سفير نامدار
محسن حيدري
ابوالحسن علي بن مهزيار دورقي اهوازي از برجستهترين فقها و محدثان نامدار جهان تشيع و رهبران فكري و اجتماعي شيعه در خطه خوزستان در نيمه اول قرن سوم هجري بود. وي افتخار مصاحبت و تلمذ نزد چند امام معصوم از ائمه اهلالبيت، عليهمالسلام، يعني حضرت علي بن موسيالرضا، عليهماالسلام، محمد بن عليالجواد، عليهماالسلام، علي بن محمدالهادي، عليهماالسلام، و احتمالاً حسنالعسكري، عليهالسلام، را داشت. و از سوي حضرت جوادالائمه، عليهالسلام، و امام هادي، عليهالسلام، سمت وكالت و سفارت، و نزد آن امامان همام منزلتي بسيار بزرگ يافت. و در مدح و تمجيد او توقيعات بينظيري از ائمه، عليهمالسلام، صادر گرديد. بديهي است كه وي آن منزلت شايسته را بر اثر خلوص در اعتقاد، ولايتپذيري، دقت در انجام تكاليف الهي و ارائه خدمات علمي و ديني همچون هدايت مردم و تأليف كتب و نشر تفسير و فقه و حديث به دست آورده است.
بر اين اساس عموم علماي رجالي و تراجم موقعيت ممتاز او را از حيث وثاقت، تفقه، وجاهت و محبوبيت نزد ائمه، عليهالسلام، تأليف كتب و ديگر فضائل و كراماتي كه از وي مشاهده يا مسموع گرديده ستودهاند، و همگي برآنند كه كسي كوچكترين خدشهاي بر شخصيت والاي ايشان وارد نكرده است.1
شيعيان بويژه مردم اهواز در طول تاريخ غيبت صغري و كبري مقام او را ارج نهاده و مرقدش را به مثابه ملجأ و پناهگاهي معنوي براي عموم مؤمنين زيارت مينمايند. خوشبختانه بعد از پيروزي انقلاب ابوالحسن علي بن مهزيار دورقي اهوازي از برجستهترين فقها و محدثان نامدار جهان تشيع و رهبران فكري و اجتماعي شيعه در خطه خوزستان در نيمه اول قرن سوم هجري بود.
از سوي حضرت جوادالائمه عليهالسلام، و امام هادي، عليهالسلام، سمت وكالت و سفارت، و نزد آن امامان همام منزلتي بسيار بزرگ يافت. و در مدح و تمجيد او توقيعات بينظيري از ائمه، عليهمالسلام، صادر گرديد.
همه ملت ايران وامدار دو مجموعه انساني هستند براي تشيع، يكي اهواز است، يكي جبل عامل.
اسلامي اهتمام شاياني نسبت به آرامگاه علي بن مهزيار در اهواز مبذول شده و براي بزرگداشت اين شخصيت جاودانه كنگرهاي تشكيل گرديده است.
در اين مقال پس از اين مقدمه به ذكر دو محور از ابعاد شخصيت عليبن مهزيار، رضواناللهعليه، اشارهوار اكتفا ميشود.
الف) نقش تاريخي علي بن مهزيار در احياء ميراث فرهنگي شيعه.
ب) نقد شبهه تشرف علي بن مهزيار به محضر امام زمان، عليهالسلام.
نقش تاريخي علي بن مهزيار در احياء ميراث فرهنگي شيعه
مقام معظم رهبري حضرت آيةالله خامنهاي در سفر تاريخيشان به خوزستان در اسفند ماه 1375 در ديدار عمومي با مردم اهواز فرمودند:
همه ملت ايران وامدار دو مجموعه انساني هستند براي تشيع، يكي اهواز است، يكي جبل عامل.
شكي نيست كه اين كلام حكيمانه نياز به تبيين و تحليل دارد و يكي از محورهايي كه در ارتباط با تفسير آن بايد مورد توجه قرار گيرد، نقشي است كه توسط بزرگاني از شيعيان اهوازي در زمينه احياء ميراث فرهنگي اهلالبيت، عليهمالسلام، ايفاء گرديده است. زيرا اهواز بنا بر نوشته مورخ مشهور، سمعاني (م569 ق.):
يكي از شهرهاي مشهور و مملو از دانشمندان، پيشوايان ديني، بازرگانان و متمولين بومي و غير بومي بوده است.2
طبيعي است كه به ميمنت اقامت پر بركت هر چند كوتاهمدت امام رضا، عليهالسلام، در اهواز، و نيز وجود شخصيتهاي بارز شيعي از قبيل عبدالله بن نجاشي فرماندار اهواز و وكيل امام صادق، عليهالسلام، در آن سامان، حسن بن سعيد و حسين بن سعيد (دندان) اهوازي، علي بن مهزيار و ابن سكيت و ديگران علاوه بر عوامل ديگري همچون مهاجرت و يا تبعيد جمع زيادي از شيعيان كوفه به آن نواحي، مذهب رائج و غالب مردم اهواز از همان ازمنه پيروي از مكتب اهلالبيت، عليهمالسلام، بود. در حاليكه در آن قرون به استثناي قم و چند شهر ديگر، مذهب تشيع در اكثر شهرهاي ايران در اقليت بوده است.
