اصول و روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول و روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان - نسخه متنی

علی مقدسی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصول و روش‏هاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان (1)

على مقدّسى‏پور

مقدّمه

در رابطه با چگونگى آموزش مفاهيم دينى به كودكان اختلاف‏نظرهايى وجود دارد. گروهى معتقدند پيش از بلوغ نبايد به كودك آموزش دينى داد و گروهى عكس اين نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ويژه براساس سيره و رهنمودهاى معصومان عليهم‏السلام ، آموزش مفاهيم دينى از هنگام تولد شروع مى‏شود و آموزش در دوره كودكى پايه و اساس در دوره‏هاى ديگر است. (2) از طرفى، آموزش صحيح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانايى ذهنى كودك مطلوب نيست و ممكن است كودك را نسبت به يادگيرى دلسرد و يا در يادگيرى او اختلال ايجاد نمايد. از اين‏رو، آموزش مفاهيم دينى به كودكان گرچه امرى بسيار مقدس و والا است، اما موفقيت درآن، در گرو آگاهى و شناخت اصول و روش‏هاى آموزشى متناسب با آن است. به فرموده امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام هيچ حركتى نيست مگر اين‏كه انسان در به انجام رساندن آن نياز به شناخت و آگاهى دارد: «ما مِن حَرَكة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فيها الى مَعرِفَه.» (3)

آموزش مفاهيم دينى نيز مانند هر علم ديگرى نياز به شناسايى و به كارگيرى اصول و روش‏هاى صحيح، كارآمد و مؤثر دارد. بنابراين، همان‏گونه كه شناخت خصوصيات و توانايى‏هاى كودكان در بهينه‏سازى آموزش مفاهيم دينى امرى مسلم است، شناخت اصول و روش‏هاى مربوط به آموزش مفاهيم دينى كودكان دبستانى نيز ضرورت دارد. بدين ترتيب، اگر آموزش مفاهيم دينى كودكان بدون توجه به اصول و روش‏هاى صحيح آموزشى انجام پذيرد، مصداق اين سخن امام صادق عليه‏السلام خواهد بودكه: «اَلعامِلُ عَلى غَيرِ بَصيَرة كَالسَّائِرِ عَلَى غَيرِ الطَّريقِ لايَزيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ الاَّ بُعدا»؛ (4) كسى كه بدون بصيرت دست به انجام كارى مى‏زند، مانند رونده در بيراهه‏اى است كه هرچه سرعتش بيش‏تر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.

بنابراين، آنچه بايد بدان توجه داشت و اين نوشته نيز درپى آن مى‏باشد، اين است كه درك و برداشت كودك از مفاهيم دينى با بزرگسالان يكسان نيست؛ آنان در حد ظرفيت ذهنى خود مطالب دينى را مى‏فهمند و برآن اساس، جهان‏بينى خود را مى‏سازند. با توجه به سخن رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه فرمود: «ما پيامبران موظفيم با هركس مطابق درك و فهم او صحبت كنيم»، (5) اگر آموزش مفاهيم دينى براى دانش‏آموزان دوره ابتدايى به گونه‏اى حساب شده صورت نگيرد، نه تنها از تأثيرات سازنده‏اى برخوردار نمى‏گردد، بلكه مى‏تواند پيامدهاى زيانبارى به دنبال داشته باشد. از اين‏رو، هدف اصلى اين مقاله دستيابى به اصول وروش‏هاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان با مرورى بر آيات و روايات اسلامى، نظرات دانشمندان تعليم و تربيت و نيز انديشمندان اسلامى است.

مفهوم‏شناسى واژه‏هاى كليدى

اصول

اصول جمع اصل، واژه‏اى است عربى به معناى بيخ، بنياد، ريشه، پايه و بن هر چيزى. (6) در اصطلاح، براى اصول تعاريف متعددى شده است. برخى از نويسندگان معتقدند كه اصول تعليم و تربيت عبارت است از نظريه‏ها و قواعد نسبتا كلى كه در بيش‏تر موارد صادق است و بايد راهنماى مربيان، معلمان، مديران، اولياى فرهنگ و والدين دانش‏آموزان در كليه اعمال تربيتى باشد. (7) و از نگاه بعضى ديگر، اصول به دستورالعمل‏هاى كلى گفته مى‏شود كه بر مبانى مبتنى‏اند (8) و مقصود از اصول در اين بحث عبارت است از قواعد و دستورالعمل‏هاى كلى مبتنى بر تعاليم دينى، پژوهش‏هاى روان‏شناسى و نظريات دانشمندان تعليم و تربيت.

روش

روش در كتاب‏هاى فارسى معانى گوناگونى دارد؛ نظير: طرز، طريقه، شيوه، اسلوب، سبك و راه. (9) در عربى نيز معادل با كلمات «المنهج» و«المنهاج» و يا «الطريق الواضح» (راه روشن) آمده است. (10)

روش در اصطلاح به معناى «راه انجام هركارى» است. از اين‏رو، روش تدريس نيز عبارت از راه منظم، با قاعده و منطقى براى ارائه درس مى‏باشد. (11) مقصود از روش دراين بحث عبارت است از سازوكارها و شيوه‏هاى ايجاد يا دگرگون‏سازى رفتار و ويژگى‏هاى كودك كه در مقايسه با اصول مشخص‏تر و كاربردى‏تر است.

آموزش

آموزش در كتاب‏هاى لغت فارسى به معنى ياد دادن،تعليم‏وآموختن‏تعريف‏شده‏است. (12)

در اصطلاح، براى آموزش تعريف‏هاى متعددى شده است. راغب در مفردات مى‏نويسد: «اَلتَّعليمُ اخْتُصَّ بِما يكُونُ بِتَكْرير وَ تكْثير حَتّى يَحْصُلَ مِنْهُ اَثَرٌ فى نَفْسِ المُتَعَلِّم»؛ (13) آموزش آن است كه با تمرين و تكرار زياد، از آن اثرى در ذهن و نفس دانش آموز پديد مى‏آيد.

از نگاه برخى، «آموزش به معناى انتقال معلومات و مهارت‏ها به ديگران است، به طورى كه اين معلومات و مهارت‏ها به كار آيند و موجب تحول و دگرگونى در رفتار شوند.» (14) و از نگاه برخى ديگر، «آموزش براين دلالت دارد كه كسى (معلم يا مربى) كارى كند تا ديگرى امرى را واجد شود؛ به اين معنى آموزش براى آن است كه دانش‏آموز واجد علم و آگاهى گردد.» (15) مؤلف محترم كتاب روان‏شناسى پرورشى در تعريف آموزش مى‏نويسد: «آموزش عبارت است از فعاليت‏هايى كه به منظور ايجاد يادگيرى در يادگيرنده، از جانب آموزگار يا معلم طرح‏ريزى مى‏شود و بين آموزگار و يك يا چند يادگيرنده به صورت كنش متقابل جريان مى‏يابد.» (16) بنابراين، آموزش به عنوان وسيله و زمينه‏ساز پرورش است كه بيش‏تر دربعدشناختى‏وذهنى‏مطرح‏مى‏باشد.

