جنگ صلیبی هشتم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ صلیبی هشتم - نسخه متنی

محمدرضا پاک

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جنگ صليبى هشتم

محمدرضا پاك (1)

جنگ صليبى هشتم (9 ـ 668 ق) با هدف سرنگونى دولت حفصى در تونس روى داد. اين جنگ بزرگ‏ترين و آخرين جنگ از مجموعه جنگ‏هاى كلاسيك صليبى بود كه هم‏زمان با حمله‏ى مغول به شرق روى داد. برخى از نويسندگان غربى آن را بيهوده‏ترين جنگ صليبى دانسته‏اند. مقاومت مردم و علماى افريقيه و سرانجام شكست صليبى‏ها، از مهم‏ترين حوادث تاريخى دولت حفصى است كه نقش اساسى در عرصه‏ى روابط بين الملل داشت.

واژه‏هاى كليدى: جنگ‏هاى صليبى، بنى حفص، تونس، لوئى نهم، المستنصرباللّه‏.

نگاهى به دولت حفصى

با فروپاشى دولت موحدين در مغرب و آندلس (667 ق)، قلمرو وسيع آنها بين چهار دولت (بنى مرين، بنى عبدالواد، بنى حفص، بنى الاحمر) تقسيم شد. مهم‏ترين اين دولت‏ها توسط فرزندان شيخ عبدالواحد حفصى شكل گرفت كه خود از اصحاب عشره، ياران خاص ابن تومرت بود و فرزندان او نيز از عناصر اصلى دولت صدساله‏ى موحدين بودند. دولت حفصى كه در افريقيه (تونس) برپا شد و خود را جانشين خلافت موحدين مى‏دانست، در سال 627 قمرى توسط ابو زكريا عبدالواحد استقلال يافت. بعد از او پسرش ابوعبداللّه‏ محمد كه بزرگ‏ترين امير دولت حفصى بود، از امير مكه لقب خلافتى المستنصر باللّه‏ گرفت و همه‏ى دولت‏هاى مغرب و آندلس و دولت مماليك مصر و شام با او بيعت كردند. چهار دهه حكومت او از شكوفاترين دوره‏هاى تمدن اسلامى بود.

دولت حفصى روابط خوبى با دولت‏هاى مسيحى و مسلمانان برقرار كرد. 25 تن از خاندان حفصى به‏طور موروثى تا سال 981 قمرى به مدت 378 سال حكومت كردند. در اثر حملات متعدد پرتغالى‏ها و هم‏پيمانان آنها و نيز دولت عثمانى و رقابت اين دول بر سواحل مديترانه‏ى غربى، سرانجام، تونس تحت تصرف كامل دولت عثمانى در آمد و اين دولت در سال 981 قمرى سقوط كرد. در يك نگاه، پيدايش حفصيان در آفريقاى شمالى، گوياى دولت قدرتمند و بزرگى است كه حدود چهار قرن آن منطقه را تحت سلطه‏ى خود داشت. اين دولت يادآور روزهاى آبادانى و رفاه اقتصادى و پيشرفت فرهنگى در تاريخ كشور تونس است. از جمله مهمترين حوادث سياسى كه در آغاز حكومت حفصيان روى داد حمله متحدان مسيحى با حمايت و هزينه كليسا به تونس و اشغال شش ماهه‏ى بندر قرطَاجَنَّه بود. لوئى نهم (2) شاه فرانسه (د 1280 م) ـ پيشواى سياسى صليبى‏ها كه در هاله‏اى از تقدس و معنويت يك مجاهد مسيحى شناخته شده بود ـ كار هماهنگى و تدارك حمله به تونس را سامان داد. در زمينه علل و نتايج جنگ صليبى هشتم نظريات متفاوتى ارائه شده است كه جا دارد مورد بررسى قرار گيرد.

زمينه‏ها و علل نبرد صليبى هشتم

دليل توجه به علل حمله‏ى لوئى نهم به تونس اين است كه او در جهت هدف ثابت خود، يعنى باز پس‏گيرى اورشليم (بيت المقدس)، مى‏بايست به مقصد فلسطين و يا مصر حركت مى‏كرد و در دعوت از سران دولت‏هاى صليبى نيز همين مطلب را اعلام كرد، اما در دهمين روز سفر، در نزديكى آب‏هاى تونس، طى جلسه‏اى خصوصى كه فقط برخى از نزديكان او و بعضى از رؤساى نيروهاى صليبى همراه او حضور داشتند، اعلام كرد كه پيش از شروع جنگ در شرق، قصد دارد به تونس حمله كند. دلايلى كه در مورد اين موضوع ذكر شده است عبارتنداز:

1. تحريك بازرگانان فرانسوى؛

2. موقعيت جديد تونس در جهان اسلام و انتقام شكست لوئى در مصر و پاسخ به تحقير او توسط مستنصر؛

3. اميد به مسيحى شدن تونس؛

4. توطئه پادشاه صقليه (سيسيل).

در ذيل به شرح و بسط هر يك از موارد فوق مى‏پردازيم.

در بين دلايل متعددى كه در اين مورد ذكر شده است، ابن خلدون، ضمن توجه به هدف و انگيزه‏ى اصلى فرنگى‏ها، به بهانه‏ى ظاهرى آنها براى حمله به تونس اشاره كرده است. او با ذكر سابقه‏ى جنگ‏هاى صليبى، به‏طور مجمل از تصرف سواحل شام توسط فرنگى‏ها و آرزوى آنها در بازپس‏گيرى اورشليم (بيت المقدس) ياد كرده است. باز پس‏گيرى بيت المقدس در 538 قمرى به‏دست صلاح الدين ايوبى و بازگشت متصرفات صليبيون در شام به دامن اسلام، باعث شد آنها پس از گذشت سال‏ها، بار ديگر در اواسط قرن هفتم دور جديدى از جنگ‏هاى صليبى را براى استرداد بيت المقدس آغاز كنند.1 اولين دور اين حملات به مصر بود كه به شكست مفتضحانه‏ى صليبى‏ها در سال 647 قمرى منتهى شد. لوئى نهم كه رهبرى جنگ را به عهده داشت، به شدت تحقير و در اسكندريه زندانى شد و سرانجام با فديه‏اى سنگين و به شرط اين‏كه ديگر به خاك مسلمانان تجاوز نكند، آزاد گرديد؛ اما اندكى بعد، نقض پيمان كرد و به بهانه‏ى ظلم سلطان حفصى نسبت به بازرگانان فرانسوى به تونس حمله كرد.2 ابن شماع درباره‏ى جزئيات داستان بازرگانان فرانسوى، مى‏نويسد:

يمانى [الُلِيانى]3 300 هزار دينار طلا از تجار فرانسوى براى مدت معينى قرض كرده بود؛ اما هنگامى كه آنها چنين مطلبى را ادعا كردند، با انكار سلطان حفصى روبه‏رو شدند لذا به لوئى نهم شكايت بردند و او را به جنگ با تونس تحريك كردند. طرح تحريك تجار فرانسوى بهانه‏اى بود كه شاه فرانسه براى حمله به تونس از آن استفاده كرد؛ زيرا زمانى كه مستنصر از عزم لوئى براى حمله به تونس آگاه شد، گروهى را در سال 667 قمرى / 1269 ميلادى همراه با مبالغى طلا نزد او فرستاد تا مسائل بين بازرگانان تونسى و فرانسوى فيصله يابد و با مذاكره از حمله‏ى وى جلوگيرى شود. لوئى طلاها را گرفت و گفت: منتظر جنگ در خاك خود باشيد. در همين جلسه يكى از فرستادگان مستنصر قصيده‏ى ابن مطروح، شاعر مصرى، در هجو لوئى در شكست مصر را خواند. مفاد اين قصيده، زندانى شدن لوئى در مصر در خانه ابن لقمان را به او متذكر شده است.




  • قل للفرنسيس اذا جئتَه
    دار ابن لقمان على حالها
    و القيد باق و الطواشى صبيح



  • مقال صدق من وزير نصيح
    و القيد باق و الطواشى صبيح
    و القيد باق و الطواشى صبيح



هنوز اين قصيده به پايان نرسيده بود كه خشم لوئى را برانگيخت و از نقض عهد خود در مورد حمله به تونس عذر خواست و خود را براى حمله به تونس آماده كرد.4

اين جملات حاكى از وجود افراد مختلف با نظرهاى متفاوت در هيئت نمايندگى مستنصر به پاريس است.

دليل و بهانه‏ى ديگر لوئى در حمله به تونس اين بود كه گروهى از سربازان ترك در مراسمى از مقابل مستنصر عبور مى‏كردند؛ او گفت: اين‏ها كسانى‏اند كه طاغوت فرنگ را اسير كردند5 و سپس آزاد نمودند. خبر تحقير و تمسخر لوئى نهم در اين مراسم به گوش او رسيد و وى قصد حمله به تونس كرد.6

هدف او از حمله به مصر در 647 قمرى معامله با مسلمانان براى باز پس‏گرفتن اورشليم در برابر دمياط بود كه با شكستى مفتضحانه مواجه شد و تحقير ناشى از آن هم‏چنان بر دوش او سنگينى مى‏كرد، ولى از بيم تكرار آن تجربه، چشم از مصر دوخت و در پى آن بود تا آن شكست را در تونس جبران كند؛ زيرا تونس مورد توجه جهان اسلام قرار گرفته بود و خود را وارث حقيقى خلافت اسلامى معرفى مى‏كرد. بنابراين حمله به تونس مانند حمله به نقطه‏اى صاحب نفوذ در جهان اسلام بود و او گمان مى‏كرد كه از اين طريق مى‏تواند خواسته‏هاى خود در مورد فلسطين را به اجرا درآورد.7 در حقيقت ترس صليبى‏ها از نزديكى مصر و تونس، محرك واقعى لوئى براى حمله به تونس بود و صرف تحقير لوئى در مراسمى با حضور سربازان ترك، نمى‏توانست انگيزه‏ى اصلى او باشد.

همچنين در رأس فعاليت‏هاى دول صليبى، به ويژه اقدامات لوئى نهم، تلاش گسترده براى مسيحى كردن دولت‏هاى اسلامى بود. تونس از جمله حوزه‏هاى بسيار فعال اين سياست بود. از اين‏رو، گروه‏هاى متعددى از راهبان و بزرگان كليساى روم از آغاز پيدايش دولت حفصى، به ويژه از زمان روى كار آمدن المستنصر باللّه‏ كه روابط دوستانه‏اى با دول مسيحى داشت، در شهرهاى تونس در كار تبليغِ مسيحيت بودند. از جمله سرسخت‏ترين و مشهورترين اين مبلغان كه خود پرچم‏دار تبليغ مسيحيت بود، ريمون لول (1233م ـ 1310م) بود.8 او بارها براى تبليغ مسيحيت به شهرهاى مختلف تونس سفر كرد. از سوى ديگر، گروه زيادى از راهبان، لوئى را متقاعد ساختند كه مستنصر و بسيارى از علماى تونس آماده‏ى پذيرش مسيحيت‏اند. برخى از محققان، همين مبشران مسيحى را از جمله عوامل مهم تحريك لوئى در حمله به تونس مى‏دانند؛9 اما قراين نشان مى‏دهد كه اين سخنِ موجهى نيست؛ چون مبلغان مسيحى بنابر مصالح سياسى دولت حفصى و حفظ روابط تجارى با جمهورى‏هاى ايتاليا، به ويژه جنوا و نيز روابط خاص حفصى‏ها با صقليه كه با تسامح كاملى در جريان بود، به تونس رفت و آمد مى‏كردند. با اين حال، فعاليت‏هاى مسيحيان از آغاز با مقاومت‏هاى جدى و خصومت‏آميز مسلمانان روبه‏رو شد. فعاليت‏هاى ريمون لول، طراح عمليات مذهبى مسيحيان در شمال آفريقا، چندين بار در شهرهاى تونس تحريم شد؛ حتى وى در بجايه توسط قاضى شهر به زندان افتاد و سپس تبعيد شد و سرانجام مردم در همين شهر او را كشتند. مسيحى شدن مستنصر به عنوان خليفه‏ى مسلمين نيز پذيرفتنى نيست. او در رأس حوزه‏ى بزرگى از علما و فقها و دانشمندان مسلمان بود كه حامى خلافت وى بودند. برونشويك آن را خدعه‏ى مستنصر مى‏داند.10 برخى از نويسندگان غربى هم به بى‏پايه بودن اين مطلب تصريح كرده‏اند. رانسيمان مى‏نويسد:

لوئى به افسون برادر معتقد گشت كه امير تونس آماده‏ى قبول مسيحيت است و فقط يك قدرت‏نمايى كوچك كافى است تا او به جرگه‏ى مسيحيان درآيد. شايد رنجِ بيمارىِ چشم، خرد لوئى را كور ساخته بود.11

حوادث بعدى و مقاومت سرسختانه‏ى تونس در برابر صليبى‏ها نيز بطلان اين مطلب را ثابت كرد.