در آن برهه تاريخي عالمان سترگ اهوازي نقشي در خور تحسين در راستاي نشر و گسترش تشيع به شهرهاي ديگر ايران داشتند. در ميان اينها سه شخصيت گرانقدر يعني حسن بن سعيد (م240 ـ250 ق.) حسين بن سعيد (م250 يا 254 ق.) و علي بن مهزيار (م254 ق.) از برجستگي خاصي برخوردار بودند.
اينان پس از سيراب شدن از منبع علم و حكمت و استفاضه مستقيم و بلاواسطه از چهار امام معصوم، عليهالسلام، و نيز بهرهگيري از شاگردان ديگر ائمه، عليهمالسلام، از جمله تني چند از اصحاب اجماع و بويژه با استفاده از اصول اربعمائة كه توسط شاگردان امام صادق، عليهالسلام، بصورت پراكنده تدوين شده بود. با تبويب و دستهبندي و تهذيب نمودن آن اصول متفرق و با توشههاي ديگري كه از خرمن معرفت برداشته بودند، كتابهاي فقهي، عقيدتي، اخلاقي، تفسيري و تاريخي منظم و متقني تأليف و منتشر ساختند.
بطور مثال حسن بن سعيد پنجاه كتاب3 حسين بن سعيد سي كتاب4 و علي بن مهزيار علاوه بر سي كتاب مشابه كتب حسين بن سعيد، ده كتاب ديگر به نامهاي حروفالقرآن، كتابالقائم، عليهالسلام، كتاب انبياء، كتاب نوادر، كتاب وفات ابوذر، كتاب اسلام سلمان فارسي، كتاب خصال، كتاب حديثالاشعريه، كتاب رسائل علي بن اسباط و كتاب حديث بدر، يعني مجموعا چهل كتاب تأليف نمودهاند.
كتابهاي علي بن مهزيار كه در عناوين با كتابهاي حسين بن سعيد مشابه و مشترك است عبارتند از: وضو، صلاة، زكاة، صوم، حج، طلاق، حدود، ديات، تفسير، فضائل، عتق و تدبير، تجارات و اجارات، مكاسب، مثالب، دعا، تجمل و مروت، مزار، رد بر غلات، وصايا، مواريث، خمس، شهادات، فضائلالمؤمنين و برهم، ملاحم، تقيه، صيد و ذبائح، زهد، اشربه، نذور و ايمان و كفارات، بشارات، النكاح.5
كتابهاي فوق از اصليترين و عمدهترين كتابهائي بوده كه مورد استناد اصحاب كتب اربعه قرار گرفته است.
كتب اربعه كه عبارت است از:
1ـ كافي، تأليف محمد بن يعقوب كليني (م329 ق.)
2ـ من لا يحضرهالفقيه، تأليف محمد بن علي بن بابويه قمي، شيخ صدوق (م381 ق.)
3 و 4ـ تهذيب و استبصار تأليف محمد بن حسن، شيخ طوسي (م460 ق.)
اين كتب كه از اوايل غيبت كبري تاكنون به عنوان معتبرترين و اصليترين مجامع حديث شيعه كه حاوي فرهنگ تشيع اعم از فقه و اخلاق و تفسير ميباشند، مورد استفاده و مراجعه عموم دانشمندان شيعه و همه كساني كه خواهان آشنائي با مكتب اهلبيت، عليهالسلام، بودهاند قرار گرفته است. مؤلفان آنها عمدتا از كتابهاي آن سه بزرگوار اهوازي استفاده نمودهاند. زيرا فاصله زماني بين مؤلفان كتب اربعه و كتابهاي تأليف شده توسط شاگردان ائمه بخصوص اصول اربعمائه حدود 200 الي 300 سال بوده و در اين فاصله بسياري از نسخههاي اصلي اصول اربعمائه معدوم يا مفقود شده بود، اما بحمدالله كتابهاي بزرگان اهوازي آن خلاء را پر نمود و اصحاب كتب اربعه با عنايت به اعتمادي كه به آنها داشتند اصول اربعمائه و ديگر احاديث را از آن كتابهاي تأليف شده توسط حسن و حسين بن سعيد و علي بن مهزيار كه حاوي اصول اربعمائه هم بوده گرفتند.
