سلیم بن قیس هلالی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلیم بن قیس هلالی - نسخه متنی

مهدی احمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










سُليم بن قيس هلالي

مهدي احمدي

اشخاص زيادي ادعاي پيروي، همراهي و محبت به اهل‏بيت عليهم‏السلام را دارند اما مشقّات و سختي‏هاي فراوان راه ولايت عده‏اي را از ادامه دادن سير در اين راه منصرف مي‏سازد. عده‏ي كمي هم هستند كه تحت هر شرايطي از پيروي اهل‏بيت عليهم‏السلام دست برنمي‏دارند. ميثم تمار، كميل بن زياد، عمروبن حمق خزاعي و سليم بن قيس هلالي از اين دسته‏اند.(1)

اصل و نسب سليم

نامش سليم و پدرش قيس است. كنيه‏اش اباصادق(2) و قبيله‏اش بني‏هلال بن عامر است. قبيله بني‏هلال در جنوب شرقي مكه سكونت داشت. نسب اين قبيله از طريق عدنان... و اسماعيل عليه‏السلام به حضرت ابراهيم خليل اللّه عليه‏السلام مي‏رسد. نسب پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نيز از طريق عدنان... و اسماعيل عليه‏السلام به ابراهيم خليل‏اللّه عليه‏السلام مي‏رسد.(3)
تولد
سليم دوسال قبل از هجرت، در اطراف كوفه چشم به جهان گشود. او خردسالي خود را در كوفه سپري كرد. و از سواد خواندن و نوشتن برخوردار شد. او 12 ساله بود كه حضرت محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله رحلت كرد.(4)

صحابي ائمّه

سليم از اصحاب امام علي، امام حسن، امام حسين و امام سجاد عليهم‏السلام بود. وي فرزند خردسال امام سجاد عليه‏السلام ، را نيز ملاقات كرد. عده‏اي او را از اصحاب امام باقر عليه‏السلام شمرده‏اند.(5)

سليم در عصر حكومت عمر و عثمان

در 17 سالگي وارد مدينه شد. او كه از احاديث نبوي در شأن ومنزلت اهل‏بيت عليهم‏السلام بي‏اطلاع نبود، وقتي با ورود به مدينه جدايي فاحش قرآن و عترت را مشاهده كرد، به سختي آزرده گشت و به دامان پاك امام علي عليه‏السلام پناه برد و همراه و شيفته آن حضرت شد.(6)
غاصبان خلافت نشر احاديث پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را كه متممّ و مكمّل قرآن بود، به ضرر خود مي‏ديدند. لذا نشر احاديث بعداز رحلت حضرت محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با عكس العمل شديد خلفا مواجه شد. اولين قدم را ابوبكر برداشت و 500 حديثي كه جمع آوري كرده بود، آتش زد. خليفه دوم شعارش اين بود: قرآن ما را بس است. بدين ترتيب او نيز به شدت مانع از فعاليت محدثان شد. در زمان عثمان اين فرهنگ زشت تثبيت شد و به اوج خود رسيد. لذا محدثان و اصحاب پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به زندان افتادند، شكنجه شدند و تبعيد گشتند. عبداللّه بن مسعود، در جواب جواني كه سؤال كرد: ائمه چند نفرند؟ گفت: مدت هاست كه كسي سؤالي از من نپرسيده است!

اولين كتاب شيعه

سليم با ورود به مدينه و مشاهده جوّ حاكم، تأليف كتابش را آغاز كرد.بعضي كتاب سليم را اولين كتاب اسلام دانسته‏اند. اما مسلم است كه اولين كتاب مكتب شيعه، كتاب سليم است. او احاديثش رامخفيانه جمع آوري مي‏كرد.

شبهه
كتاب سليم اولين كتاب شيعه نيست. زيرا مصحف حضرت فاطمه عليها‏السلام و تفسير قرآن اميرمؤمنان علي عليه‏السلام قبل از كتاب سليم نوشته شده است.