شكست تلاش‏هاى سران صليبى، به ويژه لوئى، در مسيحى كردن دولت‏هاى مغول نيز از جمله قراين بطلان مسيحى شدن مستنصر است. به‏طور كلى آنها نتيجه‏اى ناچيز از اين برنامه به دست آوردند.12 مغول‏ها هيچ گاه آيين خود را به نفع مسيحيت ترك نكردند و صليبى‏ها نه تنها در مسيحى كردن دولت‏ها موفق نبودند و همه‏ى دولت‏ها از قبول دعوت آنها امتناع كردند، بلكه سقوط دولت مسيحى بيزانس از دستاوردهاى منفى آنها در قرون وسطى بود.13

به هر حال، ظاهرا طرح قبول مسيحيت از سوى مستنصر، وسيله‏اى بود كه لوئى از آن براى جلب حمايت پاپ و سران دول مسيحى و راهبان و مقدسان مسيحى براى شركت در لشكركشى استفاده نموده است؛ البته زمينه‏ى طرح چنين ادعايى در مورد تونس وجود داشت و چنانكه اشاره شد، روابط‏ى دوستانه‏ى مستنصر با مسيحيان، سابقه‏ى تاريخى عميق و گسترده‏ى مسيحيت در تونس و ميزان بالاى كار فرهنگى مبلغان كليسا در آن‏جا و رفت و آمد زياد تجار مسيحى و جمعيت مسيحى ساكن در برخى نقاط تونس، طرح چنين ادعايى را تا حدودى موجه جلوه مى‏داد؛ به همين جهت «بلافاصله بعد از آن‏كه غازان خان، ايلخان مغول، شام را در 1299 ميلادى / 697 قمرى در زير نگين خود گرفت، ريمون لل [لول]، عازم شام شد و همه‏ى تلاش‏هاى خود را براى دعوت او به مسيحيت به كار بست؛ اما غازان كه خود نومسلمانى غيور بود، احيانا به آسانى دل در گرو دوستى مسيحيان نمى‏نهاد. با مرگ غازان در 1316 ميلادى، آخرين مجال اتحاد با مغول از كف رفت»؛14 به هر شكل، اين مدّعا مستند به منابع معتبر نيست. تنها برونشويك به استناد به سخن يك مورخ غربى، با اين قرينه كه سال‏ها بعد يك امير حفصى نيز به‏طور مخفى مسيحى شد، آن را بيان كرده است.15

توسعه‏طلبى و مقاصد شخصى برادر لوئى نهم، «شارل دانژو»16 كه به تازگى از سال 1268 ميلادى / 666 قمرى بر صقليه دست يافته و در صدد تشكيل حكومت واحد در عرصه‏ى مديترانه بود، از ديگر عوامل تحريك لوئى در حمله به تونس شمرده‏اند. دولت حفصى از زمان ابو زكريا، باج ساليانه‏اى به صقليه مى‏پرداخت كه مستنصر از پرداخت آن خوددارى كرد، لذا شاه صقليه با شركت در حمله‏ى صليبى به تونس، مى‏توانست باج ساليانه‏ى خود را دوباره برقرار سازد.

سابقه‏ى روابط دوستانه‏ى دولت حفصى با دولت صقليه به زمان حاكميت خاندان هوهنشتافن كه از مخالفان سرسخت لوئى نهم و برادرش و دستگاه پاپ بودند، برمى گردد؛ و صليبى‏ها صقليه (سيسيل) را خارى در چشم جهان صليبى مى‏ديدند و اقدامات زيادى براى تصرف آن‏جا و سقوط خاندان هوهنشتافن انجام دادند. سرانجام، كليسا از برادر لوئى نهم حمايت كرد و او را در سيسيل روى كار آورد. در پى سقوط خاندان مزبور در جزيره‏ى سيسيل معارضان و مخالفان حاكم جديد و گروهى از وفاداران آن خاندان به تونس رفتند. گويا گروهى از مخالفان شارل كه در تونس تجمع كرده بودند، براى حمله به صقليه آماده مى‏شدند. بنابراين لازم بود كه صليبى‏ها پيش از عزيمت به شرق، هرگونه مانعى را از سر راه بردارند و به همين دليل ناگزير بودند به دولت تونس كه مخالفان آنها را پناه داده بود، حمله كنند.

و بالاخره اينكه دولت‏هاى مسيحى تحمل ظهور قدرت جديدى را در عرصه‏ى خلافت اسلامى كه بتواند دولت‏هاى اسلامى را متحد كند نداشتند؛ به ويژه اين‏كه مشروعيت دولت حفصى را در شرق جهان اسلام، دولت بزرگ مماليك كه خود را وارث خلافت عباسى مى‏دانست و بر مصر و شام حكومت مى‏كرد و جزيرة العرب را زير نفوذ خود داشت، پديرفته بود. اگر اين دولت باعث اتحاد پايدار نيروهاى مغرب مى‏شد، منافع مسيحيان در مديترانه و آندلس به خطر مى‏افتاد و مانع بزرگى در راه ادامه‏ى فعاليت‏هاى آنها مى‏گشت؛ بنابراين، وحشت از شكل‏گيرى يك قطب قدرتمند اسلامى در تونس مى‏تواند از مهم‏ترين علل حمله‏ى لوئى در حمله به تونس باشد. حوادث بعد از جنگ نيز ثابت كرد كه شكست لوئى در اين نبرد براى جهان مسيحى مصيبتى بزرگ و نيز مايه‏ى شادى و آرامش مسلمانان از ناحيه‏ى غرب بود. رانسيمان مى‏نويسد:

وقتى خبر آن به خاور زمين رسيد مسلمانان نفسى آسوده برآوردند و مسيحيان ماتم گرفتند.17

تركيب سپاه صليبى هشتم

شاه قدرت‏طلب فرانسه، سن لوئى، با بيان اهداف خود براى پاپ كليمون چهارم، هفت تن از شاهان مسيحى را به تشكيل لشكر صليبى دعوت كرد. پاپ اموال كليسا را براى تأمين هزينه‏ى جنگ در اختيار او قرار داد.18 در منابع از افراد زير در تركيب سپاه صليبى ياد كرده‏اند:

1. لوئى نهم همراه سه فرزندش؛ 2. برادر او الفونس: كنت پواتيه و تولوز؛ 3. دختر و داماد لوئى: كنت ناوار؛ 4. كنت شمپانيا؛ 5. سفير پاپ؛ 6. شاه انگليس؛ 7، شاه برشلونه؛ 8. گروهى ديگر از بزرگان آندلس؛ 9. گروه انبوهى از راهبان كه قصد رفتن به فلسطين داشتند.

ابن خلدون به نقل از پدرش كه شاهد عينى جنگ بود، مى‏نويسد:

حدود شش هزار نيروى سواره و 30 هزار نيروى پياده، با ناوگانى عظيم، متشكل از 300 كشتى كوچك و بزرگ وارد خاك تونس شدند.19

زمان و مسير حركت نيروهاى صليبى

نقطه‏ى عزيمت نيروها از بندر ايق مورت ( Aigue - morte ) در جنوب فرانسه بود. مدت‏ها طول كشيد تا همه‏ى نيروها در اين بندر جمع شدند.20 در اول ژوئيه 1270 ميلادى / آخر ذى القعده 668 قمرى، ناوگان صليبى به سمت بندر كاقليارى ( Cagliari )در جزيره‏ى ساردنى (به گفته‏ى ابن خلدون ساردنى يا صقليه) حركت كردند و بعد از توقف كوتاهى در آن‏جا روانه‏ى تونس شدند و بدون هيچ مقاومتى وارد آب‏هاى قرطاج (قرطاجنه) بندرگاه پايتخت افريقيه، گرديدند و شبانه در محل مناسبى پياده شدند. در خرابه‏هاى شهر قديمى قرطاج، هنوز برخى خانه‏ها و بقاياى كاخ‏هاى آن باقى بود. آنان توانستند در آن شهر ويرانه مستقر شوند.21 شش ماه (يا چهار ماه و دو روز) نيروهاى صليبى با حمايت كمك‏هايى كه از سيسيل به آنها مى‏رسيد، مترصد حمله به تونس و تصرف آن‏جا بودند.22

اعلام جهاد توسط مستنصر

مستنصر كه عنوان خليفه‏ى مسلمين و اميرالمؤمنين داشت، وقتى يقين حاصل كرد كه لوئى نهم مصمم به جنگ و تصرف تونس است، اعلام جهاد نمود. او آمادگى برخورد با هرگونه تجاوز نظامى را داشت. از سويى چند شورش بزرگ داخلى را در سال‏هاى 648، 651، 652 و 664 قمرى سركوب كرده23 و بر امور داخلى مسلط بود و از سويى ديگر حمايت همسايگان مغربى را نيز به همراه داشت. بَيْبَرس سلطان مملوك مصر هم به مجرد شنيدن حمله‏ى صليبى‏ها به تونس، نامه‏اى به مستنصر نوشت و به او اعلام كرد در صدد تهيه‏ى نيروهايى از اعراب برقه و ساير نقاط براى كمك به اوست.24 مستنصر ضمن فراخوانى علما و بزرگان مغرب و آندلس از مهاجران و شيوخ موحدين، با آوردن آيه‏ى جهاد25 در آغاز نامه‏هاى فراخوانى خود، مردم را بسيج كرد.

پيش از رسيدن صليبى‏ها به خاك تونس شورايى از بزرگان و علما و فقها در دربار مستنصر تشكيل شد كه از مهم‏ترين تصميمات اولين جلسه‏ى آن زمين‏گير نمودن نيروهاى صليبى در ساحل قرطاج بود، تا نتوانند به ساير نقاط ساحلى دست‏رسى پيدا كنند. گروهى از افراد اين شورا اعتقاد داشتند به هيچ وجه به آنها اجازه‏ى ورود به بندرگاه پايتخت داده نشود.26 از ديگر اقدامات عاجل تونسى‏ها، تشكيل سپاه مخصوص هزار نفرى از نيروهاى كارآمد با لباس مخصوص بود كه اطراف محل سكونت مستنصر را تا پايان جنگ در كنترل شديد خود داشتند؛ زيرا تونس با توجه به حضور انبوه يهوديان و مسيحيان وضعى خاص داشت و بارها شايعه كرده بودند كه خليفه به قيروان گريخته است.27

محاصره‏ى صليبى‏ها

با اعلام جهاد، انبوهى از نيروهاى مردمى از نقاط مختلف به طرف تونس به راه افتادند كه تعداد آنها از شماره خارج بود.28 نيروهاى اعراب و ملوك مغرب حضور فعال و چشم‏گيرى پيدا كردند. هفت لشكر به فرمان‏دهى شيوخ موحدين تشكيل شد. در اين حين اعراب چندين‏بار از طريق بحيره به محل استقرار نيروهاى صليبى شبيخون زدند. بحيره نقطه‏ى سوق الجيشى بسيار مهمى بود كه با استفاده از آن‏جا، بندر قرطاج به‏طور كامل در محاصره قرار داشت. لوئى در آغاز، تهديد مستنصر مبنى بر اين كه اگر خاك تونس را ترك نكند، با سپاهى صد هزار نفرى روبه‏رو خواهد شد را جدى نگرفت؛ اما در نخستين درگيرى كه در نيمه‏ى محرم 669 قمرى رخ داد و 500 تن از نيروهاى صليبى كشته شدند، روحيه‏ى آنان در هم شكست. افزون بر اين‏كه نيروهاى مردمى و انبوهى از افرادى كه نذر مرابطه29 داشتند، گروه گروه فرا مى‏رسيدند و حلقه‏ى محاصره‏ى صليبى‏ها را با حضور انبوه خود تنگ‏تر مى‏كردند و كار را بر آنان سخت‏تر مى‏ساختند. با اين حال، لوئى درخواست مهادنه و ترك جنگ از سوى مستنصر را رد كرد.30