مثلاً شيخ صدوق در مقدمه كتاب گرانسنگ «من لا يحضره الفقيه» اينچنين نوشته است:
و جميع ما فيه مستخرج من كتب مشهورة، عليهاالمعول و اليهاالمرجع، مثل كتاب حريزبن عبداللهالسجستاني و كتاب عبيدالله بن علي الحلبي و كتب علي بن مهزيار الاهوازي، و كتبالحسين بن سعيد و نوادر احمدبن محمد بن عيسي و كتاب نوادرالحكمة و...6
حال با توجه به مطلب فوق اگر فرض شود كه آن شخصيتهاي گرانقدر اهوازي نبودند و يا آن ذخيرههاي علمي را براي اصحاب كتب اربعه نمياندوختند ميتوان تصور كرد چه خلل و نقص فاحشي در انتقال ميراث علمي اهلبيت، عليهمالسلام، بوقوع ميپيوست.
از اين بيان ميتوان به اهميت و نقش علماي اهوازي از جمله علي بن مهزيار در زمينه حفظ، احيا و نشر فرهنگ اصيل اهلبيت، عليهمالسلام، و از آنجا به كلام نغز مقام معظم رهبري پي برد.
نقد شبهه تشرف علي بن مهزيار به محضر امام زمان، عليهالسلام
يكي از واقعيتهاي موجود در جامعه ما اين است كه عامه مردم عالمان سترگ اهوازي نقشي در خور تحسين در راستاي نشر و گسترش تشيع به شهرهاي ديگر ايران داشتند. در ميان اينها سه شخصيت گرانقدر يعني حسن بن سعيد، حسين بن سعيد و علي بن مهزيار از برجستگي خاصي برخوردار بودند.
اگر آن شخصيتهاي گرانقدر اهوازي نبودند و يا آن ذخيرههاي علمي را براي اصحاب كتب اربعه نمياندوختند ميتوان تصور كرد چه خلل و نقص فاحشي در انتقال ميراث علمي اهلبيت، عليهمالسلام، بوقوع ميپيوست.
عليرغم علاقه وافر و اعتقاد واحترام شاياني كه نسبت به مرقد علي بن مهزيار دارند، شناخت صحيحي از شخصيت آن بزرگوار ندارند. تصور عمومي درباره ايشان در اين حد است كه علي بن مهزيار همان كسي است كه بيست بار به قصد ملاقات امام زمان، عليهالسلام، به زيارت خانه خدا مشرف شده ولي توفيق زيارت نيافته تا اينكه در عالم خواب به او گفته شده كه امسال به سفر حج برو كه به ملاقات امام زمان، عليهالسلام، توفيق پيدا كني. بالاخره در بيست و يكمين سفر پس از اداي مناسك حج خدمت آن مولا شرفياب شده است. اين مضمون حتي در زيارتنامهاي كه براي زيارتگاه تنظيم شده منعكس گرديده است.
در حاليكه اهل علم و مطالعه ميدانند در كتب رجال و تراجم قديمي، چنين قصهاي براي علي بن مهزيار نيامده و اصولاً تاريخ زندگاني او اين قصه را تكذيب ميكند. لذا براي روشن شدن اذهان لازم است در اين مجال كوتاه تأملي در خور صورت گيرد و اين شبهه نقد گردد. اگرچه شايد بعضي از بزرگان معتقد باشند كه تعرض به اين شبهه چه بسا عقايد مردم را درباره علي بن مهزيار متزلزل سازد. اما به نظر ميرسد كه نقد و دفع اين شبهه هيچ چيزي را از شخصيت والاي آن جناب نميكاهد. بلكه تبيين صحيح و حساب شده واقعيت زندگاني آن بزرگوار و نقل كرامتها و موقعيت ويژهاي كه نزد چند امام معصوم، عليهمالسلام، داشته اعتقاد مردم را به صورت صحيح و دقيق به آن شخصيت چند برابر ميسازد.
اما دلائل غير واقعي بودن اين نسبت عبارت است از:
1ـ تاريخ وفات علي بن مهزيار، رضواناللهعليه: واقعيت اين است كه در ماخذ رجالي از وفات علي بن مهزيار سخن به ميان نيامده است. لذا به صورت دقيق نميتوان تاريخ وفات او را مشخص كرد. اما با توجه به قرائن مختلف ميتوان بصورت حدسي تاريخ وفاتش را فهميد.
از جمله آن قرائن، اينكه نوعا همه علماي رجال و تراجم وكالت و سفارت او را از سوي امام جواد، عليهالسلام، و امام هادي، عليهالسلام، مورد تأكيد قرار داده و هيچكدام به وكالت آن جناب از سوي امام حسن عسكري، عليهالسلام، تصريح ننموده است و با توجه به سوابق درخشان و شخصيت ممتاز آن جناب عليالقاعده اگر دوران امامت امام حسن عسكري، عليهالسلام، را درك كرده بود، از سوي آن حضرت به مقام وكالت منصوب ميشد. و اگر منصوب شده بود، طبيعتا در كتب رجالي مذكور ميگرديد.