مفاهيم دينى

مقصود از دين در اين پژوهش، دين اسلام است نه مطلق دين و نه هرگونه معرفتى كه منشأ الهى و شهودى دارد. بر اين اساس، محتواى دين اسلام به سه بخش تقسيم مى‏شود: اعتقادات، اخلاق و احكام (قوانين). منظور از آموزش مفاهيم دينى همان مفاهيم اعتقادى دين اسلام است؛ زيرا مفاهيم اعتقادى ـ كه بنابر عقيده تشيّع عبارت است از توحيد، عدل، معاد، نبوت و امامت ـ در حقيقت، پايه و اساس معارف اسلامى را تشكيل مى‏دهند؛ آموزش آن‏ها به كودكان دبستانى ـ كه در ادبيات روان‏شناختى ژان پياژه در مرحله عمليات عينى قرار دارند ـ از آموزش ساير معارف اسلامى مشكل‏تر به نظر مى‏رسد. از اين‏رو، ضرورى است كه در اين پژوهش، توجّه بيش‏تر خود را به شناسايى اصول و روش‏هاى مناسب در آموزش مفاهيم اعتقادى به كودكان اختصاص دهيم.

ويژگى‏هاى كودكان دبستانى

شناخت صحيح استعدادها، توانايى‏ها، كاستى‏ها، نيازها و نيروهاى جسمانى و روانى كودكان در مراحل مختلف سنى از عوامل بسيار مهم و كارساز امر آموزش و پرورش به شمار مى‏آيد. نخستين ويژگى كودكان دبستانى اين است كه نوآموز سال اول دبستان از هر حيث با نوجوان دبيرستانى تفاوت دارد. بر اين اساس، در اين پژوهش به بررسى و شناسايى بخش‏هايى از توانش‏هاى شناختى كودكان دبستانى خواهيم پرداخت كه ارتباط بيش‏ترى با آموزش پذيرى مفاهيم دينى اين دوره دارد.

كودك در اين دوره وارد مرحله جديدى از رشد عقلى (ذهنى) مى‏شود كه پياژه آن را مرحله «عمليات عينى» ناميده است. «اين دوره، به اين دليل عمليات عينى خوانده مى‏شود كه با وجود رشد استعدادهاى ذهنى و عقلى در كودك، هنوز عمليات ذهنى وابستگى به جهان خارج دارد و حل مسائل در گرو ارتباط مستقيم و عينى است.» (17) به اعتقاد پياژه، كودكان در اين دوره از نظر احساسات و عواطف بيش‏تر به بزرگسالان شباهت دارند، ولى در تفكراتشان با آنان بسيار متفاوت هستند. در اين دوره هرچند از سرعت رشد بدنى كاسته مى‏شود، اما رشد عقلى همچنان به سرعت دوره قبلى (در جهت آشنايى با مفاهيم گوناگون) ادامه مى‏يابد، حتى انديشه و استدلال پيشرفت بيش‏ترى دارد. آشنايى كودك با مفاهيم نگهدارى ذهنى، از جمله نشانه‏هاى روشن رشد عقلى كودك در اين دوره مى‏باشد. منظور از نگهدارى ذهنى اين است كه اگر ظاهر اشياى خارجى (از جهات مختلف) تغيير كند، وضع آن‏ها در ذهن كودك ثابت مى‏ماند و او چنين تشخيص مى‏دهد كه اين اشياى به ظاهر تغيير كرده، همان اشياى سابق هستند و فرقى نكرده‏اند.

موريس دبس نيز درباره رشد و تحول عقلى كودك دوره ابتدايى مى‏گويد: «در اين دوره، فكر هيأت جديدى به خود مى‏گيرد. فكر مركب از مناسبات، جانشين فكر در هم آميخته دوره پيشين مى‏گردد و كودك به مدد آن از جهان خارجى تعبيرى مى‏كند كه به علم ما درباره جهان بسيار نزديك‏تر است... بر اثر رشد و اثرگذارى‏هاى محيط تربيتى، فكر كودك حول چند مفهوم اساسى، يعنى مفهوم زمان، مكان، عدد، علت، حركت و نظاير آن كه معلومات محسوس را متحد مى‏سازند، سازمان مى‏يابد.» (18)

يكى از اساسى‏ترين ويژگى‏ها كه مى‏تواند درآموزش مفاهيم دينى به ما كمك كند وجود گرايش دينى و ميل به سوى امور مذهبى در كودك است. ما معتقديم، مفاهيم اساسى دين اسلام، از قبيل اعتقاد به خدا و دين، امورى هستند كه با سرشت اوليه و دست نخورده كودك، و به تعبير قرآنى، با فطرت او سازگار است. علاقه‏مندى كودك به دين و خدا اكتسابى نيست، بلكه اين علاقه در درون او وجود دارد و در سنين پس از بلوغ به شكوفايى آشكار مى رسد. كودك فطرتى خدا آشنا دارد، تعليم و تربيت در اصل عهده‏دار رشد و شكوفايى و تقويت اين گرايش‏هاى فطرتى است و معلم پرورش‏دهنده آن‏هاست. در اين زمينه، به فرمايش پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اشاره مى‏نماييم كه فرمود: «كل مولود يولد على الفطرة حتى يكون ابواه يهودانه و ينصرانه»؛ (19) هر نوزادى با فطرت خدايى به دنيا مى‏آيد و اين پدر و مادر او هستند كه او را از مسير فطرت سليم خود منحرف ساخته، يهودى يا نصرانى مى‏سازند.

اصول آموزش مفاهيم دينى به كودكان

همان‏گونه كه در بخش مفهوم‏شناسى گذشت، اصول عبارت است از قواعد و دستورالعمل‏هاى كلى مبتنى بر تعاليم دينى، پژوهش‏هاى روان‏شناسى و نظريات دانشمندان تعليم و تربيت، كه به منزله راهنماى عمل، در آموزش مفاهيم دينى به كودكان مورد استفاده قرار مى‏گيرند. بنابراين، در اين پژوهش، به بررسى اين اصول مى‏پردازيم.

اصل سهولت

منظور از اصل سهولت اين است كه در آموزش مفاهيم دينى به كودكان، بايد توان شناختى، عاطفى و انگيزشى كودكان را در نظر گرفت و از زياده‏روى، خشونت و سخت‏گيرى در روند آموزشى پرهيز نمود؛ زيرا هدف از آموزش مفاهيم دينى، برانگيختن شوق و رغبت كودكان به يادگيرى آموزه‏هاى دينى است و نه صرفا انتقال آگاهى‏هاى دينى. از اين‏رو، پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله همواره اين سخن را تكرار نموده‏اند كه «آموزش دهيد و آسان بگيريد و سخت‏گيرى نكنيد»؛ (20) چرا كه «خداوند مرا سخت‏گير و سرسخت مبعوث نفرمود، بلكه مرا آموزگارى آسان‏گير مبعوث نموده است.» (21) شهيد مطهرى نيز نقل مى‏كند: «پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آن‏گاه كه معاذ بن جبل را براى تبليغ دين به يمن فرستاد، به او چنين فرمود: «يا مَعاذُ بَشّروَ لاتُنَفِّرْ وَ يَسّرْوَ لاتُعَسِّرْ»؛ مى‏روى براى تبليغ اسلام، اساس كارت تبشير و مژده و ترغيب باشد، كارى بكن كه مردم مزاياى اسلام را درك بكنند و از روى ميل و رغبت به اسلام گرايش پيدا كنند. نكته‏اى كه پيغمبر اشاره كرد اين بود كه «بَشَّر وَ لا تُنَفِّرْ»؛ كارى نكن كه مردم را از اسلام فرار بدهى و متنفر بكنى. مطالب را طورى تقرير نكن كه عكس‏العمل روحى مردم فرار از اسلام باشد. (22)