بسيارى از زهاد و سران صوفيه در رأس دسته‏هاى بزرگ مردم در اين اجتماع حضور يافتند و برخى از اين شيوخ تا آخرين لحظه در ميدان نبرد مقاومت كردند و جان دادند كه قبر آنها در همان محل به صورت زيارتگاه درآمده است؛ از جمله «سيدى عمار» از رهبران مجاهدان كه در اين جنگ كشته شد و قبر او در اين محل باقى است. شور و شوق مجاهدان در طى چند ماه جنگ وصف ناشدنى بود و مجموعه‏اى از «ادبيات جنگ» پديد آمد. مجاهدان اشعار ابن مطروح مصرى در هجو لوئى در شكست دمياط و اشعار احمدبن الزيات تونسى را زمزمه مى‏كردند. در اين زمان يكى از ادباى مصرى خطاب به فرنسيس سرود:




  • يا فرنسيس هذه اخت مصر
    لك فيها دار ابن لقمان
    و طواشيك منكر و نكير31



  • فتهيأ لما اليه تصير
    و طواشيك منكر و نكير31
    و طواشيك منكر و نكير31



علل شكست لوئى نهم

اعلام جهاد و حضور انبوه گروه‏هاى مردم، استفاده‏ى مناسب از موقعيت مهم و سوق‏الجيشى بحيره در محاصره كردن دشمن و استفاده از سلاح‏هاى مناسب شكست قطعى صليبيان را در پى داشت.32 نوعى منجنيق كه گلوله‏هاى حاوى خاكستر آتشين بر سر دشمن مى‏ريخت، نقش مهمى در اين جنگ داشت. اين گلوله‏ها جراحات دردناكى در ناحيه‏ى صورت و گلو ايجاد مى‏كرد و باد، غبار و خاكستر را وارد مجارى تنفسى آنها مى‏كرد و باعث تنگى نفس و خشكى ريه و سرانجام عفونت آن مى‏شد؛ آب آشاميدنى نيز با خاكستر آميخته مى‏شد و در اثر نوشيدن آن، تب و اسهال سراسر اردوگاه صليبى را فرا گرفت و شمار زيادى را هلاك كرد. از جمله‏ى قربانيان، لوئى بود33 كه قبر او در ساحل قرطاج در محلى به نام «سنت لوئى» معروف است.34

نويسندگان غربى با غلو در تأثير عوامل طبيعى، مانند وبا و گرسنگى و تشنگى در شكست لوئى، در پى كاستن اهميت جهاد و مقاومت مسلمانان بوده‏اند.

استيصال صليبى‏ها

حلقه‏ى تنگ محاصره، صليبى‏ها را زمين‏گير و از نزديك شدن به پايتخت دولت حفصى يكسره نااميد ساخت. يأس و بيمارى و بى‏آبى و بى‏غذايى و افسردگى و خستگى ناشى از 4 يا 6 ماه جنگ، شكست ناوگان شارل دانژو، شاه سيسيل، براى دست‏يابى به بحيره و قطع تماس او با صليبى‏هاى محاصره شده در قرطاج، آنها را در تنگناى وحشتناكى قرار داد.35 مرگ لوئى بر شدت اين بحران افزود؛ به‏طورى كه برخى از منابع مرگ لوئى را تنها علت ترك تونس توسط صليبى‏ها دانسته‏اند.36 در متون عربى نيز آمده است كه آنها از اين‏كه در كار جنگ فروماندند، و فصل سرما نيز نزديك بود، درخواست صلح كردند؛ و مستنصر صلح را به اين شرط كه خاك تونس را ترك كنند، پذيرفت اما به تصريح برخى از منابع، چون وبا شايع شد و به اردوگاه مسلمين هم سرايت كرد، سلطان از ترس اين‏كه مبادا مجبور به ترك تونس شود، درخواست صلح را پذيرفت. صليبى‏ها دو روز بعد از پيمان صلح، با به جا گذاشتن غنايمى، از جمله هشتاد دستگاه منجنيق، به سرعت تونس را ترك كردند.37

اختلاف در قبول صلح

در ربيع الاول سال 669 قمرى گروهى از فقها در مجلسى بر مشروعيت معاهده‏ى صلح شهادت دادند. ابوزيان محمد بن عبدالقوى امير بنى توجين واسطه‏ى عقد صلح بين مسلمين و صليبى‏ها بود.38

پيش از انعقاد پيمان صلح، اختلاف شديدى بين سران و فقها و بزرگان دولت حفصى در مشروعيت صلح درگرفت؛ به‏طورى كه در يكى از جلسات گفت‏وگو، مستنصر خشمگين شد و دستور تعطيل آن جلسه را صادر كرد. به هر حال، برخى از افراد سرشناس و فقهاى بزرگ، چون قاضى القضاة دولت حفصى ابن خبّاز و فقيه ابن عجلان و... از شركت در جلسه‏ى صلح و امضاى آن خوددارى كردند. برخى از منابع به مشكوك بودن معاهده‏ى صلح به دليل آن‏كه هيچ كدام از مذاكرات توسط شيوخ موحدين صورت نگرفته است، اشاره كرده‏اند.39 يكى از مناظرات فقهى مهم در دوره‏ى حفصى، مناظره بر سر اين صلح بود كه بين ابن زيتون، كارگزار اصلى صلح، با يك فقيه مخالف صلح به نام احمد بن عجلان روى داد.

بررسى مفاد پيمان صلح

مفاد پيمان صلح بر محور آزادى تجارى و فرهنگى براى رعاياى دول مسيحى و برخى تعهدات حقوقى متقابل است.