و از آنجا كه امام هادي، عليهالسلام، در سال 254 ق. به شهادت رسيده بود، به احتمال قوي علي بن مهزيار، يا قبل از سال 254 و يا به فاصله اندكي بعد از شهادت امام هادي، عليهالسلام، در همان سال 254 رحلت نموده بود.
بر اين اساس نويسندگان معاصر از قبيل خيرالدين زركلي تاريخ وفاتش را حدد سال 250 ق.7 و استاد علي دواني در حدود سال 254 ق. نگاشتهاند.8
از طرف ديگر ميدانيم كه حضرت حجتابن الحسن، عليهالسلام، در سال 255 ق. متولد گرديدند. بنابراين وفات علي بن مهزيار قبل از ولادت امام زمان، عليهالسلام، بوده است و عليهذا پس چگونه به محضر آن حضرت رسيده بود!
2ـ شيخ كليني در كتاب الحج فروع كافي اين حديث را نقل كرده است:
محمد بن يحيي، عمّن حدّثه، عن ابراهيم بن مهزيار قال: كتبت الي ابي محمد، عليهالسلام: أنّ مولاك علي بن مهزيار أوصي أن يحجّ عنه من ضيعة صير ربعها لك في كلّ سنة حجّة إلي عشرين دينارا و إنّه قد انقطع طريق البصرة فتضاعف المؤونة علي الناس فليس يكتفون بعشرين دينارا و كذلك أوصي عدة من مواليك في حجّهم؟ فكتب: يجعل ثلاث حجج حجّتين إن شاءالله.9
خلاصه ترجمه حديث اينست كه: جناب ابراهيم بن مهزيار برادر علي بن مهزيار، نامهاي خدمت امام حسن عسكري، عليهالسلام، نوشته به اين مضمون كه غلام شما علي بن مهزيار وصيت نموده كه از درآمد باغي كه يك چهارم آن را براي شما قرار داده، همه ساله مبلغ بيست دينار براي حج نيابتي براي او خرج گردد. ولي از آنجا كه راه بصره قطع شده هزينه سفر حج افزايش پيدا كرده و مردم به بيست دينار اكتفا نميكنند. به تعدادي از شيعيان شما نيز درباره حجشان وصيت كرده است. امام عسكري، عليهالسلام، در جواب نامه ابراهيم فرمود: هر سه حج را دو حج قرار دهند. انشاءالله (يعني هزينه هر سه حج را براي دوبار حج رفتن قرار دهند.)
از اين حديث استفاده ميشود كه علي بن مهزيار دوران امامت امام حسن عسكري، عليهالسلام، را درك كرده، زيرا براي آن حضرت يك چهارم باغ را قرار داده و در همان زمان امامت آن حضرت يعني قبل از دوران غيبت امام زمان، عليهالسلام، به ملكوت اعلي پيوسته بود. زيرا راوي درباره وصيتي كه علي بن مهزيار انجام داده سؤال كرده بود. بنابراين مضمون اين حديث هم با آن قصه تشرف علي بن مهزيار به محضر امام زمان، عليهالسلام، سازگاري ندارد. اگر چه سند حديث مرسل است ولي در هر حال حداقل ميتواند مويدي بر رد آن قصه باشد.
ناگفته نماند كه مرحوم محقق خوئي بخاطر ضعف و ارسال در اين حديث درك زمان امامت امام حسن عسكري، عليهالسلام، توسط علي بن مهزيار را بكلي بياساس خوانده است.10
3ـ بنابر نقل كتابهاي معتبر، آن كسي كه در زمان غيبت امام زمان، عليهالسلام، خدمت آن حضرت رسيده شخصي به نام علي بن ابراهيم بن مهزيار يعني برادرزاده علي بن مهزيار بوده است. زيرا مهزيار سه پسر داشته، اولي و مشهور آنها همان علي دومي ابراهيم و سومي داود، و همگي از فقها و از اصحاب ائمه، عليهمالسلام، بودند و علي كه خدمت امام زمان رسيده، فرزند ابراهيم بوده است.