حال با توجه به اصل آسان‏گيرى در آموزش‏هاى اسلامى، رعايت اين اصل در آموزش مفاهيم دينى به كودكان از اهميت بيش‏ترى برخوردار است؛ زيرا بنابر آنچه در بررسى ويژگى‏هاى كودكان بيان شد، مفاهيم دينى امورى هستند كه با فطرت كودك سازگارند و نيازى به تحميل و سخت‏گيرى ندارند، سخت‏گيرى زمانى است كه آموزه‏هايى خلاف خواست فطرى كودك به گونه‏اى براى او ترسيم و تكرار شود كه آن را بدون فكر و انديشه بپذيرد. علاوه بر اين، مفاهيم و آموزه‏هاى دينى سهل و آسان، زمينه‏هاى درونى و انگيزشى لازم را براى كودك فراهم نموده، او را به يادگيرى مفاهيم و حقايق دينى علاقه‏مند مى‏سازد. چنان‏كه خشونت و سخت‏گيرى در امر آموزش مفاهيم دينى، كودك را نسبت به اصل دين و تعاليم حيات‏بخش آن بدبين نموده، آثار و پى‏آمدهاى ناگوارى در روحيه لطيف او باقى خواهد گذاشت. بنابراين، رعايت اين اصل در آموزش مفاهيم دينى كودك چنان مهم است كه ائمه معصومين عليهم‏السلام در سخنان نورانى خويش والدين را بدان سفارش نموده‏اند. بنابر مضمون روايتى از امام صادق عليه‏السلام به نقل از رسول مكرّم اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، «والدين كارى را كه انجام آن براى كودك آسان و ساده است بپذيرند و آنچه را كه انجامش بر وى سنگين و غير قابل تحمّل است از او انتظار نداشته باشند.» (23)

اصل تدريج

اصل تدريج و رعايت توان و استعداد دانش‏آموز از ديگر اصول تعليم و تربيت است. انسان از زمان تولد تا سنين بزرگسالى توانايى‏هاى جسمى، ذهنى و عاطفى يكسانى ندارد و در هر دوره از رشد با خصوصيات ويژه آن دوره ظاهر مى‏شود.

قرآن كريم در طول 23 سال به تدريج بر پيامبر نازل گرديد كه خداوند در كريمه 106 از سوره «اسراء» به اين نكته اشاره مى‏فرمايد: «وَ قُرآنا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْث وَ نَزَّلناهَّ تَنزيلاً»؛ و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى؛ و آن را به تدريج نازل كرديم.

مفسّران در بيان علل نزول تدريجى آيات قرآن مطالب فراوانى نوشته‏اند كه بررسى همه آن‏ها از حوصله اين مقاله بيرون است و در اين‏جا تنها به ديدگاه علامه طباطبائى اشاره مى‏كنيم. به عقيده ايشان، نزول آيات قرآن به تدريج به خاطر بلوغ و رشد استعداد مردم در تلقّى معارف اعتقادى و احكام فرعى و عملى آن است. (24)

خلاصه آن‏كه، قرآن با در نظر داشتن سطح درك و فهم مردم، به مرور احكام اسلام را بيان فرموده، به گونه‏اى كه فهم و پذيرش آن براى آنان ممكن باشد. بنابراين، آموزش مفاهيم دينى به كودكان بايد تدريجى باشد و آنان را به تدريج و آرام آرام با مفاهيم دينى آشنا نمود. در تعاليم اسلامى توصيه‏هايى در اين زمينه وجود دارد كه ما تنها به ذكر يك روايت اكتفا نموده و نتيجه‏گيرى مى‏كنيم.

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام در حديث مفصلى آموزش مفاهيم دينى كودكان را در سنين مختلف بيان فرموده است: «در سه سالگى كلمه توحيد لااله الاالله را به كودك بياموزيد، سپس او را رها كنيد تا به سن سه سال و هفت ماه و بيست روز برسد، آن‏گاه محمد رسول الله را به او ياد بدهيد، سپس تا چهارسالگى او را رها سازيد و در چهار سالگى صلوات بر محمد را به او بياموزيد...» (25)

بر اين اساس، دانشمندان تعليم و تربيت ـ با توجه به توانايى‏هاى ويژه دوران كودكى ـ در آموختن مفاهيم و معارف، رعايت اصل تدريج را مسأله مهمى تلقّى نموده‏اند كه غفلت از آن نتايج جبران‏ناپذيرى به بار خواهد آورد. در اين مجال به آراء تنى چند از آنان اشاره مى‏كنيم.

به نظر پستالوزى ( J. H. Pestalozzi 1827 ـ 1746)، مربى بزرگ تعليم و تربيت سوييسى، آموزش كودك بايد بر اساس مراحل رشد طبيعى آدمى صورت گيرد. بر همين اساس، دست يافتن كودك به مرحله بعدى را، آن‏گاه براى او ممكن مى‏داند كه مرحله نخست را پيموده باشد. وى ـ با توجه به اصل تدريج در آموزش ـ سرعت و شتابزدگى را زيان آور دانسته، مى‏گويد: «طبيعت، شايستگى‏هاى برتر آدمى را همانند گوهرى كه در صدف پنهان است، در او پنهان كرده است. اگر صدف را پيش از وقت بشكنيد، گوهرى ناقص خواهيد يافت.» (26) غزالى در كتاب ميزان العمل مى‏نويسد: «يكى ديگر از وظايف معلم اين است كه به قدر فهم فراگير سخن گويد و يكباره در تربيت نخست، آنان را از امور آشكار به موارد دقيق، و از ظاهر و علنى به پنهان و خفى منتقل نكند...» (27)

بنابراين، آموزش مفاهيم دينى داراى مراحل و درجات است و اين مراحل و درجات به دليل تفاوت در رشد استعدادهاى شناختى، عاطفى، انگيزشى و نيز تفاوت در معلومات و تجربيات دانش‏آموزان است، به گونه‏اى كه نمى‏توان هر مطلبى را در هر مرحله‏اى آموزش داد، بلكه مطالب بايد متناسب با سطح فكر و قدرت درك دانش‏آموزان باشد. به عنوان مثال، آموزه‏هاى وجود خداوند، توحيد، معاد و مانند آن‏ها در دوره ابتدايى نمى‏تواند در قالب استدلال‏هاى پيچيده عقلانى و مفاهيم انتزاعى آموزش داده شوند، بلكه بايد با زبانى ساده، جذاب و آسان بيان گردند؛ و مفاهيم انتزاعى، براهين فلسفى و منطقى را به دوره‏هايى موكول كرد كه استعداد لازم براى فهم آن‏ها در دانش‏آموزان پديده آمده باشد.

اصل مداومت و استمرار

در مكتب اسلام، آموزش امرى است مداوم و مستمر، و مسلمان هميشه بايد در وادى آموزش و فراگيرى باشد، همان‏گونه كه در حديث آمده است: «اُطلُب العِلم مِنَ المَهدِ اِلىَ الْلَحْدِ.»

