اشعارى در احكام<p /> - احکام جوانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احکام جوانان - نسخه متنی

اکبری، محمود

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشعارى در احكام

گوهر نماز

ارزنده ترين گوهر مقصود نماز است *** زيبنده‏ترين هديه به معبود نماز است

كوبنده‏ترين اسلحه مكتب توحيد *** كز ريشه كند خصم تو نابود نماز است

اين نكته، رسول مدنى گفت‏ به سلمان *** سرى كه به توفيق تو افزود نماز است

فرمود على شير خدا ساقى كوثر *** در مكتب ما مقصد و مقصود نماز است

گويند كه با فضه چنين فاطمه فرمود *** سرچشمه لطف و كرم و جود نماز است

از آمدن كرب بلا آنچه به عالم *** مقصود حسين بن على بود نماز است

اى آن كه تويى منتظر مهدى موعود *** رمزى كه نمايد فرجش زود نماز است

آن روز كه آيد ز پس پرده غيبت *** اول هدف مهدى موعود نماز است

ژوليده

فروع دين

نماز روزه و خمس زكات و حج و جهاد

امر به معروف و نهى از منكر تولى و تبرى

اينها فروع دينه

مبطلات نماز

خنده نكن گريه نكن در هر نماز چاره بكن *** هر آنچه در صحت آن شنيده‏اى اجرا بكن

چهارمين حفظ شروط اعم از غصبى و زور *** يا دست‏به دست گذاشتن مثل عدو گفتن زور

چه سهو بود چه عمد بود آمين همچى بود *** يا گفتن ق مثلا آنهم اگر عمدى بود

برگشت از قبله دين جزو حروف مبطل است *** خوردن و ترديد و شكوك آن هم صنوف ديگر است

چه ركن و چه فرع را بر هم مزن نماز را *** شو حافظ و تو مجرى اينده و دو حروف را

نماز و آداب آن

قابل درگاه حى بى‏نياز *** هيچ طاعت نيست‏ بهتر از نماز

اين عبادت مايه قرب خداست *** مونس شبهاى تار اولياست

اين عبادت مايه غفران ماست *** ناجى و كفاره عصيان ماست

گر تعجب مى‏كنى از اين بيان *** پس برو «تنهى عن الفحشا» بخوان

اين عبادت چون عمود دين توست *** شرط ملت، مذهب و آيين توست

متقين را زين و منهاج آمده *** مؤمنين را عين معراج آمده

سعى كن قسمى كه مى‏بايد كنى *** نى دلت هر قسم مى‏خواهد كنى

چون شدى آماده غسل و وضو *** از معاصى دست و دل اول بشو

خويش را خالى تو از تزوير كن *** پس بلند آوازه تكبير كن

از خدايان مجازى عذر خواه *** بعد ازآن گو لااله الا الله

لفظ الا با دل آگاه گو *** پس محمد را رسول الله گو

خويشتن را مؤمن و موقن ببين *** پس على را گو اميرالمؤمنين

دل تهى كن از همه كفر و دغل *** پس بگو حى على خير العمل

چشم بردار از تمام ممكنات *** بعد از آن برگو كه قدقام الصلوة

پشت‏سر انداز خاص و عام را *** پس بگو تكبيرة الاحرام را

چون ستادى در حضور كردگار *** باش قائم با سكون و با وقار

فهم كن تا با كه مى‏گويى سخن *** با خدا يا با خيال خويشتن

در نمازى يا كه دعوا مى‏كنى *** يا جوال و مال پيدا مى‏كنى

در ركوعى يا به فكر نان و آب *** يا معلق مى‏زنى با صد شتاب

در سجودى يا مگر همچون كلاغ *** مى‏زنى بر خاك منقار و دماغ

يك دقيقه هشت ركعت‏خوانده‏اى *** زين رياضت چون خر وامانده‏اى

نصف عمرت از رياضت كاسته *** اين نماز از تو خدا كى خواسته

شرم كن از اين نماز اى بى ادب *** هان مكش بيهوده اين رنج و تعب