كتابهايي كه قصه تشرف علي بن ابراهيم بن مهزيار را نقل نموده عبارتند از:
الف) كمالالدين و تمامالنعمه تأليف شيخ صدوق (م 381 ق.) در باب «مَن شاهد القائم»، سند و ابتداي روايت از اين قرار است:
حدثنا ابوالحسن علي بن موسي بن احمدبن ابراهيم بن محمدبن عبدالله بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب، عليهمالسلام، قال: وجدت في كتاب أبي، رضي الله عنه، قال: حدثنا محمدبن احمد الطوال عن أبيه عن الحسن بن علي الطبري عن أبي جعفر محمد بن الحسن بن علي بن ابراهيم بن مهزيار قال: سمعت أبي يقول: سمعت جدي علي بن ابراهيم بن مهزيار يقول: كنت نائما في مرقدي: إذ رأيت في ما يري القائم قائلاً يقول لي: حج فإنّك تلقي صاحب زمانك الخ...11
البته شيخ صدوق در جاي ديگر اين كتاب با سندي ديگر قصه تشرف را به ابراهيم برادر علي بن مهزيار همه علماي رجال و تراجم وكالت و سفارت او را از سوي امام جواد، عليهالسلام، و امام هادي، عليهالسلام، مورد تأكيد قرار داده و هيچكدام به وكالت آن جناب از سوي امام حسن عسكري، عليهالسلام، تصريح ننموده است
بنابر نقل كتابهاي معتبر، آن كسي كه در زمان غيبت امام زمان، عليهالسلام، خدمت آن حضرت رسيده شخصي به نام علي بن ابراهيم بن مهزيار يعني برادرزاده علي بن مهزيار بوده است.
نسبت ميدهد با اين سند:
حدثنا محمد بن موسي المتوكل، رضي الله عنه قال: حدثنا عبدالله بن جعفر الحميري عن ابراهيم بن مهزيار قال: قدمت مدينة الرسول، صلّياللّهعليهوآله، فبحثت عن أخبار آل ابي محمد الحسن بن علي، عليهماالسلام، الأخير فلم أقع علي شيء منها فرحلت منها إلي مكه مستبحثا عن ذلك...12
احتمال دارد كه قصه مذكور در دو حديث فوق مربوط به يك نفر باشد، ولي اشتباها به جاي علي بن ابراهيم بن مهزيار، ابراهيم بن مهزيار ذكر شده و منشأ اين اشتباه ممكن است اشتباه راويان يا نساخ باشد. كما اينكه احتمال تعدد هم ميرود به اين معني كه اين قصه هم براي پدر و هم براي پسر اتفاق افتاده باشد. ولي اين دو روايت منقول در «كمالالدين» داراي اشكال مهمي است و آن اينكه در آنها به وجود برادري به نام موسي براي امام زمان، عليهالسلام، اشاره شده، در حالي كه اجماع شيعه بر اين معني قائل شده كه امام زمان، عليهالسلام، يگانه فرزند امام عسكري، عليهالسلام، است. بنابراين هر دو روايت از حيث اضطراب در متن از اعتبار ميافتند.
ب) كتاب الغيبة شيخ طوسي (م 460 ق.)، سند و ابتداي حديث در اين كتاب از اين قرار است:
(و أخبرنا) جماعة عن التلعكبري عن احمد بن علي الرازي عن علي بن الحسين عن رجل ـ ذكر أنّه من أهل قزوين لم يذكر اسمه ـ عن حبيب بن محمدبن يونس بن شاذان الصنعاني (قال) دخلت إلي علي بن ابراهيم بن مهزيار الأهوازي فسألته عن آل ابي محمد، عليهالسلام، فقال: يا أخي لقد سألت عن أمر عظيم، حججت عشرين حجة كلاًّ أطلب به عيان الإمام فلم أجد إلي ذلك سبيلاً، فبينا أنا ليلة نائم في مرقدي إذ رأيت قائلاً يقول: يا علي بن إبراهيم قد أذن الله لي في الحج فلم اعقل ليلتي حتي أصحبت فأنا مفكر في أمري أرقب الموسم ليلي و نهاري. فلمّا كان وقت الموسم أصلحت أمري و خرجت متوجها نحو المدينة...13
ج) دلايل الإمامة، تأليف محدث كبير محمد بن جريربن رستم طبري صغير از علماي قرن پنجم هجري، سند و ابتداي حديث از اين قرار است:
و روي ابوعبدالله محمد بن سهل الجلودي، قال: حدثنا ابوالخير احمد بن محمد بن جعفر الطائي الكوفي في مسجد ابي ابراهيم موسي بن جعفر، عليهالسلام، قال، حدثنا محمدبن الحسن بن يحيي الحارثي، قال: حدثنا علي بن ابراهيم بن مهزيار الأهوازي، قال: خرجت في بعض السنين حاجا اذ دخلت المدينة و أقمت بها أيّاما أسأل و استبحث عن صاحبالزمان فما عرفت له خبرا، و لا وقعت عليه عين...14
لازم به توضيح است كه در روايت «كتاب الغيبة» و نيز «دلايلالامامة» اشاره به وجود شخصي به نام موسي به عنوان برادر امام زمان، عليهالسلام، نشده است.
