهاى اشخاص انجام داده ام، به اين نتيجه رسيده ام كه: اين افراد در دوران كودكى و جوانى، چگونه زيستن را به خوبى فرا نگرفته اند و به اندازه كافى راهنمايى نشده اند؛ بسيارى از آنان بدون اين كه خودشان بخواهند و يا بدانند، ناراحتيهاى روحى و روانى خود را به فرزندان منتقل مىكنند.»جوان به علت اين كه سنش كم است و كمتر از بزرگسالان گرفتار ناملايمات زندگى شده، داراى ذهنى خام و عارى از تجربه است. او كمتر از بزرگترها سرد و گرم روزگار را چشيده و با مشكلات و دشواريهاى كمترى در زندگى روبه رو گرديده است.ذهن پاك و ساده اش فرصت انحراف و آلودگى پيدا نكرده از طرفى چون ره دوران كوركى نزديك است، بهتر از افراد مسن مىتواند خاطره ها و حوادث دوران كودكى خود را به ياد آورد و علت بعضى از احساسات و رفتار خود را بفهمد و در نتيجه، هر گاه رفتار ناپسندى از خود مشاهده كرد، به آسانى آن را علت يابى كرده و اصلاح نمايد.جوان هنوز قسمت بيشتر عمر خود را در پيش رو دارد. او با شناخت بهتر خود، مىتواند از بروز واكنشها نابهنجار در برابر پيشامدهاى زندگى، در آينده جلوگيرى نمايد.