چنين گفت پيغمبر راستگوىزگهواره تا گور دانش بجوى

كسب علم و فراگيرى امر دايمى تلقّى شده است و تحصيل علم از نظر اسلام زمان معين و مشخصى ندارد، چنان‏كه امام صادق عليه‏السلام فرمودند: «طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ حال» (28) و حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايند: «لايُحرِز العِلمَ الا ّمَن يُطيِلُ دَرْسَهُ»؛ (29) بر دانش و معرفت دست نيابد، مگر كسى كه در تحصيل خويش مدوامت نمايد؛ زيرا كه به فرموده آن حضرت، دانش و معرفت پايان نمى‏پذيرد. (30)

بنابراين، همان‏گونه كه گذشت، از نظر اسلام، آموزش مفاهيم و حقايق دينى امرى است كه بايد تا پايان عمر استمرار يابد و آدمى تحت تأثير آن باشد، لكن دوران كودكى و نوجوانى را مى‏توان دوران ملازمت و مداومت آموزه‏هاى دينى از نظر اسلام دانست كه بايد والدين و مربيان بر اين امر نظارت داشته و هدايت نمايند. در اين‏باره تنها به ذكر يك روايت از امام صادق عليه‏السلام بسنده مى‏كنيم كه فرمود: «اَلغُلامُ يَلعَبُ سَبْعَ سِنيَن وَ يَتَعلَّم الكتابِ سَبعَ سنِينَ و يَتَعلَّمُ الحَلالَ وَ الَحرام سَبْعَ سِنينَ» (31) ؛ كودك به مدت هفت سال بايد بازى كند و به مدت هفت سال بايد آموزش خواندن ببيند و به مدت هفت سال بايد تعليم حلال و حرام داده شود.»

بنابراين، از روايات اسلامى استفاده مى‏شود كه آموزش مفاهيم دينى در دوران كودكى از اهميت بسيار بالايى برخوردار است، چنانچه آموزه‏هاى دينى در اين دوران انجام نپذيرد، به آموزش در بزرگسالى نمى‏توان اميد چندانى داشت. به عبارتى، اهميت آموزش آموزه‏هاى دينى به كودك از سويى و طولانى بودن دوره ساختار ذهنى و روانى كودكى انسان از سوى ديگر، استمرار و مداومت در آموزش مفاهيم دينى به كودك را مى‏طلبد. از اين‏رو، بايد به موازات رشد عقلى و تحول روانى كودك، مفاهيم اعتقادى را به كودك انتقال داد و از شتاب و فشار بى‏مورد در اين امر پرهيز نمود.

اصل آگاهى بخشى

آموزش مبتنى بر بصيرت و آگاهى دانش‏آموز از اصول اساسى نظام آموزشى اسلام است. در منابع اسلامى، آيات و روايات فراوانى وجود دارد كه علم و آگاهى را مى‏ستايد و مردم را به سوى آن مى‏خواند و تشويق مى‏كند و از جمود و تقليد كوركورانه و بدون تفكّر و تعقّل بر حذر داشته و به شدت نكوهش مى‏نمايد؛ مثلا، كريمه 108 سوره «يوسف» مى‏فرمايد: «قُلْ هذِهِ سَبيلى أَدْعُوا الىَ اللّهِ عَلى بَصيرة أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنى وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ مااَنَا مِنَ الْمُشرِكين.» (32) در اين آيه، خداوند از انسان ها مى‏خواهد بر اساس بصيرت و آگاهى رفتار نمايند و دين حق را بپذيرند، و شيوه دعوت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز بر اساس آگاهى است.

از اين‏رو، در نظام آموزشى اسلام ديگر جايى براى تحميل عقيده و القائات و به تبع آن، تقليد كوركورانه باقى نمى‏ماند؛ چرا كه اصولاً اين مفاهيم با مفهوم پذيرش بر اساس بصيرت و آگاهى، به هيچ وجه سازگار نيست. در برخى از روايات نيز بر اين نكته تأكيد شده كه آموزش اگر بر اساس فهم و آگاهى نباشد، چندان سودمند و پايدار نخواهد بود.

روايت علوى زير نمونه‏اى از اين روايات است: «اَلا لا خَيْرَ فى عِلْم لَيْسَ فيه تَفَهّم، اَلا لاخَيْرَ فى قراءة لَيْسَ فيه تَدَبّرٌ...»؛ (33) هان! بدانيد دانشى كه بر اساس انديشه و آگاهى فرا گرفته نشود، خيرى ندارد، و يادگيرى كه در آن تدبر نباشد نيز خيرى نخواهد داشت.»

همان‏گونه كه پيروان نظريه گشتالت، يادگيرى را عبارت از كسب بينش دانسته و عقيده دارند اگر دانش آموز آنچه را كه در مدرسه مى‏آموزد واقعا بفهمد و نسبت به آن بصيرت حاصل كند به آسانى مى‏تواند به موقعيت‏هاى جديد انتقال دهد، صاحب‏نظران تعليم و تربيت اسلامى نيز به آموزش بر اساس فهم و آگاهى بخشى تأكيد مى‏كنند، بلكه برخى با تمايز بين مفهوم فهم و بصيرت با حفظ كردن و به خاطر سپردن، معتقدند فهم يا بصيرت پايه و اساس يادگيرى را تشكيل مى‏دهد. (34) از ديدگاه شهيد مطهرى، هدف در تعليم و تربيت اسلامى بايد دادن رشد فكرى به دانش آموز باشد. (35) از ديدگاه برخى ديگر، رشد و تعالى كودك در فرآيند آموزش و پرورش به عمق و معرفت درونى وابسته است نه افزايش حجم اطلاعات. (36)

بنابراين، آنچه بايد در جريان آموزش مفاهيم دينى به كودكان، مورد توجه معلمان قرار گيرد، تأكيد بر درك و آگاهى مفاهيم است، ضمن اين‏كه حفظ و تكرار و تلقين شرط لازم آموزش در سنين كودكى است ولى كافى نيست. اين حقيقت را مى‏توان در كلام اميرالمؤمنين على عليه‏السلام يافت كه مى‏فرمايد: «فَضْلُ فِكْر وَ تَفَهّم اَنْجَعُ مِنْ فَضْلِ تِكْرار وَ دِراسَة»؛ (37) يادگيرى‏اى كه بر اساس تفكّر و فعاليت فكرى دانش‏آموز باشد، به مراتب سودمندتر از تكرار و مرور آن است.»