اين نماز از بى‏نمازى بدتر است *** مايه قهر خداى اكبر است

گر نماز خويش خواندى با حضور *** هست مقبول خداوند غفور

بى‏حضور قلب اگر خواندى نماز *** حق بود از اين نمازت بى‏نياز

«ذاكر» غم ديده هر صبح و مسا *** كسب اين توفيق خواهد از خدا

در سجود و آداب آن

از براى بنده در دارالشهود *** منتهاى بندگى باشد سجود

سجده از هر طاعتى بالاتر است *** مايه قرب خداى اكبر است

اين عبادت چون مبرا از رياست *** زين سبب مخصوص از بهر خداست

گر فرشته سجده بر آدم نمود *** سجده بهر حق و آدم قبله بود

بنده چون در سجده پستى مى‏كند *** ترك كبر و خود پرستى مى‏كند

از علامات و صفات مؤمنين *** شد يكى زان پنج تعفير جبين

مؤمن اندر سجده چون گيرد قرار *** مى‏شود همراز با پروردگار

پس اگر در سجده خوددارى كند *** اشك ريزد، ناله و زارى كند

سجده او مايه غفران شود *** درد بى درمان او درمان شود

بنده‏اى چون با دل اندوهگين *** بهر سجده سرگذارد بر زمين

آن زمين آن روز تا روز شمار *** مى‏كند بر هر زمينى افتخار

كه به روى من خدا مسجود شد *** خاك پاكم معبد معبود شد

چون گذارد مؤمنى سردر سجود *** مى‏زند فرياد شيطان عنود

كه ز ترك و فعل سجده كردگار *** من شدم مردود، او شد رستگار

گر ندارى اين خبرها را قبول *** وز بيان من اگر گشتى ملول

از كلام حق بخوان اى ذوفنون *** معنى الساجدون الحامدون

با خداى خويش «ذاكر» گو تو راز *** گاه اندر سجده گاهى در نماز

در روزه و كيفيت آن

مى‏كند چون روزه دل را منجلى *** زان سبب فرمود حق الصوم لى

وز زبان او رسول مؤتمن *** گفت: الصوم زكوة للبدن

دردمندان را دواى بى‏غش است *** بر گنهكاران سپر از آتش است

روزه‏داران راست مزد بيشمار *** كس نداند غير ذات كردگار

رو بخوان تفسير قرآن و ببين *** شرح الله يحب الصابرين

صبر باشد روزه نفس و بدن *** از معاصى خداى ذوالمنن

روزه عام از شراب و نان بود *** روزه خاص از همه عصيان بود

مست صوم عاشقان صوم الوصال *** بر جمال لايزال ذوالجلال

تو شكم را پر ز نعمت مى‏كنى *** صبح تا شب خواب راحت مى‏كنى

خوش دلى از اين كه هستى روزه‏دار *** بايد از اين روزه باشى شرمسار

روزه آن باشد كه تن ويران كنى *** ترك راحت در ره جانان كنى

نفس خود را عادت طاعت دهى *** در رياضت زحمت و محنت دهى

دل تهى كن از همه خلق جهان *** تا در آيى در شمار صائمان

چون ندارى اختيار نفس خويش *** مىنخواهد رفت اين كارت ز پيش

اول اى «ذاكر» دل و جان پاك كن *** بعد از آن از آب و نان امساك كن

ميهمان خدا

روزه تمرين و كلاس زندگى *** درس ايثار و خلوص و بندگى

روزه زنجير هوا بگسستن است *** ديو و بتهاى درون بشكستن است

ماه در خود نگرى و خود كاوشى *** لب فرو بستن، نگفتن، خاموشى

درك مسكين از دل و جان كردن است *** زندگى همچون فقيران كردن است

قهرمان صحنه تقوا شدن *** همچو ماهى زنده دريا شدن

ماه ميهمان و ضيافت‏ بر خدا *** جام بخشش، ماه سرشار از عطا

روزه، پرواز و عروجى ديگر است *** بهر ايام دگر چون افسر است

ماه گشتن، سير كردن در وجود *** با تعبد با تهجد با سجود

روزه، يعنى نفس خود را پاك كن *** قلب ابليس درونت چاك كن