جواب: منظور از اولين كتاب شيعه كتابي است كه يكي از مردم عادي نوشته است، نه يكي از معصومين.(7)
اساتيد
سليم 23 سال از محضر بزرگ‏ترين معلم بشريت بعد از نبي‏اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، يعني علي عليه‏السلام استفاده كرد. او همچنين از محضر بزرگاني چون سلمان فارسي، ابوذر، جابربن عبداللّه انصاري، عبداللّه بن جعفرطيار، ابن عباس، عمار، براءبن عازب، ابوسعيدالخدري و... استفاده كرد.(8)
شاگردان
شاگردان سليم عبارتند از: ابان بن تغلب، ابان بن خلف، ابراهيم بن عثمان، ابراهيم بن عمر اليماني، ابان بن ابي‏عياش و...(9)

احاديث سليم

سليم احاديث بسياري را درفقه نقل كرده است. مسائل مهم زمان پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نيز در كتاب سليم آمده است. او حادثه بزرگ غدير خم، احتضار پيامبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، مانع شدن عده‏اي از وصيت آن حضرت، سقيفه و غصب خلافت را از زبان شاهدان نقل كرده است.

سليم 23 سال از محضر بزرگ‏ترين معلم بشريت بعد از نبي‏اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، يعني علي عليه‏السلام استفاده كرد.

سلمان فارسي درسال 16 ه·· .ق به مدائن رفت. سليم براي نوشتن احاديث پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و حوادث عصر آن حضرت كه سلمان به خاطر سپرده بود، بارها به مدائن سفر كرد.

سلمان فارسي درسال 16 ه·· .ق به مدائن رفت. سليم براي نوشتن احاديث پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و حوادث عصر آن حضرت كه سلمان به خاطر سپرده بود، بارها به مدائن سفر كرد.

سليم در موسم حج با ابوذر به مكه رفت و خطبه آتشين ابوذر در كنار كعبه را نوشت. وي در سال 34 ه·· .ق كه ابوذر به ربذه تبعيد شد، به آن جا سفر كرد تا احاديث بيش‏تري از صحابي رسول خدا بشنود.(10)
از او نزديك به 850 روايت به دست ما رسيده است كه بخشي از آن‏ها در كتابش آمده است و بخش ديگري از احاديثش را ديگران نقل كرداند.(11)

سليم درزمان حكومت امام علي عليه‏السلام

سليم كه جهاد علمي خودش را تا آن موقع به خوبي انجام داده بود، لباس رزم پوشيد. در جنگ جمل، در خط مقدم سپاه اميرالمؤمنين عليه‏السلام قرار گرفت و گوشه هايي از اين جنگ را در كتابش نوشت.

سليم در سال‏هاي 36 ـ 38 ه·· .ق مكاتباتي كه بين معاويه و امام علي عليه‏السلام رد و بدل شد، را نوشت. او در جنگ نيز شركت كرد و حوادث آن را نوشت.

او در ذكر وقايع سال 38 ه·· .ق شهادت محمدبن ابي‏بكر را ذكر مي‏كند و مي‏گويد: در همين سال، طفلي را نزد اميرالمؤمنين عليه‏السلام ديدم كه سجاد عليه‏السلام بود.

سليم در سال 40 ه·· .ق در جنگ نهروان شركت جست. در رمضان همان سال بود كه بزرگ‏ترين مصيبت عمر خويش را ديد كه شهادت حضرت علي عليه‏السلام بود. او تا آخرين ساعات در كنار حضرت علي عليه‏السلام ماند و وصيت اميرمؤمنان به فرزندش امام حسن عليه‏السلام را نوشت.(12)

سليم در عصر سه امام ديگر

بعد از صلح امام حسن عليه‏السلام معاويه تمام تلاش خود را در راستاي ترويج روش خلفاي سه گانه به كاربست و مانع نقل احاديث شد. معاويه علاوه برآن، به جعل احاديث كذب پرداخت و مانع روشن شدن حقايق گشت. سليم بعد از شهادت حضرت علي عليه‏السلام به جمع اصحاب امام حسن عليه‏السلام پيوست و صلح امام حسن عليه‏السلام با معاويه را نگاشت. امام حسن عليه‏السلام بعد از صلح به مدينه رفت و او در كوفه ماند. او در سال 50 ه·· .ق كه معاويه از مردم مدينه، بخصوص از قيس بن سعدبن عباده بيعت مي‏گرفت، به مدينه سفر كرد كه سفرش با شهادت غريبانه و مظلومانه امام حسن عليه‏السلام مصادف شد. اوبه خاطر جوّ مسموم جامعه تصميم گرفت كتابش را از بين ببرد، اما بعد پشيمان شد.(13)
بعد از شهادت امام حسن عليه‏السلام او از اصحاب و ياران امام حسين عليه‏السلام گشت. در سال 58 ه·· .ق دو سال قبل از مرگ معاويه، با امام حسين عليه‏السلام به حج رفته و خطبه آن حضرت را در «مني» نقل كرد. اين سخنراني اولين جرقه انقلاب امام حسين عليه‏السلام بود.(14)
از سرنوشت سليم در جريان قيام امام حسين عليه‏السلام و قيام مختار چيزي در دست نيست، اما مورخان احتمال زياد مي‏دهند كه در آن سال‏ها در زندان‏هاي عبيداللّه بن زياد اسير بوده باشد.