1. برقرارى صلح با دول شركت كننده در جنگ؛

2. آزادى اسرا؛

3. امنيت متقابل؛ بازرگانان و مسافران؛

4. ممنوعيت پناهندگى مخالفان؛

5. آزادى راهبان و كشيشان در تبليغ و ساخت كليسا در تونس؛

6. پرداخت غرامت جنگ توسط سلطان حفصى؛

7. ادامه‏ى پرداخت باج ساليانه دولت حفصى به صقليه؛

8. پرداخت 11 قنطار طلا و ده قنطار نقره‏ى خالص در طى 15 سال توسط دولت حفصى به صليبى‏ها.40

پرداخت غرامت جنگى و اموال زيادى كه ابن خلدون آن را ده حِمْل مال، و برخى از منابع 1100 قنطار طلا و 10 قنطار نقره گزارش نموده‏اند، خسارت بزرگى براى مردم تونس بود. ابن خلدون مى‏نويسد:41 سلطان با پرداخت اين مال از روى طيب نفس، مردم را مغبون ساخت. از آثار مخرب جنگ براى تونس، كاستن بنيه‏ى مالى دولت حفصى بود. مبالغ هنگفتى صرف هزينه‏ى جنگ و خرج نيروهاى شركت كننده در آن شد.42 به تصريح برخى از منابع همه‏ى اموالى كه ابو زكريا پدر مستنصر جمع كرده بود، تلف شد.43 گويا على‏رغم هزينه‏ى سنگينى كه بر دولت نوپاى حفصى تحميل شد، اين دولت آرامش و ثباتى را كه براى بقاى خود نياز داشت، به دست آورد. چند ماه بعد از پيمان صلح، روابط دوستانه‏ى مستنصر با دولت آراگون و چند دولت ديگر مسيحى از سر گرفته شد. دولت‏هاى مسيحىِ شركت كننده در جنگ، بعد از جنگ دچار تفرقه شدند44 و در موضع ضعيفى نسبت به دولت حفصى قرار گرفتند. اما دولت صقليه برقدرت‏طلبى خود پايدار ماند و گويا تنها دولتى كه از اين معاهده سود برد صاحب صقليه بود.45

در ارزشيابى مفاد پيمان صلح بايد گفت كه در ظاهر تأمين كننده‏ى بسيارى از منافع مالى دول مسيحى، اما به واقع منافع سياسى آن مطلوب دولت حفصى بود و اين نشان مى‏دهد كه مستنصر حفصى حاضر به پرداخت هزينه‏ى مالى سنگين براى حفظ نوعى روابط پايدار سياسى با دولت‏هاى فعال اروپايى، چون آراگون و قشتالى‏ها و جمهورى‏هاى جنوب ايتاليا بوده است. برونشويك هم تصريح مى‏كند كه: چون متن معاهده متضمن مسائل مالى بود و رنگ اقتصادى داشت، مستنصر حفصى به سرعت آن را پذيرفت.46 به هر حال برقرارى ديپلماسى پايدار برپايه روابط تجارى دوستانه با دول اروپايى از پيروزى در يك جنگ نظامى بر اين دول براى مستنصر حفصى از اهميت بسيار بالاترى برخوردار بود.47

موقعيت سياسى دولت حفصى

چون دولت حفصى بين چند دولت جوان قدرت‏طلب و مهاجم كه همواره آماده‏ى انعقاد پيمان‏هايى با رقباى اروپايى عليه او بودند، قرار گرفته بود، جنگ نمى‏توانست بقاى دولت او را تضمين كند. دولت‏هاى بنى مرين در مغرب اقصى، بنى عبدالواد در مغرب اوسط، بنى الاحمر در جنوب آندلس و دول مسيحى فعال در صحنه‏ى بازرگانى و سياسى مديترانه، چون آراگون و قشتالى و جمهورى‏هاى تجارى جنوب ايتاليا كه جز به منافع تجارى خود به هيچ چيز نمى‏انديشيدند و نيز دولت سيسيل كه معاصران از او با عنوان شيطان مديترانه‏ى غربى ياد مى‏كردند، از هر سو دولت جوان حفصى را در محاصره داشتند؛ لذا اين دولت مجبور بود سياست مناسبى در مقابل آنها اتخاذ كند. از طرفى توسعه‏طلبى دولت مصر به سمت غرب و ادعاى خلافت در جهان اسلام كه هم‏چنان جزو آرزوهاى دولت مصر بود، در تصميم‏گيرى دولت حفصى نقش داشته است. بيبرس سلطان مملوك مصر در نامه‏ى تندى مستنصر حفصى را به شدت سرزنش كرد48 و او را به بى‏لياقتى و عدم شايستگى احراز مقام خلافت مسلمين مورد نكوهش قرار داد؛ لذا حركت بيبرس به سمت تونس، در تصميم‏گيرى مستنصر در اتخاذ صلح چندان بى تأثير نبود. بيبرس در چهار شوال 669 قمرى / 1270 ميلادى، طرابلس غرب را محاصره كرد و در چند صد كيلومترى تونس قرار گرفت.49 از سويى مقابله‏ى طولانى دولت حفصى با موحدين براى كسب قدرت و احساس ضعف روانى از سقوط بغداد و بسيارى از نقاط مهم شرق كه در تونس كاملاً هويدا بود در پذيرفتن صلح مؤثر بوده است. مورخان به ضعف روانى مسلمين نيز تصريح كرده‏اند. ابن قنفذ مى‏نويسد: «مستنصر با شنيدن اخبار قتل عام تاتارها در بغداد چندين روز بيمار شد».50 ابوالفداء، مورخ معاصر اين حوادث، به ضعف مسلمين در اين موقعيت اشاره كرده و مى‏نويسد: «كمك خدا و مرگ لوئى دولت اسلامى تونس را از سقوط نجات داد».51 سقوط تونس براى مسلمانان شرق، به ويژه دولت مصر، نتايج فاجعه‏آميزى به بار مى‏آورد، لذا بيبرس در نامه‏ى خود به مستنصر او را به مقاومت دعوت كرد و قول هرگونه كمكى را داد.52

نتايج جنگ صليبى هشتم

نبرد صليبى هشتم، چنان‏كه مورخ بزرگ معاصر آن (ابن خلدون) تصريح كرده است، وحشت و پراكندگى نيروهاى صليبى را به دنبال داشت. اين جنگ مقارن با اعلام خلافت حفصى در نقطه‏ى مهمى از غرب جهان اسلام و زمانى روى داد كه همه‏ى دول اسلامى مجاور، خلافت حفصى را به رسميت شناختند. اين اتحاد موقت مسلمانان، نيروهاى صليبى را مجبور ساخت تا حمله‏ى يكپارچه‏اى را براى تصرف تونس هدايت كنند. شكست صليبيون در جنگ هشتم، الگويى براى مقاومت دولت‏هاى مسلمان در برابر دول متجاوز مسيحى شد و نشان داد كه اتحاد موقت مسلمانان نيز كارساز است. در غرب مسيحى هم شكست سياست جنگ صليبى را به همراه داشت كه خود پايان جنگ‏هاى كلاسيك صليبى محسوب مى‏شد.