اصل تفاوت‏هاى فردى

تفاوت‏هاى فردى از اصول پذيرفته شده در روان‏شناسى، تعليم و تربيت و معارف دينى است، و به اين معناست كه همه انسان‏ها با يكديگر شباهت‏هايى دارند، ولى آنان از حيث ويژگى‏هاى شناختى، عاطفى، انگيزشى، بهره هوشى، تأثير و تأثرات محيطى و صفات شخصيتى از همديگر متفاوتند. همين امر موجب مى‏شود كه هر انسانى، موجود مستقل، تام و فردى خاص باشد. به همين دليل، يكى از عمده‏ترين مسائل روان‏شناسى، مسأله تفاوت‏هاى فردى و عوامل آن‏ها مى‏باشد و حتى برخى از روان‏شناسان مى‏گويند: «روان‏شناسى غير از تفاوت‏هاى فردى موضوع ديگرى براى بحث ندارد.» (38) بر اين اساس؛ اصل تفاوت‏هاى فردى از ديدگاه دانشمندان تعليم و تربيت نيز مورد توجه قرار گرفته است. براى مثال، شهيد ثانى بر اين اعتقاد است كه معلم بايد با هر يك از دانش‏آموزان با توجه به ميزان فهم و استعداد آنان سخن گويد، و مورد خطاب قرار دهد. (39) خواجه نصيرالدين طوسى ترجيح مى‏دهد كه معلم بايد پيش از هر اقدام آموزشى، استعداد و قابليت‏هاى كودك را با دقت و فراست شناسايى و آن‏گاه علوم و صنايع متناسب را به او بياموزد. (40) مرحوم محمدتقى جعفرى، معلم و دانش‏آموزان را به باغبان و گل‏ها و درختان يك باغ تشبيه مى‏كند كه هر يك از درختان و گل‏ها، ويژگى‏ها و نيازهاى متفاوتى دارند. نياز هر كدام به آب و هوا و نور و كود متفاوت مى‏باشد. اين باغبان است كه بايد با دقت كامل نياز هر يك از آنان را بشناسد، به مقدار لازم آن‏ها را آبيارى نموده، و در معرض نور و هوا قرار دهد. معلّم نيز بايد ويژگى‏هاى شناختى و عاطفى هر يك از دانش‏آموزان را بشناسد تا بتواند متناسب با آن‏ها رفتار خاصى در پيش گيرد. (41)

خلاصه آن‏كه، توجه به تفاوت‏هاى فردى در آموزش يكى از اصولى است كه معلم بايد با آن آشنا باشد وآموزش خود را با آن همگام سازد؛ زيرا «اهميت دادن به تفاوت‏هاى فردى در آموزش، اثربخشى آموزشى را بيمه مى‏كند.» (42) بر اين اساس، رعايت تفاوت‏هاى فردى در آموزش مفاهيم دينى كودكان دبستانى از اهميت زيادى برخوردار است، به ويژه در انتخاب و استفاده از روش‏هاى آموزشى، معلّمان بايد انعطاف بيش‏ترى داشته باشند و در آموزش مفاهيم دينى به كودكان به طور يكسان عمل ننمايند، بلكه متناسب با ويژگى‏هاى شناختى، عاطفى، انگيزشى، سوابق خانوادگى و محيطى آنان، از روش‏هاى گوناگون و مؤثر استفاده نمايند. به عنوان نمونه، معلّمان مى‏بايست بدانند براى برخى از كودكان، آموزش مفاهيم دينى با استفاده از روش شعر و داستان سودمند است و براى برخى از راه پرسش و پاسخ. برخى مفاهيم دينى را زودتر مى‏فهمند و برخى ديگر نياز به مثال و توضيح بيش‏ترى دارند.

روش‏هاى‏آموزش مفاهيم دينى

مقصود از روش‏هاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان، فنون، شيوه‏ها و دستورالعمل‏هاى جزئى است كه اهداف و اصول آموزش مفاهيم دينى را به ثمر مى‏رساند و به آن‏ها عينيت مى‏بخشد. در واقع، بخش كاربردى فرايند آموزش مفاهيم دينى، شيوه‏ها و روش‏هاى آن است. به عبارتى، مهم‏ترين و دشوارترين مرحله از فرايند آموزش، تعيين و تشخيص روش‏هاى آموزش مفاهيم دينى و استفاده و به كارگيرى صحيح و مناسب آن، به ويژه براى كودكان مى‏باشد. از اين‏رو، در اين بخش، با توجّه به ويژگى‏هاى شناختى، عاطفى و انگيزشى كودكان دبستانى، به بررسى اين روش‏ها خواهيم پرداخت.

روش استفاده از مثال

يكى از روش‏هاى مهم و مؤثر در آموزش مفاهيم دينى به كودكان دبستانى، استفاده از مثال است. استفاده از مثال‏هاى متنوع، فهم مسائل انتزاعى را براى دانش‏آموزانى كه از نظر رشد شناختى و تحول روانى ضعيف و يا در سطح پايينى مى‏باشند، آسان مى‏كند. به عبارتى، در بيان مطالب علمى و عقلى، استفاده از مثال بهترين روش براى هر چه بيش‏تر آشكار ساختن مطالب، تفهيم ساده‏تر و در نتيجه، درك بهتر و سريع‏تر آن‏هاست. از اين‏رو، استفاده از مثال يك شيوه قرآنى است. قرآن كريم با استفاده از اين روش، حقايق و مفاهيم عقلى و غير محسوس را در قالب حكايات و مثال‏هاى سودمند، به گونه‏اى در ذهن مخاطب ملموس و مجسم مى‏سازد تا به اين ترتيب ماهيت امر براى مردم روشن و آشكار گردد و آنان به خوبى به حقيقت موضوع پى ببرند. (43) پيامبر مكّرم اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه معصومين عليهم‏السلام نيز در بسيارى از موارد براى القا و تفهيم آموزه‏هاى عالى دينى و تبيين مطالب عقلى، از مثال آورى بهره برده‏اند. (44)

اگرچه اعتقاد به خدا و دين در كودكان فطرى است و نيازى به اثبات ندارد، اما حتى در كودكى نبايد از تقويت زيربناى اعتقادى غافل ماند، و در سنين دبستان مى‏توان آن‏ها را به زبانى ساده مطرح كرد. بنابراين، استفاده از مثال يكى از روش‏هاى مناسب در آموزش مفاهيم دينى و اصول اعتقادى به كودكان است؛ زيرا گاه مى‏توان با ذكر يك مثال مناسب و هماهنگ با مقصود، مطلب و مفهوم عميق دينى را آسان و براى كودكان قابل فهم و درك نمود. از اين‏رو، مربيّان و معلّمان مى‏توانند با استفاده از اين روش مفاهيم اعتقادى اسلام را در پرتو مثال‏هايى ساده و محسوس و ملموس در حد توان كودكان براى آنان آموزش دهند.

روش قصّه‏گويى

زبان قصّه يا داستان يكى از مناسب‏ترين روش‏هاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان است؛ زيرا كودكان شيفته شنيدن قصّه و خواندن داستان مى‏باشند و اين سبب مى‏شود تا بخش عمده تعليم و تربيت دينى كودكان از اين راه انجام پذيرد. هرچه استفاده از داستان‏هاى مناسب بيش‏تر باشد، تأثير اين آموزش و رسيدن به هدف‏هاى مورد نظر آن، ساده‏تر و سريع‏تر صورت مى‏گيرد. در اهميّت اين روش و بهره‏گيرى از آن، همين بس كه در قرآن كريم و تعاليم انبياى الهى و كتاب‏هاى آسمانى هم اين روش مؤثر، يعنى زبان داستان و قصّه براى آموزش، هدايت، القاى مفاهيم و پيام‏هاى دينى مورد توجّه قرار گرفته است. قرآن كريم بسيارى از مفاهيم، حقايق و آموزه‏هاى دينى را در قالب بهترين قصّه‏ها، به زبانى ساده، جذّاب و قابل فهم براى مردم بيان نموده است. مثلاً، در داستان حضرت آدم و حضرت عيسى عليهماالسلام حقيقت و چگونگى آفرينش الهى تفسير مى‏شود؛ در داستان حضرت ابراهيم عليه‏السلام اثبات توحيد و يگانگى خداوند و در داستان عُزَير كيفيت معاد بيان گرديد است.

