مضرب بن آدم از على عليه السلام سؤال كرد:1. كدام مرد و زنى است كه بدون داشتن پدر و مادر آفريده شدهاند؟2. كدام مردى است كه بدون پدر آفريده شده است؟3. كدام رسولى است كه مبعوث شد، اما نه جن و انس و نه ملك است؟4. كدام قبرى كه راه مىرفت؟5. كدام است كه خورد و نياشاميد؟6. كدام زمينى بود كه يك بار بر آن آفتاب تابيد؟7. كدام دو دوستى هستند كه هرگز با هم دشمن نشوند؟على عليه السلام در جواب فرمود:يك: آدم و حوا.دو: عيسى عليه السلام.سه: كلاغ.چهار: حضرت يونس در شكم ماهى.پنج: عصاى موسى.شش: رود نيل.هفت: جسم و جان (1).از على عليه السلام پرسيدند: چيست كه در حياتش مىآشامد و در مردنش مىخورد.على عليه السلام فرمود: عصاى موسى است، هنگامى كه شاخهاى از درختبود مىآشاميد و موقعىكه عصاى موسى شد: ريسمانها و طنابهاى افسونگران را مىخورد.سه نفر هفده شتر داشتند، اولى نصف هفده شتر، مال او بود، دومى يك سوم و سومى يك نهم شترها مال او بود.قصد داشتند شترها را تقسيم كنند، ولى چون هفده نه نصف دارد و نه ثلث و نه تسع، لذا بين ايشان نزاع درگرفت و جهت داورى نزد اميرمؤمنان على عليه السلام آمدند. امام عليه السلام يك شتر بر شتران آنان افزود و بدين ترتيب شتران را بين آنان تقسيم نمود:به اولى فرمود: نصف هفده شتر هشتشتر و نيم مىشود، ولى به تو نه شتر مىدهم.و به آن كس كه يك سوم شترها از آن او بود، فرمود: يك سوم هفده از شش كمتر است، اما تو شش شتر بردار و به آن كه يك نهم شتران براى او بود، فرمود: كه يك نهم هفده از دو كمتر است، اما تو دو شتر بردار. على -عليه السلام پس از تقسيم عادلانه، شتر خود را نيز برداشتند، چرا كه جمع همه سهام «دو + شش + نه» هفده مىشود.شخصى از امام باقر عليه السلام پرسيد: آن چيست كه زياد و كم مىشود و آن چيست كه زياد مىشود و كم نمىشود و آن چيست كه كم مىشود و زياد نمىشود؟حضرت فرمود: آن كه زياد و كم مىشود ماه است و آن كه زياد مىشود و كم نمىشود، درياست و آن كه كم مىشود و هرگز زياد نمىگردد، عمر انسان است.از على عليه السلام پرسيدند: آن كيست كه پدر نداشت و آن كيست كه قوم و خويش نداشت وكدام مكان است كه قبله ندارد؟على عليه السلام فرمودند: كسى كه پدر نداشت، عيسى و آن كه خويش نداشت آدم بود و جايى كه قبله نداشت و ندارد، خانه خداست.باز پرسيد: كدام سه چيزند كه در رحمى نبوده و از بدنى بيرون نيامدهاند؟على عليه السلام فرمودند: عصاى موسى و شتر صالح و قوچ ابراهيم است.باز پرسيدند: كدام گورى است كه صاحب خود را حركت داد؟على عليه السلام فرمودند: شكم آن ماهيى است كه خدا يونس را در آن حبس كرد؟مردى از على عليه السلام پرسيد: خدا چه دارد و چه ندارد؟ چه پيش او نيست و چه نمى داند؟حضرت فرمودند: اما آنچه ندارد، شريك است و چيزى كه پيش او نيست، ستم است و چيزى را كه نمىداند، گفته شما يهود است كه عزيز را پسر خدا مىدانيد، چون كسى را خدا فرزند خود نمىشناسد.مرد چون اين پاسخها را شنيد، گفت: به يگانگى خدا و رسالت محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم گواهى مىدهم.گروهى از يهود نزد عمر آمدند و گفتند: تو جانشين پيغمبرى، ما آمدهايم از تو چيزهايى بپرسيم كه اگر جواب گفتى به تو ايمان آورده و از تو پيروى مىكنيم.عمر گفت: بپرسيدگفتند: ما را از قفل و كليد آسمان و كسى كه همراهان خود را ترساند و پنج چيزى كه در رحم خلق نشدهاند، آگاه كن!عمر ساعتى به فكر فرو رفت و سپس گفت: چيزى از من پرسيدهايد كه نمىدانم. على ممكن است، سؤالات شما را پاسخ گويد!عمر كسى را نزد على عليه السلام فرستاد. هنگامى كه حضرت تشريف آوردند، عمر گفت: اين يهوديان چيزهايى از من پرسيدهاند و من پاسخ آنها را نگفتهام و تعهد كردهاند كه اگر به آنها جواب داده شود، مسلمانشوند.على عليه السلام به يهوديان فرمودند: بپرسيد! آنان سؤالات خود را، به حضرت عرض كردند.سپس على عليه السلام فرمودند: اما قفل آسمان، شرك به خداست و كليد آن، «لااله الا الله» است و آن كه همراهان خود را ترسانيد، مورچه سليمان بود.پنج چيزى كه در رحم خلق نشدهاند: آدم، حوا، عصاى موسى، ناقه صالح و قوچ ابراهيم است.