در هر حال بر اساس روايتهاي مذكور، آن كسي كه عصر غيبت امام زمان، عليهالسلام، را درك كرده و خدمت آن حضرت رسيده علي بن مهزيار نبوده است، بلكه علي بن ابراهيم بن مهزيار و يا پدرش ابراهيم بن مهزيار بوده است.
منشأ شبهه
اما اين شبهه (انتساب تشرف علي بن مهزيار خدمت امام زمان، عليهالسلام) از كجا ناشي شده است؟
به نظر ميرسد منشأ شيوع شبهه مذكور نسخه ديگري است از كتاب «كمالالدين» شيخ صدوق كه در آن بر اثر اشتباه راويان يا نساخ نام علي بن مهزيار برده شده است. اگر نگوييم كه راوي عمدا علي بن ابراهيم را به جدش يعني مهزيار نسبت داده و مقصودش علي پسر مهزيار نبوده، بلكه علي نوه مهزيار بوده است.
نسخه مذكور همان نسخهاي است كه مورد استناد علامه مجلسي در «بحارالانوار» قرار گرفته است. البته علامه مجلسي بعد از ذكر اين قصه كه در آن تشرف به علي بن مهزيار نسبت داده شده، تحت عنوان «بيان» آن قصه را مورد نقد قرار داده و ترجيح نموده كه علي بن مهزيار خدمت امام زمان نرسيده بلكه متشرف، برادرزاده او علي بن ابراهيم بن مهزيار بوده است.
اما گويا كساني كه اين قصه را از «بحارالانوار» خوانده و براي مردم نقل كردهاند ملتفت توضيحات علامه مجلسي نشدهاند و از آنجا كه داستانهاي تشرف اوليا به محضر امام زمان، عليهالسلام، نزد شيعيان از جذبه معنوي خاصي برخوردار است، اين داستان به نام علي بن مهزيار به شهرت تامي رسيده است. مخصوصا كه خطباي نامداري هم آن قصه را در منابر نقل نمودهاند.
براي تأييد نظري كه توضيح داده شده است، مناسبت دارد، به نقل نظريات سه شخصيت از خبرگان حديث و رجال درباره اين شبهه بپردازيم.
نظريه علامه مجلسي
علامه مجلسي در «بحارالانوار» پس از نقل قصه از كتاب «كمالالدين» شيخ صدوق ـ همانطور كه گذشت ـ آن حديث را مورد نقد قرار داده و ترجيح نموده كه متشرف علي بن ابراهيم بن مهزيار بوده است.
متن كلام علامه مجلسي از اين قرار است:
ثم اعلم أنّ اختلاف اسماء رواة هذه القصّة يحتمل أن يكون اشتباها من الرواة أو يكون، وقع لهم جميعا هذه الوقائع المتشابهة و الاظهر أن علي بن مهزيار هو علي بن ابراهيم بن مهزيار نسب إلي جده و هو ابن اخي علي بن مهزيار المشهور اذ يبعد إدراكه لهذا الزمان... و أمّا خبر ابراهيم فيحتمل الإتحاد و التعدد و إن كان الإتحاد أظهر باشتباه النساخ و الرواة... ثمّ اعلم أنّ اشتمال هذه الاخبار علي أنّ له، عليهالسلام، أخا مسمي بموسي غريب.15
نظريه محقق خوئي
ايشان ذيل شرح حال علي بن مهزيار مينويسد:
و من الغريب أنّ بعضهم توهّمَ بقاءه إلي زمان الغيبة أيضا و ذلك بتخيل أنّ علي بن مهزيار، هو علي بن ابراهيم بن مهزيار المتقدم الذي تشرف بخدمة الامام الحجة سلامالله عليه، و هذا التوهم بمكان من الفساد فإنّك قد عرفت أنّ قصة تشرف علي بن مهزيار بخدمة الإمام، عليهالسلام، غير ثابتة، و علي تقدير الثبوت فهو ابن مهزيار، لانفسه، و قد صرّح الصدوق في المشيخة و النجاشي و الشيخ في ذكر طريقهما بأنّ ابراهيم بن مهزيار أخو علي بن مهزيار.16
شگفتانگيز اين است كه برخي توهم نمودهاند كه علي بن مهزيار تا زمان غيبت امام زمان، عليهالسلام، باقي مانده است. با اين تخيل كه علي بن مهزيار همان علي بن ابراهيم بن مهزيار است كه ذكر او گذشت و علي ابن ابراهيم همان كسي بود كه به خدمت امام زمان، عليهالسلام، تشرف حاصل كرد. بطلان اين توهم آشكار است، زيرا قبل از اين گفته شد كه قصه تشرف علي بن مهزيار به خدمت امام زمان، عليهالسلام، ثابت نيست و بر فرض ثابت بودن، او پسر مهزيار است نه علي بن مهزيار. شيخ صدوق و نجاشي هم تصريح نمودهاند كه ابراهيم بن مهزيار برادر علي بن مهزيار است.