اين مقاومت كه ريشه‏هاى مردمى داشت و با رهبرى شيوخ و متصوفه‏ى بزرگ از اولياى مورد احترام مردم هدايت مى‏شد، نيروى بى‏پايان مقاومت مردم مسلمان در شمال افريقا را نشان داد و به جهان مسيحى فهماند كه اسلام در شمال آفريقا ريشه دارد. به دنبال شكست لوئى، جهان مسيحيت ماتم گرفت53 و مسلمانان احساس آرامش كردند؛ زيرا پيروزى لوئى در تونس به منزله‏ى حاكميت مطلق بر سراسر مديترانه بود و حلقه‏ى اتحاد ميان مغولان و مسيحيان54 را به شكل مستحكم و پايدارى در شرق و غرب جهان برقرار مى‏ساخت. اولين نتيجه‏ى اين اتحاد اين بود كه قدس براى هميشه شهرى مسيحى مى‏شد و اسلام براى هميشه از غرب جهان اسلام رخت برمى‏بست؛ بنابراين، در عرصه‏ى بين‏المللى، ناكامى نيروهاى صليبى هشتم در رسيدن به اهداف واقعى خود، بزرگ‏ترين خسارت پايدار براى جهان مسيحيت و پيروزى ثمربخش براى مسلمانان بود.

على‏رغم آن‏كه مسلمانان هزينه‏هاى هنگفت مادى و معنوى بسيارى را تحمل كردند، شكست صليبى هشتم و انعقاد پيمان صلح باعث رونق تجارت در مديترانه شد.55 جمهورى‏هاى جنوب ايتاليا روابط تجارى گسترده‏اى را در شهرهاى افريقيه برقرار ساختند. شكست سياست‏هاى تسامح‏آميز ابى عبداللّه‏ مستنصر، خليفه‏ى دوم حفصى كه زمينه‏ى فريبكارى لوئى هفتم براى فريفتن سران دولت‏هاى مسيحى در حمله به تونس را فراهم آورده بود، از ديگر نتايج جنگ صليبى هشتم بود. از مهم‏ترين نتايج اين جنگ، روشن شدن اين نكته بود كه غرب مسيحى، ديگر اجازه‏ى اتحاد مغرب بزرگ را نخواهد داد و با تمام وجود در برابر چنين اتحادى مقاومت خواهد كرد.

منابع:

ـ ابن اثير، عزالدين، الكامل فى التاريخ، چاپ سوم (بيروت دارالكتب العلمية، 1418).

ـ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، موسوعة ابن خلدون (تاريخ ابن خلدون)، (بيروت، دارالكتب اللبنانى، 1420).

ـ ابن شماع، ابوالعباس، الادلة البنية الفورانية (تونس مطبعة العرب، 1936م).

ـ ابن قنفذ، احمد بن حسن، الفارسيه (تونس، الدارالتونسيه للنشر، بى‏تا).

ـ ابى الضياف، احمد اتحاف اهل الزمان (تونس، الدارالتونسيه للنشر، 1989).

ـ ابوالفداء، اسماعيل، المختصر فى البشر، (مصر، مطبعه الحسينيه المصريه، بى‏تا).

ـ ايودى، كالين مك، اطلس تاريخى جهان از آغاز تا امروز، ترجمه فريدون فاطمى، چاپ سوم (تهران، نشر مركز، 1369).

ـ برونشويك، روبار، افريقية فى العهد الحفصى (بيروت، دارالغرب الاسلامى، 1988).

ـ جوليان شارل آندره، تاريخ افريقيا الشماليه، ترجمه محمدمزالى، چاپ پنجم (بيروت، دارالتونسيه للنشر، 1985م).

ـ رانسيمان، استيون، تاريخ جنگ‏هاى صليبى، ترجمه زهرا طباطبايى (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360).

ـ ــــــــــــــــــــــــــــ، تاريخ الحروب الصليبيه، ترجمة السيد الباز العرينى، ط 3 (قاهره، 1993).

ـ السراج، محمدبن محمد، الحلل السندسيه فى اخبار التونسيه (بيروت، دارالغرب الاسلامى، 1984).

ـ الفاسى، على بن ابى زرع، الانيس المطرب بروض القرطاس (رباط، دارالمنصور، 1972).

ـ مجموعه نويسندگان، تاريخ اسلام كمبريج، ترجمه احمد آرام، چاپ دوم (تهران، انتشارات اميركبير، 1378).

ـ المطونى، محمد، السلطنة الحفصيه (بيروت، دارالغرب الاسلامى، 1406).

ـ مقريزى، تقى‏الدين احمد، السلوك لمعرفة دول الملوك (بيروت، دارالكتب العلميه، 1997).

1 دانش‏آموخته حوزه علميه قم و عضو هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد تهران.

2 San lui .


1. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 10، ص 273 و ص 481. ابن اثير، با عنوان «ذكر ظهور الافرنج الى الشام و مسيرهم الى ديار مصر» از اين پديده‏ى بزرگ تاريخى كه چندين دهه به طول انجاميد ياد كرده است.

2. ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، ج 12، ص 663 و ص 665.

3. ابن خلدون آورده است كه «الُلِيانى» مسئوليت امور مالى دربار مستنصر را به عهده داشت و در سال 674 قمرى به دست مستنصر به قتل رسيد. ابن خلدون، همان ص 665 و ر.ك: احمدبن حسين ابن قنفذ، الفارسيه، ص 125؛ محمد بن محمد السراج، الحلل السندسيه، ج 2، ص 152.

