1. فرا گرفتن ادبيات عربى به مقدار نياز.2. آشنايى به محاورات عرفى و زبان مردم مورد خطاب قرآن وسنت و پرهيز از مخلوط كردن مفاهيم عرفى با دقايق علمىو عقلى.3. آشنايى به علم منطق.4. دانستن مسائل مهم اصول فقه كه در فهم احكام شرعى مؤثر است.5. آشنايى به علم رجال به مقدار احتياج در تشخيص صحت و سقم روايات.6. انس و آشنايى به قرآن و سنت، كه بيش از هر چيز در استنباط حائز اهميت است.7. داشتن تمرين استنباط بهطورىكه برايش قوه (و ملكه) استنباط حاصل شده باشد.8. جستجوى كامل از آرا و نظريات پيشينيان تا فقيه در جهتخلاف شهرت و اجماع قرار نگيرد.9. بررسى فتاوا و اخبار اهل سنت، مخصوصا در مورد تعارض اخبار چه بسا كه در فهم احكام به مجتهد يارى دهد.10. به كار بردن جهد و كوشش كامل و به كارگرفتن همه توان در استنباط احكام.وقتى مجتهد باشرايط فوق، احكام شرعى را استنباط نمود، مىتواند، به آنچه به دست آورده عمل كند و چنانچه فرضا استنباط او بر خلاف واقع در آيد، معذور خواهد بود.3. افتامجتهدى كه با شرايط ياد شده به اجتهاد مىپردازد و حكم واقعى يا ظاهرى را استنباط مىكند، همانطور كه مىتواند به آن عمل كند، مىتواند به آن فتوا دهد. (14)4. مرجع فتواكسى كه مرجع فتواست، و بر ديگرى جايز يا واجب است كه بهوى مراجعه و در احكام شرعى از وى پيروى نمايد، بايد داراى شرايط زير باشد:1. عالم باشد (و بنا بر احوط، در صورت امكان، بايد اعلم بوده و احاطهاش بر مسائل فقهى از مجتهدان ديگر بيشتر باشد).2. مجتهد باشد.3. عادل باشد (عدالتخصلتى است پايدار كه همواره شخص را به تقوا و ترك محرمات و انجام واجبات وا مىدارد).4. با ورع و با تقوا باشد.5. و بنابر احتياط، حريص به دنيا و رياست طلب نباشد.در حديثى، به نقل از امام حسن عسكرى عليه السلام آمده است:«من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواه، مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه;فقيهى كه خويشتندار، نگهبان دين و مخالف هوا و هوس بوده و تنها مطيع رهبر الهى خود باشد، بر عامه مردم است كه از او پيروى كنند.»5. قضاوتيكى از شؤون فقيه، قضاوت است، او مىتواند به خصومتها و نزاعها پايان دهد.6. زعامت و ولايت فقيهزعيم و ولى فقيه كسى است كه عالم به سياستهاى دينى و برقرار كننده عدالت اجتماعى در ميان مردم است و طبق روايات، ولى فقيه، وارث پيامبران و بهترين خلق خدا بعد ازائمه است و مجارى امور و احكام و دستورات، به دست اوست.