سليم بعداز خلاصي از زندان، به امام زين العابدين عليه‏السلام پيوست و امام باقر عليه‏السلام را كه هفت سال يا بيش‏تر داشت، ملاقات كرد.(15) او همچنان بين كوفه و مدينه در رفت و آمد بود، تا اين كه حجّاج در سال 75 ه·· .ق از طرف عبدالملك به كوفه آمد و حاكم آن جا شد. حجاج فوراً سراغ سليم را گرفت. سليم كه جان خود را در خطر ديد، از كوفه گريخت و به طرف ايران آمد و در شهر نوبندجان فارس (نوبندگان ممسني) به ابان بن ابي‏عياش، كه احتمالاً نسبتي با او داشت، پناه برد. ابان در آن زمان جوان 14 ساله‏اي بود كه مي‏توانست قرآن بخواند. او از سليم سؤالاتي راجع به حوادث صدر اسلام و جنگ‏هاي پيامبرگرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏پرسيد و سليم جوابش را مي‏داد. بعد از مدتي كه باهم كاملاً آشنا شدند، سليم به ابان گفت: آنچه را دوست داشتم، در تو ديدم. لذا كتابم (با ارزشمندترين چيزي كه دارم) را به تو مي‏دهم، به شرط اين كه:

1 ـ تا زنده‏ام به كسي، چيزي نگويي.

2 ـ بعد از مرگم، از اين كتاب فقط براي شيعيان و محبان علي عليه‏السلام حديث بخواني.

3 ـ هرگاه احساس كردي حادثه‏اي مي‏خواهد برايت اتفاق بيفتد، كتاب را به يكي از شيعيان راستين علي عليه‏السلام بدهي.

ابان شرايط را پذيرفت و سليم يك بار از اول كتاب تا آخرش را خواند تا ابهامي باقي نماند. سپس كتاب را به ابان داد.(16)

سرنوشت كتاب سليم

ابان كتاب را از سليم گرفت و به وصيت‏هاي او عمل كرد و در حفظ آن كوشيد. رواياتي را هم خودش بر صفحات كتاب افزود و يك ماه قبل از مرگش، در عالم رؤيا سليم را درخواب ديد كه مي‏گفت: اي ابان! تو چند روز ديگر خواهي مرد. درباره امانتي من از خدا بترس! مبادا آن كتاب ضايع شود و به آنچه به من قول داده‏اي، عمل نكني؟! اين كتاب را به دست يكي از شيعيان اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام بده و به قولت وفاكن.

ابان از خواب برخاست و طبق هر روز، بيرون رفت و عمربن اذينه را ملاقات كرد و كتاب را به او داد و يك ماه بعد در گذشت.

عمربن اذينه كتاب را در دسترس هفت نفر از صحابي معصومين عليهم‏السلام از جمله: محمدبن بن ابي‏عمير، حمادبن عيسي و... قرار داد، تا از روي آن بنويسند. اين كتاب سلسله وار نقل شده، تا اكنون به دست ما رسيده است. از اين كتاب 10 نسخه در كتابخانه‏هاي ايران، عراق و هند موجود است. اين كتاب سه بار مورد تحقيق علما قرار گرفت و مكرراً چاپ شد و همچنين سه بار به زبان فارسي مورد تحقيق قرار گرفت و بارها چاپ شد. يك بار نيز به زبان اردو ترجمه شد. از اين كتاب بيش از 135 نفر حديث نقل كرده‏اند كه نشانگر اعتبار فراوان آن است.(17)
اين كتاب به اسم‏هاي مختلفي نام گذاري شده است. مشهورترين نامش «كتاب سليم» است. «اسرار آل محمد عليهم‏السلام » و «كتاب السقيفه» نامه‏هاي ديگر آن است.(18)

سليم و كتابش از ديدگاه معصومين عليهم‏السلام

سليم خطاب به اميرالمؤمنين عليه‏السلام عرض كرد: از خدا بخواهيد مرا در دنيا و آخرت از اولياي شما قرار دهد. آن حضرت فرمود: بارالها! سليم را از اولياي ما قرار بده.