نظريه علامه شوشتري
ايشان در باب علي بن ابراهيم بن مهزيار اين قصه را به نقل از «كمالالدين» شيخ صدوق و «كتاب الغيبة» شيخ طوسي و «دلايلالامامة» طبري ذكر ميكند و مضمون خبر «كتاب الغيبة» را ترجيح ميدهد.
عبارت وي اينچنين است:
في خبر رواه غيبة الشيخ و الكتاب المعروف بدلايل الطبري رؤيته الحجة، عليهالسلام، في خبر طويل، و بدله الاكمال في خبر ب·· «علي بن مهزيار» علي نقل البحار من الاكمال و لكن الذي وجدت في الاكمال عدم التبديل، نعم بدله خبر آخر ب·· «ابراهيم بن مهزيار» و مضمون خبر الغيبة أصحّ.17
نويسنده مذكور در باب علي بن مهزيار ضمن انتقاد از مصنف يعني مرحوم مامقاني در كتاب «تنقيحالمقال» به خاطر اشتباهي كه در اين زمينه از وي رخ داده و قائل به تشرف علي بن مهزيار شده، بشدت اين قصه را به خاطر تقدم زمان فوت علي بن مهزيار بر زمان غيبت رد ميكند، بلكه حتي قصه تشرف ابراهيم يا فرزندش علي را مورد اشكال قرار ميدهد (بخاطر وجود اشاره به برادري براي امام زمان، عليهالسلام) و آن را مجعول ميداند.
اما همانطور كه گفته شد اين اشكال در روايت «كتاب الغيبة» شيخ طوسي و كتاب «دلايلالامامة» طبري وجود ندارد. بنابراين اشكالي ندارد كه ما قصه تشرف را به استناد اين دو كتاب به علي بن ابراهيم بن مهزيار نسبت دهيم. كمااينكه خود شيخ شوشتري روايت كتاب الغيبة را صحيح و بلكه اصح دانسته است.
عبارت حاج شيخ شوشتري چنين است:
ثُمّ إنّ المصنف خبط و خلط في كون علي بن مهزيار» هذا «علي بن ابراهيم بن مهزيار» نسبت إلي جده تجورا. و إنّه بقي إلي زمان الغيبة إستنادا إلي أخبار روي الإكمال خبرين منها في رؤية «علي بن ابراهيم بن مهزيار» و «ابراهيم بن مهزيار» الحجة، عليهالسلام، علي نقل البحار للخبر الاول عن الإكمال؛ و الا فالذي وجدنا في الإكمال في خبره الأوّل «علي بن ابراهيم بن مهزيار» و روي الغيبة خبرا في رؤية «علي بن ابراهيم بن مهزيار» مع أن خبري الإكمال موضوعان ـ كما حققناء في ابراهيم بن مهزيار لتضمنهما وجود أخ للحجة، عليهالسلام، غائب معه، و كيف! و لم يقل أحد فيه و لا في أخيه ابراهيم كون «مهزيار» جده و كيف و قدمات هذا في حياة العسكري، عليهالسلام، فروي الكافي، في باب بعد باب حج مخالفه ـ عن ابراهيم بن مهزيار قال: كتبت إلي أبي محمد، عليهالسلام، إنّ مولاك علي بن مهزيار أوصي أن يحجّ عنه من ضيعة صير ربعها لك في كلّ سنة حجة...»18
پاسخ به يك سؤال درباره مدفن علي بن مهزيار
در پايان براي تكميل اين بحث لازم است به يك سؤال پاسخ داده شود.
سؤال اين است كه:
از كجا معلوم است اين آرامگاه موجود در اهواز مربوط به علي بن مهزيار است؟ شايد اين آرامگاه از آن علي بن ابراهيم بن مهزيار است. يعني همان كسي كه خدمت امام زمان، عليهالسلام، مشرف شده و مردم اشتباها او را به نام علي بن مهزيار ميخوانند.
جواب اينست كه:
اولاً: نه تنها مردم اين آرامگاه را مربوط به علي بن ابراهيم بن مهزيار نميدانند، بلكه در هيچ كتاب معتبري به اين مطلب اشاره نشده است (تا جايي كه تحقيق و تتبع شده است.)
ثانيا: آنچه را كه خواص و عوام اهواز ابا عن جد بر زبان ميرانند اين است كه اين آرامگاه مربوط به علي بن مهزيار است و شكي نيست كه شهرت مردمي مادامي كه دليل قويتري بر خلاف آن نباشد ميتواند دليل انتساب آرامگاه به شخص خاصي باشد.