از آن‏جا كه قصه و داستان آموزه‏ها و حقايق آموزشى را به طور غير مستقيم بيان مى‏دارد، از نظر روان‏شناسى تربيتى نيز يكى از مهم‏ترين و مؤثرترين روش‏هاى آموزشى به حساب مى‏آيد. بنابراين، معلّمان در آموزش مفاهيم دينى به كودكان مى‏توانند با استفاده از اين روش، مفاهيم اعتقادى دين اسلام، از قبيل مسأله توحيد، نبوّت، امامت و معاد را در صورت لزوم در قالب داستان‏هاى مناسب و با توجّه به مقتضاى سن و حالت روحى دانش‏آموزان دبستانى بيان كنند.

روش‏يادآورى نعمت‏هاى الهى

خداوند متعال نعمت‏هاى مادى و معنوى فراوانى براى بشر آفريده است. به عبارتى، خداوند انسان را سرشار از نعمت‏هاى خويش نموده و همه نوع نعمت در اختيار او قرار داده است. در قرآن، نعمت‏هاى الهى بر دو گونه‏اند: نعمت‏هاى ظاهرى و نعمت‏هاى باطنى؛ چنان‏كه قرآن كريم در كريمه 20 سوره «لقمان» مى‏فرمايد: «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً»؛ نعمت‏هاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است. در اين‏كه منظور از نعمت‏هاى «ظاهر» و «باطن» در آيه چيست، مفسّران بسيار سخن گفته‏اند. در احاديثى كه از پيامبر مكّرم اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه اطهار عليهم‏السلام نقل شده است، نعمت ظاهرى را رزق و آفرينش نيكو و توحيد و نبوت و اسلام، و نعمت باطنى را ولايت و مودت اهل‏بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دانسته‏اند. (45) از سوى ديگر، قرآن كريم در آياتى چند به يادآورى نعمت‏هاى الهى سفارش نموده است. براى مثال، در كريمه 3 سوره «فاطر» مى‏فرمايد: «يا اَيُّهَاالنّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ الله عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالق غيرُاللهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ و الْارضِ لااله اِلاّ هُوَ فَاَنّى تُؤفَكُون.» (46) همچنين يكى از روش‏هاى تربيتى پيامبران الهى، يادآورى نعمت‏هاى الهى مى‏باشد تا به اين وسيله گرايش انسان‏ها را به سوى صاحب نعمت برانگيزند و سپاس‏گزارى از نعمت‏دهنده را، كه از گرايش‏هاى ريشه‏دار و فطرى انسان است، در آنان بيدار سازند. چنان‏كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام در اين‏باره مى‏فرمايد: «فَبَعَثَ فيهِمْ رُسُلَهُ، وَ واتَرَ اِلَيْهِمْ اَنْبِياءَهُ، لِيَسْتَأدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ يُذَكّروُ هُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ.» (47)

از اين‏رو، در دوره دبستان با توجه به تمايلات فطرى و گرايش‏هاى ذاتى پاك و دست نخورده كودكان بهتر مى‏توان از روش يادآورى نعمت‏هاى الهى در آموزش و تعميق بينش الهى آنان استفاده كرد. يادآورى نعمت‏هاى خداوند مى‏تواند به تقويت و تعميق شناخت كودك در مسأله خداشناسى كمك كند تا بتواند ولى نعمت خود را بشناسد و وظايف خود را از قبيل شكرگزارى و ايمان به او، ايفا كند. با يادآورى نعمت‏هاى الهى مى‏توان ذهن كودك را به خداى مهربان متوجه كرد و ميل و گرايش او را نسبت به خدايى كه همه چيز را آفريده و به همه كمك مى‏كند، جلب نمود. بر اين اساس، در تدريس و آموزش خداشناسى و معاد به كودكان، بايد بيش‏تر بر محبت و عشق الهى به همه انسان‏ها و به ويژه نيكوكاران و دادن پاداش و نعمت‏هاى بهشتى به آنان در روز قيامت تأكيد كرد و آنان را نسبت به خدا و رحمت او اميدوار و علاقه‏مند ساخت و از بيان عذاب و رنج دوزخ، كه زندگى پس از مرگ را به گونه‏اى وحشتناك و دهشت‏انگيز ترسيم نمايد، خوددارى كرد.

روش نمايشى (نمادين)

منظور از نمايش، مجسّم كردن و به صورت مشهود و محسوس درآوردن پيام‏ها و آموزه‏هاست. روش نمايشى يكى از روش‏هاى آموزشى است كه داراى تأثير فوق‏العاده‏اى مى‏باشد و از راه آن مى‏توان آموزه‏هاى دينى را در قالب‏هاى قابل مشاهده و به گونه‏اى روشن، آسان و محسوس به كودكان آموزش داد. نمايشى كردن مفاهيم عقلى و انتزاعى، به ويژه براى كودكان با توجه به غلبه برخورد حسّى آنان، موجب مى‏شود كه اين‏گونه مطالب بهتر درك شود و يادگيرى عميق‏ترى صورت پذيرد؛ معمولاً كودكان، خاطرات نمايشى را كه در كودكى ديده‏اند، به شكل آگاهانه يا ناآگاهانه، تا آخر عمر در حافظه خود حفظ و نگهدارى مى‏كنند. اصولاً استفاده از روش نمايشى، و به صورت محسوس و مشهود در آوردن مفاهيم و مسائل آموزشى، از جمله روش‏هايى است كه در قرآن كريم نيز فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. قرآن كريم با استفاده از روش نمايشى توانسته است اصول اعتقادى را اثبات و براى عموم مردم قابل درك و فهم نمايد. قرآن كريم هنگامى كه ـ مثلاً ـ درصدد تقويت ايمان مخاطبان به زندگى پس از مرگ و مسأله معاد مى‏باشد، به ارائه نمونه‏هاى مشابه حسّى و قابل مشاهده در اين دنيا مى‏پردازد؛ يكى از نمونه‏هاى عينى كه قرآن مجيد بارها به آن پرداخته و براى اثبات اين امر در برابر چشم همگان به معرض نمايش قرار داده، زنده شدن مجدد گياهان مى‏باشد. (48) علاوه بر تعاليم وحى، معصومان عليهم‏السلام نيز در پاره‏اى از موارد براى محسوس و مجسّم نمودن مفاهيم و حقايق دينى از روش نمايشى استفاده نموده‏اند. پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در موارد متعددى، مانند آموزش نماز و حج از اين روش استفاده نموده و به مردم مى‏فرمودند: «صَلُّواكَمارَاَيْتُمُونى اُصَلّى»؛ (49) نماز بگزاريد، آن‏گونه كه مى‏بينيد من نماز مى‏گزارم. در حديثى آمده است كه روزى عده‏اى از بزرگان يهود به مدينه آمدند و از حضرت على عليه‏السلام در مورد خدا سؤالاتى نمودند؛ از جمله درباره معنى جمله «اَيْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»؛ يعنى چطور ما به هر طرف رو كنيم، به طرف خدا هستيم؟ حضرت على عليه‏السلام به ابن عباس دستور داد هيزمى آماده نموده و آتشى را برافروزند، آن‏گاه از آنان سؤال كرد: صورت آتش به كدام جهت است؟ گفتند: ما كه براى شعله آتش صورتى نمى‏يابيم؛ يعنى شعله آتش كه پشت و رو ندارد. آن‏گاه حضرت فرمود: «كَذلِكَ ربّى اينما تولوا فثم وجه الله»؛ يعنى همان‏گونه كه شعله پشت و رو ندارد و شما در هر طرف آن باشيد، روبه روى آن هستنيد، خدا نيز پشت و رو ندارد. (50)