حضرت علي عليه‏السلام به سليم فرمود: ولايت ما كه خداوند معرفت آن را به شما داده و بدين وسيله به شما منت گذارده است، خبره شدن در آن از شناخت طلا و نقره مشكل‏تر است. عده كمي از امت به آن معرفت دارند. پس خدا را شكركن و آنچه به تو عطا كرده است، را با سپاسگزاري حفظ كن. خداوند ولايت ما را كه تو داري، فقط به انتخاب شدگان از خلقش مي‏دهد.(19)
سليم احاديثي را از كتابش براي امام حسن و امام حسين عليهما‏السلام خواند كه آن‏ها در جواب فرمودند: اين جا درست است و ما از پدرمان شنيده‏ايم.

ابان بن ابي‏عياش مي‏گويد: بعد از مرگ سليم، به بصره رفتم وحسن بصري را ديدم. كتاب را مخفيانه به او نشان دادم. مقداري از كتاب را خواند و گفت: سليم درست نوشته است، من هم اين احاديث را از اميرالمؤمنين عليه‏السلام شنيده‏ام. بعد از آن، به مكه و مدينه رفتم و به خدمت امام زين العابدين عليه‏السلام رسيدم. ابوالطفيل و عمر بن ام‏سلمه، دو نفر از صحابه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله هم درحضورش بودند، سه روزمتوالي كتاب را به ابوالطفيل و عمربن ام سلمه دادم و آن‏ها كتاب را نزد امام سجاد عليه‏السلام خواندند. در پايان روز سوم، آن حضرت فرمود: سليم راست گفته است و اين‏ها احاديث ماست و به آن‏ها علم داريم. ابوالطفيل و عمربن ام سلمه نيز گفتند: همه اين احاديث را از زبان پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، علي عليه‏السلام و سلمان و... شنيده‏ايم.

ابان حديثي از احاديث كتاب سليم را براي امام باقر عليه‏السلام و امام صادق عليه‏السلام ، جداگانه خواند و هر دو امام فرمودند: سليم راست گفته است.(20)
امام صادق عليه‏السلام در مورد كتاب سليم مي‏فرمايد: اگر شيعيان ما كتاب سليم را نداشته باشند، مثل اين است كه چيزي از احكام ما را نمي‏دانند. كتاب سليم الفباي شيعه و سري از اسرار آل محمد است.(21)

سليم و كتابش از ديدگاه بزرگان

ابان بن ابي‏عياش: هيچ كس را مثل او بزرگوار، متواضع و ناراحت از شهرت اسمي نديدم. او پيرمردي متعبد و نوراني بود.(22)
نجاشي: او از اصحاب حضرت علي عليه‏السلام و صاحب كتاب مشهوري است.(23)
شيخ طوسي: او هماره همراه حضرت علي عليه‏السلام بود.(24)
علي بن احمدالحقبقي: او از اصحاب خاص حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام بود.(25)
علامه مامقاني: او از اصحاب حضرت علي عليه‏السلام و از علماي مشهور عامه و خاصه است.

علامه حلي: او در فن خود مجتهد بود.(26)
ميرزا محمدباقر خوانساري: اواز ياران اهل‏بيت عليهم‏السلام ، از كساني بود كه به ائمه عشق مي‏ورزيدند، از اصحاب خاص اميرمؤمنان عليه‏السلام بود؛ نزد ائمه بي‏نهايت محبوب بود و مكاني رفيع داشت و به منزله اركان اربعه بود. او در دين خود محكم و استوار بود.(27)
كشي: به صحت كتابش شهادت مي‏دهم.(28)
علامه اميني: او يكي از تابعين كبير و كسي است كه شيعه و غير شيعه به او و كتابش استناد مي‏كنند. او مورد اعتماد بزرگاني چون حكاني است.(29)
نعماني: كتاب سليم اصلي از اصول است.(30)
قاضي بدرالدين سبكي و ابن نديم، از علماي بزرگ اهل‏سنت: كتاب سليم اولين كتابي است كه در شيعه پيدا شده است.(31)
شيخ صدوق، كليني، ابن بابويه، علامه مجلسي، شيخ بهائي، محدث نوري، شيخ مفيد، شيخ حرعاملي، ابن شهرآشوب، طبرسي و... ضمن نقل حديث، او را مورد اعتماد و ثقه مي‏دانند.

