گوهر نمازارزنده ترين گوهر مقصود نماز است *** زيبندهترين هديه به معبود نماز استكوبندهترين اسلحه مكتب توحيد *** كز ريشه كند خصم تو نابود نماز استاين نكته، رسول مدنى گفت به سلمان *** سرى كه به توفيق تو افزود نماز استفرمود على شير خدا ساقى كوثر *** در مكتب ما مقصد و مقصود نماز استگويند كه با فضه چنين فاطمه فرمود *** سرچشمه لطف و كرم و جود نماز استاز آمدن كرب بلا آنچه به عالم *** مقصود حسين بن على بود نماز استاى آن كه تويى منتظر مهدى موعود *** رمزى كه نمايد فرجش زود نماز استآن روز كه آيد ز پس پرده غيبت *** اول هدف مهدى موعود نماز استژوليدهفروع ديننماز روزه و خمس زكات و حج و جهادامر به معروف و نهى از منكر تولى و تبرىاينها فروع دينهمبطلات نمازخنده نكن گريه نكن در هر نماز چاره بكن *** هر آنچه در صحت آن شنيدهاى اجرا بكنچهارمين حفظ شروط اعم از غصبى و زور *** يا دستبه دست گذاشتن مثل عدو گفتن زورچه سهو بود چه عمد بود آمين همچى بود *** يا گفتن ق مثلا آنهم اگر عمدى بودبرگشت از قبله دين جزو حروف مبطل است *** خوردن و ترديد و شكوك آن هم صنوف ديگر استچه ركن و چه فرع را بر هم مزن نماز را *** شو حافظ و تو مجرى اينده و دو حروف رانماز و آداب آنقابل درگاه حى بىنياز *** هيچ طاعت نيست بهتر از نمازاين عبادت مايه قرب خداست *** مونس شبهاى تار اولياستاين عبادت مايه غفران ماست *** ناجى و كفاره عصيان ماستگر تعجب مىكنى از اين بيان *** پس برو «تنهى عن الفحشا» بخواناين عبادت چون عمود دين توست *** شرط ملت، مذهب و آيين توستمتقين را زين و منهاج آمده *** مؤمنين را عين معراج آمدهسعى كن قسمى كه مىبايد كنى *** نى دلت هر قسم مىخواهد كنىچون شدى آماده غسل و وضو *** از معاصى دست و دل اول بشوخويش را خالى تو از تزوير كن *** پس بلند آوازه تكبير كناز خدايان مجازى عذر خواه *** بعد ازآن گو لااله الا اللهلفظ الا با دل آگاه گو *** پس محمد را رسول الله گوخويشتن را مؤمن و موقن ببين *** پس على را گو اميرالمؤمنيندل تهى كن از همه كفر و دغل *** پس بگو حى على خير العملچشم بردار از تمام ممكنات *** بعد از آن برگو كه قدقام الصلوةپشتسر انداز خاص و عام را *** پس بگو تكبيرة الاحرام راچون ستادى در حضور كردگار *** باش قائم با سكون و با وقارفهم كن تا با كه مىگويى سخن *** با خدا يا با خيال خويشتندر نمازى يا كه دعوا مىكنى *** يا جوال و مال پيدا مىكنىدر ركوعى يا به فكر نان و آب *** يا معلق مىزنى با صد شتابدر سجودى يا مگر همچون كلاغ *** مىزنى بر خاك منقار و دماغيك دقيقه هشت ركعتخواندهاى *** زين رياضت چون خر واماندهاىنصف عمرت از رياضت كاسته *** اين نماز از تو خدا كى خواستهشرم كن از اين نماز اى بى ادب *** هان مكش بيهوده اين رنج و تعباين نماز از بىنمازى بدتر است *** مايه قهر خداى اكبر استگر نماز خويش خواندى با حضور *** هست مقبول خداوند غفوربىحضور قلب اگر خواندى نماز *** حق بود از اين نمازت بىنياز«ذاكر» غم ديده هر صبح و مسا *** كسب اين توفيق خواهد از خدادر سجود و آداب آناز براى بنده در دارالشهود *** منتهاى بندگى باشد سجودسجده از هر طاعتى بالاتر است *** مايه قرب خداى اكبر استاين عبادت چون مبرا از رياست *** زين سبب مخصوص از بهر خداستگر فرشته سجده بر آدم نمود *** سجده بهر حق و آدم قبله بودبنده چون در سجده پستى مىكند *** ترك كبر و خود پرستى مىكنداز علامات و صفات مؤمنين *** شد يكى زان پنج تعفير جبينمؤمن اندر سجده چون گيرد قرار *** مىشود همراز با پروردگارپس اگر در سجده خوددارى كند *** اشك ريزد، ناله و زارى كندسجده او مايه غفران شود *** درد بى درمان او درمان شودبندهاى چون با دل اندوهگين *** بهر سجده سرگذارد بر زمينآن زمين آن روز تا روز شمار *** مىكند بر هر زمينى افتخاركه به روى من خدا مسجود شد *** خاك پاكم معبد معبود شدچون گذارد مؤمنى سردر سجود *** مىزند فرياد شيطان عنودكه ز ترك و فعل سجده كردگار *** من شدم مردود، او شد رستگارگر ندارى اين خبرها را قبول *** وز بيان من اگر گشتى ملولاز كلام حق بخوان اى ذوفنون *** معنى الساجدون الحامدونبا خداى خويش «ذاكر» گو تو راز *** گاه اندر سجده گاهى در نمازدر روزه و كيفيت آنمىكند چون روزه دل را منجلى *** زان سبب فرمود حق الصوم لىوز زبان او رسول مؤتمن *** گفت: الصوم زكوة للبدندردمندان را دواى بىغش است *** بر گنهكاران سپر از آتش استروزهداران