راه پرواز است‏ سوى آسمان *** ماه گرديدن بسان عاشقان

روزه هنگام سؤال است و دعا *** پرزدن با بال همت تا خدا

شهر يكرنگى و بى‏آلايشى *** ماه تقصير و گنه فرسايشى

عاشقان معشوق خود پيدا كنند *** تا سحر در گوش هم نجوا كنند

درد خود گويند با درمان خويش *** با طبيب و يا انيس جان خويش

فاش راز و گفته‏هاى خود كنند *** ذكر سر و غصه‏هاى خود كنند

روزه رسوا كردن شيطان دون *** پاك گشتن چون شهيد غرقه خون

فصل پاكى درون ما بود *** هر كه غير از اين بود رسوا بود

بسته دست و پاى شيطان مى‏شود *** نا اميد از دام انسان مى‏شود

غلامرضا كاج

امر به معروف

خانه حق را بيا آباد كن *** خلق را سوى خدا ارشاد كن

امر بالمعروف كن بر جاهلان *** نهى از منكر ز قوم غافلان

امر بالمعروف محبوب خداست *** از صفات انبيا و اولياست

انبيا را از همه گفت و شنود *** غير از اين مقصود مقصودى نبود

اين صفت چون از فروع دين توست *** از شروط ملت و آيين توست

سعى كن تا دين خود كامل كنى *** روز و شب ارشاد هر جاهل كنى

امر بالمعروف و نهى از منكرات *** واجب عينى است چون صوم وصلات

امر بالمعروف چون موقوف شد *** زين سبب هر منكرى معروف شد

بالسان لين و خلق نكو *** با خلايق تو كلام حق بگو

هر كجا قول تو افتد ناقبول *** خاطر خرم مكن هرگز ملول

اجر اين زحمت رضاى داور است *** مايه خشنودى پيغمبر است

روز محشر «ذاكر» ار خواهى نجات *** تا توانى نهى كن از منكرات

واجبات نماز

يازده واجب بود اندر نمازت اى پسر *** سعى كن در حفظ او تا كه نيابى دردسر

اولش باشد نيت، در هر عبادت لازم است *** گر نباشد نيت، انسان از عبادت غافل است

دومش باشد قيام يعنى به پا ايستادن است *** بايدت باشى مهيا وقت تكبير گفتن است

سومش تكبيرة الاحرام باشد جان من *** بايدت آرام باشد اين زمان كل بدن

چهارمش باشد ركوع تا دست‏بر زانو رسد *** مستحب است طول دادن گرندارى رنج و درد

پنجمش باشد سجود، سر روى مهر بگذاشتن است *** بهترين حال نماز، شيطان ز خود رنجاندن است

ششمين باشد قراءت، حمد و سوره خواندن است *** مدتى در انتظار رحمت‏حق ماندن است

هفتمش ذكر است در حال ركوع و سجده‏ها *** گفتن تسبيح باشد اى پسر اين ذكرها

هشتمش باشد تشهد، روى پا بنشستن است *** در تكلم با خدايى اين شهادت گفتن است

نهمش باشد سلام واجب بود در هر نماز *** لحظه‏اى بردار به درگاه اله دست نياز

دهمش ترتيب باشد تو بدان اين رمز را *** در تمام كارها ترتيب همى خواهد خدايازدهم باشد موالات پشت‏سر آوردن است *** مستحب بعد از نمازت مدتى بنشستن است

اين بود فهرست مطلب واجباتت اى نكو *** گر كه تفصيلش بخواهى به رساله كن رجوع

اهميت نماز

كليد باب جنت در نماز است *** چراغ شام ظلمت در نماز است

نماز معراج انسان خدا جوست *** خدا را غم ز غربت در نماز است

خوشا آن كس كه پوشد ثوب تقوا *** جمال وعزت و زينت نماز است

تو را طاعت به عزت مى‏رساند *** نشان اين سيادت در نماز است

در آن روزى كه باشد روز محشر *** زاول چيز صحبت در نماز است

نمازت مانع از هر نوع گناهى *** مسلمان را سلامت درنماز است

/ 158