بنابراين، طبيعى است كه جنبه آموزشى روش نمايشى مؤثرتر و پرجاذبه‏تر از روش گفتارى صرف است؛ چرا كه روش نمايشى همزمان گوش و چشم مخاطب را به كار مى‏گيرد. از اين‏رو، در آموزش مفاهيم دينى كودكان لازم است تا آن‏جا كه امكان دارد مواد و مطالب آموزشى به صورت نمايشى ارائه گردد. آموزش بسيارى از مفاهيم دينى اعمّ از اصول و مبانى ارزشى، اعتقادى و احكام عملى با استفاده از روش نمايشى قابل آموزش پذير است. مثلاً، در ارتباط با خداشناسى، معلم مى‏تواند دانش‏آموزان را به نزديك ساختمانى كه عده‏اى مشغول ساخت و تكميل آن هستند ببرد تا آنان با مشاهده زحمات و تلاش‏هاى فراوانى كه براى بناى آن صورت مى‏گيرد، به اين نتيجه برسند كه ساختمانى به اين كوچكى و بساطت نيازمند سازنده‏اى است، پس اين زمين و آسمان‏ها و ديگر مخلوقات عالم كه بسيار عظيم‏تر و شكوهمندتر مى‏باشند، محتاج خالقى آگاه و توانا است.

جمع‏بندى و دستاوردها

از آن‏جا اين پژوهش در دو بخش «اصول» و «روش‏هاى آموزش» مفاهيم دينى به كودكان دبستانى مى‏باشد، به دستاوردهاى هر بخش جداگانه اشاره مى‏كنيم. به نظر مى‏رسد در ميان اصول مطرح شده، آنچه بسيار مهم مى‏باشد، اصل آگاهى بخشى در آموزش مفاهيم دينى است. در ديدگاه اسلام، اعتقاد بر اين است كه مجموعه مفاهيم و آموزه‏هاى اعتقادى، امورى هستند كه با سرشت اوليه و دست‏نخورده كودك و به تعبير قرآنى، با فطرت او سازگارند. چنان‏كه آيه 30 سوره «روم» خود شاهدى بر همين دست مايه‏هاى فطرى است. فطرى بودن مفاهيم اعتقادى حاكى از اين است كه پيش از هر نوع آموزشى، نوعى كشش به سمت دين، خدا و معاد در نهاد كودك وجود دارد كه مى‏تواند پرورش يابد و شكوفا شود. روايت نبوى «كل مولود يولد على الفطرة» (51) نيز بر همين امر دلالت دارد. بر اين اساس، آموزش مفاهيم دينى به كودكان، على‏رغم اعتقاد كسانى كه آن را در سنين كودكى مناسب نمى‏دانند، ممكن و قابل اجراست؛ زيرا ما در آموزش مفاهيم دينى به كودكان هرگز به دنبال اضافه نمودن مطلبى بيرون از وجود كودك نيستيم، بلكه غرض از آموزش اعطاى بينش و آگاهى، يا به عبارتى، رشد و شكوفاسازى امورى است كه در سرشت كودك نهاده شده و فطرى اوست. به همين دليل، در آموزش و انتقال مفاهيم و آموزه‏هاى مبتنى بر فطرت، ديگر جايى براى خشونت و سخت‏گيرى، تحميل عقيده، القائات و به تبع آن، تقليد كوركورانه باقى نمى‏ماند؛ چرا كه اين مفاهيم با آموزش بر اساس فهم و آگاهى به هيچ وجه سازگار نيست. از اين‏رو، مهم‏ترين اصلى كه بايد در جريان آموزش مفاهيم دينى به كودكان مورد توجه معلمان و مربيان قرار گيرد، اصل آگاهى بخشى است و اصول ديگر نيز با توجه به اين اصل مهم و اساسى قابل اجرا مى‏باشند. اما در ميان روش‏هاى مطرح شده نيز، آنچه بسيار مهم مى‏باشد، استفاده از روش نمايشى در آموزش مفاهيم دينى است. تجربه‏هاى آموزشى ثابت كرده است مفاهيم و آموزه‏هايى كه با استفاده از روش نمايشى آموزش داده مى‏شود، علاوه بر سهولت در يادگيرى، از جهت كيفى نيز بهتر و پايدارتر است. استفاده از روش نمايشى از روزگاران پيشين در مراسم‏هاى دينى و اعتقادى نقش داشته و مانند زبانى مناسب براى بيان حالت و ويژگى‏هاى عاطفى و باورهاى اعتقادى به كار رفته است. در جامعه و قبيله‏هاى ابتدايى، مراسم دينى بيش‏تر با استفاده از روش نمايشى بوده، تا آن‏جا كه تاريخچه نمايش و تئاتر امروزى به مراسم و آيين‏هاى مذهبى باز مى‏گردد. به دليل آن‏كه كودكان دبستانى ظرفيت درك و دريافت حقايق انتزاعى را ندارند، از اين‏رو، با استفاده از روش نمايشى مى‏توان آموزه‏هاى دينى را در قالب‏هاى قابل مشاهده و به گونه‏اى روشن، آسان و محسوس به آنان آموزش داد.

كدام روش كارآمدتر است؟

الف. پيشنهادهاى نظرى

1. به دليل آن‏كه نظام آموزشى در دين اسلام داراى عناصر مهم و اساسى همچون مبانى، اصول و روش‏هاى آموزشى است، اين پژوهش تنها گام مقدماتى در ارائه اصول و روش‏هاى آموزش مفاهيم اعتقادى اسلام به كودكان دبستانى بود كه مورد بررسى قرار گرفت. از اين‏رو، پيشنهاد مى‏شود مبانى و اهداف نظام آموزشى در اسلام در پژوهشى جداگانه دنبال شود.

2. در اين پژوهش، اصول و روش‏هاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان دوره دبستانى مورد بحث و بررسى قرار گرفت. پيشنهاد مى‏شود شبيه چنين پژوهشى در مقاطع مختلف تحصيلى (دوره راهنمايى و دبيرستان) نيز به عنوان مكمل انجام گيرد.

3. انجام پژوهش‏هاى ميدانى گسترده و در سطح وسيع با عنوان «بررسى توانايى‏هاى شناختى و عاطفى كودكان در آموزش اصول اعتقادى اسلام» مى‏تواند موضوع پژوهش‏هاى ديگرى قرار گيرد كه كامل‏كننده اين پژوهش باشد.

ب. پيشنهادهاى كاربردى

1. به دليل آن‏كه در آموزش مفاهيم دينى به كودكان دوره ابتدايى، معلم نقش اصلى و اساسى دارد، معلّمان دينى بايد علاوه بر آگاهى صحيح از دين اسلام و التزام عملى به ارزش‏هاى اسلامى، با ويژگى‏هاى شناختى، عاطفى و انگيزشى كودك كه موضوع روان‏شناسى رشد كودك است آشنا باشند تا بتوانند معارف اسلامى، به ويژه مفاهيم اعتقادى را به نحوى مؤثر به كودكان آموزش دهند.