چند گل از گلستان رواياتش

1 ـ سليم مي‏گويد: به مقدادگفتم: بهترين فضيلتي كه از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله راجع به علي عليه‏السلام شنيده‏اي، بگو. مقداد گفت: از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله شنيدم كه فرمود: «علي حاكم و قاضي اين امت است. راه مستقيمي است كه براي نجات از گمراهي مي‏توان به آن پناه برد و از كوردلي بيدار گشت. به وسيله او مي‏توان از ترس درامان بود و از مرگ (دل) به او پناه برد. و به وسيله او گناهان محو و ظلم و ستم دفع مي‏شود. و رحمت مي‏آيد. او چشم بيناي خدا و گوش شنوا و زبان گوياي خدا در ميان خلق خداست. او طناب قوي و محكم خداوندي است و ريسمان مورد اعتماد خداست كه پاره شدن ندارد. او دژ خداوند است كه هركس وارد آن دژ شد، درامان است. علي وسيله هدايت خداوند و پل صراط در قيامت است. (همه اعمال با او سنجيده مي‏شود.) هركه او را بشناسد، به سوي بهشت و نجات راه پيدا مي‏كند و هركه او را انكار كند، با صورت به آتش مي‏افتد.»(32)
2 ـ سليم از ابن عباس نقل مي‏كند: روزي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله درحضور جمعي، سرنوشت اهل‏بيت خود را مي‏گفت؛ تا اين كه علي عليه‏السلام درحالي كه مي‏گريست، از جا برخاست و فرمود: پدر و مادرم فداي تو! يا رسول‏اللّه! آيا شما نيز كشته مي‏شويد؟
فرمود: «آري. من با زهر شهيد مي‏شوم و تو با شمشير. محاسنت از خون سرت خضاب خواهد شد. پسرم، حسن با زهر و حسينم با شمشير كشته خواهند شد. او را طغيانگر، فرزند طغيانگر و زناكار، فرزند زناكار خواهد كشت.(33)
3 ـ سليم از امام علي عليه‏السلام نقل مي‏كند كه فرمود: نفاق برچهار چيز استوار است:

1 ـ هوس‏راني 2 ـ تسامح
3 ـ كينه توزي 4 ـ طمع(34)
وفات
سليم بعد از عمري تلاش و پيكار در ميدان‏هاي جنگ و فعاليت در عرصه‏هاي فرهنگي، در سال 76 ه·· .ق در 78 سالگي، در شهر نوبندجان فارس به ديار باقي شتافت و ظاهراً در همان جا به خاك سپرده شد.(35)
عده‏اي از مورخان فوت او را در سال 90 ه·· .ق مي‏دانند.(36)








1 ـ قهرمانان اسلام، ج 1، ص 152.

2 ـ رجال نجاشي، ص 8.

3 ـ موسوعه قبائل العرب، ج 2، ص 3.

4 ـ كتاب سليم، ج 1، ص 44.

5 ـ تنقيح المقال في‏احوال الرجال، ج 2، ص 52.

6 ـ كتاب سليم، ج 1، ص 46.

7 ـ اسرار آل محمد(ص) ترجمه انصاري، ص 28.

8 ـ همان، ص 4.

9 ـ معجم رجال الحديث، ج 8، ص 221.

10 ـ كتاب سليم، ج 1، ص 47.

11 ـ معجم رجال الحديث، ج 8، ص 221.

12 ـ كتاب سليم، ج 1، ص 47.

13 ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 52.

14 و 15 ـ الغدير، ج 1، ص 198.

16 ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 53.

17 ـ اسرار آل محمد(ص)، ص 38.

18 ـ الغدير، ج 1، ص 81.

19 ـ اسرار آل محمد، ص 10.

20 ـ رجال الكشي، ص 104 و بحارالانوار، ج 36، ص 273.

21 ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 53.

22 ـ رجال علامه حلي، ص 83 و اسرار آل محمد(ص)، ص 9.

23 ـ رجال نجاشي، ص 8.

24 ـ رجال طوسي، ص 91.

25 ـ رجال علامه حلي، ص 83.

26 ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 53.

27 ـ روضات الجنات، ج 4، ص 66.

28 ـ رجال علامه حلي، ص 83 و رجال الكشي، ص 104.

29 ـ الغدير، ج 1، ص 66.

30 ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 53.

31 ـ اسرار آل محمد، ص 9.

32 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 84 و اسرار آل محمد(ص)، ص 240.

33 و 34 ـ اسرار آل محمد(ص)، ص 222.

35 ـ همان، ص 29.

36 ـ همان و الغدير، ج 1، ص 81.

/ 1