راست مزد بيشمار *** كس نداند غير ذات كردگاررو بخوان تفسير قرآن و ببين *** شرح الله يحب الصابرينصبر باشد روزه نفس و بدن *** از معاصى خداى ذوالمننروزه عام از شراب و نان بود *** روزه خاص از همه عصيان بودمست صوم عاشقان صوم الوصال *** بر جمال لايزال ذوالجلالتو شكم را پر ز نعمت مىكنى *** صبح تا شب خواب راحت مىكنىخوش دلى از اين كه هستى روزهدار *** بايد از اين روزه باشى شرمسارروزه آن باشد كه تن ويران كنى *** ترك راحت در ره جانان كنىنفس خود را عادت طاعت دهى *** در رياضت زحمت و محنت دهىدل تهى كن از همه خلق جهان *** تا در آيى در شمار صائمانچون ندارى اختيار نفس خويش *** مىنخواهد رفت اين كارت ز پيشاول اى «ذاكر» دل و جان پاك كن *** بعد از آن از آب و نان امساك كنميهمان خداروزه تمرين و كلاس زندگى *** درس ايثار و خلوص و بندگىروزه زنجير هوا بگسستن است *** ديو و بتهاى درون بشكستن استماه در خود نگرى و خود كاوشى *** لب فرو بستن، نگفتن، خاموشىدرك مسكين از دل و جان كردن است *** زندگى همچون فقيران كردن استقهرمان صحنه تقوا شدن *** همچو ماهى زنده دريا شدنماه ميهمان و ضيافت بر خدا *** جام بخشش، ماه سرشار از عطاروزه، پرواز و عروجى ديگر است *** بهر ايام دگر چون افسر استماه گشتن، سير كردن در وجود *** با تعبد با تهجد با سجودروزه، يعنى نفس خود را پاك كن *** قلب ابليس درونت چاك كنراه پرواز است سوى آسمان *** ماه گرديدن بسان عاشقانروزه هنگام سؤال است و دعا *** پرزدن با بال همت تا خداشهر يكرنگى و بىآلايشى *** ماه تقصير و گنه فرسايشىعاشقان معشوق خود پيدا كنند *** تا سحر در گوش هم نجوا كننددرد خود گويند با درمان خويش *** با طبيب و يا انيس جان خويشفاش راز و گفتههاى خود كنند *** ذكر سر و غصههاى خود كنندروزه رسوا كردن شيطان دون *** پاك گشتن چون شهيد غرقه خونفصل پاكى درون ما بود *** هر كه غير از اين بود رسوا بودبسته دست و پاى شيطان مىشود *** نا اميد از دام انسان مىشودغلامرضا كاجامر به معروفخانه حق را بيا آباد كن *** خلق را سوى خدا ارشاد كنامر بالمعروف كن بر جاهلان *** نهى از منكر ز قوم غافلانامر بالمعروف محبوب خداست *** از صفات انبيا و اولياستانبيا را از همه گفت و شنود *** غير از اين مقصود مقصودى نبوداين صفت چون از فروع دين توست *** از شروط ملت و آيين توستسعى كن تا دين خود كامل كنى *** روز و شب ارشاد هر جاهل كنىامر بالمعروف و نهى از منكرات *** واجب عينى است چون صوم وصلاتامر بالمعروف چون موقوف شد *** زين سبب هر منكرى معروف شدبالسان لين و خلق نكو *** با خلايق تو كلام حق بگوهر كجا قول تو افتد ناقبول *** خاطر خرم مكن هرگز ملولاجر اين زحمت رضاى داور است *** مايه خشنودى پيغمبر استروز محشر «ذاكر» ار خواهى نجات *** تا توانى نهى كن از منكراتواجبات نمازيازده واجب بود اندر نمازت اى پسر *** سعى كن در حفظ او تا كه نيابى دردسراولش باشد نيت، در هر عبادت لازم است *** گر نباشد نيت، انسان از عبادت غافل استدومش باشد قيام يعنى به پا ايستادن است *** بايدت باشى مهيا وقت تكبير گفتن استسومش تكبيرة الاحرام باشد جان من *** بايدت آرام باشد اين زمان كل بدنچهارمش باشد ركوع تا دستبر زانو رسد *** مستحب است طول دادن گرندارى رنج و دردپنجمش باشد سجود، سر روى مهر بگذاشتن است *** بهترين حال نماز، شيطان ز خود رنجاندن استششمين باشد قراءت، حمد و سوره خواندن است *** مدتى در انتظار رحمتحق ماندن استهفتمش ذكر است در حال ركوع و سجدهها *** گفتن تسبيح باشد اى پسر اين ذكرهاهشتمش باشد تشهد، روى پا بنشستن است *** در تكلم با خدايى اين شهادت گفتن استنهمش باشد سلام واجب بود در هر نماز *** لحظهاى بردار به درگاه اله دست نيازدهمش ترتيب باشد تو بدان اين رمز را *** در تمام كارها ترتيب همى خواهد خدايازدهم باشد موالات پشتسر آوردن است *** مستحب بعد از نمازت مدتى بنشستن استاين بود فهرست مطلب واجباتت اى نكو *** گر كه تفصيلش بخواهى به رساله كن رجوعاهميت نمازكليد باب جنت در نماز است *** چراغ شام ظلمت در نماز استنماز معراج انسان خدا جوست *** خدا را غم ز غربت در نماز استخوشا آن كس كه پوشد ثوب تقوا *** جمال وعزت و زينت نماز استتو را طاعت به عزت مىرساند *** نشان اين سيادت در نماز استدر آن روزى كه باشد روز محشر *** زاول چيز صحبت در نماز استنمازت مانع از هر نوع گناهى *** مسلمان را سلامت درنماز است