2. نظر به ويژگى‏هاى رشد روانى در اين دوره، طرح جنبه‏هاى استدلالى معارف اعتقادى به كودكان دبستانى كار درستى نيست و شايسته است آموزگاران در آموزش مفاهيم دينى و اعتقادى بيش‏تر پى‏آمدهاى دنيايى و آخرتى اعتقادات اسلامى را با استفاده از اصول و روش‏هاى آموزشى مناسب اين دوره مورد توجه و گوشزد قرار دهند.

3. از آن‏جا كه دانش‏آموزان در دوره ابتدايى، (به ويژه در سال‏هاى اول) با امور حس شدنى و ملموس سر و كار دارند، پيشنهاد مى‏شود معلمان دينى كودكان در تدريس و آموزش توحيد، معاد و جلوه‏هاى نظم و هدف‏مندى طبيعت، از ابزارهاى كمك آموزشى همچون عكس، اسلايد و فيلم‏هاى آموزشى استفاده نمايند.

4. براى حفظ نشاط و شادابى كودكان در آموزش مفاهيم دينى، پيشنهاد مى‏شود از شيوه‏هاى تشويقى متناسب با روحيه كودكان، بجا و بموقع استفاده شود و از برخوردهاى تند و خشن پرهيز گردد.

1ـ برگرفته از: پايان نامه «اصول و روش‏هاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان دبستانى» مقطع كارشناسى ارشد، رشته علوم تربيتى، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمينى قدس‏سره . على مقدسى‏پور، بهار 1381.

2ـ قال على عليه‏السلام : «العلم من الصغر كالنقش فى الحجر»؛ يادگيرى و آموزش در خردسالى، بسان كندن نقش روى سنگ پايدار است. (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 1، باب 7، روايت 13، ص224.)

3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، باب 11 ـ فى وصيته لكميل بن زياد النخعى، ص 267.

4ـ محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج1، باب من عمل بغير علم، ح1، ص 43.

5ـ قال النبى: «انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم» (كافى، ج1، روايه 15، ص 23.)

6ـ على‏اكبر دهخدا، لغت‏نامه دهخدا، ماده اصل و فرهنگ معين، ماده اصل.

7ـ على شريعتمدارى، اصول و فلسفه تعليم و تربيت، چ چهارم، تهران، اميركبير، 1369، ص 11.

8ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، چ چهارم، تهران، انتشارات مدرسه، 1376، ص 64.

9ـ لغت‏نامه دهخدا، ماده روش.

10ـ لسان العرب و اقرب الموارد، ذيل ماده نهج.

11ـ امان الله صفوى، كليات روش و فنون تدريس، چ پنجم، تهران، انتشارات معاصر، 1374، ص 238.

12ـ فرهنگ معين، لغت‏نامه دهخدا، ماده آموزش.

13ـ حسين بن محمد راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، پژوهش صفوان عدنان، الطبعه الاولى، دمشق، دارالقلم، 1416، ص 580.

14ـ على تقى‏پور ظهير، مبانى و اصول آموزش و پرورش، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 28.

15ـ على‏محمد كاردان و ديگران، فلسفه تعليم و تربيت، ج 1، تهران، سمت، 1372، ص 336.

16ـ على‏اكبر سيف، روان‏شناسى پرورشى، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 14.

17ـ ناصر بى‏ريا و ديگران، روان‏شناسى رشد (2)، چ اول، تهران، سمت، 1375، ص 614.

18ـ موريس دبس، مراحل تربيت، ترجمه على‏محمد كاردان، انتشارات دانشگاه تهران، 1374، ص 66.

19ـ بحارالانوار، ج 3، ص 281.

20ـ محمد محمدى رى‏شهرى، العلم والحكمه فى الكتاب والسنه، قم، دارالحديث، 1376، حديث 1311.

21ـ همان، حديث 1308.

22ـ مرتضى مطهرى، سيرى در سيره نبوى، انتشارات صدرا، 1367، ص 209.

23ـ وسايل الشيعه، ج 15، ابواب احكام الاولاد، باب 86، ص 199.

24ـ سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان، ذيل آيه 106 اسراء.

25ـ وسايل‏الشيعه،ج15، ص 194 -193.

26ـ ميرعبدالحسين نقيب‏زاده، نگاهى به فلسفه آموزش پرورش، چ هفتم، تهران، طهورى، 1375، ص 147.

27ـ محمد غزالى، ميزان العمل، ترجمه على‏اكبر كسمايى، تهران، سروش، 1376، ص 138.

28ـ العلم و الحكمه فى الكتاب و السنه، همان ، حديث 780.

29ـ همان، حديث 1005.

30ـ همان، حديث 165.

31ـ وسايل‏الشيعه، ج 15، ابواب احكام الاولاد، باب 83، ص 194.

32ـ «بگو: اين راه من است! من و پيروانم، با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كنيم. منزه است خدا و من از مشركان نيستم.»

33ـ اصول كافى، ج 1، روايه 3، ص 36.

34ـ على شريعتمدارى، روان‏شناسى تربيتى،تهران،اميركبير،1370،ص344ـ345.

35ـ مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، قم، صدرا، 1374، ص 24.

36ـ عبدالعظيم كريمى، كودك و مدرسه، تهران، تربيت، 1378، ص 23.

37ـ آمدى، غررالحكم، حديث 6564.

38ـ على‏اكبر شعارى‏نژاد، روان‏شناسى، تهران، اطلاعات، 1372، ص 132.

39ـ زين‏الدين بن على عاملى، منيته المريد فى ادب المفيد و المستفيد، قم، مكتب‏الاعلام‏الاسلامى، 1368، ص 196.

40ـ خواجه نصيرالدين طوسى، اخلاق ناصرى، تهران، انتشارات خوارزمى، 1369، ص 227.

41ـ محمدتقى جعفرى، تفسير و نقد و تحليل مثنوى، جلد چهارم از دوره پانزده جلدى، تهران، انتشارات اسلامى، بى‏تا، ص 442.

42ـ محرم آقازاده و محمد احديان، راهنماى روش‏هاى نوين تدريس، تهران، آييژ، 1378، ص 167.

43ـ براى آشنايى ر. ك. به: تفسير امثال القرآن، اسماعيل اسماعيلى، چاپ سوم، تهران، اسوه، جلد دوم و سوم، 1368.

44ـ نگارنده، پايان‏نامه، ص 72ـ 73.

45ـ بهاءالدين خرمشاهى، دانش‏نامه قرآن و قرآن‏شناسى، ج دوم، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، ص 2247.

46ـ «اى مردم به ياد آوريد نعمت‏هاى خدا را بر شما؛ آيا آفريننده‏اى جز خدا هست كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟ هيچ معبودى جز او نيست؛ با اين حال چگونه به سوى باطل منحرف مى‏شويد؟»

47ـ نهج‏البلاغه، خطبه اول.

48ـ براى آگاهى بيش‏تر در اين زمينه به مضامين آيات: ق: 9و11 / روم: 19و50 / حج: 5 و 6 / فصلت: 39 / فاطر: 9 / اعراف: 57 توجه نماييد.

49ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج85، ص 276.

50ـ حسن الديلمى، ارشادالقلوب، المجلّد الثانى، پژوهش سيد هاشم ميلانى،قم،دارالاُسوه،1375ش، ص 175.

51ـمحمدباقرمجلسى،پيشين،ج3،ص281

/ 1