ثالثا: بر اساس حديثي كه علامه مجلسي در «بحارالانوار» از «تهذيب» شيخ طوسي نقل نموده، آمده است كه علي بن مهزيار نامهاي به امام جواد، عليهالسلام، نوشته و در آنجا از كثرت وقوع زلزله در اهواز شكايت كرده و گفته است:
آيا اجازه ميدهيد از اهواز به جاي ديگر كوچ كنم؟
امام جواد، عليهالسلام، در جواب فرمودند:
از آنجا نرويد، بلكه روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگيريد و غسل كنيد و جامههايتان را پاكيزه نماييد و در روز جمعه به صحرا برويد و از خداوند بخواهيد (دعا كنيد) كه خداوند زلزله را از شما دفع كند.
علي بن مهزيار ميگويد:
بر طبق دستورالعمل امام جواد، عليهالسلام، عمل كرديم، آنگاه زلزلهها ساكت شد.
متن حديث چنين است:
التهذيب: روي علي بن مهزيار قال: كتبت إلي أبي جعفر و شكوت إليه كثرة الزلازل في الأهواز و قلت:تري لي التحول عنها؟ فكتب، عليهالسلام، لا تتحولوا عنها، و صوموا الأربعاء و الخميس و الجمعة و اغتسلوا و طهروا ثيابكم و ابرزوا يوم الجمعة را أدعوا الله فانه يدفع عنكم. قال: ففعلنا فسكنت الزلازل.
از نهي امام جواد، عليهالسلام، كه فرمود: «لا تتحولوا» استفاده ميشود كه امام، عليهالسلام، علي بن مهزيار را از نقل مكان به جاي ديگر نهي فرموده است و با توجه به تقيد و تشرع علي بن مهزيار و اطاعت دقيق او از اوامر و نواهي ائمه، عليهمالسلام، بعيد به نظر ميرسد كه علي بن مهزيار به جاي ديگر نقل مكان كرده باشد و در تاريخ هم نيامده است. بنابراين با توجه به اينكه ايشان ساكن اهواز بوده، عليالقاعده در همان شهر هم مدفون شده و بعيد است كه با وجود جلالت و بزرگي مقام علي بن مهزيار قبر او مخفي بماند، اما قبر برادرزادهاش آشكار گردد.
ضمنا از اين حديث هم موقعيت ويژه علي بن مهزيار نزد امام جواد، عليهالسلام، استفاده ميشود و هم يكي از كرامات او يعني به بركت دعاي او زلزله از اهواز برداشته شده و از آن زمان تاكنون در هيچ تاريخي نيامده و شنيده نشده كه زلزله مخربي اهواز را لرزانده باشد.
رابعا: محدث قمي در كتاب «منتهيالامال» ذيل زندگاني امام جواد، عليهالسلام، در شرح حال اصحاب آن حضرت آورده است:
بدانكه قبر علي بن مهزيار، رضياللهعنه، در اهواز است و بقعه دارد و زيارتگاه است.19
. ر.ك: رجال نجاشي، ج2، ص74، چاپ دارالاضواء بيروت؛ رجال كشي، ص449، ش1038؛ رجال شيخ طوسي، ص360، چاپ جامعه مدرسين حوزه علميه قم؛ ابضاح الاشتباه، علامه حلي، ص216، چاپ جامعه مدرسين؛ هداية المحدثين الي طريقة المحدثين كاظمي، ص119، چاپ كتابخانه آيةالله مرعشي نجفي؛ خلاصة الاُقوال في معرفة الرجال، علامه حلي، ص175، چاپ نشر الفقاهه قم؛ مجالس المؤمنين، قاضي نورالله شوشتري، ج1
2. النساب، ابيسعيد عبدالكريم بن محمد بن منصور تميمي سمعاني، ج1، ص231، چاپ مؤسسه الكتب الثقافية، بيروت.
3. مفاخر اسلام، علي دواني، ج2، ص66.
4. همان، ص44.
5. مفاخر اسلام، ج1، ص123.
6. من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج1، ص3 (مقدمة المصنف)، چاپ جامعه مدرسين.
7. الاعلام، خيرالدين زركلي، ج5، ص25.
8. مفاخر اسلام، ج1، ص120.
9. فروع كافي، ج4، ص310.
10. معجم رجال الحديث، ج2، ص198.
11. كمالالدين و تمامالنعمة، ج2، ص465، چاپ جامعه مدرسين قم.
12. همان، ص445.
13. كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص159، چاپ: مكنية نينوي الحديثه بتهران، ناصرخسرو مروي.
14. دلايلالامامة، طبري، ص539، چاپ مؤسسه بعثت، قم.
15. بحارالانوار، ج2، ص46، 47.
16. معجم رجال الحديث، سيدابوالقاسم خوئي، ج12، ص198.
17. قاموسالرجال، شيخ محمدتقي شوشتري، ج7، ص263، چاپ جامعه مدرسين قم.
18. همان، ج7، ص587.
19. منتهيالامال، ج2، ص240.