4. ابن خلدون، همان، ص 667.

5. لوئى بعد از شكست خفت‏بار در 647 قمرى در مصر به مدت يك ماه در اسكندريه زندانى شد. او را بر شترى سوار كردند و در حالى كه روى او به پشت شتر بود، همراه با گروهى از بزرگان دربار در شهر گرداندند و او را با فديه‏اى برابر با 500000 پوند آزاد كردند.

6. ابوالعباس ابن شماع، الادلة البينة النورانية، ص 65 و 66.

7. گويا بزرگان مصر، در انتظار حمله‏ى انتقام‏جويانه‏ى لوئى بودند و به محض شنيدن خبر لشكركشى لوئى استحكامات دفاعى خود در اسكندريه و... را تقويت كردند و دست به اقداماتى از اين قبيل زدند؛ اما ناگهان با خبر حمله‏ى لوئى به تونس مواجه شدند.

8. روبار، برونشويك، افريقيه فى العهد الحفصى، ج 1، ص 189.

9. استيون رانسيمان، تاريخ جنگ‏هاى صليبى، ج 3، ص 136، 512 و 521.

10. روبار برونشويك، همان، ص 88.

11. استيون رانسيمان، همان، ص 349.

12. همان، ص 560، 562، 563.

13. همان، ص 562.

14. ر.ك: همان، ص 521، 522.

15. روبار برونشويك، همان، ص 89.

16. شارل دانژويى در منطقه‏ى مديترانه‏ى غربى به صورت شيطانى درآمد كه مى‏بايست دفع شود. او براى به دست آوردن يك ايالت آفريقايى، جنگ صليبى به راه انداخت و برادرش را در سال 1272 تحريك كرد و راهى تونس نمود تا تونس را اشغال كند؛ اما فقط مختصر خراج ساليانه عايدش شد. ر.ك: كالين مك، ايودى، اطلس تاريخى جهان، ص 328.

17. استيون رانسيمان، همان، ص 349.

18. ابن خلدون، همان، ص 665 و 666؛ احمد بن حسين ابن قنفذ، الفارسيه، ص 131.

19. ابن خلدون، همان، ص 668.

20. استيون رانسيمان، همان، ص 349.

21. مستنصر بعد از جنگ دستور داد اين خرابه‏ها را با خاك يكسان كنند به‏طورى كه به هيچ وجه قابل استفاده نباشد.

22. ابن خلدون، همان، ص 669.

23. ابن قنفذ، همان، ص 119 و 127.

24. تقى‏الدين احمد مقريزى، السلوك لمعرفه دول الملوك، ج 2، ص 77.

25. توبه: آيه‏ى 41.

26. ابن خلدون، همان، ص 668.

27. همان، ص 670.

28. همان، ص 669.

29. مرابطه از سنت‏هاى فقهى مسلمانان بويژه در مناطق ثغور و مرزها بود. آنها جهت پاسدارى از مرزهاى مسلمين در برابر هجوم كفار نذر مى‏كردند، مدتى در آن‏جا به سر برند.

30. ابوالعباس ابن شماع، همان، ص 66 و 67.

31. ابن قنفذ، همان، ص 110.

32. روبار برونشويك، همان، ص 91.

33. در مرگ لوئى دلايل متعددى ذكرشده است: 1. وبا؛ 2. شمشير مسمومى كه مستنصر براى او فرستاد؛ 3. تيرى كه در ميدان جنگ به او اصابت كرد. او در 25 اوت 1270 در 56 سالگى مرد. ر.ك: محمد السراج، همان، ص 151، احمد ابى الضياف، اتحاف اهل الزمان ص 206؛ ابوالعباس ابن شماع، همان، ص 67.

34. احمد بن ابى ضياف، همان، ص 206.

35. همان.

36. على بن ابى زرع الفاسى، الانيس المطرب، ص 404.

37. ابن خلدون، همان، ص 671.

38. همان.

39. روبار برونشويك، همان، ص 94.

40. احمدبن ابى ضياف، همان، ص 206.

41. ابن خلدون، همان، ص 671.

42. ابن خلدون، همان، ص 670.

43. محمد بن محمد سراج، همان، ص 152.

44. ابن خلدون، همان، ص 671. ابن خلدون تصريح مى‏كند فرنگى‏ها بعد از اين جنگ، دچار ضعف و تفرقه شدند و اين جنگ آخرين نمايش قدرت آنها بود.

45. روبار برونشويك، همان، ص 93.

46. همان.

47. نظر به نياز و اهميت اين گونه روابط براى حفصيان، معاهده‏ى صلح 1270 ميلادى، در 1285 به مدت 25 سال ديگر تمديد شد.

48. مقريزى، همان، ج 2، ص 77.

49. «... بيبرس نبردهايى در نوبه و ليبى بر ضد همسايگان آفريقايى مصر انجام داد...» ر.ك: مجموعه نويسندگان، تاريخ اسلام كمبريج، ترجمه احمد آرام، ص 295.

50. ابن قنفذ، همان، ص 121.

51. اسماعيل ابى الفداء، المختصر فى اخبار البشر، ج 3، ص 188.

52. همان.

53. استيون رانسيمان، همان، ج 3، ص 350.

54. بنا به روايتى، اباقاخان مغول، چند ماه پيش از جنگ صليبى هشتم طى نامه‏اى مراتب دوستى خود را به لوئى نهم اعلام كرد و گفت در صورت حمله لوئى به فلسطين از كمك‏هاى نظامى و مالى مغول برخوردار خواهد شد. اما كمك‏هاى مغول عملى نشد و لوئى نهم به تونس حمله كرد. (ر.ك: استيون رانسيمان، تاريخ الحروب الصليبيه، ترجمه السيد الباز العرينى، ج 3، ص 569.

55. گويا در تحقيقات جديد بر اساس اين گونه گزارش‏ها از صلح دولت حفصى با دول اروپايى به عنوان راه حل غير شرافتمندانه اما روش آسان و مطلوب جهت تأمين مصالح دولت حفصى ياد شده است. ر.ك: شارل اندرى جوليان، تعريب، محمد المزالى و...، تاريخ افريقيا الشماليه، ج 3، ص 181.

/ 1