متاءسفانه اين تمايل در بيشتر ما وجود دارد، كه كسالت و تنبلى خود را ناديده گرفته و شكست در كارها را به گردن ديگران و يا پيشامدها بيندازيم و نقايص و معايب خودمان را به حساب نياورده و در صدد بر طرف كردن آن نباشيم.تجربه نشان داده است كه ما هميشه مايل هستيم كارها را آن طور كه دلمان مىخواهد، ببينيم، نه آن طور كه هستند. دوست نداريم درباره معايب و نقايص خودمان اندكى بينديشيم، در حالى كه تفكر درباره كادها و نقايص آن، موجب جلوگيرى از تكرار خطا در كارهاى بعدى ما خواهد شد و با اين تلقى هر روز كه از عمرمان مىگذرد يك قدم در جهت كمال و بى نقصى به پيش مىنهيم.به همين جهت است كه حضرت على عليه السلام مىفرمايد:شناخت خويش بالاترين و سودمندترين شناخت هاست.(5)حتى شناخت آفريدگار جهان را منوط به شناخت خويش دانسته اند.(6)چون تا انسان خود را نشناسد و انگيزه ها و خواسته هاى درونى خويش را بطور صحيحى تحليل نكند و با هدف آفرينش در اين جهان آشنا نگردد، نمى تواند مسائل زندگى خود را درست ارزيابى كند يا درباره آنها قضاوت صحيح داشته باشد.